#مناجات
#حضرت_امام_حسین_علیه_السلام
این اشک نیست، آب زُلال و مطّهر است
این چشم نیست، چشمهای از حوضِ کوثر است
ظرفِ نزولِ رحمتِ پروردگار شد
چشمی که پایِ مجلس این روضهها، تَر است
چشمی که بیش تر به خودش، گریه دیده است
فردا کنارِ فاطمه با آبروتر است
ما خشک میشویم، ولی بار میدهیم
دنیای گریه، مزرعۀ سبزِ محشر است
فرموده است حضرت صادق: هر آن کسی
گریانِ جدّ ما شده، با من برادر است
در حجّ و در عبادت و در سجدههای شب
گریه کنِ حسین، شریک پیمبر است
ما را از این تلاطم دنیا، هَراس نیست
تا کشتی نجاتِ حسینی، شناور است
بر من لباس نوکریام را کفن کنید
نوکر بهشت هم برود، باز نوکر است
/علی اکبر لطیفیان/
👇👇👇👇
@deabel
#حضرت_زینب
میان شام می آید سری پشت سری دیگر
به زنجیر آمده همراه سر ها لشکری دیگر
گذشته کاروان تا از شلوغی های این کوچه
رسیده باز هم در ازدحام مَعبری دیگر
عقیله خاک را تا می تکاند از تن طفلی
به روی خاک می افتد دوباره دختری دیگر
به غیر از آستین ناموس حق در بین این مردم
ندارد خاک عالم بر سر من معجری دیگر
به یاد خاتم بابا سکینه با خودش میگفت:
ندارد ساربان ما مگر انگشتری دیگر
میان سنگ باران ها به جز آغوش عمه نیست
برای دختران داغ دیده سنگری دیگر
ندارد زجر جز زجر سه ساله در غل و زنجیر
میان کوچه ها تفریح از این بهتری دیگر
شبیه مرتضی ، زینب به روی ناقه ی عریان
دوباره خطبه میخواند ولی بر منبری دیگر
سر دشمن به زیر افتاد با تیغ کلام او
میان شام زینب کرده فتح خیبری دیگر
نوشته در دل تاریخ تا روز قیامت هم
نمی آید به قرآن مثل زینب خواهری دیگر
محمد داوری
@deabel
#حضرت_زینب
کوفی و شامی یکی از دیگری بدچشمتر
ماندهام گویم امان از کوفیان یا شامیان
رفتن و ماندن به یک اندازه داغم میکند
ماندهام گویم بران ای ساربان یا که مران
دیدنت بر نی هم آتش زد هم آرامم نمود
ماندهام گویم بمان پیشم حسینجان یا نمان
صوت تو دل میبَرد اما امان از سنگها
ماندهام گویم بخوان قرآن حسینجان یا نخوان
اشک تو بر نیزه هم از دیده جاری میشود
ماندهام گویم بدان از حال زینب یا ندان
مهدی مقیمی
@deabel
#حضرت_زینب
اَلا ای سر، فدای خون خشک گردنت گردم
توصحراگَرد، من قربان صحرا گَردنت گردم
تنت در کربلا تنها، سرت بر نیزهها با ما
به دنبال سرت آیم، به قربان تنت گردم
تو را عریان به خاک کربلا بنهاده و رفتم
نشد از تار و پود هستیام پیراهنت گردم
هلال من، هلالی شد قدم از غم، بیا تا من
شبی پروانهی شمع جمال روشنت گردم
ز هر بام و درت سنگی به استقبال میآید
بیا بنشین به دامانم که با جان، جوشنت گردم
تو خورشید بلند عشقی و از دست ما بیرون
بیا یک نیزه پایینتر که دست و دامنت گردم
چو افکندی مرا از خطبهخواندن لب فروبستی
بخوان قرآن که من قربان قرآنخواندنت گردم
به شوق با تو بودن، از مدینه من سفر کردم
ندانستم که باید همسفر با دشمنت گردم
سیدرضا موید
@deabel
#حضرت_زینب
دل میبرد ز من نظر آسمانیات
قربان این همه اثر آسمانیات
خورشید من به نیزه تو تنها نماندهای
دارد هوای تو قمر آسمانیات
با دیدن ملائکه بهتم نمیزند
سجده کنند اگر به سر آسمانیات
گفتی خدا اسیریمان را نوشته است
جانم فدای این خبر آسمانیات
«هل من معین» تو جگرم را کباب کرد
میسوزد عرش از شرر آسمانیات
هر روز دخترت ز سرت میکند سوال
پایان ندارد این سفر آسمانیات؟
مهتاب هر شبم چه به روز تو آمده؟
زخمی شده دو چشم تر آسمانیات
آقا رباب سینهاش از شیر پر شده
حالا کجاست گل پسر آسمانیات
مجتبی شکریان
@deabel
همپای قافله
سر و سامان منی ای سر و سامان همه
من پریشان توام ای تو پریشان همه
تو حسینی ، من دل خسته و دل خون زینب
ای تو جان من دل خسته و جانان همه
می روی با سر خونین به روی نیزه ولی
من ازین واقعه حیران و تو حیران همه
دیدم از چشم تو ریزد به زمین شبنم اشک
من ازین حادثه گریان و تو گریان همه
بر نداری تو ازین قافله چشمانت را
غیرت الله تویی ، ای گل ایمان همه
دل توفانی ما از تو به ساحل برسد
ای نگاه تو شده ساحل توفان همه
ای سرت بر سر نی آینه ی سرگردان
ای مرا شعله ی سوزان و تو سوزان همه
غم مخور ای سر خونین که در این راه بلند
گردی از عشق نشسته ست به دامان همه
صوت قرآن تو جان داد به خیل اسرا
ای شده لعل لبت جلوه ی قرآن همه
خوب شد خواندن قرآن تو را بشنیدند
ای که شد منطق پویای تو برهان همه
دیر راهب روی و کنج تنور ای مه من
همه جا بوده سر ماه تو مهمان همه
مثل «یاسر» که به درگاه تو آورده امید
سائل لطف تو هستیم و تو سلطان همه
**
محمود تاری «یاسر»
@deabel
#حضرت_زینب
چشمم از داغ تو ای گل پر شبنم شده است
لحظههایم همگی رنگ محرّم شده است
مرهمی نیست که بر داغ عظیمت بنهم
اشک، تنها به دل سوخته مرهم شده است
حق بده پشتم اگر خم شده از غصه حسین
قامت نیزه هم از ماتم تو خم شده است
چند روزی است که از حال لبت بیخبرم
چه شده موی تو آشفته و درهم شده است
لب و دندان و سر و صورت تو خونین است
چشمهایت چقدر چشمهی زمزم شده است
پیش از این لهجهی زهرائیات اینگونه نبود
چند دندان تو ای قاری من کم شده است
سیدمحمد جوادی
@deabel
#حضرت_زینب
صبر مبهوت زیرِ لب می گفت :
مگر این زن چه طاقتی دارد ؟
صبرِ ایوب جایِ خود ، اما
صبرِ زینب حکایتی دارد ...
صبرِ او اشکِ ناتوانی نیست
صبرِ او ذوالفقارِ در بند است
گاه با صبر ، گاه با خطبه
تیغِ او در نیام برنده است
خسته بال و شکسته قامت نیست
اسوه ی صبر و بی هماورد است
چوبِ محمل شکسته است ولی
خم به ابرویِ خود نیاورده است
کربلا هر کجا بلا می ریخت
صبرِ زینب به چشم می آمد
آن طرف کاخِ ظلم می لرزید
تا که چشمش به خشم می آمد
مثلِ بابا چو شیر می غرید
مثلِ مادر حجابی از شب داشت
کربلا زنده ماند در تاریخ
چون کنارش حسین ، زینب داشت
حلقه ی اشکِ دورِ چشمانش
حلقه هایِ غمِ اسارت نیست
این اسارت شروعِ آزادی است
این اسارت کم از شهادت نیست
این زن آموزگارِ تاریخ است
هم کلامِ ستم نخواهد شد
دخترِ خطبه هایِ بی پایان
خطبه اش خرجِ غم نخواهد شد
کشتی صبر و استقامت را
مرد و مردانه او به جریان برد
کربلا با حسین شد آغاز
کار را خواهرش به پایان برد
ابراهیم زمانی
@deabel
#حضرت_زینب
با سنگ های تیز بهم خورده روی تو
جا خوش نموده نیزه چرا در گلوی تو
تا باز شد لبان تو ،قاریِّ محترم
پرتاب شد زهر طرفی سنگ سوی تو
من تار ، تار، موی تو را شانه می زدم
حالا ز چوبِ نیزه کنم جمع موی تو
یک بخش ِصورت تو میان تنور سوخت
از آن به بعد گشته عوض رنگ و بوی تو
خیلی عوض شدی زصدا می شِناسَمَت
هربار محملم برِسَد روبروی تو
هرروز خونِ تازه می آید ز حنجرت
از بس ترک ترک شده شکلِ سبویِ تو
قرآن بخوان زحرمتِ زینب دفاع کن
بازی نموده شایعه با آبروی تو
رجاله ها به صورت تو سنگ می زدند
برپرده های محمل ما چنگ می زدند
قاسم نعمتی
@deabel
#حضرت_زینب
سر تو تا به روی نیزه رفته
نگاهم خیره سوی نیزه رفته
بمیرم من برایت ای برادر
گلویت در گلوی نیزه رفته
سیدهاشم وفایی
@deabel
#حضرت_زینب
بارِ غمت را دوشِ ما، طاقت ندارد
هفتآسمان و ماورا، طاقت ندارد
گوشِ فلک را یکنفر، محکم بگیرد،
یک جمله، از مرثیه را طاقت ندارد
رنجِ تو را بر کوه هم، گر عرضه دارند،
دیگر نمیماند به پا، طاقت ندارد
ای اشرفِ اولادِ آدم! ماتمت را،
حتی کسی از انبیا، طاقت ندارد
این حنجرِ نازک، نمیخواهد سه شعبه
کودک بر این تیرِ خطا، طاقت ندارد
زینب، چهل منزل، کنون باید ببیند
رأسِ تو را از تن جدا،... طاقت ندارد
دیده پر از اشکِ فراق و سینه ی ما،
در حسرتِ کرب و بلا، طاقت ندارد
عادل حسین قربان
@deabel
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_زینب_س_مصائب
#محمد_غفاری
▶️
میرسند از راه غمها، تا زمینگیرت کنند
سنگها با طعنههاشان بیشتر پیرت کنند
@hosenih
مثل چشمت آیه آیه سوره ی مریم گریست
با نخستین واژهاش وقتی که تفسیرت کنند
سخت بود اینکه تمام راه در غربت گذشت
سختتر اینکه تمام شهر تکفیرت کنند
سهم آنها آه و نفرین تو شد میخواستند
با کمی خرما و نان از زندگی سیرت کنند
@hosenih
«ما رأیت و...» گفتی و جنگ نگاهت شد جمیل
چشمها باید فرار از برق شمشیرت کنند
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e