#حضرت_زینب_س_کوفه
ماه تمامم، خسته و مهجور ماندم
ای وای از آغوش گرمت دور ماندم
خسته شدم از بس که طفلان را شمردم
جای تمام بچه ها شلاق خوردم
اطراف محمل قاتلانی مست بودند
بی رحم هایی پست و سنگین دست بودند
دیدی که در گرمای سخت و بی امانم
فورا سرت از روی نی شد سایه بانم
@hosenih
سختی هجرانت چه کاری داد دستم
دیدم سرت را روی نیزه، سر شکستم
از بس مرا این داغ ها پیر و کمان ساخت
اُم حبیبه هم مرا در کوفه نشناخت
کوفه نگو شهر مریدان دروغی
کوچه به کوچه هی شلوغی هی شلوغی
شهری که ریزه خوار خوان مرتضی شد
وادی سخت دختران مرتضی شد
طاقت نیاوردم وجود لات ها را
با گریه برگردانده ام خیرات ها را
تسبیح می گفتم به لب، شد نیمه کاره
با دست، سوی خواهرت کردند اشاره
خیلی هوای غیرتت را کرده بودم
وقتی میان محملِ بی پرده بودم
هر کوچه که دیدم زنی، اهل عفافی
گفتم ببینم مقنعه داری اضافی؟!
همسایه ی دیروز، بر ما انگ می زد
شاگرد تفسیرم مرا با سنگ می زد
من که به روی دامنت سر می نهادم
آشفته حال از مجلس ابن زیادم
@hosenih
با ذوالفقار خطبه ام پیکار کردم
ابن زیاد بد دهان را خوار کردم
وای از اسیری، از مصیبات جگر سوز
زندان ندیده بود زینب، دید امروز
بی تو دگر با که دلم آرام باشد؟!
قرآن بخوان تا که دلم آرام باشد
امید قلبم، نور چشمم، جان خواهر
در قلب خواهر تا ابد هستی برادر
شاعر: #محمدجواد_شیرازی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#دیر_راهب
برد راهب عاقبت سر را به دیر
تا خدا در دیر خود می کرد سیر
شد چراغ دیر آن سر تا سحر
دیگر این جا دیر راهب بود و سر
ناگهان آمد صدای یا حسین
واحسینا واحسینا واحسین
آن یکی می گفت حوا آمده
دیگری می گفت سارا آمده
هاجر از یک سو پریشان کرده مو
مریم از یک سو زند سیلی به رو
آسیه رخت سیه کرده به بر
گه به صورت می زند گاهی به سر
ناگهان راهب شنید این زمزمه
ادخلی یا فاطمه یا فاطمه
آه راهب دیده بربند از نگاه
مادر سادات می آید ز راه
بست راهب دیده اما با دو گوش
ناله ای بشنید با سوز و خروش
کای قتیل نیزه و خنجر حسین
ای فروغ دیدۀ مادر حسین
بر فراز نی کنم گرد تو سیر
یا به مطبخ یا به مقتل یا به دیر؟
امشب ای سر چون گل از هم واشدی
بیشتر از پیشتر زیبا شدی
ای نصاری مرحبا بر یاری ات
فاطمه ممنون مهمان داری ات
هر کجا این سر دم از محبوب زد
دشمنش یا سنگ زد یا چوب زد
تو نبودی، گِرد این سر صف زدند
پیش چشم دخترانش کف زدند
پیش از آن کافتد در این دیرش عبور
من زیارت کردم او را در تنور
@Asheghane_hazrat_zeynab
حضرت امام #سجاد سجاد علیه السلام
#مرثیه_امام_سجاد #مصائب_شام
#دروازه_کوفه #کاروان_اسرا
این ماه کیست همسفر کاروان شده؟
دنبال آفتاب قیامت روان شده
یک لحظه ایستاده که سرها روند پیش
یک دم نشسته منتظر کودکان شده
یک جا ز پیر کوفه شنیدهست ناسزا
یک جا به سنگ کودک شامی نشان شده
هم شاهد غروب گل ارغوان به خون
هم راوی حدیث لب خیزران شده
با پای خسته راهبر خلق آمده
با دست بسته کارگشای جهان شده
ای دیده داغ کودک شش ماهه تا به پیر
آه ای بهار تا گل آخر خزان شده
بعد از برادر و پدر و خواهر و عمو
تنهاترین ستارۀ هفت آسمان شده
از بس گریستهست چنان شمع در سجود
از خلق، آفتاب مزارش نهان شده
🔸شاعر:
#محمد_سعید_میرزایی
___
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
╰┅────────————
#مرثیه_امام_سجاد #مصائب_شام
#دروازه_کوفه #کاروان_اسرا
دیده اند انگار عمری با خدا مانوسها
در پس نام تو، "یا صبوح" و "یا قدوس"ها
در نگاه عالمان شهر، ما دیوانه ایم
درد عشقت را نمی فهمند جالینوسها
ما عجم ها چاکرت هستیم، ای شاه عرب
ای به قربانت سیاوش ها و کیکاووسها
باز هم همسنگ با یک قطره از خونت نشد
گریههامان گرچه شد هم قدر اقیانوسها
از همان ساعت که با سر از کلیسا رد شدی
نام تو برخواست در هر ساعت از ناقوسها
خیمه هایت سوخت؛ دلها سوخت؛ دنیا دود شد
سوخت در این شعله ها بال و پر ققنوسها
زیر و رو شد آسمان؛ غوغای محشر شد زمین
تا به عرش افتاد رد چکمهی منحوسها
آه! یا غیرت! کجایی؟ تا ببینی بعد تو
گشت ناموست اسیر دست بی ناموسها
🔸شاعر:
#سید_محمد_حسین_حسینی
___
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
╰┅────────————
#مرثیه_امام_سجاد #مصائب_شام
#دروازه_کوفه #کاروان_اسرا
آتش گرفت خیمه میسوخت پا به پایش
خورشید شعله ور شد در آسمان برایش
زنجیر می زدند و بزم عزا گرفتند
زنجیرهای بسته بر رویِ دست و پایش
دستان عمه زینب(س) را بسته دید و بی شک
هر آن از این مصیبت شد بیشتر عزایش
در ازدحام شام و در تنگنایِ بازار
در زیر دست و پا رفت در هر قدم عبایش
یک روز داغ دید و یک عمر روضه خوان شد
با لرزشی که افتاد از بغض، در صدایش
میرفت سمت مسجد افتاد یادِ بابا
از دست پیرمردی افتاد تا عصایش
یادِ غروبِ گودال سر میگذاشت بر خاک
آرام گریه میکرد با ذکرِ سجده هایش
یادِ محاسنی که خون می چکید از آن
یادِ تنی که پُر بود از زخم، جای-جایش
لعنت به تیر و شمشیر، لعنت به ذات نیزه
لعنت به خنجری که شد واردِ قفایش
تصویرِ نعل تازه از خاطرش نمیرفت
یک داغِ بیکران بود سوغاتِ کربلایش!
🔸شاعر:
#مرضیه_عاطفی
___
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
╰┅────────————
#مرثیه_امام_سجاد #مصائب_شام
#دروازه_کوفه #کاروان_اسرا
دم دروازه کوفه پرم افتاد زمین
چادر سوخته ام از سرم افتاد زمین
دیده ای از ته گودال مرا تا کوفه
سنگ باران که شدم پیکرم افتاد زمین
از روی نیزه همینکه سرت افتاد انگار
آسمان پیش نگاه ترم افتاد زمین
تا زمین خورد رقیه بخدا حس کردم
باز پیش نگهم مادرم افتاد زمین
حرمله خیر نبینی بخدا پیش رباب
ضربه بر نیزه مزن اصغرم افتاد زمین
شمر با چکمه رسید و سر من داد کشید
وقت غارت شدن انگشترم افتاد زمین
چوب میخورد همینکه لب قرآن خدا
همه آیات به دور و برم افتاد زمین
به ابالفضل بگو در وسط جمعیت
مقنعه بود ولی معجرم افتاد زمین
🔸شاعر:
#ابراهیم_میرزایی
___
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
╰┅────────————
💠🔹امام جعفر صادق عليهالسلام
به یکی از یارانشان فرمودند:
اى سدير، اين حق بر تو نيست كه قبر
حسين عليهالسلام را در هر جمعه پنج مرتبه
و در هر روز یک بار زيارت كنى؟
عرض كردم: فدايت شوم بين ما و بين
آن حضرت فرسخهاى بسيار فاصله است
حضرت فرمودند: بر بام منزل برو
سپس به طرف راست و جانب چپ خود
توجه كن بعد سر به آسمان بلند كن
سپس سر را به طرف قبر امام حسين
عليهالسلام برگردان و بعد بگو:
《اَلسَّلَامُ عَلَيْکَ يَا اَبَا عَبْدِالله
اَلسَّلَامُ عَلَيْکَ وَ رَحْمَةُ اللهِ وَ بَرَكَاتُهُ》
هرگاه چنين نمودى
ثواب یک زوره برايت منظور میشود
زوره يعنى یک حج و یک عمره
سدير میگوید:
بسى روزها بيش از بيست مرتبه
حضرت را اين طور زيارت میكردم
↲کامل الزیارات، باب۹۶
تکثیر عشق 💚 👈
@azizamhosen
@yaraliagham
مداحی آنلاین - نماهنگ بی قرار - نیلچی و انصاری.mp3
7.17M
🌴شب زیارتی امام حسین(ع)
🍃صحرا غرق شور و عالم مونده حیرون
🍃افتاده به راه باز کاروان مجنون
🎤 #علی_اصغر_نیلچی
تکثیر عشق 💚 👈
@azizamhosen
@yaraliagham
#امام_حسین
🌹زبان حال امام سجاد بر بالین پدر 🌹
خواستم بر دامنم بگذارمت ،اما نشد
خواستم از خاک و خون بردارمت ،اما نشد
این تن صد پاره را همیاری یک بوسه نیست
خواستم بی بوسه هم بسپارمت ،اما نشد
دست بردم زیر جسم پاره اما ریختی
خواستم بی بوریا باز آرمت ، اما نشد
#صاحب_الامر🌻🌹
خواستم نزدیک تر باشم به آقایم نشد
تا بگیرم دامن لطف تو مولایم نشد
خواستم از معصیت دوری کنم، آدم شوم
بند ها را وا کنم از دست و پاهایم نشد
ندبه های جمعه را هی خواب می مانم ببخش
شرمگینم که میان روضه پیدایم نشد
ظاهراً ذکر تو را می گویم اما باطناً
در میان عاشقانت باز هم جایم نشد
گفتم آقاجان تو را در خواب می بینم شبی
در میان خیمه ی سبز تو می آیم نشد
یابن زهرا از من این ماه محرم را نگیر
چون دعایی مثل این سینه زدن هایم
کربلایم دیر شد دارم خجالت می کشم
باز آقا جان نگو که وقت امضایم نشد
من دخیل زینبم که گفت در وادی عشق
هیچ کس جز تو اینگونه حسین لیلایم نشد
خواهرت را کشت داغ بی کسی هایت حسین
آمدم قربان کنم دو لاله در پایت نشد
🖋وحید محمدی
هدیه به حضرت عباس. و حضرت ام البنین حضرت آمنه حضرت عبدالله صلوات
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
شعررضا نصابی
به نفس. کمیل مظفر پور
فدای سرت اگه نمیاد
اگر نمی باره بارون
فدای سرت اگه اب ریخت
اگه مشکت شده گریون
پناه حرم پاشو داداش
نزاری من و تنها تو
علمدارم
سپهدارم
دلم شده از داغت خون
یل ام البنین
نکش پارو زمین
تموم لشگرم ابوالفضل
پرت خونی شده
سرت خونی شده
امید خواهرم ابوالفضل
بند دوم
زدن به چشم تو.با تیر
زدن با نیزه به پهلوت
زدن با گرز و افتاده
شکافی بین دو ابروت
می بینم هر جارو هستش
نشونی از تنت عباس
فتاده یک
طرف مشکو
فتاده یک طرف بازوت
دیدی که این لشگر
غمت رو برادر
روی دلم میزارن عباس
دورت کردن داداش
تو رو زدن داداش
رحمی اینا ندارن عباس
واکن چشمای خونت رو
ببین کی اومده. اینجا
به جای مادرت اومد
کنارت مادرم زهرا
از اربا اربا هم دیگه
گذشته این تنه پرخون
چقدر تیرو و چقدر نیزه
شده توی تن تو جا
ای ماه من عباس
پناه من عباس
چی اومده داداش سره تو
شبیه اکبرم
شدی برادرم
چی کار کنم با پیکره تو
رضا نصابی