eitaa logo
عزیزم حسین♥️
3.1هزار دنبال‌کننده
6.5هزار عکس
5.4هزار ویدیو
123 فایل
ا ﷽ ا تکثیرکانال تکثیرعشق ناب 💚 تمام ذرات وجود ما عشق ناب فاطمی است والحمدلله فاطمه ای که هستی اش هست به ماسوادهد رزق اگرکه میدهد به یمن اوخدا دهد ای عشق سربلندکه برنیزه میروی از حلقه کمندتو راه گریز نیست کانال دیگر @yaraliagham @qalalsadegh135
مشاهده در ایتا
دانلود
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم چهارپاره دوّم محرّم ورود قافله‌یِ حسینی به کربلا علمدار عَلم را زمین زد علی اَمیر است اِنگار زانو زده پیاده شد از مَرکبش‌ باوِقار که در کربلا حیدر اُردو زده به شأنِ نزولِ کتابِ خدا قسم می‌خورم ذاتِ قرآن علی‌ست مسلمانِ روز غدیرم چرا؟! به قرآن قسم دین و ایمان علی‌ست علی‌َالظّاهرش بانویی بی‌صدا ولی باطنَش شیرِ بدر و حُنین مقام و مَرام و حیا فاطمی به غیر از اِمامت تمامِ حسین حجاب و عفاف و وِقارش شده زبانزد در اَفلاک و رویِ زمین به زانو درآمد که بالا رَود به یُمنِ دَمَش شیرِ اُم‌ُّالبنین دو چشمِ زمین و زمان بسته شد به اَمرِ خدا وقتِ اِجلالِ او علی و اَباالفضل دور وُ بَرش حسن‌زاده‌هایند دنبالِ او زمین را حرم می‌کند حُرمتش زمان تحتِ فرمان او بود و بَس بگو هرنفس یاحسن یاحسین بدان بوده با هر دوتا هم‌نفس عجب کربلایی عجب شوکتی علی‌اکبر و قاسم و شاه و ماه نَیفتد به لطفِ خدا لحظه‌ای به این سایه‌هایِ الهی نگاه ستونِ حرم را تماشا کنید دلِ بچّه‌ها قرص شد با عمو نخوان روضه‌یِ عصر غم را حسین نگو قصّه‌یِ غصّه را مو‌به‌مو نگو رازِ حُرُّ و بُریر و حبیب نگو از جُناده نگو از بشیر کنارت هِلال و زُهیر است و جوُون اَمیری حسینٌ و نِعم‌َالاَمیر علی‌اکبر و قاسم و اصغر و.... علمدار و طفلانِ من حاضرند نخوان روضه‌یِ سختِ گودال را نگو که پدر مادرم ناظرند بمیرم نَبینم زمین می‌خوری نگو قصّه‌یِ خنجرِ کُند را نگو می‌زنی دست‌و‌پا می‌خورَد به لبهایِ قاریِ قرآن عصا عبا می‌رود پیرُهن می‌رود گذر‌گاهِ نامحرمان خیمه‌هاست سه‌ساله زمین می‌خورد با کتک صدا زد سکینه عموجان کجاست؟! اَمان از غروبی که آواره است حرم پایِ سر پابرهنه خدا بخوان ندبه‌یِ انتظارِ تقاص بگو العجل یابن‌َزهرا بیا صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم چهارپاره دوّم محرّم ورود قافله‌یِ حسینی به کربلا علمدار عَلم را زمین زد علی اَمیر است اِنگار زانو زده پیاده شد از مَرکبش‌ باوِقار که در کربلا حیدر اُردو زده به شأنِ نزولِ کتابِ خدا قسم می‌خورم ذاتِ قرآن علی‌ست مسلمانِ روز غدیرم چرا؟! به قرآن قسم دین و ایمان علی‌ست علی‌َالظّاهرش بانویی بی‌صدا ولی باطنَش شیرِ بدر و حُنین مقام و مَرام و حیا فاطمی به غیر از اِمامت تمامِ حسین حجاب و عفاف و وِقارش شده زبانزد در اَفلاک و رویِ زمین به زانو درآمد که بالا رَود به یُمنِ دَمَش شیرِ اُم‌ُّالبنین دو چشمِ زمین و زمان بسته شد به اَمرِ خدا وقتِ اِجلالِ او علی و اَباالفضل دور وُ بَرش حسن‌زاده‌هایند دنبالِ او زمین را حرم می‌کند حُرمتش زمان تحتِ فرمان او بود و بَس بگو هرنفس یاحسن یاحسین بدان بوده با هر دوتا هم‌نفس عجب کربلایی عجب شوکتی علی‌اکبر و قاسم و شاه و ماه نَیفتد به لطفِ خدا لحظه‌ای به این سایه‌هایِ الهی نگاه ستونِ حرم را تماشا کنید دلِ بچّه‌ها قرص شد با عمو نخوان روضه‌یِ عصر غم را حسین نگو قصّه‌یِ غصّه را مو‌به‌مو نگو رازِ حُرُّ و بُریر و حبیب نگو از جُناده نگو از بشیر کنارت هِلال و زُهیر است و جوُون اَمیری حسینٌ و نِعم‌َالاَمیر علی‌اکبر و قاسم و اصغر و.... علمدار و طفلانِ من حاضرند نخوان روضه‌یِ سختِ گودال را نگو که پدر مادرم ناظرند بمیرم نَبینم زمین می‌خوری نگو قصّه‌یِ خنجرِ کُند را نگو می‌زنی دست‌و‌پا می‌خورَد به لبهایِ قاریِ قرآن عصا عبا می‌رود پیرُهن می‌رود گذر‌گاهِ نامحرمان خیمه‌هاست سه‌ساله زمین می‌خورد با کتک صدا زد سکینه عموجان کجاست؟! اَمان از غروبی که آواره است حرم پایِ سر پابرهنه خدا بخوان ندبه‌یِ انتظارِ تقاص بگو العجل یابن‌َزهرا بیا
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم نوحه‌یِ واحد سنگین دوّم محرّم ورود کاروانِ حسینی به کربلا سبک دلم با تو مهمونه.... قرارِ دلِ بی‌قرارِ من الهی بمونی کنارِ من قرارم بهارم نگارم بذار سر رو شونهَ‌ت بذارم بگو تا ببارم/۲/ تو دل و دلبرمی تو پناهِ حرمی تو تنها امیدَمی تو سایه‌یِ سرَمی برادر چه دشتِ عجیبی الهی نَبینم غریبی بمیرم که شیب‌ُالخضیبی حسینم حسینم حسینم/۴/ علمدار عَلم می‌زنه اِی جان غریب قارداشیم جان سَنه گوربان چه آهی چه سوزی چه حالی یارالی حسینیم یارالی به نیزه هلالی/۲/ ای قاریِ آسمان ای ذکرِ مقرّبان ای زهرایِ مرضیه از داغِ تو روضه‌خوان نوایی نوایی نوایی بمیرم بمیرم کجایی اسیرم تو بر نیزه‌هایی حسینم......
  امشب دوباره دل شده مهمان کربلا پرواز کرده سمت گلستان کربلا دست ادب به سینه و در اوج احترام عرض سلام کرده به سلطان کربلا جایی نمی رود ز در خانه ی حسین گوی دل است در خم چوگان کربلا صبح علی الطلوع به پابوس این زمین خورشید سر زند ز گریبان کربلا @hosenih صفحه به صفحه بیت پس از بیت خواندنی است هفتاد و دو قصیده به دیوان کربلا پر کن مشام جان خود از آن ، که می دهد عطر بهشت ، روضه ی رضوان کربلا در عشق و پایداری و دلداگی ، کسی هرگز نمی رسد به شهیدان کربلا پیمانه ی " اَلَستُ بِرَب" کرد مستشان ماندند پایبست به پیمان کربلا سیر و سلوک ، کار ندارد به سن و سال ششماهه هم رسید به عرفان کربلا عصر غریب وقت عروج حسین ، شد ذرات کائنات پریشان کربلا @hosenih در سوز آه خیمه نشینان داغدار آتش کشید شعله ز ارکان کربلا آوار شد به روی سرش آسمان درد آمد به لب از این همه غم جان کربلا زینب اگر نبود یقیناً یزید شوم افتاده بود در پی کتمان کربلا از بس مقدس است " کمیل " این دیار نور جانم هزار مرتبه قربان کربلا شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
هرکس به ماتم تو نشست و عزا گرفت در پیشگاه حضرت داور بها گرفت ای علتِ وجود ، سلیمانِ کربلا از برکت تو بود که عالم صفا گرفت @hosenih ای خوش به حالِ نوکرِ تو با دوقطره اشک مشمولِ لطف فاطمه شد ، کربلا گرفت آقا اگر اجازه دهی روضه خوان شوم کز روضه تو خضر نبی هم بقا گرفت ** مقتل نوشته تکیه به نیزه زدی و بعد ... تیری رسید و در وسط سینه جا گرفت مقتل نوشته شمر به گودال آمد و در دستِ خود محاسنِ سرخِ تو را گرفت @hosenih با چند ضربه ای سرتان را برید و بعد آن را به پیش دیده خیر النسا گرفت با چه مصیبتی پسرت زین العابدین بر دور قطعه قطعه تنت بوریا گرفت شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
شنیدم از لب باد صبا حسین حسین نوای ما، دم ما، شور ما، حسین حسین محرم آمده و گوش جان که بسپاری شنیده می‌شود از هرکجا حسین حسین @hosenih محرم آمده قد قامت العزا بشنو بخوان به مأذنه: حیّ علی حسین حسین کتیبه سینه‌زن و باد نوحه‌خوان شده است صدای زمزمه بادها حسین حسین ز عرش پیرهنی خون‌چکان شد آویزان چکیده در همه عرش خدا حسین حسین ملک نشانی خون خدا گرفت ز خاک صدا بلند شد از کربلا: حسین! حسین! یکی شدند سیاه و سپید در بزمش دلیل وحدت شاه و گدا حسین حسین همه اهالی یک ملت‌اند سینه‌زنان سرود ملی اهل عزا حسین حسین علی علی‌ست اگر ذکر شور و مستی ما شده‌ دم غم ما ذکر یا حسین حسین عجب غمی‌ست به نامش، هرآنکه گفت بسوخت که کرده یک‌سره آتش به پا حسین حسین گذشت عمر به زیر کتیبه‌های غمش هزار شکر شدم پیر با حسین حسین لبم به ذکر دگر وا نمی‌شود چه کنم؟ شده‌ست با لب من آشنا حسین حسین ز لطف اوست کزو نام می‌برم، ور نه من خراب کجا و کجا حسین حسین @hosenih گریست دیدهٔ ناپاک من هم از داغش از آن‌که زنده کند مرده را حسین حسین خوشا به بزم عزایش که یک‌صدا گویند از ابتدا همه تا انتها حسین حسین شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
یا غیاث المستغیثین آه از کرب و بلا از فلک آمد ندا واویلا واویلتا تا ابد لعنت به هر چه کینه هست از مرتضی کوفه زد بر طبلِ جنگ و عرش بر طبل عزا بر سر و سینه زنان با عرشیان روح الامین آسمان خون گریه کن زینب شده صحرا نشین وای از مکر حرامی ها حرم آواره شد آسمان از دل کشید آه و زمین بیچاره شد کعبه مشکی پوش از این حج نیمه کاره شد تا ابد شرمنده از حاجی ِ در گهواره شد از منا آید ندایی ؛ خوش به حال کربلا بهر قربانی حسین آورده اسماعیل ها @hosenih روبرو شد عاقبت با طور سینایش حسین دارد اینجا وعده با رب تعالایش حسین مانده با یک کوفه تنها ، مثل بابایش حسین روضه خوانی می کند با هاهُناهایش حسین باغبان سر بسته گوید با گلستان از خزان کس ندیده بود زینب را چنین دل ناگران کس نگفته خیر مقدم این چنین بر میهمان با کمان ، با تیر ، با شمشیر ، با سنگ و سنان شد رقیه دل پریشان ، شد سکینه بی امان بر عقیق دست آقا ،خیره مانده ساربان ساربان ! قدری بچش از لطف این نعم الامیر تا نگشته دیر از او هر چه می خواهی بگیر آه دارد می رسد فصل زمستان رباب لرزه افتاده است در این خاک بر جان رباب کمتر از ده روز اصغر ، هست مهمان رباب حرمله ، تیر سه شعبه ، چشم حیران رباب بیشتر از اصغرش دلواپس آقاست او رفته زیر آفتاب و فکر فرداهاست او در مدینه کن خبر ام البنين را ای صبا کمتر از ده روز دیگر می شود حاجت روا تا ابد عباس گردد ساقی آب بقا هست آماده برای دیدنش خیرالنسا ای صبا اصلا نگو بر او حسین تنها شده او نفهمد که امامش ساکن صحرا شده @hosenih چند روزی مانده تا در این جهان غوغا شود ارباً اربا شبه پیغمبر در این صحرا شود همچو سروی ، سیزده ساله گلی ، رعنا شود دختر شیرین زبانی کاملاً زهرا شود مرتضی ها روی نی قاری قرآن می شوند فاطمه ها روی ناقه سنگ باران می شوند شام را دارند از امروز تزئین می کنند خویش را پیش خلیفه خوب شیرین می کنند خوب مردم را به حق دارند بدبین می کنند کودکان زخم زبان در خانه تمرین می کنند نامه ای آمد : حسین بن علی شد رفتنی باید آماده شود بزم شرابی دیدنی شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
هنوز ردَ غروبت در آسمان باقی‌ست طلوع سرخ تو باقی‌ست، تا جهان باقی‌ست در این دیار، که فانی‌ست هر چه شادی و غم غمِ مقدسِ داغِ تو همچنان باقی‌ست @hosenih قسم به «قَوِّ عَلیٰ خِدمَتِکْ»، جوارح من در اختیار غم توست، تا توان باقی‌ست بیا و مشتری‌ آبروی چشمم باش هنوز قطره‌‌‌ی اشکی در این دکان باقی‌ست سیاهی‌ام؛ نه زغالی که چای دم داده منم همان‌چه که در قعرِ استکان باقی‌ست هزار و نهصد و پنجاه بار باید مرد چقدر زخم شنیدم؛ چقدر جان باقی‌ست صدای کشتنت الله‌اکبرِ کوفی‌ست هنوز داغ تو در روضه‌ی اذان باقی‌ست @hosenih مگر جماعت کفتار غارتت کردند؟! که از رشیدِ تنت چند استخوان باقی‌ست اگر چه جوهر تاریخ، قطره‌قطره مکید هنوز خون تنت در رگ زمان باقی‌ست شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
ای سر ، سر بریده ی بر نیزه ها سوار خورشید گونه برده سران را به یک مدار از خون تو به سر زده تا عرش هر چه هست حتی خدا به داغ تو گردیده سوگوار قاسم نیابتی است حسن را به روی نی با این حساب عرش گرفته دو گوشوار جای خلیل در دل آتش تو سوختی رفتی به جای عیسی مریم به روی دار داوود نوحه ای است پر از شور ماتمت بر مجمر عزای تو یحیی سپند وار @hosenih حزقیل و نوح و آدم و ادریس در غمت زنجیر از یمین زده و لطمه از یسار گاهی کشیده در دل گودال و گه به نی یک لحظه کم نمی‌شود از هیئتت وقار بالا تر از سپاه عدو میروی که باز عزم ظفر نموده رکاب تو ای سوار ای سر که فائق آمده بر مجلس شراب ای نفس مطمئنه ی پیروز بر قمار ای سر تویی حقیقت دریا و میشوند سر های قدسیان همه دورت حباب وار ای لب ، لب تکیده ی در عین حال تر دریا اسیر حسرتت ای لعل آبدار قد میکشند و باز به اوجت نمی‌رسند آخر توجهی به تموج در این بحار بشکسته از ترک ترکت پهنه ی کویر هفت آسمان به پای تو افتاده شرمسار رنگی نداشته است برایت حنای دهر رویش سفید میشود از سرخی ات انار سنگ است و بوسه گاه نبی وای با چه دل؟؟؟ پیچیده دور لاله ات ای لب چگونه خار؟؟؟ ای زلف ، زلف خاکی آشفته از هجوم روشن ترین سیاهی افتاده در غبار قابل نبوده دست خبیثش ولی ز تو در چنگ شمر رفته به غارت یکی دو تار دشمن تلاش کرده بیفتد علم ولی این زلف بی قرار مگر میشود مهار؟؟؟ سر میبرند از بدن کفر و ظلم و شرک در وحدتند پیچ تو با تیغ ذوالفقار با اینکه نازل است چنان برگ در خزان صاعد شد از شکوفه ی سرخ تو صد بهار گفتم به رنگ سرخ و سیاه و سپید تو سبحانه کما خلق اللیل و النهار با اینکه کم شده است به گودال قتلگاه اما سپاه مقتدرت هست بی شمار ای چشم ، چشم خون شده از گریه های داغ خون گریه میکنم به نگاه تو زار زار ای چشم ، چشم ما همه جا رفته است باز هرگز ندیده است چنان نقش تو نگار ما را نگاه کن ز بلندای نیزه ات ما را به جز نگاه تو با دیگران چه کار؟؟؟ @hosenih عمری گذشته بر من و یک عمر بوده ام بی تاب روی ماه تو هر سال آزگار مژگان تو کشیده به ما تیر بی درنگ از ابروی کمان زده بیرون پی شکار قابل بدان و صید کن از دشت مرحمت سودی اگرچه نیست در این وحشی نزار آیات کهف خواندن تو بی دلیل نیست القصه من سگم بده جایم همین کنار آرام میشود دل ما بعد دفن نیز با یک نگاه منت تو بر سر مزار یک شب بیا به دیدن ما ، در عزای تو شب‌های بی قراری ما بوده بر قرار ما را چه طاقتی است که دنبال نظره ایم خورشید در مقابل تو میشود بخار عزت ببین که بی خبرند از هم آن دو چشم در صورت تو گر چه که هستند همجوار با اینکه بین ارض و سما دود دیده ای از دودمان ظلم درآورده ای دمار عالم سیاه باد که از شدت عطش دیده است دشت ماریه را مردم تو تار وقتی نداشت ساغری از آب در کفش ابر است در تمامی عمر از غمت خمار اشک کسی به اشک تو هرگز نمی‌رسد ای چشم خون گرفته به داغ خودت ببار پیشانی شکسته ات از سنگهای سخت آیینه ای است آینه ی ذات کردگار بختت بلند بود و حسودان بد نظر همراه سنگ چشم زدندت به کارزار تعداد زخم های تو از دست رفته است خون گریه میکنند به داغ تو هر هزار ای سر سر بریده کجا مانده پیکرت افتاده در میانه ی گودال آشکار گل بود حنجر تو گلابش گرفته شد از ضربه های خنجر و از آفتاب حار در کربلا گرفته تن تو هزار زخم ای کاش در غم تو بمیرم هزار بار گودال قتلگاه تو از جبر سر برید بی چاره در مقابل خون تو اختیار مشمول رحمت است به بزم عزای تو وقتی به آب میزند این چشم بی گدار اجداد ما همیشه به دنبال ماتمت بودند و بوده ایم از اول از این تبار امروز کوچه های عزای تو میشویم فردا ترحمی به رفیقان هم قطار در روز حشر اگر کرم تو اجازه داد بگذار تا مرا بکشندم به سوی نار دستی بزن به شانه ما روز واپسین زیرا کشیده زیر علم بار افتخار گردن به تیغه ی علم تو نهاده ایم جانم فدای این علم و اینچنین شعار جایی نبوده بهتر از آن گوشه ی شریف تا چشم تو ز دست همه میکنم فرار احوالی از گدای سر کوچه هم بپرس هر شب که آمدی به تفقد در این دیار بگذار چشمم از قدمت محترم شود این فخر را به من بده بر خود بگیر عار پرسند اگر زمن که چه داری در عالمین سر تا قدم دهن شده گویم که یار یار @hosenih خونی است در جگر همه دارایی ام حسین نا قابل است و پای تواش میکنم نثار بگذار بی قرار تو باشم الی الابد بگذار تا بمانمت ای مهربان دچار جان را بگیر و روی مگردان ز ما حسین در حق عاشقان خود این را روا مدار از روزگار سفله نداریم حسرتی هر کس رسیده کرببلا هست کامکار پرچم که نیست خون تو بالای گنبد است بی طاقت است راه کسی را به انتظار ... شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
شش ماه راه آمد که راه غم بگیرد شش ماه آمد بر دلش مرهم بگیرد اما رسیده مجلس ماتم بگیرد جایی که دلها را غم عالم بگیرد حق دارد این خانوم قلبش غم  بگیرد   این کیست این نامی نفس‌گیر است زینب این کیست معنای تفاسیر است زینب بالاتر از درک تعابیر است زینب او کاف و هاء و یاء تقدیر است زینب باید که شام و کوفه را باهم بگیرد @hosenih با محملی که راهدار آن خلیل است با کعبه‌ای که پرده‌دارش جبرئیل است با پرده‌ای که آفتاب آنجا دخیل است بر ناقه‌ای که   تحت فرمان کفیل است بانو رسیده پهنه‌ی عالم بگیرد  تا کربلا تا کربلا را دید زینب آمد سرش از آنچه می‌ترسید زینب بعد از حسن هرگز نمی‌خندید زینب گرچه به این عالم نفس بخشید زینب می‌گفت غم راهِ نفس‌هایم بگیرد آنقدر دارد دلهره شاید بمیرد راحت نمی‌گردد فقط باید بمیرد پایش بر این صحرا اگر آید بمیرد اکبر اگر این پرده بگشاید بمیرد باید که دستش را علی محکم بگیرد عباس زانو زد رکابش را گرفته است اکبر دو دست مستجابش را گرفته است حالا حسینش اضطرابش را گرفته است با خواهرش دور رُبابش را گرفته است بابا زِ چشم دختران شبنم بگیرد عباس علم کوبید یعنی شیر اینجاست یعنی که صاحب صولتِ شمشیر اینجاست یعنی علی یعنی دَمِ تکبیر اینجاست یعنی به مرگِ بی رگان تعبیر اینجاست در پیش خانوم است تا پرچم بگیرد سینه سپر کرده سواری را نبیند قد راست کرده نیزه‌داری را نبیند تا چادر خانوم غباری را نبیند دامان طفلان ردِ خاری را نبیند با تیغ خود ذکر هوالاعظم بگیرد فرمود با بانو امیر کربلا من با مرتضی تا مرتضی یا مرتضی من پیش تو خاک و پیششان واویتلا من هرقدر لشگر هرقَدَر نامرد با من با غم بگو دارد جگر راهم بگیرد اما هزاران بار غم را دیده زینب از کودکی دست قلم را دیده زینب پیشانی و ضرب علم را دیده زینب بی او حرامی و حرم را دیده زینب پنجاه سال این نوحه‌ها را دم بگیرد @hosenih در زیر لب می‌گفت با تکرار ای وای از قتلگاه و تل و چشمِ تار ای وای از ازدحام و خنده و انظار ای وای از شعله و از خیمه و اشرار ای وای دور مرا نامرد و نامحرم بگیرد دارد دعا طفلی زِ محمل‌ها نیافتد یا که حسینش پیش قاتل‌ها نیافتد تا که سرش دست اراذل‌ها نیافتد تا که تنش بین قبایل‌ها نیافتد تا در بغل آن پیکر درهم بگیرد شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
کاروان، کاروان شورآور کاروان، اشتیاق، سرتاسر همه در حالت سفر از خود همه بی‌تاب چون نسیم سحر همه دل‌باخته چو پروانه همه بر پای شمع، خاکستر پدران از تبار ابراهیم مادران از قبیلهٔ هاجر عارفانِ قبیلهٔ عرفات شاعران عشیرهٔ مشعر... @hosenih سروهایی به قامت طوبی چشمه‌هایی به پاکی کوثر هم‌رکاب حماسه‌های عظیم در گذر از هزار و یک معبر در دل و جانِ كاروان اکنون می‌تپد این نهیب، این باور: نكند شوكران شود معروف! نكند نردبان شود منكر! مرحبا بر سلالهٔ زهرا هان! «فَصَلِّ لِرَبِّكَ وَانْحَر» می‌سزد حُسن مَطلعی دیگر وقت وصف عقیله شد آخر در نزولش ز منبر ناقه خطبه‌خوانِ حماسه، آن خواهر شد عصا، شانهٔ علی‌اكبر پای عباس، پلهٔ منبر سرزمین، سرزمین گل‌ها بود پهنهٔ عشق! وه چه پهناور! شد پدیدار صحنه‌ای دیگر کشتی نوح بود و موج خطر ناگهان در هجوم باد خزان كنده شد برگه‌هایی از دفتر! کاش دستان باد می‌شد خشک کاش می‌شد گلوی گل‌ها تر! كیست مردی كه می‌رود میدان كه ندارد به جز خودش لشکر؟! ترسم این داغ شعله‌ور گردد مثل آتش که زیر خاکستر... آه! از زین، روی زمین افتاد پارهٔ جان احمد و حیدر و زنی روی تل برای نبی صحنه را می‌شود گزارش‌گر كه ببین جای بوسه‌های شما شده سرشار بوسهٔ خنجر! می‌بَرَند از تن عزیز تو جان می‌بُرَند از تن حسین تو سر @hosenih آن طرف صحنهٔ شگفتی هست نه! بسی صحنه هست شرم‌آور رفته از پای دختران خلخال! رفته از دست مادران زیور! كاروان می‌رود به كوفه و شام کاروان می‌رود به مرز خطر كاروان می‌رود ولی خالی‌ست جای عباس و قاسم و اكبر کاروان جاری است در تاریخ کاروان باقی است تا محشر... شاعر: حجت‌الاسلام © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
نوحه امام حسین ع ثارالله ابی عبدالله یامولا مستیه عالمین از جام حسین است جانها همه فدای نام حسین تو ذکر عاشقانی جانم حسین جان جاری به هر زبانی جانم حسین جان مافوق هربیانی جانم حسین جان ثارالله من نوکر تو آقایی تا آخر من بنده تو مولایی یامظلوم توعزیز زهرایی •••••••••••••••••• ثارالله ابی عبدالله یا مولا ای عاشقان دوباره فصل عزا شد باناله های زهرا ماتم بپا شد شوری دگر فتاده بر کل عالم برگوش جان رسیده این نوحه و دم ای عاشقان خبر دار آمد محرم ثارالله .. ز دل و جان میخونم تا آخر .. نوکر تو میمونم بایاد .. غمای تو گریونم •••••••••••••••••• ثارالله ابی عبد الله یامولا در روضه ها دوباره گشتم سیه پوش کی میشود ضریحت گیرم درآغوش در دام عشقت ای شاه قلبم فتاده کی میشود دوباره جاده به جاده تا کربلا بیایم پای پیاده ثارالله .. دل تنگم بی تابه چشم من .. دیگه از غم پر آبه بایاد .. حرم تو بی خوابه مهدی خلیلی التماس دعا @Asheghane_hazrat_zeynab
نوحه حضرت عباس ع فارسی و آذری ای نغمه ی بر لب .. ای ذکر روز و شب ای حامی زینب .. جانم ابالفضل ای صاحب پرچم .. ذکر لبم هر دم گوید مسیحی هم .. جانم ابالفضل صاحب مدارج .. نام تو رایج قربان تو یا .. باب الحوائج جانم ابالفضل۴ جود و کرم داری .. مشک و علم داری زیبا حرم داری .. جانم ابالفضل ای ذکر تو دائم .. ماه بنی هاشم روی لب قائم .. جانم ابالفضل ماه شب تار .. میر و سپهدار بر لشکر عشق .. هستی علمدار جانم ابالفضل۴ دل عشقوی آتماز .. بیگانیه ساتماز قانلی علم یاتماز .. جانم ابالفضل ای ساقی عطشان .. سیندیرمادون پیمان قولاروه قربان .. جانم ابالفضل حسینون یاری .. تشنه سرداری ئورگتدون خلقه .. درس ایثاری جانم ابالفضل دشمن کمین ائتدی .. اوخلارینی آتدی مشکین سویی گتدی .. ای وای ابالفضل زیبا خولون دوشدی .. صاق و صولون دوشدی تندن قولون دوشدی .. ای وای ابالفضل بحر عطا سن ..شاه وفا سن سو اوسته جانون .. ائتدون فدا سن جانم ابالفضل مهدی خلیلی التماس دعا @Asheghane_hazrat_zeynab