eitaa logo
اَزْشُھَـدٰاءْتاحُسیـن‌ڪَࢪبَـ❤️ـلا
347 دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
1.6هزار ویدیو
26 فایل
باعشق‌اۅسټـ‌هࢪڪہ‌بہ‌جایےࢪسیدھ‌اسټـ ♥️ برای حمایت و تبادل لینک کانال گذاشته شود↯ https://harfeto.timefriend.net/17200402623512
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸✨🌸✨🌸✨ 🎞 🦋 🍃زنگ زد گفت:" سامان همین الان وسایلتو جمع کن،دو روز بریم قــم..." 🕌☺️ گفتم:"بابــک جان میشه چند روز دیگه بریم؟؟! گفت:"نــه همین الان!🙁 🌱بااصرارم که بود دوتایے راه افتادیم از رشت رفتیم قــم🌸 🍃اونجا ازش پرسیدم:"بابک اینهمه عجله و اصرار براے چی بود؟!؟"🤔 گفت:" ♨️برای‌فرار‌ازگنـــاه‌! اگه میموندم رشت،دچار‌‌‌‌ ‌یه‌گناه‌میشدم... براےهمین‌اومدم‌ به‌✨حضرت‌معصــومه(س)‌✨پناه‌آوردم.😔💔 🌹 『⚘@khademenn⚘』
اَزْشُھَـدٰاءْتاحُسیـن‌ڪَࢪبَـ❤️ـلا
#بسم‌ࢪبّ‌شھـــــدا🌷 #جانم‌مۍࢪۅد🍂 #نـاحـلـــــہ💜 #قسمت_6 چادر را سرش کرد مدلش ملی بود پس راحت توانست
🌷 🍂 💜 با احساس درد چشمانش را باز کرد و دستی بر روی سرش کشید. با دیدن اتاقی که درآن بود فورا در جایش نشست. با ترس و نگرانے نگاهی به اطرافش انداخت ،هر چقدر با خود فڪر مے ڪرد اینجا را یادش نمے آمد. از جایش بلند شد و به طرف در رفت، تا خواست در را باز کند در باز شد و همان دختر محجبه وارد شد ــــ اِ اِ چرا سرپایی تو، بشین ببینم مهیا با تعجب به آن نگاه مے کرد.دختره خندید ـــ چرا همچین نگام میکنے بشین دیگه. دختره به سمت یخچال کوچکی که گوشه ے اتاق بود رفت و لیوان آبی ریخت و به دست مهیا داد و کنارش،نشست. ـــ من اسمم مریم هستش.حالت بد شد اوردیمت اینجا اینجا هم پایگاه بسیجمونه. مهیا کم کم یادش امد که چه اتفاقی افتاد ،سرگیجه، مداحی ،باباش... با یادآوری پدرش از جا بلند شد. ـــ بابام مریم هم همراهش بلند شد. ــــ بابات؟؟نگران نباش خودم همرات میام خونتون بهشون میگم که پیشمون بودی مهیا سرش را تکان داد. ـــ نه نه بابام بیمارستانه حالش بد شد من باید برم. به سمت در رفت که مریم جلویش را گرفت ــــ کجا میری با این حالت؟؟!! مهیا با نگرانی به مریم نگاه کرد: ـــ توروخدا بزار برم .اصلا من براچی اومدم اینجا!! بزار برم مریم خانم بابام حالش خوب نیست باید پیشش باشم. مریم دستی به بازویش کشید. ـــ اروم باش عزیزم میری ولی نمیتونم بزارمت با این حالت بری. یه لحظه صبر کن یکی از بچه هارو صدا کنم برسونتمون. مریم به سمت در رفت. مهیا دستانش را درهم پیچاند ساعت ۱شب بود و از حال پدرش بی خبر بود. با امدن مریم سریع از جایش بلند شد. ـــ بیا بریم عزیزم داداشم میرسونتمون... 『⚘@khademenn⚘』
ناشناس ها↯↯↯ 1.برنامه زمانی گذاشتن پارت های رمان که سنجاق نیس!!!! _سلام.بله فقط برنامہ رو گزاشتیم🌷 2.سلام امروز تولد حاج قاسم نیست و به اشتباه در رسانه ها پخش شده. اگر به سنگ مزار ایشون دقت کنید می بینید تولد حاج قاسم اول فروردیه. _سلام .متوجه شدیم🌸 3.سلام من میخوام داخل مدافع حرم اسم نویسی کنم ولی خانواده ام‌راضی نیستن تو رو خدا بگید چیکار کنم. _سلام علیڪم. خوشا به سعادتتون🌱 به خدا توکل کنید درست میشود ان شالله.میتوانید عکس شهدای مدافع حرم رو نشانشان بدید. مثلا شهید محسن حججی که مانند امام حسین(ع) شهید شدند. زندگینامہ و…شهدا را نشانشان بدید مطمئنا تاثیر میزاره👌🏻👌🏻 4.سلام چرا پارت داستان سرباز حضرت عشق خیلی کمه لطفا بیشتر بذارید. _سلام. هر چقدر ادمینمون فرستادن میزارم🌷 5.سلام.لطفا رمان بیشتر بزارین و روزهایی رو که نمیزارین جبران کنید شما که وقت ندارین ای کاش ی رمانو تموم میکردن بعد رمانهای دیگه میزاشتین. _علیکم السلام.بله حتما اینکارو انجام میدیم و از نظر شما سپاسگزاریم🌹 6.لطفا همه رو مدیر کنید و فقط بگویید که مطالب دینی و مذهبی ارسال شود باتشکر _سلام. کانال ما اونجور نیست و برای خدمت به شما هست🌷 به هر حال اگر به اینجور کانال ها علاقه دارید میتونید تشریف بیارید تا لینکشون بدم.🌸 7.نظر سنجی که گذاشتین باز نمیشه. _سلام. مشکل از ایتا و نت هست. چند لحظه صبر کنید باز میشه🌸 8.هرچی بگم کم گفتم💕 ………میشه از این حمایت کنید؟خواهشششششش😢 _سلام خیلی ممنون🌸 برای حمایت تشریف بیارید پیوی🌷 9.چرا جواب ناشناش هاتون رو نمیدین 🙄😐 _سلام. ببخشید😔🥀 10.کانالتون خیلی عالیه . خسته نباشید اجرتون با شهدا _سلام خیلی ممنون از شما و خوشحالم راضی هستید🌿 لینک ناشناس↯↯↯↯ https://harfeto.timefriend.net/16157946315176 『⚘@khademenn⚘』
‼️نظر سنجے مهم و اجبارے ↯↯↯↯‼️ این نظرسنجی ها برای بهتࢪ شدن پست ها و مطالب گذاشتھ میشود تا مورد رضایت شما باشد🦋 (برای شرکت ابتدا کد امنیتے را که در تصویر می بینید وارد کنید و سپس روی گزینہ مورد نظر کلیک کنید)🌸 ناشناس هست🌱 نظر سنجی 1️⃣↯ EitaaBot.ir/poll/wevmo?eitaafly نظر سنجی2️⃣↯ EitaaBot.ir/poll/ko9sc?eitaafly نظرسنجي3⃣↯ EitaaBot.ir/poll/k2xw5?eitaafly از شرڪت و اهمیت شما متشکریم🦋🙏🏻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دعا گوی شما در کنار مزار شهیدان همدانی و چیت سازیان هستیم
🌸 (ص):↯ [ مَنْ آتَاكُمْ مَعْرُوفاً فَكَافِئُوهُ وَ إِنْ‌لَمْ تَجِدُوا مَا تُكَافِئُوهُ فَادْعُـوا اللَّهَ لَــهُ حَتَّـى تَظُنُّـوا أَنَّكُمْ قَـدْ كَافَـأتُمُـوهُ.] هر كس به شما نيكى كرد✨، كنيد و اگر نتوانستيد:⇩ آن قدر براى او 🤲🏻 كنيد كه مطمئن شويد تلافى كرده ايد.🌿 🖇الزهد،النص،ص³¹📗 『⚘@khademenn⚘』
⚡️ -و‌َخدا‌نکنه‌تو‌مجازی‌📱 حق‌الناس‌کنیم.!☔️ با‌چت‌‌نامحرم‌!✖️ بایه‌پروفایل‌‌که‌به‌گناه‌میندازه‌!🔥 با‌یه‌کانال‌مبتذل🚫 بایه‌کپی‌کردن‌که‌راضی‌نیستن‌!🌪 با‌یه‌مزاحمت‌!👀 باایجاد‌گروه‌مختلط‌|:🦋 با‌تبرج‌🖐🏻 با‌یه‌لایک‌و‌کامنت🚫 -حواست‌باشه‌همش‌نوشته‌میشه‌،📝 وبایدجواب‌بدی‌.... 『⚘@khademenn⚘』
🌹 آری؛ رَفتـ وُ رَفتـَند...🍁 تا آراّمـ سَر بر بالیّـن بُگـذاری😇 او بـَرای آرامـِش تو جـاّنــ، داد...💔 حاّلـ تو چه کــَردی برایِ او...( : 『⚘@khademenn⚘』
🎙 اگࢪ‌ھࢪ‌شخص‌بہ‌اندازه‌ۍ‌:↯ ساختن‌یك‌خانہ‌🏠 وقٹ‌بࢪاے‌ساختن‌خود‌مۍ‌گذاشت‌! ڪاࢪ‌تمام‌بود‌...🍁 (ࢪه)🌸 『⚘@khademenn⚘』
↯☺️💖 +میگما شماچرا تو این گرما و سرما چادرمیپوشید‌:)♥️!؟ -تو چرا ماسڪ میزنی؟!😷🍭 +خٻ!من برای حفظ سلامتی خودم و دیگران ماسڪ میزنم تا بیمارنشم و به دیگران هم منتقݪ نڪنم⛅️💕؛) -منم مثݪ توام:)🌻✨ +چطور؟؟! -منم چادر میپوشم تا از خودم دربرابر بیمارے شهوت بعضی مردان مراقبت ڪنم🌈💜 چادرمیپوشم تا از زندگی دیگران هم مراقبت کنم که مبادا ساختمان زندگیشون فروبریزھ🌸🏗 『⚘@khademenn⚘』
|• ✋🏻⁉️ -جلوے رفقاش و فامیلاشون جورےاداےبچہ‌حزب‌اللهـے‌هارودرمیاره🌿 که فکـر میکنن هم رکـاب امـام علے-ع- بوده😶 ولے در خلوتش یک گناه هایے میکنہ کہ شیطان رو درس میدهـ😐🤞🏻 『⚘@khademenn⚘』
🌸🍀🌸 📿 ✨ مسافرِ راه خدا نباید خودش را برتر از دیگران ببیند! نکند آن زنی که عمرش را در فساد گذرانده ، موفق به‍ توبه شود و آن شخصی ڪه نمازشب از او فوت نشده، از هوای نَفس تبعیت ڪند و در امتحان شڪست بخورد!...✨ 📝علامه آیت‌الله حاج سید محمدحسین حسینی طهرانی 『⚘@khademenn⚘』
شهید که شد، پیکرش ماند در منطقه. حاج حسین خرازی من را فرستاد تا دنبالش بگردم. رفتم منطقه، همه جا را آب گرفته بود. هرچه گشتم اثری از علی نبود. خبرش را که به حاجی دادم، باورش نشد. خودش آمد و باز دوباره گشتیم. فایده نداشت. پیکرش ماند که ماند ... علی دو سال قبل در بقیع، متوسل شده بود به بانوی‌مدینه. خواسته بود شهید که شد بی‌مزار بماند؛ شبیه بی بی ....حاجتش را گرفت، همان طور که می خواست گمنام باقی ماند و بدون مزار ... ♥️ فرمانده تیپ یکم لشکر ۱۴ امام حسین(ع) 『⚘@khademenn⚘』
~🕊 🌿💌 يقين بدانيد تنها اعمالِ شما كه مورد رضايتِ خداوندِ متعال قرار خواهد گرفت، اعمالی است كه تحتِ ولايت الهی و رسولش و امامش باشد بنابراين در هر زمان و هر موقعيت همت به اعمالی بگماريد كه مورد تائيد رهبری و امامت باشد.. ♥️🕊 ‍‎‌‌『⚘@khademenn⚘』
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اَزْشُھَـدٰاءْتاحُسیـن‌ڪَࢪبَـ❤️ـلا
#بسم‌ࢪبّ‌شھـــــدا🌷 #جانم‌مۍࢪۅد🍂 #نـاحـلـــــہ💜 #قسمت_7 با احساس درد چشمانش را باز کرد و دستی بر روی
🌷 🍂 💜 مهیا همراه مریم از پایگاه خارج شدن و به سمت یک پژو مشکی رفتندسوار شدند ،مهیا حتی سلام نکرد. داداش مریم هم بدون هیچ حرفی رانندگی کرد ،مهیا می خواست مثبت فکر کند اما همه اش فکرهای ناجور به ذهنش می رسید و او را آزار می داد، نمی دانست اگر برود چگونه باید رفتار مے ڪرد یا به پدرش چه بگوید و یا اصلا حال پدرش خوب است؟؟ ــــ خانمی باتوم؟ مهیا به خودش اومد ـــ با منے ?? ـــ آره عزیزم میگم ادرسو میدی؟ ـــ اها، نمیدونم االن کجا بردنش ولی همیشه میرفتیم بیمارستان ..... دیگر تا رسیدن به بیمارستان حرفی زده نشد ،به محض رسیدن به بیمارستان پیاده شد با پیاده شدن داداش مریم مهیا ایستاد، باورش نمی شود، داداش مریم همان سیدی باشد که آن روز در خیابان با آن بحث کرده باشد. ولی الان باید خودش را به پدرش می رساند. بدون توجه به مریم و برادرش به سمت ورودی بیمارستان دوید وخودش را به پذیرش رساند. ــــ سالم خانم پدرمو اوردن اینجا پرستار در حال صحبت با تلفن بود با دست به مهیا اشاره کرد که یه لحظه صبر کند ،مهیا که از این کار پرستار عصبی شد خیزی برداشت و گوشی را از دست پرستار کشید ـــ من بهت میگم بابامو اوردن بیمارستان تو با تلفن صحبت میکنی.؟؟؟ پرستار از جاش بلند شد و تا خواست جواب مهیا را بدهد مریم و داداشش خودشان را به مهیا رساندن ،مریم اروم مهیا را دور کرد و شروع کرد به اروم کردنش. ــــ اروم باش عزیزم ـــ چطو اروم باشم بهش میگم بابامو اوردن اینجا اون با اون تلفنش صحبت میکنه مهیا نگاهی به پذیرش انداخت که دید سید با اخم دارد با پرستار حرف می زد، به سمتشان امد. ــــ اسم پدرتون؟ ــــ احمد معتمد مهیا تعجب را در چشمان سید دید ولی حوصله کنجکاوی را نداشت سید به طرف پذیرش رفت اسم را گفت پرستار شروع به تایپ ڪردن کرد و چیزی را به سید گفت ،سید به طرفـ آن ها امد مریم پرسید. ـــ چی شد شهاب؟ مهیا باخود گفت پس اسم این پسره مرموز شهاب هستش. 『⚘@khademenn⚘』
‌∞♥∞ گـاهـےڪہ‌چـادࢪم‌خـاڪےمیشـود … ازطعنــہ‌هــاۍمــࢪدم‌شـهــࢪ … یـاد"چفیـہ‌هـایے"مےافتـم … ڪہ‌بـــــࢪاۍ‌چادرۍ ماندنم … خــونـے شدند …! 『⚘@khademenn⚘』
🌱 ✍گفتم حاجی راستی چقدر حقوق می‌گیری؟ حاجی مبلغی را گفت که من بسیار تعجب کردم زیرا او یک سردار و فرمانده‌ نظامی بزرگ در ایران بود. گفتم حاجی این حقوق یک افسر جزء است نه یک فرمانده! یک سردار مثل شما در عراق سه برابر این حقوق می‌گیرد؛ با مزایای فراوان! حاجی به من گفت: شیخنا! مهم نیست فرمانده چقدر از کشورش می‌گیرد. مهم این است که چه چیزی به کشورش می‌دهد و خدای متعال چند برابر آن را به او خواهد بخشید و این یک سنت الهی حتمی است. شیخنا! ما به صورت موقت در این دنیا هستیم و ما و شما به سوی پروردگار کریم خود رهسپاریم. 🌸 👤 راوی: «سامی مسعودی» از فرماندهان حشد الشعبی 『⚘@khademenn⚘』
•°‌‌‌<"🎻🌿">°• این‌من‌نَھ‌‌منم‌تنهاآیَـد‌زِبسیـج‌آوا؛ رَهبـَرنشـوۍتنهـا‌،من‌‌یـارِتـُومیگـردم...(: 🔗♥️ ‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌『⚘@khademenn⚘』
~🕊 🌿💌 يقين بدانيد تنها اعمالِ شما كه مورد رضايتِ خداوندِ متعال قرار خواهد گرفت، اعمالی است كه تحتِ ولايت الهی و رسولش و امامش باشد بنابراين در هر زمان و هر موقعيت همت به اعمالی بگماريد كه مورد تائيد رهبری و امامت باشد.. ♥️🕊 ‍‎‌‌『⚘@khademenn⚘』
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شبتون مهدوی 🍃🦋 عشقتون فاطمی❤️😍 ارزتون دیدن حرم بی بی زینب✨🤍😍 یاعلی مدد تا فردا🖐🏻🌸 التماس دعا 🙏🏻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا