eitaa logo
💚عزیزم حسین💚
3هزار دنبال‌کننده
6.3هزار عکس
5.2هزار ویدیو
123 فایل
ا ﷽ ا تکثیرکانال تکثیرعشق ناب 💚 تمام ذرات وجودم عشق ناب فاطمی است والحمدلله فاطمه ای که هستی اش هست به ماسوا دهد رزق اگرکه میدهد به یمن اوخدا دهد ای عشق سربلندکه برنیزه میروی از حلقه کمندتو راه گریز نیست کانال دیگر: @yaraliagham @qalalsadegh135
مشاهده در ایتا
دانلود
یا امام زمان تسلیت آقاجان شمر و خولی با هم میزدن توأمان چشماش تار شد افتاد با صورت تو گودال هلهله میکردن شروع شد این جنجال وَالشِمرُ جالِسٌ نشست روی سینه شرمت کجاست نامرد مادرش میبینه خنجرو کشید از تو غلاف هرکاری میکرد نمیبُرید هی نفس نفس میزد رو خاک خواهرش فقط آه میکشید دید نمیبُره کلافه شد برگردوند تنو با ضرب پا ده تا ضربه زد به قصد کشت سر دیگه جدا شد از قفا ◾️◾️◾️◾️◾️◾️
یه بوسه ساده به تربتت مثل بوسه به دستاته تربت برا این شده تربت که خاک پاهاته هر سجده نماز من به مهر تربتت یعنی به پات می افتم هر روز تا نگام کنی بعد نماز سلام میدم به کربلا شاید فکری به حال همه ی دلتنگی هام کنی عبادتم حسین سعادتم حسین ارادتم حسین قیامتم حسین کام منو وا کرد مادربزرگم با تربت اعلا و تموم این سالا میدیدم که چشم بابا و مادر من بهم میگه که راضین ازم این که حسینی شدمو حسین حسین میگم خیلی آدم تو زندگیم دیدم و فهمیدم خدا می خواست خیر منو که نوکرت شدم رزق منه حسین عشق منه حسین می نویسم حسین مشق منه حسین ◾️◾️◾️◾️◾️◾️
مصیبة ما اعظمها پیش روی چشم بچه ها جسم تو رو دوره می کنند پیرهن کهنه تو رو پاره می کنند مگه واسه ی یه کفن دعوا میشه مگه سیصد نفر تو گودال جا میشه مگه حالا از روی سینه ات پا میشه سر و کله حرمله میشه پیدا میشه داره پای دشمن به خیمه وا میشه مگه حالا از روی سینه ات پا میشه لشکری میخنده به دست و پا زدنت مادرت میبینه برهنه شد بدنت میزدنت میزدنت میزدنت ... چه بی حساب می کشند تو رو بدون آب می کشند تو رو به اشک تو خنده میکنند وقتی به نیت ثواب می کشند تو رو داره با وضو نامسلمون میبره تو هنوز نفس میکشی اون میبره روی ریگ داغ بیابون میبره با یه خنجر کند رگاتو میبره تو دعا می کنی صداتو میبره نفسای مخدراتو میبره با عبای پاره رو نیزه بسته تو رو واسه ی انگشتر بریده دست تو رو ◾️◾️◾️◾️◾️
4_5931351661137101994.mp3
2.19M
دلتنگ حرم اربابم: ‍ |⇦• سینه زنی زمینه جانسوز ویژۀ شهادت راوی دشتِ کربلا امام محمد باقر سلام الله علیه آه .. یادم نمیرود هرگز غمِ جانسوز غارتِ خلخال حمله ی نابرابرِ لشکر به زنان و به خیمه و اطفال صحنِ عرش بین صحن چشمانت میدهد زجر هر شب و روزم ذوالجناح آمد از دل میدان با دوصد زخم بر سر و کوپال «وای ... ای وای ای وای ای وای ..» در هیاهوی نیزه و شمشیر تنی از روی شیبِ قربانگاه غلت میخورد تا ته گودال چه بگویم که تیزیِ خنجر به روی حنجری فشار آورد یک نفر بین قاتلانش شد بر سر سر بریدنش جنجال هم غرورم شکست هم قلبم آن زمانی که دختری خسته از رویِ ناقه بر زمین افتاد دشت تاریک بود و رفت از حال «وای ... ای وای ای وای ای وای ..» امان از گودال .. به پا شد جنجال ببخشند سادات .. تنش شد پا مال میون اعدا .. غریب و تنها رو خاک افتادی .. زدی دست و پا نانجیبا از راه رسیدن و پیکرِ زخمیتُ کشیدن و چشمای زینب رو ندیدن و ندیدن و ... وای ... بی هوا میزدنت از جفا میزدنت پیرمردا همگی ، با عصا میزدنت «وای ... ای وای ای وای ای وای ..» به زیر خنجر زدی بال و پر شدی غرقِ خون به پیش مادر با چشمای تر ، با حال مضطر میگفتی برگرد ، به خیمه خواهر هدفِ نیزه ها شد بدنت جایِ سالم نموند روی تنت به نیتِ غارت اومدند بردند انگشتر و پیروهنت وای ... شمر بی حیا و وای ...حرمتت رو بد شکست نفسای آخره با پا رو سینت نشست حسین .....
3877451.mp3
6.28M
❣﷽❣ 🥀 🥀 🥀 🥀«آه .. یابن الزهرا حسین ..» پا به پایِ پدر سفر کردم ، آه حسین در میان خرابه سر کردم ، آه حسین پدرم بین ریسمان بودُ ، آه حسین با رقیه پدر پدر کردم ، آه حسین در میان خرابه سرکردم‌ ، آه حسین پا به پای پدر سفر کردم ، آه حسین عمه ام تا به روی خاک افتاد ، آه حسین دیده ام را ز اشک تر کردم ، آه حسین از همان روز تلخ تا امروز ، آه حسین گریه هر روز تا سحر کردم ، آه حسین 🥀«آه .. یابن الزهرا حسین ..» تا سه ساله میان راه افتاد ، آه حسین پدرم را خودم خبر کردم ، آه حسین سُم مرکب بویِ گلاب گرفت ، آه حسین از تنی که به آن نظر کردم ، آه حسین آنقدر داغ دارم از آن دم ، آه حسین که از این زهر خون جگر کردم ، آه حسین 🥀«آه .. یابن الزهرا حسین ..» .🌹هدیه به حضرت معصومه سلام الله علیها (صلوات)🌹 🌹اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🌹
4_6027308269981139707.mp3
3.1M
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 توی کوفه. کارمه شب گردی توی این شهر. نمی‌بینم مردی کاشکی می‌شد. مدینه برگردی غم دوریت. آقا بیچارم کرد نیمه شب از. گریه بیدارم کرد توی شهرِ. کوفه آوارم کرد تنها و سرگردونم انگار نه انگار مهمونم دلخونم از داغ تو از آه زینب گریونم کوفه نیا یا مولا کوفه نیا یابن‌الزهرا بند دوم این جماعت. کی میگه دین دارن همه فکرِ. درهم و دینارن داغت و رو. دلامون می‌زارن آسمونِ. شهر کوفه تاره غم و غصه. رو سرم می‌باره پُر نامرد. کوچه و بازاره بی تابِ قلب زارم از کوچه گردی بیزارم از غربت نیمه شبها سر روی زانو می‌زارم کوفه نیا یا مولا کوفه نیا یابن‌الزهرا بند سوم داره تاریخ. میشه تکرار اینجا روضه خونه. در و دیوار اینجا تیر و نیزه است. جنس بازار اینجا کوفه واسه. کشتنت مأموره بدیاشون. همه جا مشهوره برا اینه. که دارم دلشوره کوفه نیا با زینب تنها میشه اینجا زینب تا سرم رو شکستن گفتم زیر لب یا زینب کوفه نیا یا مولا کوفه نیا یابن‌الزهرا شعر سبک رضا باقریان حضرت مسلم (ع) @majmaozakerine
غربت میباره از نگاش آروم نمیگیره چشاش از سوز و داغ دلش از هُرم اشک و ناله ها شد دشت سرخ لاله ها دوباره باغ دلش هر چند که میسوزه تنش از شعله زهر جفا اما دلش خونِ به یاد خاطرات کربلا پیچیده تو هفت آسمون سوز صداش خون میچکه از آسمون گریه هاش واویلتا **** پاهاش شده پر آبله جای کبود سلسله مونده به روی پرش با خاطرات کاروان از طعنه های شامیان زخمی پلک ترش پای برهنه رفته هر جا پا به پای قافله یادش نمیره کینه های زجر و شمر و حرمله هم با سه ساله خورده سیلی از عدو هم دیده روی نیزه ها رأس عمو واویلتا ◾️◾️◾️◾️◾️
بااشک ثبت شد شد ماه محرمو بازم چرا تو بزم روضه ها صاحب عزا نیس این روضه ها کم‌ داره تو رو ،وقتی نباشی، دلخوشی ،تو قلب ما نیس جای قدمت رو فرشای هیئته اما چشم ما تو رو ندیده آقای غریب کجای این‌ هیئت ما خون از نگاه تو چکیده العجل،الامان بیا به حقّ اشک عمّه های مضطرت العجل،الامان به حقّ پیکر خونین جدّ بی سرت العجل، یوسف زهرا العجل..... ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
بااشک ثبت شد ... ای صاحب چشم بارونی، روز وشب تو میگذره با آه سینه هیشکی توی خیمه ی تو نیس تا که به پای روضه های تو بشینه بازم آقای غریب ما خون جگری با روضه ی غریب کوفه می بینی سفیر جدّ تو میگرده دنبال وفا کوچه به کوچه العجل الامان به حق مسلمی که‌ شد سرش از تن جدا العجل الامان تنش از روی بام افتاده بین کوچه ها العجل بحقّ مسلم العجل.... 🌸🌸🌸🌸🌸 زبان حال حضرت مسلم علیه السلام: با دستای بسته روی بام نوشتم ای حسین نیا به شهر کوفه همراه علی ِ اصغر واکبر و زینبین نیا به شهر کوفه به دختر شیرین زبونت بگو که همراه خودش نیاره زیور در عوض بگو که همراهش بیاره توی کربلا اضافه معجر ای گل فاطمه کوفه نیا که توی این دیار قحط وفاست خواهرت رو نیار کوفه پر از سنان و شمر و زجر بی حیاست العجل بحقّ مسلم العجل 🌸🌸🌸🌸🌸 چند لحظه ی دیگه پیکرم حنا میشه به روی بام با خون حنجر میشه سر من جدا ولی نمیره روی نیزه ها جلوی خواهر اینجا تن من نمیره زیر دست و پای مرکب دشمن کافر اینجا کسی با تازیونه نمیزنه به دخترم‌ کنار پیکر می بینم روزی که توی همین کوفه سرت میره رو نیزه ها روبه رو خواهرت جسارت میشه به سر جدات با یک عصا العجل بحقّ مسلم العجل ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
بااشک ثبت شد ای صاحب اصلی عزا، دلت دوباره ساکن کربوبلا شد همراه حسین و عمه ها، رفتی به اون زمینی که مهد بلا شد می بینی همین که پای زینب به زمین کربلا رسیده با درد اشکای غریبی از چشاش به روی خاک کربلا چکیده با درد العجل الامان بیا به حقّ آه عمّه ی غم پرورت العجل الامان بیا به داغ روی داغ جدّ اطهرت العجل، به حق زینب العجل.... 🌸🌸🌸🌸🌸 زبان حال حضرت زینب علیهالسلام: اینجا چه زمینیه حسین جان که غم دو عالمو گذاشت تو سینَم اما تموم غمم اینه که نکنه داغ تو رو اینجا ببینم یه کوچه ای از محارمه به دور من تا سایمو کسی نبینه چند روز دیگه کنار مقتلت میون دشمنیم من و سکینه ای داداشم نخواه ببینم رأستو رو نیزه ها چند روز بعد توی این خاک غم نخواه بشم اسیر و همسفر با ابن سعد العجل، به حقّ زینب العجل.... 🌸🌸🌸🌸🌸 هرچند دل من پر از غمه، دلم خوشه کفیلمه حضرت عباس تا وقتی که باشه پیش من ،غربت این زمین ِغم نمیشه احساس چند روز دیگه با مشک آب، به علقمه میره ولی بر نمی گرده سهم من و اهل خیمه ها ،میون غارت حرم، غربت و درده آه از اون لحظه که دشمنا می ریزند به خیمه ها عصر دهم می بینند بی کسیم همه رو می زنند با کینه ی غدیر خم العجل، به حقّ زینب العجل.... ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
کلمه کلمه این شعر با اشک ثبت شد امشب میون خرابه ای، بازم غریب فاطمه با قلب بی تاب مونده توی گوش تو یه عمر، ناله های عمّه ی تو با سر ارباب می بینی لباس پارَشو، همین بسه دلیل برا اشک روونت رو خاک خرابه سر گذاشته غریبونه عمّه ی قامت کمونت العجل الامان به تن زخمی رقیه در شام بلا العجل الامان به عمّه ی شهیده از غم سر ِ جدا العجل، به رقیّه جان العجل.... 🌸🌸🌸🌸🌸 زبان حال سر بریده با حضرت رقیه علیهمالسلام😭: با سر اومدم‌ کنار تو ببخش منو ای دختر شیرین زبونم چشماتو ببند و اینقده نگاه نکن به این لبای غرق خونم ‌ گوشواره ی تو شبیه انگشتر من با سنگدلی رفته به غارت ای وارث درد مادرم،به گوش تو مونده چرا ،ردّ جسارت هستی تو خون جگر خیلی دلت پره از مجلس و بازار شام دیدمت از رو نی وقتی دشمن تو رو با سنگ میزد از روی بام العجل به رقیه جان العجل.... 🌸🌸🌸🌸🌸 یادم نمیره لحظه ای که با کاسه ی آب اومدی کنار گودال دیدی بدن بی سر و پاره پارمو، ناله زدی کنار گودال یک شب تن بی سر منو دیدی و امشب سر من رو دامن توس روی تو مث منه کبود ،نشون تازیونه ها روی تن توس آه توی راه شام با دیدن سرم رو نیزه ها کشیدی زجر من شدم غرق اشک وقتی دیدم‌که تو رو میزنه با کینه زجر العجل به رقیه جان العجل.... 🌸🌸🌸🌸🌸 پرسیدی با اشک و ناله هات، کی رگهای حنجر پاکمو بریده من هم‌دارم‌از تو یک سؤال، گیسوی نازدانه ی من چرا سفیده برده دلمو لباس خاکی تو و قدّ خمت سمت مدینه تو‌ کوچه ای که مادرمو چهل نفر زدن جلوی من با کینه وقتشه دخترم داره میشه دعای رفتن تو مستجاب مثل من جون میدی با شکم‌ گرسنه و لب ِ نخورده آب العجل به رقیّه جان العجل.... ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
کلمه کلمه این شعر با اشک ثبت شد امشب میون خرابه ای، بازم غریب فاطمه با قلب بی تاب مونده توی گوش تو یه عمر، ناله های عمّه ی تو با سر ارباب می بینی لباس پارَشو، همین بسه دلیل برا اشک روونت رو خاک خرابه سر گذاشته غریبونه عمّه ی قامت کمونت العجل الامان به تن زخمی رقیه در شام بلا العجل الامان به عمّه ی شهیده از غم سر ِ جدا العجل، به رقیّه جان العجل.... 🌸🌸🌸🌸🌸 زبان حال سر بریده با حضرت رقیه علیهمالسلام😭: با سر اومدم‌ کنار تو ببخش منو ای دختر شیرین زبونم چشماتو ببند و اینقده نگاه نکن به این لبای غرق خونم ‌ گوشواره ی تو شبیه انگشتر من با سنگدلی رفته به غارت ای وارث درد مادرم،به گوش تو مونده چرا ،ردّ جسارت هستی تو خون جگر خیلی دلت پره از مجلس و بازار شام دیدمت از رو نی وقتی دشمن تو رو با سنگ میزد از روی بام العجل به رقیه جان العجل.... 🌸🌸🌸🌸🌸 یادم نمیره لحظه ای که با کاسه ی آب اومدی کنار گودال دیدی بدن بی سر و پاره پارمو، ناله زدی کنار گودال یک شب تن بی سر منو دیدی و امشب سر من رو دامن توس روی تو مث منه کبود ،نشون تازیونه ها روی تن توس آه توی راه شام با دیدن سرم رو نیزه ها کشیدی زجر من شدم غرق اشک وقتی دیدم‌که تو رو میزنه با کینه زجر العجل به رقیه جان العجل.... 🌸🌸🌸🌸🌸 پرسیدی با اشک و ناله هات، کی رگهای حنجر پاکمو بریده من هم‌دارم‌از تو یک سؤال، گیسوی نازدانه ی من چرا سفیده برده دلمو لباس خاکی تو و قدّ خمت سمت مدینه تو‌ کوچه ای که مادرمو چهل نفر زدن جلوی من با کینه وقتشه دخترم داره میشه دعای رفتن تو مستجاب مثل من جون میدی با شکم‌ گرسنه و لب ِ نخورده آب العجل به رقیّه جان العجل.... ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)