مدح حضرت امام رضا علیه السلام
ای شهریار طوس خدا را عنایتی
بر عاکفان کعبۀ کویت عطوفتی
ما عاشقان آل رسولیم و داده ایم
تا پای جان به خدمتشان دست بیعتی
تو حجّت خدایی و فرزند فاطمه
مَسند نشین قدس سریر ولایتی
لطف تو بیکران و عطای تو بیشمار
احسان سفرۀ تو ندارد نهایتی
طاق و رواق و صحن وضریح حریم تو
ما را بود ز گلشن فردوس آیتی
نازم به عزّت تو که قدّوسیان کنند
از درگه شریف تو کسب شرافتی
ای مهربان طبیب ز دارالشفای تو
بیمار عشق راست تمنّای صحّتی
افتادگان درگه خود را ز در مران
مائیم مستمند تو دریای رحمتی
زین راه های دور و دراز و غم سفر
باشد غرض ز قبر تو فیض زیارتی
آقایی و کرامت و لطف و سخا و جود
زیبنده از شما بود از ما ارادتی
بنهاده ایم بر در تو یا اباالحسن
روی نیاز خود به امید شفاعتی
نبود به جز جلال خداوند ذوالجلال
بر پایۀ جلال تو هرگز جلالتی
قربان لطف و فضل تو یا ثامن الحجج
باشد کریم را به فقیران کرامتی
#خوندل نهاده بر در تو روی احتیاج
خود حاجتش روا کن وبگذار منّتی
✍منکلام:مرحوم استاد حاج حیدر شبگرد
متخلص به خوندل تبریزی
🔴کانال رسمی عاشقان حضرت زینب«س»
https://eitaa.com/hazratehzeynab
مدح حضرت امام رضا علیه السلام
ای جلالِ تو نمایندهء اجلالِ خدایی
عزّتِ خطّهء طوسی شرفِ کشورِ مایی
تو کریمی تو رحیمی تو عطوفی تو رئوفی
تو به تقدیر شکیبا تو به تدبیر رضائی
جای دارد که به فردوس زند طعنه حریمت
آن چنان در حرمت هست فزاینده صفایی
گر چه گویند خلایق که تویی ضامنِ آهو
بلکه تو ضامنِ هر بیکس و افتاده ز پایی
خوانِ احسانِ تو گسترده تر از سُفرهء جنّت
ریزه خوار از کرم و فضلِ تو صد حاتمِ طائی
شهریاران همه شاد از تو به یک نیم نگاهی
سرفرازان همه خاضع به تمنّای عطائی
فقر را جدّ تو چون فخر شمرده است از آن رو
تو امیدِ فقرایی تو معین الضّعفائی
تو امامی تو امیدی تو امیری تو پناهی
تو شهنشاهِ جهانی نه غریب الغربائی
پوشِ زرّینِ مزارِ تو به خورشید نازد
تو فروغی به مه و مِهر تو خود نور و ضیائی
آن دری را که در آن روز به جابش ننهادند
لطف و احسانِ تو نگذاشته نه شیخِ بهائی
جانِ عالم به فدای کرمِ آلِ محّمد ص
خود نخواهند که بینند ز ما جرم و خطائی
سرِ سودایی ما غیرِ شما را نگزیند
کز عنایت نظری کن به منِ بی سر و پائی
زائران کاش بدانند چه اندازه رئوفی
شاعران کاش بگویند به حدّ تو ثنائی
راهِ حق را ز تو جویند همه اهلِ حقیقت
تو همه شمسِ شموسی که به حق راهگشائی
مشک شرمنده از آن عطرِ دلاویزِ مزارت
عطرِ جنّت ز شمیمت نبرد راه به جائی
با وجودِ تو ، به فردوس زند طعنه خراسان
نیست با طوس به گلزارِ ارم قدر و بهائی
پرتوِ قبرِ تو روشنگرِ دنیای جهالت
تو همان نیّرِ ظلمت تو همان نورِ هدائی
به کریمان ز تو همواره رسد فیضِ کرامات
که تو خود معدنِ جودی که تو خود کنزِ سنائی
تو عزیزی تو شریفی تو گلِ باغِ رسولی
در کریمی تو نمایندهء الطافِ خدایی
از درِ فیضِ تو محروم نشد اهلِ نیازی
تو سراپا همه لطفی تو همه مِهر و وفائی
عرشیانند ز درگاهِ تو مایل به نصیبی
فرشیان قانع از احسانِ تو بر برگ و نوائی
ما نه تنها متنعّم ز سرِ سُفرهء لطفت
به همه اهلِ جهان خوانِ تو داده ست صلائی
چند بار آمدم ای شاه به بوسیدنِ قبرت
به امیدی که شبِ اوّلِ قبرم تو بیائی
منِ مسکین و تهی دست سراپا که نیازم
چه شود اگر کنی ای شاه عنایت به گدائی
زَهر در خوشهء انگور تو مجبور به خوردن
خوردی ، افسوس محالست از این زهر رهائی
آخرین لحظه جوادِ تو آمد به کنارت
بُرد با شهدِ وصال از دلِ تو زَهرِ جدائی
تشنه جان داد ولی جدّ تو در گوشهء غربت
جرعه ای آب ندادند بر او اهلِ جفائی
آب مهریهء زهرا و حسین با لبِ عطشان
جان سپرد و ننمودند ز حق شرم و حیائی
مانده بودش نه علی اکبر و عباس و نه قاسم
زینب از خیمه برون تاخته با نوحه سُرائی
معجر اندر سرِ خود محکم و با وقر و تأنّی
قتلگاه آمد و فرمود به فریادِ رسائی
غیرتت رفت کجا ننگ به تو ای پسرِ سعد
می شود کشته حسینِ من و خاموش چرائی
چشم از آن دوخته بر سُفرهء احسانِ تو #خوندل
استخوانی ز نوالت برسد تا به هُمائی
چون ندارم به کس امّید به جز آل محمّد
وای بر من نکنی گر تو به این درد دوائی
✍منکلام:مرحوم استادحاج حیدرشبگرد
متخلص به خوندل تبریزی
🔴کانال رسمی عاشقان حضرت زینب«س»
https://eitaa.com/hazratehzeynab
مدح حضرت امام رضا علیه السلام
ای جلالِ تو نمایندهء اجلالِ خدایی
عزّتِ خطّهء طوسی شرفِ کشورِ مایی
تو کریمی تو رحیمی تو عطوفی تو رئوفی
تو به تقدیر شکیبا تو به تدبیر رضائی
جای دارد که به فردوس زند طعنه حریمت
آن چنان در حرمت هست فزاینده صفایی
گر چه گویند خلایق که تویی ضامنِ آهو
بلکه تو ضامنِ هر بیکس و افتاده ز پایی
خوانِ احسانِ تو گسترده تر از سُفرهء جنّت
ریزه خوار از کرم و فضلِ تو صد حاتمِ طائی
شهریاران همه شاد از تو به یک نیم نگاهی
سرفرازان همه خاضع به تمنّای عطائی
فقر را جدّ تو چون فخر شمرده است از آن رو
تو امیدِ فقرایی تو معین الضّعفائی
تو امامی تو امیدی تو امیری تو پناهی
تو شهنشاهِ جهانی نه غریب الغربائی
پوشِ زرّینِ مزارِ تو به خورشید نازد
تو فروغی به مه و مِهر تو خود نور و ضیائی
آن دری را که در آن روز به جابش ننهادند
لطف و احسانِ تو نگذاشته نه شیخِ بهائی
جانِ عالم به فدای کرمِ آلِ محّمد ص
خود نخواهند که بینند ز ما جرم و خطائی
سرِ سودایی ما غیرِ شما را نگزیند
کز عنایت نظری کن به منِ بی سر و پائی
زائران کاش بدانند چه اندازه رئوفی
شاعران کاش بگویند به حدّ تو ثنائی
راهِ حق را ز تو جویند همه اهلِ حقیقت
تو همه شمسِ شموسی که به حق راهگشائی
مشک شرمنده از آن عطرِ دلاویزِ مزارت
عطرِ جنّت ز شمیمت نبرد راه به جائی
با وجودِ تو ، به فردوس زند طعنه خراسان
نیست با طوس به گلزارِ ارم قدر و بهائی
پرتوِ قبرِ تو روشنگرِ دنیای جهالت
تو همان نیّرِ ظلمت تو همان نورِ هدائی
به کریمان ز تو همواره رسد فیضِ کرامات
که تو خود معدنِ جودی که تو خود کنزِ سنائی
تو عزیزی تو شریفی تو گلِ باغِ رسولی
در کریمی تو نمایندهء الطافِ خدایی
از درِ فیضِ تو محروم نشد اهلِ نیازی
تو سراپا همه لطفی تو همه مِهر و وفائی
عرشیانند ز درگاهِ تو مایل به نصیبی
فرشیان قانع از احسانِ تو بر برگ و نوائی
ما نه تنها متنعّم ز سرِ سُفرهء لطفت
به همه اهلِ جهان خوانِ تو داده ست صلائی
چند بار آمدم ای شاه به بوسیدنِ قبرت
به امیدی که شبِ اوّلِ قبرم تو بیائی
منِ مسکین و تهی دست سراپا که نیازم
چه شود اگر کنی ای شاه عنایت به گدائی
زَهر در خوشهء انگور تو مجبور به خوردن
خوردی ، افسوس محالست از این زهر رهائی
آخرین لحظه جوادِ تو آمد به کنارت
بُرد با شهدِ وصال از دلِ تو زَهرِ جدائی
تشنه جان داد ولی جدّ تو در گوشهء غربت
جرعه ای آب ندادند بر او اهلِ جفائی
آب مهریهء زهرا و حسین با لبِ عطشان
جان سپرد و ننمودند ز حق شرم و حیائی
مانده بودش نه علی اکبر و عباس و نه قاسم
زینب از خیمه برون تاخته با نوحه سُرائی
معجر اندر سرِ خود محکم و با وقر و تأنّی
قتلگاه آمد و فرمود به فریادِ رسائی
غیرتت رفت کجا ننگ به تو ای پسرِ سعد
می شود کشته حسینِ من و خاموش چرائی
چشم از آن دوخته بر سُفرهء احسانِ تو #خوندل
استخوانی ز نوالت برسد تا به هُمائی
چون ندارم به کس امّید به جز آل محمّد
وای بر من نکنی گر تو به این درد دوائی
✍منکلام:مرحوم استادحاج حیدر
شبگرد
@azizamhosen
@yaraliagham