برای #بی_بی_شریفه دختر مظلومه امام حسن مجتبی (علیه السلام)
کیست او کیست؟ دختر حسن است
یک کریمه که ارث او محن است
نام او فاطمه ست این یعنی
کوچه در کوچه گرم سوختن است
@hosenih
آه تابوت مجتبی ست مگر؟!
غصه ی چادرش کمرشکن است
عمه را کشت در تمام مسیر
زخم هایی که روی آن بدن است
شک ندارم سه ساله ای میگفت
حال بی بی شریفه مثل من است
@hosenih
دفن کردند بین راه او را
من بمیرم که دور از وطن است
تن او را به خاک تا که سپرد
ای غریب مدینه! زینب مرد
شاعر: #مسعود_یوسف_پور
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_حسین_ع_شهادت
در قتلگاه چشم تو سمت خیام بود
دعوا برای غارت رأس امام بود
ای کاش مانده بود لباسی که داشتی
شاید برای مادر تو التیام بود
@hosenih
می گفت شمر بعد علی اصغرش حسین
دیگر توان نداشت و کارش تمام بود
آقا ببخش ،زینب اگر دیر آمده
در قتلگاه دور و برت ازدحام بود
فرمود تا امام علیکن بالفرار
بهر مخدرات فرار التزام بود
@hosenih
عدل علی به کینه ی این قوم علتی ست
این قوم پست در صدد انتقام بود
رأسی که چوب خورد به دندان وبرلبش
آیه به آیه صوت رسایش پیام بود
گیسوی او به قامت نی ناله می سرود
بر اهلبیت سایه ی او مستدام بود
شاعر: #علی_اصغر_یزدی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_حسین_ع_شهادت
چه متن ها که نوشتند راویان مکرر
چه شعر ها که سرودند از تو عشق مصوّر
@hosenih
خطوط خونی تاریخ تازه است ز داغت
که صفحه صفحه ی آن شرح تیغ و نیزه و خنجر
صدای ضجّه ی اسبی ست بی سوار خدایا
که شیهه می کشد آن اسب در میانه ی دفتر
هنوز می چکد از ماجرای عاشقی ات خون
هزار سال پیاپی بریده می شودت سر
هزار سال پیاپی نوشته اند و سرودند
مورخان پریشان و شاعران مکدّر
مورخان همه زخمی و شاعران همه مجروح
ز بس که بر تن پاکت نشسته دشنه و خنجر
@hosenih
ستاره ها شده اند آیه های روشن جسمت
خدا نموده تو را چون تلاوت ای تنِ بی سر
شاعر: #علی_کفشگر
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زینب_س_کوفه_و_شام
از روی نیزه بر من غمگین نظاره ای
حرفی کنایه ای سخنی یا اشاره ای
پلکی بزن که حال حرم روبه راه نیست
کافی است بزم سوختگان را شراره ای
@hosenih
سوسو بزن به سوی من ای سوی دیده ام
در آسمان به جز تو ندارم ستاره ای
دستم نمی رسد به سر نیزه ات اگر
در دست زینب است گریبان پاره ای
یک قتلگاه رفتی و صد قتلگاه من...
گشتم به هر دیار حسین دوباره ای
چشمم کبود گشت و جدا از سرت نشد
از بحر بر کنار نگردد کناره ای
با هر تکان نیزه تکان می خورد سرت
جانا به گوش نیزه مگر گوشواره ای
پیشانی ات شکست که پیشانی ام شکست
آیینه بی خبر نشود از نظاره ای
@hosenih
جایش به روی صورت من درد می گرفت
میخورد تا که بر رخ تو سنگ خاره ای
بی پوشیه به پیش نگاه حرامیان
جز آستین پاره نداریم چاره ای
شاعر: #موسی_علیمرادی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
#جهاد_تبیین #بصیرت #تلنگر
اگرچه داغ غمش جانگداز و سنگین است
اگرچه عالم از این غم هنوز غمگین است
اگرچه از غم او پشت آسمان خم شد
اگرچه صورت اهل اشاره پُرچین است
ولی حسین عزا، نه حماسه ایست عظیم
که دین به لطف قیامش هنوز هم دین است
حسین کشته راه بصیرت افزایی ست
حسین کشته راه جهاد تبیین است
@hosenih
حسین از رخ باطل چنین نقاب انداخت
اگر که درپی حقی حسین آیینه است
حسین دست و سر و پا و پیکر و تن نیست
حسین مختص زاری و گریه کردن نیست
قیام پرخطر او فراتر از جنگ است
حسین راه رسیدن حسین فرهنگ است
حسین چشمه جاری حسین اندیشه ست
حسین برگ و بر و شاخه است، نه ریشه است
به لطف خون ترش کاخ ظلم رسوا شد
حسین مقصد و مقصود اهل معنا شد
حسین گفت که از رتبه ات هبوط مکن
و در مقابل ظالم دمی سکوت مکن
حسین گرچه ز پیکار در هراس نشد
حریف کوری یک عده از خواص نشد
قیام کرببلا را ببین پیامش چیست
محب خون خدا مست و بی تفاوت نیست
مسیر پیرو راه حسین معلوم است
تمام ثانیه ها فکر خون مظلوم است
تو هم به نوبه خود روبروی ظالم باش
میان معرکه ها مثل حاج قاسم باش
نگاه کن تو به فرموده امیر بیان
در اوج فتنه چونان اشتر دو ساله بمان
ولایت است چراغ مسیر خوف و رجا
نگاه کن که پر از عبرت است عاشورا
همان کسان که به خود نور را فراخواندند
به صبح روز دهم از امام جا ماندند
در این مسیر کسی غرق معرفت چینی ست
که داغدار غم کودک فلسطینی ست
کسی که پیراهن عاشقی به تن دارد
به سینه داغ جوانانی از یمن دارد
@hosenih
که حرف غزه و هند و دمشق و کابل نیست
برای عاشق این راه مرز بی معنی ست
نگاه عالم و آدم به گام دوم ماست
هدف نماز جماعت به مسجد الاقصاست
بیا که از قدمت بوی نور می آید
از این مسیر شمیم ظهور می آید
بیا اسیر شو اما فقط اسیر حسین
چراغ ها همه سبزند در مسیر حسین
شاعر: #محمود_یوسفی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زینب_س_کوفه
ماه تمامم، خسته و مهجور ماندم
ای وای از آغوش گرمت دور ماندم
خسته شدم از بس که طفلان را شمردم
جای تمام بچه ها شلاق خوردم
اطراف محمل قاتلانی مست بودند
بی رحم هایی پست و سنگین دست بودند
دیدی که در گرمای سخت و بی امانم
فورا سرت از روی نی شد سایه بانم
@hosenih
سختی هجرانت چه کاری داد دستم
دیدم سرت را روی نیزه، سر شکستم
از بس مرا این داغ ها پیر و کمان ساخت
اُم حبیبه هم مرا در کوفه نشناخت
کوفه نگو شهر مریدان دروغی
کوچه به کوچه هی شلوغی هی شلوغی
شهری که ریزه خوار خوان مرتضی شد
وادی سخت دختران مرتضی شد
طاقت نیاوردم وجود لات ها را
با گریه برگردانده ام خیرات ها را
تسبیح می گفتم به لب، شد نیمه کاره
با دست، سوی خواهرت کردند اشاره
خیلی هوای غیرتت را کرده بودم
وقتی میان محملِ بی پرده بودم
هر کوچه که دیدم زنی، اهل عفافی
گفتم ببینم مقنعه داری اضافی؟!
همسایه ی دیروز، بر ما انگ می زد
شاگرد تفسیرم مرا با سنگ می زد
من که به روی دامنت سر می نهادم
آشفته حال از مجلس ابن زیادم
@hosenih
با ذوالفقار خطبه ام پیکار کردم
ابن زیاد بد دهان را خوار کردم
وای از اسیری، از مصیبات جگر سوز
زندان ندیده بود زینب، دید امروز
بی تو دگر با که دلم آرام باشد؟!
قرآن بخوان تا که دلم آرام باشد
امید قلبم، نور چشمم، جان خواهر
در قلب خواهر تا ابد هستی برادر
شاعر: #محمدجواد_شیرازی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#دیر_راهب
برد راهب عاقبت سر را به دیر
تا خدا در دیر خود می کرد سیر
شد چراغ دیر آن سر تا سحر
دیگر این جا دیر راهب بود و سر
ناگهان آمد صدای یا حسین
واحسینا واحسینا واحسین
آن یکی می گفت حوا آمده
دیگری می گفت سارا آمده
هاجر از یک سو پریشان کرده مو
مریم از یک سو زند سیلی به رو
آسیه رخت سیه کرده به بر
گه به صورت می زند گاهی به سر
ناگهان راهب شنید این زمزمه
ادخلی یا فاطمه یا فاطمه
آه راهب دیده بربند از نگاه
مادر سادات می آید ز راه
بست راهب دیده اما با دو گوش
ناله ای بشنید با سوز و خروش
کای قتیل نیزه و خنجر حسین
ای فروغ دیدۀ مادر حسین
بر فراز نی کنم گرد تو سیر
یا به مطبخ یا به مقتل یا به دیر؟
امشب ای سر چون گل از هم واشدی
بیشتر از پیشتر زیبا شدی
ای نصاری مرحبا بر یاری ات
فاطمه ممنون مهمان داری ات
هر کجا این سر دم از محبوب زد
دشمنش یا سنگ زد یا چوب زد
تو نبودی، گِرد این سر صف زدند
پیش چشم دخترانش کف زدند
پیش از آن کافتد در این دیرش عبور
من زیارت کردم او را در تنور
@Asheghane_hazrat_zeynab
حضرت امام #سجاد سجاد علیه السلام
#مرثیه_امام_سجاد #مصائب_شام
#دروازه_کوفه #کاروان_اسرا
این ماه کیست همسفر کاروان شده؟
دنبال آفتاب قیامت روان شده
یک لحظه ایستاده که سرها روند پیش
یک دم نشسته منتظر کودکان شده
یک جا ز پیر کوفه شنیدهست ناسزا
یک جا به سنگ کودک شامی نشان شده
هم شاهد غروب گل ارغوان به خون
هم راوی حدیث لب خیزران شده
با پای خسته راهبر خلق آمده
با دست بسته کارگشای جهان شده
ای دیده داغ کودک شش ماهه تا به پیر
آه ای بهار تا گل آخر خزان شده
بعد از برادر و پدر و خواهر و عمو
تنهاترین ستارۀ هفت آسمان شده
از بس گریستهست چنان شمع در سجود
از خلق، آفتاب مزارش نهان شده
🔸شاعر:
#محمد_سعید_میرزایی
___
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
╰┅────────————
#مرثیه_امام_سجاد #مصائب_شام
#دروازه_کوفه #کاروان_اسرا
دیده اند انگار عمری با خدا مانوسها
در پس نام تو، "یا صبوح" و "یا قدوس"ها
در نگاه عالمان شهر، ما دیوانه ایم
درد عشقت را نمی فهمند جالینوسها
ما عجم ها چاکرت هستیم، ای شاه عرب
ای به قربانت سیاوش ها و کیکاووسها
باز هم همسنگ با یک قطره از خونت نشد
گریههامان گرچه شد هم قدر اقیانوسها
از همان ساعت که با سر از کلیسا رد شدی
نام تو برخواست در هر ساعت از ناقوسها
خیمه هایت سوخت؛ دلها سوخت؛ دنیا دود شد
سوخت در این شعله ها بال و پر ققنوسها
زیر و رو شد آسمان؛ غوغای محشر شد زمین
تا به عرش افتاد رد چکمهی منحوسها
آه! یا غیرت! کجایی؟ تا ببینی بعد تو
گشت ناموست اسیر دست بی ناموسها
🔸شاعر:
#سید_محمد_حسین_حسینی
___
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
╰┅────────————
#مرثیه_امام_سجاد #مصائب_شام
#دروازه_کوفه #کاروان_اسرا
آتش گرفت خیمه میسوخت پا به پایش
خورشید شعله ور شد در آسمان برایش
زنجیر می زدند و بزم عزا گرفتند
زنجیرهای بسته بر رویِ دست و پایش
دستان عمه زینب(س) را بسته دید و بی شک
هر آن از این مصیبت شد بیشتر عزایش
در ازدحام شام و در تنگنایِ بازار
در زیر دست و پا رفت در هر قدم عبایش
یک روز داغ دید و یک عمر روضه خوان شد
با لرزشی که افتاد از بغض، در صدایش
میرفت سمت مسجد افتاد یادِ بابا
از دست پیرمردی افتاد تا عصایش
یادِ غروبِ گودال سر میگذاشت بر خاک
آرام گریه میکرد با ذکرِ سجده هایش
یادِ محاسنی که خون می چکید از آن
یادِ تنی که پُر بود از زخم، جای-جایش
لعنت به تیر و شمشیر، لعنت به ذات نیزه
لعنت به خنجری که شد واردِ قفایش
تصویرِ نعل تازه از خاطرش نمیرفت
یک داغِ بیکران بود سوغاتِ کربلایش!
🔸شاعر:
#مرضیه_عاطفی
___
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
╰┅────────————
#مرثیه_امام_سجاد #مصائب_شام
#دروازه_کوفه #کاروان_اسرا
دم دروازه کوفه پرم افتاد زمین
چادر سوخته ام از سرم افتاد زمین
دیده ای از ته گودال مرا تا کوفه
سنگ باران که شدم پیکرم افتاد زمین
از روی نیزه همینکه سرت افتاد انگار
آسمان پیش نگاه ترم افتاد زمین
تا زمین خورد رقیه بخدا حس کردم
باز پیش نگهم مادرم افتاد زمین
حرمله خیر نبینی بخدا پیش رباب
ضربه بر نیزه مزن اصغرم افتاد زمین
شمر با چکمه رسید و سر من داد کشید
وقت غارت شدن انگشترم افتاد زمین
چوب میخورد همینکه لب قرآن خدا
همه آیات به دور و برم افتاد زمین
به ابالفضل بگو در وسط جمعیت
مقنعه بود ولی معجرم افتاد زمین
🔸شاعر:
#ابراهیم_میرزایی
___
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
╰┅────────————