eitaa logo
💚عزیزم حسین💚
3.1هزار دنبال‌کننده
6.1هزار عکس
5.1هزار ویدیو
123 فایل
ا ﷽ ا تکثیرکانال تکثیرعشق ناب 💚 تمام ذرات وجودم عشق ناب فاطمی است والحمدلله فاطمه ای که هستی اش هست به ماسوا دهد رزق اگرکه میدهد به یمن اوخدا دهد ای عشق سربلندکه برنیزه میروی از حلقه کمندتو راه گریز نیست کانال دیگر: @yaraliagham @qalalsadegh135
مشاهده در ایتا
دانلود
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 مُحرم آمد و خونین جگر من سیه پوشیده ام با چشم تر من مُحرم آمد و صد شعله افروخت زدم از شعله اش بر دل شرر من مُحرم آمد و با یاد داغش نمودم رَخت ماتم را به بَر من به ثارُالله کردم اقتدا لیک مواجه گشته ام با صد خطر من خطر دیدم ولی تا حال ای دل ندیدم در ره عشق اش ضرر من نهادم رو به دشت بی قراری شدم با اهل ماتم همسفر من بسوزم مثل قلب داغداران بگریَم مثل شمعی تا سحر من زنم بر جان و دل آتش ز ماتم رسم در کربلای غم اگر من عزای عترت طاها رسیده چو مرغی زین عزا بی بال و پر من ز آه شعله ساز خویش ای دل زنم بر هستی عالم شرر من خبر آمد شقایق ها خزانند سراپا سوختم از این خبر من به صحرا بنگرم ، صحرا پر از غم در این صحرای ماتم دربدَر من پسر در خون فتاد و سوخت بابا شدم خونین جگر بر این پسر من برای ماتم فرزند گریم وَ یا آن که بسوزم بر پدر من ندارم جز فراق یار خود غم ندارم جز غم او در نظر من به یاد ساقی عطشان بسوزم چو هر شب بنگرم روی قمر من سراپا غرقه در خون گشت مولا ازین داغ گران بی پا و سر من جهان «یاسر» گرفت آتش ، عجب نیست که گفتم از غم وی مختصر من ** محمود تاری «یاسر» امام حسین (ع) مناجات 🔻🔻🔻🔻🔻 🌐 https://www.beharalashar.ir 🔺🔺🔺🔺🔺 💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 @beharalashar
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 بیشتر از این خجالتم نده بیشتر از این نده منو عذاب خسته شدم به اسم تو قسم منو به دست خود کن انتخاب منم کبوتری که پر زده به آسمون زینبیه تا فدای عمه جان بشه ولی نشه دوباره ظهر کربلا قسم به خاک زینبیه که سر منم برای رفتنه شده برای اخرین نفر این التماس اخر منه اقام اقام اقام اقام حسین یه عده از فداییای تو جنازشون هنوز نیومده شبیه مرتضی کریمی و اینانلو که برا تو پر زده منم میشم مدافع حرم نذار که آبروم بره فقط همین روزاس برم به منطقه همین روزاس منم برم به خط هوای زینبیه دارمو هنوز منم هوایی تو ام تو خواب میبینم هر شب اینو که من اخرین فدایی تو ام اقام اقام اقام اقام حسین . یه دختری که گریه میکنه ولی باباش هنوز نیومده تموم دفترش شده سیاه روزای خوبشو که خط زده میگه فقط برا یه مرتبه بیا یه شب به خواب دخترت بیا ببین پیر شده مادرم بیا ببین پیر شده مادرت تو رفتی و نداره هیچ کسی دیگه به دختر تو اعتنا تو رفتی و مشق شبم شده بابا بابا بابا بابا بابا اقام اقام اقام اقام حسین شعر و سبک : محمد مهدی نسترن امام حسین (ع) شور 🔻🔻🔻🔻🔻 🌐 https://www.beharalashar.ir 🔺🔺🔺🔺🔺 💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 @beharalashar
بنام خدا ✨ (شعر به مناسبت هفتهٔ حجاب و عفاف) ✨ تا که می خواهم سرایم از حجاب می شوم آن لحظه آن دم دل کباب ابتدا از خویش می پرسم که چیست می نمائیم صحبت از دُرّی که نیست گاهگاهی می شوم شخص دگر می شوم در بحر غفلت غوطه ور عقل می گوید ز غفلت دور باش جهل می گوید که با من جور باش وقت صحبت دل به دریا می زنیم در عمل صفریم و درجا می زنیم از عمل دوریم و استاد سخن مدعی هستیم و جمله اهل فن از حجاب ظاهری دم می زنیم لیک حجاب باطنی را می دریم گر نباشد مرد دوران پرده در بی حیا بی آبرو یا خیره سر نیست لازم این همه بند و طناب بهر نسوان یک هزار و یک حجاب باطن ما گر نباشد ناخراب آنزمان ظاهر نمی خواهد حجاب مرد و زن را چشم بینا لازم است دیدهٔ بینا حجاب دائم است زن بباید از درون طاهر بود شال و چادر زینت ظاهر بود زینت اصلی بلی حجب و حیاست این دو گوهر کیمیای عصر ماست زین دو گوهر هر که باشد بی نصیب نانجیب است نانجیب است نانجیب فاخرا در پرده بر گو راز دل تا نباشی روسیه یا که خجل باز هم برگو برادر این سخن این دو گوهر لازم است بر مرد و زن ✍ مسلم فرتوت فاخر """""""""""""""""""""""""""""""""""" کانال باب الحوائج اشعار ناب ( مداحی،مولودی ترکی و فارسی) لینک کانال👇 http://eitaa.com/torkiy ---•••◇🔹️💢🔹️◇•••--- @torkiy 🌴🌸🌴🌴🌸🌴🌴🌸🌴🌴🌸🌴
از کعبه رو به کرببلا می‌کند حسین وآنجا دوباره کعبه بنا می‌کند حسین گر ساخته است خانه‌اى از سنگ و گل، خلیل آن جا بنا ز خون خدا می‌کند حسین روزى که حاجیان به حرم روى می‌نهند پشت از حریم کعبه چرا می‌کند؟ حسین آن حجّ ناتمام که بر عمره شد بدل اتمام آن به دشت بلا می‌کند حسین آنجا وقوف در عرفات ار نکرده است فریاد معرفت همه جا می‌کند حسین آنجا اگر که فرصت قربانیاش نبود اینجا هر آن چه هست، فدا می‌کند حسین آنجا که سعى بین صفا در دویدن است این جا به قتلگاه، صفا می‌کند حسین آنجا حنا حرام بُوَد بهر حاجیان اینجا ز خون خویش حنا می‌کند حسین وقتى به خیمه‌گاه رود از پى وداع اینجا دوباره حجّ نسا می‌کند حسین بعد از هزار سال به همراه حاجیان هر سال رو به سوى منا می‌کند حسین از چار سوى کعبه ز گل‌دسته‌ها هنوز هر صبح و ظهر و شام ندا می‌کند حسین بشنو دعاىِ در عرفاتش که بنگرى با سوز دل هنوز دعا می‌کند حسین سر داده است و حکم شفاعت گرفته است بر وعدهاى که داده، وفا می‌کند حسین در اوج منزلت که «مؤیّد»! از آن اوست گاهى نگاه سوى گدا می‌کند حسین
بخش3 پایانی تعالی اللّه از جلوهٔ آن شراب که بر جملگی تافت چون آفتاب تو زین جلوه از جا نرفتی که‌ای تو سنگی، کلوخی جمادی چه‌ای رخ ای زاهد از می پرستان متاب تو در آتش افتاده‌ای من در آب که گفته است چندین ورق را ببین بگردان ورق را و حق را ببین مگو هیچ با ما ز آئین عقل که کفر است در کیش ما دین و عقل ز ما دست ای شیخ مسجد بدار خراباتیان را به مسجد چکار ردا کز ریا بر زنخ بسته‌ای بینداز دورش که یخ بسته‌ای فزون از دو عالم تو در عالمی بدینسان چرا کوتهی و کمی تو شادی بدین زندگی عار کو گشودند گیرم درت بار کو نماز ار نه از روی مستی کنی به مسجد درون بت‌پرستی کنی به مسجد رو و قتل و غارت ببین به میخاه آی و فراغت ببین به میخانه آی و حضوری بکن سیه کاسه‌ای کسب نوری بکن چو من گر ازین می تو بی من شوی بگلخن درون رشک گلشن شوی چه میخواهد از مسجد و خانقاه هر آنکو به میخانه برده است راه نه سودای کفر و نه پروای دین نه ذوقی به آن و نه شوقی به این برونها سفید و درونها سیاه فغان از چنین زندگی آه آه همه سر برون کرده از جیب هم هنرمند گردیده در عیب هم خروشیم بر هم چو شیر و پلنگ همه آشتیهای بدتر ز جنگ فرو رفته اشک و فرا رفته آه که باشند بر دعوی ما گواه بفرمای گور و بیاور کفن که افتاده‌ام از دل مرد و زن دلم گه از آن گه ازین جویدش ببین کاسمان از زمین جویدش به می هستی خود فنا کرده‌ایم نکرده کسی آنچه ما کرده‌ایم دگر طعنهٔ باده بر ما مزن که صد بار زن بهتر از طعنه زن نبردست گویا به میخانه راه که مسجد بنا کرده و خانقاه چه میخواهد از مسجد و خانقاه هر آنکو به میخانه بردست راه روان پاک سازیم از آب تاک که آلودهٔ کفر و دین است پاک ندانم چه گرمیست با این شراب که آتش خورم گویی از جام آب به می صاحب تخت و تاجم کنید پریشان دماغم علاجم کنید جسد دادم و جان گرفتم ازو چه میخواستم آن گرفتم ازو بینداز این جسم و جان شو همه جسد چیست روح روان شو همه گدائی کن و پادشاهی ببین رهاکن خودی و خدائی ببین تکلف بود مست از می شدن خوشا بیخود از نالهٔ نی شدن درون خرابات ما شاهدیست که بدنام ازو هر کجا زاهدیست بخور می که در دور عباس شاه به کاهی ببخشند کوهی گناه سکندر توان و سلیمان شدن ولی شاه عباس نتوان شدن که آئین شاهی از آن ارجمند نشسته است برطرف طاق بلند یکی از سواران رزمش هزار یکی از گدایان بزمش بهار سگش بر شهان دارد از آن شرف که باشد سگ آستان نجف الهی به آنان که در تو گمند نهان از دل و دیدهٔ مردمند نگهدار این دولت از چشم بد بکش مد اقبال او تا ابد همیشه چو خور گیتی افروز باد همه روز او عید نوروز باد شراب شهادت بکامش رسان بجد علیه السلامش رسان رضی روز محشر علی ساقی است مکن ترک می تا نفس باقی است ✍منکلام:استاد رضی الدین آرتیمایی 🔴کانال رسمی عاشقان حضرت زینب«س» https://eitaa.com/hazratehzeynab
بخش1 الهی به مستان میخانه‌ ات بعقل آفرینان دیوانه‌ات به دُردی کش لجهٔ کبریا که آمد به شأنش فرود اِنّما به دُرّی که عرش است او را صدف به ساقی کوثر به شاه نجف به نور دل صبح خیزان عشق ز شادی به انده گریزان عشق به رندان سر مست آگاه دل که هرگز نرفتند جز راه دل به انده‌پرستان بی پا و سر به شادی فروشان بی شور و شر کزان خوبرو چشم بد دور باد غلط دور گفتم که خود کور باد به مستان افتاده در پای خم به مخمور با مرگ با اشتلم بشام غریبان به جام صبوح کز ایشانْسْت شام و سحر را فتوح که خاکم گل از آب انگور کن سرا پای من آتش طور کن خدا را بجان خراباتیان کزین تهمت هستیم وارهان به میخانهٔ وحدتم راه ده دل زنده و جان آگاه ده که از کثرت خلق تنگ آمدم به هر جا شدم سر به سنگ آمدم بیا ساقیا می بگردش در آر که دلگیرم از گردش روزگار مئی ده که چون ریزیَش در سبو بر ‌آرد سبو از دل آواز هو از آن می که در دل چو منزل کند بدن را فروزان‌تر از دل کند از آن می که گر عکسش افتد بباغ کند غنچه را گوهر شبچراغ از آن می که گر شب ببیند بخواب چو روز از دلش سر زند آفتاب از آن می که گر عکسش افتد بجان توانی بجان دید حق را عیان از آن می که چون شیشه بر لب زند لب شیشه تبخاله از تب زند از آن می که گر عکسش افتد به آب بر آن آب تبخاله افتد حباب از آن می که در خم چو گیرد قرار بر آرد خم آتش ز دل همچو نار می صاف از آلودگی بشر مبدَّل به خیر اندر او جمله شر می معنی افروز صورت گداز مئی گشته معجون راز و نیاز از آن آب کاتش بجان افکند اگر پیر باشد جوان افکند مئی را کزو جسم جانی کند بباده زمین آسمانی کند مئی از منی و توئی گشته پاک شود جان چکد قطره‌ای گر به خاک به انوار میخانه ره پوی آه چه میخواهی از مسجد و خانقاه بیا تا سری در سر خم کنیم من و تو تو و من همه گم کنیم بیک قطره می آبم از سر گذشت به یک آه بیمار ما درگذشت بزن هر قدر خواهیم پا به سر سرِ مست، از پا ندارد خبر چشی گر از این باده کو کو زنی شوی چون ازو مست هو هو زنی مئی سر بسر مایهٔ عقل و هوش مئی بی خم و شیشه در ذوق و جوش دماغم ز میخانه بویی کشید حذر کن که دیوانه هویی کشید بگیرید زنجیرم ای دوستان که پیلم کند یاد هندوستان دلا خیز و پائی به میخانه نه صلائی به مستان دیوانه ده خدا را ز میخانه گر آگهی به مخمور بیچاره بنما رَهی دلم خون شد از کلفت مدرسه خدا را خلاصم کن از وسوسه چو ساقی همه چشم فَتّان نمود به یک نازم از خویش عریان نمود پریشان دماغیم ساقی کجاست شراب ز شب مانده باقی کجااست بیا ساقیا می بگردش در آر که می خوش بود خاصه در بزم یار مئی بس فروزان‌تر از شمع و روز می و ساقی و بادهٔ جام سوز می صاف زآلایش ما سوا ازو یک نفس تا بعرش خدا مئی کو مرا وارهاند ز من ز آئین و کیفیت ما و من از آن می حلال است در کیش ما که هستی وبال است در پیش ما از آن می حرام است بر غیر ما که خارج مقام است در سیر ما مئی را که باشد در او این صفت نباشد بغیر از میِ معرفت به این عالم ار آشنائی کنی ز خود بگذری و خدائی کنی کنی خاک میخانه گر توتیا خدا را ببینی بچشم خدا به میخانه آی و صفا را ببین ببین خویشتن را خدا را ببین تودر حلقهٔ می‌پرستان در آ که چیزی نبینی بغیر خدا بگویم که از خود فنا چون شوی ز یک قطره زین باده مجنون شوی بشوریدگان گر شبی سر کنی از آن می که مستند لب تر کنی جمال محالی که حاشا کنی ببندی دو چشم و تماشا کنی نیاری تو چون تاب دیدار او ز دیدار رو کن به دیوار او قمر دُرْد نوش است از جام ما سحر خوشه چین است از شام ما مغنی نوای دگر ساز کن دلم تنگ شد مطرب آواز کن ادامه دارد 🔽🔽🔽 ✍منکلام:استاد رضی الدین آرتیمایی 🔴کانال رسمی عاشقان حضرت زینب«س» https://eitaa.com/hazratehzeynab
بخش2 بگو زاهدان اینقدر تن زنند که آهن ربائی بر آهن زنند بس آلوده‌ام آتش می کجاست پر آسوده‌ام نالهٔ نی کجاست به پیمانه پاک از پلیدم کنید همه دانش و داد و دیدم کنید چو پیمانه از باده خالی شود مرا حالت مرگ حالی شود همه مستی و شور و حالیم ما نه چون تو همه قیل و قالیم ما خرابات را گر زیارت کنی تجلی بخروار غارت کنی چه افسرده‌ای رنگ رندان بگیر چرا مرده‌ای آب حیوان بگیر زنی در سماعی ز می سرخوشی سزد گر ازین غصه خود را کشی توانی اگر دل دریا کنی تو آن دُر یکتای پیدا کنی ندوزی چو حیوان نظر بر گیاه بیابی اگر لذت اشک و آه بیا تا بساقی کنیم اتفاق درونها مصفا کنیم از نفاق بیائید تا جمله مستان شویم ز مجموع هستی پریشان شویم چو مستان بهم مهربانی کنیم دمی بی‌ریا زندگانی کنیم بگرییم یکدم چو باران بهم که اینک فتادیم یاران زهم جهان منزل راحت اندیش نیست ازل تا ابد یکنفس بیش نیست سراسر جهان گیرم از توست بس چه میخواهی آخر از این یکنفس فلک بین که با ما جفا میکند چها کرده است و چها میکند برآورد از خاک ما گرد و دود چه میخواهد از ما سپهر کبود نمیگردد این آسیا جز بخون الهی که برگردد این سرنگون من آن بینوایم که تا بوده‌ام نیاسایم ار یکدم آسوده‌ام رسد هر دم از همدمانم غمی نبودم غمی گر بدم همدمی در این عالم تنگ‌تر از قفس به آسودگی کس نزد یک نفس مرا چشم ساقی چو از هوش برد چه کارم به صاف و چه کارم به درد نه در مسجدم ره نه در خانقاه از آن هر دو در هر دو رویم سیاه نمانده است در هیچکس مردمی گریزان شده آدم از آدمی گروهی همه مکر و زرق و حیل همه مهربان، بهر جنگ و جدل همه متفق با هم اندر نفاق به بدخوئی اندر جهان جمله طاق همه گرگ مانا همه میش پوست همه دشمنی کرده در کار دوست شب آلودگی روز شرمندگی معاذ الله از اینچنین زندگی اگر مرد راهی ز دانش مگو که او را نداند کسی غیر او برو کفر و دین را وداعی بکن به وجد اندر آ و سماعی بکن مکن منعم از باده ای محتسب که مستم من از جام لا یحتسب چو ما زین می ار مست و نادان شوی ز دانائی خود پشیمان شوی خوری باده، خورشید رخشان شوی چه دنبال لعل بدخشان سوی صبوح است ساقی برو می بیار فتوح است مطرب دف و نی بیار از ان می که در دل اثر چون کند قلندر بیک خرقه قارون کند نوای مغنی چه تأثیر داشت که دیوانه نتوان به زنجیر داشت مغنی سحر شد خروشی بر آر ز خامان افسرده جوشی بر آر که افسردهٔ صحبت زاهدم خراب می و ساغر و شاهدم سرم در سر می‌پرستان مست که جزمی فراموششان هر چه هست به می گرم کن جان افسرده را که می زنده دارد تن مرده را مگو تلخ و شور آب انگور را که روشن کند دیدهٔ کور را بده ساقی آن آب آتش خواص که از هستیم زود سازد خلاص بمن عشوه چشم ساقی فروخت که دین و دل و عقل را جمله سوخت ازین دین به دنیا فروشان مباش بجز بندهٔ باده‌نوشان مباش کدورت کشی از کف کوفیان صفا خواهی اینک صف صوفیان چو گرم سماعند هر سو صفی حریفان اصولی ندیمان کفی چه درماندهٔ دلق و سجاده‌ای مکش بار محنت بکش باده‌ای ز قطره سخن پیش دریا مکن حدیث فقیهان بر ما مکن مکن قصهٔ زاهدان هیچ گوش قدح تا توانی بنوشان و نوش سحر چون نبردی به میخانه راه چراغی به مسجد مبر شامگاه خراباتیا، سوی منبر مشو بهشتی، بدوزخ برابر مشو بزن ناخن و نغمه‌ای بر دلم دمار کدورت بر آر از گلم بکش باده تلخ و شیرین بخند فنا گرد و بر کفر و بر دین بخند که نور یقین در دلم جوش زد جنون آمد و بر صف هوش زد قلم بشکن و دور افکن سبق بسوزان کتاب و بشویان ورق ادامه دارد🔽🔽🔽 ✍منکلام:استاد رضی الدین آرتیمایی 🔴کانال رسمی عاشقان حضرت زینب«س» https://eitaa.com/hazratehzeynab
زمینه / شور شب سوم محرم ۱۴۴۴ ه.ق با مضامین روضه ای (به صورت زمینه هم قابل استفاده می باشد) دور از تو بابا حالم خرابه بابا ببین دستام توی دست طنابه خونیه لب هات،خاکیه گونت چی ریخته رو موی تو انگاری شرابه خودم دیدم ته شرابشو می ریخت روی سرت همون جا که یه بی حیا اشاره کرد به دخترت با چوب میزد به دندونات جلو چشای خواهرت ای بابا / بمیرم برای دندونات ای بابا / بمیرم برا زخم لبات ای بابا / بمیرم برا خستگیات ای بابا بمیرم برا خستگیات دور از تو بابا ریختن سر من بابا نمی دونی چی آوردن سر من زخمیه پاهام ، دستامو بستن بابا شکسته بعد تو بال و پر من ندیدی که همه به ما می خندیدن تو کوچه ها ندیدی که همه به ما سنگ میزدن تو کوچه ها کنار نیزه ی سرت می رقصیدن تو کوچه ها ای بابا / بمیرم برا زخم سرت ای بابا / بمیرم برای خواهرت ای بابا / بمیره برا تو دخترت ای بابا بمیرم برا خستگیات رحمی نکردن به دختر تو زخمی شده بابا سرم مثل سر تو با دست و بازوم ، با وضع پهلوم دیگه شدم خیلی شبیه مادر تو بابا ندیدی که چه کرد با ما عذاب حرمله نمی دونی چه کرده با دل تموم قافله چی بگم از طناب و خار و پاهای پر آبله ای بابا / چه کنم با این آبله ها ای بابا / دیگه خسته شدم به خدا ای بابا / نمیشم دیگه از تو جدا ای بابا بمیرم برا خستگیات شعر و نغمه:وحید محمدی/حامدمحمدی ۱۲ تیر ۱۴۰۱ * با توجه به ذکر مصائب در این شعر ذاکران محترم ان شا الله در فضا و زمان مناسب مورد استفاده قرار دهند. سلام الله علیها سلام الله علیها
زمینه شب سوم محرم ۱۴۴۴ ه.ق حضرت رقیه سلام الله علیها خاک گونه هات منو کشته زخم رو چشات منو کشته اون زخم کنار پیشونیت خشکی لبات منو کشته شنیدم بهت آب ندادن، دلم سوخت شنیدم سرت داد کشیدن، دلم سوخت شنیدم تو رو می زده شمر، مث من، دلم سوخت بابا بابا منم زد ، چه بد زد با مشت و ، لگد زد با بغض و حسد زد بابا بابا به من آب ، نمیده سرم داد ، کشیده سرت رو بریده خاک گونه هات منو کشته .... .................................... مثل عمه جون دلم خونه دنیامون شبیه زندونه می سوزه دلم تا می بینم موهای سرت پریشونه شنیدم موهاتو کشیدن ، دلم ریخت شنیدم سرت رو بریدن ، دلم ریخت شنیدم حرم رو به آتیش ، کشیدن ، دلم ریخت بابا بابا نبودی ، حرم سوخت تو خیمه ، پرم سوخت پر معجرم سوخت بابا بابا موهای ، منم سوخت تموم ، تنم سوخت پر دامنم سوخت خاک گونه هات منو کشته ... .................................... این گوش بدون گوشواره این گوشای زخمی و پاره این پاهای خونی و بی جون عمری حرف و درد دل داره شنیدم که کنج تنوری ، دلم سوخت از این غصه و رنج دوری ، دلم سوخت منو کوچه بازار نبودی ، چجوری ، دلم سوخت بابا بابا سه ساله ، کی دیده با قد ، خمیده موهامم سفیده بابا بابا دیگه جون ، ندارم یه دندون ، ندارم نه سامون ندارم خاک گونه هات منو کشته ... ۱۵ تیر ۱۴۰۱ وحید محمدی سلام الله علیها
زمینه شب دوم محرم ۱۴۴۴ ه. ق ورود کاروان به کربلا رسیده به کربلا، لشگر خون خدا زینب وازینبا ۲ دور و برش، گل های یاس می درخشن، مثل الماس اکبر و قاسم و حسین و عباس دختر علی دل نگرونه و لحظه ها براش رنگ خزونه و زیر لب حسین روضه می خونه و زیر لب حسین روضه می خونه ههُنا مَناخُ رِکابِنا، ههُنا مَحَطُّ رِحالِنا هٰهُنا مَسْفَکُ دِمائِنا، هٰهُنا مَقْتَلُ رِجالِنا هٰهنا کربلا رسیده به علقمه، لشگر یا فاطمه با شور و زمزمه ۲ ای جانم به، این علمدار ای جانم به، این سپهدار جانم به هیبتِ این میر و سردار سایه ی عمو رو سرشونه و شونه ی عمو مرکبشونه و زیر لب حسین روضه می خونه و زیر لب حسین روضه می خونه ههُنا مَناخُ رِکابِنا، ههُنا مَحَطُّ رِحالِنا هٰهُنا مَسْفَکُ دِمائِنا، هٰهُنا مَقْتَلُ رِجالِنا هٰهنا کربلا رسیده به دشت خون، لشکر عشق و جنون فاطمه روضه خون ۲ ای جانم به، گل لیلا حیف از این گل، ای واویلا پیش چشم بابا شد ارباً اربا وای از این غم و رنج زمونه و وای اگه حرم تشنه بمونه و زیر لب حسین روضه می خونه و زیر لب حسین روضه می خونه ههُنا مَناخُ رِکابِنا، ههُنا مَحَطُّ رِحالِنا هٰهُنا مَسْفَکُ دِمائِنا، هٰهُنا مَقْتَلُ رِجالِنا هٰهنا کربلا شعر و نغمه: وحید محمدی ۲۰ تیر ۱۴۰۱
زمینه شهادت حضرت مسلم بن عقیل علیه السلام علیه السلم تنها و بی پناهم ، شد بی کسی پناهم تو شهر غربت آقا ، طوعه شده سپاهم سر دارالاماره ، اشک از چشام می باره قلبم آروم نداره ، حسین جان دل من بی قراره ، چشمام پر از ستاره ذکرم شده دوباره ، حسین جان با قلب زار مسلم / ببین کوفه چه کرده میا کوفه حسین جان / که کوفه شهر درده میا کوفه حسین جان بالا گرفته کارم ، که یاوری ندارم هی گریه پشت گریه ، سر رو دیوار می ذارم همه رفتند و تنها ، موندم میون غم ها کوفه نیایی آقا ، حسین جان نیا که حرف غارت ، افتاده و جسارت زینب میره اسارت ، حسین جان همه حرفا فریبه / همه قولا دروغه بازار نیزه سازا / تو این روزا شلوغه میا کوفه حسین جان اسباب قتل مهمان ، آماده شد به قرآن میگم با اشک چشمم ، کوفه میا حسین جان می بینم بین گودال ، جسم تو میشه پامال زینب که رفته از حال ، حسین جان می بینم که سه ساله ، می باره غرق ناله از درد گوش و خلخال ، حسین جان ببین حالم خرابه / تو کوفه قحط آبه تموم اضطرابم / برا طفل ربابه میا کوفه حسین جان
4_5881960121348656603.m4a
1.27M
شور محرم ۱۴۴۴ ه.ق هرشب گریونم / هر شب بی تابم با یاد صحنت / هر شب می خوابم خودم رو پیشت می بینم عجب رویای شیرینی دلم تو سینه می کوبه داری اشکامو رو می بینی دل خوشم به این گریه دل خوشم به این اشکا دل خوشم به این تصویر ، همین رویا یا حسین اباعبدالله ............... من دورم از تو / خیلی دلگیرم آقا از دوری / دارم می میرم خدایی سخته آقا جان برام این دوری تقدیره منو دعوت کن آقا که داره نوکرت می میره کربلات پر از عشقه کربلات پر از نوره کربلات بهشت ماس ، ولی دوره یا حسین اباعبدالله ............... من دلم می خواد / با شما باشم شب اربعین / کربلا باشم دلم بدجوری بی تابه غمت توو دل ها می جوشه خدایی دل توو دلم نیس واسه دیدن شیش گوشه کربلات شده رویا کربلات شده حسرت دل خوشم تو این دوری ، به این هیئت یا حسین اباعبدالله وحید محمدی ۲ تیر ۱۴۰۱ @babollharam
4_5888553265515203184.mp3
4.81M
شور شب عاشورا نغمه:حامد محمدی شعر:وحید محمدی/حامد محمدی اجرا شده توسط اقای محمدجواد احمدی آسمون، گریه می کنه بی امون، گریه می کنه مادر از، داغ پیکری غرق خون، گریه می کنه دورت غوغا شد دورت جنجال شد کم کم قاتل هم رو به گودال شد به تو جسارت کردن واویلا خیمه رو غارت کردن واویلا برای قتل صبرت واویلا نیت قربت کردن واویلا ای وای حسینم ................... مادرت سینه می زنه دخترت سینه می زنه روی تل پا به پای تو خواهرت سینه می زنه زینب بی تاب شد زینب از حال رفت وقتی با خنجر توی گودال رفت دوباره دورت کردن واویلا قصد غنیمت کردن واویلا جلو چش دخترهات واویلا پیکرو غارت کردن واویلا ای وای حسینم @babollharam
4_5915679385603541730.m4a
1.86M
شور محرم ۱۴۴۴ ه.ق در فراق کربلا عمری به من گذشته این دوری از زیارت حسرت شده برامون بالا سرت دو رکعت آقا چرا دوباره حرم نمیشه قسمت داره دق میده این دوری نوکراتونو بدجوری آقا جون خدایی سخته وای از این غم مهجوری می ترسم تو منو ولم کنی امیرم می ترسم حرمُ نبینمُ بمیرم می ترسم حرمُ نبینمُ بمیرم ................ اون آخرین زیارت تو یادمه هنوزم شکر خدا با این حال شب میشه با تو روزم توو حسرت یه لحظه پائین پات می سوزم دورم از تو و بیچاره پلکای ترم می باره باز منو حرم دعوت کن نوکرت آخه دل داره می ترسم حاجت دلم رو باز نگیرم می ترسم حرمُ نبینمُ و بمیرم می ترسم حرمُ نبینمُ و بمیرم ............ دورم ولی هنوزم تو فکر کربلاتم فکر شبای جمعه توو جمع زائراتم با عشق کربلاتون مقیم روضه هاتم چشمامو ببین بارونه نوکرت دلش محزونه دور از این حرم آقاجان زندگی برام زندونه می ترسم آخه توو دلِ گناه اسیرم می ترسم حرمُ نبینمُ بمیرم می ترسم حرمُ نبینمُ بمیرم ۱۳ تیر ۱۴۰۱ @babollharam
شمیم عطر رحمت می وزد از کوچه ها امشب دوباره دیده شد در آینه وجه خدا امشب میان گاهواری که ملک گهواره جنبان است به جلوه آمده روی علیِ مرتضی امشب بخوان چندین فراز از جامعه در نیمه ای از شب که حال دیگری دارد مناجات و دعا امشب چرا باید به دارو و دوا و نسخه دل بندم چرا که نام هادی می شود درد و دوا امشب ز یمن مقدم مولود زهرا حضرت هادی شده آیینه بندان خانه ی ابن الرضا امشب شبیهِ کنج ایوانِ طلا، در کنج این هجره نشستن پای گهواره عجب دارد صفا امشب دخیل دامن این نازدانه شهرِ پیغر نمایان شد که فرقی نیست در شاه و گدا امشب نه اینکه در مدینه کوچه های شهر روشن شد چراغان می شود از نور او عرض و سما امشب شب میلاد، ساقی پر کند جام مرا از می چه شوری در زمین و آسمان گشته به پا امشب شده عرش برین شهر مدینه، لیک می دانم خبرهایی است در هر جای جایِ سامرا امشب دمِ بابُ الجواد آنگونه خیلِ زایران دیدم که گفتم هست این میخانه هم دارالشفا امشب
جلوه ای از جبروت آوردند سوره ای از ملکوت آوردند اَبری از جنس بهار و باران به سر این بَرَهوت آوردند به درِ خانه ی آقا یک شهر همگی دست قنوت آوردند به تماشای تو آدم را باز از بهشتش به هبوط آوردند از سرِ سفره ی زهرا امشب محضِ لبخند تو قوت آوردند آب و آیینه و قرآن این است نوه یِ شاهِ خراسان این است قبله خوب است همین در باشد علیِ آلِ پیمبر باشد چارمین نادِعلی را گفتند باید این نام مکرر باشد چار دیواری کعبه یعنی چارسو جانب حیدر باشد جامعه خواندم و گفتند که آن با مفاتیح برابر باشد بگذار از لب بامت نرویم دل ما مثل کبوتر باشد گیسویی دین و دلِ ما برده خاصه وقتی که معطر باشد آی همنامِ رضا آمده است مغزِ بادامِ رضا آمده است زلف تو کاش مجعد نشود دل در این شام مُردد نشود تو علی هستی و مانند علی هیچکس صاحبِ مسند نشود هست تاسامره و سردابش حالِ ما شکر خدا بد نشود جز نسیمی که پُر از عطر شماست کاش از کوچه ی ما رد نشود دلِ من رفت به کویَت گفتم رفتِ تو کاش که آمد نشود گره ام دستٍ تو بود و واشد کار دستِ تو نباشد نشود صدو ده مرتبه ممتد گفتیم یاعلی ابن محمد گفتیم دیدنت جامه دریدن دارد یا که انگشت بریدن دارد مژه ام خاکِ مسیرت را خورد الحق این سُرمه،کشیدن دارد ارزشش داشت پریشان باشیم نازِ این زلف خریدن دارد دلِ من میتپد آقا چه کنم آهویی میلِ رمیدن دارد ما رسیدیم و زمین اُفتادیم بوسه از خاکِ تو چیدن دارد آنچه گفتند در اوصافِ شما دیدن و دیدن و دیدن دارد علیِ عالیِ اعلیٰ هادیست دهمین معنیِ زهرا هادیست مثل یک آینه ام می شکنم که تَرَک خورده ترین قلب منم سامرایِ تو بنا شد اما من پریشانِ امام حسنم بعد تو وقف بقیع،کاش شود عمر من صرفِ حرم ساختنم حضرت هادی ما مهدی کو من اویسم به هوایِ قرنم گریه ام را به محرم برسان کشته ی روضه ی یک پیرهنم خواهری گفت که ای وای حسین مادری گفت که ای بی کفنم کاروان آه که آمد از راه هرکه دارد هوسش بسم الله
4_5938017678013762509.mp3
1.65M
(این شعر سال قبل به صورت واحد تند در کانال بارگذاری شده بود،که مجددا با اندکی تغییر در شعر و سبک به صورت شور قرار می گیرد) فخرم اینه تو دنیا که نوکر حسینم از کوچیکی تا مرگم پا منبر حسینم پای منبر تو/ نوکری کردم پای منبر تو /زندگی کردم چیزی که ندارم/ افتخارم اینه پای منبر تو/ بندگی کردم مادرتو منو جدا کرده واسه این روضه ها صدا کرده وقتی دلم میگیره یه سر میام تا هیئت خوب میشه حال و روزم با گریه توی روضت با شما چقدر/ خوبه حال دلم تکیه گاه منه/روضه، پرچم، علم نوکری برا تو/ افتخار منه بیرقت واسه من/ بهترین کفنه خوب می دونی چقدر دوست دارم زندگیم و بهت بدهکارم مادرتو منو جدا کرده واسه این روضه ها صدا کرده حامد محمدی @babollharam
4_5938017678013762511.mp3
1.87M
واحد تند محرم ۱۴۴۴ ه.ق بی نظیری ارباب نعم الامیری ارباب دوباره برگشتم چون توبه پذیری ارباب کی جز تو بغلش رو واسه من وا کرده کی جز تو دل مجنونم و شیدا کرده کی جز تو رزق کربلامو امضا کرده من بی تو می میرم میدونم تا جون دارم با تو می مونم تا لحظه‌ی مرگم می خونم می خونم *یاحسین غریب مادر تویی ارباب دل من یه گوشه چشم تو بسه واسه حل مشکل من* یاحسین غریب مادر۴ مثل ماهی عباس برام پناهی عباس واسه ی اربابم تو تکیه گاهی عباس یا عباس قبله‌ی تمام حاجاتی تو یا عباس بهترین عموی ساداتی تو یا عباس مظهر همه عباداتی تو دیوونم دیوونم دیوونم با عشقت لبریز از جنونم تا لحظه‌ی مرگم می خونم می خونم *یل کربلا ابوالفضل قربون اون قد و بالات قربون چشای نازت فدای خشکی لب هات* یل کربلا ابوالفضل ۴ ۲۰تیرماه ۱۴۰۱ نغمه:حامد محمدی شعر:وحید محمدی/حامد محمدی @babollharam
خادماتو_عشقه_سبک_شور_میلاد_امام_هادی_(1).mp3
857.9K
شور میلاد امام هادی(علیه السلام)... خادماتو عشقه زائراتو عشقه یا امامِ هادی حریمِ در، سامراتو عشقه گنبدت رو عشقه مرقدت رو عشقه بوی مشهدُ داره صحن تو، مشهدت رو عشقه گدای تو هستم مولا دلو به تو بستم مولا به دورِ ضریحت گَشتم تا بگیری دستم مولا يا امام هادی مولا(۴) هم گُلِ رضایی هم تو عشق مایی بانیِ همه نوکرا برا، طوفِ سامرایی هم پورِ جوادی هم شَه معادی هم با جامعه دلهای مارو، شیدا کردی هادی با تو حَسناتو دارم کشتی نجاتو دارم بطلبم آقا پابوس شوقِ عتباتو دارم يا امام هادی مولا(۴) جان فدایِ نامت نامِ مستدامت بر عدوی تو لعن و سبِّ ما، تا روزِ قیامت نام تو چه زیباست نقشِ آسمان هاست یانقی خدایی قشنگترین، واژه توی دنیاست از شما کرامت میخوام روزیِ شهادت میخوام آقا برای کربلا براتِ زیارت میخوام يا امام هادی مولا(۴) (تقدیم به امیرالمومنین) یاعلی اَمیرم شاهِ بی نظیرم شُکر حق که از کودکی آقا، شیعه ی غدیرم از میِ تو مستم جز تو دل نَبَستم سائل حسن، نوکر حسین، عبد زینب هستم نجف تو رؤیایِ من حرم تو دنیایِ من فاطمه برام شد مادر تویی آقا بابایِ من یاعلی یامولا حیدر(۴) @babollharam
4_505735173652873555.mp3
442.1K
سرود مسجدی میلاد امام هادی (علیه السلام)... مدینه شده چراغون، دوباره با شور و شادی مژده میرسه که دنیا ، اومده امامِ هادی نعمت، فراوونه امشب جنّت، چراغونه امشب مولا، یا امامِ هادی(۴) نوه ی امامْ رضا و.. ، پسره امامْ جواده لطف این آقا به نوکر، از همون قدیم زیاده اسمش ، خدایی که زیباست هم نامْ ، با علیِ اعلاست مولا، یا امامِ هادی(۴) کور بشه دشمن رذلش، ما آقا رو دوست میداریم نقی زیبا ترین اِسمِ ، که رو نوزاد ها میذاریم رویِ، پرایِ فرشته ذكرِ ، یانقی نوشته مولا، يا امامِ هادی(۴) سامراش مرکزِ عشقه ، آرزوی نوکراشه زیارتْ جامعه ی او ، راه و رَسمِ شيعه هاشه جَدِّ ، امامِ زمانه عشقه، همه شيعيانه مولا، يا امامِ هادی(۴) با امامِ هادی امشب، شیعه ها می بندن عهدی که روزِ ظهور ایشاالله، بمونند یاورِ مهدی با او، دنیا میشه آباد راهِ، مکّه میشه آزاد مولا، بیا اباصالح(۴) روزیِ مُحرم ما، تو کَفِ این خانواده ست بگه یاحسین کسی که، برا نوکری آماده ست ارباب، ماهِ عزا عشقه بویِ ، کرببلا عشقه ارباب، ابی عبدالله(۴) @babollharam
🌾 🌾 🌾 🌾👌👌 حرم شده فکر هر روزم زداغ هجر تو می سوزم جواز نوکریمو تو باطل نکن نگاه به این گدای ناقابل نکن حرم ندیده من رو زیر گل نکن حسین آقای من حسین آقای من حسین آقای من با این که از دوری بی تابم به یاد شیش گوشه می خوابم تو روضه ها دلم رو عاشق میکنم شبا میون روضه هق هق میکنم اگه نیام زیارتت دق میکنم حسین آقای من حسین آقای من حسین آقای من ▪️▪️▪️▪️▪️▪️ اگه حسین ما نبود عشق اینهمه زیبا نبود چیزی به اسم عاشقی تو سینه دنیا نبود بدون ذکر تو حسین زندگیمون جهنه خودت که بهتر میدونی مستی ما محرمه یا لیتنا کنا معک گرد حرم دویده ام صفا و مروه دیده ام هیچ کجا برای من کرب و بلا نمیشود 🌾هدیه به خانم فاطمه معصومه سلام الله علیها (صلوات)🌾
ديدار زيبا ميشود با چشمهايت غرق تماشا ميشود با چشمهايت لب تشنه اي كه زير پلكت مينشيند سيرابِ دريا ميشود با چشمهايت مريم مقدس ميشود در سايه ي تو عيسا مسيحا ميشود با چشمهايت هر دردمندي كه مسيرش بر تو افتاد حتماً مداوا ميشود با چشمهايت سلمان فرستاديم تا ايمان بيارد سلمان و مِنّا ميشود با چشمهايت مستم كن از آن خوشه ي چشمي كه داري اي من فداي گوشه ي چشمي كه داري از دست تو بايد دوايم را بگيرم بنويس از تو نسخه هايم را بگيرم از جانِ بيمارم بلا را دور بنويس من آمدم از تو شفايم را بگيرم گلدسته ميسازم برايت شمع ها را وقتي كه وام شعرهايم را بگيرم اي كاش زهرا هم شبيه تو حرم داشت تا اذن پيش تو بيايم را بگيرم از پنجره فولاد اذنت را گرفتم ميخواهم از تو كربلايم را بگيرم بسيار داري مثل من دورت بگردم خود را مثال پنج تن دورت بگردم حيدر شدي تا پشت در هِي در بكوبند جاي ملائك نيست بال و پر بكوبند زهرا دلش ميخواست نام يا علي را روي عقيق سرخ پيغمبر بكوبند سنگ علي را فاطمه بر سينه كوبيد بايد كه بر دُرِّ نجف حيدر بكوبند معراج تازه ابتدايت بود بايد نام تورا از اين مقرب تر بكوبند اسم تو اسم اعظم پروردگار است اين مُهر را بايد به هر منبر بكوبند ما كوه را پيش تو جز كاهي نديديم از دست تو غير از يداللهي نديديم تيغت برهنه ميشود ابروت در هم اينگونه عالم را تو خواهي ريخت بر هم آغاز جنگ تو همان پايان جنگ است وقتي نميماند ز لشگر يك نفر هم مأمور قبض روح پشت قبضه ي توست حالا چه در دست تو باشد در كمر هم در معركه هر اتفاقي خواهد افتاد از رقص شمشير تو روي خاك برهم اي لافتي الّا خودت لاسيف تيغت كيفَ بشر هم هستي و خيرٌ بشر هم قسمت شود پاي تورا بايد ببوسم دست پسرهاي تورا بايد ببوسم دارد هنوز از کعبه بوی تو می آید حجش قبول است آن که سوی تو می آید تو آبها را مهر کوثر کرده ای پس جوشانده ی زمزم ز جوی تو می آید نورٌ عَلی خورشید خورشیدٌ عَلی نور وقتی که زهرا روبروی تو می آید معراج هم حتی نبی با تو سخن گفت صوت خداوند از گلوی تو می آید شب میشود یک سمت عالم آن زمان که بر روی پیشانیت موی تو می آید بنتِ اسد الله اکبر داشت حق داشت دیوار کعبه گر ترک برداشت حق داشت ممنون از ايل و تباري كه تو داري از لطف بيش از انتظاري كه تو داري ما دست و پا گيريم اگر تو دست گيري ما معتبر از اعتباري كه تو داري خشم تورا مرحب به لكنت گفت وقتي ابرو گره زد ذوالفقاري كه تو داري حيثيت هر منكري زير سؤال است روي حسابِ بي مزاري كه تو داري هر كس تو را دارد چرا بايد بترسد مثل تو تنها از خدا بايد بترسد تو رفتي و با كوفه در افتاد زينب بعد از تو جانش در خطر افتاد زينب انگار بايد بچه هاي تو بيفتند هر وقت در بين گذر افتاد زينب گفت اُسكُتوا و خطبه ي غرّا بيان كرد حتي خودش ياد پدر افتاد زينب زيب كه بيهوده نمي افتاد از پا از نيزه سر افتاد اگر افتاد زينب يك عمر سعي ات بر حجابِ دخترت بود اما تو رفتي و دگر افتاد زينب ميخواستي چشم كسي بر او نيفتد برگَرد زينب را ببر افتاد زينب پشت در و دروازه كه فرقي ندارد مانند زهرا پشت در افتاد زينب از سر گذشتند و اسير سر گذشتند بعد از پسرها دخترانت در گذشتند 🖋حامد خاکی
❣﷽❣ 🌷مولودی_امام_هادی_علیه السلام🌷 🎶سبک استخاره...... 🎶سبک :ای صفای قلب زارم ..... نیمه ی ذالحجه آمد شهر یثرب غرق شادی شادمان اهل ولاشد ،در جهان آمده هادی ماه دین جلوه گرآمد نخل دین راثمر آمد آسمان دین حق را قمر آمد قمرآمد ❇️حضرت هادی مدد خانه ی نهم گل دین گشته همچون وادی طور آسمان دین حق راآمده نور علی نور درب رحمت واشدامشب نورحق پیداشد امشب نور چشمان سمانه زینت دنیا شدامشب ❇️حضرت هادی مدد خلق وخویش همچوزهرا باشداو حیدرخصائل علم وحلمش چون پیمبرباشداویوسف شمائل شیعه امشب شاد شاد است غم و غصه ها به باد است این گل زهرا نشانه نور چشمان جواداست ❇️حضرت هادی مدد شجرنور سرزدامشب از گلستان ولایت زدقدم درعالم خاک دهمین شمس هدایت همه جا غرق صفا شد جشن هم عهدی بپاشد زینت عالم هستی دومین ابن الرضا شد ❇️حضرت هادی مدد شکر لله من زطفلی در دلم دارم ولایت آرزوی من زیارت در حریم سامرایت از کرم بنما دعایم کن مرا حاجت روایم دعوتم کن تا شبی در سامرای تو بیایم ❇️حضرت هادی مدد یا امام هادی امشب بر تو یا مولا پناهم درشب میلادت ای گل ازکرامت کن نگاهم بال وپربشکسته ام من ازگناهان خسته ام من چشم امیدم در عالم بر نگاهت بسته ام من ❇️حضرت هادی مدد ✍(حاج رضا یعقوبیان) کانال باب الحوائج اشعار ناب ( مداحی،مولودی ترکی و فارسی) لینک کانال👇 http://eitaa.com/torkiy ---•••◇🔹️💢🔹️◇•••--- @torkiy
کم کم غروب شد همه رفتند خانه ها پشت سرم چه زود درآمد بهانه ها کم کم غروب شد همه در کوفه جا زدند در کوچه ها چقدر به من پشت پا زدند تا نیمه شب چقدر قدم میزدم حسین من ماندمو دوتا پسر کوچکم حسین در بین یک سپاه ازین مردهای پست یک پیرزن به بی کسیم رحم کرده است من سنگ میخورم به گناه محبتت این صورت شکسته بقربان صورتت افتاده ام زمین و بیاد تن توام من غصه دار زیر لگد بودن توام هرچند دست بسته شدم خواهرم که نیست هنگام دست و پا زدنم مادرم که نیست اینها که زیر نامه ات انگشت میزنند فردا بروی زینب تو مشت میزنند من ذبح میشوم زنم اما اسیر نیست  در کوفه دخترم ز غم و غصه پیر نیست تیر سه شعبه دیدم و آب از سرم گذشت یک لحظه حال و روز رباب از سرم گذشت در کوفه هیچ کس جگرم را زمین نزد در پیش چشم من پسرم را زمین نزد هرچند سخت بود خزانم حسین جان روی عبا نرفت جوانم حسین جان سید پوریا هاشمی @rozeh_1