#امام_حسن
سر می نَهیم رویِ درِ بسته ی بقیع
گریه شده وضویِ درِ بسته ی بقیع
ای کاش پرچمی سرِ این قبر می زدیم
با گریه پرچمی سرِ این قبر می زدیم
قربان آن جگر که چهل سال پاره بود
زخمی از آن شکستگی گوشواره بود
در کوچه ها فقط پیِ یک راهِ چاره بود
با ماه رفته بود و عصایِ ستاره بود
چون کوچه تنگ بود کسی در برابرش
بگذاشت ،پا به چادر و رد شد زمادرش
در کوچه مادرت به عصا احتیاج داشت
چشمش ندید، راهنما احتیاج داشت
پهلو شکسته ضربه کجا احتیاج داشت
سیلی که خورد، ضربه ی پا احتیاج داشت؟؟؟
لعنت بر آنکه با لگدش بارِ او شکست
بادستِ بسته شخصیت یار او شکست
از آن به بعد خنده به لبها حرام شد
تو هفت ساله بودی و عمرت تمام شد
در شهر، آلِ فاطمه بی احترام شد
توهینِ بر علی همه جا لفظِ عام شد
دیدی کسی که حرمت صدیقه را شکست
بر منبر پیمبر و جایِ علی نشست
آهسته تر قدم بزن ای مردِ کوچه ها
بشکن سکوتِ بی کسی و سردِ کوچه ها
مویت سپید کرده دگر دردِ کوچه ها
یادت نرفته خنده ی نامردِ کوچه ها
دیدی ز مالیات مغیره معاف شد
این ها سپاسِ شدت ضربِ قلاف شد
لعنت به هر کسی که تو را بد صدا زده
زخمِ زبان به سینه ی درد آشنا زده
صبر تو طعنه بر همه ی انبیا زده
صلحِ تو ریشه ی همه ی فتنه را زده
آری چکیده ی علی و مصطفی توئی
بنیانگذار نهضتِ کرببلا توئی
با زهرِ همسرت جگرت ریخته به هم
زهرا کجاست؟ مویِ سرت ریخته به هم
تصویرهایِ چشم ترت ریخته به هم
خانه دوباره در نظرت ریخته به هم
بیرون بریز خون جگر های خود حسن
کمتر به پیش خواهرِ خود دست و پا بزن
خونین دهن ز کرببلا حرف میزنی
از ماجرایِ راس جدا حرف میزنی
از نیزه هایِ بی سر و پا حرف میزنی
از لشگری بدون حیا حرف میزنی
گرچه بناتِ فاطمه در تاب و در تب اند
شکر خدا محارمِ تو دورِ زینب اند
دستِ حرام زاده به معجر نمی خورد
ضربِ لگد به پهلویِ دختر نمی خورد
آتش زبانه اش به مویِ سر نمی خورد
با ناسزا به زینب تو ، بر نمی خورد
خون جگر اگر چه به لبهایِ تو نشست
آهسته جان بده که ابالفضل زنده است
در کربلا سپاهِ حرامی چه میکنند
با چشمِ خیره خواهرِ تو دوره می کنند
پوشیه ی زنان حرم پاره می کنند
زنها و دختران همه آواره میکنند
زینب پس از حسین گرفتار میشود
آواره بین کوچه و بازار میشود
قاسم نعمتی
@rozeh_1
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐
#بحارالاشعار
#امام_حسن__ع__روضه
سودای سوده اش غم سود و زیان ببرد
الماس ریزه طاقت و تاب و توان ببرد
دشتی ز لاله ها ز دهانش به طشت ریخت
این دشت طشت، رونق صد گلستان ببرد
صد راز سر به مُهر، عیان شد درون طشت
لیکن هزار راز نهان، بی بیان ببرد
لعلش زمرد و جگرش لعل آتشین
از کف، دو چشم دُر و عقیقش، عنان ببرد
در مسجد و به کوچه و در خانه حمل کرد
باری که صبر از دل هفت آسمان ببرد
گریان ز غربتش نه فقط مرغ و ماهیان
آهش نشاط حوری خلد آشیان ببرد
درک حکایت غم و اندوهش ای «فقیر»
گویا که هوش از سر پیر و جوان ببرد
شاعر : سید علی احمدی
امام حسن (ع)
روضه
🔻🔻🔻🔻🔻
🌐 https://www.beharalashar.ir
🔺🔺🔺🔺🔺
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐
@beharalashar
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐
#بحارالاشعار
#امام_رضا__ع__روضه
بر زمین خوردی به یادت آمده آن کوچه را
کوچه ی افتادن مادر کنار مجتبی
بر زمین خوردی به یادت آمده در پشت در
محسن شش ماهه شد نقش زمین از کینه ها
بر زمین خوردی به یادت آمده پیش علی
مادرت افتاد در کوچه به زیر دست وپا
بر زمین خوردی به یادت آمده در علقمه
خورد باصورت زمین عبّاس با فرق جدا
بر زمین خوردی به یادت آمده جدّت حسین
خورد از بالای اسبش بر زمین کربلا
بر زمین خوردی به یادت آمده رأس حسین
از روی سرنیزه ها افتاد با سنگ جفا
بر زمین خوردی به یادت آمده با دست زجر
عمه ات نقش زمین شد در ره شام بلا
️علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
امام رضا (ع)
روضه
🔻🔻🔻🔻🔻
🌐 https://www.beharalashar.ir
🔺🔺🔺🔺🔺
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐
@beharalashar
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐
#بحارالاشعار
#اربعین_حسینی__ع__زمزمه
با پای سر به سِیر سماوات می رویم
احرام بسته ایم و به میقات می رویم
تا بارگاه قبله ی حاجات می رویم
قسمت اگر شود به ملاقات می رویم
میقات ما حسین ، ملاقات ما حسین
زانو زدیم پیر و جوان بر زمین تو
ما حلقه بسته ایم به دور نگین تو
ما را کشانده است کجاها طنین تو
افتاده ایم در گذر اربعین تو
ای واژه واژه نام تو صد ماجرا حسین
ما چون کبوتران حرم پر شکسته ایم
از آشیان گذشته و از خود گسسته ایم
چون صیدهای زخمی در خون نشسته ایم
یعنی که دل به لذت دیدار بسته ایم
مرهم حسین ، صبر حسین و شفا حسین
ای جان شرحه شرحه بگو ماجرا چه بود !
راز به خون تپیدن خون خدا چه بود !
آن جوشش صدای تو بر کربلا چه بود !
دادی بها به خون خودت ، خون بها چه بود !
ای خون پاک تو ، همه تن ، خون بها حسین
با بادها بگو که هوایم هوای توست
با نای ها بگو که نوایم نوای توست
بغضی که در تلاوت در خون رهای توست
سودای آتشی ست که بر خیمه های توست
ای تا ابد ، نوای من بینوا حسین
گل زخم ها شکفته شده روی پیکرت
چون کعبه فوج تیغ گرفته ست در برت
بعد از تو دشت ، یکسر ” إِذَا الشَّمْسُ کُوِّرَتْ “
بالا سرت ، بلند سرت ، تا خدا ، سرت
بر ما چه رفته است به شوق تو ” یا حسین “
مناجات با امام حسین
پیاده روی اربعین
اربعین حسینی (ع)
زمزمه
🔻🔻🔻🔻🔻
🌐 https://www.beharalashar.ir
🔺🔺🔺🔺🔺
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐
@beharalashar
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐
#بحارالاشعار
#اربعین_حسینی__ع__شور
رفیقم رفتی حرم جاموندم
با همه غصه تنها موندم
خوشبحالت حرمو دیدی تو
نمیدونم که چرا جاموندم
بیا بگو خاطراتتو
خاطره های تو راهتو
وقتی رسیدی توکربلا
برام بگو حسو حالتو
دم ورودی حرم را دیدی
تو انتهاب زائرا تو میدویدی
میگفتی آقا الحمدالله
برا یه بارم شده نوکرو خریدی
جاموندم آقا تو رام ندادی
مگه برام جایی نبود که جام ندادی
یه روضه گردم که پر دردم
این دفعه دعوتم کنی بر نمیگردم
حسینم ارباب
بند دوم
یه سوال دارم ازت انصافا
تو حرم یاد رفیقت کردی؟
زیر قبه ی ابی عبد الله
یه سلام جای رفیقت کردی؟
حق رفاقت همینه که
وقت زیارت یاد منی
منم تو ایران به یاد تو
همش بودم تو سینه زنی
ایشالا یک سال پای پیاده
باهم میریم سمت حرم از دل جاده
قدم قدم تا سمت حرم ما
میریم به امید خدا با دل ساده
حرم ندیدم فقط شنیدم
که زائرات میگن چقد حرم قشنگه
با حال زارم میگم دوباره
دلم برای شیش گوشت خدایی تنگه
حسینم ارباب
بند سوم
رفیقم روی دلت غم مونده
گریه ی تو دلمو سوزونده
آره من رفتم و تو جا موندی
مثل اون سه ساله که جا مونده
قسم به اشکات به این علم
نمیدونی آشوبه دلم
دیدم آخه یه صحنه ای رو
نبودی تو ٬ تو راه حرم
دیدم یه دختر اومد با باباش
نگاه من خیره شده به کف پاهاش
خسته که میشد میذاشت رو دوشش
رد طنابی هم نبود به روی دستاش
پای برهنه از کوفه تا شام
دویدم از بس روی خار زخمه کف پام
عمو ابالفضل برس به دادم
عمه بریدم دیگه من بابامو میخوام
بابا حسینم ....
احمدرضا اسماعیل نژاد
اربعین حسینی (ع)
شور
🔻🔻🔻🔻🔻
🌐 https://www.beharalashar.ir
🔺🔺🔺🔺🔺
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐
@beharalashar
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐
#بحارالاشعار
#امام_حسن__ع__روضه
خواستم یاری کنم اما در آن غوغا نشد
خواستم من هم بگیرم دست بابا را نشد
مادرم او را گرفت و تازیانه پشت هم،
هی فرود آمد، ولی دستان مادر وا نشد
دست مادر آخرش واشد، نمیگویم چطور
اینقدر گویم که زهرا دیگر آن زهرا نشد
من فقط میدانم آن روز و در آن کوچه، چه شد
من فقط دیدم، چرا افتاد مادر، پا نشد
حال و روزش فکر میکردم که بهتر میشود
هر چه ماندم منتظر، فردا وفرداها ... نشد
هر چه گشتم کوچه را، فردا و فرداها ... نبود
هر چه گشتم گوشواره آخرش پیدا نشد
من عصای پیری مادر شدم در کودکی
پیر هجده ساله، جز با تکیه بر من، پا نشد
آخرش خم شد به درگاه علی، ماه علی آری،
آن قامت به جز در پای یکتا، تا نشد
تا که مادر رفت، انگار از پدر چیزی نماند
در جهان هرگز امیری این قدر تنها نشد
پیش زینب بغضهایم در گلویم گیر کرد
خواستم زاری کنم، پیش حسین، اما نشد
چشم امید یتیمان! چشم را وا کن ببین
ناله هم سهم یتیمان تو از دنیا نشد
خون نشد پاک آخرش از برگ لاله، هر چقدر
ریخت بر دست علی آب روان، اسماء، نشد
قاسم صرافان
امام حسن (ع)
روضه
🔻🔻🔻🔻🔻
🌐 https://www.beharalashar.ir
🔺🔺🔺🔺🔺
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐
@beharalashar
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐
#بحارالاشعار
#حضرت_رقیه__س__نوحه
ستاره ي سحرم بيا بيا پدرم
حسين حسين پدرم بيا بيا به برم
منم رقيه ي تو سه ساله دختر تو
حسين حسين پدرم بيا بيا به برم
ستاره ي سحرم ببين به چشم ترم
بيا و همره خود مرا ببر پدرم
حسين حسين پدرم ....
ببين که دشمن تو شکسته حرمت من
نشسته سيلي شمر به روي صورت من
منم رقيه ي تو که خون شده جگرم
به زير بار غمت خميده شد کمرم
تمام پيکر من پر از نشانه شده
تنم سياه و کبود ز تازيانه شده
منم رقيه ي تو سه ساله دختر تو
چه دست نامردي بريده حنجر تو
چه گويمت ز غم تو و نظاره ي من
نظر مکن تو دگر به گوش پاره ي من
منم رقيه ي تو رمق نمانده مرا
به روي خاک زمين عدو کشانده مرا
حسين حسين پدرم ....
منم رقيه ي تو رمق نمانده مرا
به روي خاک زمين عدو کشانده مرا
نگاه تو به رخم سرت به زانوي من
گرفته ضرب کتک رمق ز بازوي من
منم رقيه ي تو تويي اميد دلم
مرا ببر که دگر ز عمه ام خجلم
چو عمه را بر تو ز شام و کوفه زدند
دوباره فاطمه را ميان کوچه زدند
منم رقيه ي تو که مردم از غم تو
شکسته شيشه ي دل ز سنگ ماتم تو
حسين حسين پدرم ...
حضرت رقیه (س)
نوحه
🔻🔻🔻🔻🔻
🌐 https://www.beharalashar.ir
🔺🔺🔺🔺🔺
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐
@beharalashar
4_5807592346006589326.opus
110.9K
.
#زمینه
شهادت #امام_حسن مجتبی علیه السلام
مدینه خیلی وقته / که مو سپیدم کردند
تو اون کوچه با سیلی / منو شهیدم کردند
مگه میره یادم ... که مادرم جون داد
یه جوری زد نامرد ... باسر زمین افتاد
روضه روضه ی دل بی چاره
دنیا رو سرم دیگه آواره
دیدم روی خاک مونده گوشواره
مدینه منکه رفتم
ولی نبود این رسمش
بابام چقدر مظلومه
که بازی شد با اسمش
غریبم و دشمن ... همه با همدیگن
رو منبرا لعنه ... بابامو هی میگن
خیلی ناسزا ، شنیدم اما
سوختم از غم ، علی و زهرا
تنها موندمو ، بی کس و تنها
__
مدینه خوب میدونی / غریبه ی این شهرم
به کی بگم این دردو / که همسرم داد زهرم
شد جگرم پاره ... رنگ تنم سبزه
می ریزه خون لخته ... از لبم هر لحظه
روضه م روضه ی ، روز عاشورا ست
دور قتلگاه ، محشر کبرا ست
حرف از غارته ، خیمه زنهاست...
#حسین_رحمانی
#شهادت_امام_حسن
#بیست_و_هشتم_صفر
#امام_حسن_مجتبی_ع_شهادت
#امام_حسن_مجتبی_ع_مدح
من الازل علی است و الی الابد زهراست
به هر دل است حسین و به هر حرم حسن است
به هرکجا که روی آسمان همین رنگ است
که در نجف حسن و در مدینه هم حسن است
@hosenih
طریقِ کرببلا هم که سفره داریِ اوست
میان راه ببین که قدم قدم حسن است
فقیرها همه در اربعین کریم شوند
چه جای حیرت ما تا ابالکرم حسن است
به روی تیرک این جادهها به موکبها
نگاه کن که ببینی به هر علَم حسن است
پیادهها به حرم میرسند و میفهمند
کسی که رفتنشان را زده رقم حسن است
چو میزبانِ همه قاسم است و عبدالله
حسین نه به گمانم در این حرم حسن است
@hosenih
از آن زمان که حسین از حسن شنید چه شد
رفیق اشک حسین و قرین غم حسن است
از آن زمان که نشستند و حرفِ کوچه زدند
به پیچ و تاب حسین و به قدِ خم حسن است
شاعر: #حسن_لطفی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
#امام_حسن_مجتبی_ع_مدح
#زیارت_اربعین
ذات حق است فقط قدر و بهای حَسنین
راه قربِ به خدا چیست؟ لقای حَسنین
در حسینیه موحد شدنم کامل شد
بنده ام، سجده کنم رو به خدای حسنین
@hosenih
آبرودار شدن، ماحصل نوکری است
هست، عزت همه اش تحت لوای حسنین
فاطمه بی برو برگرد تلافی بکند
هر کسی کارِ کمی کرد برای حسنین
کیمیا می شود از خیرِ مجاور شدنش
گردِ خاکی که نشیند به سرای حسنین
اینکه در سلسله ی سینه زنان، سینه زدیم
بوده تأثیر مناجات و دعای حسنین
ذکر مادر پدرم نام حسین است و حسن
جان مادر پدرم هم به فدای حسنین
نذر کردم بروم ماه صفر، صحن نجف
تا کنم طوف علی بهر رضای حسنین
اربعین پای پیاده، حرم ثارالله
کاش دستم برسد تذکره های حسنین
دل من لک زده تا زائر شش گوشه شود
دست خالی من و لطف و عطای حسنین
@hosenih
بارها گفت نبی این دو پسر جان منند
این همه ظلم نبوده است سزای حسنین
هر دو آقای مرا تشنه به مقتل بردند
کاش امسال بمیرم به عزای حسنین
شاعر: #محمدجواد_شیرازی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_حسن_مجتبی_ع_مدح_و_شهادت
#امام_حسین_ع_مناجات
اَلسَّلامُ عَلَیْکُما یا سَیِّدَی شَبابِ اَهل الجَنَّة
در هیئت حسینم و در هیئت حسن
در خدمت حسینم و در خدمت حسن
هم صحبت حسینم و هم صحبت حسن
هم رعیت حسینم و هم رعیت حسن
دست کرم حسن شد و احسان حسین شد
روح و روان حسن شد و جانان حسین شد
قبله حسن..،مساحت ایمان حسین شد
از ملت حسینم و از ملت حسن
@hosenih
در مجلس حسین و حسن روضه خوان خداست
آقا؛ حسین..،امام؛ حسن..،ماسوا؛ گداست
اصل بهشت..،سینهزنی پای این دوتاست
در جنت حسینم و در جنت حسن
روح اذان حسین شد و ربنا حسن
کشتی حسینِ فاطمه شد..،ناخدا حسن
شیرینیِ حسین حسین است یا حسن
در "یاحسین" ریخته شد لذت "حسن"
پیر نجف حسینیه را تا درست کرد
زینب گریست..،ماتم عُظمیٰ درست کرد
زهرا غذای هیئتشان را درست کرد
نان حسین خورده ام از برکت حسن
ظرف حسن فرات به جوی حسین بُرد
لبتشنه را به سمت سبوی حسین بُرد
ما را حسن پیاده به سوی حسین بُرد
دور حسین پُر شده با زحمت حسن
یک روح در میان دو تن بوده از قدیم
پائین پای این دو..،وطن بوده از قدیم
صحن حسین..،صحن حسن بوده از قدیم
پس خاک کربلاست همان تربت حسن
@hosenih
آن کوچه..،بی حسین..،حسن را اسیر کرد
سیلیزدنبهفاطمه او را چه پیر کرد
در زیر چکمه چادر مادر که گیر کرد
آسیب دید بین گذر غیرت حسن
یک عمر اشک ریخت..،به گریه وضو گرفت
از هر مسیر تنگ که می دید..،رو گرفت
آن گوشوار را که شکستند..، او گرفت
این خاطره است اوج غمِ غربت حسن
شاعر: #سید_پوریا_هاشمی و #بردیا_محمدی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_حسن_مجتبی_ع_شهادت
هفت صفر ! آغاز تلخ یک زمستان بود
چشم زمین در انتظار اشک باران بود
صبح شهادت، ایستگاه کوچه ی مسجد
آکنده از عطر نفس های نریمان بود
@hosenih
کم کم صدای دسته ها از دور می آمد
این "یا حسین" و "یا حسن"ها ختم قرآن بود
تکرار شور "یا حسن"از بس حلاوت داشت
کمتر کسی دیگر به فکر قند و قندان بود
هر کس که می آمد بنوشد چای ، غم می خورد
با عکس تابوتی که بر پهلوی فنجان بود
تابوت از جان دادن مردی خبر می داد
مردی که در ابر رحمت و باران احسان بود
هفتاد شاخه گل ...به جای چوبه های تیر...
مرثیه خوان مجتبی، مظلوم دوران بود
مردی که از جور و جفای همسرش حتی
حتی حیاط خانه اش هم مثل زندان بود
@hosenih
مشتی حسن با پرچم "یا مجتبی" آنروز
مشغول تعظیم شعائر ؛ پخش لیوان بود
شور و هیاهو را که دیدم با خودم گفتم
ای کاش قبر مجتبی هم در خراسان بود!
شاعر: حجتالاسلام #محمد_موحدی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e