#نذر_شهادت_امام_هادی_ع
آه که شد کشته ی زهرِ جفا
حضرتِ هادی گلِ باغِ ولا
گشته جهان یکسره غرقِ عزا
آتشِ غم شعله زده سامرا
از غمِ او تیره شده آسمان
جنّ و مَلک از غمِ او در فغان
مادرِ او فاطمه بر سر زنان
بارِ دگر آمده بیتُ الحَزان
خم شده از غم نخلِ ولایت(۲)
حضرتِ مهدی سرت سلامت(۲)
ای به فدایِ دلِ غمگینِ او
بارِ غمِ سینه یِ سنگینِ او
پُر ز جگر دامنِ خونینِ او
نیست کسی مایه ی تسکین او
پاره شده رشته ی حَبل المتین
قلبِ پیمبر شده زار و حزین
هادی شده کشته یِ جلّادِ کین
پرپر و پژمرده شده باغِ دین
خم شده از غم نخلِ ولایت(۲)
حضرتِ مهدی سرت سلامت(۲)
چشمِ فلک از غمِ او اشکبار
پرده ی غم چهره یِ لیل و النّهار
سایه ی شب گشته زمین آشکار
عسگری از غربتِ او سوگوار
آه از آندم که ز عدوانِ او
زهرِ جفا چیره شده جانِ او
تا که حسن آمده درمانِ او
گو که گرفت مرگ گریبانِ او
خم شده از غم نخلِ ولایت(۲)
حضرتِ مهدی سرت سلامت(۲)
عالم از این غصّه مکدر شده
صاحب عزا حضرتِ داور شده
شامِ غمِ آلِ پیمبر شده
غم به رخِ مسجد و منبر شده
خم شده از غم نخلِ ولایت
حضرتِ مهدی سرت سلامت!
#هستی_محرابی
@deabel
#امام_هادی_علیه_السلام
#سوم_رجب
#مربع_ترکیب
بالاتر از این هاست لوایی که تو داری
خورشید دمیده ز عبایی که تو داری
از بنده نوازی و عطایی که تو داری
آقای جهان است گدایی که تو داری
ما خاک بخیلیم و شما ابر سخایی
محبوب شده از کرمت شغل گدایی
چون جامه که بر قامت زیبا بنشیند
مهر تو به دل های مصفا بنشیند
هر کس به دلش مهر تو آقا بنشیند
مهرش به دل حضرت زهرا بنشیند
لطف خود زهراست که ما اهل یقینیم
آن روز دعا کرده که امروز چنینیم
تو آینه داری و کلام تو گهر بار
در وصف تو ماندند، چه گفتار و چه اشعار
حقا که زلالی و نجیبی و نسب دار
بر شیر ندارد اثری زوزه ی کفتار
در عالم از این نکته هزاران اثر افتاد
«با آل علی هر که در افتاد، ور افتاد»
بیراهه نرفتیم اگر هادی ما اوست
ذکر ولی الله همان جلوه ی یا هوست
چون شیشه ی عطری که به یک واسطه خوشبوست
در چنته ی ما نیست به جز مرحمت دوست
«العبدُ و ما فی یده کان لمولاه»
از برکت خورشید کند جلوه گری ماه
تو هادی مایی و جهان بی تو سراب است
اوصاف تو در آیه ی تطهیر کتاب است
تو عشق مدامی و دمت مستی ناب است
جای ولی الله کجا بزم شراب است؟!
یک آیه بخوان آتش کفرش به یم افتد
یک شعر بگو کاخ و سرایش به هم افتد
گفتند شراب و دلت ای ماه کجا رفت؟!
از مجلس بغداد سوی شام بلا رفت
لب پاره شد و ناله ی زینب به هوا رفت
خون از لب شه، روح ز جان اُسرا رفت
شد مجلس اغیار همان بزم خرابه
وقتی که سر افتاد، به دامان ربابه
سید علی رکن الدین
@deabel
#امام_هادی_علیه_السلام
#سوم_رجب
#مقتل
در وقت شهادت امام هادی علیه السلام فقط امام حسن عسکری علیه السلام بر بالین پدر حاضر بود.
بنابر قول شیخ صدوق و بعضى دیگر، معتمد عباسى برادر معتز آن حضرت را مـسـمـوم كـرد.
و در وقت شهادت آن امام غریب غیر از امام حسن عسكرى علیه السـلام كـسـى نـزد بـالیـن آن جـنـاب نـبـود و چـون حضرت از دنیا رحلت فرمود جمیع امرا و اشـراف حـاضـر شـدنـد.
و امام حسن عسکری علیه السلام در جنازه پدر شهید خود گریبان چاك زد و خـود مـتـوجـه غـسـل و كـفـن و دفـن والد بـزرگـوار خـود شـد و آن جـنـاب را در حـجـره اى كه محل عبادت آن حضرت بود دفن كرد.
📚مناقب إبن شهر آشوب
📚منتهی الآمال شیخ عباس قمی
@deabel
#یا_هادی_المضلین
دلم گرفته که مرغ هوایتان باشم
هوایی نفس ربنایتان باشم
رسیده ام که در این فصل بی قراری ها
دوباره همدم شال عزایتان باشم
تمام جامعه را خواندم و نفهمیدم
بیا و حق بده محو دعایتان باشم
خدا کند که همیشه پناه من باشی
خدا کند که همیشه گدایتان باشم
چه می شود که به رسم "مدافعان حرم"
شهید غربت صحن و سرایتان باشم
دعا کنید لیاقت خدا به ما بدهد
شب شهادتتان سامرایتان باشم
کبوتر دل من جلد بامتان باشد
همیشه پیرو نور کلامتان باشد
#اسماعیل_شبرنگ
@deabel
#امام_هادی_علیه_السلام
#سوم_رجب
#مقتل
امام حسن عسکری علیه السلام در تشییع پیکر پاک پدرشان گریبان چاک نمودند.
امام حسن عسکری علیه السلام در مراسم تشییع پیکر مطهر پدرش، امام هادی علیه السلام، گریبان چاک کرد.
کسی به نام ابو عون برای او نامه نوشت که:
«چه کسی از اولیای خدا را دیده یا شنیدهای که در عزای کسی گریبان چاک کرده باشد؟»
امام حسن عسکری علیه السلام در پاسخش نوشت:
ای نادان! تو چه میفهمی؟ بدان که موسی علیهالسلام در عزای برادرش هارون گریبان چاک کرد.
متن عربی روایت:
[رجال الكشی] أَحْمَدُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ كُلْثُومٍ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ شَمُّونٍ وَ غَیْرِهِ قَالَ خَرَجَ أَبُو مُحَمَّدٍ ع فِی جَنَازَةِ أَبِی الْحَسَنِ ع وَ قَمِیصُهُ مَشْقُوقٌ فَكَتَبَ إِلَیْهِ أَبُو عَوْنٍ الْأَبْرَشُ قَرَابَةُ نَجَاحِ بْنِ سَلَمَةَ مَنْ رَأَیْتَ أَوْ بَلَغَكَ مِنَ الْأَئِمَّةِ شَقَّ ثَوْبَهُ فِی مِثْلِ هَذَا فَكَتَبَ إِلَیْهِ أَبُو مُحَمَّدٍ علیه السلام یَا أَحْمَقُ وَ مَا یُدْرِیكَ مَا هَذَا قَدْ شَقَّ مُوسَى عَلَى هَارُونَ.
😭😭😭😭
اما دلها بسوزد...
زینب کبری سلام الله علیها مجلس یزید با دیدن سر نورانی برادر گریبان چاک زد.
و اما زینب چون سر مبارک برادر خود را بدید از شدت ناراحتى گریبان را چاک زد.
سپس به آواز غمناک فریاد زد:
یا حُسَیْناهُ، یا حَبیبَ رَسُولِ اللّهِ، یَابْنَ مَكَّةَ وَ مِنى ، یَابْنَ فَاطِمَةَ الزَّهْراءِ سَیِّدَةِ النِّساءِ، یَابْنَ بِنْتِ الْمُصْطَفى.
به گونه ای كه ناله اش دلها را خراشید.
راوى گوید: به خدا سوگند كه همه آن كسانى كه در مجلس یزید حضور داشتند از ناله ی جانسوز او به گریه و افغان افتادند و در آن حال خود آن پلید لب از گفتار فرو بست و ساكت بود.
متن عربی:
وَ اءَمّا زَیْنَبُ، فَانَّها لَمّا رَاءَتْهُ اءَهْوَتْ الى جَیْبِها فَشَقَّتْهُ، ثُمَّ نادَتْ بِصَوْتٍ حَزینٍ یَفْزَعُ الْقُلُوبَ: یا حُسَیْناهُ، یا حَبیبَ رَسُولِ اللّهِ، یَابْنَ مَكَّةَ وَ مِنى ، یَابْنَ فَاطِمَةَ الزَّهْراءِ سَیِّدَةِ النِّساءِ، یَابْنَ بِنْتِ الْمُصْطَفى.
قَالَ الرّاوى: فَاءَبْكَتْ وَاللّهِ كُلُّ مَنْ كانَ حاضِرا فى الْمَجْلِسِ، وَ یَزیدُ ساكِتُ.
📚رجال كشى
📚بحارالأنوار
📚لهوف
@deabel
#ماه_رجب
#سوم_رجب
#امام_هادی_علیه_السلام
#جفای_متوکل
یا رب از زهر جفا سوخت ز پا تا به سرم
شعله با ناله برآید همه دم از جگرم
جز تو ای خالق دادار کسی نیست گواه
که چه آورده جفای متوکل به سرم
می دوانید پیاده به پی خویش مرا
گرد ره ریخت بسی بر رخ همچون قمرم
آن شبی را که مرا خواند سوی بزم شراب
گشت از شدت غم، مرگ عیان در نظرم
خواست تا بر من مظلوم دهد جام شراب
شرم ننمود در آن لحظه ز جدّ و پدرم
زهر نوشیدم و راحت شدم از عمر ولی
ریخته خاک یتیمی به عُذار پسرم
با که این ظلم بگویم که به زندان بلا
قبر من کند عدو پیش دو چشمان ترم
هر زمان هست در این دار فنا مظلومی
حق گواه است که من از همه مظلوم ترم
فخر «میثم» همه این است به فردا که امروز
هم ثناگستر من آمده هم نوحه گرم
استاد حاج غلامرضا سازگار
«میثم»
@deabel
#امام_هادی_علیه_السلام
#جامعه_کبیره
#سوم_رجب
بگذار کمی عرض ارادت بنویسم
دور از تو و با نیت غربت بنویسم
سجاده ی شب پهن شده، حیّ علی شعر
بگذار برایت دو سه رکعت بنویسم
بگذار که ده مرتبه در ظلمت این شهر
یا هادی، یا هادیِ أمت بنویسم
شاید که چنان رود سر راه بیایم
بر صفحه ی صحرای جنون خط بنویسم
مقصود من از «یا من أرجوه رجب ها»
غیر از تو، که را وقت عبادت بنویسم؟
با ذره ای از مهر تو، ای چشمه ی خورشید
از نور تو، تا روز قیامت بنویسم
با این همه آلودگی، ای آیه ی تطهیر
از سوره ی انفاق و کرامت بنویسم
برداشته باد از رخ تو پرده و من نیز
بی پرده برای تو روایت بنویسم
شیر آمده از پرده برون با نفس تو
تا من هم از این رتبه ی خلقت بنویسم
تو ضامن شیر و پدرت ضامن آهوست
حق دل من نیست که حسرت بنویسم
من شاعر چشم توأم، المنّة لله
پس می شود از روی بصیرت بنویسم
هر لحظه بر افروختم از داغ، چو لاله
هر آینه از درد به حیرت بنویسم
از غفلت ما بوده که شاهین شده کرکس
پس با قلم شرم ز غفلت بنویسم
از سنگ زدن بر دل آیینه بگویم
از سوختن پرده ی حُرمت بنویسم
دست و قلمم نه، دهنم بشکند امروز
چیزی اگر از حدّ جسارت بنویسم
من آمده ام نقطه سر خط بنویسم
از جامعه، از شرح زیارت بنویسم
اندیشه ی من شاخه ی خشکی ست بیا تا
با بارشت از میوه ی علمت بنویسم
ای مهبط وحی! ای نفست معدن رحمت
بگذار که از چشمه ی حکمت بنویسم
حالا که تویی راه رسیدن به خداوند
این قافیه را نیز هدایت بنویسم
آه! ای دهمین ذکر مجیبّ الدعواتم
مضطرّم و بگذار که حاجت بنویسم
حالا که نوشتند: «و کُنتم شفعایی»
بگذار از اسباب شفاعت بنویسم
از خون گلویی که به قنداقه نشسته
از دست قلم گشته ی غیرت بنویسم
من آمده ام نقطه سر خط بنویسم
از مردمِ نامرد شکایت بنویسم
از حمله ی بر خانه ات، از بام بگویم
از بستنِ دستِ علویت بنویسم
از زهر جگر سوز نوشتم، که بسوزم
از تشنگی ات وقت شهادت بنویسم
از رفتن با پای پیاده پی مرکب
از ماندن در هُرم حرارت بنویسم
شب بزم شراب، آیه ی تطهیر، تعارف
باید چقدر ذکر مصیبت بنویسم
امشب چقدر سامره نزدیک به شام است
کوتاه شده است فاصله، راحت بنویسم
از روی سرِ بر سر نی روضه بخوانم
از خط کبودیِ اسارت بنویسم
هشتاد زن و بچه ی در سلسله بسته
هر سلسله را غرق جراحت بنویسم
سخت است سه ساله وسط بزم پیاله
سخت است که از چشم حقارت بنویسم
یک بار دگر نقطه سر خط بنویسم
بر منتقمش نامه ی دعوت بنویسم
محسن عرب خالقی
@deabel
#رویای_نجات
تقدیم به امام هادی (علیه السلام) با مضامین روز
اثری از #اسماعیل_شبرنگ
دلشکسته رو به خاک سامرایت می کنم
ماجرایی تلخ را هر شب روایت می کنم
روضه ی مکشوفه ای که بوی غربت می دهد
ماجرایی که خبر از هتک حرمت می دهد
جلوه ی خورشید حقّ و طعنه ی خنّاس ها
با مزار تو چه کردند آن نمک نشناس ها
آسمان بر روی خاک مرقد تو خواب بود
آتش دل های ما از غربت سرداب بود
من دلی دارم که با غصّه صبورش می کنم
خاطراتی تلخ دارد که مرورش می کنم
هست داغ بی کسی های تو عالم سوز هم
غربت سخت تو را حسّ می کنیم امروز هم
ما اگرچه هر نفس همراه ، با آه توایم
شیعه ایم و تا ابد خلق هواخواه توایم
این بساط عاشقی با تو گرفته رونقی
نیست در کلّ جهان زیباتر از نام نقی
واقعاً پیروز میدانیم در هر واقعه
با غدیریه که خواندی یا دعای جامعه
چشم تو ما را به اقیانوس دعوت می کند
جرعه ای از لطف تو ما را کفایت می کند
هر که از تو پیروی کرده موفق می شود
در زمان فتنه ها هم رهرو حق می شود
زندگی تحت تعالیم تو هرگز سخت نیست
هیچ کس با بودن راه شما بدبخت نیست
این که ما در دامن تزویر و زور افتاده ایم
علتش این است از راه تو دور افتاده ایم
از تو ممنونیم خاک تشنه را جان داده ای
شعبه ای از کربلا را هم به ایران داده ای
گفته ای هفت آسمان کربلا را طی کند
هر کسی رو به مزار شاه شهر ری کند
از تو ممنونیم آقاجان ، عنایت کرده ای
جان ما را روشن از نور ولایت کرده ای
ما تمام زندگی را از شما داریم و بس
بی قراریم ، اشتیاق کربلا داریم و بس
پاسخ آه دل ماتم نشینم را بده
از همین حالا جواز اربعینم را بده
تو بگو که می زنم دل را به جاده از نجف
کربلایی می شوم امّا پیاده از نجف
زائری دلخسته آمد به حرم وابسته شد
کوچه ها بن بست شد راه حرم تا بسته شد
زندگی ها با شیوع ناامیدی شد فلج
آه بی تدبیر ها ! راهی نمانده جز فرج
ساده لوحانه به دنبال کجا هستید باز؟
بی خداها پایبند کدخدا هستید باز؟!!
آه ، ما شرمنده هستیم از تمام اهل بیت
دور ماندیم از قوانین کلام اهل بیت
ما به جز منجی اگر راه نجاتی داشتیم
لااقل یک بار در عالم ثباتی داشتیم!!!
جنگ و فتنه در جهان روزی به پایان می رسد
یوسف گمگشته ی ما هم به کنعان می رسد
اِکفیانی ، وَانصرانی بر لبانم ربّناست
حضرت هادی ، دعایم "حضرت مهدی بیا"ست
جمعه ای وقت قیام فتح قائم می رسد
با سپاهی از حضور حاج قاسم می رسد
مطئن هستم که روزی یا غریب بن غریب
نصرت حق می رسد همراه با فتح قریب
#اسماعیل_شبرنگ
@deabel
#امام_هادی_علیه_السلام
#سوم_رجب
#مقتل
امام هادی علیهالسلام بر هم زننده بزم شراب
#بخش_اول
هنگامى كه بدخواهان در نزد متوكل، از امام هادى علیه السلام سعایت و بدگویى كرده و گفتند:
در منزل او سلاح و نوشته ها و أشیاى دیگرى است كه از طرف شیعیان به وى رسیده و او قصد قیام بر ضد دولت تو را دارد، متوكل گروهى را به منزل آن حضرت فرستاد، آنان شبانه به خانه امام علیه السلام هجوم بردند، ولى چیزى به دست نیاوردند، آنها دیدند كه حضرت تنها در اطاقى در بسته نشسته و در حالى كه جامه پشمین بر تن دارد و بر زمین خاكى روى شن و ماسه نشسته، به عبادت خدا و تلاوت قرآن مشغول است.
امام را با همان حال دستگیر كرده و نزد متوكل بردند و به او گزارش دادند كه در خانه اش چیزى نیافتیم و او را رو به قبله دیدیم كه قرآن میخواند.
متوكل چون امام را دید، از عظمت و هیبت امام بى اختیار ایشان را احترام نموده و در كنار خود نشانید و با كمال گستاخى جام شرابى را كه در دست داشت به امام علیه السلام تعارف نمود.
امام سوگند یاد كرده و فرمود:
«گوشت و خون من با چنین چیزى آمیخته نشده است، مرا معاف دار!»
متوكل حضرت را معاف نمود و گفت:
شعرى بخوان!
حضرت فرمود:
«من شعر كم میخوانم».
متوكل گفت: «باید بخوانى!»
امام هادى علیه السلام آن گاه كه اصرار وى را دید اشعارى را قرائت نمود كه تمام اهل مجلس متأثر شده و به گریه افتادند و بزم شراب و عیش به سوگ و عزا تبدیل شده و آنان جام هاى شراب را بر زمین كوبیدند.
اشعار امام علیه السلام چنین بود:
بَاتُوا عَلَى قُلَلِ الْأَجْبَالِ تَحْرُسُهُمْ
غُلْبُ الرِّجَالِ فَلَمْ تَنْفَعْهُمُ الْقُلَلُ
[گردنكشان] بر قله كوهساران شب را به روز آوردند در حالى كه مردان نیرومند از آنان پاسدارى میكردند، ولى قله ها نتوانستند آنان را از خطر مرگ برهانند.
وَ اسْتَنْزَلُوا بَعْدَ عِزٍّ مِنْ مَعَاقِلِهِمْ
وَ اسْكِنُوا حُفَراً یَا بِئْسَمَا نَزَلُوا
آنان پس از مدتها عزت از جایگاه هاى امن به زیر كشیده شدند و در گودال ها جایشان دادند. چه منزل و آرامگاه ناپسندى!
نَادَاهُمْ صَارِخٌ مِنْ بَعْدِ دَفْنِهِمْ
أَیْنَ الْأَسَاوِرُ وَ التِّیجَانُ وَ الْحُلَلُ
پس از آن كه به خاك سپرده شدند، فریادگرى فریاد برآورد: كجاست آن دستبندها، تاج ها و لباس هاى فاخر؟
أَیْنَ الْوُجُوهُ الَّتِی كَانَتْ مُنْعِمَةً
مِنْ دُونِهَا تُضْرَبُ الْأَسْتَارُ وَ الْكِلَلُ
كجاست آن چهره هاى در ناز كه به احترامشان پرده ها می آویختند؟
فَأَفْصَحَ الْقَبْرُ عَنْهُمْ حِینَ سَاءَلَهُمْ
تِلْكَ الْوُجُوهُ عَلَیْهَا الدُّودُ تَقْتَتِلُ
گور به جاى آنان پاسخ داد: اكنون كرم ها بر سر خوردن آن چهره ها با هم مىستیزند!
قَدْ طَالَ مَا أَكَلُوا دَهْراً وَ قَدْ شَرِبُوا
وَ أَصْبَحُوا الْیَوْمَ بَعْدَ الْأَكْلِ قَدْ أُكِلُوا
آنان مدت درازى در دنیا خوردند و آشامیدند ولى بعد از خوردن طولانى، خود خورده شدند!
پس از خواندن این اشعار متوکل و هر که در مجلس بود گریستند تا آنجا که اشک محاسن متوکل را تر کرد.
سپس چهار هزار دینار به امام هادی داد و ایشان را با احترام روانه منزل کرد.
کراجکی در 📚کنز الفوائد نقل کرده که متوکل پس از شنیدن این اشعار جام شرابش را بر زمین کوفت و در آن روز عیش شان منقّض گردید.
@deabel
#امام_هادی_علیه_السلام
#سوم_رجب
#مقتل
#بخش_دوم
متن عربی روایت:
أَقُولُ قَالَ الْمَسْعُودِیُّ فِی مُرُوجِ الذَّهَبِ، سُعِیَ إِلَى الْمُتَوَكِّلِ بِعَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ الْجَوَادِ علیه السلام أَنَّ فِی مَنْزِلِهِ كُتُباً وَ سِلَاحاً مِنْ شِیعَتِهِ مِنْ أَهْلِ قُمَّ وَ أَنَّهُ عَازِمٌ عَلَى الْوُثُوبِ بِالدَّوْلَةِ فَبَعَثَ إِلَیْهِ جَمَاعَةً مِنَ الْأَتْرَاكِ فَهَجَمُوا دَارَهُ لَیْلًا فَلَمْ یَجِدُوا فِیهَا شَیْئاً وَ وَجَدُوهُ فِی بَیْتٍ مُغْلَقٍ عَلَیْهِ وَ عَلَیْهِ مِدْرَعَةٌ مِنْ صُوفٍ وَ هُوَ جَالِسٌ عَلَى الرَّمْلِ وَ الْحَصَى وَ هُوَ مُتَوَجِّهٌ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى یَتْلُو آیَاتٍ مِنَ الْقُرْآنِ فَحُمِلَ عَلَى حَالِهِ تِلْكَ إِلَى الْمُتَوَكِّلِ وَ قَالُوا لَهُ لَمْ نَجِدْ فِی بَیْتِهِ شَیْئاً وَ وَجَدْنَاهُ یَقْرَأُ الْقُرْآنَ مُسْتَقْبِلَ الْقِبْلَةِ وَ كَانَ الْمُتَوَكِّلُ جَالِساً فِی مَجْلِسِ الشُّرْبِ فَدَخَلَ عَلَیْهِ وَ الْكَأْسُ فِی یَدِ الْمُتَوَكِّلِ فَلَمَّا رَآهُ هَابَهُ وَ عَظَّمَهُ وَ أَجْلَسَهُ إِلَى جَانِبِهِ وَ نَاوَلَهُ الْكَأْسَ الَّتِی كَانَتْ فِی یَدِهِ فَقَالَ وَ اللَّهِ مَا یُخَامِرُ لَحْمِی وَ دَمِی قَطُّ فَأَعْفِنِی فَأَعْفَاهُ فَقَالَ أَنْشِدْنِی شِعْراً فَقَالَ علیه السلام إِنِّی قَلِیلُ الرِّوَایَةِ لِلشِّعْرِ فَقَالَ لَا بُدَّ فَأَنْشَدَهُ علیه السلام وَ هُوَ جَالِسٌ عِنْدَهُ.
قَالَ فَبَكَى الْمُتَوَكِّلُ حَتَّى بَلَّتْ لِحْیَتَهُ دُمُوعُ عَیْنَیْهِ وَ بَكَى الْحَاضِرُونَ وَ دَفَعَ إِلَى عَلِیٍّ علیه السلام أَرْبَعَةَ آلَافِ دِینَارٍ ثُمَّ رَدَّهُ إِلَى مَنْزِلِهِ مُكَرَّماً.
أَقُولُ رَوَى الْكَرَاجُكِیُّ فِی كَنْزِ الْفَوَائِدِ، وَ قَالَ فَضَرَبَ الْمُتَوَكِّلُ بِالْكَأْسِ الْأَرْضَ وَ تَنَغَّصَ عَیْشُهُ فِی ذَلِكَ الْیَوْمِ.
😭😭😭
اما دلها بسوزد...
راوى گوید: بعد از آن ، سر نازنین امام حسین علیه السّلام را با زنان و كودكان آن امام مبین، به مجلس یزید بى دین بردند به هیئتى كه همه ایشان را به یك ریسمان بسته بودند، در این بین یزید لعین چوب خیزران طلبید مكرر با آن چوب به دندان مبارک فرزند رسول الله صلى الله علیه و آله مى زد.
متن عربی:
قَالَ الرّاوى: ثُمَّ اءُدْخِلَ ثَقَلُ الْحُسَیْنِ علیه السلام وَ نِساؤُهُ وَ مَنْ تَخَلَّفَ مِنْ اءَهْلِهِ عَلى یَزیدَ، وَ هُمْ مُقَرَّنُونَ فى الْحِبالِ
قالَ: ثُمَّ دَعا یَزیدُ بِقَضیبِ خَیْزُرانَ، فَجَعَلَ یَنْكُتْ بِهِ ثَنَایَا الْحُسَیْنِ علیه السلام.
📚مروج الذهب
📚کنز الفوائد
📚بحارالأنوار
📚لهوف
@deabel
40 _ نوحه ی امام هادی علیه السلام
مدینه می سوزد از ناله و آهم
یارب شهر سامرا شد قتلگاهم
بر غربتم گرید ماه و ستاره
جگرم از ستم شد پاره پاره
واویلا واویلا آه و واویلا
ای غم تو آگاهی از قلب غمینم
مانند جدم علی خانه نشینم
یا زهرا فرزندت از نفس افتاد
زندانی ی سامرا شده آزاد
واویلا......
قرآن ناطق و آیه ی تطهیرم
از داغ بزم شراب آخر می میرم
همچو شمعی شدم قطره قطره آب
ای خدا من کجا و بزم شراب
واویلا .......
#شهادت_امام_هادی_ع
#امام_هادی_ع
@deabel
38 _ شهادت امام هادی علیه السلام
سامرا ، امشب مدینه می شود مهمان تو
آسمانها اشک می بارند بر دامان تو
شمع ، روشن می کند چشم ستاره تا سحر
باگلاب اشک ، می شوید تن سوزان تو
ای حصار آفتاب ، ای آسمان در قفس
یوسفت را می برند از گوشه ی زندان تو
گریه کن ، خواندند در بزم خدا شعر شراب
گریه کن ، آتش گرفته سینه ی قرآن تو
چاک زن پیراهن صبرت ، مگر روشن شود
در غبار چشم ها ، آیینه ی پنهان تو
دست و پایت سرد شد اما سراپای تو سوخت
رو به سمت قبله کن ، پرواز کرده جان تو
#شهادت_امام_هادی_ع
#امام_هادی_ع
@deabel