eitaa logo
💚عزیزم حسین💚
3.1هزار دنبال‌کننده
6.1هزار عکس
5.1هزار ویدیو
123 فایل
ا ﷽ ا تکثیرکانال تکثیرعشق ناب 💚 تمام ذرات وجودم عشق ناب فاطمی است والحمدلله فاطمه ای که هستی اش هست به ماسوا دهد رزق اگرکه میدهد به یمن اوخدا دهد ای عشق سربلندکه برنیزه میروی از حلقه کمندتو راه گریز نیست کانال دیگر: @yaraliagham @qalalsadegh135
مشاهده در ایتا
دانلود
کربلا دشتِ بلا خوانده و نامیده شده دلم از داغِ علی(ع) خون شده! رنجیده شده قامتِ تازه جوانم شده با خاک؛ یکی جای-جایِ بدنش رفته و ساییده شد نیزه ها آب-نداده پسرم را کشتند با لب تشنه به خون خفته و غلتیده شده روی پیشانی اش افتاده چه ردّ شمشیر لبش از فرطِ عطش خشک و چروکیده شده گلِ لیلا شده پرپر، چه به هم ریخته است نه که با دست! که با تیر و کمان چیده شده میگذارم نگران! صورتِ خود را با اشک... به روی صورتِ زیبایِ خراشیده شده شیشۂ عمر علی اکبرِ(ع) من خورد زمین کمرم خم شده و... وای چه پاشیده شده می برم بینِ عبا دار و ندارِ خود را با همان دست که یخ کرده و لرزیده شده! مرضیه عاطفی @rozeh_1
بار من را كمرم نه سر زانو برداشت كاسه ي زانوي من در طلبت مو برداشت در خداحافظي ات بود كه من افتادم آه راحت نتوان چشم ز آهو برداشت آهوي خوش قد و بالاي حرم، ميكُشَمَش نيزه زن را كه رسيد از رويت ابرو برداشت هر چه كردم بخدا روي به قبله نشدي علتش نيزه ي آن بود كه پهلو برداشت ديدم از دور كسي رَختِ تو را ميپايد آمدم زودتر از من او همه را او برداشت زخمهاي بدنت از دو طرف مرتبط اند هر كسي نيزه اي از پشت زد از رو برداشت بين ِ ميدان نشد اما وسطِ خيمه كه شد آخرش عمه ي تو دست به گيسو برداشت بخدا خسته شدم آه كجايي اكبر كاسه ي زانوي من در طلبت مو برداشت عاقبت توي عبايي جگرم را بردم با چه وضعييتي آخر پسرم را بردم علی اکبر لطیفیان @rozeh_1
𓄂𝐻𝑍𓆃: 🔰 مانده در سینه ام کوه دردی شد کار میهمان کوچه گردی دست اهل کوفه دیدم نیزه و شمشیرو سنگ است یابن زهرا چون مدینه کوچه های کوفه تنگ است 🔰ای حسین جان۲ جز طوعه مردی را من ندیدم طعنه ها از کوفیان بشنیدم صحبت از دروازه باشد ظلم بی اندازه باشد ای به قربان تن تو حرف نعل تازه باشد 🔰ای حسین جان۲ ((شائق)) 🎆 ای برادر بیا تا برگردیم جان خواهر بیا تا برگردیم قلبم از غصه دوتاشد تا که بر پا خیمه ها شد دارم انگاری می بینم که سرت از تن جدا شد 🎆حسین جانم۲ یوسفم دل نگرانت هستم نگران و پریشانت هستم بیم آن دارم ببینم غرق خون پیراهنت را کاش بمیرم تا نبینم زیر مرکبها تنت را 🎆حسین جانم۲ ((شائق)) ⚡️ دیدن دخترت دیر آمدی حالا که من شدم پیر آمدی واکنی گر بر روی من هر دو چشم خون فشانت جای لگدهایشان را می دهم امشب نشانت ⚡️ای پدر جان۲ صد دفعه بین ره جان سپردم دستم بسته بود وسیلی خوردم دست من در سلسله بود پای من پر آبله بود تا خرابه جای اکبر همسفرم حرمله بود ⚡️ای پدرجان۲ ((شائق)) ✨ دو هدیه ای گل بهرت آوردم با دست خود هر دو را پروردم هر دو تا گر جان ببازند سرفراز سرفرازند مرکبا جای تو ای کاش بر تن این دو بتازند ✨ای برادر تو کعبه ای من مُحرم دردم با لاله هایم دورت می گردم جان زهرا ده اجازه تا روند و غم نبینند مادر خود را میان جمع نامحرم نبینند ✨ای برادر ((شائق)) ▪️ ای عمو دیدم از دور افتادی طوری افتادی گفتم جان دادی آمدم دیدم که قاتل با لگد میزد به سینه استخوانهای تنت شد مثل بانوی مدینه ▪️ای عموجان۲ مثل اسپند بر مجمر پریدم از حرم تا قتلگه دویدم بر تن پاکت عموجان هر دو دست من سپر شد منکه افتادم کنارت حرمله هم با خبر شد ▪️ای عموجان۲ ((شائق)) 🔳 من لاله ای از آل هاشمم من یتیم مجتبی قاسمم غم بوده صبرو تابم تشنه ی یک جرعه آبم من گُلم امّا گرفتن با سُم مرکب گلابم 🔳ای عمو جان۲ ای عمو جان دلم بی تنگ است نُقل دامادی من از سنگ است یابن زهرا کن نگاهم دیدنی شد قتلگاهم شد ز قطره قطره خونم لاله باران حجله گاهم 🔳ای عموجان۲ ((شائق)) ▪️ تشنه جان میدهد طفل مستم دست و پا میزند روی دستم غربتم دیدن ندارد غنچه ام چیدن ندارد بس که پر خون گشته رویش جای بوسیدن ندارد ▪️لای لای علی۲ من نفس های تو می شمارم روی رفتن به خیمه ندارم ای عزیز نازنینم ای تو یار آخرینم ترسم اینه بعد دفنت من سرت بر نی ببینم ▪️لای لای علی۲ ((شائق)) 🔳 دیده بگشا ای لاله ی خوشبو آمد بابایت با سر زانو پهلوی مثل گُل تو بر نوک نیزه سپر شد تا که دستم بر تنت خورد پیکرت پاشیده تر شد 🔳ای اکبرم۲ لرزه افتاده بر پیکر من شد بیابان پر از اکبر من پاره پاره پیکرش را می کند عمه تماشا بین این قوم علی کُش شد جوانم ارباً اربا 🔳ای اکبرم۲ ((شائق)) 🔲 بی تو دیگر پناهی ندارم بی تو دیگر سپاهی ندارم بی تو جان از پیکرم رفت قوّت از چشم ترم رفت رفتی و با رفتن تو حرمله سوی حرم رفت 🔲من غریبم۲ راضی مشو به زینب بخندن راضی مشو که دستش ببندن خیزو بین چشمم پُر آب است صحبت از شام خراب است ای علمدار غیورم صحبت از بزم شراب است 🔲من غریبم۲ ((شائق)) ▪️ ▪️ از خیمه تا گودالت دویدم صدای مادرت را شنیدم نیزه داران حرامی دور جسمت حلقه بسته گشتی از بس نیزه باران استخوانهایت شکسته ▪️مظلوم من۲ دیدم شکسته آیینه ی تو زانوی قاتل بر سینه ی تو پیکرت را پیش چشمم با نوک پا پشت و رو کرد بی حیا با کهنه خنجر روی رگهایت فرو کرد ▪️مظلوم من۲ ((شائق)) 🏴 شام غریبانت آتشم زد پیکر عریانت آتشم زد سر بریده از سر نی حال ما را کن نظاره می دود در بین صحرا دخترت با گوش پاره 🏴مظلوم حسین۲ کاش بعد از تو من زنده نمانم از بس غم دیدم دیگر کمانم من خودم دیدم برادر پیکرت در زیر پا رفت من امانت دارم اما دخترت در زیر پا رفت 🏴مظلوم حسین۲ ((شائق))
وا غریبا 2️⃣ بند دوم آه از آن دم که تیغ منقذ بی‌حیا کرد فرق علی ز راه عدوان دو تا کرد شق‌القمر زآن حسینی پسر وا غریبا وا غریبا 3️⃣ بند سوم دست شه بر دعا پسر به رزم و جدال که برآمد خروش: پدر! مرا کن حلال گشتی از صدر زین واژگون بر زمین وا غریبا وا غریبا 4️⃣ بند چهارم شد به بالین او امیر مُلک رِشاد صورت خود به روی صورت او نهاد برکشید از جگر پسرم ای پسر وا غریبا وا غریبا ✅ نوحه سنتی حضرت عباس (ع) 🔻 شاعر: مرحوم علی‌اکبر خوشدل تهرانی 1️⃣ بند اول من ابوفاظلم چنین بود منصبم افسر اردوی امام تشنه لبم می‌دهم جان زکف/ بهر عدل و شرف یا ابالفضل یا ابالفضل 2️⃣ بند دوم نشوم دل‌غمین برای بی‌دستی‌ام می‌دهم شادمان پی هدف هستی‌ام مرد رزمنده‌ام/ برخدا بنده‌ام یا ابالفضل یا ابالفضل 3️⃣ بند سوم هدیه آورده‌ام دو دست ناقابلم گر قبول اوفتد، به درگهت مایلم دیده قربان کنم/ حفظ قرآن کنم یا ابالفضل یا ابالفضل 4️⃣ بند چهارم می‌دهد خون سقای حسین این پیام خیز و بنما علیه خصم کافر قیام خواب و مستی بس است/ بت‌پرستی بس است یا ابالفضل یا ابالفضل ✅ نوحه سنتی شب عاشورا 🔻 شاعر: مرحوم علی‌اکبر خوشدل تهرانی 1️⃣ بند اول شب قتل حسین، رهبر آزادگان پسر فاطمه پادشه انس و جان خسرو کربلا خلف مرتضی وا اماما وا اماما 2️⃣ بند دوم اوست ذبح عظیم و کربلایش منا آن ذبیح الهی که جان نمودی فدا جد او چون خلیل او ذبیح جلیل وا اماما وا اماما 3️⃣ بند سوم پاسبانی کند برادرش از حرم آن که فردا شود دو دستش از تن قلم پور ام‌البنین (س) قهرمان امین وا اماما وا اماما 4️⃣ بند چهارم جمع اصحاب شه به خیمه‌گاه حبیب هر یکی ذکرشان یاری شاه غریب پسر فاطمه (س) مقتدای همه وا اماما وا اماما تمام نوحه‌های سبک سنتی را با استفاده از صوت زیر بخوانید
علیه السلام سبک: شعر: 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ مسیر عمرم حکایت عشق میون قلبم حرارت عشق سلام نوکر با چشمای تر به کربلا و به حضرت عشق عمریه دارم ازت میخونم / تا که زندگیم حسینی شه سخته رو به راه بشم من امّا / فاطمه دعام کنه میشه در، هوای، شب روضه ها پر می‌گیرم من، برات، زیارت رو آخر می‌گیرم (یا حسین ۳ جان) ۳ 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ به جون خریدم غم چشاتو وداع تو می کُشه باباتو نده رضایت که توی قلبم یه داغ عظمی بگیره جاتو با وداع تو دل بی تابم / زیر و رو شده علیْ اکبر واسهْ کُشتنم دیگه بعد از تو / نیست نیازی به تیر و خنجر! خیلی زحمت، کشیده برای تو بابا پیر، شدم اکبرم پای این قدّ و بالا (یا علی ۳ جان) ۳ 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ از این جدایی صد دادِ بیداد نبینه کاش هیشکی داغ اولاد مؤذن من اذان بگو که بابای پیرت به سجده افتاد حال و روزم و ببین امّیدم / میوه ی دلم پاشو از جات پیش چشمای منِ بیچاره / رو زمین می کوبی دست و پات مثل تسبیحِ پاره شدی عشق لیلا هر، تیکه از تو افتاده یک جای صحرا (یا علی ۳ جان)
4_5924609052108654954.mp3
51.5K
✅نوحه سنتی شهادت حضرت علی اکبر (علیه السلام) 🔻 مرحوم حاج اکبر ناظم 1️⃣بند اول علی اکبر منی (۲) تو میوهٔ قلب منی اکبر سیمین بدنی علی علی علی علی 2️⃣بند دوم منم سراپا همه گوش چرافتاده ای خموش بگو تو با من سخنی علی علی علی علی 3️⃣بندسوم بخون شدی تو غوطه ور زدی به جان من شرر تو‌نور چشمان منی علی علی علی علی 4️⃣بند چهارم ببین که من پیر شدم خدا زمینگیر شدم تو قوت جان منی علی علی علی علی 5️⃣بند پنجم اکبر گلگون بدنی چرا تو خونین دهنی تو راحت قلب منی علی علی علی علی (علیه السلام) @babollharam
4_5924609052108654954.mp3
51.5K
✅نوحه سنتی شهادت حضرت علی اکبر (علیه السلام) 🔻 مرحوم حاج اکبر ناظم 1️⃣بند اول علی اکبر منی (۲) تو میوهٔ قلب منی اکبر سیمین بدنی علی علی علی علی 2️⃣بند دوم منم سراپا همه گوش چرافتاده ای خموش بگو تو با من سخنی علی علی علی علی 3️⃣بندسوم بخون شدی تو غوطه ور زدی به جان من شرر تو‌نور چشمان منی علی علی علی علی 4️⃣بند چهارم ببین که من پیر شدم خدا زمینگیر شدم تو قوت جان منی علی علی علی علی 5️⃣بند پنجم اکبر گلگون بدنی چرا تو خونین دهنی تو راحت قلب منی علی علی علی علی (علیه السلام) @babollharam
زینب بیا ببین ثمرم ریخته زمین بالابلند اهل حرم ریخته زمین می خواستم بغل کنم اورا ولی نشد ازلای دستها جگرم ریخته زمین دست خودم که نیست اگر داد می زنم در پیش چشم من پسرم ریخته زمین دست خودم نبود که با زانو آمدم دیدم که قوت کمرم ریخته زمین مثل انار دانه شده پخش می شود از دامنم ببین گوهرم ریخته زمین دیدی خدا دعای مرا مستجاب کرد صدها علی به دور و برم ریخته زمین قاسم نعمتی @rozeh_1
نسیمی جانفزا می آید بوی کرببلا می آید واویلا واویلا واویلا داغ تو کرده پیرم بابا پیکرت گشته اربا اربا واویلا واویلا واویلا برسرت دست و پا گم کردم مسیر خیمه را گم کردم بین این همه تیر و نیزه من لبان تورا گم کردم یک علی اکبر و یک صحرا واویلا واویلا واویلا هر طرف یک علی میبینم شاهد این غم سنگینم تکه تکه تورا با عباس در میان عبا میچینم زینب آمد بجای لیلا واویلا واویلا واویلا قاسم نعمتی @rozeh_1
(خواهرم خوب نگا کن پسرم افتاده) پاره پاره جگرم ، دور و برم افتاده خواهرم خوب نگا کن که به من می خندند چونکه این میوه ی عمر از شجرم افتاده به زمین خورده ام و سخت بود برخیزم مرغ بی بال و پرم ، بال و پرم افتاده آسمانم شده لبریز ستاره چه کنم؟ چه کنم در دل لشکر ، قمرم افتاده؟ خواهرم خوب ببین زندگی ام پاشیده هر طرف قسمتی از این ثمرم افتاده حنجر پاک اذان گوی مرا گرگ درید خون پیراهنش از چشم ترم افتاده لب هر نیزه دهد بوی گلاب و عجب است گذر این همه ، بر مشک ترم افتاده پسرم خوب نگا کن که نگاه دشمن به قدو قامت ناموس حرم افتاده میثم مؤمنی نژاد @rozeh_1
مرید مادر من قبله مراد شدی بگو چکار کنم کم شدی زیاد شدی گرفت بر جگر من شرار سوختنت کریم من! وَسِعَت کُلِّ شَئ گشته تنت به صورت تو رسیدم به صورت افتادم مرا ببین سر پیری به زحمت افتادم به مسجد تن تو نیزه رفت و آمد کرد عجیب حال مرا گردن خمت بد کرد علی سابق من مصطفای حاضر من کمی تکان بده لبهات را بخاطر من تو دست و پا که زدی کوفه خنده کرد به من صدا زدم ولدی کوفه خنده کرد به من تو سر نداری، من از غم تو سرگردان بلند شو به حرم عمه را برش گردان سیدپوریا هاشمی @rozeh_1
مجلس ختم حسین است! علی محتضر است! داغ جان دادن اولاد به قلب پدر است این علی نیست فقط احمد و حیدر هم هست روضه اش بین محرم رمضان و صفر است یا پسر مرده شده یا که برادر مرده.. هرکجا دیدی اگر دست کسی بر کمر است! پر شده کل بیابان ز علی بن‌ حسین سه پسر دیگر ازین‌ لحظه هزاران‌ پسر است سر زخمش سر مولاست که‌رفته به سجود پهلویش‌ پهلوی زهراست که در پشت در است یک طرف تیغ زیاد و طرفی نیزه زیاد یکطرف کم‌شده و یکطرفش بیشتر است در عبا قطعه به قطعه علی اکبر چیدند یا که در طشت حسن اینهمه پاره جگر است صحبت معجر زینب شد و پا شد آقا چه کند؟زینب کبرای حرم در خطر است ای جوانان بنی هاشمی آماده شوید که دگر‌ موقع تشییع تن دو نفر است سیدپوریا هاشمی @rozeh_1
مجلس ختم حسین است! علی محتضر است! داغ جان دادن اولاد به قلب پدر است این علی نیست فقط احمد و حیدر هم هست روضه اش بین محرم رمضان و صفر است یا پسر مرده شده یا که برادر مرده.. هرکجا دیدی اگر دست کسی بر کمر است! پر شده کل بیابان ز علی بن‌ حسین سه پسر دیگر ازین‌ لحظه هزاران‌ پسر است سر زخمش سر مولاست که‌رفته به سجود پهلویش‌ پهلوی زهراست که در پشت در است یک طرف تیغ زیاد و طرفی نیزه زیاد یکطرف کم‌شده و یکطرفش بیشتر است در عبا قطعه به قطعه علی اکبر چیدند یا که در طشت حسن اینهمه پاره جگر است صحبت معجر زینب شد و پا شد آقا چه کند؟زینب کبرای حرم در خطر است ای جوانان بنی هاشمی آماده شوید که دگر‌ موقع تشییع تن دو نفر است سیدپوریا هاشمی @rozeh_1
... رفتی توی لشکر. گیر افتادی تنها٣ با تیر و سر نیزه. شدی ارباً اربا٣ تو رفتی و واست کوچه وا کردن زمین خوردی و شادی به پا کردن علی جانم علی جانم مثل زهرا زدنت. تو رو بی هوا٢ خنده کردن پسرم. به اشک بابا٢ پاش و ببین پشتم. شکست از غم تو٣ چشمات و وا کن تا. بشم مرهم تو٣ لبای خشکت رو وا کن از هم تا یه بار دیگه واسه من بگی بابا علی جانم علی جانم پاش و از روی زمین. که مردم علی٢ پاش و تا روی زمین. نخوردم علی٢ جسم تو رو دیدم. روی خاکِ صحرا٣ پهلوت شکسته شد. شدی مثل زهرا٣ چه جوری جسمت رو بردارم بابا تو هر جای صحرا پخشی واویلا علی جانم علی جانم جسمت و جمع می‌کنم. ولی رو عبا٢ من که مُردم پسرم. با من راه بیا٢ ❣💔❣💔❣💔 ... آه ای علمدارم. ز پا تا نشستی٣ بعد از علی‌اکبر. قدم رو شکستی٣ ببین خیمه بی تو بی علمداره ببین زینب توی خیمه بی یاره علمدارم علمدارم بی تو خیمه نمیرم. پناه حرم٢ بی تو چی جوری داداش. به خیمه برم٢ پاش و علمدارم. که دشمن می‌خنده٣ راه برادر رو. تا خیمه می‌بنده٣ بلند شو از جا ای تکیه‌گاه من دارم می‌میرم ای سر پناه من علمدارم علمدارم امنیت نیست به خدا. میون حرم٢ داره می‌لرزه داداش. دل دخترم٢ گم کردم ای یارم. راه خیمه‌ها رو٣ سمت حرم رفتن. ببین دشمنا رو٣ دارن میرن سمت خیمه‌ی زینب دارن می‌خندن به گریه‌ی زینب علمدارم علمدارم جون زهرا مادرت. نبند چشمات و٢ جون زینب رو زمین. نکش پاهات و٢ 🔆🔳🔆🔳🔆🔳 دامن کشان رفتی دلم زیر و رو شد چشم حرامی با حرم روبرو شد بیا برگرد خیمه ای کس و کارم منو تنها نگذار ای علمدارم آب به خیمه نرسید فدای سرت حسین قامتش خمید فدای سرت از تو خبر دارم با دستای خونی زهرا وساطت کرد برادر بخونی تو که پیرم کردی ای پناه من زمین گیرم کردی ای سپاه من پیر شده برادرت فدای سرت خون شده چشم خواهرت فدای سرت ♻️⚜♻️⚜♻️ ... اومد شب آخر. که هستی کنارم٣ فردا میری میدون. چجوری بزارم٣ به کی فردا ما رو می‌سپاری داداش نگو ما رو تنها می‌زاری داداش حسین جانم حسین جانم کاشکی امشب برا تو. بمیرم حسین٢ بی تو از کرببلا. نِمیرم حسین٢ باور نمی‌کردم. که از من جدا شی٣ فکرش برام سخته. که رو نیزه باشی٣ الهی که امشب صبح نشه اصلاً الهی که تا آخر باشی با من حسین جانم حسین جانم ظهر فردا که بیاد. چی میاد سرم٢ در به در توی حرم. میشه خواهرت٢ فردا رو می‌بینم. که تنها می‌مونی٣ از خیمه می‌بینم. تو رو غرق خونی٣ می‌بینم تنها در بین گودالی زبونم لال می‌بینم لگدمالی حسین جانم حسین جانم سر جدا میشی حسین. بمیرم برات٢ میشه غارت بدنت. پیش بچه‌هات٢ حضرت امام علیه السلام حضرت علیه السلام حضرت علیه السلام
چون به میدان ز حرم اکبر رفت دل ز جان شست سوى دلبر رفت روح از جسم حرم یکسر رفت همه گفتند که پیغمبر رفت زان طرف مرگ به استقبالش زین طرف جان حسین دنبالش اى رخت ماه و هلال ابرویت صبر کن سیر ببینم رویت هم کنم خوب تماشاى تو را هم ببینم قد و بالاى تو را در خم زلف تو دل ها بسته اشک من راه تماشا بسته من نگویم مرو اى ماه ، برو لیک قدرى بَرِ من راه برو سپه کوفه و شام استاده به تماشاى شه و شهزاده شه روی نعش پسر افتاده همه گفتند حسین جان داده 🖋علی انسانی
بر زانو آمده پسرش را صدا كند شايد جراحت جگرش را دوا كند گرچه جگر نداشت نگاهش كند ولی بالين او نشسته پسر را صدا كند لكنت گرفته پير جوان مُرده حق بده سخت است واژه ی پسرم را ادا كند آمد به پا بلند شود، خورد بر زمين مجبور شد كه خواهر خود را صدا كند كارش به التماس كشيده ولی چه سود بايد حسين چند عبا دست و پا كند مثل انارِ دانه شده ريخت بر زمين وقتی ز خاک خواست تنش را جدا كند تا خيمه گاه جمع جوانان به خط شدند شايد كه تكه تكه تنش جا به جا كند تا ديد خواهر آمده شد غصه اش دوتا حالا عزا گرفته چه سازد چه ها كند كم نيست چشم خيره سر و شوم و بد نظر ای كاش ميشد اينهمه لشگر حيا كند ميكوشد از ميانِ تبرها و دشنه ها حتی ز رویِ تيغ علی را سوا كند درگير بود ساقه ی نيزه به سينه اش راهی نبود تا گره ی بسته وا كند كتفش ز جایِ ضربِ تبر باز مانده است هر ضربه آمده كه يكی را دوتا كند بدجور دوخته اند سرش را به روی خاک بايد شروع به كَندَنِ سر نيزه ها كند مانند خاک رویِ زمين پخش شد تنش طوری زدند آرزویِ بوريا كند حسن لطفی @rozeh_1
دويده ام ز حرم تا که زنده ات نگرم مبند ديده کمی دست و پا بزن پسرم  ز مصحف تنت اين آيه های ريخته را چگونه جمع کنم سوی خيمه ها ببرم   به فصل کودکی و در سنين پيری خود دو بار داغ پيمبر نشست بر جگرم ميان دشمن از آن گريه می کنم که مگر به کام خشک تو آبی رسد ز چشم ترم  من آن شکسته درختم که با هزار تبر جدا ز شاخه شد افتاد بر زمين ثمرم  اگر چه خود ز عطش پای تا سرم ميسوخت زبان خشک تو زد بيشتر به دل شررم  مگر نه آب بُوَد مهر مادرم زهرا روا نبود تو لب تشنه جان دهی به برم  جوان ز دل نرود گر چه از نظر برود تو نِی برون ز دلم ميروی نه از نظرم  به پيش ديده ی من پاره پاره ات کردند دلی به رحم نيامد نگفت من پدرم  مصيبتی که به من می رسد محبت اوست هزارها چو تو تقديم حيی دادگرم به روز حشر نگريد دو ديده اش "ميثم" کسی که گريه کند بر ستاره ی سحرم استاد حاج غلامرضا سازگار @rozeh_1
چون تو ای لاله در این دشت گلی پرپر نیست و از این پیرجوان مرده کمانی تر نیست در کنار توأم و باز به خود می گویم نه حسین،این تن صد چاک علی اکبر نیست دست و پایی،نفسی،نیم نگاهی،پلکی غیر خونابه مگر ناله در این حنجر نیست هر کجا دست کشیدم ز تنت گشت جدا  بند بندت همه پاشیده دگر پیکر نیست دیدنی گشته اگر دست و سر و سینه تو دیدنی تر زمن و خنده این لشگر نیست استخوانهای تو و پشت پدر هر دو شکست بازهم شکر کنار من و تو مادر نیست @rozeh_1
گر چه خاصیت یک نخل ثمر داشتن است نیمی از درد سرم چند پسر داشتن است به تو و قد رشیدِ تو حسودی کردند کار ِاین خیره‌ سران چشم نظر داشتن است میوه‌ی فصلی و در مرز رسیدن اما چیدن تو چه نیازی به تبر داشتن است باید از وسعت این دشت تو را جمع کنم تازه این کار به اما و اگر داشتن است زیر بازوی مرا عمه نگه داشته است داغ تو خاصیتش دردِ کمر داشتن است پنجه بر زلفِ سیاهت زده دشمن نکند کعبه‌یِ رویِ تو هم فکر حجر داشتن است پیشِ این لشکر فاسق که فقط میخندند بدترین حال همین دیده‌یِ تر داشتن است یکی ازپشت و یکی از جلو میزد به سرت عادتِ جنگِ علی زخم به سرداشتن است درعبا ریختم آنچه زتنت مانده ولی کار تشییع تو محتاجِِ نفر داشتن است عمه چادر کمرش بسته وبالای سرم فکر ِبرسر زدن و مقنعه برداشتن است @rozeh_1
بگو هنوز برایت کمی توان مانده بگو هنوز برای حسین جان مانده ؟ فقط برای نمازی کنار بابا باش هنوز نیمه ای از روز تا اذان مانده چه میشود کمی این پلک را تکان بدهی چرا که چشم تو خیره به آسمان مانده کمر شکسته ام از حال و روز من پیداست عجیب برجگرم داغ این جوان مانده بیا به گریه ی این پیرمرد رحمی کن عصای من نشکن ،قامتی کمان مانده نسیم هم بدنت را به دست می گیرد شبیه مشت پری که در آشیان مانده شدی شبیه اناری که دانه دانه شده کمی به خاک و کمی دست باغبان مانده شبیه مادر من جمع میکنی خود را که بین پهلوی تو درد بی امان مانده چنان به روی سرت ریختند،ترسیدم هزار شکر که از تو کمی نشان مانده حساب آنچه که مانده است از تو مشکل نیست دوباره میشِمرم چند استخوان مانده تو را به روی عبا تکه تکه می چینم بقیه ی تو ولی دست این و آن مانده چقدر روی دو چشمت هلال ابرو هست برای بدر شدن ماه من زمان مانده چقدر تیغه لب پر ،میان دنده ی توست چقدر نیزه شکسته در این میان مانده تو را از این همه غم میکنم سوا اما هنوز داغی یک نیزه در دهان مانده قرار نیست پدر جان دهد کنار پسر هنوز قصه ی گودال و ساربان مانده قرار نیست فقط عمه ات بماند و من ببینی اش که میان حرامیان مانده کمی به روی سرم باشد و میان حرم که چند دختر نوپا به کاروان مانده بدون تو بدَود چند بار تا گودال ببیندم که نگاهم به آسمان مانده کمان حرمله تیری به سینه ام زده است به چند جا اثر نیزه ی سنان مانده نشسته شمر و عرق می چکد ز پیشانیش برای ضربه ی آخر نفس زنان مانده حسن لطفی @rozeh_1
به خودش آمد و فهمید که چشمش تر بود دو قدم مانده به بالای سر اکبر بود تازه فهمید چه روزی به سرش آمده است یا که بهتر چه به روز پسرش آمده است پسر دسته گلش را چو گل پرپر دید هر طرف را که نظر کرد علی اکبر دید مثل مه پاره ی افتاده به خاک است تنش در هم آمیخته خون و بدن و پیرهنش نه توانست بغل گیرد و نه بوسه زند نه توانست بماند نه از او دل بکند زخم قلب پدر از جسم پسر بدتر بود اربا اربا دل بابای علی اکبر بود دشت مانده است وسواری که زمین گیر شده تن صدچاک پسر دیده ،پدر پیر شده ناله اش بین کف و هلهله ها گم شده بود گریه اش مایه ی خندیدن مردم شده بود ارتفاع بدنش تا به زمین کم شده بود همه گفتند رکوع است ز بس خم شده بود پسری مانده به خاک و پدری می نگرد مانده حیران که چگونه بدنش را ببرد چون که این چاک ترین جسم میان شهداست مدد از کل جوانان بنی هاشم خواست خوب شد بار دگر بوسه بر آن لب نگذاشت ور نه می مرد از آن بوسه....که زینب نگذاشت نويد اسماعيل زاده @rozeh_1
✅ شب هشتم: علی‌اکبر (ع) 🔻 مرحوم حاج اکبر ناظم 1️⃣ بند اول از افق خيمه آلِ‌عبا شد جلوه‌گر آيه شمس‌الضحی شبيه روی خاتم‌الانبيا می‌رود از حرم/ به ميدان اكبرم اكبر من گشته كفن‌پوش عمه او فِتاده مدهوش 2️⃣ بند دوم رسد به گوش شاه دين اين پيام يا ابتا عليك منی‌السلام عمر علی‌اكبرت شد تمام فرق من شد دو تا/ زظلم اشقيا باب تو از غصه شده پير كنار جسم تو زمينگير 3️⃣ بند سوم باب تو از عزای تو پير شد كنار نعش تو زمينگير شد ز زندگانی جهان سير شد ای مه انورم/ نوجوان اكبرم قامتم از غمت خميده جان پدر به لب رسيده علیه السلام
نوحه حضرت علی اکبر توئی شمع شبستانم چرا در پیش چشمانم شدی مانند گل پرپر علی اکبر علی اکبر بجان مادرم زهرا لب خونین ز هم بگشا بگو بار دگر بابا علی اکبر علی اکبر گل سرخ و سپید من امید من امید من شهید من شهید من علی اکبر علی اکبر جوانم را فدا کردم چو جان از خود جدا کردم که تقدیم خدا کردم علی اکبر علی اکبر پسر خون در رُخش جاری پدر گرم عزاداری حرم در گریه و زاری علی اکبر علی اکبر صدایت مانده در گوشم دگر بعد از تو خاموشم دگر آبی نمی نوشم علی اکبر علی اکبر بپوشان زخم خود شاید که زینب از حرم آید به رویت دیده بگشاید علی اکبر علی اکبر موضوع: سبک: شاعر: () 🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 نوحه حضرت علی اکبر الهی می رود میدان عزیز بهتر از جانم نبی را اشبه الناس و یگانه روح و ریحانم علی جانم ، علی جانم خداوندا ز شوق تو بود سر مست شیدایی که میدان رفتنش باشد در این صحرا تماشایی علی جانم ، علی جانم به میدان می رود اکبر لبش تشنه تنش خسته جوانی اش به یاد آرد مرا پهلوی بشکسته علی جانم ، علی جانم موضوع: سبک: شاعر: (با تغییر) 🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 نوحه حضرت علی اکبر جوانان بنی هاشم بیائید از حرم بیرون زمین کربلا گشته ز خون اکبرم گلگون واویلا آه و واویلا شده پرپر گل لیلا من آن خونین جگر هستم که چشم از زندگی بستم خداوندا بدادم رس جوانم رفته از دستم واویلا آه و واویلا شده پرپر گل لیلا علی فرقش دو تا گشته علی از ما جداگشته علی صورت زخون شسته علی عطشان فدا گشته واویلا آه و واویلا شده پرپر گل لیلا موضوع: سبک: 🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 نوحه حضرت علی اکبر بیا برو ای پسرم دست خدا به همراهت اما کمی آهسته تر تا که کنم خوب نگاهت نمک تو هیچ کسی تو دنیا نداره بدون تو دنیا دیگه معنا نداره می لرزه کرب و بلا به زیر قدمهات با رفتن تو دیگه جون بابا نداره علی جان زیر بازوهام رو باید دیگه اباالفضل بگیره آخه با دیدن تنت به خیمه ها پام نمیره با دیدن تو ز جون سیر می شم علی جان کنار جسمت زمین گیر می شم علی جان جوون رعنای بابا پیش تن تو همه می بینن که من پیر می شم علی جان علی جان موضوع: سبک: 🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 نوحه حضرت علی اکبر سوی میدان برو ای مه انورم قدری آهسته تر نازنین دلبرم که بود دیده ام به رهت از قفا آه و واویلتا، آه و واویلتا برده دین و دلم قد و بالای تو آتشم می زند چشم شهلای تو نظری کن پسر پدرت در نوا آه و واویلتا، آه و واویلتا سر منِه روی خاک گل زیبای من آتش افکنده ای به سراپای من عمه در خیمه گه به غمت مبتلا آه و واویلتا، آه و واویلتا از چه خونین شده طرّه ی موی تو برده هوش از سرم جلوه ی روی تو تشنه کامیِ تو زده آتش مرا آه و واویلتا، آه و واویلتا موضوع: سبک: شاعر: (با تغییر)
🩸 صلی‌الله علیک یا مظلوم یا اباعبدالله 🩸 ▫️ ...و گفته‌اند که یزید ملعون، پس از دیدن مبارک علیه‌السلام چنین گفت که: پس از کشتن این جوان زیبا و رعنا، چه نیازی به کشتن پدرش بود؟! آیا داغ او برای کشتن پدرش کافی نبود؟! 📕 هدیة الذاکرین، آقاقلعه‌ای اردبیلی، جلد ۲، صفحه ۱۹۳ منبع : کانال مصیبه الراتبه حضرت علیه السلام حضرت علیه السلام •┈┈••✾••┈┈• @azizamhosen
ا ﷽ ا 🩸 علیه‌السلام 🩸 🥀 شیخ جعفر شوشتری می‌فرماید: 🥀 امام حسین صلوات‌الله علیه در مصیبت علی‌اکبر علیه‌السلام سه بار به حال اشراف به موت رسید. 🥀 اول: وقتی دید فرزندش آمادۀ رفتن به میدان شده است. 🥀 دوم: وقتی برگشت و از حضرت طلب آب کرد، پس او را به سینه گرفت و از شدت غصه و اندوه که نمی­‌توانست آب برای او آماده کند، حالت احتضار به او دست داد. 🥀 سوم: هنگامی که علی‌اکبر علیه‌السلام از اسب افتاد و پدر را صدا زد، که سکینه سلام‌الله علیها می­‌گوید: 🥀 لَمّا سَمِعَ أبی صوتاً وَلَدِه نَظَرتُ إلَیه فَرَأیتُهُ قَد أشرَفَ عَلَی الموت وَ عَیناهُ تَدورانِ کَالمُحتًضَر وَ جَعَلَ یَنظُرُ الأطرافَ الخِیمَة. 🥀 وقتی صدای علی‌اکبر علیه‌السلام بلند شد، من پدر را نگاه کردم، دیدم مشرف به مرگ شده است. دو چشمش مثل آدم محتضر می‌گردد و اطراف خیمه را نگاه می کند، و نزدیک است روح از بدنش برود... 📕 کتاب شریف خصائص‌الحسینیه علیه السلام حضرت علیه السلام •┈┈••✾••┈┈• @azizamhosen