#اشعارناب شب هفت _اباعبدالله الحسین_سلام_الله_علیه
در شام ودرکوفه تن یارم کشیدند
باکعب نیزه، سمتِ بازارم کشیدند
این معجری را كه سرم دارم کشیدند
این جا چه شأنی دارد این معجر، کجایی!
ای مرغ عشق من تورا بی پَر نمودند
جسمِ توراباخنجری بی سر نمودند
خنده به اشک دیده ی خواهر نمودند
افتاده روی تلِّ خاكستر کجایی
دست پلیدی کرده بر رویم جسارت
باشمروخولی وسنان رفتم اسارت
دیدم تن وامامه ات رفته به غارت
ای سربریده، هستی خواهر-کجایی
درزیرچکمه پیکرت از حال افتاد
خولی پی دزدیدن اموال افتاد
دیدم تنت درگوشه ی گودال افتاد
تسبیح عبا عمامه انگشتر ، کجایی
بر روی نیزه چشم تر داری ،برایم
آیا زدخترها خبر داری،برایم
اصلاً دلی خونین جگر داری، برایم
دیدم نگاه آخرت را در کجایی
این پیچش بادصبا ازجانب توست
بروی نیزه این دعاازجانب توست
دارالشِفای این دواازجانب توست
افتاده ام در گوشه ی بستر، کجایی!
اینجا مسیرِ كوفه تا شام بلابود
یامقصداینِ مردهاشام بلابود
ازبعداین کرب وبلاشام بلابود
از بس فنا گردیده ام من در کجایی
#آرمین_غلامی_(مجنون کرمانشاهی)