دوازده سال بیشتر از سالهای عمر چارلز دیکنز کوچک نگذشته بود که پدرش که ازقضا در فریب و نیرنگ دستی بر آتش داشت، برای بدهیهایی که برای ثروتمند جلوهدادن خود بالا آورده بود، به زندان افتاد. بهدنبال او تمام خانواده هم روانهی زندان شدند؛ چراکه در آن زمانه قانون عجیبی اجرا میشد: اگر کسی به زندان میافتاد تمام خانوادهاش هم با او به زندان میرفتند! تنها چارلز را مصون داشتند تا با کار کردن، بدهیهای پدرش را پرداخت کند و خانوادهاش را از میان دیوارهای سرد زندان رهایی ببخشد. رهاییای به قیمت کار سخت در کارخانهی واکسسازی بهازای تنها شش شلینگ در هفته و ترک تحصیل! از همین جا بود که خاطرات طبقهی کارگر و ضعیف، کودکان کار، دودکشپاککنهای کمسن و سال و صورتهای کوچک دودزدهشان، صفحهی سفید خاطرات چارلز نوجوان را سیاه کرد و او را در بزرگسالی واداشت تا رمانهایش را صحنهی دادخواهی برای طبقهی مستضعف و کودکانی کند که قهرمان داستانهایش بودند. قهرمانانی شبیه خودش.
در سالروز درگذشت چارلز دیکنز متن کامل تکنگاری این هنرمند را بخوانید.
#چارلز_دیکنز
#مجله_میدان_آزادی
#ادبیات
2⃣3⃣5⃣
@azadisqart