#شهادت_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
عجب به عهد رسول خدا وفا کردند
فزون ز حد توان بر علی جفا کردند
به جای لاله و گل بار هیزم آوردند
شراره هدیه به ناموس کبریا کردند
هزار مرتبه خشم خدا بر آن امت
که قصد سوختن خانه ی خدا کردند
به جای مزد رسالت زدند فاطمه را
نه از خدا نه ز پیغمبرش حیا کردند
غلاف تیغ گواهی دهد که سنگدلان
چگونه فاطمه را از علی جدا کردند
چهار کودک معصوم در دل دشمن
به مادر و پدر از سوز دل دعا کردند
خدا گواست که از بیم آه فاطمه بود
اگر ز بازوی مولا طناب وا کردند
چه اتفاق عظیمی به پشت در رخ داد
چه شد که محسن شش ماهه را فدا کردند
علی ولی خدا را که جان احمد بود
پی رضایت شیطان دون رها کردند
خدا گواست قلم شرم می کند میثم
از اینکه شرح دهد با علی چه ها کردند
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
@babollharam
#شهادت_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
بس که دل بى ماه رویت در دلِ شب ها گریست
آسمان دیده ام زین غصّه یک دریا گریست
باغبان عشق، در سوگت نه تنها ناله کرد
اى گل پرپر به حالت بلبل شیدا گریست
بارالها! بین دیوار و درى، آن شب چه شد؟
کآسمان بر حال زار زُهره زهرا گریست
گشت خون آلوده چشم اختران آسمان
بس که زهرا تا سحر بر غربت مولا گریست
شد کویر تشنه سیراب اى فلک از بس على
داغ بر دل، لاله آسا، در دل صحرا گریست
تا نبینند اشک او را، تا سحر هر شب على
یا حدیث دل به چَهْ گفت از غریبى، یا گریست
شیر میدان شجاعت بود و یک دنیاى صبر
من ندانم اى فلک با او چه کردى تا گریست
سوخت همچون شمع و از او غیر خاکستر نماند
بس که از داغ تو خورشید «جهان آرا» گریست
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
@babollharam
#شهادت_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
دست دشمن یار تنهای مرا ازمن گرفت
حامی افتاده از پای مرا از من گرفت
بشکند دستی که دیدم در میان خانه ام
با غلاف تیغ زهرای مرا از من گرفت
روزگارش چون شب هجران یارم تیره باد
آنکه ماه عالم آرای مرا از من گرفت
بشکند آن دوزخی پائی که از ضرب لگد
در بهشت وحی طوبای مرا از من گرفت
قلب صد چاک مرا همچون پر پروانه سوخت
آنکه شمع آرزوهای مرا از من گرفت
غنچه را نشکفته چید و شاخه را در هم شکست
آنفدر گویم که زهرای مرا از من گرفت
فاطمه با هر دمش بر جسم من می داد روح
آسمان تنها مسیحای مرا از من گرفت
تا بخندد دشمن بی رحم بر تنهائیم
یاور تنهای تنهای مرا از من گرفت
(میثم) از قول علی بنویس با خون جگر
مرگ زهرا کلّ دنیای مرا از من گرفت
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
@babollharam
#شهادت_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
با گریه عقده از دل من وا نمیشود
زخم جگر به اشک، مداوا نمیشود
تا دست من ورم نکند از غلاف تیغ
بند ستم ز دست علی وا نمیشود
شرمنده ام ز شوهر مظلوم خود علی
دست شکسته حامی مولا نمیشود
بر روی قبر من بنویسید دوستان
سیلی زدن مودت زهرا نمیشود
بر باب خانه ام بنویسید رهبری
مثل امام فاطمه تنها نمیشود
گفتم ز حبس دل کنم آزاد ناله را
دیدم کنار زینب کبری نمیشود
جز طفل من که یار علی گشت پشت در
ششماهه ای فدایی بابا نمیشود
من پشت در ز پای فتادم یکی نگفت
زهرا چرا ز روی زمین پا نمیشود
سقط جنین و سیلی و ضرب غلاف تیغ
این احترام امابیها نمیشود
میثم بدون لطف و عنایات فاطمه
یک بیت از کتاب تو امضا نمیشود
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
@babollharam
#شهادت_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
من آن شاخه گل افسرده بودم
که در نشکفتگی پژمرده بودم
زسوز سینه ام می نالم ای کاش
که در پشت همان در مرده بودم
چنان از ضرب سیلی رفتم از هوش
که راه خانه را گم کرده بودم
مغیره گر نبود در آن کشاکش
علی را من به خانه برده بودم
نمودم روی خود مخفی زمولا
زدشمن چون که سیلی خورده بودم
اگر دشمن نمی شد سد راهم
علی را من به خانه برده بودم
مدینه محشر کبری به پا بود
رسن برگردن شیر خدا بود
دو صد گلچین و یک گل، من چه گویم
گل حیدر به زیر دست و پا بود
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
@babollharam
#شهادت_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
هزار بار شکستند رکن مولا را
یکی نگفت چرا میزنید زهرا را
همین که فاطمه اش بر روی زمین افتاد
سیاه دید علی روی آسمانها را
کسی که شیعه بود مادرش بود زهرا
خدا گواست که کشتند مادر ما را
فراق فاطمه بر کشتن علی بس بود
روا نبود ببندند دست مولا را
هزار مرتبه نفرین بر آن ستمگستر
که کشت حامی تنها امام تنها را
برای مادر سادات گریه منع شده
که بهر گریه گرفته است راه صحرا را
علی چگونه ببیند بر آن رخ نیلی
شرار تابش خورشید و سوز گرما را
کنار سایه ی نخلی در آفتاب گریست
شب از عناد بریدند نخل خرما را
رواست عالمیان جان دهند از این غصه
که جای پنجه ی دیو است روی حورا را
قسم به سوره ی یاسین و هلاتی میثم
که پیش چشم علی میزدند طاها را
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
@babollharam
حضرت فاطمه عليها السلام :
ما جَعَلَ اللّه ُ بَعدَ غَديرِخُمٍّ مِن حُجَّةٍ و لاعُذرٍ ؛
خداوند پس از غديرخم براى كسى حجّت و عذرى باقى نگذاشت .
. دلائل الإمامَه ، ص 122 .
@azizamhosen
@yaraliagham
#شهادت_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
غنچه پرپر گشته بود و گل جدا افتاده بود
پشت در جان علی مرتضی افتاده بود
دست مولا بسته و بیت ولایت سوخته
آیه ای از سوره ی کوثر جدا افتاده بود
گوش ناموس خدا شد پاره همچون برگ گل
گوشواره من نمیدانم کجا افتاده بود
دست قنفذ رفت بالا بازوی زهرا شکست
پای دشمن باز شد زهرا ز پا افتاده بود
مجتبی در آن میانه رنگ خود را باخته
لرزه بر جان شهید کربلا افتاده بود
فاتح خیبر برای حفظ قرآن در سکوت
کل قرآن در میان کوچه ها افتاده بود
کاش ای آتش بسوزی در شرار قهر حق
هرم تو بر صورت زهرا چرا افتاده بود
مادر مظلومه میپیچید پشت در به خود
دختر معصومه زیر دست و پا افتاده بود
غیر زهرا غیر محسن غیر آتش غیر در
کس نمیداند که پشت در چه ها افتاده بود
فاطمه نقش زمین گردید میثم آه آه
فاطمه نه بلکه ختمالانبیا افتاده بود
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
@babollharam
.
#امام_زمان
#ترجیع_بند
ای قبلۀ نمازگذاران آسمان
ای خلق عالمت به سر سفره میهمان
هجر تو کرده قامت اسلام را کمان
الغوث یا بن فاطمه الغوث الامان
عجل علی ظهورک یا صاحب الزمان
ای روح دین حقیقت ایمان بیا بیا
ای جان جان و مصلح کل جهان بیا
تنها دمید عترت و قرآن بیا بیا
خورشید تا به کی به پس ابرها نهان
عجل علی ظهورک یا صاحب الزمان
ای غائب از نگاه و چراغ دل همه
داغ فراغ تو شده داغ دل همه
گل کرده این شراره به باغ دل همه
آه از جگر برآمده آتش گرفته جان
عجل علی ظهورک یا صاحب الزمان
ای پر ز اشک چشم تو صحرا بیابیا
ای سینه سوز ناله زهرای بیا بیا
ای آرزوی زینب کبرا بیا بیا
تا چند سرو قامت دخت علی کمان
عجل علی ظهورک یا صاحب الزمان
مولا کنار چاه صدا میزند تو را
زهرا به سوز و آه صدا میزند تو را
زینب به قتلگاه صدا میزند تو را
زخم عزیز فاطمه گوید به مرزبان
عجل علی ظهورک یا صاحب الزمان
از قلب داغدیده ندا میرسد بیا
از نالۀ کشیده ندا میرسد بیا
از حنجر بریده ندا میرسد بیا
ای داغدار لعل لب و چوب خیزران
عجل علی ظهورک یا صاحب الزمان
تا کی ز دیده اشک نشانیم سیدی
تا کی در انتظار بمانیم سیدی
تا کی دعای ندبه بخوانیم سیدی
تا کی سر بریدۀ جد تو بر سنان
عجل علی ظهورک یا صاحب الزمان
یاران دعا کنید که دلدار میرسد
خورشید از درون شب تار میرسد
صبح ظهور و وصل رخ یار میرسد
میثم بریز اشک و دعای فرج بخوان
عجل علی ظهورک یا صاحب الزمان
#استاد_سازگار ✍
.
.
#امام_حسین
#حضرت_زینب
دیدید اگر که یکسره در کنج خلوتیم
غرق محبتیم...به دنبال وصلتیم
هجران کشیده ایم...گناهی نکرده ایم
از دوری نگار پر از درد غربتیم
گیسوی یار بود که ما را اسیر کرد
لطفش مدام باد ! که خود بی لیاقتیم
سینه زنیم و یکسره معراج می رویم
سرمست،بین میکده گرم عبادتیم
"ما بی حسین معنی دیگر نمی دهیم"
بی عشق یار تیره و تاریم...ظلمتیم
لطف حسین بوده که درهم خریده است
لطف حسین بوده که مشمول رحمتیم
با "یا حسین" مرده ی مان زنده می شود
چون عاشقیم...عارف و صاحب کرامتیم!
ما را علی برای حسینش بزرگ کرد
از کودکی بزرگ شده بین هیأتیم
زهرا اجازه داده که ما گریه می کنیم
در بین روضه ها همه تحت عنایتیم
منصب چه منصبی!همگی عبد زینبیم
ما نوکریم و تا به قیامت رعیتیم
در روز حشر که همه از هم فراری اند
ذیل نگاه عمه ی سادات راحتیم
***
بزم شراب و می به خدا جایمان نبود
مایی که کوه و مظهر ایمان و عفتیم
دیدی حسین ؛مردک شامی به ما چه گفت؟
نفرین به حرف هاش...گمان کرده کلفتیم
#علی_سپهری✍
.