نوحه سینه زنی یا زنجیر زنی
یک اربعین بر روی نی دیدم سرت را
دیدم که زخمی کرده نیزه حنجرت را
یک قافله با سوز و اشک و آه آمد
برخیز و بنگر حال و روز لشکرت را
با ظرفی از آب آمده تا که ربابه
سیراب گرداند علی اصغرت را
برخیز ای نور دو چشمم ای برادر
تا که کمی آرام سازی همسرت را
بگذار تا شرح سفر با تو بگویم
بشنو کمی از غصّه های یاورت را
از کوفه و شام بلا ای داد بیداد
رنج اسارت پیر کرده دلبرت را
وقتی گذر دادند ما را بین مردم
دیدم سر نی گریۀ آب آورت را
دیدم ز بام خانه طفلی خیره سر با
سنگی نشانه رفته چشمان ترت را
رقّاصه های شهر را آورده بودند
تا در بیارند اشک چشم خواهرت را
تهمت زدند و خارجی خواندند ما را
آتش زدند آن جا دل غم پرورت را
آن جا نمی دانی چه زجری می کشیدم
وقتی که نان می داد شامی دخترت را
با هر صدای خیزرانی که می آمد
من می شنیدم ناله های مادرت را
چشم علمدار حرم را دور دیدند
ور نه به عنوان کنیزی گوهرت را ... !
جا مانده گنج سینه ات کنج خرابه
با خود نیاوردم گل نیلوفرت را
این ها همه یک گوشه ای از ماجرا بود
تازه نگفتم روضۀ انگشترت را
✍#شاعر..محمد فردوسی
سبک واجرا مجنون الحسین
🎧#یارمرادی
🥀🥀🥀
فاطی
مداحی_آنلاین_دلتنگی_یعنی_حال_من.mp3
3.33M
🌴شب زیارتی امام حسین(ع)
🍃دلتنگی یعنی حال من
@azizamhosen
@yaraliagham
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
#حضرت_زینب_س_عصر_عاشورا
#تنور_خولی
بیا به روضه، دلت کوه طور خواهد شد
بلا از اهل حسینیه دور خواهد شد
مسیر بندگی و طاعت بدون حسین
مسیر ظلمت و صعب العبور خواهد شد
@hosenih
اگر که لوح دلت شد سیاه و آلوده
بگو حسین، دلت غرق نور خواهد شد
همینکه چای عزا دم کشید در روضه
شفای درد و شراب طهور خواهد شد
خوشا به حال هر آن نوکری که زندگی اش
فقط هزینه ی خیر الامور خواهد شد
خودِ حسین پناه تمام نوکرها
میان حیرت یوم النشور خواهد شد
اگر حسین بخواهد، فقیر هم باشم
برات کرب و بلا جفت و جور خواهد
حرارت غم او در دل است و این گریه
گواه گرمیِ "ما فِی الصدور" خواهد شد
**
کنار جسم حسینش عقیله با گریه
اسیر خنده ی قومی شرور خواهد شد
@hosenih
سری که از نوک نیزه میان خرجین رفت
شبی روانه به سوی تنور خواهد شد
بدان که شام، بلند است و منتقم بیدار
سحر می آید و عصر ظهور خواهد شد
شاعر: #محمدجواد_شیرازی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
فاطی
#امام_حسین_ع_مناجات
به هر کسی ندهند این جنون که در سر ماست
"حسین" در همه عالم یگانه دلبر ماست
@hosenih
غلام زاده ی این خانوده ایم همه
"گدای خانه ی عباس" نام دیگر ماست
برادری به نسب نیست _در مسیر جنون
کسی که دم زده از کربلا برادر ماست
خدا کند دم آخر حسین سر برسد
سلام بر لب عطشان سلام آخر ماست
@hosenih
شفاعت تو که جای خودش_یقین دارم
که گاه پیر غلامت شفیع محشر ماست
شاعر: #احسان_نرگسی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#مصائب_شام
تازه رسیده از سَفَرِ کربلا سرت
بینِ تَنِ تو فاصله افتاده تا سرت
با پهلوی شکسته و با صورت کبود
کُنجِ تنور کوفه کشانده مرا سرت
پیشانی ات شکسته و موهات کم شده
خاکستر تنور چه کرده است با سرت؟
رگ های گردنت چقدر نامرتب است
ای جان من چگونه مگر شد جدا سرت؟
این جای سنگ نیست، گمان می کنم حسین
افتاده است زیر سُمِ اسب ها سرت...
باید کمی گلاب بیارم بشویمت
خاکی شده است از ستم بی حیا سرت
چشمان تو همیشه به دنبال زینب است
تا اربعین اگر برود هر کجا سرت
علی اکبر لطیفیان
@rozeh_1
#مصائب_شام
شام بی تو کوچه هایش را مزیّن کرده بود
در گذر ها مشـعل بسیار ، روشن کرده بود
مـاه ِتـابان ِ سـر تو ، بـر فـراز ِ نـیزه هـا
راه پیش روی ما را خوب روشن کرده بود
ای برادر عـطر زلـفت ، کوچه های شهر را
باغ لاله ، باغ سوسن ، باغ زنبق ، کرده بود
خواست قلبم را بسوزاند خودت دیدی چطور؟
جامه ات را نانجیبی پست بر تن کرده بود
از فـراز نیـزه ها ، دیـدی چـگونه ، بی حیــا
دست های بسته ام را طوق گردن کرده بود
قلب ما می سوخت از داغ تو اما ، ساربان
روضه خوانی را میان راه قدغن کرده بود
مشعل ِ خشم ِ یهودی زاده های ِ "قِیْنُقاع"
شعله شعله ، باغ ِ آتش سهم دامن کرده بود
من خودم دیدم ، چگونه هرزه ای یک لا قبا
در میان خورجینش خود و جوشن کرده بود
جارچی با نعره هایش ، در میان کوچه ها
کوفیان ِ شام را دعوت به دیدن کرده بود
آه ، آه از کل کشیدن های روی پشت بام
اهل بیتت را ، غریب ِ کوی و برزن کرده بود
کاتب دارالاماره ، نرخ کلـفت ها ، دقیق
بر اساس سن و سال ما معیّن کرده بود
اینچنین زیـنب ، تـمام آیـه های صـبر را
در کتابی سرخ ، با یادت مدوّن کرده بود
مٰا بَعَدْ روحی حَبیبی ، یا اَخٰا یٰا نور ُعین
مٰا رأیت ، الّاٰ جَمیلا ، مٰا رأیت ، الّاٰ حُسین
روح الله قناعتیان
@rozeh_1
#مصائب_شام
منم زينب که برجان آذرم ريخت
فلک اسپند غم بر مجمرم ريخت
نهال باغ توحيدم که اين سان
خزان جور و کين، برگ و برم ريخت
من آن طفلم که خوناب از دو چشمش
زداغ مرگ زهرا مادرم ريخت
سپس درکوفه درمحراب مسجد
فلک گَردِ يتيمي برسرم ريخت
به يثرب مجتبي مسموم کين شد
به جان در آن مصيبت اخگرم ريخت
منم طاووس زرّين بال يثرب
که درکرب وبلا بال و پرم ريخت
به خاک تيره هفتادودو پيکر
ز کين، ياران از گل بهترم ريخت
ز جور حرمله در پيچ و تابم
که تيرش، خون حلق اصغرم ريخت
کماني شد قدم در کوفه و شام
به سر بس سنگ از بام و درم ريخت
تنم مانند ني شد زرد و لاغر
شرار طعنه بس بر پيکرم ريخت
منم پروانه شمع شهادت
که بر فرق عدو خاکسترم ريخت
به «فولادي» عنايت کرد زينب
به ساغر آب حوض کوثرم ريخت
حسن فولادی قمی
@rozeh_1
#مصائب_شام
مثل قدیم با دل من ، سر نمیکنی
جانم به لب رسید ، تو لب تر نمیکنی
حرفی بزن ، جواب تو والله سنگ نیست
از چه هوای سوره ی کوثر نمیکنی؟
اینجا خرابه است ، ورودیِّ شام نیست
اینجا تو فکر غارت معجر نمیکنی
اینجا سه شعبه نیست، مرا در بغل بگیر
با من تلافی علی اصغر نمیکنی؟
اینجا فراق هست، عزا هست، غصه هست
اینجا حساب روضه ی دیگر نمیکنی
این دختر نحیف ، همان نازدانه است
فهمیدم از نگات که باور نمیکنی
من هیچ ، سر به عمّه بزن ، اذیت شده
فکری به حال غصه ی خواهر نمیکنی؟
با آن لبی که چوب زدند و حصیر شد
یک بوسه نذر گونه ی دختر نمیکنی؟
روی رگ تو بوسه ی خنجر مشخص است
فکری به حال بوسه ی خنجر نمیکنی؟
دستان زجر و سنِّ مرا در نظر بگیر
دیگر مرا قیاسِ به مادر نمیکنی
فرقی نمی کند که چطوری، فقط بمان
بابا تو فرق، بی سر و با سر نمیکنی
حمید رمی
@rozeh_1
#مصائب_شام
میان شعله ها درد دلم سرکش تر از بادست
همین آهی که مانده در گلویم ، مثل فریادست
علم افتاد و حس کردم که عرش افتاد،امانه
همین آشوب یعنی که ،سرت بر نیزه افتادست
پی تو تا چهل منزل ، پیاده میدویدم من
پر از آهوست این صحرا وسرگردان صیادست
تمنای تو را میکردم و سیلی جوابش بود
دو چشمم تار از تکرارهای بی حسابش بود
نگاهم کرده ای صد بار جای مادرت زهرا
چه شد از من نگه برداشتی بر نیزه ها،بابا
منم آن غنچه ای که روی زانوی تو راحت بود
ببین روییده ام اینبار مثل لاله در صحرا
دویدم در پی نی دار و پایم زخم ها برداشت
ترحم بر من دل خون نکرده دشمنت اما
به نیزه با اشاره سنگ باران شد سرت بابا
زمین میریخت از نی ها چرا خاکسترت بابا؟
تو را بر نیزه ها دیدم،مرا بر خارها دیدی؟
بگو بابا مرا در هجمه ی بیمارها ،دیدی؟
تو را بر خاک ها دیدم ،مرا بر خاکها دیدی؟
بگو بابا مرا در چنگ آدم خوارها دیدی؟
تو بی عمامه ،من معجر ، فدای تار موی تو
بگو بابا مرا با عمه در بازارها ، دیدی؟
پریشانست گیسویم ، ندارم شانه ای بابا
اگرچه مو نمانده در سر پروانه ای بابا
سرت را در طبق دیدم ،لب زخم مرا دیدی؟
بگو بابا گلت را گوشه ی ویرانه ها دیدی؟
تو بی انگشتر و من گوشواره ،مثل هم هستیم
بگو دندان شیری مرا هم جابجا دیدی؟
سه ساله صحنه هایی دیده که جای تصورنیست
بگو چون من کسی در کودکی قامت دوتادیدی
تو و نی ها منو انظار ، بین کوچه و بازار
به بابا میرود دختر ، به بابا رفته ام انگار
نرگس غریبی
@rozeh_1
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐
#بحارالاشعار
#اربعین_حسینی__ع__روضه
در این وادی مرا آورده بویت
دلم پروانه شد پر زد به کویت
در این ماتمسرا برگشته ام من
چو گردون از غمت سرگشته ام من
همه رنجم ، همه سوزم ، همه اشک
چو شمع شعله افروزم همه اشک
گلم اینجا ، خدا شمشادم اینجا
چه می شد با تو جان می دادم اینجا
اگر خواهی غم زینب بدانی
نماند از من به غیر از نیمه جانی
دلم می خواهد از دل خون فشانم
برایت قصه های دل بخوانم
دلی کز تیغ ماتم پاره پاره ست
ضمیر آسمانش پُر ستاره ست
ز بعدت داغ را تفسیر کردند
تمام عشق را زنجیر کردند
همانند گل از هجران فسردن
جدایی از تو یعنی جان سپردن
سفر می کردم و جانم به لب بود
جهان در پیش چشمم مثل شب بود
مسافر بودم و قصدم حرم بود
تمام کوله بارم پُر ز غم بود
حسینی تر ز زینب نیست در دهر
بر او عاشق تر از وی کیست در دهر
ز پیکارم نمی آسود دشمن
اسیر اقتدارم بود دشمن
در این پیچ و خم داغ نهانی
سر مویی ندیدم شادمانی
نبودم من اسیر قوم کافر
اسیر عشق تو بودم برادر
به دنبال تو گشتن طرح دل بود
غم خود با تو گفتن شرح دل بود
دلم وصل تو را تا طرح می کرد
غم خود را یکایک شرح می کرد
چه غم هایی که می سوزد مرا دل
ندارد شرح آن جز داغ حاصل
گل نور از فروغ عشق چیدم
هلال روی تو بر نیزه دیدم
به طشت زر سرت مثل نگین بود
چراغ آسمان روی زمین بود
هلا ، خورشید جانم را گسستی
و رفتی روی خاکستر نشستی
ز غم هایی که دل در این سفر داشت
فقط عشق تو را مد نظر داشت
درون سینه ی نیلوفری پیچ
تو بودی ، عشق بود و دیگرم هیچ
دل «یاسر» اگر دارد شراری
کند از شعله ها آئينه داری
**
محمود تاری «یاسر»
اربعین حسینی (ع)
روضه
🔻🔻🔻🔻🔻
🌐 https://www.beharalashar.ir
🔺🔺🔺🔺🔺
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐
@beharalashar
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐
#بحارالاشعار
#حضرت_زینب__س__شور
غرشه طوفانی زینب
معنیه عرفانی زینب
زینت نام حیدری
خواهر سلطانی زینب
زینب وجود تو تو کاروان شریفه
دشمن مقابله هیبت تو ضعیفه
مشته یزیدو با خطبه خودواکردی
نطق حیدری تون یه لشگر و حریفه
گرچه کوه دردی کوفه غوغا کردی
زنی اما ولله بی بی یک پا مردی
روت بنی هاشم حساسه
عطر وجودت از یاسه
قدر قدمهات بالاست چون
رو زانو های عباسه
بی بی از کرمت عالم و کردی بنده
با ذکر شماست که مُرده میشه زنده
غصه می ره از قلب و دل تپ وقتی
بِت رقیه می گه عمه و می خنده
یکّه نازی بانو درد و غم را دارو
می زنه جرأت در محضر تو زانو
کرده خداوندت تکریم
داده تو را زهرا تعلیم
ای جبل الصبر ای بی بی
کرده بسویت صبر تعظیم
لال بشه هر کسی گفته بت شده نگاهی
کی می گه معجرت تو باز شده حتی گاهی
حتی روی تو رو ظلمت شب ندیده
چونکه دختر حیدر ناموسه خدایی
استواری زینب با وقاری زینب
با حجابت خانوم ذوالفقاری زینب
مهدی یحیایی(اراک)
حضرت زینب (س)
شور
🔻🔻🔻🔻🔻
🌐 https://www.beharalashar.ir
🔺🔺🔺🔺🔺
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐
@beharalashar