#حضرت_زینب علیها سلام
#سرود_ولادت
#شور
بند1⃣
بنت الکرم اومد خوش به حال نوکرهاش
امشب چقدر عیدی میگیرن از باباش
تو این همه ما هم اسممون ردشه ای کاش
اومد با نگاهی که تسلی عشقه
آینه دار کوثر که تجلی عشقه
اون محترمی که متولی عشقه
مولاتی ای لطف ذاتی باب حاجاتی عمهٔ ساداتی زینب
مولاتی نور مشکاتی زهرا مرآتی اعظم آیاتی زینب
بند 2⃣
فضل و کمالاتش نقل محفلهای ماست
ذکرش راه حل همه مشکلهای ماست
ختم کلام اینکه صاحب دلهای ماست
یا زینب کبری سرود مولودیشه
لبخند کریمش مث آب رو آتیشه
راضی بشه از ما خدا هم راضی میشه
یا زینب بی همتا زینب آتینا زینب نائبةالزهرا زینب
یازینب مردآسا مرحبا زینب صدیقه ی اُخری زینب
بند3⃣
خورشید نگاهش چقدر گرمی داره
سائل به همین یک نگا دلگرمی داره
از گهواره آخه مگه چش بر میداره
آدم تو مقامش متحیر میمونه
الحق که زبون همه قاصر میمونه
این دردونه مثل یه جواهر میمونه
نایابی صاحب القابی اولی الالبابی خواهر اربابی زینب
نایابی اعلا جنابی فصل الخطابی باعث اعجابی زینب
شعر: احسان نوری
سبک: مهدی زهدی
#حضرت_زینب سلام الله علیها
#سرود_ولادت
#شور
بند1⃣
امشب شده ذکر لب من یا عقیله
دستم به پر چادر زینب دخیله
اومد مریم مقدس طاها
دختر بهشتی بابا
نور چشم حضرت زهرا
جوشید چشمه ی پاکی و نجابت
اومد بانی کرامت و رحمت
ردخور نداره دعاهامون امشب
وقتی رسیده موقع اجابت
مولاتی یا زینب
بند2⃣
سرچشمه ی ایمان و عبادت رسیده
سرلوحه ی ایثارو شهادت رسیده
اومد الگوی فدایی های عشق
آینه تمام نمای عشق
پیچیده صدای پای عشق
اومد کسیکه زینت باباشه
اونکه تموم هستیه داداشه
اهل آسمون گهواره گردونش
روزی زمین بنده خنده هاشه
مولاتی یا زینب
بند3⃣
الگوی حجاب دخترامون توهستی
همراه ولایت تاپای جون تو هستی
ایوب پیش صبرتو زده زانو
شدی با فتنه ها رو در رو
خم نیاوردی تو به ابرو
مهرو شرف و دلداگی زینب
مردونگی و ایستادگی زینب
آی دنیا بدون تا محشر میمونه
تفسیر زن و آزادگی زینب
مولاتی یا زینب
شعر و سبک: #حسین_نوری
#زمینه_امام_حسین ع
#شب_زیارتی_ارباب
#احساسی_عاطفی
هیچکی مثل حسین تو دنیا هوامو نداشت
دورم که خالی شد اون فقط محلم گذاشت
بذر عشقش رو تو دلِ منِ ویرونه کاشت
ای سایه ی بالا سرم،من تو رو میخوام
بخدا که تا نفس دارم،من تو رو میخوام
حسین به جان مادرم،من تو رو میخوام
حسین،آروم جونم(۳
هیچکی مثل حسین دل منو شیدا نکرد
هیجا مثل حرم دل گرفتمو وا نکرد
نوکر جز کربلا زندگیشو پیدا نکرد
الهی قربونت برم،کربلا میخوام
به ناله های مادرم،کربلا میخوام
شب و روزم شده حرم،کربلا میخوام
حسین،آروم جونم(۳
هیچکی مثل حسین تو قتلگاه تنها نبود
وقتی که بی حیا موی سرش رو گرفته بود
میگن که اومدش مادری با روی کبود
میگفت یه عده نانجیب ،آبش ندادن
حسینو تشنه کشتنش،خاکش نکردن
غریب و خسته میزدن،کی گفته مردن
حسین،آروم جونم(۳
✍️#محمد_مهدی_قرائتی
یا زینب س
السلام ای همه ی دار و ندار حیدر
السلام ای که شدی دلبر و یار حیدر
السلام ای گل صد برگ بهار نبوی
السلام ای گوهر عشق و تبار علوی
به خداوند قسم زینت بابایی تو
زینبی یک کلمه محشر کبرایی تو
عطر پاک نفست عطر خوش یاس بُود
که علی بر نفس یاس در احساس بُود
کلبه ی عشق علی با تو تماشایی شد
دمبدم شاعری ام از تو مسیحایی شد
آنقدر صاعقه ی چشم تو نور افشان است
که دل تار من از نور شما تابان است
ای که از روز ازل در تب و در تاب شدی
چه حدیثی به تو گفتند دُر ناب شدی
تو بزرگی و در این قافیه ها جایت نیست
خس و خاشاک زمین منزل و ماوایت نیست
آسمان هم بشود نام شما باز کم است
پر جبریل امین هم بکند ناز کم است
در حسینیه دل نام تو انشا کردم
چشم دل را به رخ زینبی ات وا کردم
گفتم امشب که سر سفره ی تو مهمانم
رونمایی دهم از شعر دل دیوانم
خواستم شعر دلم را به رهت هدیه کنم
و گریزی بزنم کرببلا گریه کنم
تو در آنروز که در شام اقامت کردی
با قیامت همه دیدند قیامت کردی
دختر فا طمه ی فاضله ی یاس کبود
مثنوی های دلم سوی تو آمد به سجود
،،عکس روی تو چو در آینه ی جام افتاد
دل من هم به سر زلف تو در دام افتاد،،
شعرهایم به ره صبر تو تسلیم شدند
همه در محضرتان حالت تعظیم شدند
واژه ها تا که رسیدند به تو خم گشتند
در نهانخانه ی قلب تو محرم گشتند
مادرت موی تو می بست و گل افشان می کرد
کربلا گیسوی تو باز پریشان می کرد
زینبی هستم و از تاب و تبت می گویم
از نماز سحر و ذکر شبت می گویم
ما در این بزم اگر یار مقرب هستیم
همه مدیون دعای شب زینب هستیم
چادر خاکی مادر نرود از یادم
،،آید هر دم غمی از نو به مبارکبادم،،
شانه بر گیر ز مادر که به بالا نبرد
شانه اش درد کند شانه نه حالا نبرد
با حسین و تو دلم غرق عبادت باشد
نام این شاعر گمنام به یادت باشد
#حسین جعفری
1_2198559564.mp3
352.2K
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
ذکر ملائک شده قدر و تبارک
ولادت عمه ی سادات مبارک
دختر مولا آمد،ثانیِ زهرا آمد
خواهر سلطانِ عشق،زینب کبریٰ آمد
صلّی علیٰ محمد،دخت علی خوش آمد
صلّی علیٰ محمد،زینب کبری آمد
عصمت حقّ و گلِ گلشن احمد
دلبر شاه عالمین آمد خوش آمد
جلوه ی نورِ خدای حیّ سرمد
خواهرِ اربابم حسین آمد خوش آمد
به چشم آل عبا،گریه شادی آمد
گلِ بهشتِ حق در،ماهِ جمادی آمد
صلّی علیٰ محمد،دخت علی خوش آمد
صلّی علیٰ محمد،زینب کبری آمد
ازین توسّل،به زیر عَلَمِ تو
فیض ببرن مدافعان حرم تو
یا زینب از این،عطا و کرم تو
فیض ببرن مدافعان حرم تو
فیض ببرن شهدا،همّت و باکری ها
آتش نشان ها و هم،عبداللهْ باقری ها
صلّی علیٰ محمد،دخت علی خوش آمد
صلّی علیٰ محمد،زینب کبری آمد
#امیر_عباسی
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
@babollharam
1_2162493737.mp3
304.6K
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
به روی دست علیس،دخت بی قرینه
از تلالؤ اون نگاش ، روشنه مدینه
زینب کبریٰ اومد
زینت مولا اومد
وارث صبر علی
مرجع عظمیٰ اومد
زینب کبری مدد.......
هم ملیکه ی عرش وهم ،ماه عالمینه
مفتخره که تا ابد ، یاور حسینه
ذوالفقار حیدره
کوثری از کوثره
خواهرودخت امام
شوکت پیغمبره
زینب کبری مدد...
بر علی و بر فاطمه ،نور هر دو عینه
آرامش چشم ترش،دیده ی حسینه
فاطمه رو ،مه جبین
دختر ِ حِصن ِحَصین
یک نخی از معجرش
رشته ی حبل المتین
زینب کبری مدد......
#علی_مهدوی_نسب
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
@babollharam
دلی که سوخت با حال خراب آتش نمیگیرد
که این میخانه با جوش شراب آتش نمیگیرد
خس و خاشاک آوردند دریا را بسوزانند
حرامی ها نفهمیدند آب آتش نمیگیرد
اگر آتش گرفت این در به گرمای وجود توست
کدامین چوب پیش آفتاب آتش نمیگیرد
سرِ دست علی با اشک چشمان حسن تر شد
اگر از شرمِ زهرا این طناب آتش نمیگیرد
اگر قرآن جهنم را روایت می کند یعنی
به این آتش نوشتن ها کتاب آتش نمیگیرد
زمانی کعبه را آتش زدند و همچنان قبله است
اگر چادر بسوزد که حجاب آتش نمیگیرد
دلت را مشت مشت انگار در دستاس میریزی
دلش سنگ است اگر این آسیاب آتش نمیگیرد
در این بستر از این پهلو به آن پهلو تو میسوزی
تو میسوزی چرا این رخت خواب آتش نمیگیرد
چرا دائم گل نیلوفرت در غنچه میماند
چرا رویت کبود است و نقاب آتش نمیگیرد
تو که میسوختی محسن عجب آغوش گرمی داشت
از این غم هیچکس مثل رباب آتش نمیگیرد
کنار نامه ی اعمال من این شعر پیوسته است
اگر روح و تنم روز حساب آتش نمیگیرد
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
#شور
#کجابیامزاربزنم
#سیدمجید_بنی_فاطمه
#فاطمیه
___
روضه ی کوچه خودش اندازه ی صد سال حرفه
روضه های فاطمیه حرف تازه کم نداره
گریز روضه ی امشب همین باشه که زهرا
تو این عالم یه سنگ قبر کوچیکم نداره
کجا بیام زار بزنم سرمو به دیوار بزنم
کجا برم داد بزنم بغضمو فریاد بزنم
روضه های فاطمیه دیگه روضه خون نمی خواد
صدای در بیاد خودش یه دنیا روضه میشه
گریز روضه سمت در و دیوار رفته امشب
بازم سادات ببخشند من که شرمندم همیشه
آتیش بگیره دستی که آتیش کشیه بود درو
بشکنه دست وپایی که شکسته بار شیشه رو
کجا بیام زار بزنم سرمو به دیوار بزنم
کجا برم داد بزنم بغضمو فریاد بزنم
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
در بگو دیوار بشنوه
این روضه رو صد بار بشنوه
ضربان قلب محسن و
خدا کنه مسمار بشنوه
تو خونه ریختن بی اجازه
منو ببخشید روضه بازه
اومده فضه واسه تشییع جنازه
گر گرفته چادر فاطمه وای وای وای
به زمین که می خوره فاطمه وای وای وای
نفسش می بره فاطمه وای وای وای
وای مادر
گر گرفته چادر فاطمه وای مادر
به زمین که می خوره فاطمه وای مادر
نفسش می بره فاطمه وای مادر
اونی که آتیش تو مشتشه
یه لشکر از هیزم پشتشه
یه جوری زد که در بشکنه
فاطمه تو خونه اش کشته شه
چادر زهرا رو زمینه
کی فکر می کرد که تو مدینه
فاطمه پهلوش بشکنه حیدر ببینه
پشت در انقده فریاد زدن وای وای وای
مادر و تا که در افتاد زدن وای وای وای
سر مادر حسین داد زدن وای وای وای
وای وای وای ......
اینا می خوان زهرا خسته شه
تا دستای مولا بسته شه
تو کوچه ها قنفذ اومده
اون چیه که توی دستشه
تا ریخت گواه این مصافه
سند برا این اعترافه
کشتن زهرا گردن ضربه غلافه
کوچه ها عجب شده مقتلی وای وای وای
فاطمه رسید به مولا ولی وای وای وای
زدنش جلو چشای علی وای وای وای
وای وای وای......
گر گرفته چادر فاطمه وای وای وای
به زمین که می خوره فاطمه وای وای وای
نفسش می بره فاطمه وای وای وای
وای مادر
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
#حضرت_زهرا
شانه ی ضرب دیده اش نگذاشت
موی او را دوباره شانه کند
باید انگار جای بازوی خود
مادرش شانه را بهانه کند
زینب از دست های لرزانش
خوب فهمید هُرم آتش را
مادرش زیر لب چنین می گفت
با تو هم اینچنین زمانه کند
اشک ها شان برای هم زیباست
کربلا و مدینه ای بر پاست
زینب افتاده است یاد غلاف
مادرش یاد تازیانه کند
آن زمانی که دید آتش را
آستین در دهان گذاشت ولی
خوب فهمید روز عاشورا
خیمه ها را عدو نشانه کند
درب آتش گرفته سویی بود
روی دیوار جای خون مانده
با وجود هجوم خاکستر
خانه را او چگونه خانه کند
حرف های علی و زهرا هم
خود چنان روضه ایست مکشوفه
آن زمانی که فاطمه می گفت
تشیعش را علی شبانه کند
علی اصغر یزدی
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
#حضرت_زهرا
رد خونست که بر پیکر این در مانده
مثل زخمی که روی بال کبوتر مانده
لرز سختیست که بر زانوی حیدر مانده
گرد و خاکست که بر چادر مادر مانده
غم عالم به سرم ریخت ،امان از کوچه
همه ی بال و پرم ریخت ، امان از کوچه
آنقدر سوخته که چادرش از سر افتاد
دست بر شانه ی من بود که مادر افتاد
بضعه افتاد ، همه جان پیمبر افتاد
دردسر بود که در خانه ى ما شر افتاد
گره افتاده به این کار،امان از کوچه
خم شده حیدر کرار ، امان از کوچه
مانده خاکستر در ، روی پر و بال اما
مانده در گوش من آن شورش و جنجال اما
یاد آن قد خم و آن تن بی حال اما
چادری که شده در معرکه پا مال اما
بدتر این بود نه با پا ، که با سر افتاد
تا به روی کمر مادر من در افتاد
مانده نجوای شب و روز منو این کوچه
مانده این آه جگر سوز من و این کوچه
آتش و دود غم افروز من و این کوچه
حسرت مادر دیروز من و این کوچه
تکه تکه شده ام ، قحطی مرگست خدا
میکشد آه مرا ، کوچه جدا ، مرگ جدا
آسیابست که امروز سرش خلوت شد
یا تنوری که برایش غم نان حسرت شد
گریه در روزن چشمان همه دعوت شد
بوی مادر به لباس تن من عادت شد
سخت تر میگذرد ثانیه ها بی مادر
شده دلگیر همه خانه ى ما بی مادر
هیچ داغی بجز این داغ مرا پیر نکرد
بين موهای حسن این همه تأثیر نکرد
یل خیبر شکنی را نه زمین گیر نکرد
گریه چشمان مرا از غم تو سیر نکرد
آن سه تا بانی دردند ، امان از کوچه
چه جفاها که نکردند ، امان از کوچه
نرگس غریبی
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
#حضرت_زهرا
خودت را در میان صحنه محشر تصور کن
خودت را بی کس و بی یارو بی یاور تصور کن
خودت را در میان شعله ها در موجی از آتش
خودت را در میان دود و خاکستر تصور کن
تصور کن خودت را در میان کوچه ی تنگی
و در آن کودکی را پیش یک مادر تصور کن
و بعدش مادری را که گرفته دست کودک را
و آنها را میان خیل یک لشکر تصور کن
و در ذهنت تجسم کن 40 نامرد جنگی را
که صف بستند پشت خانه حیدر، تصور کن-
40 نامرد جنگی و رخ ناموس پیغمبر
خودت تا انتهای قصه را دیگر تصور کن
بیا و بعد از این مثل علی فردای زینب را
تو از امروز با ساقی بی کوثر تصور کن
و این یعنی به یاد آور دوباره بیت اول را
خودت را در میان صحنه محشر تصور کن
بیا یک بار در عمرت فقط یک بار در عمرت
تمام نخل ها را در سرت بی سر تصور کن
تصور کن تو هم در گودی مقتل زمین خوردی
و حالا شمر را با چکمه اش بهتر تصور کن
بیا من بعد قاسم را علی اکبر تصور کن
بیا من بعد اکبر را علی اصغر تصور کن
...
بماند داستان شام و مهمانی و بزم می
خودت تا انتهای قصه را دیگر تصور کن
محمود یوسفی
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین