eitaa logo
عزیزم حسین♥️
4.2هزار دنبال‌کننده
9.6هزار عکس
9.2هزار ویدیو
146 فایل
ا ﷽ ا تکثیر و نشر کانال🙏 تکثیر عشق ناب علوی،حسینی است❤️💚 عشق را باید همی تکثیر کرد👌 ای عشق سربلند که برنیزه میروی ازحلقه کمندتو راه گریز نیست کانال های ما: حسینی، محبتی : @azizamhosen روضه،مقتل: @yaraliagham علمی،حدیثی: @qalalsadegh135
مشاهده در ایتا
دانلود
دارد بساط ماه خدا جمع می شود از سفره نان و آب و غذا جمع می شود آن دامنی که دست کرم پهن کرده بود دارد ز دست های گدا جمع می شود فرصت گذشت این رمضان هم تمام شد زیباترین بهانه ما جمع می شود یک ماه شهر ما نفس راحتی کشید اما چه زود حال و هوا جمع می شود نزد طبیب حال دلم خوب می شود وقتی طبیب هست شفا جمع می شود   من تازه انس تازه گرفتم به نام تو ربّ کریم سفره چرا جمع می شود؟   دیگر ببخش هرچه نبخشیده ای زما دیگر ببخش هرچه گدا جمع می شود مارا بخر ؛ بیا و معطل نکن مرا لحظه های لطف و صفا جمع می شود امشب که رفت جز عرفه ،ای خدای من دریای رحمت تو کجا جمع می شود این بار من که ریخته در راه آخرش با رحمت امام رضا جمع می شود امشب که رفت وعده ما در محرم است در صحن ارک اهل عزا جمع می شود آخر به لطف فاطمه این جمع بی ریا در صحن شاه کرب و بلا جمع می شود @deabel
دور از مسیرِ قُربِ تو دل گر تباه شد خواندم تو را به گریه و اشکم گواه شد خیری نداشت دوری از تو برای من روزِ من از فراق ِ تو شـامِ سیاه شد حسرتْ نصیبم از اثرِ کرده های خویش حیف از مجالِ عُمـر که خرجِ گناه شد زورم نمی رسید بگیرم عنانِ نَفْس دلْ با نسیم ماهِ خدا رو براه شد پیش ِ تو کوهِ معصیت آورده ام ولی با یک نگاهِ لطف تو تبدیلِ کاه شد ** آه از دمی که حضرت سلطان اولیاء ذبحِ عظـیمِ واقعـه در قتلگاه شد آتش به جانِ گیسوی طفلان رسید تا... خورشیدِ نیزه ها خیَمَش بی پناه شد «وَفَدَيْنَاهُ بِذِبْحٍ عَظِيمٍ»؛ «به عوض او، ذبح عظيمی را پذيرفتيم». سوره صافات، آیه 107 وحید دکامین @deabel
چندشب مانده فقط برگ امان نیست مرا توشه ای از برکات رمضان نیست مرا..  یک زمان گریه کنی خوب برایت بودم خاک بر سر شده ام! اشک روان نیست مرا توبه هایم عقب افتاد و جوانیم گذاشت پیری از راه رسیدست، توان نیست مرا سرم آنقدر به دنیا و ظواهر گرم است چیزی از باطن اسرار عیان نیست مرا  آشتی کردن من باهمه بود الا او سود این دوستی ام غیر زیان نیست مرا شب قدر از کف من رفت و برای بخشش غیر روز عرفه هیچ زمان نیست مرا... تا زمانیکه حسین است رفیق دل من میل همراه شدن با دگران نیست مرا  دور هم بودن ما را بنویسید بهشت نفسی جز نفس سینه زنان نیست مرا آه جز کرببلا هیچ نمیخواهم من آه جز کرببلا قبله جان نیست مرا خواهری رفت سوی مقتل و میگفت حسین جای تو همسفری غیر سنان نیست مرا.. سیدپوریا هاشمی @deabel
کار تو لطف و رأفت و عفو و محبّت است  حتی اگر عذاب کنی باز رحمت است   تو آن‌همه عنایت و من این همه‌گناه  اقرار می‌کنم که خلاف مروّت است   با آنکه وهم‌ها به جلالت نمی‌رسند  کارت همیشه با من مسکین رفاقت است   با آنکه هست نامۀ اعمال من سیاه  بر درگه تو آبرویَم اشک خجلت است   از بس که ناز عبد گنهکار می‌کشی انگار می‌کند که نیازت به طاعت است   یک عمر با تو بودم و نشناختم تو را  این عمر نیست غفلت و اندوه و حسرت است  با این همه گناه عزیزم نموده‌ای  بر خاک بندگیت مرا روی ذلت است  شکر خدا که با همه آلوده دامنی  دست و دلم به دامن قرآن و عترت است   ثبت است در جریدۀ اعمالم این حدیث  یک «یاعلی» فشردۀ صدسال طاعت است «میثم»ز دوستی علی دست برمدار  زیرا تمام دین الهی محبت است  استاد حاج غلامرضا سازگار @deabel
باز هم کم شد ثوابم، شد گناهانم زیاد ذوق و شوقم کور شد، دارم به دل ماتم زیاد آمدم اینبار هم با کوله بارِ تازه ای- از گناهانی که شد رسوایی اش هر دم زیاد عفو کن! چون در جهنم میزنم فریاد که... «یاکریم الصفح...یارب» دوستت دارم زیاد* از نگاه ناروا پرهیز کردم تا که شد در میان روضه اشک چشم من کم کم زیاد زیر دیْنم! دیگران را که نمیدانم ولی من که حاجت ها گرفتم زیر این پرچم زیاد پرچمی که حک شده بر آن: «علی(ع)مظلوم بود» مانده داغش بر دلِ ماه خدا قطعاً زیاد در شبِ قدرِ یتیمی، در شب بیست و یکم ثبت شد در طالع و تقدیرِ زینب(س) غم زیاد سایۂ روی سرش در کربلا از «سر» گذشت بر تنش تا بارش ِ سرنیزه شد نم نم زیاد بغض کرد و خیره شد با آه سمت قتلگاه دست و بالش بسته شد، غم دید از عالم زیاد عصر عاشورا به جای آن حرامی-زاده ها کاش بود از شیعیان دور و برش آدم زیاد ای زبانم لال! دورِ ناقۂ بی محملش پرسه میزد در مسیرِ شام نامحرم زیاد! *فرازی از دعای أبوحمزه ثمالی: «و إن أدخلتَ النار اعلمت أهلها إنّي أُحبّک» «خدای من! اگر مرا وارد آتش کنی اهل دوزخ را با خبر میکنم که دوستت دارم» مرضیه عاطفی @deabel
گُم شدم در دل بازار،مرا یاری کن باز هم از منِ درمانده طرفداری کن بار من روی زمین مانده..،خدایا چه کُنم بار من مانده خدایا..،تو خریداری کن معصیت مثل لجنزار فرو بُرد مرا تا که آب از سر من رد نشده..،کاری کن بنده ی نفس شدم بندگی ام یادم رفت بنده را راحت از این بندِ گرفتاری کن اختیاراً ز درِ خانه ی تو دور شدم پس گداییِ مرا لطف کن،اجباری کن وای بر حال کسی که رمضان گریه نکرد سفره تا جمع نشد..،اشک مرا جاری کن در سحر اهل مناجات تو سیراب شوند منِ غفلت زده را تشنه ی بیداری کن من غلامی ز غلامان امیر نجفم ای خدا رحم بر این نوکر درباری کن جان آقای غریبی که ندارد حرمی دل ویران مرا یک شبِ مِعماری کن گریه بر خون خدا ارثیه ی اجدادیست ایل و اولاد مرا اهل عزاداری کن روزه با روضه اگر باز شود..،می چسبد گریه کن! با نمِ اشک خودت افطاری کن تشنه لب بود که شمر آمد و..،ای داد ای داد با نوکِ چکمه به جانِ لب ارباب افتاد بردیا محمدی @deabel
آخرِ هر دهه یک شامِ غریبان داریم هر چه داریم از این ذکرِ حسین‌جان داریم ما گرفتارِ حسینیم خدایا شکرت منصبِ نوکریِ خسروِ خوبان داریم به لبِ خشکِ حسینِ‌ابنِ‌علی حسّاسیم دمِ افطار دو خط روضه‌یِ عطشان داریم وای از پیکرِ صد پاره‌یِ بی‌سر مانده بینِ صحراست تنش میلِ بیابان داریم سرِ بر نیزه‌یِ او قاریِ آیاتِ خداست روی نی قاریِ قرآن نَه... که قرآن داریم به رگِ پاره‌یِ ارباب الهی العفو روسیاهیم ولی قلبِ پشیمان داریم به تنی که سمِ اسب از رویِ آن رد شد و رفت قصدِ برگشت سوی خالقِ رحمان داریم مضطرِ قصّه‌یِ انگشتر و انگشتِ توایم بر سرِ سفره ولی نانِ کریمان داریم شبِ جمعه به هوایِ حرمت بی‌تابیم جمعه‌ها حسرتِ وصلِ روی جانان داریم حسین ایمانی @deabel
افسوس که ايام شريف رمضان رفت سي عيد به يک مرتبه از دست جهان رفت افسوس که سي پاره اين ماه مبارک از دست به يکبار چو اوراق خزان رفت ماه رمضان حافظ اين گله بد از گرگ فرياد که زود از سر اين گله شبان رفت شد زير و زبر چون صف مژگان، صف طاعت شيرازه جمعيت بيداردلان رفت بيقدري ما چون نشود فاش به عالم؟ ماهي که شب قدر در او بود نهان، رفت با قامت چون تير درين معرکه آمد از بار گنه با قد مانند کمان رفت برداشت ز دوش همه کس بار گنه را چون باد، سبک آمد و چون کوه، گران رفت چون اشک غيوران به سراپرده مژگان دير آمد و زود از نظر آن جان جهان رفت از رفتن يوسف نرود بر دل يعقوب آنها که به صائب ز وداع رمضان رفت صائب تبریزی @deabel
اسیر درد شدیم و دوا نیامد باز گذشت ماه خدا ماه ما نیامد باز شبیه هر رمضانی که بی تو آمد و رفت نفس به سینهٔ ما ماند و جا نیامد باز چقدر هر سحر از درد دوریش یک ماه صدا زدیم که آقا بیا؛ نیامد باز دوباره من نشدم آنچه را که او می‌خواست دوباره کرد برایم دعا نیامد باز اگرچه بد شده بودم ولی مرا بخشید اگرچه شد دلش از من رضا نیامد باز دوباره روضه بخوان، روضه خوان! که گریه کنیم که صاحب همهٔ روضه‌ها نیامد باز پس از گذشتن یک ماه گریه در دستم مگو که تذکرهٔ کربلا نیامد باز محمدعلی بیابانی @deabel
شب های این ماه مبارک یا الهی پرواز کردم با پر و بال مناجات باور نمی کردم که می بخشی به من هم با این همه بد حالیم حال مناجات هستی کریم و آمدم با فقر ذاتی لوح دلم تیره شده با سیئاتی بازم من و دست تهی ،چشمی فراتی خون جگر،اشک سحر،ناله،مناجات از غصه و غم غالبا لبریز بودم تا یاد دارم بنده ای ناچیز بودم من زرد بودم طعمه ی پاییز بودم رویاند در دل صد بغل لاله،مناجات بیچارگی هایم دلیلش جز هوس نیست با این همه جز تو مرا فریاد رس نیست من روسیاهم پس همین یک ماه بس نیست باید شود هر سال من سال مناجات جز شور تو شوری که در تکبیر من نیست پرورگار من پی تحقیرمن نیست دیگر بداقبالی گريبانگير من نیست وقتی که دارم با تو اقبال مناجات تو رب ما هستی و تسریع الاجابه وابستگی دارد همه حاجات ما به سی تا سحر که ساختی مال انابه سی تا سحر که ساختی مال مناجات هستیم مملوک تو و هستی تو مالک من با حسینت می شوم یک عبد سالک وقتی که گفت ارباب "تسلیما لامرک" گودال شد آن لحظه گودال مناجات ای وای قتل صبر او رازی مگو شد زخم گلو با بوسه ی زینب رفو شد یا رب قسم به آن تنی که زیر و رو شد پیدا نکردم بی حسین حال مناجات محمدحسین مهدی پناه @deabel
چشم های به در خداحافظ لحظات سحر خداحافظ روزهای مقدس رمضان لحظات غریب تا به اذان حال و احوال قبل افطاری قدرهای بلند بیداری چه قدر مانده است تا ساحل رمضان رفت ای دل غافل رمضان رفت کوله بارت چیست؟ نکند جز گناه در آن نیست؟ شب بیست و نهم بخوان و بسوز به خودت آمدی در این سی روز؟ کاری اصلا برای دل کردی؟ باید امشب به خویش برگردی روزها را مرور کن آری حاصلت چیست از چه بیزاری؟ از گناه و دروغ و صد رنگی؟ ای بمیری که مایهء ننگی ای بمیری من دروغ و ریا شب آخر شده به خویش بیا دست بردار از دغل بازی به چه چیزت هنوز می نازی؟ به گناهان بیشتر ز حدت؟ به فریب و به کارهای بدت؟ راه را اشتباه برگشتی باز هم با گناه برگشتی داشتی سوی دوست میرفتی آه با یک نگاه برگشتی نفس، بیچاره کرده ست تو را شب آخر شده به خویش بیا راه باز است تو نمی بینی میوه ی بغض را نمی چینی خویشتن را بشوی پس با اشک دست بر دامن توام یا اشک اشک تنها چراغ این راه است از مسیر درست آگاه است دست خود را بده به دست چراغ تا کبوتر شود دوباره کلاغ تا پر و بال در حرم بزند توی باب الرضا قدم بزند شب بیست و نهم چه مایوسی تو که مثل کبوتر طوسی گاه در پشت پنجره فولاد گاه در کنج صحن گوهرشاد دل تو سنگ مرمر حرم است تا به اذن دخول یک قدم است السلام علیک که دلتنگم ای بمیرم که مایه ی ننگم ای بمیرم که زائرت نشدم بیست و نه روز شاعرت نشدم به من خسته هم نگاهی کن دل من را دوباره راهی کن مهدی رحیمی @deabel
ماه خدا برای تو دلتنگ می شوم یکسال در هوای تو دلتنگ می شوم هر روز وقت مغرب و هنگامهء اذان با یاد ربنای تو دلتنگ می شوم دارند سفره های تو را جمع می کنند با دوری از فضای تو دلتنگ می شوم سی ، نیمه شب دعای سحررا شنیده ام ای ماه ، بی دعای تو دلتنگ می شوم نزدیکتر شدم به ابالفضل با عطش پس بهر روزه های تو دلتنگ می شوم این حال خوش که سرزده در تار و پود من ای کاش ماندگار شود در وجود من تا اسمه دواست، دوا را گرفته ایم تا ذکره شفاست ، شفا را گرفته ایم این رحمت خداست که یاری نموده تا دامان لطف شیر خدا را گرفته ایم شکر خدا که نیمهء ماه خدا به لب ذکر کریم آل عبا را گرفته ایم با یاد لحطه لحطهء ارباب بی کفن حتما برات کرببلا را گرفته ایم والله این بزرگترین افتخار ماست از دست او نشان گدا را گرفته ایم داریم امید اینکه خدایی شدیم ما تا سال بعد کرببلایی شدیم ما وقت وداع با تو به هر حال می رسد ماه خدا چه زود به شوال می رسد این بنده با گناه به ماه خدا رسید حالا به عید فطر سبکبال می رسد شبهای قدر حال و هوایی عجیب داشت شاید عزیز فاطمه امسال می رسد شاید به کربلا نرسد دست ما دگر اما به دامن علی و آل می رسد فرقی نمی کند رمضان یا محرم است هر جا رویم روضه به گودال می رسد با چکمه ای به پا و سپس خنجری به دست در پیش چشم فاطمه بر سینه اش نشست مهدی مقیمی @deabel