eitaa logo
💚عزیزم حسین💚
3هزار دنبال‌کننده
6.3هزار عکس
5.3هزار ویدیو
123 فایل
ا ﷽ ا تکثیرکانال تکثیرعشق ناب 💚 تمام ذرات وجودم عشق ناب فاطمی است والحمدلله فاطمه ای که هستی اش هست به ماسوا دهد رزق اگرکه میدهد به یمن اوخدا دهد ای عشق سربلندکه برنیزه میروی از حلقه کمندتو راه گریز نیست کانال دیگر: @yaraliagham @qalalsadegh135
مشاهده در ایتا
دانلود
مصائب شام سردار سر سپرده سرگشته زینب است سر بر سریر شاه سر افکنده زینب است بر دفتری که نام شهیدان غزل شود اول سروده بر سر دیباچه زینب است بر سرسرای ظلمت و جهل یزیدیان تنهاترین ستاره رخشنده زینب است زیبنده بر کلام خدا چون علی بود آن کس که بر علی شده زیبنده زینب است از بین قتلگه چو صدا می زند حسین جان بر لبان و از نفس افتاده زینب است شمع وجود و گرمی جانش برادر است گردان به دور شمع چو پروانه،زینب است در محفل شبانه بت ها، تبر به دوش ویرانگر دلاور بت خانه زینب است زینب چنان شده ست چو شاه سخنواران جای شراب و می که به پیمانه زینب است زیبا بود هر آنچه ببیند در این مسیر افسون گر سرادق افسانه زینب است چون رسم مادرم به شب آهسته گریه کن سنگ صبور ناله ویرانه زینب است "هر گز نمیرد انکه دلش زنده شد به عشق" نام شفا دهنده دلمرده زینب است از دست نرفته هستی این کاروان هنوز بر جای مانده، گوهر ارزنده زینب است در تند باد ریشه کن دشت کربلا سروی که مانده راست و نشکسته زینب است از هر طرف چو بشنوی اید صدا به گوش ذکر لب سران به سرنیزه زینب است در نینوای پر شده از نای و ناله ها نجوای مادرانه ای بشنوده زینب است از سمت علقمه چو که ادرک اخا شنید خواهر برای آن شه مه پاره زینب است تن زیر خاک و سر به سر نی سوار شد هم بر زمین و هم به نی دلبسته زینب است در موسم شکفتن این لاله های سرخ مضمون اولین شعر عیدانه زینب است ✍منکلام:کربلایی مهدی رجبی کاشانی 🔴کانال رسمی عاشقان حضرت زینب«س» https://eitaa.com/hazratehzeynab
کاروان اسرا روضه برپا بود هر جا آب بود روضه هایش ذکر بابا آب بود مقتل جانسوز آقا آب بود: تشنه لب بود آه اما آب بود روضه خوانش گاه ظرفی آب شد گاه گاهی روضه خوان قصاب شد ماجرای آب آبش کرده بود غصه ی ارباب آبش کرده بود مادری بی تاب آبش کرده بود دختری بی خواب آبش کرده بود یا خودش بارید دائم یا رباب روضه می خواندند هر دم با رباب پیکری را بر زمین پامال دید شمر را در گودی گودال دید عمه را بالای تل بی حال دید لشکری را در پی خلخال دید هجمه ی شمشیرها یادش نرفت سنگ ها و تیرها یادش نرفت هم به تن رخت اسارت دیده بود خیمه را در وقت غارت دیده بود از سنان خیلی جسارت دیده بود از حرامی ها شرارت دیده بود آتش بی داد دنیا را گرفت شمر آمد راه زن ها را گرفت عمه را با دست بسته می زدند با همان نیزه شکسته می زدند بچه ها را دسته دسته می زدند می شدند آنقدر خسته می زدند تازیانه جای طفلان خورده بود زین جهت خیلی به زینب برده بود با تنش زنجیرها درگیر بود در غل و زنجیر امّا شیر بود از نگاه حرمله دلگیر بود اوجوان بود آه امّا پیر بود ماجرای شام پشتش را شکست غصه های شام پشتش را شکست کوچه های شام پیرش کرده بود شهر و بار عام پیرش کرده بود سنگ روی بام پیرش کرده بود طعنه و دشنام پیرش کرده بود بی هوا عمامه اش آتش گرفت مثل زهرا جامه اش آتش گرفت درد و رنج و غصه ی بسیار دید از زبان شامیان آزار دید خواهرانش را سر بازار دید عمه را در معرض انظار دید بزم مِی بود و سر و طشتی طلا خیزران بود و عزیز مصطفی نیزه بازی با سرش هم جای خود بوریا و پیکرش هم جای خود دست بی انگشترش هم جای خود ماجرای خواهرش هم جای خود خاک را همسایه ی افلاک کرد خواهرش را در خرابه خاک کرد ✍منکلام:کربلایی وحید محمدی 🔴کانال رسمی عاشقان حضرت زینب«س» https://eitaa.com/hazratehzeynab
احوالات دروازه ساعت ماجرای شام کرده آنچنانم تلخکام کز غم زینب بچشمم روز روشن گشته شام بر بقیعت ای نسیم صبح گر افتد گذار بر حضورفاطمه از من ببر اول سلام باز گو وانگه چسان آرام اندر مدفنی سر بر آر از خاک ایدخت رسول لاینام دخترانت سر برهنه مانده در شام خراب معجری باز آر بهر زینب علیا مقام ای صبا زهرایه دی دور قبردن شاماته گل الده بیر معجر گوتور دروازه ساعاته گل زینبین دور و برین نامحرمان شام آلوب کیم دیر خورشید عصمت پرده دن عاری قالوب ابر تک مه صورته قانه باتان زلفین سالوب آی جمالین گور بولوتدا سیر تشبیهاته گل ظاهرا الله الین مغلول ایدوب اهل دمشق باطنا توحیده آیت گوسترور اثبات عشق هیئت تسلیمی آل الله ایدوب اولده مشق حجةالله محضرینده کشف معلوماته گل شوریله نی تک نوا ایلور خواتین حجاز پرده پرده موسیقی سازنده لر ایلوله ساز الده دف ایلوب مخالف اهلبیتون پیشواز هاشمیه قیزلارین گور ناله سین اسکاته گل نینوا دشتنده بیر اود یاندروب اهل عراق شامده سوزی سالوب پوزقون قطاره احتراق سبط طاهایه اولوبدور نیزه اعدا براق جدینون معراجینه تطبیق و تحقیقاته گل قاب قوسینه گیدوب مصداق والنجم و هوا سروالشمس ایلوب اوادناده تسخیر هوا نیزه باشندا ایدوب طی حجابات هوا اوخ یرین گور طاق ابرو اوسته تاویلاته گل دولدوروب شامی جلالیله جلال اللهه باخ دلده ارنی تالی موسی گور آل اللهه باخ کشف ایدن لن نکته سین نور جمال اللهه باخ قان دوتان مرآت حقده منظر لمعاته گل باشلیوب قرآن ناطق نیزه ده کهف آیه سین ناله سین مستور قیلسون اهلبیت بیکسین چوخ سوور سن اوغلوون خوش لحنیله قرآن سسین رتل القرآن ترتیلاده تقریراته گل مرکز تنزیل و وحی ایستر ایده شانین ثبوت گه اوخور اعجاز له قرآن گهی ایلور سکوت گوسترور گویا منم مرآت حی لایموت لایموت المومنون آیاتنه اثباته گل مظهر حق حق سوزین ناحقلره ایلور جفا سفیانیان عترتون آغلور یانور گورسنده بو احوالی یان اولماقا همناله بو نسوان مسبیاته گل ایلیوب چیده یزید بیحیا بزم شراب ایلسون آل اللهین قانه دونن قلبین کباب باغلانوب زنجیره کل عالمه مالک رقاب تسلیت زین العباده ویرماقا شاماته گل نطقدن سالسا لسان اللهی چوب خیزران زینبون وار فکرتی اجدادینی ویرسون نشان خارجی آد قویسالار آل عبایه شامیان جور دیوانخانه سینده سنده توضیحاته گل جده جان اوغلون حسینی زینبه ورم قسم قویما سون امیدیمی باب کرامتدن کسم شوقمندم قبرینه محتاج علمم بیکسم مرکز علمه دیسون قبریمده تحصیلاته گل ✍منکلام:مرحوم استاد حاج سید رضا حسینی تبریزی متخلص به سعدی زمان ‍ 🔴کانال رسمی عاشقان حضرت زینب«س» https://eitaa.com/hazratehzeynab
ورود به شام مجلس یزید چون قطارِ کوفه سوی شام شد طرفه شوری ز ازدحامِ عام شد شد ز شهرِ شام گردون بر نفیر چون ز اَحبارِ یهود اندر فَطیر دورِ گردون بس که دشمن کام شد ماتم‌ِ اسلام عیدِ عام شد شد چو ‌در شام اخترانِ برج دین آسمان گفتی فرو شد بر زمین آلِ سفیان در قصورِ زرنگار در نظاره سویشان از هر کنار بسته ره حزبِ شیاطین از هجوم بر سنان سرها درخشان چون رُجوم هر طرف نظّارگان از مرد و زن با دف و نی انجمن در انجمن شامیان بر دست و پا رنگین خضاب چهره خون آلود آلِ بو تراب خواجه ی سجّاد آن فخرِ کبار همچو مصحف در کفِ کفّار ‌خوار بر سِنان تابان سرِ شاهِ انام چون ز جیب شامگه ماهِ تمام آلِ زهرا پا برهنه بر شتر گِرد آن سر چون قطارِ عِقدِ دُر زین حدیث انگشت بر دندان مگیر کآلِ حیدر سر برهنه شد اسیر رویشان که آفتابِ فاش بود خود حجاب دیده ی خفّاش بود جای حیرانی است این دورِ نگون شرم بادت ای سپهرِ ‌واژگون شهر شام ‌و عترتِ پاکِ رسول در اِسار زاده ی هندِ جهول گیرمت باک از جفا و کین‌ نبود در جفا کاری چنین آئین نبود شامیان بردند در بزمِ یزید دست بسته عترتِ شاهِ شهید خواجه‌ی سجّاد در ذِلّ قُیود .چون‌مسیحی در کلیسای یهود شاهِ دین را سر به طشتِ زرنگار بانوان ‌از دیده مروارید بار ره نشینان متّکی بر تختِ عیش همچو‌ در بتخانه اصنامِ قریش پورِ سفیان سر خوش از جامِ غرور قدسیان گریان از آن بزمِ سرور بانوان ‌کِلّه ی شرم و حیا پرده پوشانِ حریمِ کبریا از هَوانِ دهر در ذِلّ قیاد بسته صف در محفل آن بد نهاد خواجه ی سجّاد سبطِ مستطاب کرد با آن دل سیه روی عتاب گفت وَیحَک ای سیه بختِ جهول هین‌ گمانت‌ چیست در ‌حقِ رسول گر ببیند با ‌چنین حالِ عجیب بالله این مستورگانِ بی حجیب گر بدانستی چه‌ کردی از جفا با سلیلِ دودمانِ مصطفی می‌گرفتی راهِ دشت و کوه پیش میگرستی روز و شب بر حالِ خویش بیختی غم خاکِ عالم بر سرت باد بالین توده ی خاکسترت باش در‌ موقفِ یومُ النُّشور آیدت پیش آنچه ‌کردی از غرور گر دو روزی سفله گان خوشه ‌چین بر سریرِ کامرانی شد‌ مکین برنکاهد کبریا و جاه‌ِ ما وآن سلیمانیّ و تاج و ‌گاهِ ما ما سلیلِ دوده ی پیغمبریم با نبوّت زاده ی یک ‌مادریم شیرِ یزدان بابِ ذوالاِکرامِ ما با اَمارت زاده ما را مامِ ما تا شده مامت ز بابت بار‌ گیر بوده بابم بر مسلمانان امیر مصطفی را آن امیرِ محتشم بود در بدر و اُحد صاحب علم بابِ تو در جیش کفّارِ قریش حامل رایات و‌ پیش آهنگِ جیش پورِ هند از پاسخش بر تافت رو که نبودش حجّتی در خوردِ او وه ‌چه‌ گویم ‌من زبانم بسته باد خامه ی خونبارِ من بشکسته باد که ‌چه رفت از ضربتِ چوبِ جفا زان سپس بر بوسه گاهِ مصطفی پس به خود بالید و گفت آن سفله قدر کاش بودی در حضور اشیاخِ بَدر تا بِدیدندی که ‌چون‌کردم قضا ثارِ خویش از خاندان مرتضی زان سپس دادند در ویرانه جا پرده ‌پوشان‌ حریمِ مصطفی شد خرابه گنج دُرهای یتیم همچو اندر کهف اصحابِ رقیم نه به جز خاکِ سیه فرشی به زیر نه به سرشان سایبانی از هجیر سَروری که سر به پا سودیش عرش شد سرش را خشت بالین خاک فرش اشکِ خونین شربتِ بیماریَش شمعِ بالین آهِ شب بیداریَش ✍منکلام:مرحوم استادحاج محمدتقی ممقانی متخلص به نیر تبریزی 🔴کانال رسمی عاشقان حضرت زینب«س» https://eitaa.com/hazratehzeynab
کاروان اسرا سپردمت به غم و اشک و درد و آه حسین سپردمت به غروب و به قتلگاه حسین سپردمت به دلِ مادرم خداحافظ سپردمت به شب و نورِ ماه حسین سپردمت به کمان‌ها به تیر‌های شکسته به جایِ سوخته‌ی خیمه‌گاه حسین سپردمت به فراق و سپردیَم به فراق به گریه‌های یتیمانِ بی پناه حسین سپردمت به علمدارِ علقمه رفتم سپردیَم به هزاران نگاه حسین به خیزران سنان و به تازیانه‌ی شمر سپردیَم به مغیلانِ راه حسین نشته خاک غمت بر سرم خداحافظ بخواب ای پسرِ مادرم خدا‌حافظ ✍منکلام:کربلایی حسن لطفی 🔴کانال رسمی عاشقان حضرت زینب«س» https://eitaa.com/hazratehzeynab فاطی
اسارت 👆
شعر روضه امام زین العابدین علیه السلام شعر روضه امام سجاد علیه السلام روضه برپا بود هر جا آب بود روضه هایش ذکر بابا آب بود مقتل جانسوز آقا آب بود: تشنه لب بود آه اما آب بود روضه خوانش گاه ظرفی آب شد گاه گاهی روضه خوان قصاب شد ماجرای آب آبش کرده بود غصه ی ارباب آبش کرده بود مادری بی تاب آبش کرده بود دختری بی خواب آبش کرده بود یا خودش بارید دائم یا رباب روضه می خواندند هر دم با رباب پیکری را بر زمین پامال دید شمر را در گودی گودال دید عمه را بالای تل بی حال دید لشکری را در پی خلخال دید هجمه ی شمشیرها یادش نرفت سنگ ها و تیرها یادش نرفت هم به تن رخت اسارت دیده بود خیمه را در وقت غارت دیده بود از سنان خیلی جسارت دیده بود از حرامی ها شرارت دیده بود آتش بی داد دنیا را گرفت شمر آمد راه زن ها را گرفت عمه را با دست بسته می زدند با همان نیزه شکسته می زدند بچه ها را دسته دسته می زدند می شدند آنقدر خسته... می زدند تازیانه جای طفلان خورده بود زین جهت خیلی به زینب برده بود با تنش زنجیرها درگیر بود در غل و زنجیر امّا شیر بود از نگاه حرمله دلگیر بود اوجوان بود آه امّا پیر بود ماجرای شام پشتش را شکست غصه های شام پشتش را شکست کوچه های شام پیرش کرده بود شهر و بار عام پیرش کرده بود سنگ روی بام پیرش کرده بود طعنه و دشنام پیرش کرده بود بی هوا عمامه اش آتش گرفت مثل زهرا جامه اش آتش گرفت درد و رنج و غصه ی بسیار دید از زبان شامیان آزار دید خواهرانش را سر بازار دید عمه را در معرض انظار دید بزم مِی بود و سر و طشتی طلا خیزران بود و عزیز مصطفی نیزه بازی با سرش هم جای خود بوریا و پیکرش هم جای خود دست بی انگشترش هم جای خود ماجرای خواهرش هم جای خود خاک را همسایه ی افلاک کرد خواهرش را در خرابه خاک کرد وحید محمدی @babollharam
زمینه شهادت امام سجاد علیه السلام تموم نفس هاش روضه اس با غم محرم شد پیر نشونه داره رو جسمش از غل و زنجیر بی تاب گریه می کنه با آب گریه می کنه یاد خشکیه لب ارباب گریه می کنه یعقوب کربلا کم گریه کن همراه نیزه ها کم گریه کن علی یا سید الساجدین زین العابدین با یه دل خون می باره چشای امام سجاد یاد روزی که باباش از رو مرکب افتاد موهاش غرق خون شده دردا بی امون شده عمه سینه میزنه رو تل نیمه جون شده بر جسم بی سرش کم گریه کن علی همراه خواهرش کم گریه کن علی یا سید الساجدین زین العابدین نزدیک چهل سال میشه از غصه می باره چشمام کربلا شکستم اما امان از این شام بین کوچه ها توی انظار بردن عمه رو آبم کرده، بودمو بازار بردن عمه رو از مجلس شراب کم گریه کن علی با غصه ی رباب کم گریه کن علی یا سید الساجدین زین العابدین
شعر روضه امام زین العابدین علیه السلام شعر روضه امام سجاد علیه السلام ای مقتدای اهل بکا و دعا، علی ای بانی ارادت ما بر خدا، علی ای گریه هات، روضه ی بی انتها، علی ای مقتل مجسّم کرببلا، علی زخمی که مانده روی پرت فرق می کند داغی که مانده بر جگرت فرق می کند اصلا دلیل درد سرت فرق می کند از کربلای خون، خبرت فرق می کند داغ اسارت و غم هجران چشیده ای از کربلا به شام به چشمت چه دیده ای بر شانه بار شام غریبان کشیده ای پس بی دلیل نیست چنین قد - خمیده ای با نیزه پای نیزه ی دلدار بردنت بر روی ناقه با تن تب دار بردنت با دست بسته مجلس اغیار بردنت با دختران فاطمه بازار بردنت غم با حساب گریه ی تو بی حساب شد با روضه های آب تنت آبِ آب شد تا ذبح دیدی و دل زارت کباب شد هر شب گریز روضه ی آبت رباب شد ... وحید محمدی @babollharam
روضه خوانی نشست بر منبر گفت هرگز نمیرود از یاد اهل روضه مرا حلال کنید دَخَلَت زَینَبٌ عَلَی بنَ زِیاد روضه خوان گفت روضه ای را که بکند آب سینه ی فولاد کاش این جمله جعل بود و دروغ دَخَلَت زَینَبٌ عَلَی بنَ زِیاد از زمین و زمان صدا خیزد جبرئیل است میزند فریاد غیرتی ها همه به هوش به هوش دَخَلَت زَینَبٌ عَلَی بنَ زِیاد روضه خوان گفت و مادرش غش کرد گفت در کربلا چه ها رخ داد ناگهان صیحه ای زد و گفتا دَخَلَت زَینَبٌ عَلَی بنَ زِیاد زینب و مجلس شراب کجا معجرش دستِ کوفیان افتاد ای امام زمان ، ببخش مرا دَخَلَت زَینَبٌ عَلَی بنَ زِیاد کوفه دام بلای زینب شد روبرویش جماعتی صَیّاد چه گذشته به حال او وقتی ... دَخَلَت زَینَبٌ عَلَی بنَ زِیاد دل زینب پر از غم و درد است دور او مردمان تماماً شاد کوفیان گرم هلهله وقتی ... دَخَلَت زَینَبٌ عَلَی بنَ زِیاد #
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
voice-changer-۲۰۲۲-۰۸-۱۵-۰۷-۴۶.mp3
374.4K
◾بازار کوفه و شام ◾نوحه سینه زنی ◾بنداول بر روی نی دیدم سرت جان اخا کو پیکرت پیشانیت زخمی شده از چه شکسته شد پرت ای قاری نیزه سوار پاییزی هستی در بهار پایین بیا تا بوسمت هستی اگر پای قرار جانم حسین جانم حسین جانم حسین جانم حسین(۲) ◾بنددوم من با رسن بسته شدم از طعنه‌ها خسته شدم ای ماه بر نیزه ببین گریه‌ی پیوسته شده آیینه‌دار غیرتم با این جلال و شوکتم بالا نشین من را ببین با این شکوه و عزتم جانم حسین جانم حسین جانم حسین جانم حسین(۲) ◾بندسوم طفلان همه آواره‌اند بی گوش و بی گوشواره‌اند در آسمانت هر کدام یک کهکشان ستاره‌اند حرفی بزن قرآن بخوان امشب کنار من بمان من بی تو میمیرم حسین گلبرگهایم شد خزان جانم حسین جانم حسین جانم حسین جانم حسین(۲)