خواندن و استفاده از پست های کانال بدون عضو شدن حرام❌❌
لفت🥀=رد ڪࢪدن دعۅټ شھدا😔💔
✎حرف هاتون↯
#شما…
جواب↯
سلام علیکم .خیلی ممنون از توجه شما🌹
ایام امتحانات هست و درخواست ادمین کردیم متاسفانه کسی نخواست😔
ولی سعی میکنم بهتر بشه ان شاالله🌹🙏🏻
*╔❖•ೋ° °ೋ•❖╗*
🌷 @khademenn 🌷
*╚❖•ೋ° °ೋ•❖╝*
#شما…
جواب↯
سلام خدمت شما🌹.بله هرروز رمان گذاشته میشه مگر در مناسبت ها شهادت و…🌸
سعی میکنیم به دو پارت در روز تغییر بدیم🌺
*╔❖•ೋ° °ೋ•❖╗*
🌷 @khademenn 🌷
*╚❖•ೋ° °ೋ•❖╝*
#شما…
جواب↯
علیکم سلام همسنگࢪے🌺
ان شاالله شفاعت شهید نصیبتون بشه ماهم حتما در مورد ایشون مطلب میزاریم🌹سنگࢪمۅن بہ لطف شما برجا مانده🌸
*╔❖•ೋ° °ೋ•❖╗*
🌷 @khademenn 🌷
*╚❖•ೋ° °ೋ•❖╝*
#قسمت_پنجاه_وهفتم
حاج احمد!یادتان هست سال۸۵؟راهیان؟یک مشت بچه راکه از شهید و شهادت هیچ نمیدانستند،بی بهانه جمع کردید و بردید جنوب و یادتان هست عهدنامه نوشتیم؟اماببخشید!گمش کردیم؛اماشما گفتید مشکلی نیست.خندیدید و دستی ه شانه مان زدید و گفتید یاعلی!
بردیدمان عرفه،مشهد و حتی اردوی جهادی. و دوباره گفتید بنویسید، نوشته هایتان را امضا می کنم؛
عهدنامه،مرامنامه،سوگندنامه.
بازهم ببخشید.آن روز ها جوهر خودکارمان سفید نوشته بود. الان به جز چند تا کاغذ سفید،چیزی نداریم!نه، انگار شاید اصلا چیزی ننوشتیم.
حاج احمد! شرمنده ام! حرف های حاج حسین یکتا توی مجتمع غدیر، مشهد۸۹ ، همه اش یادمان رفت. توی شلمچه، دم غروب چقدر گریه کردیم؛ وباز یادمان رفت.
حاج احمد! معذرت می خواهم! اردوی جهادی صبر ما کم بود. حرف های مردم آنجا که با تمام مهربانی و ساده دلی بود، به مزاج ما خوش نمی آمد. استقبال بچه های روستا را با داد جواب دادیم. ناشکری کردیم.
به خودمان بد و بیراه گفتیم که چرا آمدیم پشت کوه؟
حاجی!
حتی دیروز خودم-خیلی سریع اتفاق افتاد، نفهمیدم چه شد. ولی وقتی از روی صندلی بلند شدم ، داغ کرده بودم . مدام به خودم بد و بیراه می گفتم [که] محسن! این چه غلطی بود کردی؟
ولی حرف هایی بود که زده شد.
و امروز توی این جمع، همان جمعی که دیروز شاید با تئاتر و طنزمان ارزش هایی را به سخره گرفته بودیم ، می خواهم اعتراف کنم که روحانیت و لباس شان، برایم به اندازه چفیه مقدس است.
ادامه دارد…
🌹برگرفته از کتاب زیر تیغ🌹
*╔❖•ೋ° °ೋ•❖╗*
🌷 @khademenn 🌷
*╚❖•ೋ° °ೋ•❖╝*
#خاطراتشهدا🌸
#شهیدمحمدرضادهقانامیری🌹
تاریخ و نحوه شهادت: ۲۱ آبان ۹۴ با اصابت گلوله به ناحیه سر و کتف.
یکی از رفقا و هم دانشگاهی هایش تعریف میکرد که با محمد پینت بال میرفتیم . به شوخی به شهید دهقان گفتم: آقا این همه تیرها عین این بازی های کامپیوتری به سر و کله من خورد. او گفت: اشکال نداره داداش!
چه چیزی بهتر از اینکه بیسر شهید شوی. خودم گلوله بارانش کرده بودم، به شوخی گفتم چیزی نصیب تو نمیشود محمد! همه تیرهایی که نثارت کردم به سینه و پهلو هایت خورد. وقتی که پیکرش را آوردند و نحوه شهادتش را فهمیدم نابود شدم. با خودم فکر کردم اشتباه از من بود که گمان میکردم چیزی به تو نمیرسد.
راوی: سید طه صالحیان
*╔❖•ೋ° °ೋ•❖╗*
🌷 @khademenn 🌷
*╚❖•ೋ° °ೋ•❖╝*
#خاطرات_شهدا
🌷ایام فاطمیه سال 92 بود.
قرار شد ماکت خونه حضرت زهرا (س) رو درست کنیم.
درو دیوار خونه رو گل زدیم.
🌷 موقع آتیش زدن در که شد، محمد حسین رفت بیرون، گفت:
" خودت این قسمتشو انجام بده، طاقت دیدن این قسمتو ندارم..."
🌷اون سال ایام فاطمیه با اون تمثال خونه حضرت زهرا (س)،
حالو هوایی داشت.…
#شهید_محمدحسین_محمدخانی
🌹شادی روح شهدا صلوات🌹
*╔❖•ೋ° °ೋ•❖╗*
🌷 @khademenn 🌷
*╚❖•ೋ° °ೋ•❖╝*
#کلامشهدا•°|🌹
کدام دِݪی است که با یادِ او نَـتپد..؟!
مُردگان را رَها کن
سُخن از زندگانِ عشق میگویَم..!
#شهیدسیدمرتضیآوینی
*╔❖•ೋ° °ೋ•❖╗*
🌷 @khademenn 🌷
*╚❖•ೋ° °ೋ•❖╝*
Track[10].mp3
3.15M
🌸إِلٰهِی عَظُمَ الْبَلاءُ وَبَرِحَ الْخَفاءُ، وَانْکَشَفَ الْغِطاءُ، وَانْقَطَعَ الرَّجاءُ، وَضاقَتِ الْأَرْضُ، وَمُنِعَتِ السَّماءُ، وَأَنْتَ الْمُسْتَعانُ، وَ إِلَیْکَ الْمُشْتَکیٰ، وَعَلَیْکَ الْمُعَوَّلُ فِی الشِّدَّةِ وَالرَّخاءِ.اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلیٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ أُولِی الْأَمْرِ الَّذِینَ فَرَضْتَ عَلَیْنا طاعَتَهُمْ، وَعَرَّفْتَنا بِذَلِکَ مَنْزِلَتَهُمْ، فَفَرِّجْ عَنّا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلاً قَرِیباً کَلَمْحِ الْبَصَرِ أَوْ هُوَ أَقْرَبُ.یَا مُحَمَّدُ یَا عَلِیُّ، یَا عَلِیُّ یَا مُحَمَّدُ اکْفِیانِی فَإِنَّکُما کافِیانِ، وَانْصُرانِی فَإِنَّکُما ناصِرانِ.یَا مَوْلانا یَا صاحِبَ الزَّمانِ، الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ، أَدْرِکْنِی أَدْرِکْنِی أَدْرِکْنِی، السَّاعَةَ السَّاعَةَ السّاعَةَ، الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ، یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرِینَ🌸
#تلنگر🔔
وقټےگناه مۍڪنے😰
چشمان مۅلاࢪا گࢪیان مےڪنے😭
*╔❖•ೋ° °ೋ•❖╗*
🌷 @khademenn 🌷
*╚❖•ೋ° °ೋ•❖╝*
#خاطراتشهدا🌱•'`〗
زمانی که شهید مهندس مهدی باکری ، فرمانده دلیر لشکر 31 عاشورا شهردار ارومیه بود روزی برایش خبر آوردند که بر اثر بارندگی زیاد ، در بعضی نقاط سیل آمده است . مهدی گروه های امدادی را اعزام کرد وخود هم به کمک سیل زدگان شتافت . در کنار خانه ای ، پیرزنی به شیون نشسته بود ، آب وارد خانه اش شده بود و کف اتاقها را گرفته بود ، در میان جمعیت ،چشم پیرزن به مهدی خیره شده بود که سخت کار می کرد ، پیرزن به مهدی گفت : «خدا عوضت بدهد ، مادر ، خیر ببینی ، نمی دانم این شهردار فلان فلان شده کجاست ، ای کاش یک جو از غیرت شما را داشت» . . . و مهدی فقط لبخند می زد .
#شهیدمهدیباکری
*╔❖•ೋ° °ೋ•❖╗*
🌷 @khademenn 🌷
*╚❖•ೋ° °ೋ•❖╝*
#پروفایل
خواهـــــࢪم…🌱
تۅمانـــــده اے🍁
از آنچہ 🎍
🥀شھدابࢪایش خون داده اند🥀
حفاظت ڪنے!
*╔❖•ೋ° °ೋ•❖╗*
🌷 @khademenn 🌷
*╚❖•ೋ° °ೋ•❖╝*
عشـــــــــــــــق♥️
یڪ سینہ و🎋
هفټـادۅ دو ســـــࢪ مےخۅاهد°•
مگࢪ بݘھ بازیسݓ!؟✨
عشـــــق جڴـــࢪ مےخۅاهد⚡️
*╔❖•ೋ° °ೋ•❖╗*
🌷 @khademenn 🌷
*╚❖•ೋ° °ೋ•❖╝*
سیزده سالش بود!😔
ڪاࢪے ڪࢪد ڪھ…
هنۅز هم از یادمان نࢪفټھ☘
دࢪ جامعہ امࢪۅز
فࢪامۅش شدھ این غیࢪټ ها🍂🥀
#شهید_محمدحسین_فهمیده🌷
*╔❖•ೋ° °ೋ•❖╗*
🌷 @khademenn 🌷
*╚❖•ೋ° °ೋ•❖╝*
•••♥️
همیشہمیگفٺ:
بعدازتوڪݪبہخداوند،
توسݪبہحضراٺمعصومین؛
خصوصا #حضرٺزهرا"س"
حلاݪمشکلاٺاست...!
#شهید_ابراهیم_هادی✿
*╔❖•ೋ° °ೋ•❖╗*
🌷 @khademenn 🌷
*╚❖•ೋ° °ೋ•❖╝*
#خاطراتشهدا🌱•'`〗
سࢪ مزار شہید جہان آرا،
از محمد رضا فیلم مےگرفتم؛
گفت این فیلم هارا بعد از شهادتم پخش کن.
من هم شروع به خندیدن کردم و گفتم:حالاکو تا شهادت،چیزی بگو اندازت باشه.
کمی شوخی کردیم و بعد گفت:《اگر دمشق نشد،حلب شهید می شوم…》
🌸ࢪاۅے:خواهࢪ شهید🌸
#شهیدمحمدرضادهقانامیری🌹
*╔❖•ೋ° °ೋ•❖╗*
🌷 @khademenn 🌷
*╚❖•ೋ° °ೋ•❖╝*
#پروفایل_دخترونه🌱
شہادت ࢪا🍂
از مادࢪم بہ ارث بردم…✨
و شجاعت ࢪا🌈
از دخترڪے سه سالہ🥀
*╔❖•ೋ° °ೋ•❖╗*
🌷 @khademenn 🌷
*╚❖•ೋ° °ೋ•❖╝*
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حکایت
#قضاوت_ممنوع
همه ببینن
*╔❖•ೋ° °ೋ•❖╗*
🌷 @khademenn 🌷
*╚❖•ೋ° °ೋ•❖╝*