تا مشکتو تو آب زدی
موجای دریا شد آروم
تا رو به ساحل اومدی
بغضی نشست توی گلوم
همون دم بود غربت دنیا شد نصیبم
رو لب گل کرد ناله های امن یجیبم
بلند شو بنگر که شمشیرا رو کشیدن
آخه میدونن بدون تو من غریبم
ابالفضل
****
دشمن با داغ اکبرم
آتیش زده بر جیگرم
حالا شکسته با غمت
مثه سر تو کمرم
روی قلبم دیگه این زخم غم میمونه
کمرم دیگه مثه مادر خم میمونه
میدونی چه فکری میسوزونه دلم رو
تو این فکرم خواهرم بی محرم میمونه
ابالفضل
****
پاشو ببین توی حرم
عزا خونه به پا شده
که آرزوی کوفیا
با کشتنت روا شده
بدون تو توی هر خیمه پا میذارن
رد پاهاشونو تو آتیش جا میذارن
دیگه زینب دستاشو روی سر میگیره
پیش چشماش داغمو رو دلها میذارن
ابالفضل
اشعار مرثیه حضرت فاطمه سلام الله علیها ـ نرگس غریبی
مسیحای حیدر ، چرا نیمه جانی
چرا ، سوخته از زمین و زمانی
تو دار و ندار منی ، اندکی صبر
در این ، بی شکیبی ، تو باید بمانی
شب از فکر فردا که شاید نباشی
به چشمم شده خواب ، یک درد جانی
حبیبم ،شکیبم ، طبیبم ، تو تنها
به این مرد بی کس شده هم زبانی
به اجبار ، سر میکشی بغض خود را
و پر میکشی ، سخت از دار فانی
قراری به دل نیست ، زهرای حیدر
تو باید غم سینه ام را بدانی
چه شد پر کشیدی و رفتی تو از دست
تو افتادی از پا به قد کمانی
فدای تو که قبله گاهی به عالم
تو که خاک پایت شده ، آسمانی
تو که سجده گاه ، همه جن و انسی
چرا فاطمه ، یاس من بی نشانی؟
اشعار مرثیه حضرت فاطمه سلام الله علیها ـ حسن لطفی
اسماء بریز آب که قلبم مذاب شد
این مرد از خجالتِ این چهره آب شد
اسماء بریز آب که آتش گرفته ام
دیدی چگونه خانه من هم خراب شد
*
من چند بار شُسته ام و هَم نیامده
خونت هنوز می چکد از زخم تازه ات
این سنگِ غسل شاهدِ پهلویِ سرخ توست
ای خاک بر سرم چه کنم با جنازه ات
*
دریاب حالِ کودکانِ خودت را ببینشان
با گریه آستین سرِ دندان گرفته اند
حالا که وقتِ بُردنِ تابوتِ مادر است
از من نشانِ خانه یِ سلمان گرفته اند
*
حالا عزایِ کندن قبرت گرفته ام
حالا برای بردنِ تابوت مانده ام
این جای تیغ کیست که بر بازوی تو است
این نقش دست کیست که مبهوت مانده ام
*
آه ای غرورِ من پس از این وقتِ تسلیت
لبخندها به دیدنِ یارِ تو می رسند
برخیز ذوالفقارِ نبردِ مرا ببند
فردا برایِ نبشِ مزارِ تو می رسند
*
باید که چند قبر برایت درست کرد
باید مرا به جای تو در قبر جا دهند
دست پدر رسید تو را گیرد از علی
شاید که زخم آتش در را شفا دهند
***********
اشعار مرثیه حضرت فاطمه سلام الله علیها ـ سعید مرادی
تا تو بودی فاطمه صبر و قراری داشتیم
ای گل نیلی من باغ و بهاری داشتیم
تا تو بودی فاطمه در شهر ختم المرسلین
با تو در شهر پیمبر اعتباری داشتیم
تا تو بودی خنده بر لبهای حیدر می نشست
تا تو بودی فاطمه خوش روزگاری داشتیم
تا توبودی فاطمه پشت و پناه مرتضی
از تمام اهل یثرب انتظاری داشتیم
تا توبودی گرمی بازار قلبم فاطمه
ما بجز عشق تو با دنیا چه کاری داشتیم
تا توبودی ماه من ای شمس نیلیِ علی
در دل شبهای خود ماهم نگاری داشتیم
تا توبودی ذکر لبهای علی بعد از نماز
غیر ذکرت ما کجا ذکر و شعاری داشتیم
تا توبودی ای جبیب خالق هفت آسمان
بین مردم فاطمه عز و وقاری داشتیم
تا توبودی یار من ای یاور قامت کمان
ما کجا هر لحظه چشم اشکباری داشتیم
تا تو رفتی فاطمه دنیا برایم تیره شد
در فراقت روز و شبها سوگواری داشتیم
تا تورفتی من غریب و بی کس و تنها شدم
در عزایت روزها هم شام تاری داشتیم
تا تورفتی از کنارم ای تمام هستیم
روز و شب با یاد رویت بی قراری داشتیم
تا تورفتی رفتم از دست ای تمام باورم
روضه خواندیم و به یادت حال زاری داشتیم
تا تورفتی زیر خاک ای خفته در زیر لحد
ما دوچشم خیس همچون جویباری داشتیم
وقتی گدای فاطمه بودن برای ماست
احساس می کنیم دو عالم گدای ماست
با گریه بهر فاطمه آدم عزیز شد
این گریه خانه نیست که دولت سرای ماست
اینجا به ما حسین حسین وحی می شود
پیغمبریم و مجلس زهرا حرای ماست
سلمان شدن نتیجۀ همسایگی اوست
زهرا برای سیر کمال ولای ماست
تنها وسیله ای که نخش هم شفاعت است
چادر نماز مادر ارباب های ماست
باران به خاطر نوۀ فضه می رسد
ما خادمیم و ابر کرم در دعای ماست
فرموده اند داخل آتش نمی شویم
فردا اگر شفاعت زهرا برای ماست
شاعر : علي اكبر لطيفيان
حضرت زهرا(س)-مدح
یا فاطمه فقط دل طاها تو را شناخت
آن کس که خواندت امابیها تو را شناخت
هر کس خدا شناخت، علی را شناخته است
هر کس شناخته است علی را، تو را شناخت
دنیا و روزگار برای تو کوچکند
هرگز نه روزگار نه دنیا تو را شناخت
والاترین ستارۀ فلک محمدی
تنها علی عالی اعلا تو را شناخت
آه ای تو میوۀ شجر نور احمدی!
سیمرغِ آشیانۀ طوبا تو را شناخت
خورشید بانو، آینۀ سرِّ ایزدی!
موسی به نور سینۀ سینا تو را شناخت
وقتی که در پی پدر آسمان شتافت
بر بام عرش حضرت عیسی تو را شناخت
وقتی که طعم آن رطب تازه را چشید
در آب چشمه، مریم عذرا تو را شناخت
هر کس نشانی پدر خاک را گرفت
ای مادر زلالیِ دریا! تو را شناخت
مولا! به غیرِ فاطمه آیینۀ تو نیست
باید به نور حضرت زهرا تو را شناخت
وصف علی، مدیحۀ زهرای اطهر است
زهرا! تو سرّ حقی و مولا تو را شناخت
در بین مردمان جهان هر کسی که یافت
روشنترین ستارۀ دنیا، تو را شناخت
یاس نبی که قدر تو طاها و کوثر است
یاسین و قدر و کوثر و طاها تو را شناخت
وقتی رسول در شب معراج خویشتن
از بام عرش رفت به بالا، تو را شناخت
از عطر پاکت ای گل یاس محمدی!
در قتلگاه، زینب کبری تو را شناخت
نامت تقیه است و رضیه است و طاهره
یعنی رضا و پاکی و تقوا تو را شناخت
ادریس درس نام تو میخواند در فلک
آدم به بزم علّم الاسما تو را شناخت
با نور تو مراتب اسما شکفته است
تسمیه، اسم، ذات، مسما، تو را شناخت
شاعر : محمد سعيد ميرزايي
.
#زمینه
#سیدرضانریمانی
کتاب خلق را فردا روایت می کند حیدر
جماعت ایستاده ند و امامت می کند حیدر
حساب دشمن حیدر که روز حشر معلوم است
میان دوستدارانش قضاوت می کند حیدر
علی عمّار می خواهد علی تمّار می خواهد
جز این باشد ، ز دست ما شکایت می کند حیدر
تو بینا باش و ردّ پای حیدر را بجو در شهر
که با هر کور نابینا ، محبّت می کند حیدر
*
شهیدا ! فتنه در خون تو تن شُست و نمی داند
به حکم مَن یَمُت ... با تو رفاقت می کند حیدر
شهیدا ! ای چراغ پیش رو ! امروز فهمیدم
که با خون تو خلقی را هدایت می کند حیدر
کماکان مرتضی فُزتُ و ربّ الکعبه می خواند
کماکان بین خون دارد عبادت می کند حیدر
عجب محراب خونینی ! دعایم کن که می دانم
قنوت شیعه را در خون اجابت می کند حیدر
#محسن_ناصحی✍
#شهدا
#شاه_چراغ
.👇
69264_13991024180857_2303273.mp3
2.3M
مدینه داغ دل را تازه کردی
مرا با غصه اواره کردی
مدینه با دل زهرا چه کردی
چرا با قلب و دلها ریشه کردی
مدینه ای که هستی شهر غمها
بگو با ما تو از احوال زهرا
گل یاس علی نیلوفری شد
رخ خورشید او خاکستری شد
مدینه تو بگو زهرا جوان است
چرا پس قامت مادر کمان است
نیمه شبه اقا امیرالمومنین بدن فاطمه اش را غسل داد
صدا می زنه بچه ها بیایید با مادرتون وداع کنید
اینجا بی بی زینب با مادر پهلو شکسته وداع میکنه
مادر خوب و مهربون
حرفامو از چشام بخون
من التماست میکنم
یه شب دیگه پیشم بمون
مادر مادر
مناجات قبل ازشروع دعای کمیل
دلها براي سوز دعا تنگ ميشود
ياد "مجير" در دل ما تنگ ميشود
در ازدحام اهل مناجات و بندگي
وقت "کميل" جاي گدا تنگ ميشود
اين روزها به ياد خدا خو گرفته ام
کم کم دلم براي خدا تنگ ميشود
بر روح قد کشيده و اهل سخا شده
پيراهن خساست ما تنگ ميشود
بايد به داد مرغ زمين گير دل رسيد
دارد حصارهاي بلا تنگ ميشود
آمارهاي معصيتم خجلت آور است
حتما که قبر بر تن ما تنگ ميشود
راهي که ميرويم به سمت جهنم است
يعني که کفش توبه ،به پا تنگ ميشود
با سوءظن ما به عطاي زياد تو
درهاي رحمت تو خدا! تنگ ميشود
بسته نمي شود در رحمت ولي دگر
بابِ عروج تا شهدا تنگ ميشود
با گريه بر حسين صفا مي کنيم ما
وقتي که روزگار به ما تنگ ميشود
از خاک تربت است گِل ما، عجيب نيست
دلها براي کرب و بلا تنگ ميشود
آنقدر ازدحام زياد است روي تل
ديگر براي فاطمه جا تنگ ميشود
تکيه زده به نيزه و از حال رفته است
چشمان تار خون خدا تنگ ميشود
محمد کاظمي نيا
🎼 اباصالح التماس دعا
ابا صالح التماس دعا
هر کجا رفتی یاد ما هم باش
ابا صالح التماس دعا
هر کجا رفتی یاد ما هم باش
نجف رفتی ، کاظمین رفتی ، سامرا رفتی یاد ما هم باش
تو را جان مادرت زهرا
تو را جان مادرت زهرا
ابا صالح التماس دعا
مدینه رفتی سر قبر مادرت زهرا یاد ما هم باش
مدینه رفتی به پابوسِ مادرت زهرا یاد ما هم باش
به دیدار قبر مخفی از کوچه ها رفتی یاد ماهم باش
تو را جان مادرت زهرا
تو را جان مادرت زهرا
ابا صالح التماس دعا
شب جمعه ای گل زهرا کربلا رفتی یاد ماهم باش
شب جمعه کربلا رفتی، یادِ ماهم کن، چون زدی بوسه...
کنار قبر ابالفضل با وفا رفتی یاد ماهم باش
ابا صالح یا ابا صالح
تو را جان مادر زهرا
تو را جان مادر زهرا
ابا صالح التماس دعا
نماز حاجت که میخوانی از برای فرج مسجد کوفه
شدی مُحرم در مناسک حج یا منا رفتی یاد ماهم باش
به مشهد رفتی تو نزد جد غریب خود یاد ما هم باش
به مشهد رفتی تو نزد جد غریب خود یاد ما هم باش
دعا خواندی گرد شمع مزار حبیب خود یاد ما هم باش
تو را جان مادر زهرا
تو را جان مادر زهرا
ابا صالح التماس دعا
#امام_زمان
#سبک_شبانگاهان
.
به دل دارم شوق روی تو را
عطر و بوی تو را، ای حبیب من
شده مجنون گوشه گیر غمت
زال و پیر غمت، ای طبیب من
به عشق لیلی شدم مجنون
مرا با دوری مکن دلخور
یوسف زهرا
🌿اباصالح العجل آقا 🌿
به عشق خود لایقم کردی
عاشقم کردی، جان به قربانت
تمام اصلم فدای تو
دل برای تو، بهر احسانم
مرا تاب انتظارم نیست
دگر آرا
شروع دعای کمیل
☘☘☘☘☘☘☘☘☘
الهی بنده ای گم کرده راهم
بیا مولا بده امشب پناهم
اسیر کرده های زشت خویشم
به حق فاطمه بنما نگاهم
تهی دستم بیا و از ره لطف
ببخشا از کرم جرم و گناهم
تمام راهها را رفتم ای دوست
نموده این سیاهی ها تباهم
کجا مانند تو پیدا نمایم
که تو مولائی و من پر گاهم
نکن رد از در خود سائلت را
بجز لطفت دگر چیزی نخواهم
شب جمعه ،کمیل و یارب من
اگر ردم کنی در قعر چاهم
به یارب یارب شب زنده داران
بده یکبار دیگر توپناهم
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
عیسی دین محمدی
اشعارفاطمیه
اشعارفاطمیه – زبانحال حضرت فاطمه(س)وحضرت علی(ع) – رضادین پرور
بسکه چشم تو تصویرتار میگیرد
تمام آینه ها را غبار میگیرد
سرت چه آمده وقت کشیدن جارو
همیشه فضه ترا ازکنارمیگیرد
چه زحمتی شده این گندم آسیا کردن
چه زودپهلوی تو حین کارمیگیرد
به روی گونه توسیب قرمزی هرشب
زچشمهای ترم اختیارمیگیرد
لباسهای ترا دیدوگفت زینب باز
چقدرمادرم آب انارمیگیرد
نه صبح مانده برایم نه ظهرمانده نه شب
زناله ات کمرم هرسه بارمیگیرد
بخندجان علی جان به لب شدم زهرا
بخندخانه سکوت مزارمیگیرد
**
اشعارفاطمیه – زبانحال حضرت فاطمه(س)وحضرت علی(ع) – سیدپوریاهاشمی
بگو ز جان بهارم خزان چه می خواهد؟
فراغ لعنتی از جانمان چه می خواهد؟
مگر که شوهرت از این جهان چه می خواهد؟
به غیر ماندنت ای نیمه جان چه می خواهد؟
هنوز مانده ام این روزها چه زود گذشت
خوشی و خندهء نه سال ما چه زود گذشت
بنا نداری از این سوز تب رها بشوی؟
برای مدتی از بسترت جدا بشوی؟
قرار نیست در خانه جا به جا بشوی؟
دوباره مادر سرحال بچه ها بشوی؟
به پات اگر که بیفتم چطور می مانی
کنار در که بیفتم چطور میمانی
نمیشود که مرا باز رو به راه کنی
درست مثل گذشته به من نگاه کنی
و کوه درد و غمم را دوباره کاه کنی
حسودهای مرا خوار و رو سیاه کنی
بفکر ریختنم بی ستون تو چه کنم
نمیشود که بمانی بدون تو چه کنم
دو ماه و نیم غمت آتش دلم بود و
دو ماه و نیم فقط گریه حاصلم بود و
دو ماه نیم در خانه قاتلم بود و
دو ماه و نیم مغیره مقابلم بود و
دو ماه و نیم مرا بین کوچه ها دیدند
سلام کردم و جای جواب خندیدند
بلند شو که زمین خوردنم زیاد شده
نرو که دردسر ماندنم زیاد شده
نلرز لرزش دست و تنم زیاد شده
خودت ببین که بمان گفتنم زیاد شده
خدا گواست که مثل تو از جهان سیرم
بدون من بروی زنده زنده میمیرم
****
اشعارفاطمیه – زبانحال حضرت فاطمه(س)وحضرت علی(ع) – علی اکبرلطیفیان
ای اذان اشهد انّ علی مولای من
میشود تکمیل با دنیای تو دنیای من
چند سالی میشود تاج سر زهرا شدی
نقطه ی پایین “با ” ای نقطه ی در “فا” ی من
یا علی جانم ، فدای عین و لام و یای تو
حرف حرفم : فا و آ و طا و میم و های من
من خودم فکری به حال دردهایم میکنم
جان زهرا تو فقط غصه نخور آقای من
صبح تا حالا نشسته ام چند تا گل چیده ام
ای بزرگ خانه ام ! تقدیم تو گلهای من
هر چه کردم سینه ام نگذاشت ، جان فاطمه
چند بار این بچه هایم را بغل کن جای من
من نمیدانم هر وقت خوابم میبرد
استخوان من میفتد روی هم ، ای وای من
دست تو وا شد خدا رو شکر پس من میروم
راستی تابوت را آماده کرد اسمای من ؟
بعد از این مسجد برو راحت برو راحت بیا
یک سر مویی کم شد ز مویت پای من
پیرهن را بافتم یعنی به دردش میخورد ؟
یا خجالت میکشد این زینب کبرای من
**
اشعارفاطمیه – زبانحال حضرت فاطمه(س)وحضرت علی(ع) – علی اکبرلطیفیان
یک نفر از شاخه هایم کار میگیرد علی
از درخت “باردارت” بار میگیرد علی
هر چند هم با احتیاط از پیش در رد میشوم
باز رخت من به این مسمار میگیرد علی
زودتر از کشتن گل باغبان را میکشد
به گلی در باغ وقتی خار میگیرد علی
کار من دیگر گذشته از مراقب بودنم
در نگیرد به سرم دیوار میگیرد علی
فضه زیر بازوی افتاده حالم را، نگیر
از رویم در را فقط بردار، میگیرد علی
کعبه من! با همین وضعی که دارد دست من
دامنت را باز چندین بار میگیرد علی
چهل نفر دارند در را سمت من هل میدهند
یک نفر از شاخه هایم کار میگیرد علی
نوحه حضرت علی اصغر (ع) - ای تمام لشگرم،ای علی اصغرم - شب هفتم محرم
ای تمام لشگرم،ای علی اصغرم
بهرقربانی تو را،سوی میدان می برم
برتو می نا زم که شش ماهه سربازمنی
من سرافراز تو هستم تو سرافراز منی
(آخرین یارم علی،من تورا دارم علی )2
[چشم خود را بازکن راز دل ابزار کن
بر سر دوش پدر (پر بزن پروازکن)2]2
غنچه ی خندان من از روی بیرنگت بگو
(جان باباهر چه می خواهد دل تنگت بگو )2
(آخرین یارم علی،من تورا دارم علی )2
نوش من سجاده و خون تو آب وضو
(باید از این خون دهم رویه خود را شستشو)2
یا بشور روی پدر را با سرشت دیده ات
(با تبسم کن برایم با لب خشکیده ات)2
(آخرین یارم علی،من تو را دارم علی)2
(طوطیه پر بسته ام ،کودک دلخسته ام
گوش کن تا بشنوی(گریه ی آهسته ام)2]2
(چشم خود را بر دو چشم نیمه بازت دوختم)2
(از تلظی های تو آتش گرفتم سوختم)2
(آخرین یارم علی،من تو را دارم علی)2
@majmaozakerine
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
4_5931750835397593423.mp3
5.19M
🏴 زمینه (دامن کشان رفتی دلم زیر و رو شد)
🎤حاج محمود كريمى
دامن کشان رفتی دلم زیر و رو شد
چشم حرامی با حرم روبرو شد
بیا برگرد خیمه ای کس و کارم
منو تنها نگذار ای علمدارم
آب به خیمه نرسید فدای سرت
حسین قامتش خمید فدای سرت
از تو خبر دارم با دستای خونی
زهرا وساطت کرد تو میدون بمونی
تو که پیرم کردی ای پناه من
زمین گیرم کردی ای سپاه من
پیر شده برادرت فدای سرت
خونه چشم خواهرت فدای سرت
علی العباس واویلا حسین تنهاست واویلا
@majmaozakerine
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
Shab07Moharram1401[03].mp3
6.28M
گهواره خالی، قنداقه خونین
لایی لایی سوی دریا رفته رودم
طوفان آه است، باران اشک است، در این بیابان
باقی نمانده، در مشک تشنه، جز آه سوزان
دیدم که مادر، می گشت و میگفت، با چشم گریان
لایی لایی سوی دریا رفته رودم
گهواره خالی، قنداقه خونین
لایی لایی سوی دریا رفته رودم
این تشنگی سوخت لبهای او را ... ای داد و بیداد
تیری نشان کرد مشک عمو را... ای داد و بیداد
تیری دگر ...آه... نازک گلو را ... ای داد و بیداد...
لایی لایی سوی دریا رفته رودم
گهواره خالی، قنداقه خونین
لایی لایی سوی دریا رفته رودم
مادر بمیرد از ماتم آن چشمان بسته
مادر بمیرد آه از لبان در خون نشسته
مادر بمیرد، گلبرگ این گل از هم گسسته
لایی لایی سوی دریا رفته رودم
گهواره خالی، قنداقه خونین
لایی لایی سوی دریا رفته رودم
#نوحه #سنتی
شب هفتم محرم ۱۴۰۱
9234925_955.mp3
4.83M
#یک فرشته به شکل بشری
#مولودی حضرت زینب سلام الله علیها
#محمد حسین طاهری
یه فرشته به شکل بشری
اومدی از حسین دل ببری
دلدار حسین دلدار حسن
تکرار علی در هیبت زن
کوچه های مدینه نذری می دن
نور خدا رو رو دستای تو دیدن
دلدار حسین دلدار حسن
تکرار علی در هیبت زن
همه عالم تو دستای تو إ
برکت تو قدم های تو إ
توی قلبت حسین جای تو إ
هم زینبی و هم جان حسین
هم خواهر و هم جانان حسین
شونه به شونه همیشه با حسینی
تو تنها راه رسیدن به حسینی
دلدار حسین دلدار حسن
تکرار علی در هیبت زن
سایه ی تو همیشه رو سرم
پر شوقه دو تا چشم ترم
شب میلاد سالار تو إ
بیام سمت حرم
معنا شده با تو واژه ی عشق
دلبند علی بانوی دمشق
مریم و حوا کنیزای تو هستن
بهجت و قاضی پای درست نشستن
دلدار حسین دلدار حسن
تکرار علی در هیبت زن
@ewwmajmamolodi
#کانال_مولودی_مجمع_الذاکرین
مدح حضرت امام رضا علیه السلام
نسیم قدسی یکی گذر کن به بارگاهی که لرزد آنجا
خلیل را دست ذبیح را دل مسیح را لب کلیم را پا
نخست نعلین ز پای برکن سپس قدم نه به طور ایمن
که در فضایش ز صیحه لَن فتاده بیهوش هزار موسی
ز آستانش ملایک و روح رسانده بر عرش صدای سبّوح
به خاک راهش چو شاﺓ مذبوح رُسُل به ذلت همی جبین سا
نسیم جنت وزان ز کویش شراب تسنیم روان ز جویش
حیات جاوید دمیده بویش به جسم غلمان به جان حورا
فلک به گردش پی طوافش ملک به نازش ز اعتکافش
ز سربلندی ندیده قافش صدای سیمرغ نوای عنقا
مهین مطاف شه خراسان امین ناموس ضمین عصیان
سلیل احمد خلیل رحمن علی عالی ولی والا
بگو که #نیر در آرزویت کند ز هر گل سراغ بویت
مگر فشاند پری به کویت چو مرغ جنت به شاخ طوبی
✍منکلام:مرحوم حجت الاسلام و المسلمین میرزا محمد تقی مامقانی
@azizamhosen
@yaraliagham
شهادت حضرت امام رضا علیه السلام
نوشته روی طالعم عشق منی امام رضا
شاهی برازنده ی تو اسم منه غلام رضا
شبیه کفتر حرم پر میزنه دلم برات
ذکر لبم یاحیدره میون ایوون طلات
رسیدم تا به درگاه حرم
ندیدم چیزی جز لطف و کرم
پریدم توی صحن دلبرم
رضا جان یا غریب الغربا
هرچی که خواستم داده ایی یه خواهشی دارم ازت
لحظه ی مردنم آقا بالا سرم بیا فقط
یه آرزو تو دلمه فقط یبار ببینمت
پاییز عمر من آقا میشه بهار ببینمت
اسیرم اسیر نگاه تو
غلامم غلام سیاه تو
من هستم عمری در پناه تو
رضا جان ضامن آهو رضا
شنیدم از زهر جفا میزدی آقا بال و پر
رو خاک حجره افتادی غریبونه با چشم تر
خدا رو شکر از مدینه جوادت اومد آقاجون
یقین دارم تو هم شدی با آه و ناله روضه خون
امان از روضه های کربلا
بمیرم برا شاه سرجدا
برای ،سر روی نیزه ها
رضا جان یا غریب الغربا
شب شهادتت ببین حرم پر از سینه زنه
به تو میگن غریب ولی غریب تر از تو حسنه
خیره گنبد طلات بازم چشای ترمه
تو بارگاه داری ولی امام حسن بی حرمه
الهی مدینه بریم آقا
بسازیم چارتا گنبد طلا
یه مرقد مثه مشهدالرضا
رضا جان یا غریب الغربا
@azizamhosen
@yaraliagham
مدح حضرت امام رضا علیه السلام
اول تو را خدای کریمان تو را سپاس
آخر تو را رحیمِ رحیمان تو را سپاس
اینک زبان بنده نوازی گشودهای
کَلِّمنی ای خدای کلیمان تو را سپاس
با من سخن بگوی که لبیک گویَمَت
ای ذکر تو مدیحۀ ایمان تو را
سپاس
یا ربی العظیم تو را شکر میکنم
ای خالقِ وجود عظیمان تو را سپاس
حالا که حکمت تو رضا میدهد به ما
باید نوشت ربِّ حکیمان تو را سپاس
برگشتهام به سوی تو بندهام کنی
ای چاره ساز عبد پشیمان تو را سپاس
شکر خدا که ذکر رضا دادهای بما
ما عاشقیم و حب ولا دادهای به ما
کم کم بهشتیان سخن آغاز میکنند
موج فرشته بال و پری باز میکنند
جمعی طبق طبق سبد گل میآورند
جمعی سرود چاووشی آواز میکنند
انگار عرشیان خبری تازه میدهند
این آسمانیان چقدر ناز میکنند
حق با شماست این خبر از جنس دیگر است
مدحی ز آل فاطمه ابراز میکنند
حالا صدای پای رئوفی رسد به گوش
ما را ز لطف خویش سرافراز میکنند
انگار اهل بیت به سرتاسر بهشت
دارند با خدای رضا راز میکنند
اینک خبر دهند که نام رضا رسید
این نامها نیامده اعجاز میکنند
آمد رئوف و رئفت دلها شروع شد
در بین خلق هدیۀ گلها شروع شد
ذیقعده لحظه لحظهاش از سال برتر است
این ماه، ماه عترت موسی بن جعفر است
دانی هزار معنیِ «خیرٌ من الف شهر»
آری هزار و یک ز رضا جلوه گستر است
شمس الشموس آمده یعنی ابالحسن
«سلطان بِارضِ طوس» که انوار داور است
او را ارادۀ ازلی نور آفرید
یکپارچه تمام وجودش مطهر است
بار تمام آل پیمبر به دوش اوست
او وارث ولایت زهرا و حیدر است
موسی به کوه طور برای چه میرود
موسای ما منادی الله اکبر است
این رحمتی که کشور ما را گرفته است
نور وجود پارۀ جسم پیمبر است
ایران ما حریم خصوصی مرتضاست
اینجا حیات خلوت معصومه و رضاست
روزی که شیعه راضی و دلشاد میشود
روزی است که ز فاطمه امداد میشود
مشرق زمین به یمن رضا میشود بهشت
باب الجواد مرکز ارشاد میشود
در صحن جامع رضوی موقع ظهور
احکام و خطبههاست که ایراد میشود
مهدی به منبر رضوی چون کند جلوس
دریای نور، صحن گوهرشاد میشود
اینجا دیار یار خراسانی است و بس
سفیانی است طعمۀ مرصاد میشود
آباد میشود همه در پرتو رضا
هرجا که شیعه خسته ز بیداد میشود
از آستین مهدی موعود بی درنگ
دست رضا مهاجم صیاد میشود
ایران جدا ز روح شهادت نمیشود
بالاتر از جهاد، عبادت نمیشود
خواهی اگر دلت به حریم رضا رود
چیزی نمانده تا که به خلوت سرا رود
هرکس که نور چشم رضا را دهد قسم
سوگند بر جواد که حاجت روا رود
خشنودیِ بزرگ خدا خندۀ رضاست
باید که دستها به سوی التجا رود
پایین پای حضرتشان کوی طور ما
بالای سر هر آنکه رود تا خدا رود
قربان زائری که به سر میرود حرم
ای خوش به حال آنکه به کویش فدا رود
خورشید ذرهای است معلق به کوی او
هر روز صبح در پی آن مقتدا رود
هر روز در پناه رضایند انبیاء
گاهی به زیر سایۀ او هل اتا رود
آن دل که هست همسفر صاحب الزمان
از مشهد الرضا به سوی کربلا رود
این ذکر مهدی است که جان و سرم فدات
جَدّی اباالحسن پدر و مادرم فدات
✍منکلام:مرحوم استاد حاج محمود ژولیده نیشابوری
@azizamhosen
@yaraliagham
مدح حضرت امام رضا علیه السلام
ای جلالِ تو نمایندهء اجلالِ خدایی
عزّتِ خطّهء طوسی شرفِ کشورِ مایی
تو کریمی تو رحیمی تو عطوفی تو رئوفی
تو به تقدیر شکیبا تو به تدبیر رضائی
جای دارد که به فردوس زند طعنه حریمت
آن چنان در حرمت هست فزاینده صفایی
گر چه گویند خلایق که تویی ضامنِ آهو
بلکه تو ضامنِ هر بیکس و افتاده ز پایی
خوانِ احسانِ تو گسترده تر از سُفرهء جنّت
ریزه خوار از کرم و فضلِ تو صد حاتمِ طائی
شهریاران همه شاد از تو به یک نیم نگاهی
سرفرازان همه خاضع به تمنّای عطائی
فقر را جدّ تو چون فخر شمرده است از آن رو
تو امیدِ فقرایی تو معین الضّعفائی
تو امامی تو امیدی تو امیری تو پناهی
تو شهنشاهِ جهانی نه غریب الغربائی
پوشِ زرّینِ مزارِ تو به خورشید نازد
تو فروغی به مه و مِهر تو خود نور و ضیائی
آن دری را که در آن روز به جابش ننهادند
لطف و احسانِ تو نگذاشته نه شیخِ بهائی
جانِ عالم به فدای کرمِ آلِ محّمد ص
خود نخواهند که بینند ز ما جرم و خطائی
سرِ سودایی ما غیرِ شما را نگزیند
کز عنایت نظری کن به منِ بی سر و پائی
زائران کاش بدانند چه اندازه رئوفی
شاعران کاش بگویند به حدّ تو ثنائی
راهِ حق را ز تو جویند همه اهلِ حقیقت
تو همه شمسِ شموسی که به حق راهگشائی
مشک شرمنده از آن عطرِ دلاویزِ مزارت
عطرِ جنّت ز شمیمت نبرد راه به جائی
با وجودِ تو ، به فردوس زند طعنه خراسان
نیست با طوس به گلزارِ ارم قدر و بهائی
پرتوِ قبرِ تو روشنگرِ دنیای جهالت
تو همان نیّرِ ظلمت تو همان نورِ هدائی
به کریمان ز تو همواره رسد فیضِ کرامات
که تو خود معدنِ جودی که تو خود کنزِ سنائی
تو عزیزی تو شریفی تو گلِ باغِ رسولی
در کریمی تو نمایندهء الطافِ خدایی
از درِ فیضِ تو محروم نشد اهلِ نیازی
تو سراپا همه لطفی تو همه مِهر و وفائی
عرشیانند ز درگاهِ تو مایل به نصیبی
فرشیان قانع از احسانِ تو بر برگ و نوائی
ما نه تنها متنعّم ز سرِ سُفرهء لطفت
به همه اهلِ جهان خوانِ تو داده ست صلائی
چند بار آمدم ای شاه به بوسیدنِ قبرت
به امیدی که شبِ اوّلِ قبرم تو بیائی
منِ مسکین و تهی دست سراپا که نیازم
چه شود اگر کنی ای شاه عنایت به گدائی
زَهر در خوشهء انگور تو مجبور به خوردن
خوردی ، افسوس محالست از این زهر رهائی
آخرین لحظه جوادِ تو آمد به کنارت
بُرد با شهدِ وصال از دلِ تو زَهرِ جدائی
تشنه جان داد ولی جدّ تو در گوشهء غربت
جرعه ای آب ندادند بر او اهلِ جفائی
آب مهریهء زهرا و حسین با لبِ عطشان
جان سپرد و ننمودند ز حق شرم و حیائی
مانده بودش نه علی اکبر و عباس و نه قاسم
زینب از خیمه برون تاخته با نوحه سُرائی
معجر اندر سرِ خود محکم و با وقر و تأنّی
قتلگاه آمد و فرمود به فریادِ رسائی
غیرتت رفت کجا ننگ به تو ای پسرِ سعد
می شود کشته حسینِ من و خاموش چرائی
چشم از آن دوخته بر سُفرهء احسانِ تو #خوندل
استخوانی ز نوالت برسد تا به هُمائی
چون ندارم به کس امّید به جز آل محمّد
وای بر من نکنی گر تو به این درد دوائی
✍منکلام:مرحوم استادحاج حیدر
شبگرد
@azizamhosen
@yaraliagham
لب خشک و داغی که در سینه دارم
سبب شد که گودال یادم بیاید
اباصلت آبی بزن کوچهها را
قرارست امشب جوادم بیاید
قرار است امشب شود طوس مشهد
شود قبلهگاه غریبان مزارم
اگر چه غریبی شبیه حسینم
ولی خواهری نیست اینجا کنارم
به دعبل بگو شعر کامل شد اینجا
«و قبرٍ بطوس»ی که خواندم برایش
بگو این نفسهای آخر هم اشکم
روان است از بیت کرب وبلایش
از آن زهر بیرحم پیچیدهام من
به خود مثل زهرای پشت در از درد
شفا بخش هر دردم از بس که خواندم
در آن لحظهها روضهی مادر از درد
بلا نیست جز عافیت عاشقان را
تسلای دردم نگاه طبیب است
من آن ناخدایم که غرق خدایم
رضایم رضایم رضای حبیب است
شدم شمس ایمان و آیینه ی عشق
به هر قلب تاریک بخشیده ام نور
کُند هر که، هر جا هوای ضریحم
دلش را در آغوش میگیرم از دور
شدم آسمان پیش روی کبوتر
رسیدم که هر آهو آزاد باشد
چه جای غم آن زائر خسته ام را
اگر در پناه گهرشاد باشد
اباصلت آبی بزن کوچهها را
به یادِ سواری که با ذوالفقارش
بیاید سحر تا بگردند دورش
خراسان و یاران چشم انتظارش
✍منکلام:کربلایی قاسم صرفان
@azizamhosen
@yaraliagham
سلام بر حضرت امام رضا علیه السلام
السـّلام ای خسرو مُلک خراسان السلام
چاره سیزلر دردینه ای آدی درمان السلام
گرم ائدن بازارعشقی رشک وَجهالمنظرین
یوسف کنعان خریدارین رضاجان السلام
صحن وایوانین مـُطاف عرشیان و فرشیان
مفخر کرّوبیان سن سن کماکان السلام
ناز ائدن جنـّات الاعلایه صفالی مأمنی
عرشیان اول صحن وایوانه ثناخوان السلام
کبر نعلینین چیخالدار وادی طوسه گلن
طور سینادن مقدس مُلک جانان السلام
کِلک رحمت سینه لرده نقش احساسون چکن
لوح جاه و عزته ای عشقی عنوان السلام
مظهر اسماءِ اعظم حسرت خُلد برین
لنگر بحر شرف وی عرشه سُکّان السلام
زائر صحن و رواقون فیض عظمایه چاتان
اشکبوس مرقدون دیلدن غزلخوان السلام
سن،علی اوغلی مگرمأیوس ائدرسن سائلی
کوی احسانونده ای سائل کریمان السلام
دفترینده آد یازاندا یاز بیزی خادیم آقا
السلام ای کشور ایرانه سلطان السلام
✍منکلام:استادحاج محمد علی مصیبی تبریزی
@azizamhosen
@yaraliagham
درد و دل های من فراوان است
بگذریم از شما چه پنهان است
پیش تو هر کسی که مهمان است
درد هایش نگفته درمان است
پسری کور گنبدت را دید
دختری کر صدات را فهمید
با چه نازی در آسمان چرخید
کفتری که به روی ایوان ست
بسته ام دل به مهر تو تنها
جز تو من را کسی نشد مولا
شمسِ تبریز مالِ مولانا
شمس من ساکن خراسان است
نور تو می درد سیاهی را
نچشم طعمِ بی پناهی را
بر سرش کرده تاج شاهی را
هر کسی که گدای سلطان است
باز هم آمدم پناهم ده
زائر مشهدم پناهم ده
من اگر چه بدم پناهم ده
دلم از کرده اش پشیمان است
در حرم تا که آب نوشیدم
لب خشک حسین را دیدم
مردم از شرم تا که فهمیدم
گفته مقتل ذبیح العطشان است
خویش را باز سینه زن کردم
یاد ارباب بی کفن کردم
من نوکر سیاه تن کردم
شاه عالم به خاک عریان است
✍منکلام:کربلایی شهریار سنجری
@azizamhosen
@yaraliagham
مدح حضرت امام رضا علیه السلام
دارد دلم هوای تو یا ثامن الحجج
تنگ است دل برای تو یا ثامن الحجج
آشفته ام چو موی تو،دستم به دامنت
افتاده ام به پای تو یا ثامن الحجج
هرلحظه دل گرفته تورا کرده ام صدا
کی مرسد صدای تو یا ثامن الحجج
ایران زمین حرم شده در سایه ی علم
پرگشته از نوای تو یا ثامن الحجج
این پرچمت که کرده حرم هر دیار را
حاکی ست از وفای تو یا ثامن الحجج
منت کشم به خادم کوی تو تا کنم
جان فدیه بر لوای تو یا ثامن الحجج
پابوسی تو حج فقیراست وگشته ام
من حاجی صفای تو یا،ثامن الحجج
همسایه سایه ات به سرم مستدام باد
دل برقرار از دعای تویا،ثامن الحجج
من"هاتف"وغلام توام هرچه تو کنی
خوشحالم از رضای تو یاثامن الحجج
✍منکلام:کربلایی هاتف حضرتی
@azizamhosen
@yaraliagham
دم به دم تا همیشه قلب پدر
با نفسهای تو هماهنگ است
روز و شب قاصدک خبر میداد
دل بابا برای تو تنگ است
تو تمام وجود بابایی
او ولی از وجود خود دور است
بیتو هر لحظه قطره در قطره
اشک او دانههای انگور است
چه فراقی خدا! که از وصفش
دل واژه، دل قلم خون است
لحظه لحظه نفس نفس بیتو
دم او زهر و بازدم خون است
مینویسم ولی نمیدانم
پای این روضه تا کجا بکشد
مینویسم ولی خدا نکند
پدرت روی سر عبا بکشد
مو به مو مثل شام گیسویت
چلهی تاک هم پریشان است
اشک تو روی جسم او یعنی
غسل باران به دست باران است
پیکرش غرق گل شد اما باز
گریه کردی دلت کجاها رفت
لحظهای چشم بستی و دیدی
تیغ و شمشیر و نیزه بالا رفت
روضهخوان پدر شدی آن دم
یک طرف قلب خیمهها میسوخت
آن طرف روی نیزهها دیدی
سر خورشیدِ کربلا میسوخت
بیگمان موقع کفن کردن
بین دستان تو کفن لرزید
چه کشیدهست آن امامی که
عشق را بین بوریا پیچید
✍منکلام:کربلایی سیدحمیدرضا برقعی
@azizamhosen
@yaraliagham
مدح حضرت امام رضا علیه السلام
عشق قافیّه در ردیفِ رضا
ماه و خورشید در صحیفِ رضا
در صفا و کرامت و احساس
در جهان کیست همردیفِ رضا
وَ یقیناََ براتِ کرب و بلا
میرسد هر دم از مُضیفِ رضا
جبرئیل آمده برایِ شفا
رو به رو مضجعِ شریفِ رضا
لقبش یاورِ ضعیفان است
من کیام بندهی ضعیفِ رضا
@azizamhosen
@yaraliagham
حضرت امام رضا علیه السلام
من دست خالی آمدم دست من و دامان تو
سرتا به پا درد و غمم درد من و درمان تو
تو هر چه خوبی من بدم بیهوده بر هر در زدم
آخر به این در آمدم باشم کنار خوان تو
از هر دری من رانده ام من رانده ی وامانده ام
یا خوانده یا نا خوانده ام ،اکنون منم مهمان تو
پای من از ره خسته شد، بال و پرم بشکسته شد
هر در به رویم بسته شد، جز درگه احسان تو
گفتم منم در می زنم گفتی به تو سر
می زنم
من هم مکرر می زنم ،کو عهد و کو پیمان تو؟
سوی تو رو آورده ام ای خم سبو آورده ام
من آبرو آورده ام کو لطف بی پایان تو
حال من گوشه نشین با گوشه ی چشمی ببین
جز سایه ی پر مهرتان جایی ندارم جان تو
من خدمتی ننموده ام دانم بسی آلوده ام
اما به عمری بوده ام چون خار در بستان تو
✍منکلام:استاد حاج علی انسانی
@azizamhosen
@yaraliagham
آخر ماه صفر اول ماتم شده است
دیدهها پر گهر و سینه پر از غم شده است
آه ای ماه، که داری به رخت گرد ملال!
خون دل خوردن خورشید مسلّم شده است
آخر ای ماه سفر کرده که سی روزه شدی
رنگ رخسار تو، همرنگ محرّم شده است
عرشیان، منتظر واقعهای جانسوزند
چشم قدسی نفسان چشمهٔ زمزم شده است
شب تودیع پیمبر شهدا میگفتند
آه از این صبح قیامت که مجسم شده است
تا که بر چیده شد از روی زمین سایهٔ وحی
آسمان، ابری و آشفته و درهم شده است
مجتبی گلشنی از لاله به لب کرد وداع
داغ او، داغ دل عالم و آدم شده است
باغ، لبریز شد از زمزمهٔ یاس کبود
لاله، دل تنگتر از حجلهٔ ماتم شده است
میهمانی، که خراسان شد از او باغ بهشت
میزبان غم او عیسی مریم شده است
از همان روز، که زد سکّه به نامش در طوس
شب، پی کشتن خورشید مصمم شده است
تا بسوزد دل ذریهٔ زهرای بتول
زهر در ساغر انگور فراهم شده است
راستی تا بزند بوسه بر ایوان طلا
کمر چرخ به تعظیم شما خم شده است
پایتخت دل صاحبنظران است اینجا
مشهد انگشتنمای همه عالم شده است
گر چه بسیار خطا دیدهای از ما اما
سایهٔ مهر تو کی از سرِ ما کم شده است
گر چه من ذرّهٔ ناقابلم ای شمس شموس
باز پیوند من و عشق تو محکم شده است
✍منکلام:استاد محمد جواد غفورزاده
@azizamhosen
@yaraliagham