eitaa logo
عزیزم حسین♥️
3.1هزار دنبال‌کننده
6.5هزار عکس
5.4هزار ویدیو
123 فایل
ا ﷽ ا تکثیرکانال تکثیرعشق ناب 💚 تمام ذرات وجود ما عشق ناب فاطمی است والحمدلله فاطمه ای که هستی اش هست به ماسوادهد رزق اگرکه میدهد به یمن اوخدا دهد ای عشق سربلندکه برنیزه میروی از حلقه کمندتو راه گریز نیست کانال دیگر @yaraliagham @qalalsadegh135
مشاهده در ایتا
دانلود
شمس حجاب کبریا زینب است تجلی شرم و حیا زینب است روح مناجات و دعا زینب است شان نزول انما زینب است فاطمه کرببلا زینب است دوای درد بی دوا زینب است ای نفس حضرت ختمی مآب دختر آسمانی بوتراب در صدف بحر شرف درناب روی تو حسرت دل آفتاب موی تو شب ندیده حتی به خواب مصحف مستور خدا زینب است بیا و جلوه ی پیمبر ببین شیرزنی چون یل خیبر ببین ادامه سوره کوثر ببین حُسن حَسن نیز مکرر ببین دوباره یک حسین دیگر ببین پنج تن زیر کسا زینب است شمس چراغ در این خانه ات ماه غبار در کاشانه ات ارض و سما گر شده پروانه ات یافته این گونه شفاخانه ات تهمت عقل است به دیوانه ات دوای ما نعره ی یا زینب است دانه تسبیح تو شمس ضحی چادر تو، پرچم حجب و حیا به زیر سایه تو عرش خدا نه فلک از خاک رهت شد بنا خانه تو مطاف ارض و سما کعبه سیار خدا زینب است هیبت روی تو سر ا پا علی فاطمه ای به شکل مولا علی نیست کسی مثل توالا علی میوزد از نطق تو هرجا علی لعن علی عدوک یا علی کوری چشم خصم با زینب است کرببلا دیده که پیغمبری فاطمه ای و یک تنه لشگری فاتح هر رزم چنان حیدری نیست اگر چه مثل تو خواهری حسین را برادر دیگری حسن به دشت کربلا زینب است پلک بزن شام و سحر خلق کن چشم بچرخان و قمر خلق کن حماسه ای بار دگر خلق کن به بانگ اسکوتو جگر خلق کن خطبه بخوان تیغ دو سر خلق کن آیینه دار مرتضی زینب است گرمی عشق و هرم این تب یکی است تا به سحر مسیر هر شب یکی است هر چه نوشتیم مرکب یکی است چنان که نام خالق و رب یکیس نام حسین و نام زینب یکیست جان میان هر دوتا زینب است روز قیامت که جهان مضطر است بی سر و سامان صف محشراست عرصه حشر از نم گریه تر است هر که خودش مانده و بی یاور است غم نخورد آن که تورا نوکر است سایه روی سر ما زینب است در کف تو چرخ چو دستاس بود با نفست دهر پر از یاس بود خاک رهت گوهر و الماس بود بس که به اکرام تو حساس بود پله منبر تو عباس بود ستون خیمه سما زینب است سیل کرم لحظه باریدنت گل بکشد منت گل چیدنت یاس در آرزوی بوییدنت هیچ گلی ندیده خندنت مگر به لحظه حسین دیدنت حسین را چهره گشا زینب است ازنگهت نور خدا منجلی هرچه خدا خواست تو گفتی بلی هیبت تو قصه هر محفلی خواست که غم دست تو بندد ولی غم که بود در بر دخت علی حیدر صحرای بلا زینب است آمده بر جنگ تو غم از الست کرببلا غم به بلا داد دست جنگ تورا حق به تماشا نشست قامت تو قامت غم را شکست دخت علی را تنوان دست بست فصل خطاب خطبه ها زینب است موسی علیمرادی @rozeh_1
سرت اگر چه در آن روز رفت بر سرِ نی نخورد دشمنت اما جُوِی ز گندم ری سری که بود دمادم به روی دوشِ نبی سری که بر سرِ نی شد به جرم حق‌طلبی سرت شریف‌ترین سجده‌گاهِ باران است سرت امانتِ سنگینِ روزگاران است منم مسافر بی‌زاد و برگ و بی‌توشه سلامِ من به تو، ای قبله‌گاهِ شش‌گوشه سلام وارث آدم، سلام وارث نور سلام ماه درخشانِ آسمان و تنور سلام تشنه‌لبِ کشتۀ میانِ دو رود سلام خیمۀ جانت اسیر آتش و دود سلام ما به تو ای پادشاه درویشان چه می‌کنند ببین با تو این کج‌اندیشان تو آبروی شرف، آبروی مرگ شدی کتاب وحی تو بودی و برگ‌برگ شدی تو در عراقی و رو کرده‌ای به سمت حجاز میان معرکه هم ایستاده‌ای به نماز بخوان که دل به نوایی دگر نمی‌بندم که خورده تیر غمت بر دوازده‌بندم چه با مرام شما کرده‌اند بی‌دینان هزار بار تو را سر بریده‌اند اینان چه سود بعدِ تو چون برده، بندگی کردن حباب‌وار، یزیدانه زندگی کردن حسین گفتن و دل باختن به خویِ یزید بدا به غیرت ما کوفیانِ عصر جدید چه زود در کنفِ رنگ و رِیب فرسودن مدام بردۀ تزویر و زور و زر بودن چه سود دل به غمت دادن و زبانم لال حسین گفتن و... آتش زدن به بیت‌المال حسین، کوفی پیمان‌شکن نمی‌خواهد حسین، سینه‌زنِ راهزن نمی‌خواهد حسین را، ز مرامش شناختن هنر است حسین دیگری از نو نساختن هنر است «بزرگ فلسفۀ قتل شاه دین این است که مرگ سرخ به از زندگی ننگین است» شبی رسیده ز ره، شب نگو، بگو سالی ببین ز خواجۀ رندان گرفته‌ام فالی «نماز شام غریبان چو گریه آغازم به مویه‌های غریبانه قصه پردازم» سلام، کوهِ غم و کوهِ صبر و کوهِ بلا سلام، حنجرۀ بی‌بدیل کرب‌وبلا تو با مرامِ حسینی میان کوفه و شام بنای ظلم فرو ریختی به تیغ کلام بگو به ما که به گوشَت مگر چه خواند حسین بگو! مگر ز لبانش چه دُرّ فشاند حسین بگو که گفت من این راه را به سر رفتم به پای‌بوسیِ این راهِ پرخطر رفتم تو هم به پای برو ما نگاهمان که یکی‌ست مراممان که یکی رسم و راهمان که یکی‌ست بگو که گفت: هلا نور چشم من زینب! بخوان به نام گل سرخ در صحاریِ شب بخوان که دود شود دودمان دشمن تو بنای جور بلرزد ز خطبه خواندن تو نبینمت که اسیر حرامیان باشی اسیر فتنه و نیرنگ شامیان باشی که در عشیرۀ ما عشق، ارث اجدادی‌ست اسارت است که سنگِ بنای آزادی‌ست سلام ما به اسارت، سلام ما به دمشق سلام ما به پیام‌آورِ قبیلۀ عشق ببین نشسته به خون، مقتل لهوفیِ ما گرفته رنگِ فغان نامه‌های کوفیِ ما شرابِ نور که هشیار و مست خورده تویی که گفته‌ است که کشتی شکست‌خورده تویی سرت اگر چه در آن روز رفت بر سرِ نی نخورد دشمنت اما جُوِی ز گندم ری سعید بیابانکی @rozeh_1
یه جای سالم تو تنت نمونده به قدر یک نگینه انگشتری قافله سالار روی نیزه ها بگو منو داداش کجا میبری غنچه ما رو با سه شعبه چیدن به روی نیزه ها شکوفه بردن باب الحوائجای این عالمو با دست بست سوی کوفه بردن تن تو روی خاک گرم صحرا منو با یک قلب کباب می‌برن من سند آیه تطهیر مو من و سوی بزم شراب میبرن پرده نشین خیمه ی عفاف و میون محملی بی پرده بردن روم نمیشه بگم که کاروانو انگاری که به حرمله سپردن نجف کجاست می خوام شکایت کنم به روی چادرم که پا میذارن حرمت ما رو توی کوفه کشتن که نون و خرما صدقه میارن علی رو باز تو کوفه زنده کردم نهج البلاغه است روی لبهای من تو رو قسم میدم به مادرم که از روی نی با دخترت حرف بزن سرت اگرچه غرق خاک و خونه رو نیزه ها آیه نور شدی تو شکسته شیشه غرور زینب چرا که مهمون تنور شدی تو محسن حنیفی @rozeh_1
دگر پایان ندارد دردِ من هجرانِ من ای داد تو را کم دارد این مَحبَس تو را زندانِ من ای داد تو رفتی شام و ما ماندیم در زندان کنارِ هم شده آب از فراقِ تو  تنِ بی جانِ من ای داد به جایِ مجلسِ دَرسَم عجب بد مجلسی دارم تماشاچیِ من هستند   شاگردانِ من ای داد یتیمت بِینِ راه از ناقه‌اش اُفتاد بد اُفتاد ببین از درد خوابیده  رویِ دامان من ای داد سرم بر چوبِ محمل خورد  تا مثلِ سرت باشد چه می‌شد می‌شکست از سنگ هم  دندانِ من ای داد تنورِ خانه‌ی خولی برای پُخت روشن بود وگرنه کم نمی‌شد از سرت سامانِ من ای داد به ما خرما و نان دادند قدری چادر و روبند به من خیرات می‌شد بارِ نخلستانِ من ای داد حرامی با غضب میزد قضیبی" را به روی تو زد و پاشید از هم صفحه‌ی قرآنِ من ای داد رُبابت دید اُفتادی  بغل کردت در آغوشش نشد افسوس یک لحظه سرت مهمان من ای داد... سر شریف سیدالشهدا با نامه ابن‌زیاد به شام فرستاده شد و اهل بیت علیهم‌السلام  تا رسیدن پاسخ نامه در کوفه زندانی شدند. قضیب دسته‌ تازیانه مَرکب از چوب و فلز حسن لطفی @rozeh_1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 طشت، حیرت زده ی نغمه ی قرآن من است خیزران اشگ فشان بر لب و دندان من است دیده ی فاطمه بر چوب تو و طشت طلا نگه دختر من بر لب عطشان من است چوب اگر می زنی اینقدر مزن زخم زبان پای این طشت طلا فاطمه مهمان من است زینبم گر نکند پاره گریبان چه کند نگهش بر من و بر گریه ی طفلان من است هر که قرآن به زبان داشت لبش را بوسند چوب و جام می تو، پاسخ قرآن من است هفده زخم که بر صورت من می بینی شاهد زنده ای از زخم فراوان من است خیزران بر لب من می زنی و می خندی خنده ات بر من و بر دیده ی گریان من است مِی نزن پای سر من که پیمبر اینجا موی خود کرده پریشان و پریشان من است مجلس عیش تو گردید حسینیّه ی من بزم شادیت پر از ناله و افغان من است اینکه «میثم» نفسش شعله به دل ها زده است هر کلامش شرری از دل سوزان من است استاد حاج غلامرضا سازگار امام حسین (ع) روضه 🔻🔻🔻🔻🔻 🌐 https://www.beharalashar.ir 🔺🔺🔺🔺🔺 💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 @beharalashar
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 شد وجوت پر گدازه زد عدویت زخم تازه پیش چشمان ابالفضل می چکد خون از جنازه گفت آن گل یا ابالفضل کن تحمل یا ابالفضل (یا حسن مظلوم آقام 4) مسحف مسطوره داری آیه داری سوره داری بحر غم های حسینت یک جهان دل شوره داری این شرر قلبت گدازد کوفه با زینب چه سازد (یا حسن مظلوم آقام4 ) داغ تو آلاله دارد یثرب از خون حاله دارد بین کوچه رد خونه یار هجده ساله دارد ای قتیل زخم کینه یا حسن شاه مدینه (یا حسن مظلوم آقام4) امام حسن (ع) نوحه 🔻🔻🔻🔻🔻 🌐 https://www.beharalashar.ir 🔺🔺🔺🔺🔺 💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 @beharalashar
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 ذکر لبهام یکسره زینب هست علیا مخدّره زینب از امامش محافظت میکرد میمنه تا به میسره زینب می کشم از مصیبتش فریاد چقدَر بین راه می افتاد پای این روضه باید اصلا مرد: دخَلَتْ زینبُ علی بْنِ زیاد دوری از یار سهم زینب شد مایه ی اقتدار مذهب شد موی او شد سپید از بس که پدرش در مقابلش سَب شد گوییا اینکه برده اند از یاد که علی کرده کوفه را آباد کوفه با دخترش چه ها کرده خوب مزد امامتش را داد قد زینب زطعنه ها تا شد بعد سقا اسیر غم ها شد آنقدَر در جهان بلا دیده لقبش کعبةُ الرّزایا شد زینب و چشم بی حیا ای وای زینب و شاه سرجدا ای وای او سوارِ کجاوه ی عریان دلبرش روی نیزه ها ای وای شاعر : محمد علی قاسمی حضرت زینب (س) روضه 🔻🔻🔻🔻🔻 🌐 https://www.beharalashar.ir 🔺🔺🔺🔺🔺 💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 @beharalashar
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 یازینب؛ای دخت بوتراب خطبه ت کرد؛توو کوفه انقلاب گفتی سر؛میدم توو این مسیر نمیدم؛یک لحظه ای حجاب بی بی جان چقد صلابت داری مثل مادرت نجابت داری خطبه خوندنت شبیه حیدر از بابات علی نیابت داری نطق تو مثل حیدره ولله محشره دشمن از تو هراسونه اولیا مخدره یا زینب3 مدد یا زینب بند دوم یازینب:علامه پروری یازینب:نائب مادری یازینب:راوی کربلا یازینب:ما فوق باوری راوی قیام عاشورایی مظلومه سلیله الزهرایی کاخ یزیدو ویران کردی الحق که تو زینب کبرایی تیغ بران حیدری ثانی فاطمه تویی  قوت بازوی امیر علقمه یا زینب3 مدد یا زینب بند سوم یازینب:همیشه استوار یازینب:شیرزن باوقار  رعشه افتاده بردشمنان یازینب:لحن تو ذالفقار ملیکه ی دونیایی زینب تومالک دلهایی زینب هستی عقیله ی بنی هاشم عقیله النسایی زینب معنی عفت و حجاب کردی تو انقلاب مرحبا برتو شیرزن دختر ابوتراب یا زینب3 مدد یا زینب سبک و شعر بند اول:مهدی ندرخانی بند دوم و سوم:افشین حبیبی حضرت زینب (س) شور 🔻🔻🔻🔻🔻 🌐 https://www.beharalashar.ir 🔺🔺🔺🔺🔺 💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 @beharalashar
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 کاروانی آمد از دشت بلا داغدار لاله های کربلا سوگوار دشتی از نیلوفران ماه و خورشید و تمام اختران آمدند از بارگاهی بس غریب روی لب های همه امن یجیب کوفه ی درد و بلا را دیده اند شهر خالی از حیا را دیده اند داغ های پی ز پی را دیده اند رأس های روی نی را دیده اند قافله را صد هزاران غم رسید تا به شام محنت و ماتم رسید شاید آرامش بیابد از غمی رخصتی تا که بیاساید دمی شهر را آذین ببستند ای خدا جملگی سرمست مستند ای خدا گرم شور و پایکوبی مردمان با چه استقباب خوبی کاروان آمد از بعد سه روز و مات شد وارد از دروازه ی ساعات شد بر قدم هایش ببین زیور زده جای گل بر روی نی ها سر زده دسته گل هایی ز بام انداختند حلقه هایی که ز آتش ساختند چون گذشتند از محله ی یهود سهمشان همراه آتش سنگ بود هدیه های مردمان پست شام سنگ هایی که رسید از روی بام سنگ گاهی بر سر سرها نشست گاه بر رخسار دخترها نشست یاس ها از ضرب سیلی نیلی اند زخم خورده از جفای سیلی اند دست ها بسته همه در سلسله می چکد خون ها ز پای قافله گر چه با زنجیر غم پیوسته اند لیک از بار ستم نشکسته اند وارد کاخ ستمگر تا شدند بی قرار زاده ی زهرا شدند جمله ی اهل حرم در شور و شین زائر تشت زر و رأس حسین چه صبورانه دم از دلبر زدند آتشی بر دشمن کافر زدند زینب و زین العباد از عمق جان خطبه ها خواندند بهر شامیان ناله ها و اشکشان بالا گرفت همچو طوفانی که در دریا گرفت خطبه های حیدری از یک طرف صوتِ قرآنِ سَری از یک طرف خصم ظالم را دگر رسوا نمود دشمن آسوده از این غوغا نبود بس که شد ذکر لب عطشان آب عاقبت کاخ ستمگر شد خراب محمد مبشری حضرت زینب (س) روضه 🔻🔻🔻🔻🔻 🌐 https://www.beharalashar.ir 🔺🔺🔺🔺🔺 💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 @beharalashar💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 کاروانی آمد از دشت بلا داغدار لاله های کربلا سوگوار دشتی از نیلوفران ماه و خورشید و تمام اختران آمدند از بارگاهی بس غریب روی لب های همه امن یجیب کوفه ی درد و بلا را دیده اند شهر خالی از حیا را دیده اند داغ های پی ز پی را دیده اند رأس های روی نی را دیده اند قافله را صد هزاران غم رسید تا به شام محنت و ماتم رسید شاید آرامش بیابد از غمی رخصتی تا که بیاساید دمی شهر را آذین ببستند ای خدا جملگی سرمست مستند ای خدا گرم شور و پایکوبی مردمان با چه استقباب خوبی کاروان آمد از بعد سه روز و مات شد وارد از دروازه ی ساعات شد بر قدم هایش ببین زیور زده جای گل بر روی نی ها سر زده دسته گل هایی ز بام انداختند حلقه هایی که ز آتش ساختند چون گذشتند از محله ی یهود سهمشان همراه آتش سنگ بود هدیه های مردمان پست شام سنگ هایی که رسید از روی بام سنگ گاهی بر سر سرها نشست گاه بر رخسار دخترها نشست یاس ها از ضرب سیلی نیلی اند زخم خورده از جفای سیلی اند دست ها بسته همه در سلسله می چکد خون ها ز پای قافله گر چه با زنجیر غم پیوسته اند لیک از بار ستم نشکسته اند وارد کاخ ستمگر تا شدند بی قرار زاده ی زهرا شدند جمله ی اهل حرم در شور و شین زائر تشت زر و رأس حسین چه صبورانه دم از دلبر زدند آتشی بر دشمن کافر زدند زینب و زین العباد از عمق جان خطبه ها خواندند بهر شامیان ناله ها و اشکشان بالا گرفت همچو طوفانی که در دریا گرفت خطبه های حیدری از یک طرف صوتِ قرآنِ سَری از یک طرف خصم ظالم را دگر رسوا نمود دشمن آسوده از این غوغا نبود بس که شد ذکر لب عطشان آب عاقبت کاخ ستمگر شد خراب محمد مبشری حضرت زینب (س) روضه 🔻🔻🔻🔻🔻 🌐 https://www.beharalashar.ir 🔺🔺🔺🔺🔺 💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 @beharalashar
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 تويى به باغ ولايت گل بهار ، رقيه كبود صورت ماهت بنفشه زار ، رقيه كتاب كرببلا را كه خود تو حسن ختامى حديث مرگ تو بخشيده اعتبار ، رقيه خراب ، كاخ يزيد از شرار آه تو اما بناى دولت عشق تو برقرار ، رقيه اگر چه در غم بابا تو بيقرارترينى قرار خاطر دلهاى بيقرار ، رقيه دل كويرى من حسرت نگاه تو دارد ز ابر لطف ، کمى بر سرم ببار ، رقيه حسين ، فاطمه را در نگاه گرم تو می ديد به قاب چشم تو شد بوسه‏ اش نثار ، رقيه سه ساله وارث زهرا به درد و داغ و مصيبت خرابه بود و تو و داغ بيشمار ، رقيه کمیل کاشانی حضرت رقیه (س) روضه 🔻🔻🔻🔻🔻 🌐 https://www.beharalashar.ir 🔺🔺🔺🔺🔺 💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 @beharalashar
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 چشام پرآبه اومده بابا نیمه شب کنج خرابه3 حال من زاره دو تا چشام بابا دیگه سویی نداره عدو کشیده از گوش من گوشواره شده گوش های دخترت زخمی و پاره چشام پرآبه اومده بابا نیمه شب کنج خرابه3 دیگه بردیم سرتو رو بر روی نیزه ها بدیدم مثال زهرا مادرت بابا خمیدم چه طعنه و زخم زبونها که شنیدم چشام پرآبه 3اومده بابا نیمه شب کنج خرابه قامتم داله من درد و دل با تو کنم با اشک و ناله بابا شدم در کودکی پیر سه ساله زبس کتک خوردم شدم دلخون چو لاله چشام پرآبه 3اومده بابا نیمه شب کنج خرابه شاعر : رضا رسولی حضرت رقیه (س) زمینه 🔻🔻🔻🔻🔻 🌐 https://www.beharalashar.ir 🔺🔺🔺🔺🔺 💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 @beharalashar