#ورود_کاروان_به_کربلا
قدری به سینه آه برایم بیاورید
پیراهن سیاه برایم بیاورید
اخبار بین راه برایم بیاورید
تربت ز قتلگاه برایم بیاورید
دارد حسین می رود انگار کربلا
@hosenih
دارد دل رسول خدا می شود مذاب
می ریزد اشک روضه ز چشم ابوتراب
شد نوحه های فاطمه هم نالۀ رباب
کودک چقدر می خورد از نهر آب، آب
دارد عجیب قصۀ غمبار ، کربلا
این نالۀ دمادم زهرای اطهر است
زینب بدان که کرب و بلا پر ز لشگر است
تا چند روز بعد ، حسینِ تو بی سر است
آنروز روز غارت خلخال و معجر است
بدتر ز روضۀ در و دیوار ، کربلا
گریان توست مادر تو ای حسین من
بر نیزه می رود سر تو ای حسین من
گردد اسیر خواهر تو ای حسین من
گردد یتیم دختر تو ای حسین من
تا شام و کوفه همره اغیار ، کربلا
عباس من تو دور و بر کاروان بمان
همراه زینب و کمک بانوان بمان
پشت و پناه لشگر و پیر و جوان بمان
پیش حسین من به تمام توان بمان
بی تو نداشت سید و سالار ، کربلا
این قافله به سوی شهادت روانه است
شب نامه های مردم کوفه بهانه است
از غربت حسین هزاران نشانه است
در انتظار زینب من تازیانه است
زینب کجا و کوچه و بازار ، کربلا
انگار بوی پیرهنی را شنیده اند
اینها حدیث بی کفنی را شنیده اند
این سمّ اسبها بدنی را شنیده اند
این نیزه ها لب و دهنی را شنیده اند
رفت از مدینه تیزیِ مسمار ، کربلا
مادر هنوز پهلوی من درد می کند
این زخمهای بازوی من درد می کند
جای کبودیِ روی من درد می کند
خوردم زمین و زانوی من درد می کند
وای از حدیث سیلی خونبار ، کربلا
@hosenih
روزی که وقت آمدنِ لشگرم رسد
ایام دادخواهیِ از داورم رسد
مهدیِ من به داد دل مضطرم رسد
هم انتقام غنچه گل پرپرم رسد
پس مرگ بر منافق و کفار ، کربلا
شاعر: #محمود_ژولیده
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_عبدالله_بن_الحسن_ع_شهادت
صبر کردم، کشته ها دیدم ز تو، در این زمین
هیچ تاب زنده ماندن را ندارم بعد از این
رفت یک یک از برم، حتی گل شش ماهه ات
شد پس از اکبر، عمو عباس هم نقش زمین
قاسمم رفت و نمانده یادگاری از حسن
جز من و دست و سرم، یابن امیرالمومنین
@hosenih
تا کجا بینم غریبی تو را در کارزار
طاقت ماندن ندارم تا تو هستی بی معین
آه ای عمه، ببین شمشیرها را گرد او
زود خود را میرسانم بر عموی نازنین
هیچ شمشیری نگردد مانع جنگیدنم
نیزه ای، منعم نسازد، یا کمانی در کمین
هیچ نیرویی به گرد پای من، نتوان رسید
میرسانم خویش را تا مقتل سلطان دین
**
آی فرزند زنا، داری عمویم میگشی؟!
میکشی تیغ رذالت، بر امام المسلمين؟!
تا که من هستم به دستم میشوم او را سپر
چون عمو عباس دستم را دهم در راه دین
ای فدای غربتت این جان ناقابل، عمو
دستم افتاد و ندارم با کی از خون جبین
بهترین جای جهان شد قتلگاهم، ای دریغ
کیست چون من در تمسک بر تو ای حبل المتین
در دل دریای خون، بوسه به دستت میزنم
تا کنون قومی ندیده، دستبوسی اینچنین
شد ز تیر حرمله، جسمم به جسمت دوخته
خون من با خون تو آمیخت، تا خلد برین
یازده سال است بابایی برایم کرده ای
حق فرزندی ادا کردم، وفایم را ببین
آمده بابا به دیدارم که تحسینم کند
شد شهادتنامه اَم امضاء در این سرزمین
@hosenih
تا که یا اماه گفتم، مادرم زهرا رسید
الوداع ای عمه جان، روحم به کوثر شد قرین
من نبینم بر تنت رخت اسیری بهتر است
بعد از این گویا، حجابت میشود با آستین!
میروی منزل به منزل، باز میگردی ولی وعده دیدار ما، اینجاست روز اربعین
شاعر: #محمود_ژولیده
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحیم
#بازگشت_کاروان_اهل_بیت_ع_به_مدینه
#محمود_ژوليده
▶️
به آغوش مدینه عاقبت مادر رسیدم من
اگر چه قد کمان و مو سپیدم،روسفیدم من
تو میدانی چه آمد بر سرم، ای مادر خسته
هر آنچه از مدینه تا مدینه بود، دیدم من
مپرس از من، چرا پس کاروانت بی حسین آمد
که دیدم ذبح اعظم را به گودال و خمیدم من
چه اوضاعی، چه احوالی، چه طوفانی، چه گودالی
غباری آمد و دیگر حسینم را ندیدم من
خدا میخواست او را کشته، من را دربدر بیند
به امر حق بلا و داغ را بر جان خریدم من
دمی که اسب بی صاحب به خیمه غرقِ خون آمد
ز خود بیخود شدم مادر، گریبان می دریدم من
چه گویم مادر مظلومه، بهتر که ندیدی تو
چه جوری از حرم تا قتلگه را میدویدم من
دو دستم را که زیر نعش او بُردم، به او گفتم:
نه از حق نا امیدم من، نه از تو دل بریدم من
به او گفتم برادر جان؛ صبوری میکنم اما
دعایم کن، که خود راه اسارت برگزیدم من
منم اُم المصائب دخترِ اُم اَبیهایم
چهل منزل همه بارِ ولایت را کشیدم من
قسم بر آن مصیبتهای سنگینِ تو در کوچه
مصیباتِ تو را، از شام تا کوفه چشیدم من
به ناموسِ علی هم شام، هم کوفه، جسارت شد
جواب یاحسینم، حرفهای بَد شنیدم من
مکرر معجر پاره، مکرر گوش و گوشواره
مکرر چادر خاکی، خود از نزدیک دیدم من
چگویم یا رسول الله، شرم از درد دل دارم
از آن چشمانِ هیزی که هزاران خار چیدم من
در آن مجلس که بیگانه یتیمت را کنیرك خواند
فقط با حربة نفرین، نفسهایش بریدم من
قسم بر پرچم عباس، فاتح آمدم مادر
قسم بر چادر خاکی علمدار رشیدم من
بنام نامیِ حیدر سخن آغاز چون کردم
سپاهِ کوفه را با خطبه ام از هم دریدم من
دوباره بعد دهها سال شد نام علی زنده
پیام کربلا دادم، سفیر هر شهیدم من
خرابه رفتم اما دینِ حق آباد شد تا حشر
به این فتح و ظفر با دختری کوچک رسیدم من
ز کلُ یومٍ عاشورا هزاران اربعین خیزد
و دشمن نا امید اما ز دل غرق امیدم من
@babollharam
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
بسم الله الرحمن الرحیم
#بازگشت_کاروان_اهل_بیت_ع_به_مدینه
#محمود_ژوليده
به آغوش مدینه عاقبت مادر رسیدم من
اگر چه قد کمان و مو سپیدم،روسفیدم من
تو میدانی چه آمد بر سرم، ای مادر خسته
هر آنچه از مدینه تا مدینه بود، دیدم من
مپرس از من، چرا پس کاروانت بی حسین آمد
که دیدم ذبح اعظم را به گودال و خمیدم من
چه اوضاعی، چه احوالی، چه طوفانی، چه گودالی
غباری آمد و دیگر حسینم را ندیدم من
خدا میخواست او را کشته، من را دربدر بیند
به امر حق بلا و داغ را بر جان خریدم من
دمی که اسب بی صاحب به خیمه غرقِ خون آمد
ز خود بیخود شدم مادر، گریبان می دریدم من
چه گویم مادر مظلومه، بهتر که ندیدی تو
چه جوری از حرم تا قتلگه را میدویدم من
دو دستم را که زیر نعش او بُردم، به او گفتم:
نه از حق نا امیدم من، نه از تو دل بریدم من
به او گفتم برادر جان؛ صبوری میکنم اما
دعایم کن، که خود راه اسارت برگزیدم من
منم اُم المصائب دخترِ اُم اَبیهایم
چهل منزل همه بارِ ولایت را کشیدم من
قسم بر آن مصیبتهای سنگینِ تو در کوچه
مصیباتِ تو را، از شام تا کوفه چشیدم من
به ناموسِ علی هم شام، هم کوفه، جسارت شد
جواب یاحسینم، حرفهای بَد شنیدم من
مکرر معجر پاره، مکرر گوش و گوشواره
مکرر چادر خاکی، خود از نزدیک دیدم من
چگویم یا رسول الله، شرم از درد دل دارم
از آن چشمانِ هیزی که هزاران خار چیدم من
در آن مجلس که بیگانه یتیمت را کنیرك خواند
فقط با حربة نفرین، نفسهایش بریدم من
قسم بر پرچم عباس، فاتح آمدم مادر
قسم بر چادر خاکی علمدار رشیدم من
بنام نامیِ حیدر سخن آغاز چون کردم
سپاهِ کوفه را با خطبه ام از هم دریدم من
دوباره بعد دهها سال شد نام علی زنده
پیام کربلا دادم، سفیر هر شهیدم من
خرابه رفتم اما دینِ حق آباد شد تا حشر
به این فتح و ظفر با دختری کوچک رسیدم من
ز کلُ یومٍ عاشورا هزاران اربعین خیزد
و دشمن نا امید اما ز دل غرق امیدم من
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
#امام_زمان_عج_مناجات_پایان_ماه_صفر
#پایان_ماه_صفر
ز درد اندکِ خود، یاد غمهای تو می افتم
ز شرمِ کوهِ غمهای تو بر پای تو می افتم
غمِ ما و پریشانیِ تو! عیب از قیاسِ ماست
چنین کاهی ز غم، گاهی به دریای تو می افتم
نه آن مورم که از مُلکِ سلیمانی گریزانم
من آن گَردم که بر گِردِ قدمهای تو می افتم
ز هر کس خواستم امداد، خود نالان تر از من بود
چه بهتر اینکه در دامانِ ماوای تو می افتم
تو گفتی یادِ من باشید قدرِ جرعه ی آبی
چقدر ای باوفا کم در تمنای تو می افتم
تو را رنجانده ام از خویش، با انبوهِ عصیانم
به هر غفلت، ز چشمانِ تماشای تو می افتم
توقع کردی و من، بی توجه کارِ خود کردم
اگر این است رفتارم، ز سودای تو می افتم
بتو هر روز و شب، لبیک هایم را بدهکارم
زبانم لال، اینسان از تولای تو می افتم
ترا با اینهمه غم، باز تنها می گذارم من
رَوَم گه، سوی خویش و از تسلای تو می افتم
مرا تنهای بخود مگذار در تاریکیِ ایام
که من از طاعتِ امروز و فردای تو می افتم
کنون ماهِ صفر را می گذارم پشتِ سر، اما
چه دانم من، که دارم از قضایای تو می افتم
□ □ □
میان کوچه های دردسر سازِ پریشانی
بیاد کوچه ی پر دردِ غمهای تو می افتم
صدای مادرت از کوچه می آید چرا، آقا
در این ایام، یادِ لعنِ اعدای تو می افتم
غمِ تو هیچ پایانی ندارد، هیچ شادی نیست
مگر صبح فرج، روزی که در پای تو می افتم
مرا هم با شهادت آشتی ده، یوسف زهرا
خوش آنروزیکه، بی سر بر قدمهای تو می افتم
شاعر: #محمود_ژولیده
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
#امام_رضا_ع_شهادت
ز سینه آه برآرید با همه شررش
ز دیده اشک ببارید تا رسد اثرش
امام مفترض الطاعه بر زمین افتاد
شبیه جد غریبش به خاک خورده سرش
میان حجره چو گودال دست و پا میزد
شبیه مار گزیده رسید درد سرش
به کام تشنه پسر را گهی صدا میزد
چه گویم از اثر زهر کینه بر جگرش
رسید زاده ی زهرا به طرفة العینی
سر مبارک بابا به دامن پسرش
به کربلا همه ی ماجرا شده بالعکس
سر مبارک اکبر به دامن پدرش
میان حجره امام غریب بود و جواد
ولی به قتل علی لشگری است دور و برش
میان حجره پسر در کنار بابا بود
ولی کنار علی چند نیزه در کمرش
صدای یاابتای علی که بود بلند
رسید قبلِ حسین، آهنی به فرق سرش
رسید بازِ شکاری، ولی چه احوالی
نه قوتی به کمر، نه رمق به بال و پرش
نگاهِ حسرتِ بابا به ارباً اربا، بود
نشست کوه به زانو، شکسته شد به برش
صدای عمه میآید ، علی ز جا برخیز!
خدا کند که نیفتد به جسم تو گذرش
شاعر: #محمود_ژولیده
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
#پیامبر_اعظم_ص_شهادت
از بس نبی به شخص علی التفات داشت
حتی در احتضار هم از این صفات داشت
خود چشمۀ حیات ولی تشنۀ علی است
گویی از او ارادۀ آب حیات داشت
@hosenih
بوی علی شفای غم و درد مصطفاست
ورنه رسول ، پیش از اینها وفات داشت
سینه به سینه اش دَم آخر نهاد و گفت:
هر کس که حیدریست در عالم نجات داشت
هذیان نداشت خاتم پیغمبران به لب
ذکر علی در آن قلم و آن دوات داشت
محراب را چو غیرِ علی دید در نماز
او را به غِیظ بر حذر از آن صلات داشت
محراب را به شأنِ علی دیده بود و بس
آن رهبری که وقت رکوعش زکات داشت
چون گفت راز خود درِ گوشی بفاطمه
زهرای خسته ، خنده ز شوق ممات داشت
آغوش می گشود برای دو نور عین
از بس به بوسۀ حسنین التفات داشت
با هر نظر حبیب خدا داشت نکته ای
امّا نگاه زینب کبری نکات داشت
تا آخرین نفس نگران حسین بود
گاهی گریز روضۀ آب فرات داشت
در روزهای آخر عمرش ، بقیع را
آگاه از مصائب بعد از وفات داشت
تازه غم و مصائب زهرا شروع شد
آنکه به زیر سایه تمام کُرات داشت
@hosenih
فرمود : دخترم ، بخدا می برم پناه
زان فتنه گر که نقشۀ سیلی برات داشت
تو بازوی علی و علی بازوی خداست
از بازوی شکستۀ تو دین ثبات داشت
شاعر: #محمود_ژولیده
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_زمان_عج_مناجات_پایان_ماه_صفر
#پایان_ماه_صفر
ز درد اندکِ خود، یاد غمهای تو می افتم
ز شرمِ کوهِ غمهای تو بر پای تو می افتم
غمِ ما و پریشانیِ تو! عیب از قیاسِ ماست
چنین کاهی ز غم، گاهی به دریای تو می افتم
نه آن مورم که از مُلکِ سلیمانی گریزانم
من آن گَردم که بر گِردِ قدمهای تو می افتم
ز هر کس خواستم امداد، خود نالان تر از من بود
چه بهتر اینکه در دامانِ ماوای تو می افتم
تو گفتی یادِ من باشید قدرِ جرعه ی آبی
چقدر ای باوفا کم در تمنای تو می افتم
تو را رنجانده ام از خویش، با انبوهِ عصیانم
به هر غفلت، ز چشمانِ تماشای تو می افتم
توقع کردی و من، بی توجه کارِ خود کردم
اگر این است رفتارم، ز سودای تو می افتم
بتو هر روز و شب، لبیک هایم را بدهکارم
زبانم لال، اینسان از تولای تو می افتم
ترا با اینهمه غم، باز تنها می گذارم من
رَوَم گه، سوی خویش و از تسلای تو می افتم
مرا تنهای بخود مگذار در تاریکیِ ایام
که من از طاعتِ امروز و فردای تو می افتم
کنون ماهِ صفر را می گذارم پشتِ سر، اما
چه دانم من، که دارم از قضایای تو می افتم
□ □ □
میان کوچه های دردسر سازِ پریشانی
بیاد کوچه ی پر دردِ غمهای تو می افتم
صدای مادرت از کوچه می آید چرا، آقا
در این ایام، یادِ لعنِ اعدای تو می افتم
غمِ تو هیچ پایانی ندارد، هیچ شادی نیست
مگر صبح فرج، روزی که در پای تو می افتم
مرا هم با شهادت آشتی ده، یوسف زهرا
خوش آنروزیکه، بی سر بر قدمهای تو می افتم
شاعر: #محمود_ژولیده
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
#امام_رضا_ع_شهادت
در حجره دست و پا زد و یاد غریب کرد
یاد حسین، کشته ی شیب الخضیب کرد
رویش بخاکِ حجره که افتاد ناله زد
یاد جمال خاکیِ خدالتریب کرد
@hosenih
زهرِ جفا که بر جگرش، بد اثر گذاشت
یادِ غریبیِ حسنِ بی حبیب کرد
افتاد بر زمین، ز غمِ مادرش گریست
لعنت بسی، به دومیِ نانجیب کرد
□ □ □
آقای ما، که سفره ی روضه بنام اوست
با خونِ دل روایتِ اِبنُ الشبیب کرد
فرمود: پِلکم از اثرِ گریه زخم شد
داغِ حسین، قلب مرا غم نصیب کرد
وقتی کشید پیکر خود را به گوشه ای
بهر جواد، گریه و صبر و شکیب کرد
آمد پسر ، کنار پدر ، دیده تر ، ولی
خود را برای غربتِ بابا طبیب کرد
□ □ □
این ماجرا به کرب و بلا جورِ دیگر است
بابای پیر بهر جوانش نهیب کرد
@hosenih
با ناله های یا ولدی، پیشِ پیکرش
از سوزِ داغ، شور و نوایی عجیب کرد
چون دید اشک خواهرِ مضطر در آن میان
دستی بسر گذاشت و اَمَّن یُجیب کرد
شاعر: #محمود_ژولیده
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
✅آغاز امامت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)
🔻محمود ژولیده
ای تمنا ز همه، لطف و کرامت از تو
خواهش از ما و نشان دادنِ قامت از تو
دلِ بیمار و تمنای عیادت از ما
لبِ خندان و طبابت بسلامت از تو
اِلتجا در طلبِ آن رخِ محشر از ما
پرده برداشتن از وجهِ قیامت از تو
سیزده نور، پیِ ماهِ شب چاردهند
روشنی بخشیِ عالم به تمامت از تو
حجة الله تو هستی، ولی الله تویی
بر همه مُلک و مَلک هست امامت از تو
چقدَر تاج ولایت به شما می آید
سلطنت از تو و اِعلامِ قیامت از تو
چارده قرن، جهان منتظرِ یک روز است
کِی ز کعبه خبر آید بسلامت از تو
نامِ مهدی به فلَک قُلقله انداز شده
مانده در کعبه فقط خواندنِ نامت از تو
مادرت فاطمه فرمود که یارِ تو شویم
طاعت از ما، تو بیا! امرِ مُدامت از تو
یا لثارات بگو تا که بیاییم همه
فرشِ جان پیشِ تو از ما و اقامت از تو
راهپیماییِ صد میلیونیِ مکه ز ما
خواندنِ خطبۀ جمعه به فِخامت از تو
هجرت از مکه سوی شهر مدینه، زان پس
تا اَبد تکیه به کرسیِ مَقامت از تو
فتح کن با قدمت منبرِ پیغمبر را
عالَمی تشنه و تبیینِ امامت از تو
گریه بر غربت سالار شهیدان از ما
خواندنِ ناحیه با سوز کلامت از تو
وارث فاطمه! امّیدِ ضعیفان توئی و
بر زعیمانِ دو دنیاست زعامت از تو
همچو شمشیرِ علی تیغِ تو پنهان به غلاف
ذکرِ یافاطمه بر قفلِ نیامت از تو
جان سپردن به رهِ مادر مضروبه ز ما
انتقامِ ستمِ سیلیِ مامت از تو
چونکه سیلی بزنی، صورتشان برگردد
آنگه آتش زدنِ دو بُتِ امت از تو
دوست داریم ببینیم غضب کردنِ تو
ذکرِ تکبیر ز ما اَخذِ غرامت از تو
گر گنهکار نباشیم ترا میبینیم
توبه از ما و تبسم به غلامت از تو
دستخط تو بما بود، نه با شیخ مفید
شیعه! برخیز که اظهار ندامت از تو
#آغاز_امامت_امام_زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
#حضرت_مهدی علیه السلام
#نهم_ربیع_الاول
#محمود_ژولیده
@babollharam
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
#پیامبر_اعظم_ص_مدح_و_ولادت
#امام_صادق_ع_مدح_و_ولادت
دیوانه ی نگاه توام یامحمدا
گرد و غبار راه توام یامحمدا
مشتاق روی ماه توام یامحمدا
عمریست در پناه توام یامحمدا
دستی اگر بروی سرم میشود بکش
دستی دگر به چشمِ ترم میشود بکش
خوش آمدی تو ای سرو سامان عصرها
با مقدمت بخاک بیافتند قصرها
مستضعفین به یُمنِ تو بینند نصرها
مستکبران روند بدامانِ حصرها
با مقدم تو بر دل ما غم نمانده است
جایی برای غصه بعالم نمانده است
نقش ترا خدا چو در این دیده قاب کرد
ما را برای فخرِ بشر انتخاب کرد
خورشید را ز نور رخَت آفتاب کرد
نام تو در تمام جهان انقلاب کرد
"عبدالمطلب" آمد و قنداقه اَت بدست
فرمود: این نشان الهی "محمد" است
قنداقه ی مبارک تو در شهود بود
از آسمانِ مکه ملَک در فرود بود
هر کس که دید روی ترا در سجود بود
تنها به بغض و کینه قلوبِ یهود بود
امت، امامِ رحمتِ خود را که خوب دید
قومِ عنود هستیِ خود، در غروب دید
تو آمدی و مَه سرِ جایش خجل نشست
نام ترا که گفت خدایت، به دل نشست
تخت شهنشهان ز طلوعت به گِل نشست
آتشکده ز نور رخَت منفعل نشست
تو آمدی که جلوه دهی اقتدار را
آن سیزده ستاره ی دنباله دار را
وقتی علی به گِردِ تو در اقتدار شد
زهرا ز عطر و بوی تو کوثر مدار شد
آری حسن به یُمنِ شما سفره دار شد
پس تا ابد حسین، ترا اعتبار شد
بعد از حسین، داده خدا لطفِ تام را
از صُلبِ تو رسانده به او نُه امام را
تو مقتدای صادق آل عبا شدی
تو رهنمای مکتبِ شیعه بما شدی
تو ابتدای دانش و علمِ خدا شدی
تو انتهای جاده ی قالوا بلا شدی
ما نورِ فقهِ جعفری از تو گرفته ایم
آیاتِ راهِ رهبری از تو گرفته ایم
شکرِ خدا که یکّه و تنها نیامدی
بی نسل و بی دوام بدنیا نیامدی
بی انتصابِ یوسف زهرا نیامدی
بی نعمتِ شفاعتِ عقبا نیامدی
یعنی خدا ز نسلِ تو منّت نهاده است
تا آخرِ جهان بتو برنامه داده است
تو آمدی و دینِ خدا با تو آمده
هم مصحفِ مبینِ خدا با تو آمده
هم ختمِ مرسلینِ خدا با تو آمده
سلطانِ مومنینِ خدا با تو آمده
وقتی علی امینِ خدا تا قیامت است
یعنی که جانشینِ خدا تا قیامت است
تو آمدی به اصلِ عدالت عمل کنی
یعنی به آیه های رسالت عمل کنی
فطرت نشان دهی، به اصالت عمل کنی
بر ذاتِ عقل، ضدِ جهالت عمل کنی
تو آمدی بشر به هدایت قدم زند
یعنی که در صراطِ ولایت قدم زند
هر چند امت تو غدیری نمانده اند
بر محورِ امام پذیری نمانده اند
تا انتها میانِ مسیری نمانده اند
جز اندکی، بپای امیری نمانده اند
اما قلیل، چون غلبه بر کثیر داشت
همواره راه پاکِ تو اهلِ غدیر داشت
□ □ □
دست از حمایتِ تو که امت نمیکشد
این دست را ز دست ولایت نمیکشد
بر موهِنانِ پَست که منّت نمیکشد
این انتقام را به قیامت نمیکشد
کوته کنیم، دستِ خیانت کنندگان
ای ننگ بر تمام اهانت کنندگان
فرموده ای: یهود و نصارا رفیق نیست
هر مدعی که یار و رفیقِ شفیق نیست
قرآن کتاب و مصحفِ عهدِ عتیق نیست
آیاتِ آن، بجز کلماتی دقیق نیست
باید ز دشمنانِ خدا ناامید بود
باید هماره پیروِ راهِ شهید بود
ما حمزه های دین "محمد" شویم باز
پس همصدای یاری احمد شویم باز
بر روی خصم، سیلیِ بی حد شویم باز
با "بولهب" چو آیه ی سرمد شویم باز
"تَبَّت یدی اَبی لَهَب" آیات سرمد است
یعنی خودِ خداست که یار "محمد" است
آن طایفه که مَردمِ قعر جهنمند
تا روز حشر هیزم قعر جهنمند
آن غاصبین سه چارمِ قعر جهنمند
آتشفشانِ گندم قعر جهنمند
شد انتقام از قَتَله، آرزوی ما
"یا منتقم" بیا و بخر آبروی ما
شاعر: #محمود_ژولیده
@babollharam
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
.
#امام_زمان
@majmaozakerine
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
اي منجي رهاييِ دين خدا بيا
جبران دردهاي دل هل اتا بيا
اي آخرين سلاله ي مظلوم اهل بيت
آقا تو را به آبروي مصطفي بيا
از چاههاي كوفه چه داري خبر ؟ بگو!
اي باخبر ز درد دل مرتضي بيا
ام الائمه النُّجَبا منتظر تُراست
اي آشناي مصحف زهرا بيا بيا
از غربت غريب مدينه بگو بما
اي باخبر ز سرّ دل مجتبي بيا
سنگين ترين مصيبت تو داغ كربلاست
اي منتقم به خامس آل کسا بيا
احياگر صحيفه ي سجاديه تويي
اي شرح حال واقعه ي نينوا بيا
بي تو دم از وصيت باقر نمي زنيم
اي ميزبان روضه ي صحن منا بيا
شيخ الائمه گفت: كه خدمتگذار توست
اي مقتداي صادق آل عبا بيا
باب الحوائجي كه دخيل تو بسته است
از چاه خواند ، يوسف زهرا تو را بيا
تو نور چشم عالم آل محمدي
سوگند بر پيمبر و جان رضا بيا
از كودكي جواد الائمه به ياد توست
آقا! قسم به گريه ي ابن الرضا بيا
تبعيدگاه هادي دين يك بهانه ماند
ديگر تو بر نجات امام الهدي بيا
حاجت به غير تو حسن عسگري نداشت
اي مانده از قديم ز بابا جدا بيا
سرداب سامرا ز سحر تا سحر به سوز
سر داده اين صلا به صباح و مساء بيا
عالم ز جور و ظلم پر است اي امير عدل
اي ضامن حقيقي عهد و وفا بيا
آقا قسم به درد اسيري عمه ات
با ذوالفقار حضرت مولای ما بيا
#محمود_ژولیده
............................................................
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین