#امام_رضا_علیه_السلام
#ناظرزاده_کرمانی
از سر برفت هوش ز شوق وصال تو
هرگز برون نمىرود از دل خيال تو
مائيم در حريم تو سرگشته ذرّهوار
اى آفتاب، خيره ز نور جمال تو
رضوان رضا دهد كه فرود آيد از بهشت
روبد به مژّه گَرد، ز صفِّ نِعال تو
فرزند مصطفائى و دلبند مرتضى
كامل شد از ازل همه فخر و كمال تو
ايمن ز حادثات زمان آستان توست
مأمون نا رشيد چه داند مآل تو
شد فيضبخش، خاك خراسان سرفراز
از مقدم خجستۀ فرخندهفال تو
عزّ آن بوَد كه آل على را خداى داد
اى عزّت و جلال تو از ذوالجلال تو
هرگز مباد منفصل از دامن تو دست
اى با خداى خويش همه اتّصال تو
ظلّ عنايت تو عجب سايهگسترست
ملجأ كجاست جز كنف بىهمال تو
روز ولادت تو ولايم ز رى به طوس
با پاى گر كشانْد به عشق وصال تو
خواندى به پايبوس خود از مرحمت مرا
آخر چگونه شكر گزارم نوال تو؟
غم رفت وشادى آمدو آسود جان و هست
اين معجزى ز مشهد جنّتمآل تو
گفتم مگر چكامهاى آرم به ارمغان
در بارگاه سلطنت بىزوال تو
عقلم نهيب زد كه بپرهيز از اين خيال
دم دركش از سخن كه نباشد مجال تو
جائى كه شاهباز تصوّر بريخت پر
گويد چه مرغ طبع فروبستهبال تو
و آنجا كه درّ معرفت آرند پيشكش
ديگر كسى بها چه نهد بر سفال تو
شوقم به ناله گفت كه اين احتياط چيست
دارم عجب ز فكرت دير انتقال تو
روزى چنين مبارك و وقتى چنين عزيز
نبوَد روا سكوت تو از انفعال تو
پيداست چون ز شعر تو شوق نهان تو
اخلاص را دليل بوَد ذوق و حال تو
شايد در آستان شهنشاه ملك طوس
افتد قبول و بسترد از دل ملال تو