#شهادت_حضرت_زهرا
( سلام الله علیها )
ای مزار مخفیات ،
کعبه ی جان علی
با غمت زمزم شده ،
چشم گریان علی
( ای همه هست علی ،
رفته از دست علی .. ) تکرار
#بند_دوم
آمدم یک «یاعلی»
از زبانت بشنوم
نالهای از تربت ،
بینشانت بشنوم
( ای همه هست علی ،
رفته از دست علی .. ) تکرار
#بند_سوم
دخت پیغمبر کجا ،
حمله ی دشمن کجا
سینه ی قرآن کجا ،
صدمه ی آهن کجا ؟
( ای همه هست علی ،
رفته از دست علی .. ) تکرار
#بند_چهارم
خاک قبرت شسته شد
با سرشک جاریام
تا ابد شرمندهام
زین امانتداریام
( ای همه هست علی ،
رفته از دست علی .. ) تکرار
#بند_پنجم
بر تو از خون جگر
دسته گل آوردهام
تا ابد شرمنده از
روی سیلیخوردهام
( ای همه هست علی ،
رفته از دست علی .. ) تکرار
#بند_ششم
من سیهپوش توام
تو کفنپوش علی
ناله ی یا فضهات
مانده در گوش علی
( ای همه هست علی ،
رفته از دست علی .. ) تکرار
#بند_هفتم
ای همیشه در برم
قبر بیزوار تو
مانده شبها تا سحر
چشم من بیدار تو
( ای همه هست علی ،
رفته از دست علی .. ) تکرار
#از_کتاب_صدف_نبوت
#استاد_سازگار
#بعد_از_شهادت
@deabel
کسی که بود شکافندۀ تمام علوم
هزار حیف که از زهر کینه شد مسموم
سر تو باد سلامت ایا رسول الله
وصِّی پنجم تو کشته شد ولی مظلوم
گهی به زخم زبان قلب حضرتش خستند
گهی به خانه اش از کینه خصم برد هجوم
بسان مادر و آباء رنج دیدۀ خویش
همیشه بود زحقّ و حقوق خود محروم
به غربت علی و خاندان اوسوگند
امام ما زجهان رفت با دلی مغموم
هماره قصّۀ مظلومی اش بخاک بقیع
بود زغربت قبرش برای ما معلوم
زدردهای نهانی که بود در دل او
کسی نداشت خبر غیر خالق قیّوم
حیات اوهمه با درد و رنج وغصّهگذشت
که بود ظلم به اولاد مصطفی مرسوم
نهطاقت است زبان را بهوصفِغمهایش
نه قدرت است قلم را مه تا کند مرقوم
بگو به امّت اسلام، این سخن میثم
به مرگ حضرت باقر یتیم گشت علوم
#شهادت_امام_باقر
#استاد_سازگار
@deabel
وجود آمده رشک بهشت، سرتاسر
به یمن مولد مسعود موسی جعفر
امام کلّ اعاظم، ولی حقّ کاظم
که کظم غیضش یادآورد ز پیغمبر
به جعفر بن محمّدi عطا شده پسری
که بوده است به پیر خرد هماره پدر
هزار موسی عمران فدای آن موسی
که بود گوشة حبسش ز طور نیکوتر
امام هفتم، کز هشت خلد و نُه افلاک
رسد نداشکه ده عقل را تویی رهبر
خدیو هستی کز یک اشارهاش آید
قدر به جای قضا و قضا به جای قدر
چراغ دودة احمد که دیدة دل را
فروغ اوست به هر صبح و شام روشنگر
به عزم طوف حریم مقدّسش دارند
هماره قافلة دل، به کاظمین سفر
چگونه وصف امامی کنم که در قرآن
خدای عزّ و جلّ آمدش ثنا گستر
شرف بس است همین خاک پاک ایران را
که زیر سایة فرزند اوست این کشور
گرفته شهر قم از دخت او شرف آنسان
که خاک پاک مدینه ز دخت پیغمبر
بود بهشت خراسان، ز مقدم پسرش
چنانکه خاک نجف راست فیض از حیدر
اگر ولاش نباشد، عبادت ثقلین
به صاحبش ندهد سود در صف محشر
گدای درگه اویند اسفل و اعلی
رهین منّت اویند ز اصغر و اکبر
هم اوست باب حوائج هم اوست باب مراد
مراد و حاجت خود را بگیر از این در
خوش آن غبار که بر خاک او رسید و نشست
خوش آن نسیم که از کوی او نمود گذر
خوشا دلی که بگردد به گرد تربت او
خوشا کسی که بگیرد مزار او در بر
زمام سلطنتم گر دهند، نستانم
مرا خوش است گدایی به کوی آن سرور
اگر به جبهة خورشید پای بگذارم
گمان مبر که از این آستان بگیرم سر
ز اهلبیت نگردد جدا دلم آنی
جدا کنند اگر جان هماره از پیکر
#میلاد_امام_موسی_کاظم
#بیستم_ذی_الحجه
#استاد_سازگار
@deabel
سر خاک کف پای تو یا حضرت سجاد
جان، مست تولّای تو یا حضرت سجاد
دل غرق تجلّای تو یا حضرت سجاد
دست من و اعطای تو یا حضرت سجاد
پرواز دهد ذکر تو تا عرش دعا را
جنت، شنود از نفست بوی خدا را
تو وجه خدا، دست خدا، چشم خدایی
تو روح دعا، بال دعا، قلب دعایی
تو کعبه و تو زمزم و تو سعی و صفایی
تو مشعر و خیف و عرفاتی و منایی
تا دور تو ای کعبه مقصود نگردند
حجاج، طواف حرم الله نکردند
ای آب بقا، قطره ای از آب وضویت
وی خضر نبی، نخله سبزی، لب جویت
گلبوسه ی جان دو جهان بر گل رویت
ارباب دعا چشم گشودند به سویت
خورشید دو گیتی مه هر انجمنی تو
آئینه زهرا و حسین و حسنی تو
مهر تو همه خیل رسل راست وظیفه
گفتار تو در لوح الهی است لطیفه
بر لعل لبت، بوسه ی آیات شریفه
مصحف، بود از فاطمه و از تو، صحیفه
اول علی از سلسله ی خیرالانامی
چارم ولی حق پدر هشت امامی
تو نور فروزنده ی مصباح هدایی
سر سلسله ی نسل امام شهدایی
و الله تو، پیغامبرِ خون خدایی
همسنگر سرهای ز تن گشته جدایی
هر چند که بر گردن خود، سلسله داری
جا در دل بشکسته ی هر سلسله داری
پرواز کند طایر وحی از چمن تو
شمشیر خدا خطبه ی دشمن شکن تو
افسوس که شد سنگ جواب سخن تو
زنجیر کند گریه به زخم بدن تو
بس گل، که به سر ریخت ز سنگ لب بامت
افسوس که بردند به ویرانه ی شامت
غیر تو که ای یوسف زهرای شهیده
گردیده پیام آور سرهای بریده
جای صلوات از همه دشنام شنیده
خون دلش از حلقه ی زنجیر چکیده؟
گیرم که عدو برد سوی شام خرابت
ای کاش نمی برد سوی بزم شرابت
ای طایر رحمت، ز چه رو بال و پرت سوخت
هر لحظه دل از شعله ی داغ دگرت سوخت
افسوس که در ماه محرّم، جگرت سوخت
از زهر جفا یکسره پا تا به سرت سوخت
یک کرب و بلا سوز، دلت بود به سینه
تا کرب و بلا شد ز غمت شهر مدینه
عمری به دل سوخته ات، سوز نهان بود
خون جگرت، دم به دم از دیده، روان بود
چشمت به عزای شهدا، اشک فشان بود
از کعب نی اَت، بر بدن خسته نشان بود
در غسل تو یاران ز جگر آه کشیدند
بر پیکر پاکت اثر سلسله دیدند
هر شب دل زارم شده، زوّار بقیعت
ای کاش نهم چهره به دیوار بقیعت
چون شمع بسوزم به شب تار بقیعت
خون گریه کنم، لحظه ی دیدار بقیعت
گیرم به دل شب ز دل خاک سراغت
گریم به تو و تربت بی شمع و چراغت
من «میثم» دلسوخته ی زار شمایم
خاک قدم میثم تمّار شمایم
شرمنده که با هیچ، خریدار شمایم
هر چند بدم، عبد گنهکار شمایم
نامم ز ره لطف به خاطر بسپارید
در مصحف صدّیقه ی کبری بنگارید
#شهادت_امام_سجاد_علیه_السلام
#استاد_سازگار
@deabel
💠ولادت حضرت علىاکبر (ع)💠
🔻استاد سازگار
#بحرطويل
١)
همه در حیرتم امشب، که شب هیفده ماه ربیع است
و یا یازده ماه شعبان معظم
شب میلاد محمد شده یا
آینة طلعت نورانی احمد به سر دست حسین است
و یا آمده از غار حرا باز محمد؟
عجبا این گل نورسته علی اکبر لیلاست،
بگو یوسف زهرا است، بگو آینة طلعت طاهاست،
بگو دسته گل فاطمة ام ابیهاست،
بگو روح بتول است،
بگو جان رسول است،
سلام و صلوات همه بر خُلق و خصالش
به جلالش به جمالش،
همه مبهوت کمالش
همه مشتاق وصالش،
که سراپاست همه آینه احمد و آلش،
چه به خلقت چه به طینت چه به صورت
چه به سیرت چه به قامت چه به هیبت،
همه بینید در این خال و خط و چهره
گل روی رسول دو سرا را
*
٢)
خانة یوسف زهراست زیارتگه پیغمبر اکرم
نگه آل محمد به جمالی است
که خود شاهد رخسار دل آرای محمد شده اینک،
همگی چشم گشودند به سویش،
به گمانم که گره خورده دل نور دل فاطمه بر طرّة مویش،
شده جا در بغل عمه و آغوش عمویش،
نگه ماه بنی هاشمیان بر گل رویش،
نفسش نفخهٔ صور و نگهش آیت نور است
و قدش نخلة طور و به دمش معجز عیسا،
به لبش منطق موسی،
همه ماتش همه مستش
همه دادند به هم دست به دستش،
همه گل بوسه گرفتند
ز پیشانی و لعل لب و خورشید جمالش
همه دادند سلامش
همه دیدند به مهر رخ او، وجه خدا را
*
۳)
نگه از دامن مادر به گل روی پدر دوخته گویی،
که ز شیری به تجلای الهی شده چون شعلهٔ افروخته،
سر تا به قدم سوخته، از روز ولادت
بسی آموخته این درس که باید به جراحات تنش
آیهٔ ایثار و شهادت همه تفسیر شود،
سینة پاکش هدف تیر شود، طعمة شمشیر شود،
با نگه خود به پدر کرده ز گهواره اشاره که منم کشتهٔ راهت،
تو رسول اللهی و من چو علی شیر سپاهت،
بنواز ای پدر عالم هستی، علی اکبر پسرت را به نگاهت،
منم آن کودک شیری که ز شیری دل خود را به تو بستم،
به فدایت همه هستم، تن و جان و سر و دستم،
من و آن عهد که درعالم زر بستم و هرگز نشکستم،
پسر فاطمه! از جام تولای تو مستم،
تو دعا کن تو دعا کن!
که سرافراز کنم تا صف محشر شهدا را
*
٤)
چه برازنده بود نام علی بهر من آن هم ز لب تو،
که وجودم همه گردیده پر از تاب و تب تو،
به خداییِ خدا پیشتر از آمدنم بوده دلم در طلب تو،
به جز این نیست که باشد حَسَب من حَسَب
تو نَسَب من نَسَب تو،
به خدا مثل علی در صف پیکار
برآرم ز جگر نعره و یکباره زنم چون شرر نار
به قلب صف اشرار،
که گوید به من احسن به صف کرب و بلا حیدر کرار و
زند خنده به شمشیر و به آن صولت و آن نیرو
و آن غیرت و آن شوکت و عِزّ و شرفم احمد مختار،
سزد/ از دل گهواره به عالم کنم اعلام
که ای خلق جهان من به نبی نور دو عینم،
به همه خلق ندا می دهم امروز که فردا
به صف کرب و بلا یار حسینم،
عجبا می نگرم در بغل مادر خود معرکهٔ کرب و بلا را
*
۵)
ای نبی روی و علی صولت و زهرا صفت و فاطمه رفتار و حسن خو،
تو که هستی که ربودی دل لیلا و حسین و حسن و زینب و عباس و علی را،
تو نبی یا که علی یا که حسن یا که حسینی،
تو همان خون خدا یا پسر خون خدایی،
تو همه صدق و صفایی، تو همه مهر و وفایی،
تو به هر زخم شفایی، تو به هر درد دوایی،
تو عزیز دل آقای تمام شهدایی،
تو همان یوسف خونین بدن آل عبایی،
گل پر پر شدة گلبن ایثار و ولایی،
نه تو قرآن ز هم ریخته از نیزه و شمشیر جفایی،
تو همه صبر و ثباتی، تو همان باب نجاتی،
تو به لعل لب خشکیدة خود خضر حیاتی،
تو در امواج عطش آبروی آب فراتی
که ز داغ لبت آتش زده دریا دل ما را
***
۶)
نظری تا که چو جان تربت پاک تو در آغوش بگیرم،
به ضریحت بزنم بوسه و از شوق،
همان لحظه بمیرم،
عجبا قبر تو با قبر حسین از چه یکی شد؟
تو مگر جان حسینی نه!، تو قرآن حسینی،
پدر و مادر و جان و همه هستم به فدایت،
منم و مهر و ولایت، منم و مدح و ثنایت،
منم و لطف و عطایت، منم و حال و هوایت،
سگ این کویم و جایی نروم از سر کویت،
گفتم و گویم به دو عالم نفروشم کفی از خاک درت را،
به خدا سلطنت این است که خاک قدم خیل گدایان تو باشم،
ندهم این سِمت از دست،
به دستم بگذارند اگر مهر و مه و ارض و سما را
#استاد_سازگار
#حضرت_علىاکبر علیه السلام
#حضرت_علی_اکبر علیه السلام
#ولادت_حضرت_علی_اکبر علیه السلام
#ماه_شعبان
هدایت شده از کتیبه و پرچم باب الحرم
حدیث منزله را از نبی بگیر و بخلق
بگو مخالف هارون مخالف موسی است
بود وصی نبی آنکسی که نفس نبی است
گرفتم (اینکه حدیث)غدیر یک رویاست
کننده در خبیر بود وصی رسول
نه انکه کرد فرار از جهاد ، عقل کجاست
کسی که گفت سلونی ، سزد امامت را
نه آن کسی که بلولا ، به جهل خود گویاست
کسی که جی نبی خفت جانشین نبی است
نه آنکه راحتی جان خویش را می ساخت
چگونه قاتل زهرا امام خلق شود
مدینه مرد شرف نیست یا علی تناست
چگونه مهر بورزند به آن ستم گستر
که دود آتش او دور خانه زهراست
چگونه غیر علی را امام خود داند
که او سراپا آیینه رسول خداست
حدیثی از دو لب مصطفی مراست به یاد
به آب زر بنویسم اگر رواست رواست
خدا گواه است پی دشمن علی نروم
حلال زاده رهش از حرام زاده جداست
کسی که بت شکند بر فراز دوش نبی
برای حفظ خلافت ز هر کسی اولاست
گواه من به خلافت همان وجود علی است
که آفتاب بتایید آفتاب گواه است
بود امامت او در کتاب حق معلوم
چنان که صورت خورشیددر فضا پیداست
به دیدگان خدا بین مرتضی سوگند
کسی که غیر علی دید دیده اش اعماست
عبادت ثقلینت اگر بود فردا
تو را بدون ولایت به ویل و اویلاست
به آن نبی که علی را وصی خود فرمود
به آن نبی که تمامش ثنای آن مولاست
صواب نیست صوابی که بی ولای علی است
نماز نیست نمازی که بی علی برپاست
شکسته باد دهانی که بی علی باز است
بریده باد زبانی که بی علی گویاست
تمرد است بدون علی اگر طاعت
تاسف است سوای علی ، اگر تقواست
به آیه آیه قران به حق پیغمبر
که راه غیر علی مرگ و نیستی و فناست
خدا گواست که هر کس رهش جدا زعلی است
بسان لشکر فرعون راهی دریاست
اگر تمام خلایق جدا شوند از او
خدا گواست که راه تمام خلق خطاست
به جای حور به بوزینه دست داده و بس
کسی که غیر علی را امام ورهبر خواست
به صد هزار زبان روح مصطفی گوید
که ای تمام امت علی امام شماست
من و جدا شدن از مرتضی خدا نکند
که هر که گشت جدا از علی جدا زخداست
کسیکه فاطمه از ظلم او غضبناک است
امامتش غم واندوه و رنج و بلاست
مگرنگفت نبی خشم دخترم زهرا
شرار خشم خداوندگار بی همتاست
مگر نگفت نبی با هم اند ، حق و علی
اگر علی نبود در میانه حق تنهاست
#مبلغ_غدیر_باشیم
#قصیده_غدیریه
#استاد_سازگار
#بخش_سوم
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
هدایت شده از کتیبه و پرچم باب الحرم
پیام نور به لبهای پیک وحی خداست
بخوان سرود ولایت که عید اهل ولاست
بیا شراب طهور از خم غدیر بزن
خدا گواه ست که ساقی این شراب خداست
خم از غدیر خم و می ، می ولای علیست
و گرنه صحبت ساقی و جام و باده خطاست
غدیر ، عید خدا،عید احمد، عید علی
غدیر عید نیایش غدیر عید دعاست
غدیر صبح سپید همه سپیدی ها
غدیر ، نور خدا، دشمن سیاهی هاست
غدیر سید اعیاد و اشرف ایام
غدیر خوبتر از عید روزه و اضحی است
غدیر سلسله دار کمال دین تا حشر
غدیر آینه دار علی ولی الله است
غدیر عید همه عمر با علی بودن
غدیر جشن نجات از عذاب روز جزاست
غدیر بر همه حق باوران تجلی حق
غدیر ببر همه گم گشتگان چراغ هداست
غدیر کعبه مقصود شیعه در عالم
غدیر جنت موعود خلق در دنیاست
غدیر حاصل تبلیغ انبیا همه عمر
غدیر میوه توحید اولیا همه جا است
غدیر آیینه لا اله الا هو
غدیر ایت سبحان ربی الاعلی است
غدیر هدیه نور از خدا به پیغمبر (ع)
غدیر نقش ولای علی به سینه ماست
غدیر بر کعبه اهلل سما و اهل زمین
غدیر قبله خلق زمین و خلق سماست
غدیر یک سند زنده یک حقیقت محض
غدیر خاطره ای جاودانه و زیباست
غدیر روشنی چشم پیروان علی
غدیر از دل تنگ رسول عقده گشاست
غدیر با همگان هم سخن ولی خاموش
غدیر با همه کس آشنا ولی تنهاست
غدیر صفحه تاریخ وال من والاه
غدیر آیه توبیخ عاد من عاداست
هنوز از دل تفتیده غدیر بلند
صدای مدح علی بانوای روح فزاست
هنوز گوهر وصف علی بود در گوش
هنوز لعل لب مصطفی مدیحه سراست
هنوز لاله اکملت دینک روید
هنوز طوطی اتممت نعمتی گویاست
هنوز خواجه لولاک را نداست بلند
که هر که را پیمبر منم علی مولاست
چنانکه من همگان را به نفس اولایم
علی وصی من از نفس او به او اولاست
#مبلغ_غدیر_باشیم
#قصیده_غدیریه
#استاد_سازگار
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
هدایت شده از کتیبه و پرچم باب الحرم
تمام قرآن در حمد و حمد بسم الله
تمام بسمله در با علی چو نقطه باست
خدا گواست که امروز هر که پیرو اوست
مصون زنار جحیم و عذاب حق فرداست
علی کسی است که یک ذره از ولایت او
نجات بخش تمامی خلق روز جزاست
علی کسی است که یک خردل از محبت او
نکوتر است ز دنیا و آنچه در دنیاست
اگر زخاک درش کسب آبرو نکند
یقین کنید که در حشر آبرو رواست
چنانکه غیر خدا را خدای نتوان گفت
اگر بغیر علی کس خلیفه گفت خطاست
بگو که بند ز بندم جدا کنند به تیغ
ز بند بندم آید ندا علی مولاست
ا گر به تیغ کشندم و یا به دار کشند
زبان نه بلکه وجودم به حمد او گویاست
به حق کسی نیرد راه جز ز راه علی
به هوش با ش که راه علی بود ره راست
لوا یحمد بدست علی بود فردا
تمام محشر در ظل این بلند لواست
پیمبران همه در تحت دین لوا آیند
که این لوای مقدس همان لوای خداست
الا کسی که تو را از علی جدا کردند
پناگاه تو در آفتاب حشر کجاست
مرا بروز قیامت خبلد کاری نیست
بهشت من همه در صورت علی پیداست
جهنم است بهشتی که بی علی باشد
جحیم با رخ نورانی علی ، زیباست
کجا امام توان یافتن چو شخص علی
که هم کلام خداوند و هم نشین گداست
اگر به چشم شما آفتاب نور دهد
وگر که سایه این نه سپهر بر سر ماست
اگر نسیم سحر می ورزد به لاله و گل
اگر به ظلمت شب ماه را فروغ و ضیاست
اگر تمات سماوات از ستاره پرند
و گر چو مائده لبریز دامن صحراست
اگر فرشته و حور است و آدمی و پری
اگر زمین و سما و بهشت و عرش علاست
اگر سیاه و سفید است و اصغر و احمد
اگر که روز و شبی یا که صبح و مساست
خدا گواست که از یمن دوست علی است
علیست باعث خلقت ، علی خدای گواست
عل ولی خدا بود پیش از انکه خدای
به حرف کن ، همه کائنات را آرست
#مبلغ_غدیر_باشیم
#قصیده_غدیریه
#استاد_سازگار
#بخش_چهارم
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
هدایت شده از کتیبه و پرچم باب الحرم
علی علیم و علی عالم و علی اعلم
علی ولی و علی والی و علی اولاست
علی حقیقت روح و تمام عالم جسم
علی سفینه نوح و همه جهان دریاست
علی مدرس جبریل در شناخت حق
علی معلم آدم به علم الا سماست
علی تمامی دین ، بغض او تمامی کفر
علی ولی خدا ، خصم او عدوی خداست
علی بود پدر امت و بردار من
علی سغیر خدا و علی امیر خداست
علیست حج و علی کعبه و علی زمزم
علی سفا و علی مروه و علی مسعاست
علی صراط و علی محشر و علی میزان
علی بهشت و علی کوثر و علی طوباست
علی چو شخص پیمبر هماره بی مانند
علی چو ذات اللهی همیشه بی همتاست
علی شهید و علی شاهد و علی مشهود
علی پناه و علی ملجا و علی منجاست
علی اذان و اقامه ، علی رکوع و سجود
علی قیام و قعود علی سلام و دعاست
علی حقیقت توحید بر زبان کلیم
علی تجلی طور و علی ید بیضاست
علی وصی و دم و لحم و نفس پیمبر
علی ابوالحسنین است و شوهر زهرا
علی است حق و حقیقت بدور او گرد
علی است عدل و عدالت به خط او پویاست
علی محمد و فرقان و نور و کوثر ،قدر
علی مزمل و یاسین و یوسف و طاهاست
علی به قول محمد در مدینه علم
ز در درآی که راه خطا همیشه خطاست
#مبلغ_غدیر_باشیم
#قصیده_غدیریه
#استاد_سازگار
#بخش_دوم
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
هدایت شده از کتیبه و پرچم باب الحرم
خدا برای علی خلق کرد عالم را
چنانکه خلقت او بری خود می خواست
تمام عالم ایجاد بی وجود علی
بان کشتی بی ناخدای در ، دریاست
مرا بس است تولای چهارده معصوم
که این ولایت فوق تمام نعمتهاست
مگر نکفت پیمبر کتاب و عترت من ؟
امنتی است که پیوسته در میان شماست ؟
مگر نگفت که این دو ، زهم جدا نشوند
اگر جدا ز یکی هر که شد ز هر دو جداست
مگر نگفت که این دو ، چو این دو انگشت اند
کز اتحاد یکی گرچه در شماره دو تاست
عبادت ثقلین است بسته بر ثقلین
که مهر طاعت هر بنده مهر ال عباست
درود باد به ارواح چهارده معصوم
که در طریقت آنان نجات هر دو سراست
بتول و چار محمد(ع) حسین و چار علی (ع)
دو نامش حسن و آندو جعفر و موساست
بجز محبت آنان نجات نیست که نیست
زنید چنگ به دامانشان ، نجات اینجاست
هنوز محفل ذکر علی است خاک غدیر
ولی چه سود به گوش کسی است که ناشنواست
بگو که خصم شود منکر علی چه باک
که آفتاب به هر سو نظر کنی پیداست
گرفتم انکه حدیث غدیر و قول رسول
مراد دوستی آن امام ارض و سماست
چرا بگردنش افکند ریسمان امت
چه شد که دود ز کاشانه علی برخواست ؟
سوال من ز تمامی مسلمین این است
بدوست اینهمه آزار نه ،به خصم رواست ؟
چو عمر صاعقه کوتاه باد دورانش
خلافتی که دوامش به کشتن زهراست
برای غضب خلافت زدند فاطمه را
شرف کجاست مروت کجاست رحم کجاست
شکستن در و ، بی حرمتی به خانه وحی
مودتی است که درباره ذوالقربی است ؟
اگر قصیده "میثم " بود صدوده بیت
که در عدد صد و ده نام آن ولی خداست
فضائلی است علی را که گفتن هر یک
نیازمند هزاران قصیده غراست
#مبلغ_غدیر_باشیم
#قصیده_غدیریه
#استاد_سازگار
#بخش_پنجم
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
.
#امام_زمان
#ترجیع_بند
ای قبلۀ نمازگذاران آسمان
ای خلق عالمت به سر سفره میهمان
هجر تو کرده قامت اسلام را کمان
الغوث یا بن فاطمه الغوث الامان
عجل علی ظهورک یا صاحب الزمان
ای روح دین حقیقت ایمان بیا بیا
ای جان جان و مصلح کل جهان بیا
تنها دمید عترت و قرآن بیا بیا
خورشید تا به کی به پس ابرها نهان
عجل علی ظهورک یا صاحب الزمان
ای غائب از نگاه و چراغ دل همه
داغ فراغ تو شده داغ دل همه
گل کرده این شراره به باغ دل همه
آه از جگر برآمده آتش گرفته جان
عجل علی ظهورک یا صاحب الزمان
ای پر ز اشک چشم تو صحرا بیابیا
ای سینه سوز ناله زهرای بیا بیا
ای آرزوی زینب کبرا بیا بیا
تا چند سرو قامت دخت علی کمان
عجل علی ظهورک یا صاحب الزمان
مولا کنار چاه صدا میزند تو را
زهرا به سوز و آه صدا میزند تو را
زینب به قتلگاه صدا میزند تو را
زخم عزیز فاطمه گوید به مرزبان
عجل علی ظهورک یا صاحب الزمان
از قلب داغدیده ندا میرسد بیا
از نالۀ کشیده ندا میرسد بیا
از حنجر بریده ندا میرسد بیا
ای داغدار لعل لب و چوب خیزران
عجل علی ظهورک یا صاحب الزمان
تا کی ز دیده اشک نشانیم سیدی
تا کی در انتظار بمانیم سیدی
تا کی دعای ندبه بخوانیم سیدی
تا کی سر بریدۀ جد تو بر سنان
عجل علی ظهورک یا صاحب الزمان
یاران دعا کنید که دلدار میرسد
خورشید از درون شب تار میرسد
صبح ظهور و وصل رخ یار میرسد
میثم بریز اشک و دعای فرج بخوان
عجل علی ظهورک یا صاحب الزمان
#استاد_سازگار ✍
.