به نام خدا
#شب_هفتم_محرم
#نوحه_زمزمه
#شهادت_حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
#شعر_رقیه_سعیدی_کیمیا
"""""""""""""""""""""""""""""""""
لالا لالایی لالایی / علی لالایی لالایی(۴)
لالایی می خونم برات/ چشاتو رو هم بذاری
الهی مادر بمیره / چرا دیگه خواب نداری؟
لالا لالایی لالایی / علی لالایی لالایی(۴)
تموم خیمه ها رو من / گشتم و آب پیدا نشد
این دو تا دریا هم علی / حریف این صحرا نشد
سخته برا مادری که / به خاطر یه قطره آب
به دریا التماس کنه / نگیره از دریا جواب
می خوام دعا کنم علی / الهی بارون بگیره
هیچ بچه ای از تشنگی /رو دست مادر نمیره
طاقت بیار یه کم دیگه / رفته عمو آب بیاره
شاید دعام زود بگیره / یه ذره بارون بباره
اینقده دُور اون لبات / زبون نچرخون می میرم
آخرش هر طوری شده / خودم برات آب می گیرم
قنداق جنگیتو بپوش / سرباز شش ماهه من
برو به جنگ حرمله / برو به جنگ تن به تن
بگو با بی قراریات / آبم بدین ، من می میرم
دیگه نمونده جون برام / آبم ندین ، من می میرم
بگو آخه با شماها / من که سرجنگ ندارم
فقط یه قطره آب میخوام /تا بلکه طاقت بیارم
شش ماهه تا بالا اومد / رو دست بابا قد کشید
حرمله تیر و از کمون / این دفعه خیلی بد کشید
سه شعبه شرمنده شد از /نازکیِ حنجر تو
یه وقت بابا دید پسرم /رو شونه افتاد سرِ تو
خشکیده بود روی لبات / یه خنده غریبونه
معنی لبخند تو رو / کسی هنوز نمیدونه
الهی شرمنده نشه /هیچ پدری از پسرش
خدا به دادش برسه / توو لحظه های مضطرش
نه تاب موندن جلویِ /لشکر دشمن رو داره
نه می دونه با چه رویی / علی رو خیمه بیاره
میگه خدا، به مادرش /گفتم براش آب می گیرم
حالا از این خجالتم / دارم هزار بار می میرم
ببینید از میدون جنگ / سرباز خسته اومده
کبوتر زخمی من / با پرِ بسته اومده
حالا دیگه وقتشه تا /براش لالایی بخونم
تاوقتی که خوابه، خودم / میخوام کنارش بمونم
لالا لالایی لالایی / علی لالایی لالایی(۴)
لالا میگم خوب بخوابه /خسته و بی تابه گلم
راحت شده خیال من /چون دیگه سیرابه گلم
لالا لالایی لالایی / علی لالایی لالایی(۴)
این دفعه خیلی طول کشید /چه وقت خوابه علی جون
پاشو ببین که مادرت / دلش کبابه علی جون
باور نمی کنم تو رو /گرفتن از من پسرم
سهم من از تو همینه / شال عزات روی سرم
لالا لالایی لالایی / علی لالایی لالایی(۴)
""""""""""""""""""""""""""""""""
رقیه سعیدی(کیمیا)
۱۴۰۰/۵/۲۴
لینک کانال اشعاردرایتا👇
https://eitaa.com/joinchat/1259143275Ce3f7c12047
لینک کانال اشعاردرتلگرام👇
https://t.me/joinchat/eMHYCRTE6hMwNTU0
به نام خدا
#محرم
#نوحه_زمزمه
#هفتمین_روز_شهادت_امام_حسین_ع
#شعر_رقیه_سعیدی_کیمیا
"""""""""""""""""""""""""""""""""
هفت روزه که حسینِ من/ به زور ازَت جدا شدم
هفت روزه که همسفرِ /سرِ رو نیزه ها شدم
این همه سال نبوده که /چن روز ازَت جدا باشم
نبوده تو این همه سال / بینِ نامحرما باشم
ببین که زینبت کجا / کوچه و بازار کجا؟
اهل حرم کجا و این / مجلس اغیار کجا؟
اگر که طاقت بیارم /توو راه کوفه تا به شام
زنده بمونم و یه سر / به سمت کربلا میام
داغ دلم تازه میشه/ با دیدن سرت داداش
باور نمی کنم چطور/ نمرده خواهرت داداش
این هفت روز برای من/ مثالِ هفت سال گذشت
از خاطرم هزار بار/ روضه گودال گذشت
به یاد خنجری که شد/ شرمنده از گلوی تو
کُند شد و نمی بُرید / گلو ز ِ روبروی تو
یادم نمیره که تو رو / چطور اَزَم گرفتنت
چطور جلو چشم همه /سرت جدا شد از تنت
یادم نمیره بعدِ تو / آتیش زدن به خیمه ها
چه وحشتی افتاده بود / بین تموم بچه ها
بین همین آتیش و دود / سَرا به نیزه ها شدن
این بچه ها قربونیِ / سیلیِ بی هوا شدن
با این همه جسارتا / ولی بدون ، برادرم
حتی یه لحظه هم حسین!/ نرفته معجر از سرم
زینب تو نذاشته تا /دستی به معجر برسه
جسارتی به چادرِ / خاکیِ مادر برسه
اگر که خواهر تو رفت / به مجلس اِبن زیاد
با خطبه های خواهرت /هیبتشون رفت به باد
اگرچه داغ دیده ام / نشد سرم ، یه لحظه خَم
با عزت و صلابتم / شکسته شد کاخ ستم
اگر چه دیدم سرِ تو /میوون تشت خون،ولی
زنده شد از خطبه ی من/ کلام و گفتار علی
خطبه زین العابدین /آتیش به قلبشون کشید
اشک ندامت می بارید /از چشم این قوم پلید
دیگه جایی نمونده بود / برا پشیمونی هاشون
به نیزه رفته بود حالا / سَرای قربونی هاشون
سرت به نیزه شد ولی / مقام و عزت آفرید
برای دشمنان دین / خواری و ذلّت آفرید
"""""""'""""""""""""""""""""""
رقیه سعیدی(کیمیا)
۱۴۰۰/۶/۴
لینک کانال اشعاردرایتا👇
https://eitaa.com/joinchat/1259143275Ce3f7c12047
لینک کانال اشعاردرتلگرام👇
https://t.me/joinchat/eMHYCRTE6hMwNTU0
─┅══༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅══┅─
#نوحه_زمزمه
#شهادت_حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
#گلواژه_هاے_اهل_بیت_ع
سبک: دوس دارم نگات کنم توهم منو نگا کنی
خواب دیدم با ذوالجناحت/ اومـدی کنار من
دستا تو کشیدی رو / چـشمای غصه دار من
دیده بودی توی خواب/چقد پریشونت بودم
روز و شب توی همین/خرابه گریونت بودم
قلب بی تاب منـو / دیـدی و با سَر اومدی
مث خورشید، میوونِ /سـتاره ها در اومدی
بابا جون خوش اومدی /به کنج ویرانهء ما
روشن از نور تو شد / گوشهء غمخانهء ما
سر به رویِ دامنـم /بذار که خیلی خسته ای
این همه راه اومدی/پلکی رو هـم نبسته ای
بابا جون به صورتِ /زخمی وگلگونت سلام
به لبِ بریده و /شکـســته دندونت سلام
باباجون به مامیگن/خارجی،یعنی چی بابا؟
دخترای شامی هم/به ما یتیـــم میگن چرا؟
بابا جون بِهِم بگو /، «مَنِ الّذی اَیتَمَنی »؟
یا به دختـرای شـــامی / بگــو بابای منی
باباجون یادش بخیر/همیشه رودوشت بودم
بابا جون یادش بخیر / زینت آغوشت بودم
می کشیدی دستا تو /همیشه رویِ سرِ من
حالا نیست دستای تو /پاک کنه اشک تر من
چی شده دستای تو / میگن بریده ساربان
لب ودندونت روهم/شکسته چوب خیزران
دوس دارم همین سرت/تاصبح کنارم بمونه
قصه ی کرب و بلا رو / برام از سر بخونه
دوس دارم بِهِم بگی / علی اکـبرم کجاست
یا که شش ماهه گلم / علی اصغرم کجاست
یابگی عمــو چــرا /رفت و ســـری به ما نزد
وقت غارتِ حــرم / ســری به خیــمه ها نزد
بابا جون یادم میاد/وقت خداحافظی مون
باچه حالی دستامو/سپردی دست عمه جون
از همون لحظه دیگـه / عمـه برام سپر شده
بس که تازیونه ها/خورده شکـسته پر شده
دیگه بسّه باباجون/که خیلی زحمتش دادم
با خودت ببر منو / چون دیگه از پا افتادم
بابا جـون عمـه میـگه / شدم شبیه مادرت
توی این سـه سـالگی / خمیده قَدّ دخـترت
اومدی تو و دل شـب / تا دلم آروم بگیـره
می دونی بدون تو / دلم از این دنیا سـیره
به دلم برات شده/جدایی مون تموم میشه
دل من فقـط ، بدون/ کنار تو آروم میشه
ای خدا مثل رقـیه / هیشکی بی بابا نشـه
تویِ قلب کوچکـش / داغ یتیمی جا نشـه
شعر: رقیه سعیدی(کیمیا)
@Asheghane_hazrat_zeynab
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
📍«نشر بدون ذکر منبع ونام شاعرجایز نمیباشد.»
|↲گلواژههاے اهلبیت (ع)»
─┅══༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅══┅─
بسم رب الحسین(۵)
#نوحه_زمزمه
#شب_پنجم_محرم
#سروده_رقیه_سعیدی_کیمیا
#سبک:به سمت گودال از خیمه دویدم من...
─═༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅═─
وقتی که فـــریــاد تو رو شنیــدم من
دستمــو از دست عمّـــه کشیــدم من
بـرای امــدادت ، عمـــوی مظلــومـم !
(به سمت گودال از خیمه دویدم من)
عمــوی مظلــومم(۴)
─═༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅═─
بس که جفــا دیدم از این همه نامرد
دل و از این دنیـــا دیگــه بریـدم من
شــدم برای تو ، من آخـرین ســـرباز
دور و برت وقتی لشکــرو دیدم من
عمــوی مظلــومم(۴)
─═༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅═─
دست و سپر کردم مثل عمـو عبـاس
ضربه شمشیر و به جون خریدم من
سه شعبه ای اومد از جگرم رد شد
وقتی در آغـوشت ناله کشیـدم من
عمــوی مظلــومم(۴)
─═༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅═─
جون به لبـــم اومـد تو قتـلگـاه تو
وقتی که زخمای تنت رو دیدم من
منــم مث قاسـم ، مثــل علی اکبر
به آرزوهــایِ خــودم رسیـــدم من
عمــوی مظلــومم(۴)
─═༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅═─
رقیه سعیدی(کیمیا)
─┅══༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅══┅─
#نوحه_زمزمه
#گلواژه_هاے_اهل_بیت_ع
در کربلا خــزان شــد یه باغ یاس و لاله
زیــنب زند به سیـنـه گــوید به آه و ناله
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
حسین غریب مادر(۲)
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
در قتـلگه فتـــاده خـورشــــید آل طاها
ســر در بدن ندارد حـــسین عزیــز زهرا
ازبسکه تیره و نیزه بر جسم او نشـسته
جـســم عـزیز زهــرا از یکدگر گســسته
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
حسین غریب مادر(۲)
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
افتاده در یـم خــون مـیر ســـپاه و سـقا
جان داده درره عشق لب تشنه پیش دریا
باشد خجل ز روی عمـــوی بی قــرینــه
رود ســـراغ عباس با ظــرف آب سکـینه
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
حسین غریب مادر(۲)
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
یه مـادری نشــسته به پیـــش گاهــواره
می نالـد از فــراق آن طفل شـــیرخواره
گویدکه اصـغــر من بر دل زدی شــــراره
کی می رود ز یادم گـــلوی پاره پاره
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
حسین غریب مادر(۲)
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
آواره بیـــابان طـفـلان سـوگــــوارند
آتش گرفــته خیـمه امشـب جایی ندارند
امشب به روی زینب شد بسته راه چاره
میان کنارِ خیــمه، طفـلان با گوشِ پاره
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
حسین غریب مادر(۲)
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
شعر:طاهر کاشانی
۱۴۰۱/۵/۱۷
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
📌«نشر بدون ذکر منبع ونام شاعرجایز نمیباشد.»
|↲گلواژههاے اهلبیت (ع)
─┅═࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇═┅─
─┅══༅࿇༅ ❃﷽❃ ༅࿇༅══┅─
#نوحه_زمزمه
ای حــاصل عمــــر علی برخــیز و یاری کن مرا
از چه نمی گویی سخن آرام جـــــان مرتضـــی
پنهان کنـی روی از علی
ای یاس خوشـبوی علی
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
((یافاطمه،،، یافاطمه،،،)) ۴
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
ای هستیــم پابست تو هسـتـم فـدای هست تو
بین شیشه عمر علی ی باشد کنون در دست تو
ای یار دلجـــــوی علی
دیده گـشــا سوی علی
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
((یافاطمه،،، یافاطمه،،،)) ۴
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
دل می بری از ذات حـق گاهِ دعــــا وقت نماز
امـــا چـــرا یا فاطمه بنشـسته می خوانی نماز
بشکسته پهلویت زِ در
در پیش چشــمان پسر
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
((یافاطمه،،، یافاطمه،،،)) ۴
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
وقتی تو می خواندی مرا دشمن دلم راخسته بود
کــــردم اراده ســـــوی تو اما دو دسـتم بسته بود
وقتی شدی نقش زمین
مـردم منِ خـــانه نشین
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
((یافاطمه،،، یافاطمه،،،)) ۴
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
شعر:طاهر کاشانی
𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─