#امام_حسین_ع_گودال_قتلگاه
#امام_حسین_ع_شام_غریبان
می سوخت زیر نور تن زخم دیده اش
تاراج گشته پیکر نیزه چشیده اش
جاری ست رود سرخ هنوز از گلوی او
رد گشته یک سپاه یکایک ز روی او
@hosenih
بر پهلویش سیاهی یک چکمه مانده است
بر جای جای پیکر او صدمه مانده است
خالی ست جای سر، به روی این بدن چرا؟
مانده است روی خاک، تنش بی کفن چرا؟
یعنی کدام نیزه سرش را ربوده است
قربانی ِ کدام گناهِ نبوده است؟
پس آن عقیق سرخ سلیمانی اش چه شد؟
با ساربان بگو که مسلمانی اش چه شد؟
بیش از هزار شعله ی زخم است بر تنش
رد های بوسه مانده به رگ های گردنش
از نعل های تازه تنش بی نصیب نیست
این پیکر مقطع الاعضا عجیب نیست؟
تا که سرش به نیزه ی دشمن سوار شد
دیگر حریم خیمه به غارت دچار شد
@hosenih
نامحرمان دویده به دنبال خیمه ها
نزدیک می شوند به خلخال خیمه ها
غیرت نمانده است به مردان این دیار
با بچه ها بگو که علیکُنَ بالفرار
شاعر: #حسن_کردی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#شور_قتلگاهی
🎼#سبک_ریان
#لال_بشه_زبونم
😭😭😭😭
☑️بنداول
لال بشه زبونم
رد شم یا بخونم
الله الله
با روضه خودم رو
گودال می کشونم
یاثارالله
روخاکا افتاد
تنه ارباب (3)
باتن صدچاک
زیرافتاب(3)
☑️بنددوم
افتاد از صدر زین
روی خاک زمین
بین اعدا
مابین یه گودال
بین جارو جنجال
تو دست و پا
یکی با نیزه
یکی با تیر(۳)
یکی عصا و
یکی شمشیر(۳)
☑️بندسوم
قربتاالی الله
میونه قتگاه
کشتن تورو
بانذر و با حاجت
با وضو و نیت
کشتن تورو
ذبیح العطشان
لب تشنه (۳)
قتیل العریان
زیر دشنه (۳)
☑️بند چهارم
دیدم از روی تل
افتادی تو مقتل
از رو مرکب
دیدم شمروسنان
کردن جسم تو رو
نا مرتب
دیدم که شمشیر
میرفت بالا(۳)
میزد بی انصاف
روی رگها(۳)
☑️بند پنجم
پا رو سینت گذاشت
خنجر رو که برداشت
میکرد فرو
موهاتو که کشید
باتیزی پاره شد
زیر گلو
فتنه به پا کرد
جلو چشمام (3)
سرو جداکرد
جلو چشمام(3)
💠💠💠9⃣5⃣9⃣💠💠💠
#شعرای_آیینی
#کربلایی_رضا_نصابی
#کربلایی_مجیدمرادزاده
هدیه به قلب حضرت زینب صلوات
اللهم صل علی محمد وال محمد و عجل فرجهم
روضه رسیده به گودیه قتگاه
می خونه خواهری با سوز و اشک اه
دیدم با نیزه اش بر سینه ات نشست
انقدر تکیه داد تا نیزه اش شکست
ای حسینم. ای حسینم. ای ضیا هر دو عینم
هر کس یه قطعه ای از این تنت رو برد
گرگی رسید حسین پیروهنت رو برد
دیدم مقابلم بر سینه ات نشست
موی تورا گرفت ای وای میون دست
ای. حسینم. ای حسینم. ای ضیا هر دوعینم
دستامو بستنش بعد از تو با طناب
بردن من و حسین در مجلس شراب
دور و برم حسین یک مشت حرامی بود
کی جای خواهرت بازار شامی بود
رضا نصابی
هدیه به قلب حضرت زینب صلوات
اللهم صل علی محمد وال محمد و عجل فرجهم
روضه رسیده به گودیه قتگاه
می خونه خواهری با سوز و اشک اه
دیدم با نیزه اش بر سینه ات نشست
انقدر تکیه داد تا نیزه اش شکست
ای حسینم. ای حسینم. ای ضیا هر دو عینم
هر کس یه قطعه ای از این تنت رو برد
گرگی رسید حسین پیروهنت رو برد
دیدم مقابلم بر سینه ات نشست
موی تورا گرفت ای وای میون دست
ای. حسینم. ای حسینم. ای ضیا هر دوعینم
دستامو بستنش بعد از تو با طناب
بردن من و حسین در مجلس شراب
دور و برم حسین یک مشت حرامی بود
کی جای خواهرت بازار شامی بود
رضا نصابی
4_6005628164129164567.mp3
6.58M
هدیه به حضرت زینب صلوات
شور یا زمینه یا زمزمه مقتل
از اقا امام زمان عج معذرت می خوام
شعر و سبک رضا نصابی
به نفس برادر عزیزم. کربلایی مهدی گلپور
دیگه توونی نداری
به تنت جوونی نداری
خواهر تو از غم تو دل خون شده
می بینم پر پر زدنت
نیزه ای رو تو دهنت
قاری قران دهنت پر خون شده
شرر تو به جانش نزن
چکمه به دندانش نزن
بس کن دیگه شمر انقدر زجرش نده
سر به سر سرش نزار
خنجر رو حنجرش نزار
ببین که زهرا مادر من اومده
لا اقل تیزش کن
خنجر کند که سرو نمی بره
لا اقل تیزش کن
بزار راحت این گلو رو ببره
پا تو بر دار نامرد
بو سیده اون سینه رو که مصطفی
پاتو بر دار نامرد
بزار راحت بزنه که دست و پا
وااا. حسین. حسین. حسین
از من نکرد حیا نشست
روی سینت با پا نشست
به پهلوت نیزه می کنه فرو حسین
سر تو از تن می بره
از پشت گردن می بره
چی کار کنه خواهر تو بگو حسین
چقد گیسوت ریخته به هم
وضع گلوت ریخته به هم
سر تو رو نیزه زدن مقابلم
بگو باید چی کار کنم
بمونم یا فرار کنم
حالا که تنها میونه اراذلم
دلم و بد جوری
غم و غصه ی تو سوزونده حسین
ته گودال تنها
پیکر عریانه تو مونده حسین
بعد تو من باید
تو کوچه بازارا دربه در بشم
بعد تو من باید
با شمر و حرمله همسفر بشم
رضا نصابی
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
╰┅────────————
اشعار جانسوزمقتلی..
سروده ی جدید۳/۸/۹۴___۱۱محرم
________________________
دم گودال سری را مثله کردند
پی غارت پری رامثله کردند
برای کشتنش شرمی نکردند
شه جان پروری رامثله کردند
فرو اندر گلویش رفت نیزه
که قلب خواهری رامثله کردند
سر ساقی عالم رابریدند
تن آب آوری رامثله کردند
جنایت رابه حدخود رساندند
گلوی اصغری رامثله کردند
سکینه داد می زندبین خیمه
که عمه چادری رامثله کردند
کجایی ای تمام هست زینب
لباس دختری رامثله کردند
ز شرم ناله هل من معینت
صدایی، حنجری رامثله کردند.
اگر(مجنون )برایت اشگ دارد
دلیلش! پیکری رامثله کردند
📝.شعر.آرمین غلامی
(مجنون کرمانشاهی).
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
چنین نوشته به مقتل .حسین راکشتند
فغان وناله بر آن روزگارتان میرفت
نوشته ظهر دهم شدشروع آه و نوا
مصیبت توچنین بود بر زبان میرفت
برای کشتن اصغر.سه تیر ه زهر آلود
سه بار حرمله هربار با کمان میرفت
ز صدر زین به گمانم که شاه افتاده
اگر غلط نکنم عرش در فغان میرفت
لهوف گفته که درعصر روزه عاشورا
بلند مرتبه ای خسته ، نیمه جان میرفت
چنین نوشته مقاتل ! همین که افتادی
برای کشتن تو گوییا سنان میرفت
چنین نوشته مقاتل ! همین که افتادی
به قصد حنجره ات شمر بی امان میرفت
چنین نوشته مقاتل ! همین که افتادی
میان هروله خواهر دوان دوان میرفت
به جسم پاره ی تو تیغ ونیزه ها میخورد
یکی به قصد تنت با عصازنان میرفت #ای_وای
چنین نوشته مقاتل. تنت به خاک افتاد
رسیدخولی و برکشتنت دوان میرفت
برای غارت انگشتر غنیمتی ات
چنان که غائله خوابید ساربان میرفت..
آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی)
#قطعه
#روضه
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
#روضه_امام_حسین
بنویسیدتنى زيرلگدپیدابود
شمرملعون به روی سینه ی اوبا پا بود
بنویسید نگاه حرمله خيره بر اوست
که نگاه خسته اش به آسمان هاوا بود
بنویسیدميان لشكری بلوا شد
سره پیراهن كهنه بخدا دعوا بود
بنویسیدبراى ذبح سر آمده اند
شمر ملعون و سنان مقصدشان اینجا بود
بنویسیدکه غارت شده پیراهن او
مادری شاهداین واقعه در آنجا بود
به سرنعش حسین بود که آمدمادر
ناله زدفاطمه ،غش کردبه جسمی بی سر
_آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی)
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
غریب مادر حسین مظلوم چگونه بر تو عزا بگیرم
توفقی کن کـه جای اکبر رکاب اسب تو را بگیرم
دلـم میکشد پـر بـه سویت برادر
مرو مرو مرو تا ببوسم گلویت برادر
حسینم، حسینم، حسینم، حسینم
مـرو بـرادر کـه بــار دیگـر به قـامت تو کنم نظاره
بـده اجـازه ز اشـک دیـده نثار راهت کنم ستاره
دعا کن دعا کن که زینب نباشد
ز هجر تو صورت به ناخن خراشد
حسینم، حسینم، حسینم، حسینم
مـرو بـه سـرعت کـه همرهت من دویـدم و از نفس فتادم
بـرس بـه دادم ز پـا فتـادم دو دست خـود را به سر نهادم
به دنبــال اسبت دویدم برادر
فتادم شکستم خمیدم برادر
حسینم، حسینم، حسینم، حسینم
اجــازهام ده کـه پیـش رویــت روان بکــام خطــر شــوم من
به حفظ جانت به پیش شمشیر و تیر و نیزه سپر شوم من
دعا میکنم از دل پرشراره
الهی به خیمه بیایی دوباره
حسینم، حسینم، حسینم، حسینم
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
حسین جان..
سرتوبرفرازنیزه هابود
لبانت قاری طشت بود
سرت زخمی زسنگ کوفیان شد
سرت مجروح چوب خیزران بود
سرت از بهرمن دریای نور استسرتو سرتوسوخته ی کنج تنوراست
لبانت بوسه گاه بوتراب است
سر توشاهدبزم شراب است
چودیدم نیزه ی روزخیانت
بدیدم جای چوبی برلبانت
عدومیزدمراباصدجسارت
ببین اموال مارا کرده غارت
تنت راپیش مامسلوب کردند
سرت آویزه بریک چوب کردند
طلای دختران غارت نمودند
ببین(مجنون)که معجر می ربودند
📝شعر.آرمین غلامی
(مجنون کرمانشاهی).
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
یک روح واحدند، ولی از بدن، جدا
در اتحاد نیست “تو” از “او” و “من” جدا
این دو، دو نیستند، تجلی وحدتند
پس باطناً یک اند ولی ظاهراً جدا
جسمش کنار خیمه و روحش کنار عرش
این گونه هیچ کس نشد از خویشتن جدا
می برد با خودش همه اهل بیت را
پس داشت می شد از همه پنج تن، جدا
حال غریب بهتر ازین که نمی شود
این است آخر عاقبت از وطن جدا
از نیزه ها بپرس چرا هر چه می کشید
اصلاً نمی شد از بدنش پیرهن جدا
در غارتش کسی به کسی پا نمی دهد
یا می شود لباس جدا، یا بدن جدا
افتاده است گوشه ی گودال سر جدا
افتاده است گوشه ی گودال تن جدا
این کشته هم حسین هم انگار زینب است
این دو، دو نیستند، ولو ظاهراً جدا
«علی اکبر لطیفیان»
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
-گودال قتلگاه
در زیر پای مرکب اعدا بهم مریز
خورشید خانواده ی زهرا، بهم مریز
چشم انتظاری من ه خواهر کفایت است
تنهاترین مسافر دنیا بهم مریز
شمروسنان سرازتن نازت ربوده اند
ای سربریده ی دل صحرابهم مریز
گویاکه چشم ودست وسرت جابجاشده
من که نمرده ام زبلایا بهم مریز
خاکی به سر کنم که تنت راکشیده اند
جسمی نمانده برتنت آقا بهم مریز
شال تورا ز گو دی گودال برده اند
غارت نموده پیکرت اعدا بهم مریز
حال وهوای خواهرتو دیدنی شده
ازمردنم میانه ی صحرا بهم مریز
آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی)
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
#مرحوم_نیر_تبریزی
#وداع_سیدنا_اباعبدالله
آه از آن روز که در دشتِ بلا غوغا بود
شورشِ روزِ قیامت به جهان برپا بود
خصم چون دائره ، گِردِ حرم و شاهِ شهید
در دلِ دائره ، چون نقطهء پا برجا بود
عرصهء دشت چو دیبای مُنقّش از خون
وان همه صورتِ زیبا که در آن دیبا بود
جان به قربانِ ذبیحی که به قربانگهِ دوست
با لبِ تشنه روان می شد و خود دریا بود
تو مپندار که شاهنشهِ دین ، در گهِ رزم
در بیابانِ بلا ، بی مدد و تنها بود
انبیا و رسل و جنّ و ملائک ، هر یک
جان به کف در برِ شه ، منتظرِ ایما بود
خونِ هابیل که شد ریخته از سنگِ جفا
گر به عبرت نگری ، کشتهء آن صحرا بود
پرده پوشانِ نهانخانهء مُلک و ملکوت
همه پروانهء آن شمعِ جهان آرا بود
قتلِ عبّاس و علی اکبر و قاسم ز ازل
بو فرامینِ قضایای فلک ، طغرا بود
ور نه اندر نظرِ قهرِ شهنشاهِ شهید
عدمِ هر دو جهان بسته به حرفِ لا بود
علی اکبر به رُخ چون گل و یا قدّ چو سرو
فرد و تنها به سوی رزمگهِ اعدا بود
علم الله که شقایق نه بدان لطف و سَمن
نه بدان سروِ صنوبر ، نه بدان بالا بود
گِردِ شمعِ رخِ اکبر ، به گهِ صبحِ وداع
لیلی سوخته ، پروانهء بی پروا بود
زخم بر جسمِ علی اکبر و لیلی دلخون
خون ز مجنون رود ، آری چو رگ از لیلا بود
در همه مُلکِ بلا ، نیست به جز ذکرِ حسین
قاف تا قافِ جهان ، صوتِ همین عنقا بود
(نیّر) آن روز که طغرای قضا می بستند
سرنوشتِ من از این نامه همین طغرا بود.
#امام_حسین_ع_گودال_قتلگاه
#حضرت_زینب_س_کوفه
آمد به گودال ابتدا بال و پرت را بست
نیزه شکسته دور تو دور و برت را بست
@hosenih
با خنجر کندش سرت را تند می برّید
ای کاش میشد چشم های مادرت را بست
تا شهر کوفه چند باری شد زمین خوردی
این نیزه دارت آنقدر که بد سرت را بست
سر نیزه ای پیدا نشد کوچکتر از اینها
روی همین سر نیزه رأس اصغرت را بست
آنقدر بابا گفت بابا گفت بابا گفت
با ضربه ی سیلی دهان دخترت را بست
آب آور خیمه کجایی چشم تو روشن
نا محرم آمد دست های خواهرت را بست
@hosenih
هر کار میکردند از نیزه زمین میریخت
که دست آخر آمد از پهلو سرت را بست
شعر از گروه #یا_مظلوم
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
4_5814281753275139111.mp3
256.8K
نوحه شام غریبان
مادر بیا در کربلا
پرپر شده گل های ما
آتش گرفته خیمه ها
مادر بیا، مادر بیا
جانم از سوز غم رسیده بر لب
برس ای مادرم به داد زینب (۲)
حسین جان، حسین جان، جانم حسین جان(۲)
خونین بدن ها را ببین
افتاده بر روی زمین
سرها شده از تن جدا
مادر بیا، مادر بیا
جانم از سوز غم رسیده بر لب
برس ای مادرم به داد زینب (۲)
حسین جان، حسین جان، جانم حسین جان(۲)
مادر ببین گل های من
افتاده بی غسل و کفن
در سرزمین کربلا
مادر بیا، مادر بیا
جانم از سوز غم رسیده بر لب
برس ای مادرم به داد زینب (۲)
حسین جان، حسین جان، جانم حسین جان(۲)
حاج مهدی خرازی
شب یازدهم محرم
شام غریبان
4_6005628164129164567.mp3
6.58M
هدیه به حضرت زینب صلوات
شور یا زمینه یا زمزمه مقتل
از اقا امام زمان عج معذرت می خوام
شعر و سبک رضا نصابی
به نفس برادر عزیزم. کربلایی مهدی گلپور
دیگه توونی نداری
به تنت جوونی نداری
خواهر تو از غم تو دل خون شده
می بینم پر پر زدنت
نیزه ای رو تو دهنت
قاری قران دهنت پر خون شده
شرر تو به جانش نزن
چکمه به دندانش نزن
بس کن دیگه شمر انقدر زجرش نده
سر به سر سرش نزار
خنجر رو حنجرش نزار
ببین که زهرا مادر من اومده
لا اقل تیزش کن
خنجر کند که سرو نمی بره
لا اقل تیزش کن
بزار راحت این گلو رو ببره
پا تو بر دار نامرد
بو سیده اون سینه رو که مصطفی
پاتو بر دار نامرد
بزار راحت بزنه که دست و پا
وااا. حسین. حسین. حسین
از من نکرد حیا نشست
روی سینت با پا نشست
به پهلوت نیزه می کنه فرو حسین
سر تو از تن می بره
از پشت گردن می بره
چی کار کنه خواهر تو بگو حسین
چقد گیسوت ریخته به هم
وضع گلوت ریخته به هم
سر تو رو نیزه زدن مقابلم
بگو باید چی کار کنم
بمونم یا فرار کنم
حالا که تنها میونه اراذلم
دلم و بد جوری
غم و غصه ی تو سوزونده حسین
ته گودال تنها
پیکر عریانه تو مونده حسین
بعد تو من باید
تو کوچه بازارا دربه در بشم
بعد تو من باید
با شمر و حرمله همسفر بشم
رضا نصابی
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
╰┅────────————
AUD-20220807-WA0064.mp3
6.61M
هدیه به حضرت زینب صلوات
زمزمه مقتل عاشورا
شعررضا نصابی
به نفس حاج مهدی کمانی
ظهره دهم رسید شد غرقه خون حسین
از پشت مرکبش شد سرنگون حسین
ظهره دهم رسید زینب نگاه می کرد
از روی تل نگاه به قتلگاه می کرد
ظهره دهم رسید شد محشری به پا
ریختن سره حسین گرگای بی حیا
ظهره دهم رسید از سینه اه کشید
وقتی که فاطمه در قتلگاه رسید
ظهر دهم رسید سه ساعته تمام
در زیره تیغ و تیر زجرکش شده امام
ظهر دهم رسید با دشنه می زدن
بر پیکره حسین بی وقفه می زدن
ظهر دهم رسید نیزه فرو می کرد
نیزه اش رو داشت سنان توی گلو می کرد
ظهر دهم رسید داشت دست و پا می زد
زهرا و نیمه جان ارباب صدا می زد
ظهر دهم رسید شمر پلیدو پست
روسینه ی حسین با چکمه می نشست
ظهر دهم رسید پنجه به مو کشید
زینب نگاه می کرد رگ هارو می برید
ظهر دهم رسید پا بر دهن می زد
گرگی رسید و چنگ بر پیروهن می زد
رضا نصابی
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
╰┅────────————
4_5902013869114525503.mp3
9.42M
اتچ بات:
هدیه به ارباب صلوات
شور تلفیقی روضه ای زیبا
#شعر رضا نصابی
#به نفس استاد کربلایی مجتبی رمضانی
مسیر روضه باز به سمت گودال رفت
حسین کنار اب تشنه لب از حال رفت
به سرزنان زینب کنار مقتل گفت
از سر من دیگر سایه ی اقبال رفت
(خستگی از بدنت می ریزه
داره نیزه ز تنت می ریزه
مگه چی گفتی عدو سنگت زد
داره خون از دهنت می ریزه )
سید المظلوم سید العطشان
سید الغریب غریب غریب
در ان کشا کش ها پیرو هن خونی
عبا و عمامه میانه جنجال رفت
در ان شلوغی ها برای انگشتر
سار بان انگشت و بریدو خوشحال رفت
(گرد و خاک از سپرت می ریزه
العطش از جگرت می ریزه
مگه گودال چقد جا داره
یه سپاه داره سرت می ریزه )
سید المظلوم سید العطشان
سید الغریب غریب غریب
میونه اتیش ها خیمه ها می سوختن
شعله ی اتش تا دامن اطفال رفت
دست ابا الفضل تا به روی خاک افتاد
دست حرومی ها به سمت خلخال رفت
(باشه من میرم دلت می گیره
داره کار قاتلت می گیره
این همونیه که گفتی خواهر.
جونم و مقابلت می گیره )
رضا نصابی
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
╰┅────────————
4_5776343005774481069.mp3
9.5M
هدیه به ارباب صلوات
شور مقتل امام حسین
شعر رضا نصابی
به نفس حاج مهدی کمانی
راس الحسین یعنی سنگ بر جبین زدن
از پشت مرکبش شاه و زمین زدن
راس الحسین یعنی بی یارو بی پناه
افتادی غرق خون در بین قتگاه
راس الحسین یعنی گودال و ازدحام
با چکمه می شینه رو سینه ی امام
راس الحسین یعنی پنجه به مو کشید
با کهنه خنجری رگ هاتو می برید
راس الحسین یعنی افتادی زیر پا
رو خاکا می کشید فاتل تن تورا
راس الحسین یعنی اومد سنان پست
پلک تر تورا با نوک نیزه بست
راس الحسین یعنی زهرا صدا می زد
به صورت حسین قاتل با پا می زد
راس الحسین یعنی شاه بی کفن شده
زیر هجوم تیغ مثله بدن شده
راس الحسین یعنی خیلی دقیق می زد
تیغ و به پهلوی تو داشت عمیق می زد
راس الحسین یعنی قلبه حرم می زد
رو پیکر حسین قاتل قدم می زد
راس الحسین یعنی که پیروهن نداشت
عریان تنی رو خاک حتی کفن نداشت
راس الحسین یعنی می بینه خواهری
در زیر سم اسب افتاده پیکری
راس الحسین یعنی
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
╰┅────────————
#امام_حسین_ع_گودال_قتلگاه
شرم از شیون و از گریه ی ما کن بس کن
پشت و رویش نکن اینقدر حیا کن بس کن
با وضو مادر ما شانه به مویش میزد
موی ِسلطان مرا شمر رها کن بس کن
@hosenih
ذبح کردن به خدا حکم و شرایط دارد
اینقَدَر ضربه نزن زود جدا کن بس کن
شمر فریاد نکش دخترکش میترسد
حرمله را کمی آرام صدا کن بس کن
خون ِدر شیشه ی او را که ملائک بردند
لااقل رحم به این رخت و عبا کن بس کن
@hosenih
تو خودت نامه نوشتی که بیا کوفه حسین
پس به عهد و قسم خویش وفا کن بس کن
کشتن او به خدا حربه نمیخواهد که
به زمین خورده دگر ضربه نمیخواهد که
شعر از گروه #یا_مظلوم
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_حسین_ع_گودال_قتلگاه
من زینب صبور تو بودم ولی حسین
هنگام قتل صبر تو صبرم تمام شد
@hosenih
دیدم که جای آب لبت نیزه میخورد
ازآن به بعد آب به لب ها حرام شد
ای احترام واجب زینب ، دم غروب
عریان شدی و جسم تو بی احترام شد
بعد از عبور چکمه ی شمر از تنت حسین
صحبت ز نعل های سواره نظام شد
خیلی نگاهشان به من اذیت کننده بود
دور و بر تو ، دور و برم ازدحام شد
@hosenih
کارم کجا کشیده که پرده نشین شهر
با شمر بد دهن سر تو همکالم شد
شعر از گروه #یا_مظلوم
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_حسین_ع_و_حضرت_زینب_س_وداع
الهی سایهات با من بمونه
برام با تو فقط بودن بمونه
لباس کهنتو تَن کردی اما
دعایی کن که پیراهن بمونه
ببین پیرم ببین پیرِ گلوتم
ببین جونم که درگیرِ گلوتم
نرو پنجاه ساله صبر گردم
اسیرِ بوسه از زیرِ گلوتم
@hosenih
گلو بوسیدم اما سوخت زینب
از این آتیش سراپا سوخت زینب
گمونم آتیشِ دیوار و در بود
عزیزم مثلِ زهرا سوخت زینب
میخواستم چاک پیرهن رو ببوسم
لباس و خود و جوشن رو ببوسم
زدم بوسه به این حنجر ولی حیف
نذاشتی پشتِ گردن رو ببوسم
دارم دنبال تو بی بال میرم
بدنبالت فقط از حال میرم
بمون پیشه یتیما سخته امشب
بزار من جایِ تو گودال میرم
@hosenih
نه تنها نیزهها شونو آوردن
با چمکه ردپا شونو آوردن
تو اینا چارصدتا پیرمَرده
عصاشونو عصاشونو آوردن*
عزیزم تیرشونو کُند کردند
سلاحِ پیرشونو کند کردند
تو رو باصبر میخوان سر ببرن
لب شمشیرشونو کُند کردند
*مقاتل تا ۴۰۰ پیرمرد مفتی در لشکر عمرسعد ذکر کردهاند.
شاعر: #حسن_لطفی
@dobeity_robaey
#امام_حسین_ع_و_حضرت_زینب_س_وداع
#حضرت_زینب_س_عصر_عاشورا
#زبان_حال_حضرت_زینب_س
این همه راه دویدم ز پی دلدارم
به امیدی که در این دشت برادر دارم
@hosenih
کاش میشد بهکنار بدنت جان بدهم
فکر همراهی با شمر دهد آزارم
خیزونگذار که ما را به اسیری ببرند
منکه از راهی بازار شدن بیزارم
اسبها پایخود از سینهٔ او بردارید
من هم از این تن بیسرشده سهمی دارم
یک عبا داشتی و خرج علیاکبر شد
با چه از روی زمین جسم تو را بردارم
@hosenih
به وداع من و تو خیره بُود چشم رباب
خواندم ازطرز نگاهش که منم دل دارم
شاعر: #سعید_خرازی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e