eitaa logo
عزیزم حسین♥️
4.4هزار دنبال‌کننده
10.8هزار عکس
10.4هزار ویدیو
161 فایل
ا ﷽ ا تکثیر و نشر کانال🙏 تکثیر عشق ناب علوی،حسینی است❤️💚 عشق را باید همی تکثیر کرد👌 ای عشق سربلند که برنیزه میروی ازحلقه کمندتو راه گریز نیست کانال های ما: حسینی، محبتی : @azizamhosen روضه،مقتل: @yaraliagham علمی،حدیثی: @qalalsadegh135
مشاهده در ایتا
دانلود
📋تا دیدم که افتادی رو زمین با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ تا دیدم که افتادی رو زمین منم از کمر خم شدم ببین پاشو خواهرِ تو داره از این غصه میمیره پاشو ای علمدار لشکرم شده خیره دشمن سوی حرم ببین که از این دوری دخترم بهونه گیره میگه عمو بیا، جونم به لب رسید در انتظارته، داره به تو امید اما نمیدونه، زخمیه پیگرت ای وای اگه بیاد، آخر بالا سرت میبوسم حالا چشم تارِ تو نگو که همین‌جاست مزارِ تو چطوری برم از کنار تو برادر من پاشو ذکر حیدر رو دَم بگیر پاشو روی دوشت عَلم بگیر پاشو راه بسوی حرم بگیر ای یاور من باور نمیکنم، دستت جدا شده با ضربه‌ی عمود، فرقت دوتا شده بعد تو دشمنم، تا خیمه‌ها میاد نقشه داره برا، اهل حرم زیاد سه‌شعبه زدن بی‌هوا به تو زدن تیر به مَشک پُر آب تو با نیزه زدن دشمنا به تو رحمی ندارن با کینه به سمتِ تو اومدن نخواستن یه ذره اَمون بدن چه زخمای به پیکرت زدن چه بی‌شمارن خونا رو از سر و، روی تو میبرن من میدونم اومد، پیش تو مادرم گفته برای تو، از سیلی خوردنش گفته که حیدر و، دست بسته بردنش شاعر ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
‍ بانوی بی نشان: 📋 کاش میشد باز برگردی به شهر مادرت / (ع مداحی‌های کربلایی سیدرضا نریمانی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ کاش میشد باز برگردی به شهر مادرت تا که راحت جان دهد این کفتر نامه‌برت من نوشتم که بیا، ای کاش دستم می‌شِکست کاش می شد پیکِ من هرگز نیاید محضرت نامه‌هاشان را نخوانده پاره کن ، آتش بزن هیچ کس اینجا نخواهد ماند یار و یاورت یک کمی هم رحم کن بر لخوشی‌های رباب جان من برگرد، تا زنده بماند اصغرت سر به سر با مردم این شهر نگذار و برو نقشه‌ها دارند در سر، کارها هم با سرت نیزه‌داری نیزه‌اش را تیزِ تیزِ تیز کرد تا بیفتد با تمامِ آن به جان اکبرت مشک‌هایت را حسابی پُر کن اینجا آب نیست رحم کن بر آبروی حضرت آب‌آورت لااقل اهل و عیالت را ببر یک جای امن گُنگ و سربسته بگویم " وای ، موی دخترت " چشم‌های بی‌حیای مردم اینجا هرزه است وای می‌ترسم بیفتد بر نگاه خواهرت *شاعر : ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ بانوی بی نشان: 📋 غریب و تنها، با دست بسته / (ع) مداحی‌های کربلایی سیدرضا نریمانی ـــــــســـــــــــــــــــــــــــــــ غریب و تنها، با دست بسته میبَرنم با سر شکسته سیلی که خوردم مزه‌ی دست بی‌حیاها رو چشیدم روضه‌های مدینه رو من دیگه دیدم طعنه‌ها که علی شنید منم شنیدم بی هوا سیلی خوردن‌و من فهمیدم توی غریبی مردن‌و من فهمیدم پسر عمو میکُشَنت ، برگرد برگرد به روی خاک میکِشَنت ، برگرد برگرد این روزا خیلی خرابه کوفه جون رقیه، نیا به کوفه تو شهر کوفه هیچ کسی نیست منتظر اومدن تو نقشه کشیدن برای پیرُهن تو اینا نمیخوان که باشه سر رو تن تو نقشه دارن واسه سرت، آقا برگرد کینه دارن از پدرت، آقا برگرد نامه هارو بذار کنار، جون مسلم دختراتو کوفه نیار، جون مسلم حرفای کوفی همه‌ش دروغه این روزا بازار خیلی شلوغه هجوم آوردن یکی یه خنجر میخره یکی یه نیزه یکی به اسبش میزنه نعلای تازه یکی سه شعبه برای تیراش میسازه زنده‌ت نمیذارن اینا، وای وای وای وای یه حرمله دارن اینا، وای وای وای وای چه بی حیان چه بد دهن، وای وای وای وای مثل مغیره میزنن، وای وای وای وای ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📋 يا فتیان بنی هاشم،احملوا اخاکم *بخش دوم صوت* (ع) با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ صداش بلند شد « يا فُتْيانَ بَنِي هاشِم، إحْمِلُوا أَخاكُمْ » بیاین برادرتون و ببرین آی بنی هاشمیا... جوانان بنی‌ هاشم بیایید علی را بر در خیمه رسانید خدا داند که من طاقت ندارم علی را بر در خیمه رسانم چاره‌ای نیست با این پاهای نیمه‌جون روی عبا می برمت، حتی شده کِشون کِشون خونه دلم،نشد بمونی حاصلم غم تو میشه قاتلم، خونه دلم وقتی شهیدی رو میارن، سریع دو سه نفر میرن زیر بغلای پدر شهید و میگیرن؛ اما ابی عبدالله هیشکی و نداشت. این قدر کسی نبود یهو سرش و بالا گرفت، همچین که رو بدن علی‌اکبر افتاد، شیخ جعفر شوشتری میگه:« مُرد ابی عبدالله. همه می‌گفتن حسین جون داد، تموم شد. یهو دید یه دستی اومد رو شونه‌ی حسین. - داداش! پاشو، پاشو قربونت برم؛ عزیز دلم؛ تو که این همه داغ دیدی یادت نمیره! مادرمون و، بابامون و، داداشمون و؛ بابا پاشو، ببین اینا دارن می‌خندن کف میزنند هلهله میکنند. پاشو داداش، پاشو آبرومون داره میره. یهو ابی عبدالله تا صدای زینب و شنید از جا بلند شد:« قربونت برم، چجوری اومدی این مسیر رو؟! نگفتی نامَحرما نگات می‌کنند؟! یه نگاه به داداشش کرد:« حسین! مگه من یادم میره اون روزی که بابام علی رو دست بسته بردن مسجد، من که سالمم چیزم نیست؛ مادر پهلو شکسته بود، سینه‌ش آسیب دیده بود، بازوش زخم بود، چه جوری دست به دیوار گرفته بود؛ میدونید هی می‌گفت: «علی.... یک نفر بیش نبودی که به میدان رفتی این همه نیزه چرا دور و برت افتاده؟! ــــــــــــــــــــــــــــــ