eitaa logo
💚عزیزم حسین💚
3هزار دنبال‌کننده
6.3هزار عکس
5.3هزار ویدیو
123 فایل
ا ﷽ ا تکثیرکانال تکثیرعشق ناب 💚 تمام ذرات وجودم عشق ناب فاطمی است والحمدلله فاطمه ای که هستی اش هست به ماسوا دهد رزق اگرکه میدهد به یمن اوخدا دهد ای عشق سربلندکه برنیزه میروی از حلقه کمندتو راه گریز نیست کانال دیگر: @yaraliagham @qalalsadegh135
مشاهده در ایتا
دانلود
━━═━═━━━═━═━═━═━━━ ┄┅✿﷽✿┅┄ پناه عالمى، درگاه زهراست بشر حيران، ز قدر و جاه زهراست صراط او، صراط المستقيم است كه راه رستگارى، راه زهراست تمام نور خورشيد نبوّت نمايان از جمال ماه زهراست على در شاه راه عشق و توحيد هماره همدم و همراه زهراست شرف، اين بس اميرالمؤمنين را كه مهرش در دل آگاه زهراست به هر جا، شمع دانش، مى دهد نور ز نور علم دانشگاه زهراست ز سوز گفته ی «عجل وفاتى» نمايان غصّه ی جانكاه زهراست ز جور ظالمان، اظهار نفرت به صبح و شام، اشك و آه زهراست اگر مخفى بُود، قبرش عجب نيست كه رمز نام «سرّ اللّه» زهراست صداى شيون از هر سو بلند است كه ختم عمر بس كوتاه زهراست بياييد اى گُنهكاران، بگرييم جلاى دل، غم دلخواه زهراست (حسانا) مى كُشد اين غم على را كه درِ خانه، قربانگاه زهراست اثر: زنده یاد حبیب الله چایچیان
━━═━═━━━═━═━═━═━━━ ┄┅✿﷽✿┅┄ هـر زمان کــــردم نظـر دیـدم که بیداری چرا؟ پیـشِ رویم چــــادر از رو بر نمیـــــداری چرا؟ کس نمیگـــوید سلامم،،،کـس نمیگوید جواب بین این غمــها تو قفلِ غـــم به لب داری چرا؟ رنگِ رخســــــارت خـــبر از روزگارت می دهد کارِ خانه پـس چرا لبخــــندِ اجـــبـاری چـــرا؟ هــر چـــه پرسیـدم ز حالت زود گفــتی بهترم پس بگــــو دســـتت ز پهلو بَر نمیـداری چــرا؟ ردِّ خــونی پشـــتِ در روی زمــین بینم،،، ولی خـیره با چشـمان کم سو سوی مسماری چرا؟  یارِهجده ساله ام رنگت چنان صدساله هاست  دست بر زانو خمیــــده سمــــت دیواری چرا؟ این دعایـت را شـــنیدم مرگ میکــردی طلب نوبـهـارِ خــــانه ام از عــــمر بیــــــزاری چرا؟ ای همه پشـت و پناهـم عزم رفتـن کرده ای؟  قصدِ این داری که ازمن دست برداری ؟چرا؟ صـبح تا شـب کارِ خانه نیمــه ی شب گرمِ آه هـر زمان کـردم نظـر دیدم که بیـداری چـرا؟
4_5974427838063840704.mp3
6.64M
📝 بگیر دستمو، ببر مرا به سوی کربلا حضرت امام علیه السلام @azizamhosen @yaraliagham
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌┅─ هـر زمان کــــردم نظـر دیـدم که بیداری چرا؟ پیـشِ رویم چــــادر از رو بر نمیـــــداری چرا؟ کس نمیگـــوید سلامم،،،کـس نمیگوید جواب بین این غمــها تو قفلِ غـــم به لب داری چرا؟ رنگِ رخســــــارت خـــبر از روزگارت می دهد کارِ خانه پـس چرا لبخــــندِ اجـــبـاری چـــرا؟ هــر چـــه پرسیـدم ز حالت زود گفــتی بهترم پس بگــــو دســـتت ز پهلو بَر نمیـداری چــرا؟ ردِّ خــونی پشـــتِ در روی زمــین بینم،،، ولی خـیره با چشـمان کم سو سوی مسماری چرا؟  یارِهجده ساله ام رنگت چنان صدساله هاست  دست بر زانو خمیــــده سـمــــت دیواری چرا؟ این دعایـت را شـــنیدم مــرگ میکــردی طلب نوبـهـارِ خــــانه ام از عــــمـر بیــــــزاری چـرا؟ ای همه پشـت و پناهـم عزم رفتـن کـــرده ای؟  قصدِ این داری که از من دســت برداری ؟چرا؟ صـبح تا شـب کارِ خانه نیمــــه ی شب گرمِ آه هـر زمان کـردم نظـــر دیدم که بیـداری چـرا؟ شعر:کربلایی داریوش جعفری 𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ 📌
─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌┅─ داغ زهــــــرا دیــــدی و از پا فتادی یا علی گرچـــه افـتادی ز پا باز ایســـــتادی یا علی خـــم نشـــــد زانوی تو در هیچ میدان نبرد لیک بعـــــد فاطمـــــه از پا فـــتادی یا علی شاد بودی در کنار احمــــد و زهرای خویش بعد پیغمــــــبر ندیدی رنگ شــــادی یا علی تا گل خـــــود را نهان کردی به زیر خاک ها چهــره بر خـــــاک مـــــزار او نهادی یا علی با چــــــه حالی لاله ی باغ رســــول الله را بر دو دســـــت باغبان وی تو دادی یا علی صــــبر کــردی بـر مصائب تا بماند دین حق ای که تو مـــــرد میـادیـن جهــــادی یا علی می نویسد «یاسـر» از داغ دل بشکسته ات دیده ای درد و غـــم و رنـــج زیادی یا علی شعر:حاح محمود تاری «یاسر» نجف اشرف ٢١ / ٨ / ١۴٠١ 𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌
─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌┅─ «در مأتم حضرت زهرا سلام الله علیها» فاطمیّـه شد و دل غَــرق غَم فاطمه اَست همــه جا صحـبَـت دَرد و اِلَم فاطمه اَست هَـر کجـا بَـزم عَزایَــش سَـــــر پا میکـردد سُخَن از فاطمـه و عُـــمر کَم فاطمه اَست اَز هَمان روز که دَر کوچه رَهَش را بَستَند قامـت اَرض و سَماوات خَـم فاطمه اَست هَـر چـــه دارَند کـــریمان دو عــالَم بخدا هَمه اَز لُطف و عَطا و کَـــرَم فاطمه اَست نام او را چـــو خــــدا با قَلَم نور نوشـت حکـمَـت نـون و قَلَم اَز قَلَم فاطـمـه اَست گَــر نـدارد حَـــرَم و صَحـــن و رواقی اَماّ دل هَــر عاشق شـیدا حَـــرَم فاطمه اَست نیـــم لَبخَـند لَبـش باغ بهشـت دل ماست رونَـق باغ بهـشـت اَز جَنَـــم فاطمه اَست او دعا کرده که موسی به سوی طور رَوَد نفَـس گــــرم مســیحا زدَم فاطمــه اَست روز مَحشــر به تماشـای رُخَـــش بنشـینَد هَــر کـــه اینجا به زیـر عَلَم فاطـمه اَست دَر و دیوار گُواه غَــم و اَنـدوه علی است کوچـــه ها شاهد رَنج و اِلَـم فاطمه است بیتُ الاحزانَش اَگر گَشت خراب اَزره کین عَــرش پُـر نور به زیر قَــدَم فاطـمه است شعر: خسروی فر 𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌
«در مأتم حضرت زهرا سلام الله علیها» فاطمیّـه شد و دل غَــرق غَم فاطمه اَست همــه جا صحـبَـت دَرد و اِلَم فاطمه اَست هَـر کجـا بَـزم عَزایَــش سَـــــر پا میکـردد سُخَن از فاطمـه و عُـــمر کَم فاطمه اَست اَز هَمان روز که دَر کوچه رَهَش را بَستَند قامـت اَرض و سَماوات خَـم فاطمه اَست هَـر چـــه دارَند کـــریمان دو عــالَم بخدا هَمه اَز لُطف و عَطا و کَـــرَم فاطمه اَست نام او را چـــو خــــدا با قَلَم نور نوشـت حکـمَـت نـون و قَلَم اَز قَلَم فاطـمـه اَست گَــر نـدارد حَـــرَم و صَحـــن و رواقی اَماّ دل هَــر عاشق شـیدا حَـــرَم فاطمه اَست نیـــم لَبخَـند لَبـش باغ بهشـت دل ماست رونَـق باغ بهـشـت اَز جَنَـــم فاطمه اَست او دعا کرده که موسی به سوی طور رَوَد نفَـس گــــرم مســیحا زدَم فاطمــه اَست روز مَحشــر به تماشـای رُخَـــش بنشـینَد هَــر کـــه اینجا به زیـر عَلَم فاطـمه اَست دَر و دیوار گُواه غَــم و اَنـدوه علی است کوچـــه ها شاهد رَنج و اِلَـم فاطمه است بیتُ الاحزانَش اَگر گَشت خراب اَزره کین عَــرش پُـر نور به زیر قَــدَم فاطـمه است شعر: خادم الذاکرین خسروی فر ─┅═᪥𑁍᪥═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ا ﷽ ا پی ریزی نقشه هجوم سوم و نهایی ✅در این یورش عمر بن خطاب به همراه بسیاری از مهاجمین بر در خانه حضرت فاطمه(س) تجمع کردند. علامه مجلسی می نویسد : 📋《أَقْبَلَ عُمَرُ فِي جَمْعٍ كَثِيرٍ إِلَى مَنْزِلِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبِِ(ع) فَطَالَبَهُ بِالْخُرُوجِ فَأَبَى فَدَعَا عُمَرُ بِحَطَبٍ وَ نَارٍ》 ♦️عمر با جمع کثیری از افراد خود، به منزل امام علی(ع) آمد و از علی(ع) در خواست کرد که از خانه خارج شود، که امام علی(ع) از خروج اباء کرد و عمر در این هنگام آتش و هیزم طلب کرد.(۱) در این هجوم نه از دفاع متحصنین خبری بود و نه از اعتراض مردم مدینه! شهرستانی می نویسد : 📋《وَ مَا كَانَ فِي الدَّارِ غَيرُ عَلِىِِّ(ع) وَ فَاطِمَةَ(س) وَ الحَسَنِ(ع) وَ الحُسَينِ(ع)》 ♦️در آن روز غیر از علی(ع) و فاطمه(س) و حسنین(ع) کسی در خانه نبود.(۲) در این هنگام عمر فریاد زد : 📋《واللهِ لأَحرُقَنَّ عَلَيكُم》 ♦️به خدا قسم آتش را بر شما مسلط می کنم.(۳) پس در این هنگام؛ 📋《خَرَجَتْ فَاطِمَةُ بِنْتُ رَسُولِ اَللَّهِ(ص) إِلَيْهِمْ فَوَقَفَتْ عَلَى اَلْبَابِ》 ♦️حضرت فاطمه(س) بر آنها خارج شد و در پشت در ایستاد و خطاب به عمر فرمود : 📋《لاَ عَهْدَ لِي بِقَوْمٍ أَسْوَأَ مَحْضَراً مِنْكُمْ تَرَكْتُمْ رَسُولَ اَللَّهِ(ص) جِنَازَةً بَيْنَ أَيْدِينَا وَ قَطَعْتُمْ أَمْرَكُمْ فِيمَا بَيْنَكُمْ فَلَمْ تُؤَمِّرُونَا وَ لَمْ تَرَوْا لَنَا حَقَّنَا كَأَنَّكُمْ لَمْ تَعْلَمُوا مَا قَالَ يَوْمَ غَدِيرِ خُمٍّ وَ اَللَّهِ لَقَدْ عَقَدَ لَهُ يَوْمَئِذٍ اَلْوَلاَءَ لِيَقْطَعَ مِنْكُمْ بِذَلِكَ مِنْهَا اَلرَّجَاءَ وَ لَكِنَّكُمْ قَطَعْتُمُ اَلْأَسْبَابَ بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَ نَبِيِّكُمْ وَ اَللَّهُ حَسِيبٌ بَيْنَنَا وَ بَيْنَكُمْ فِي اَلدُّنْيَا وَ اَلْآخِرَةِ》 ♦️در تمام عمر خود هيچ قومى را نمى‌شناسم كه بى‌وفاتر و بى‌عاطفه‌تر از شماها باشند، جنازۀ رسول خدا(ص) را نزد ما گذاشته و سرگرم كار خود و بدست آوردن خلافت شديد، نه مشورتى با ما نموديد و نه كمترين حقّى براى ما قائل شديد، گويا شما هيچ اطّلاعى از فرمايش پيامبر(ص) در روز غدير خم نداشتيد؟ به خدا سوگند در همان روز آنچنان امر ولايت را محكم ساخت كه جاى هر طمع و اميدى براى شما باقى نگذاشت، ولى شما آن را رعايت نكرده و هر رابطه‌اى را با پيامبرتان قطع نموديد.البتّه خداوند متعال ميان ما و شما حاكم خواهد فرمود.(۴) کلمات و عبارات نشانگر این بود که مخاطب حضرت فاطمه(س) نه تنها مهاجمین بود، بلکه شامل مردم مدینه هم می شد. عمر که ترس از تحریک و شورش مردم داشت، مجدد شروع به عربده کشی کرد. 📋《فَأَقْبَلَ بِقَبَسٍ مِنْ نَارٍ عَلَى أَنْ يُضْرِمَ عَلَيْهِمُ اَلدَّارَ》 ♦️عمر در دست خود شعله ای از آتش حمل می کرد که قصد به آتش کشیدن خانه فاطمه(س) را داشت.(۵) او می گفت : 📋《اُحرِقُوا دَارَهَا بِمَن فِيهَا》 ♦️خانه را با اهلش به آتش بکشید.(۶) در این هنگام حضرت فاطمه(س) او را دید و به او فرمود : 📋《يَا اِبْنَ اَلْخَطَّابِ! أَ جِئْتَ لِتُحْرِقَ دَارَنَا؟》 ♦️ای پسر خطاب! آیا آمده­ ای خانه ما را به آتش بکشی؟ عمر گفت : 📋《نَعَمْ! أَوْ تَدْخُلُوا فِيمَا دَخَلَتْ فِيهِ اَلْأُمَّة》 ♦️آری! مگر آن که با ابوبکر بیعت کنید چنانکه امت بیعت کردند.(۷) حضرت فاطمه(س) در این هنگام به درگاه الهی شکایت کرد و فرمود: 📋《یَا أَبَتَاهُ! يَا رَسُولَ اللّهِ(ص)! أُنظُر مَا ذَا لَقِينَا بَعدَكَ مِن ابنِ الخَطَّابِ وَ ابنِ أَبِي قُحَافَةِ!》 ♦️اى پدر! اى رسول الله(ص)! ما پس از تو چه ظلم ها كه از عمر بن خطاب و ابوبكر ابن ابى قحافه ديديم.(۸) و حضرت(س) این چنین شروع به استغاثه‌ کرد که چنان دلخراش بود که همان افرادی که آمده بودند، نزدیک بود دل‌هایشان شکافته و جگر هایشان پاره‌ پاره شود و به شدت گریستند و عده زیادی از آنها صحنه را ترک کردند. اما مهاجمین از کار شوم خود دست برنداشتند و همچنان به کار خویش ادامه دادند. 📚منابع: ۱)بحار الانوار مجلسی، ج۲۸، ص۲۰۴ ۲)الملل والنحل شهرستانی، ج۱، ص۷۱ ۳)تاریخ طبری، ج۲، ص۴۴۳ ۴)بحار الانوار مجلسی، ج۲۸، ص۲۰۴ ۵)عقد الفرید ابن عبد ربه، ج۴، ص۹۳ ۶)الملل والنحل شهرستانی، ج۱، ص۷۱ ۷)بحار الانوار مجلسی، ج۲۸، ص۳۳۹ ۸)عوالم العلوم بحرانی اصفهانی، ج۱۱، ص۵۸۱ اسناد مصائب حضرت سلام الله علیها حضرت علیه السلام @azizamhosen @yaraliagham
ا ﷽ ا ادامه حملات در نقلهای دیگر : حضرت سلام الله علیها ✅ابان بن ابى عيّاش از سُليم بن قيس نقل می كند كه گفت : نزد عبدالله بن عباس در خانه‏ اش بودم، و گروهى از پيروان على(ع) با ما بودند، ابن عباس براى ما سخن مى‏ گفت. از جمله ماجرای هجوم را برای ما بازگو کرد‌. او گفت : 📋《يَا إِخْوَتِي! تُوُفِّيَ رَسُولُ اللَّهِ(ص)، فَأَقْبَلَ عُمَرُ حَتَّى ضَرَبَ الْبَابَ ثُمَّ نَادَى : يَا ابْنَ أَبِي طَالِبٍ! افْتَحِ الْبَابَ‏!》 ♦️اى برادران! بعد از رحلت حضرت رسول اکرم(ص) عمر به درب خانه حضرت فاطمه(س) آمد و بر در كوبيد و فرياد زد : اى پسر ابوطالب! در را باز كن! حضرت فاطمه(س) فرمود : 📋《يَا عُمَرُ مَا لَنَا وَ لَكَ لَا تَدَعُنَا وَ مَا نَحْنُ فِيهِ!》 ♦️اى عمر! ما را به تو چه کار؟! ما را در مصيبت‏مان هم رها نمى‏ كنى؟ عمر گفت : 📋《افْتَحِي الْبَابَ وَ إِلَّا أَحْرَقْنَاهُ عَلَيْكُمْ!》 ♦️در را باز كن وگر نه آن را بر سر شما به آتش مى‏ كشيم. حضرت زهرا(س) فرمود : 📋《يَا عُمَرُ! أَمَا تَتَّقِي اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ تَدْخُلُ عَلَى بَيْتِي وَ تَهْجُمُ عَلَى دَارِي؟》 ♦️اى عمر! از خدا نمى‏ ترسى كه به سرايم درآمدى و به خانه‏ ام يورش آوردى؟! 📋《فَأَبَى أَنْ يَنْصَرِفَ ثُمَّ دَعَا عُمَرُ بِالنَّارِ فَأَضْرَمَهَا فِي الْبَابِ فَأَحْرَقَ الْبَابَ ثُمَّ دَفَعَهُ عُمَر》 ♦️عمر برنگشت، سپس آتش خواست، و درب خانه را آتش زد و در آتش گرفت.(۱) عمر هیزم ها را شعله ور می ساخت و خالد بن ولید، مغیره و ابوعبیده بن جراح و قنفذ هم در حال جمع آوری هیزم بودند. و با شعله گرفتن هیزم ها آتش به در خانه سرایت کرد و دود وارد خانه شد، در حالی که حضرت فاطمه(س) پشت در نشسته بود! در این حال، قنفذ سعی می کرد در را باز کند تا به داخل خانه هجوم بیاورند. حضرت فاطمه(س) برخاست و دو دست خود را بر دو طرف چهار چوب در گذاشت و با تمام بدن خود مانع باز کردن در شد. کم کم آتش به سوی در خانه رسید، در حالی که شعله می کشید و حرارت آن بر بدن و صورت حضرت فاطمه(س) می خورد. در آن لحظه ناگهان عمر چنان با لگد به در نیم سوخته زد که درب خانه باز شد. پیش از آنکه حضرت فاطمه(س) بتواند خود را کنار بکشد، در با تمام سنگینی بر آن حضرت(س) برخورد کرد و حضرت(س) بین در و دیوار قرار گرفت و بر همه بدن آن حضرت(س) آسیب رسید. در این هنگام حضرت(س) بر روی زمین افتاد و آتش همچنان شعله ورتر می شد و مهاجمین در این هنگام وارد خانه شدند. فشار در، بر بدن حضرت(س) به حدی بود که در همان لحظه حضرت محسن(ع) در رحم مادر به شهادت رسید. حضرت(س) در این هنگام صیحه ای زد و ناله زنان فرمود : 📋《يَا أَبَتَاهْ! يَا رَسُولَ اللَّهِ(ص)! هَكَذَا كَانَ يُفْعَلُ بِحَبِيبَتِكَ وَ ابْنَتِكَ؟》 ♦️ای پدرم! ای رسول خدا(ص)! این چنین رفتار می شود با حبیبه ات و دخترت! سپس ناله زد: 📋《آهِ يَا فِضَّةُ! إِلَيْكِ فَخُذِينِي فَقَدْ وَ اللَّهِ قُتِلَ مَا فِي أَحْشَائِي مِنْ حَمْلٍ》 ♦️آه ای فضه! مرا دریاب! به خدا قسم فرزندی را که در رحم داشتم، کشته شد!(۲) ابن حجر عسقلانی می نویسد : 📋《إنَّ عُمَرَ رَفَسَ فاطِمَةَ(س) حَتَّي أسقَطَت بمُحسِن(ع)》 ♦️در این هنگام عمر به فاطمه(س) لگد زد که سبب سقط محسن(ع) گرديد.(۳) سپس حضرت(س) عاملین این کار را نفرین کرد. سپس از زمین برخاست وخود را به زحمت بلند کرد و از شدت جراحات و ضربات، بر دیوار تکیه داد. عمر خود می گوید : به طرف در رفتم، او استقامت کرد؛ با تازیانه بر دست هایش زدم، به دردش آورد، صدای ناله و گریه اش را شنیدم. 📋《فَكِدْتُ أَنْ أَلِينَ وَ أَنْقَلِبَ عَنِ الْبَابِ فَذَكَرْتُ أَحْقَادَ عَلِيٍّ(ع) وَ وُلُوعَهُ فِي دِمَاءِ صَنَادِيدِ الْعَرَبِ، فَرَكَلْتُ‏ الْبَابَ》 ♦️نزدیک بود دلم به رحم بیاید و برگردم که به یاد کینه های علی(ع) و حرص و ولع او در ریختن خون بزرگان عرب پس در حالی که او خود را به در چسبانده بود تا مانع شود با تمام توان لگدی به در زدم و ناگهان پشت در افتاد.(۴) در این هنگام عمر وارد خانه شده بود و قبل از رسیدن فضه بر هر دو صورت فاطمه(س) چنان سیلی زد، که چشمان حضرت(س) پر از خون شد. عمر که هنوز آتش کینه اش شعله ور بود، با لگد به سینه و پهلوی حضرت(س) زد. عمر با غلاف شمشیر، بی محابا بر هر دو پهلوی حضرت(س) می زد. ناگهان عمر تازیانه را بر بازوی فاطمه(س) زد. 📋《وَ ضَرَبَ عُمَرُ لَهَا بِالسَّوطِ عَلَی عَضُدِهَا حَتَّی صَارَ کَالدُّملَجِ الاَسوَدِ المُحتَرِقِ》 ♦️عمر با تازیانه بر بازوی فاطمه(س) زد، تا اینکه؛ بازو و کتف ایشان مانند دستبدی سیاه، کبود شد.(۵) در این حال صدای حضرت(س) به «یا ابتاه!» بلند شد. ۱)کتاب سلیم ، ج۲، ص۸۶۴ ۲)بحار، ج۳۰، ص۲۹۴ ۳)لسان المیزان ابن حجر عسقلانی، ج۱، ص۴۰۶ ۴)بحار ، ج‏۳۰، ص۲۹۴ ۵)الهدایه الکبری خصیبی، ص۴۰۷ اسناد مصائب @azizamhosen @yaraliagham
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا