؛─┅══❃؛﷽؛❃══┅─؛
#مناجات_توسل_ابتدای_مجلس
#امام_زمان_عجل_الله_تعالی
#ویژه_فاطمیه
کسی که بی تو، سـرصحــبت جهانش نیست
چگونـه صـــبر و تحــمل کند ، توانش نیست
ابتدای مجلسمون یکم با امام زمانمون حرف بزنیم،،،،
به ســـوز هجـر تو سـوگند ، ای امیـد بشـــر
دل ازفراغ تو جسـمـی بود،که جانش نیست
نه اِلطِفات به طــــوبی کــنــد نه میل بهشت
که بی حضور توحاجت به این وآنش نیست
بـهار زندگـیــــم در خـــــزان نشــست بـیا
بـهار نیســـــت به باغـی،که باغبانش نیسـت
دهانتو خوش بو کن،،، آقا رو دعوتِ به روضۀ مادرش کن،،،
((یابن الحسن،،،،)) تکرار
کنار تربت زهــــرا تو گــــریه کــن که کسی
به جز تو با خـــبر از قبر بی نشانش نیست
فقط یه بیت،،،،
بیــــا و پــــرده ز رازِ شـــــهادتـــش بردار ۲
پســـــر که بی خبر از، مـادرِ جـوانش نیست
یا زهرا،،،،
من فقط یه گزارش از آقازادش بگم،مجلس و تقدیم کنم،،،،
امام صادق فرمود :
"وَ کانَ سَبَبُ وَفاتِها،،، اَن قُنْفُذَ لَکَزَها بِنَعْلِ السیْفِ"
یا زهـــــــرااااااا،،،
بسم الله الرحمن الرحيم #یامهـــدے(؏ج):
#دوشنبه های امام حسنی(ع)
_حضرت_امام_حسن_مجتبی_علیهالسلام
شبی مثلِ زُلفت پریشانی ام کن
چوابر بهاری توحیرانی ام کن
چنان عاشقم کن خدا راببینم
شهامثلِ رودی خروشانی ام کن
بیا آبِ زمزم به تربت بریزم
گِلم رابساز و مرا آنی ام کن
چون جانی گرفتم دلم یاعلی گفت
شها چون کبوترتوایوانی ام کن
چوگفتم علی لطف زهرا بدیدم
بیامست مستِ حسن خانی ام کن
- -
گدایم گدای توام ای حسن جان
خوشم درهوای توام ای حسن جان
هوادارمن با خدا ، یاتوبودی
چه غوغا نمودی حسن تاتوبودی
سره شب به آغوش گل تا خودِ صبح
فقط برعلی : جانِ بابا توبودی
دگربین این خانه شیرین تر از این
رطب های افطارِ زهرا توبودی
برایت مدینه شلوغ است و بنبست
به هرجا که میآید آقا توبودی
به جنگ جمل تک یل کار وزاری
فقط زیر لب حرف مولا توبودی
- -
گدای سرای توام ای حسن جان
خوشم درهوای توام ای حسن جان
یل بی کران در زمین آسمانی
امیرجهان در کران بی کرانی
نشان میدهد جلوهات راپیمبر
توتنهاامیر بین مُلک جنانی
به میدان حضورِ تو کافی و وافی است
که دَرهم بدوزی سپاه و بمانی
امیرجمل عالمی مست دستت
چهها میکنی گرتوگیری کمانی
حسن میکشد تیغ خودرابه لشگر
زدی بر زمین فتنهی بی امانی
- -
گدا از برای توام ای حسن جان
خوشم درهوای توام ای حسن جان
تویی دلبره جان حیدر حسن جان
تویی میوه بهره پیمبر حسن جان
شودتا برایت حرم مابسازیم
به جانت قسم میدهم سر حسن جان
به درگاه توهر چه خواهم دهی باز
نظرکن شدم عبد این در حسن جان
خوشابرتو غمخوار توشدحسین
خوشی درکناره برادر حسن جان
قدم میزنی هرطرف با اباالفضل
برد سینه دستانِ خود بر حسن جان
- -
گدا از برای توام ای حسن جان
خوشم درهوای توام ای حسن جان
کَرَم در کَرَم در کَرَم باحسن بود
گدا باگدا هر قدم باحسن بود
مدینه اگررفته ای دیده ای که
پیاده رَوی تاحرم باحسن بود
شودتا رواق وصحرایش بسازیم
شبی دیده های ترم باحسن بود
زصحنش و تا صحن امالبنینش
دو صف خادمِ محترم باحسن بود
زصحن حسن تا دره صحن زهرا
دوصد گریه کن پشت هم باحسن بود
- -
اگرمبتلای توام ای حسن جان
خوشم درهوای توام ای حسن جان
#آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی)
همینکه درد زِ چشمِ تو خواب می گیرد
تمامِ جانِ مرا اضطراب می گیرد
بیا به همسرِ خود لحظه ای تبسم کن
دلم از اینهمه حالِ خراب می گیرد
گشوده دخترِ تو آیه هایِ قرآن را
نشسته رویِ سرِ خود کتاب می گیرد
عوض شده است در این خانه کارها امشب
حسین پیش لبت ظرف آب می گیرد
خدا کند که نبینند پهلوانی را
که آستین رویِ ردِ طناب می گیرد
سلام می کند اما علی از این مردم
فقط زِ خنده یِ قنفذ جواب می گیرد
ببین به خاک سیاهم نشاند آن نامرد
که همسرم به رُخِ خود نقاب می گیرد
کسی به سینه ی دیوار و در فشارت داد
شبیه آنکه زِ گلها گلاب می گیرد
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
درمدح امام حسین علیه السلام
هَرآنکه مهرتورا دَر دل اَزاَزل دارَد
چراغ صاعقه دَردَستَش اَز عَمَل دارَد
کتاب عشق تورا هَرکه خواند عاشق شد
کتاب عشق توصَد مَثنوی غَزَل دارَد
چوحُرکه اَزتوجدابود وباتوشدهَمراه
دلیل دوری ما اَزتو هَم عِلَل دارَد
کنار تُربَت شش گوشه رَفتَم ودیدَم
نشَسته زائری وذکر اَلعَجَل دارَد
هَمیشه یادتو دَرخاطرم گُل اَندازَد
ز خاطرات خوشی که اَزآن مَحَل دارَد
هَنوز قاسم گُلگون بَدَن دَرآن میدان
بدَست بادهٔ اَحلا منَ العَسَل دارَد
چه نوجَوان رَشیدی. چه جنگجوی دَلیری
چه سَرو قامَتی این فاتح جَمَل دارد
من اَزغلام سیاه توخوب فَهمیدَم
«که روسیاهی من نیز راه حَل دارَد»
خوشا کسی که به عشق توجان سپُرد آقا
خوش آنکه تُربَت پاک تو دَربَغَل دارَد
خسروی فَر
ورود به شام
شامیان من داغدارم هلهله کمتر کنید
خارجی نه زاده ی پیغمبرم باور کنید
کف زدن پایِ سر فرزند زهرا خوب نیست
نامسلمانان حیا از دخت پیغمبر کنید
با چه جرمی عمه ام را پیش چشمم
می زنید
نه حیا از فاطمه نه شرم از حیدر کنید
گشته جای شیر جاری اشک از چشم رباب
جای خنده گریه با آن مهربان مادر کنید
میهمانم، زاده ی پیغمبرم آیا رواست
جای عطر گل نثارم خاک و خاکستر کنید
این سر ریحانه ی زهراست بر بالای نی
از چه رو با خنده استقبال از این سر کنید
کوچه کوچه سنگ بگرفتید جای گل به دست
تا نثار فرق مجروح علی اکبر کنید
زخم زنجیر مرا دیدید و خندیدید باز
شادمانی پای اشک عمه ام کمتر کنید
فاطمه با ماست ای نامرد مردم کِی رواست
رقص پای گریه ی صدیقه ی اطهر کنید
شیعیان با شعر #میثم در غم ما اهل بیت
دیده را لبریز از خون سینه پر آذر کنید
✍منکلام:استادحاج غلامرضا سازگار
متخلص به میثم
🔴کانال رسمی عاشقان حضرت زینب«س»
https://eitaa.com/hazratehzeynab
کاروان اسرا
روضه برپا بود هر جا آب بود
روضه هایش ذکر بابا آب بود
مقتل جانسوز آقا آب بود:
تشنه لب بود آه اما آب بود
روضه خوانش گاه ظرفی آب شد
گاه گاهی روضه خوان قصاب شد
ماجرای آب آبش کرده بود
غصه ی ارباب آبش کرده بود
مادری بی تاب آبش کرده بود
دختری بی خواب آبش کرده بود
یا خودش بارید دائم یا رباب
روضه می خواندند هر دم با رباب
پیکری را بر زمین پامال دید
شمر را در گودی گودال دید
عمه را بالای تل بی حال دید
لشکری را در پی خلخال دید
هجمه ی شمشیرها یادش نرفت
سنگ ها و تیرها یادش نرفت
هم به تن رخت اسارت دیده بود
خیمه را در وقت غارت دیده بود
از سنان خیلی جسارت دیده بود
از حرامی ها شرارت دیده بود
آتش بی داد دنیا را گرفت
شمر آمد راه زن ها را گرفت
عمه را با دست بسته می زدند
با همان نیزه شکسته می زدند
بچه ها را دسته دسته می زدند
می شدند آنقدر خسته می زدند
تازیانه جای طفلان خورده بود
زین جهت خیلی به زینب برده بود
با تنش زنجیرها درگیر بود
در غل و زنجیر امّا شیر بود
از نگاه حرمله دلگیر بود
اوجوان بود آه امّا پیر بود
ماجرای شام پشتش را شکست
غصه های شام پشتش را شکست
کوچه های شام پیرش کرده بود
شهر و بار عام پیرش کرده بود
سنگ روی بام پیرش کرده بود
طعنه و دشنام پیرش کرده بود
بی هوا عمامه اش آتش گرفت
مثل زهرا جامه اش آتش گرفت
درد و رنج و غصه ی بسیار دید
از زبان شامیان آزار دید
خواهرانش را سر بازار دید
عمه را در معرض انظار دید
بزم مِی بود و سر و طشتی طلا
خیزران بود و عزیز مصطفی
نیزه بازی با سرش هم جای خود
بوریا و پیکرش هم جای خود
دست بی انگشترش هم جای خود
ماجرای خواهرش هم جای خود
خاک را همسایه ی افلاک کرد
خواهرش را در خرابه خاک کرد
✍منکلام:کربلایی وحید محمدی
🔴کانال رسمی عاشقان حضرت زینب«س»
https://eitaa.com/hazratehzeynab
مصائب شام
سردار سر سپرده سرگشته زینب است
سر بر سریر شاه سر افکنده زینب است
بر دفتری که نام شهیدان غزل شود
اول سروده بر سر دیباچه زینب است
بر سرسرای ظلمت و جهل یزیدیان
تنهاترین ستاره رخشنده زینب است
زیبنده بر کلام خدا چون علی بود
آن کس که بر علی شده زیبنده زینب است
از بین قتلگه چو صدا می زند حسین
جان بر لبان و از نفس افتاده زینب است
شمع وجود و گرمی جانش برادر است
گردان به دور شمع چو پروانه،زینب است
در محفل شبانه بت ها، تبر به دوش
ویرانگر دلاور بت خانه زینب است
زینب چنان شده ست چو شاه سخنواران
جای شراب و می که به پیمانه زینب است
زیبا بود هر آنچه ببیند در این مسیر
افسون گر سرادق افسانه زینب است
چون رسم مادرم به شب آهسته گریه کن
سنگ صبور ناله ویرانه زینب است
"هر گز نمیرد انکه دلش زنده شد به عشق"
نام شفا دهنده دلمرده زینب است
از دست نرفته هستی این کاروان هنوز
بر جای مانده، گوهر ارزنده زینب است
در تند باد ریشه کن دشت کربلا
سروی که مانده راست و نشکسته زینب است
از هر طرف چو بشنوی اید صدا به گوش
ذکر لب سران به سرنیزه زینب است
در نینوای پر شده از نای و ناله ها
نجوای مادرانه ای بشنوده زینب است
از سمت علقمه چو که ادرک اخا شنید
خواهر برای آن شه مه پاره زینب است
تن زیر خاک و سر به سر نی سوار شد
هم بر زمین و هم به نی دلبسته زینب است
در موسم شکفتن این لاله های سرخ
مضمون اولین شعر عیدانه زینب است
✍منکلام:کربلایی مهدی رجبی کاشانی
🔴کانال رسمی عاشقان حضرت زینب«س»
https://eitaa.com/hazratehzeynab
کاروان اسرا
پشتِ دروازه رسیدم حالتم تغییر کرد
کوفه بود و بی وفایی،غربتم تغییر کرد
روزگاری بینِ کوفه آبرویی داشتم
از نگاهِ مردمانش عزّتم تغییر کرد
خطبه ای خواندم فصیح و با صلابت چون علی
لحنِ من انگار که در صحبتم تغییر کرد
زیر و رو کردم تمامِ قلب ها را با سخن
این چنین شد که تمامِ هیبتم تغییر کرد
ناگهان خولی سرِ پاک حسین بر نیزه زد
چوبه ی محمل زدم سر،صورتم تغییر کرد
می زدم از دل نوا..آخر هلالِ یک شبه
یک دو روزی می شود که عادتم تغییر کرد
آیه ای قرآن بخوان تا که جلا گیرد دلم
در غیابِ تو ولیکن همّتم تغییر کرد
تا نَفَس دارم حمایت می کنم از مکتبت
کاش می دیدی چگونه شوکتم تغییر کرد
✍منکلام:کربلایی محسن راحت حق
🔴کانال رسمی عاشقان حضرت زینب«س»
https://eitaa.com/hazratehzeynab
ورود به شام
مجلس یزید
چون قطارِ کوفه سوی شام شد
طرفه شوری ز ازدحامِ عام شد
شد ز شهرِ شام گردون بر نفیر
چون ز اَحبارِ یهود اندر فَطیر
دورِ گردون بس که دشمن کام شد
ماتمِ اسلام عیدِ عام شد
شد چو در شام اخترانِ برج دین
آسمان گفتی فرو شد بر زمین
آلِ سفیان در قصورِ زرنگار
در نظاره سویشان از هر کنار
بسته ره حزبِ شیاطین از هجوم
بر سنان سرها درخشان چون رُجوم
هر طرف نظّارگان از مرد و زن
با دف و نی انجمن در انجمن
شامیان بر دست و پا رنگین خضاب
چهره خون آلود آلِ بو تراب
خواجه ی سجّاد آن فخرِ کبار
همچو مصحف در کفِ کفّار خوار
بر سِنان تابان سرِ شاهِ انام
چون ز جیب شامگه ماهِ تمام
آلِ زهرا پا برهنه بر شتر
گِرد آن سر چون قطارِ عِقدِ دُر
زین حدیث انگشت بر دندان مگیر
کآلِ حیدر سر برهنه شد اسیر
رویشان که آفتابِ فاش بود
خود حجاب دیده ی خفّاش بود
جای حیرانی است این دورِ نگون
شرم بادت ای سپهرِ واژگون
شهر شام و عترتِ پاکِ رسول
در اِسار زاده ی هندِ جهول
گیرمت باک از جفا و کین نبود
در جفا کاری چنین آئین نبود
شامیان بردند در بزمِ یزید
دست بسته عترتِ شاهِ شهید
خواجهی سجّاد در ذِلّ قُیود
.چونمسیحی در کلیسای یهود
شاهِ دین را سر به طشتِ زرنگار
بانوان از دیده مروارید بار
ره نشینان متّکی بر تختِ عیش
همچو در بتخانه اصنامِ قریش
پورِ سفیان سر خوش از جامِ غرور
قدسیان گریان از آن بزمِ سرور
بانوان کِلّه ی شرم و حیا
پرده پوشانِ حریمِ کبریا
از هَوانِ دهر در ذِلّ قیاد
بسته صف در محفل آن بد نهاد
خواجه ی سجّاد سبطِ مستطاب
کرد با آن دل سیه روی عتاب
گفت وَیحَک ای سیه بختِ جهول
هین گمانت چیست در حقِ رسول
گر ببیند با چنین حالِ عجیب
بالله این مستورگانِ بی حجیب
گر بدانستی چه کردی از جفا
با سلیلِ دودمانِ مصطفی
میگرفتی راهِ دشت و کوه پیش
میگرستی روز و شب بر حالِ خویش
بیختی غم خاکِ عالم بر سرت
باد بالین توده ی خاکسترت
باش در موقفِ یومُ النُّشور
آیدت پیش آنچه کردی از غرور
گر دو روزی سفله گان خوشه چین
بر سریرِ کامرانی شد مکین
برنکاهد کبریا و جاهِ ما
وآن سلیمانیّ و تاج و گاهِ ما
ما سلیلِ دوده ی پیغمبریم
با نبوّت زاده ی یک مادریم
شیرِ یزدان بابِ ذوالاِکرامِ ما
با اَمارت زاده ما را مامِ ما
تا شده مامت ز بابت بار گیر
بوده بابم بر مسلمانان امیر
مصطفی را آن امیرِ محتشم
بود در بدر و اُحد صاحب علم
بابِ تو در جیش کفّارِ قریش
حامل رایات و پیش آهنگِ جیش
پورِ هند از پاسخش بر تافت رو
که نبودش حجّتی در خوردِ او
وه چه گویم من زبانم بسته باد
خامه ی خونبارِ من بشکسته باد
که چه رفت از ضربتِ چوبِ جفا
زان سپس بر بوسه گاهِ مصطفی
پس به خود بالید و گفت آن سفله قدر
کاش بودی در حضور اشیاخِ بَدر
تا بِدیدندی که چونکردم قضا
ثارِ خویش از خاندان مرتضی
زان سپس دادند در ویرانه جا
پرده پوشان حریمِ مصطفی
شد خرابه گنج دُرهای یتیم
همچو اندر کهف اصحابِ رقیم
نه به جز خاکِ سیه فرشی به زیر
نه به سرشان سایبانی از هجیر
سَروری که سر به پا سودیش عرش
شد سرش را خشت بالین خاک فرش
اشکِ خونین شربتِ بیماریَش
شمعِ بالین آهِ شب بیداریَش
✍منکلام:مرحوم استادحاج محمدتقی ممقانی
متخلص به نیر تبریزی
🔴کانال رسمی عاشقان حضرت زینب«س»
https://eitaa.com/hazratehzeynab
کاروان اسرا
سپردمت به غم و اشک و درد و آه حسین
سپردمت به غروب و به قتلگاه حسین
سپردمت به دلِ مادرم خداحافظ
سپردمت به شب و نورِ ماه حسین
سپردمت به کمانها به تیرهای شکسته
به جایِ سوختهی خیمهگاه حسین
سپردمت به فراق و سپردیَم به فراق
به گریههای یتیمانِ بی پناه حسین
سپردمت به علمدارِ علقمه رفتم
سپردیَم به هزاران نگاه حسین
به خیزران سنان و به تازیانهی شمر
سپردیَم به مغیلانِ راه حسین
نشته خاک غمت بر سرم خداحافظ
بخواب ای پسرِ مادرم خداحافظ
✍منکلام:کربلایی حسن لطفی
🔴کانال رسمی عاشقان حضرت زینب«س»
https://eitaa.com/hazratehzeynab
؛─┅══❃؛﷽؛❃══┅─؛
#مناجات_توسل_ابتدای_مجلس
#امام_زمان_عجل_الله_تعالی
#ویژه_فاطمیه
کسی که بی تو، سـرصحــبت جهانش نیست
چگونـه صـــبر و تحــمل کند ، توانش نیست
ابتدای مجلسمون یکم با امام زمانمون حرف بزنیم،،،،
به ســـوز هجـر تو سـوگند ، ای امیـد بشـــر
دل ازفراغ تو جسـمـی بود،که جانش نیست
نه اِلطِفات به طــــوبی کــنــد نه میل بهشت
که بی حضور توحاجت به این وآنش نیست
بـهار زندگـیــــم در خـــــزان نشــست بـیا
بـهار نیســـــت به باغـی،که باغبانش نیسـت
دهانتو خوش بو کن،،، آقا رو دعوتِ به روضۀ مادرش کن،،،
((یابن الحسن،،،،)) تکرار
کنار تربت زهــــرا تو گــــریه کــن که کسی
به جز تو با خـــبر از قبر بی نشانش نیست
فقط یه بیت،،،،
بیــــا و پــــرده ز رازِ شـــــهادتـــش بردار ۲
پســـــر که بی خبر از، مـادرِ جـوانش نیست
یا زهرا،،،،
من فقط یه گزارش از آقازادش بگم،مجلس و تقدیم کنم،،،،
امام صادق فرمود :
"وَ کانَ سَبَبُ وَفاتِها،،، اَن قُنْفُذَ لَکَزَها بِنَعْلِ السیْفِ"
یا زهـــــــرااااااا،،،
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
@majmaozakerine
12_Narimani_fadaeian-muharam96-10_(7)_(www.rasekhoon.net).mp3
13.3M
شهدا رفتن و همه پرپر شدن برا اربابشون علی اکبر شدن
شهدا رفتن و همه پرپر شدن برا اربابشون علی اکبر شدن
گلچینی از بهترین مداحی و سخنرانی
در پیج مداحی اینفو مشاهده کنید
سید رضا نریمانی
سید رضا نریمانی
بیشتر
شهدا رفتن و همه پرپر شدن
برا اربابشون علی اکبر شدن
خاکی بودن ولی آسمونی شدن
به فدایِ حسین تو جوونی شدن
یه بغضی راهِ سینه مو میبنده
دلم اسیرِ غربت اَرونده
تموم دلخوشیِ من این روزا
همین پلاک و چفیه و سربنده
آرزوم اینه که آقام ، یه روزی کربلایی شم
مثل تموم شهدا، برا حسین فدایی شم
بابی اَنت و اُمی یاحسین
به فدایِ لب عطشانِ حسین
سهمم از عاشقی غربت و دوریه
آرزومه بشم راهیِ سوریه
بغضی تو سینه مِ ، غمی توی دلم
بیبی جان نذرِ تو جونِ ناقابلم
من از دیار عاشقا جاموندم
نشسته بغضی تو دلِ واموندهم
گناه دوباره دست و پامو بسته
اسیرم و تو دام دنیا موندم
دلم میخواد پر بزنم ، تو آسمون حرمت
بشم فدایی تو و مدافعانِ حرمت
بابی اَنت و اُمی یاحسین
به فدایِ لب عطشانِ حسین
تکیهگاهِ دلم علم زینبِ
من بهشتم فقط حرم زینبِ
روزیم از سفرۀ کرم زینبِ
اشکم از روضه و علم زینبِ
دل به تمنایِ توئه ، یازینب
واله و شیدایِ توئه ، یازینب
رزق شهادت همه این روزا
بسته به امضایِ توئه یازینب
چشمایِ بارونی من
خیسِ همیشه از غمت
کاش بشه قِسمَتم یه روز
سینهزنی تو حرمت
بابی اَنت و اُمی یاحسین
به فدایِ لب عطشانِ حسین
03_Asadollahi.mp3
10.67M
استودیویی نماهنگ فقط حسین با نوای کربلایی محمد اسداللهی مناجات با #امام_حسین (ع) محرم ۱۴۰۱ #زمینه در مرداد ۱۴۰۱ هیئت ام المصائب (س)
اگه نبود میمردم و چقده غصه خوردم و
آرزو های مرده ام رو به حرمش سپردم و
بی سر و سامونیمو گردن گرفت
تا که دید دنیا اونو از من گرفت
دوست دارم لحظه مرگ ثابت کنم
که اومد سرم رو به دامن گرفت
باد محرم بزنه بارون نم نم بزنه
یه ریش سفید باشه وسط
حسین حسین بگیم فقط
فقط حسین فقط حسین
اول عشق و ته معرفت حسین
صدا زدم مرادمو نبرن اعتقادمو
چه خوبه که امام حسین داره هوای آدمو
عمر ما توی روضه ها کبود گذشت
محرمامون همه گریه بود گذشت
شبیه هر بار سفر کرببلا
تا بر میگردی میگی آخ چه زود گذشت
چی بهتر از این سفره؟
رو خاکا خوابت میبره
دلم همون خوابو میخواهد
آخ دلم اربابو میخواهد
فقط حسین فقط حسین
اول عشق و ته معرفت حسین
arameshe-bi-enteha.mp3
13.06M
#نماهنگ/آرامش بی انتها
#آرامش بی انتها کربلا
🎧 #کربلایی_حسین_طاهری
آرامش بی انتها کربلا کربلا
شیرینیِ خاطره ها کربلا کربلا
یه طرف غفلت دلم ، یه طرف اشتیاق تو
چه کنم با گناه دل ، چه کنم با فراق تو
کربلا کربلا ای تب و تاب غمت ، دار و ندارم
دست منو برسون به دست یارم
اون منو دوست داره که من دوسش دارم
کربلا کربلا حسرت روز و شب بچگیامی
دور شدم از تو ولی تو رؤیاهامی
تو به خدا همونی که من میخوامی
آرامش بی انتها کربلا کربلا
شیرینیِ خاطره ها کربلا کربلا
یکی بود و یکی نبود، زیر این گنبد کبود
واسه دل بردن از خدا ، کسی غیراز خودت نبود
ای آقام ای آقام کاش دوباره ببینم پائین پاتو
از ما دریغ نکنی کرببلاتو
باز دوباره بطلب خاطرخواهاتو
ای آقام ای آقام از دل من میدونم که خبر داری
ای تو که آبروی این گرفتاری
تو شب اول قبر تنهام نذاری
آرامش بی انتها کربلا کربلا
شیرینیِ خاطره ها کربلا کربلا
#حدیث
📚قال الصادق علیه السلام:
📚ما من احد قال فی الحسین شعرا فبکی و ابکی به الا اوجب الله له الجنة و غفر له.
📌امام صادق علیه السلام به جعفر بن عفان فرمود: هیچ کس نیست که درباره حسین «علیه السلام» شعری بسراید
و بگرید و با آن بگریاند مگر آن که خداوند، #بهشت را بر او #واجب می کند واو را می آمرزد
✍رجال شیخ طوسی، ص .289
ا ﷽ ا
شرح جریان هجوم به نقل از «عمر بن خطاب» :
#روز_شمار_فاطمیه
✅عمر بن خطاب در طی نامه ای که به معاویه می نویسد، در آن نامه، جریان یورش وحشیانه خود و مهاجمین را به خانه امیرالمومنین(ع) و جسارت به حضرت فاطمه زهرا(س) شرح می دهد.
عمر می گوید :
بعد از سخنانی که آن روز بین من و فاطمه(س) زده شد، من خانه و اهلش را تهدید به آتش زدن کردم و گفتم :
📋《إِنْ لَمْ يَخْرُجْ جِئْتُ بِالْحَطَبِ الْجَزْلِ وَ أَضْرَمْتُهَا نَاراً عَلَى أَهْلِ هَذَا الْبَيْتِ وَ أُحْرِقُ مَنْ فِيهِ، أَوْ يُقَادَ عَلِيٌّ إِلَى الْبَيْعَةِ》
♦️اگر علی(ع) از خانه خارج نشود، چوب و هیزم فراوانی خواهم آورد و خانه و اهلش را به وسیلۀ آن می سوزانم یا آنکه علی(ع) برای بیعت به مسجد بیاید.
در این هنگام تازیانه را از دست قنفذ گرفتم و به خالد بن ولید گفتم :
📋《أَنْتَ وَ رِجَالُنَا هَلُمُّوا فِي جَمْعِ الْحَطَبِ، فَقُلْتُ: إِنِّي مُضْرِمُهَا》
♦️تو و همراهانت به سرعت بروید و هیزم جمع کنید تا آن هیزمها را آتش بزنم.
آنگاه فاطمه(س) از پشت در به من گفت :
📋《يَا عَدُوَّ اللَّهِ! وَ عَدُوَّ رَسُولِهِ! وَ عَدُوَّ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ!
فَضَرَبَتْ فَاطِمَةُ يَدَيْهَا مِنَ الْبَابِ تَمْنَعُنِي مِنْ فَتْحِهِ فَرُمْتُهُ فَتَصَعَّبَ عَلَيَّ فَضَرَبْتُ كَفَّيْهَا بِالسَّوْطِ فَأَلَّمَهَا، فَسَمِعْتُ لَهَا زَفِيراً وَ بُكَاءً فَكِدْتُ أَنْ أَلِينَ وَ أَنْقَلِبَ عَنِ الْبَابِ فَذَكَرْتُ أَحْقَادَ عَلِيٍّ وَ وُلُوعَهُ فِي دِمَاءِ صَنَادِيدِ الْعَرَبِ، وَ كَيْدَ مُحَمَّدٍ وَ سِحْرَهُ، فَرَكَلْتُ الْبَابَ وَ قَدْ أَلْصَقَتْ أَحْشَاءَهَا بِالْبَابِ تَتْرُسُهُ، وَ سَمِعْتُهَا وَ قَدْ صَرَخَتْ صَرْخَةً حَسِبْتُهَا قَدْ جَعَلَتْ أَعْلَى الْمَدِينَةِ أَسْفَلَهَا》
♦️ای دشمن خدا و دشمن رسول خدا(ص) و دشمن امیرالمؤمنین(ع)!
پس فاطمه(س) دست خود را بر درب خانه گذاشت تا مرا از باز کردن درب، منع کند.
به طرف در رفتم، استقامت کرد؛ با تازیانه بر دست هایش زدم، به دردش آورد، صدای ناله و گریه اش را شنیدم.
نزدیک بود دلم به رحم بیاید و برگردم که به یاد کینه های علی(ع) و حرص و ولع او در ریختن خون بزرگان عرب و نیرنگ محمد(ص) و سحرش افتادم؛ پس در حالی که او خود را به در چسبانده بود تا مانع شود با تمام توان لگدی به در زدم ناگهان فریادی کشید که گمان کردم مدینه زیر و رو شد.
در این هنگام فاطمه(س) ناله زنان گفت :
📋《يَا أَبَتَاهْ! يَا رَسُولَ اللَّهِ! هَكَذَا كَانَ يُفْعَلُ بِحَبِيبَتِكَ وَ ابْنَتِكَ، آهِ يَا فِضَّةُ! إِلَيْكِ فَخُذِينِي فَقَدْ وَ اللَّهِ قُتِلَ مَا فِي أَحْشَائِي مِنْ حَمْلٍ》
♦️ای پدرم! ای رسول خدا(ص)!
این چنین رفتار می شود با حبیبه ات و دخترت!
آه ای فضّه! مرا بگیر به خدا قسم فرزندی که در شکم داشتم کشته شد.
📋《وَ سَمِعْتُهَا تَمْخَضُ وَ هِيَ مُسْتَنِدَةٌ إِلَى الْجِدَارِ، فَدَفَعْتُ الْبَابَ وَ دَخَلْتُ فَأَقْبَلَتْ إِلَيَّ بِوَجْهٍ أَغْشَى بَصَرِي، فَصَفَقْتُ صَفْقَةً عَلَى خَدَّيْهَا مِنْ ظَاهِرِ الْخِمَارِ فَانْقَطَعَ قُرْطُهَا وَ تَنَاثَرَتْ إِلَى الْأَرْضِ》
♦️صدای ناله اش را از درد سقط در حالی که به دیوار تکیه داده بود شنیدم.
در را باز کردم و داخل شدم، به من چنان رو کرد که چشم هایم تاریک شد.
از روی مقنعه طوری بر دو گونه اش زدم که گوشوارهها پاره شد و به زمین ریخت.
در این هنگام علی(ع) از خانه بیرون آمد. همین که چشمم به او افتاد، به سرعت از خانه خارج شده و فرار کردم به خالد و قنفذ و همراهانشان گفتم : از گرفتاری بزرگی رها شدم.(۱)
📚منبع :
۱)بحار الأنوار مجلسی، ج۳۰، ص۲۹۴
اسناد مصائب
حضرت#فاطمه_الزهرا سلام الله علیها
#فاطمیه
حضرت#علی علیه السلام
@azizamhosen
@yaraliagham
7518335_820.mp3
9.71M
بمون ماه خونه ، بمون آسمونم
که با تو بهارم ، که بیتو خزونم
میخوام باتو باشم ، همه لحظههامو
بمون جون حیدر ، بمون تا بمونم
همهش میگی دارم میرم
واسهم عذابش ناتمومه
اون روز شوم و اتفاقاش
کابوسیه که روبرومه
یادمه که همهش میگفتی
خوشبختی تو آرزومه
چی شد قرارمون قرارم
میبینی زهرا بیقرارم
من موندم و این خاطراتت
بگو چطور دووم بیارم
موندم که بین اون در و دیوار
چرا علیتو صدا نکردی
محسن که رفت تو هم که رفتی
گرمی خونهم رفت رو به سردی
«ای وای من ای وای من
زهرای من زهرای من»
ز غم سیر سیرم ، ببین کردی پیرم
ازم رو نگیر که ، جون تو میمیرم
یادته که بعدِ ٬ خیبر هی میگفتی
ماشاالله به شیرم ، ماشاالله به شیرم
پاشو که پهلوون زمین خورد
انگار که قبر منو کندن
کجایی که ببینی خانوم
سلام میدم درو میبندن
هر جا که اسم تو رو بردن
فاتحه میدن و میخندن
شبا تا صبح من بیدارم
شبیه ابرای بهارم
همهش میگم نمیره زهرا
بخواد بره من نمیذارم
علی نداره یار و غمخوار
کجا میری تنهاتر از یار
تو زندگی من چهجوری
بهت بگم خدا نگهدار
یادته اون روز محسنو کشتن
تو کوچهها بازوتو شکستن
یادمه وقتی چهل تا نامرد
دستای من رو تو کوچه بستن
«ای وای من ای وای من
زهرای من زهرای من»
پاشو یار حیدر ، کسوکار حیدر
پاشو از تو بستر ، علمدار حیدر
پاشو ای پناهِ ، دل بیپناهم
نداره غمی تا ، تو رو داره حیدر
بیا و حیدرو حلال کن
فاطمه ای یاس کبودم
بیا و حیدرو حلال کن
اگه تو کوچهها نبودم
بیا و حیدرو حلال کن
این روزا مأمور به سکوتم
یادمه اون روز توی کوچه
پشت سرم زمین میخوردی
دست منو که بسته دیدی
همونجا بود که جون سپردی
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐
#ار
#حضرت_زهرا__س__زمینه
مادر مادر برات بميرم مادر
--
کعبه شده سيه پوش قلب حرم گرفته
شهر مدينه غمگيمن به غصه دم گرفته
تموم آسمون و ابر ستم گرفته
خونه با صفامون غبار غم گرفته
--
بابام يه پهلونه يل هفت آسمونه
همه تنهاش گذاشتن دلش درياي خونه
کنار بستر مادر با اشکهاي دونه دونه
شنيدم زمزمه مي کرد الهي زنده بمونه
--
بيمار خونه ما تب داره تاب نداره
درداش ز حد فزونه غماش حساب نداره
چشاش کاسه خونه غير از گلاب نداره
شب تا سحر بميرم يک لحظه خواب نداره
حضرت زهرا (س)
زمینه
#امام_زمان_عج
#حضرت_زهرا
اين روزها نواي دلم مادري تر است
هركس كه يار من بشود يار حيدر است
گاهي شما شبيه بمن گريه مي كنيد
در فاطميه اشك شما فاطمي تر است
اي صاحبان ناله خدا خيرتان دهد
سوز شما هماره تسلّاي مادر است
در خيمه ام اقامه – عزايش كه مي كنم
مهمانِ روضه ام ز علي تا پيمبر است
ياد شكسته پهلوي او مي كُشد مرا
زهرا فرشته اي است كه بي بال و بي پر است
تا گريه مي كنم كه چرا قامتش خميد
احساس مي كنم كه چنان سايه بر سَر است
آري خودش تسلّيِ غمديدگان شود
با اينكه چشم پر گُهرم حوض كوثر است
هرگاه ياد درد دل مجتبي كنم
اسرار او به پيش نگاهم مُصَوّر است
مادر! هنوز خيمه نشينِ تو مانده ام
گويي هنوز معركه ی كوچه و در است
اي مادرم! دعا كن و يا منتقم بخوان
اَمَّن يجيب گو كه مُجيب تو داور است
طي مي كنم ز كعبه مسير مدينه را
از كربلا شروع كنم زخم سينه را
محمود ژولیده
@marsiyeeh
#حضرت_زهرا
#امام_زمان_عج
حسرت اینبار مرا از نفس انداخته است
شوق دیدار مرا از نفس انداخته است
از فراقت چه بگویم؟که نگفتن بهتر
زخم بسیار مرا از نفس انداخته است
آمدم جمعه ی این هفته نفس تازه کنم
دیدم انگار مرا از نفس انداخته است
ندبه های سحری شاهد غم هایم شد
دوری از یار مرا از نفس انداخته است
روضه خوان روضه بخوان...مادرسادات چه شد؟؟
خون مسمار، مرا از نفس انداخته است
یاد زهرا که می افتم دل من می لرزد
در و دیوار مرا از نفس انداخته است
وسط روضه ی زهرا غم سنگین علی
صد و ده بار مرا از نفس انداخته است
با دل خسته ی خود مادر ما مهدی گفت
درد خود را همه شب فاطمه با مهدی گفت
اسماعیل شبرنگ
@marsiyeeh
#حضرت_زهرا
#امام_زمان_عج
ای وای از آن حدیث به دفتر نیامده
ای وای از آن شروع به آخر نیامده
ای وای از آن یقین به باور نیامده
ای وای از آن مزار کبوتر نیامده
ای وای از آنکه رفته و دیگر نیامده
ای دل حدیث دختر طاها شنیده ای؟
یَرضی شنیده ای لِرضاها شنیده ای؟
هنگامۀ نماز دعاها شنیده ای؟
حتی توَرّمت قدَماها شنیده ای؟
أمّن یُجیب، اینهمه مضطر نیامده
یاللعجب، فصلّ لربّک ولادتش
واحیرتا لِیذهبَ عنکم شرافتش
طوبی لهُم وَ حُسن مَآب است مدحتش
جبریل با تمام بزرگی و رتبتش
از عهدۀ ستایش او برنیامده
اما چه سود حرمت قرآن شکسته شد
یکباره قلب سورۀ انسان شکسته شد
در را زدند و حرمت مهمان شکسته شد
نان ریخت، سفره سوخت، نمکدان شکسته شد
فصل غریبی تو چرا سر نیامده؟
زهرا هنوز گریه ی بی گاه می کند
مولا هنوز سر به دل چاه می کند
پاییز ادعای أنا الله می کند
صبح بهار از آمدن اکراه می کند
آیا هنوز وقت مقرّر نیامده؟
مهدی جهاندار
@marsiyeeh
#امام_زمان_عج
#حضرت_زهرا
مبین ز فاطمیه شورشی در عالم نیست
به روضه راه ندارد دلی که محرم نیست
اگر مصائب زهرا نبود می گفتم
غمی عظیم تر از ماتم محرّم نیست
دوباره سفرهٔ اشک و به لطف صاحب عزا
برای اهل مصیبت غذا و نان کم نیست
هزار شکر که در روضهٔ خصوصی تو
نشسته ایم و به تن جز لباس ماتم نیست
دلم به لطف تو پیوند خورده با روضه
مرا ببخش که این رشته گاه محکم نیست
مگر تو گریه کنی زخم دست و پهلو را
به درد فاطمه جز گریه ی تو مرهم نیست
بیا بگو که نیفتاد بین کوچه ی تنگ
بیا بگو که رخش نیلی و قدش خم نیست
محمدعلی بیابانی
@marsiyeeh