بسمالله الرحمن الرحیم
#جناب_حبیب_بن_مظاهر_ع
#زبان_حال
#میلاد_حسنی
▶️
این نامهای که از تو به دستم رسیده است
آتش به بند بند وجودم کشیده است
پرسید همسرم چه شده منقلب شدی؟
آقا مگر چه گفته که رنگت پریده است
@hosenih
در نامه ات چه آه بلندی کشیدهای
تیرِ «مِن الغریب» امانم بریده است
من که نمردهام دم از این بی کسی مزن
این تیغ گرچه کهنه ولی آبدیده است
گر شد قدم کمان نه برای کهولت است
آقا به احترام تو پشتم خمیده است
@hosenih
میخواست جز تو وا نشود دیده اش به غیر
این پیر اگر که ابروی خود را نچیده است
ای مسلم ابن عوسجه! فکر حنا مباش
مولا نوشته بار حنایم رسیده است
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#زبان_حال
#واحد
ای هم نفس بنگر علی تنهای تنها مانده است
یک خانه ی آتش زده باقی برایم مانده است
همان بهتر باشی و از من رو بگیری
همان بهتر با غم حیدر خو بگیری
بگو ذکر یا علی تا نیرو بگیری
همان بهتر دست خود بر پهلو بگیری
حبیبم غریبم
حبیبم غریبم
می بینم از شب تا سحر پهلو به پهلو می شوی
دیدم سر سجاده ات زانو به زانو می شوی
به پا خیز از بسترت ای بانوی خانه
دوباره رونق بگیرد این آشیانه
بگیر از چشم علی اشک دانه دانه
بنه مرحم بر روی زخم تازیانه
حبیبم غریبم
حبیبم غریبم
کی غنچه ی نشکفته را با ضربه ی پا چیده است
کی بر گره افتادن کار کسی خندیده است
که دیده یک نوجوان از عمرش شود سیر
که دیده بانوی هجده ساله شود پیر
تو رفتی و شد فضای این خانه دلگیر
فتادم از پا تو یا زهرا دست من گیر
حبیبم غریبم
حبیبم غریبم
ای روشنای دیده ام شب ها تو بیداری چرا
با هر نفس از سینه ات خون می شود جاری چرا
چرا پنهان می کنی جای زخم مسمار
چرا زهرا دست خود میگیری به دیوار
برای من هم سپر بودی هم طرفدار
به جای زینب ز رخسارت پرده بردار
حبیبم غریبم
حبیبم غریبم
✨اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج✨