─┅══༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅══┅─
#نوحه_زمزمه
#گلواژه_هاے_اهل_بیت_ع
در کربلا خــزان شــد یه باغ یاس و لاله
زیــنب زند به سیـنـه گــوید به آه و ناله
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
حسین غریب مادر(۲)
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
در قتـلگه فتـــاده خـورشــــید آل طاها
ســر در بدن ندارد حـــسین عزیــز زهرا
ازبسکه تیره و نیزه بر جسم او نشـسته
جـســم عـزیز زهــرا از یکدگر گســسته
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
حسین غریب مادر(۲)
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
افتاده در یـم خــون مـیر ســـپاه و سـقا
جان داده درره عشق لب تشنه پیش دریا
باشد خجل ز روی عمـــوی بی قــرینــه
رود ســـراغ عباس با ظــرف آب سکـینه
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
حسین غریب مادر(۲)
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
یه مـادری نشــسته به پیـــش گاهــواره
می نالـد از فــراق آن طفل شـــیرخواره
گویدکه اصـغــر من بر دل زدی شــــراره
کی می رود ز یادم گـــلوی پاره پاره
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
حسین غریب مادر(۲)
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
آواره بیـــابان طـفـلان سـوگــــوارند
آتش گرفــته خیـمه امشـب جایی ندارند
امشب به روی زینب شد بسته راه چاره
میان کنارِ خیــمه، طفـلان با گوشِ پاره
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
حسین غریب مادر(۲)
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
شعر:طاهر کاشانی
۱۴۰۱/۵/۱۷
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
📌«نشر بدون ذکر منبع ونام شاعرجایز نمیباشد.»
|↲گلواژههاے اهلبیت (ع)
─┅═࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇═┅─
روز عاشورا
تير از بس كه خورده بود حسين
بر تنش مثل پيرهن شده بود
نيزه هاشان تمام شد كم كم
موقع سنگ ريختن شده بود
نفسش بين راه بر ميگشت
موقع دست و پا زدن شده بود
بودم اما جلو نمي رفتم
شمر آنقدر بد دهن شده بود
تكه اي را ربود هر كس كه
روبه رو با حسين ِمن شده بود
هرچه كردند رو به قبله نشد
يعني آنقدر پاره تن شده بود
زير انداز خانه هاي دهات
كفن شاه بي كفن شده بود
علی اکبر لطیفیان
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
روز عاشورا
از تماس تازیانه هر تنی آزرده بود
صحنه را عباس اگر می دید بیشک مُرده بود
تا غروب روز عاشورا خدا خود شاهد است
عمهی سادات را کوچک کسی نشمرده بود
از همان ساعت که سقا رفت سوی علقمه
حال زینب مثل زنهای «برادرمرده» بود
خواست در آغوش خود گیرد حسینش را نشد
بسکه تیر و نیزه بر نعش برادر خورده بود
فکر میکردند نفرین کرده در حالی که او
دست هایش را برای شکر بالا برده بود
کاظم بهمنی
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
روضۀ گودال قتلگاه
غرق خون وقت صحنه ی آخر
بین گودال داشت جان می داد
با نفس های گرم و بی رمقش
دل حضار را تکان می داد
مادری در میان هق هق و اشک
مشت بر سینه می زد و با درد
یک نگاهش به سمت مقتل بود
یک نگاهش به چهره هایی زرد
آتش از خیمه ها که بالا رفت
روضه خوان داشت نغمه سر می داد
گفت:او می دوید و من...انگار
از غمی بی امان خبر می داد
دانه های سفید برف آرام...
مثل یک دسته ی عزا از راه...
آمدند و شدند تسکین...
عطش کودکان ثارالله!
آتش خیمه ها فروکش کرد
دل ولی همچنان تلاطم داشت
مرد قصه میان خون ،اما
گوشه چشمی به سمت مردم داشت
بوق شیپور و طبل ماتم را
هرکسی می شنید می لرزید
شمر آمد ...ولی همه دیدند
دست هایش شدید می لرزید
شمر تعزیه بغض کرد و گریست
گفت : لعنت به من اگر که تورا....
خنجر از دست او زمین افتاد
گفت دستم بریده باد آقا
تعزیه ختم شدهمه رفتند
باز اوماند و صحنه ی گودال
بعداز آنکه سکوت جاری شد
ساربان آمد و زبانم لال
محمدجواد الهی پور
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
گودال قتلگاه
كمتر بر اين غريب بدون كفن بزن
اين ضربه ي دوازدهم را به من بزن
هر آنچه داشت رفت دگر جستجو نكن
اينقدر اين شهيد مرا زير و رو نكن
قبول كن كه شبيه حصير افتادي
قبول كن ته گودال گير افتادي
مخواه تا كه سر من به گريه بند شود
بگو چكار كنم از تنت بلند شود
بگو چه كار كنم آب را صدا نزني
بگو چه كار كنم تا كه دست و پا نزني
بگو چكار كنم از تو دست بردارند
براي پيكر تو يك لباس بگذارند
بگو چكار كنم بيش از اين تكان نخوري
بگو چكار مكنم از سنان،سنان نخوري
بگو چكار كنم من؟ بگو چكار كنم؟
كنار شمر بمانم و يا فرار كنم؟
ميان گريه ي من اين سنان چه ميخندد
دهان باز تو را نيزه دار ميبندد
آهاي شمر عبا را كسي ربود برو
بيا النگوي من را بگير و زود برو
براي غارت پيراهنت بميرم من
چرا لباس ندارد تنت بميرم من
قرار نبود بيفتي و من نگاه كنم
و يا كه گريه به كوپال ذوالجناح كنم
مگر نبود مسلمان كه اينچنين زده اند
بلند مرتبه شاهِ مرا زمين زده اند
علی اکبر لطیفیان
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
🤔علیست بابایش
يك نفر روى خاك ها بود و
صدنفر فكر غارت از اويند
چيست جرمش؟عليست بابايش
همه فكر غرامت از اويند
راويان گفته اند مولارا
با كف پاش پشت رو كرده
خنجر كند او نمى برّد
شمر را بى آبرو كرده
خواهرش هم رسيد درگودال
ديد اورا كه دست و پا مى زد
ديد ارباب نيمه جان بود و
مادرش را همش صدا مى زد
يك نفرگفت ذبح سر با من
بين لشكر دوباره دعوا بود
شمر و خولى حريص تر بودند
حرف آنها به هم بفرما بود
عده اى بر نگاه بى رمقش
مثل خولى بلند مى خندند
آن طرف تر هم عده اى نامرد
سر اعضاش شرط مى بندند
آرمان صائمى
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
بسم الله الرحمن الرحیم
#زمزمه
#شب_دهم_عاشورا_امام_حسین_ع
#محرم_۱۴۰۱
🖊 #به_قلم_امیر_قربانی_فر
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
بیا حسینم ، بشین کنارم
بزار که خوب نگات کنم این دَمِ آخر
ترسم ازینه ، فردا نتونم
یه لحظه هم ببینمت ای عشقِ خواهر
باور ندارم اینقدر زود
عمر برادرم به سر شه
حق داره خواهرت ازین غم
امشب تو خیمه خونجگر شه
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
الهی یادش ، بمونه زینب
فردا ببوسه زیر حنجرت رو داداش
تا قبل ازینکه ، میون گودال
بغل کنم پیکر بی سرت رو داداش
میدونی ای عزیز زهرا
فردا تو رو خزون می بینم
انگشترت رو مهربونم
تودست ساربون می بینم
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
ترسم ازینه ، فردا ببینم
افتادی رو خاک بلا کفن نداری
تنها یه پیرهن ، که غرق خونِ
برای زینبت بمونه یادگاری
الهی خواهرت نبینه
که پیکرت تو قتلگاهه
بروی سینه ی تو داداش
رد یه چکمه ی سیاهه
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
اشعار امیر قربانی فر
بسم الله الرحمن الرحیم
#واحد
#روز_دهم_عاشورا_امام_حسین_ع
#محرم_۱۴۰۱
🖊 #به_قلم_امیر_قربانی_فر
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
آخ ذوالجناح اومد ، با اشک و آه اومد
بدون بابامون ، به خیمه گاه اومد
نگاش کنید داره ، از غصه جون میده
انگاری مقتل رو ، داره نشون میده
یه قطره آب نمیدن ، از تشنگی نمیره
کسی نِمیره راهِ ، قاتلشو بگیره
بریم به سمت مقتل ، که دیگه خیلی دیره
"ای وای حسین مظلوم"
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
دور و برش ریختن ، روی سرش ریختن
مقابل چشما ی مادرش ریختن
خیلی هراسونم ، آتیش گرفت جونم
بابامونو کشتن ، زنده نمی مونم
به خاک و خون کشیدن ، تموم پیکرش رو
عمه نشون گرفتن ، کوفیا حنجرش رو
مگه ندیدن اونجا ، فاطمه مادرش رو
"ای وای حسین مظلوم"
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
دلاشون از سنگِ ، لبریز نیرنگ
ببینید این لشکر ، چه جوری میجنگه
بغض علی دارن ، از کینه سرشارن
بابامونو اینجا ، زنده نمیزارن
یکی عصا بدستِ ، یکی گرفته شمشیر
بابای مهربونم ، انگار شده زمینگیر
انگاری از تو مقتل ، میاد صدای تکبیر
"ای وای حسین مظلوم"
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
اشعار امیر قربانی فر
زمینه عاشورا ۱۴۴۴ ه. ق
این زمینه برای شام غریبان هم
به نوعی قابل استفاده است.
#زمینه_عاشورا
#زمینه_شام_غریبان
به احترام ذکر مصائب، این شعر را در فضا و شرایط مناسب مورد استفاده قرار دهید.
ای حسین من
ریخته لشگری سرت داداش جلو چشای من
تو رو با عصا و سنگ و چوب و نیزه می زنن
زیر چکمه های شمر اینقده دست و پا نزن
ای حسین من
ای حسین من
خولی و شمر و سنان و حرمله تو رو زدن
اون سنان بی حیا با نیزه می زد توو دهن
جای سالمی نمونده واسه ی بوسه ی من
ای حسین من
ای حسین من
وقتی خسته شدن از غارت شال و پیرهن
تازه ده نفر به اسبا نعلای تازه زدن
تو خودت باید چکار کنم با این بدن
ای حسین من
ای حسین من
تو بگو چجوری نیزه بکشم از این بدن
بعدِ غارت تنت به سمت خیمه اومدن
سرِتو جلو چشام به روی نیزه ها زدن
ای حسین من
ای برادرم
داره میرسه صدای گریه های مادرم
پاشو فکری کن برای غربت اهل حرم
افتاده توو دستای یه مُش حرومی معجرم
ای برادرم
جون من فدات
واسه خشکی لبات به سینه می زنه فرات
پاشو که دوباره آب آورده دخترت برات
کشته خواهرت رو خاک مونده روی گونه هات
جون من فدات
ای فدا سرت
اگه که میره اسیری خواهرت فدا سرت
اگه ناله زد تو گودی مادرت فدا سرت
اگه پاره شد گوشای خواهرت فدا سرت
ای فدا سرت
ای فدا سرت
اگر ریخته لشگری روی سرم فدا سرت
اگه دس به دس میگرده معجرم فدا سرت
اگه که کبوده کل پیکرم فدا سرت
ای فدا سرت
ای فدا سرت
اگه موندم با رباب و گریه هاش فدا سرت
غُصه ی رقیه و زخمای پاش فدا سرت
کوفه و شام و تموم سختیاش فدا سرت
ای فدا سرت
ای فدا سرت
اگه بستن منو بین سلسله فدا سرت
اگه بینمون میفته فاصله فدا سرت
اگه همسفر میشم با حرمله فدا سرت
ای فدا سرت
وحید محمدی
۲۱ تیر ۱۴۰۱
این شعر به سبک نوحه ی *الوعده وفا* که برای امام رضا علیه السلام سروده شده بود، خوانده می شود.
به این سبک اجرا میشود👇👇👇
روز عاشورا
دیدم به روی نیزه ها بال و پرت را
دیدم به حرا اربا اربا پیکرت را
دیدم به سرعت آمدند و دوره کردند
دیدم گرفتند اشقیا دور و برت را
دیدم نشسته شمر روی سینه ی تو
دیدم تمام لحظه های آخرت را
بالا سرت بودم - گریبان می دریدم
وقتی که با پا بر زمین میزد سرت را
آقای من هرکار می کردم نمی شد
بیرون کشم از بین مقتل مادرت را
سر را برید و برد و ... من ماندم همان جا
زانو زدم بوسه بگیرم حنجرت را
علیرضا خاکساری
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
#عاشورا_شور
#قتلگاه_شور
بین خطبه کشتنت
با چند ضربه کشتنت
روایت از معصوم که
با پنج حربه کشتنت
با نیزه با شمشیر ، با سنگ و با چوبُ با دشنه
کشتن آقای منو تشنه
چشمای دخترش میبینه
دستای خواهرش میلرزه
یه پیرهن کهنه و پاره
آخه مگه چقد می ارزه
میخوام بیام پیش حسینم
اگر که قاتلش بذاره
لباسشو بذار بمونه
این پیرمرد آبرو داره
حسین حسین حسین
میون اون شلوغیا
یه ناله میرسه به گوش
یه مادری میگه نذار
چکمتو دیگه رو گلوش
تنهای ، تنهای ، تنها تو مخمصه ی گودالی
زخم رو زخمت میزدن یارالی
کسی که رو تنش نشستی
برای من خیلی عزیزه
رو زخمای تن حسینم
یکی داره نمک میریزه
سنان بی حیا رسیده
نیزه بالاسرت گرفته
انقده داد زده تو گودال
صدای مادرت گرفته
حسین حسین حسین
#حسین_آفتاب
بسم الله الرحمن الرحیم
#زمینه
#روز_دهم_عاشورا_امام_حسین_ع
#محرم_۱۴۰۱
🖊 #به_قلم_امیر_قربانی_فر
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
داری میری از خیمه ها ، خدا رحم کنه
با این لشکر بی حیا ، خدا رحم کنه
به حالِ زن و بچه ها ، خدا رحم کنه
بیا یکبار دیگه داداش که چشماتو ببینم
یبار دیگه فقط میخام که رو در روت بشینم
حالا که اومده یادمکلام مادرت رو
ببوسم ای حسین جانم خودم این حنجرت رو
الهی که نبینم ، تنت ما بین گودال
بزیر پای مرکب ، نشه جسم تو پامال
"حسین جانم۳ حسین جان"
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
میترسم بریزن سرت ، حسین جان نرو
جلو چشمای خواهرت ، حسین جان نرو
بیان واسه ی حنجرت ، حسین جان نرو
میدونم لشکر کوفه بهت رحمی ندارن
برای کشتنت انگار همه چشم انتظارن
نمیزاره تو رو زنده حسینم دشمن تو
میدونم بوریا میشه کفن واسه تنِ تو
الهی خیر نبینن ، که از تو کینه دارن
میدونم که سرت رو ، برا زینب میارن
"حسین جانم۳حسین جان"
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
چجور التماست کنم ، حسین جان نرو
داری میری اما ببین ، غمِ خواهرو
درآر از تو دستت داداش ، تو انگشترو
میدونم ساربون واسه ت چجور نقشه کشیده
برا انگشترت داداش میشه دستت بریده
یه لشکر منتظر هستن حسینم رو بگیرن
برای من نمیمونه ازت حتی یه پیرهن
برا زینب نمونده ، بغیر از اشک و آهی
میون قتلگاهت ، نیاد مادر الهی
حسین جانم۳ حسین جان
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
اشعار امیر قربانی فر