#حضرت_زینب #مصائب_شام
#دروازه_کوفه #کاروان_اسرا
سوخته گرچه پرش از شرر غارت ها
پا نهاده است روی تاج ابر قدرت ها
اُسکُتوا گفت و عوالم همگی لال شدند
ریخت از هیبت او هیمنه ی هیبت ها
سالها پيش در اين شهر بزرگى مى كرد
آه دیگر خبری نيست از آن عزت ها
بين اين شهر بنا بود كه مهمان باشد
اُف بر اين رسم پذيرايى و اين دعوت ها
شاهبانوى جهان باشى اگر هم ، وقتى
دست بسته برسى ، مى شكند حُرمت ها
دختر پرده نشین علی و فاطمه را
نگهش داشته کوفه سرِپا ساعت ها
لااقل کاش ابالفضل برایش میماند
با حضورش چه کسی داشت از این جرأت ها
خارجى زاده كه گفتند دلش سوخت ولى
قارى اش آمد و برداشته شد تُهمت ها
داشت مانند علی خطبه ی غرّا میخواند
سر که آمد به سر آمد سخن و صحبت ها
دست بر شانه ی طفلان حرم میگيرد
آنكه خم بود به پايش همه ی قامت ها
میدوَد تا كه كسى نانِ تصدّق نخورد
آرى افتاده به دوشش همه ی زحمت ها
شد قبول اُمّ حبيبه! همه نذرى هايش
خانمش آمده در كوفه پس از مدت ها
اولش هرچه نظر کرد کسی را نشناخت
تا سرِ نیزه نشین، کرد عیان نسبت ها
روز از شدت گرما و شب از سرمایش
پوست انداخته بودند همه صورت ها
سَر كه افتاد زمين زود برَش داشت رباب
چون دگر گير نمى آمد از اين فرصت ها
🔸شاعر:
#گروه_یا_مظلوم
____
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
╰┅────────————
#اربعین_حسینی
ببار رحمت خود را، هميشه بارانی
دلم هوای تو كرده خودت كه ميدانی
دو ماه گريه برای مصیبت تو کم است
چه ميشود كه هميشه مرا بگريانی
به هر محله كه رفتم به چشم خود ديدم
نداشت غير در خانه ی تو خواهانی
تو را به جان عزيزت بيا از اين خانه
مرا جدا مكن آنی و كمتر از آنی
غريبه نيست كسی كه غريبه مي آيد
چه زود ميشود اينجا كسی خودمانی
مقابل حرم تو مسيحی افتاده
كه نيست شرط حسينی شدن مسلمانی
نگاه تو به سياهی جُون قيمت داد
گران شدند غلامان تو به ارزانی
به درد تو كه نخوردم اگرچه ميدانم
ولي به كار می آيم برای دربانی
دوباره آمده اند و دوباره جا ماندم
نميشود كه مرا زائرت بگردانی؟
چرا لباس تو را از تنت در آوردند
كه اينچنين ته اين قتلگاه عريانی
🔸شاعر:
#گروه_یا_مظلوم
__
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
╰┅────────————