eitaa logo
💚عزیزم حسین💚
3هزار دنبال‌کننده
6.3هزار عکس
5.3هزار ویدیو
123 فایل
ا ﷽ ا تکثیرکانال تکثیرعشق ناب 💚 تمام ذرات وجودم عشق ناب فاطمی است والحمدلله فاطمه ای که هستی اش هست به ماسوا دهد رزق اگرکه میدهد به یمن اوخدا دهد ای عشق سربلندکه برنیزه میروی از حلقه کمندتو راه گریز نیست کانال دیگر: @yaraliagham @qalalsadegh135
مشاهده در ایتا
دانلود
چگونه داغ ها را میگذارد پشت سر زینب کجا؟کی؟میگذارد چشم بر هم در سفر زینب فقط با دیدن عباس دائم زنده میگردد تمام خاطراتی را که دارد از پدر زینب به جز آن روز هایی که به همراه برادر بود ندیده روز خوش در زندگی از هر نظر زینب جگر سوز است داغش مثل اقیانوسی از آتش اثر بخش است آهش ،چون دعا وقت سحر زینب اگر چه بر فراز نیزه "رد الشمس"را دیده ولی با خطبه هایش می کند "شق القمر "زینب طنین خطبه هایش در دل افلاک می پیچد و کاخ ظالمان را می کند زیر و زبر زینب دل اهل حرم با بودنش گرم است و شکی نیست که بوده یک تنه اندازه ی صد ها نفر زینب خبر دارم که در طول مسیر ،از کربلا تا شام نبوده لحظه ای از حال طفلان بی خبر زینب خبر دارم تنش با تازیانه گرم صحبت بود زمانی که برای کودکان میشد سپر زینب شبیه کوه یا آتشفشانی ابری و خاموش گذشته از کنار خیمه های شعله ور زینب اگر در علقمه،گودال،در دروازه ی ساعات گرفته دست ها را مثل مادر بر کمر زینب سر خود را به محمل ها نکوبیده ست،می دانم چه دیده چشم هایش غیر زیبایی مگر زینب؟ رباب و ام کلثوم و رقیه،حضرت سجاد اگر چه داغها دیدند اما بیشتر زینب زمانی که حسین آرام می زد دست و پا در خون کبوتر وار در گودال می زد بال و پر زینب شکسته تیر ها و نیزه ها را زد کنار اما صدای آشنایی را شنید از دور و بر زینب صدای ناله ی مادر می آمد از دل گودال شبیه ناله هایی که شنید از پشت در زینب احمد علوی @deabel
کبری_س کربلا هر آنچه دارد از جنابِ زینب است بهترین درسِ ولایت از کتابِ زینب است برگِ زرّینش گشاییم از شعور و معرفت معرفت زیباترین آئین نابِ زینب است بهترین عنوانِ آن تسلیم حق در بندگیست عشق و عرفان آخرین درسِ حسابِ زینب است شرحِ این عنوان بیاموزیم حدیثِ عاشقی عاشقی چون راه و رسم و انتخابِ زینب است از سرِ عرفان بخوانیم این حکایت مو به مو امرِ طاعت در ولایت باز تابِ زینب است باید این درسِ گران را جوهری با خون نوشت دفترش آن سینه ی پُر التهابِ زینب است شیوه ی دشمن شناسی از پدر آموخت او راه و رسمش در حقیقت انقلابِ زینب است سینه اش نورِ ولی است و ضمیرش منجلی گفت هر تسلیمِ دشمن اجتنابِ زینب است هم فصاحت هم بلاغت در بیانِ نطقِ او درسِ زهرا و علی و اکتسابِ زینب است آن زمان افتاده روی چاک چاکِ پیکرش در میانِ قتلگه خون تا رکابِ زینب است شمع جانش ذره ذره آب شد در کربلا راوی این قصه آن حالِ خرابِ زینب است بوسه بر حلقومِ بی سر گو چگونه ممکن است ‌این صدا آمد از آن سر دل کبابِ زینب است راسِ تو امشب اسیران را جلو داری کند در دلِ شب روی نیزه آفتابِ زینب است کوفه و شام و اسارت را من از جان میخرم گر چه این محمل نشینی یک سرابِ زینب است مجلس و تختِ یزید و کوفیانِ تیره بخت خطبه های آتشین فَصلُ الخطابِ زینب است بهترین آموزه ها در صحنه ی کرببلا از همه بالاتر آن نقشِ حجابِ زینب است آنکه درسِ معرفت از مکتبِ زینب گرفت تا ابد در زمره ی اجر و ثوابِ زینب است‌ آنچه گفتیم این اثر شرحِ تمامِ قصه نیست این فقط یک گوشه از رنج و عذابِ زینب است کربلا این جلوه ی آیات و اسرارِ خدا چهره ی گلگونِ او خونِ خضابِ زینب است نامِ او عنوانِ این هم حاکی از رنج و بلاست تا ابد آیینه ی روی نقابِ زینب است حکمتِ نامِ بلندش را خدا داند وَ بس هر کجای روی او آذینِ بابِ زینب است گر شدی زائر کنارِ قُبّه ی دختِ ولا هر دعا کردی بدان آن مستجابِ زینب است کربلا آیینه ی زیبایی و شیدایی است بهترین درسِ ولایت از کتابِ زینب است @deabel
. 💠 شنبه ۹ اسفند ۱۳۹۹ ﷽؛ 🏷 مقام 🔅 (ص) : 🔸 «هر كس بر مصيبت هاى اين دختر (زينب عليهاالسلام) بگريد، همانند كسى است كه بر برادرانش، حسن و حسين عليهماالسلام، گريسته باشد». 🔹 «مَن بَكى عَلى مُصابِ هذِهِ البِنتِ (زَينَبَ بَنتِ عَلِيٍ عليهاالسلام) كانَ كَمَن بَكى عَلى أخَوَيهَا الحَسَنِ و الحُسَينِ عليهماالسلام». 📚 وفيات الأئمه ص ٤٣١ •❀• ذکر امروز :یا ربَّ العالمین (۱۰۰ مرتبه) 🔸 @hadithnet
بسم ‌الله الرحمن الرحیم شاعر: ▶️ همه جا غم نصیب زینب شد درد و ماتم نصیب زینب شد تا رود پرچم حسین به عرش قامتی خم نصیب زینب شد گویی از جنگ تن به تن برگشت با همان پاره پیرهن برگشت شیرزن بود رفت کرب و بلا ولی انگار پیرزن برگشت @hosenih ماه از اوج آسمان افتاد وسط راه نیمه جان افتاد سایه اش را کسی ندید ولی بر سرش سایه سنان افتاد برده انگار نی , نوایش را غصه خم کرده شانه هایش را آن که در کوچه ها ابلفضلش پاک میکرد رد پایش را حال با زجر هم قدم شده است سهم زینب دوباره غم شده است وسط راه یک نفر انگار از اسیران دوباره کم شده است گریه میکرد و بی صدا میرفت هی به گودال و خیمه ها میرفت وسط ازدحام یک لشکر چادرش زیر دست و پا میرفت @hosenih دل خود را برید از تن شاه چقَدَر خون چکید از تن شاه با همان دستهای غرق به خون نیزه بیرون کشید از تن شاه دشمن اورا چه بی هوا میزد به تنِ خاک خورده پا میزد خواهرش دید آبروی فلک ته گودال دست و پا میزد ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم ‌الله الرحمن الرحیم شاعر: ▶️ با چادرش قیامت عظما رقم زده بانویِ برتری که جهان را بهم زده در علقمه علم به زمین زَد برادرش در شام و کوفه اوست که حالا علم زده @hosenih با "یاحسین" گفتن خود عشق می کند او که فقط زِ عشق حسین آه.. دم زده غم های او چو کوه بلند است و اُستوار با صبر خود چه طعنه بر این کوهِ غم زده از کودکی به غصّه و غم مبتلا شده لطمه به صورتش زِ همان سنّ کم زده زینب عفیفه ایست که در راه عفتش معجر نداده، بوسه به دست قلم زده @hosenih از آسمان بپرس چه شد عاقبت، که او.. در کربلای خونِ خدایش قدم زده! ای"ملتمس"قیام خدا زنده شد از او، او زیرِ تازیانه دَم از این ستم زده.. ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥بشنوید نوای خادمان و ببینید لحظه ارادت به آستان حضرت رضا😍 ای صفای قلب زارم هرچه دارم از تو دارم ‌‌تا قیامت ای رضا جان سر ز خاکت برندارم عاشقان رضوی بفرمایید زیارت👇👇👇 t.me/joinchat/AAAAADumkrjTA2Sw-_pUcw
🔰 🔰 بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ إِلَهِی عَظُمَ الْبَلاءُ وَ بَرِحَ الْخَفَاءُ وَ انْکشَفَ الْغِطَاءُ وَ انْقَطَعَ الرَّجَاءُ وَ ضَاقَتِ الْأَرْضُ وَ مُنِعَتِ السَّمَاءُ وَ أَنْتَ الْمُسْتَعَانُ وَ إِلَیک الْمُشْتَکی وَ عَلَیک الْمُعَوَّلُ فِی الشِّدَّةِ وَ الرَّخَاءِ اَللَّــهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ أُولِی الْأَمْرِ الَّذِینَ فَرَضْتَ عَلَینَا طَاعَتَهُمْ وَ عَرَّفْتَنَا بِذَلِک مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنَّا بِحَقِّهِمْ فَرَجا عَاجِلا قَرِیبا کلَمْحِ الْبَصَرِ أَوْ هُوَ أَقْرَبُ یا مُحَمَّدُ یا عَلِی یا عَلِی یا مُحَمَّدُ اِکفِیانِی فَإِنَّکمَا کافِیانِ وَ انْصُرَانِی فَإِنَّکمَا نَاصِرَانِ یا مَوْلانَا یا صَاحِبَ الزَّمَانِ اَلْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ أَدْرِکنِی أَدْرِکنِی أَدْرِکنِی السَّاعَةَ السَّاعَةَ السَّاعَةَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ یا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِینَ 🔻 🔻 @deabel
کیست این زن، اینکه بر بالای منبر ایستاده در میان این همه شمشیر و خنجر ایستاده کیست این زن، اینکه با تیغ زبان آتشینش روبه‌روی صاحبان سبحه و زر ایستاده گرچه از دشمن فراوان زخم خورده داغ دیده مثل کوهی باز هم الله‌اکبر، ایستاده گاه بالای سر سرهای بی‌تن گریه کرده گاه بالای سرِ تن‌های بی‌سر ایستاده در کلامش خشم و آرامش تو گویی تواَمانند آری آری آن طرف انگار حیدر ایستاده کیست این زن، زینب کبراست یا زهرای ثانی این‌که در این مسجد بی‌بام و بی‌در ایستاده زن مگو، بنت‌الجلال اخت‌الوقاری آسمانی مثل کوه محکمی پشت برادر ایستاده با وجود آن همه زخم زبان از اهل کوفه راست‌قامت عین عباس دلاور ایستاده خم به ابرویش نیامد از ملامت‌های دشمن بر سر حکم الهی چون پیمبر ایستاده کیست این زن، این‌که چون سروی میان آتش و دود با وجود آن همه داغ مکرر ایستاده شام، تاریک است و خیل کوفیان در شب شناور زینب اما مثل ماهی روی منبر ایستاده زینب است این دختر حیدر که از مردان عالم آری آری، یک سر و گردن فراتر ایستاده پرچم شاه شهیدان تا ابد بالاست بالا بر سر پیمان خود تا صبح محشر ایستاده سعید بیابانکی @deabel
دلشوره داشتی و برادر نداشتی بعد از حسین(ع) سایۂ بر سر نداشتی داغت عظیم بود و دل کوه را شکست صبرت جمیل بود و برابر نداشتی در کربلا، بلا به سرت آمد آنچنان جز تیر و نیزه خاطره دیگر نداشتی گفتی میانِ گریه که ای شمرِ(لع) بی حیا در قتلگاه...کاش که خنجر نداشتی می سوختی از اینکه؛ از آن دستِ بی عقیق وقتِ وداع؛ بوسه چرا برنداشتی میسوخت خیمه ها و به کوریِ چشم بد جلباب بود! اگر چه که معجر نداشتی دور و برَت نگاهِ علی اکبری نبود عباس ِ غیرتی و دلاور نداشتی مرهم نداشت داغِ دلت! بغض کردی و... غم داشتی؛ نوازش ِ مادر نداشتی جانت به لب رسید! که دنیایِ بیوفا ماندن نداشت! چونکه برادر نداشتی! مرضیه عاطفی @deabel
از همان کودکی ام رنج و بلایا دیدم چه بگویم که به یکباره چه غمها دیدم طفل بودم که چو جوجه بدنم می لرزید بین آن کوچه عجب محشر کبرا دیدم می کشیدند علی را وسط کوچه به زور ریسمان سیهی بر سر بابا دیدم مادرم روی زمین و لگدی محکم خورد به روی خاک تن محسن زهرا دیدم سخت تر بوداز این کوچه،خدایا گودال بدنی را به سر نیزه ی اعدا دیدم وای از نحر گلویش چقدر طول کشید نرود از نظرم آنچه در آنجا دیدم من به یک روز شدم پیر و قدم گشت دوتا مرگ خود را دل شب در دل صحرا دیدم کاشکی طفل یتیمی پس از این گم نشود من خودم گم شدن لالهٔ طاها دیدم در پی طفل روانه شدم و یک تن گفت زیر مرکب بخدا له شدنش را دیدم نفس آخر زینب شده ای هم نفسم خوب شد آمدی و روی تو حالا دیدم محمود اسدی @deabel
ای شاهد اسیری من ای غیور محض قبل از غروب روز دهم ای حضور محض از قوم ما زنی به اسارت نرفته بود حتی کسی به بزم جسارت نرفته بود در کوفه بود همینجا پرم شکست نزدیک خانه پدریم سرم شکست تا شهر شام رفتمو معجر نداشتم تقصیر من چه بود برادر نداشتم بعداز تو کار ما به کجاها کشیده شد در حالت فرار موی ما کشیده شد به روی دل غمو داغ تورا گذاشتم به روی شانه خود کربلا گذاشتم برای انکه مرا غصه تو پیر کند روی تمام جوانیم پا گذاشتم برای انکه بگویم هنوز فکر توام ببین که پیرهنت را کجا گذاشتم نشد اگر که تنت را کفن کنم اما هنوز هم کفنت را سوا گذاشتم ببین که خون گلوی تو رنگ موی من است گمان مبر که به زلفم حنا گذاشتم اگربناست ببینی مرا بیا گودال که خویش را لب گودال جا گذاشتم @deabel
تا آخرین نفس که توانی در این تن است داغت امانتی است که همراه با من است رفتی و داغ دامن من را رها نکرد یاد تو در دل من و اشکم به دامن است چون شمع ذره ذره دلم آب شد ولی در من هنوز شعله ی امید روشن است جان می سپارم و دم آخر دلم خوش است دیدار تو مقارن این جان سپردن است یک سال و نیم خواهر تو مرد و زنده شد یک سال و نیم کار دلم غصه خوردن است سنگ از مصیبت تو دلش آب می شود دل های دشمنان تو از جنس آهن است مویی که شانه خورده به دستان فاطمه(س) دیدم که غرق خون شده در چنگ دشمن است رفتی و بین این همه نامرد و بی حیا یک مرد هم نبود بگوید مزن زن است هادی ملک پور @deabel