.
#چهارپاره
#فاطمیه #حضرت_زهرا
#صلی_الله_علیک_یافاطمه_الزهرا
سر سجاده ات که می آیی
راه معراج عاشقان باز است
هر نخ از ریشه های چادرتو
آسمانی برای پرواز است
مهر و امضای حاجت عالم
در دعای دل شکسته ی توست
مادرانه ترین نوازش ها
توی دستان پینه بسته ی توست
از سر معجر تو ای بانو
آیه های حجاب میریزد
از همان چادرت که وصله زدی
در محل آفتاب میریزد
مثل خورشید.... نه فراتر از آن
چشم هستی است روشن از نورت
دائما رشد میکنم چون گل
پای این اشکها من از نورت
این یتیم فقیر مسکین را
سرپناهی نبوده غیر از تو
تا به بن بست خورده ام مادر
هیچ راهی نبوده غیر از تو
مادران درد هم اگر دارند
با همان حال غرق لبخندند
هرکه شد غصه دار قصه ی خویش
مادران غصه دار فرزندند
ای که اشک عزای تو بوده است
مایه ی سربلندی و شرفم
من که نالایقم برایم باز
مادری کن اگرچه ناخلفم
با همان خاک هم ملوکانه است
چادر تو اگر چه غرق رفو است
روز محشر که روز بی کسی است
رشته ی چادر تو واعتصمو است
شک ندارم حجاب بی بدلت
قبله ی پاکی است بی بی جان
خاکها بر سر زمین از چه
چادرت خاکی است بی بی جان؟
چادرت خاکی است بی زحمت
اول روضه چادری بتکان
با تکان دادن همین چادر
گرد غم را به پلکها بنشان
من بمیرم برایت آن دم که
کند وکم رنگ شد نفسهایت
غرق غم آه میکشم گویا
پشت در تنگ شد نفسهایت
در نمیخواست سر به تو بزند
لگدی ناگهان نثارش شد
روی لولا عقب عقب چرخید
دلش از غصه غرق آتش شد
در نمیخواست شعله ور باشد
بلکه میخواست مهربان باشد
میخ میخواست غنچه ات ای گل
پای دیوار در امان باشد
در لگد خوردو میخ را آورد
تا بهشت تو لاله گون باشد
از همان لحظه تا ابد باید
دل تاریخ غرق خون باشد
حیرتم کشت بین کوچه چرا
آسمان بر زمین نمیافتاد
تو اگر بر زمین نمیخوردی
شاهی از صدر زین نمیافتاد
#محمد_علی_بقایی ✍
...................................................................
.
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#قصیده
تو بی کرانه تر از آسمان و دریایی
تو عطر باغ بهشتی امید گلهایی
به احترام تو پیغمبر است پیغمبر
که در تمام شئون در کنار بابایی
برای خلقت عالم دلیل دیروزی
برای (ما خلق الله) امید فردایی
تو آن یگانه ی دردانه ای که پیشانی
به جز برای خدا بر زمین نمیسایی
تو رو گرفته ای از آن فقیر نابینا
که خلق را برسانی به اوج بینایی
نخواستیم جهانی که نیستی در آن
که نیست بی تو بهشت خدا تماشایی
تویی جمال خداوند از تمام جهات
تویی تصور حق در کمال زیبایی
فقط مرید در خانه ی شما شده است
به طعم ناب طعام جنان پذیرایی
تو کوثری به همه خیر میرسد از تو
که مایه برکت در تمام دنیایی
نه قدر و کوثر و تطهیر و هل اتی، تنها
که در سراسر آیات وحی پیدایی
کبیره ای است به شکل زنا و رنگ ریا
نماز بی تو مگر چیست غیر رسوایی؟؟؟
در این قصیده که اوصاف توست ای مادر
چه کار میرسد از ما به غیر شیدایی؟؟؟
دمیده میشود آن دم که صور اسرافیل
ملائکه همه هستند در صف آرایی
شفاعتی برسان محضر خدا و بگو
که غیر حب تو مارا نبوده دارایی
سری که حب تو دارد قیامت است بلند
به نام نامی تو میشود شناسایی
قسم به خنده ی شیرین مرتضی که بهشت
نداشت بی گل لبخندی ازتو ، گیرایی
اگر نبود علی صادق مُصدَّق گفت
برای فاطمه هرگز نبود همتایی
به غیر از این که در عالم برای همسری ات
فقط علی است برازنده،چیست یکتایی؟؟؟
صدای کوبه درب بهشت نام علی است
نبوده در نظرت دلنشین تر آوایی
برای خیر رساندن به ما که پایینیم
هبوط کرده ای ، اصلا تو اهل بالایی
مگر نه اینکه بهشت است خانه ی تو چرا؟
مقیم خانه ی غمها میان صحرایی؟
میان این همه ظلمت به نور زهرایی
طلوع میکنی از خاک سرد تنهایی
حریف عزم تو این زخمها نخواهد شد
شهیده میشوی اما کنار مولایی
خِمار روی سرت بوده یا نه روز هجوم؟
برای ما شده این ماجرا معمایی
کدام دست سیاهی به عرش لطمه زده؟
چگونه پا زده بر بال چادرت پایی؟
چرا هنوز نگاهت کبود و تب دار است؟
تویی که مادر دو بهتر از مسیحایی
شکسته دست تو گهواره را نداده تکان
چقدر بغض گلویت نخوانده لالایی؟؟؟
دلیل داشت که در کوچه ها زمین خوردی
نداشت زانوی از پا فتاده ات نایی
چه حکمت است که بعد از خسوف،ماه علی
در آسمان غریبانه اش نمی آیی؟
اگرچه صورت تو زخمی است وسرخ کبود
هنوز فاطمه هستی هنوز زهرایی
#محمد_علی_بقایی ✍
...................................................................
.
#چهارپاره
#فاطمیه #حضرت_زهرا
#صلی_الله_علیک_یافاطمه_الزهرا
سر سجاده ات که می آیی
راه معراج عاشقان باز است
هر نخ از ریشه های چادرتو
آسمانی برای پرواز است
مهر و امضای حاجت عالم
در دعای دل شکسته ی توست
مادرانه ترین نوازش ها
توی دستان پینه بسته ی توست
از سر معجر تو ای بانو
آیه های حجاب میریزد
از همان چادرت که وصله زدی
در محل آفتاب میریزد
مثل خورشید.... نه فراتر از آن
چشم هستی است روشن از نورت
دائما رشد میکنم چون گل
پای این اشکها من از نورت
این یتیم فقیر مسکین را
سرپناهی نبوده غیر از تو
تا به بن بست خورده ام مادر
هیچ راهی نبوده غیر از تو
مادران درد هم اگر دارند
با همان حال غرق لبخندند
هرکه شد غصه دار قصه ی خویش
مادران غصه دار فرزندند
ای که اشک عزای تو بوده است
مایه ی سربلندی و شرفم
من که نالایقم برایم باز
مادری کن اگرچه ناخلفم
با همان خاک هم ملوکانه است
چادر تو اگر چه غرق رفو است
روز محشر که روز بی کسی است
رشته ی چادر تو واعتصمو است
شک ندارم حجاب بی بدلت
قبله ی پاکی است بی بی جان
خاکها بر سر زمین از چه
چادرت خاکی است بی بی جان؟
چادرت خاکی است بی زحمت
اول روضه چادری بتکان
با تکان دادن همین چادر
گرد غم را به پلکها بنشان
من بمیرم برایت آن دم که
کند وکم رنگ شد نفسهایت
غرق غم آه میکشم گویا
پشت در تنگ شد نفسهایت
در نمیخواست سر به تو بزند
لگدی ناگهان نثارش شد
روی لولا عقب عقب چرخید
دلش از غصه غرق آتش شد
در نمیخواست شعله ور باشد
بلکه میخواست مهربان باشد
میخ میخواست غنچه ات ای گل
پای دیوار در امان باشد
در لگد خوردو میخ را آورد
تا بهشت تو لاله گون باشد
از همان لحظه تا ابد باید
دل تاریخ غرق خون باشد
حیرتم کشت بین کوچه چرا
آسمان بر زمین نمیافتاد
تو اگر بر زمین نمیخوردی
شاهی از صدر زین نمیافتاد
#محمد_علی_بقایی ✍