🔳 هوای بقیع
دل شکسته ی من تا که آشنای بقیع است
همیشه و همه جا بر لبم نوای بقیع است
بگو چگونه ننالم که دل بسان کبوتر
پریده از قفس سینه در هوای بقیع است
صدای زمزمه ی زائران گنبد خضرا
دم غروب پر از شور لحظه های بقیع است
قسم به چار امامی که خفته در دل خاکند
که عرش جلوه ای از صحن با صفای بقیع است
هنوز اشک علی - این زلال حسرت و اندوه -
چراغ غربت شب های بی صدای بقیع است
فرشتگان خدا خاکبوس این حرم نور
بهشت با همه دارائی اش گدای بقیع است
کمیل کاشانی
🆔 @deabel
#تخریب_بقیع
گلویم خشک از بغض است و چشمانم ز باران تر
پریشان است احوال من از حالی پریشان تر
مزار جانشینیان نبی را بی نشان کردند
و می دانند خود را از مسلمانان مسلمان تر
گمان ذره ها خاموشی خورشید بود اما
نفهمیدند بیش از پیش می گردی فروزان تر
ولی می بینم این بدکارها از کار خود روزی
پشیمانند این دنیا و آن دنیا پشیمان تر
دلت آرامگاه پنج جنت آفرین باشد
بهشتی را ندیدم از بهشت تو گلستان تر
تو را قدری نهان است ای زمین خاکی یثرب
ولیکن در وجود خاکیت قدریست پنهان تر
رسیده زائری بی جان که جان گیرد ز دیدارت
چه می بیند که برمی گردد از پیش تو بی جان تر
تو می باری به حال زائر و زائر به حال تو
تو از دل می شوی ویران تر و دل از تو ویران تر
برایت خواب ها دیدیم روزی آستانت را
بنا خواهیم کرد از طوس هم حتی چراغان تر
محمدعلی بیابانی
@deabel
#تخریب_بقیع
ما در این دنیا پی جاه و جلالی نیستیم
اهل شکوه کردن از رنج و ملالی نیستیم
پخته ی عشقیم، در دوران کالی نیستیم
با محمد جاودانیم و زوالی نیستیم
خورده بخت ما گره با رحمة للعالمین
ذکر طوفانی ما یا رحمة للعالمین
از همه سیریم الا رحمة للعالمین
ظرف مان خالی شود هم دستْ خالی نیستیم
ما اگر در راه پر نور ولایت مانده ایم
با دعاهای محمد پر صلابت مانده ایم
با عنایت زیر باران محبت مانده ایم
تشنه و بی کس زمان خشک سالی نیستیم
گشته ایم از لطف احمد آشنای اهل بیت
مبتلای احمدیم و مبتلای اهل بیت
بچه های ما همه یک جا فدای اهل بیت
قوم سلمانیم، قوم بی کمالی نیستیم
جان احمد در حقیقت هست جان فاطمه
در دو عالم هست شیعه در امان فاطمه
ما نمک گیریم... محشر در جنان فاطمه...
... غیر کوثر در پی جام حلالی نیستیم
شیخ آورده حدیثی را که از پیغمبر است:
از صراطِ روز محشر رد شدن دردسر است
برگ تضمین عبور از آن ولای حیدر است
غافل از این نقل زیبای امالی نیستیم ¹
باطن سیر به سوی حق همان سیر علی است
بیشتر از ما خدا گوینده ی خیر علی است
هر کجا باشیم راه حق مگر غیر علی است؟!
حق مداریم و پی هر قیل و قالی نیستیم
ذاکر عشقیم با قرآن، اسیر احمدیم
آیه آیه راوی خط غدیر احمدیم
با برائت از سقیفه در مسیر احمدیم
پیرو آن دو خبیثِ لاابالی نیستیم
پیر عشقیم امتحان عاشقی پس داده ایم
نام حیدر که وسط باشد همه آماده ایم
عبد دربار نجف هستیم، رعیت زاده ایم
ما علی داریم بی مولی الموالی نیستیم
شمس تابان امامت منجلی باشد بس است
یک ولی الله در عالم ولی باشد بس است
نائب صاحب زمان سید علی باشد بس است
با ولی باشیم در راه ضلالی نیستیم
هم چنان پای همان قول و قرار سابقیم
در نگهداری از این مکتب سراپا عاشقیم
راوی دین با روایات امام صادقیم
غیر از این شیوه پی کسب تعالی نیستیم
می رسد بوی غریبی از مدینه با نسیم
در کنار گنبد و ایوان طلای یک حریم
طرح صحن جامع شیخ الائمه می کشیم
بی خیال آن حریم و آن اهالی نیستیم
آخرش این فتنه را از ریشه در می آوریم
حرف آل الله باشد بال و پر می آوریم
سر بخواهند این قبیله کوه سر می آوریم
بنده ایم و اهل ترک امتثالی نیستیم
عاقبت همدرد یار بی قرینه می شویم
دسته جمعی کارگرهای مدینه می شویم
مرهمی کوچک برای زخم سینه می شویم
منتظر هستیم، اهل بی خیالی نیستیم
محمدجواد شیرازی
۱. شیخ طوسی در کتاب امالی از پیامبر اکرم (صلی اللّه علیه و آله و سلّم) نقل می کند:
هنگامی که روز قیامت می شود و صراط بر روی جهنم نصب می گردد. هیچ کس نمی تواند از روی آن عبور کند مگر اینکه جوازی در دست داشته باشد که در آن ولایت امیرالمؤمنین (علیه السلام) باشد و این همان است که خداوند می گوید: «و قفوهم انهم مسئولون»
@deabel
#تخریب_بقیع
ای مدینه جلوگاه کبریا
ای تجلی گاه انوار خدا
ای مدینه ای تو مشکوی بهشت
عطر خاکت خوشتر از بوی بهشت
ای زمینت لاله زار اهلبیت
ای امین و راز دار اهلبیت
ای حریمت قبله گاه اهل دل
ای نسیمت با رگ جان متصل
ای به گِردَت کعبۀ دل در طواف
خفته در تو اسوۀ شرم و عفاف
در تو خورشید نبوت خفته است
درتو ناموس ولایت خفته است
“نقش هستی نقشی از ایوان توست”
“آب و باد و خاک سرگردان توست”
ای گلستان گل و آلاله ها
ای نیستان تمام ناله ها
ای وصیتنامۀ درد علی
نخل هایت دست پرورد علی
ای مدینه جانِ جان ما توئی
آیه های صبر را معنا توئی
ناله های مرتضی در گوش توست
هستی او خفته درآغوش توست
لب گشا از محنت زهرا بگو
از غم و درد علی با ما بگو
فاش کن آن گوهر ناسفته را
راز های گفته و ناگفته را
گرکه عمری سخت پابند توام
چون «وفائی» آرزومند توام
سید هاشم وفایی
@deabel
#تخریب_بقیع
صحنهای بس جان فزا و دل نشین دارد بقیع
رنگ و بو از لالههای باغ دین دارد بقیع
گشته دامانش زیارتگاه قرص آفتاب
سایه از بال و پر روح الامین دارد بقیع
ز آسمان وحی دارد در بغل خورشیدها
گر چه جا در دامن خاک زمین دارد بقیع
تا چراغش قبر بی شمع و چراغ مجتی است
روشنی در دیده اهل یقین دارد بقیع
خرمنی از مشک جنّت بر سر هر تل خاک
از غبار قبر زین العابدین دارد بقیع
تا توسل بر مزار حضرت باقر برند
یک جهان دل در یسار و در یمیم دارد بقیع
صادق آل محمد خفته در آن خاک پاک
راستی فیض از امام راستین دارد بقیع
لالةِ عبّاسی از دامان پاکش سرزند
خُرّمی از تربت امّالبنین دارد بقیع
قبر ابراهیم را بگرفته در آغوش جان
فیضها از پیکر آن نازنین دارد بقیع
خاک آن صحرا صدف، دُرّ فاطمه بنت اسد
گوهری چون مادر جبل المتین دارد بقیع
پیکری گم گشته در اشک امیرالمومنین
لالهای از رحمةٌ للعالمین دارد بقیع
بر مشام (میثم) آید بوی قبر فاطمه
سینهای خوشبو تر از هلد برین داردبقیع
استاد حاج غلامرضا سازگار
@deabel
#تخریب_بقیع
عادت به گنبد داده ام چشم ترم را
این بارگاه اما به هم زد باورم را
در روضه ات می سوزم و امیدوارم
بادی به سویت آورد خاکسترم را
سنگین شده بر شانه هایم، می گذارم
روی ضریحی که نمی بینم، سرم را
آباد کردی خانه ام را، زیر دینم
باید بسازم پس برای تو حرم را
با اشک هایم حوض می سازم در این صحن
این گونه می سازم بهشت و کوثرم را
دارایی ام را پای گنبد می گذارم
حتی النگوی طلای دخترم را
می آید آن روزی که قدر سجده جا نیست
هر قدر می گردد سرم دور و برم را
جبریل هم می آید و می خواهد این را:
بگذار زیر پای زائرها پرم را ...
چیزی نمانده تا زمانی که بکوبم
بر بام کعبه پرچم یا حیدرم را
آل سعودی نیست دیگر می توانم
راحت ببوسم آستان دلبرم را
آن روز می خوانم چه زیبا در بقیعت
با سجده بر تربت نماز آخرم را
داود رحیمی
@deabel
#تخریب_بقیع
از صفای ضریح دم نزنید
حرفی از بیرق و علم نزنید
گریههای بلند ممنوع است
روضه که هیچ سینه هم نزنید
کربلا رفتهها کنار بقیع
حرفی از صحن و از حرم نزنید
زائری خسته ام نگهبانان…
…به خدا زود میروم نزنید
زائری داد زد که نا مردان
تازیانه به مادرم نزنید
غربت ما بدون خاتمه است
مادر ما همیشه فاطمه است
کاش درهای صحن وا بشود
شوق در سینهها به پا بشود
کاش با دست حضرت مهدی
این حرم نیز با صفا بشود
کاش با نغمه حسین حسین
این حرم مثل کربلا بشود
در کنار مزار ام بنین
طرحی ازعلقمه بنا بشود
پس بسازیم پنجره فولاد
هر قدر عقده هست وا بشود
چارتا گنبد طلایی رنگ
چارتا مشهد الرضا بشود
این بقیعی که این چنین خاکی است
رشک پروانههای افلاکی است
در هوایش ستاره میسوزد
سینه با هر نظاره میسوزد
هشت شوال آسمان لرزید
دید صحن و مناره میسوزد
بارگاه بقیع ویران شد
دل بی راه و چاره میسوزد
این حرم مثل چادر زهراست
که در اینجا دوباره میسوزد
این حرم مثل خیمهی زینب
که در اوج شراره میسوزد
سالها بعد قدری آن سوتر
چند قرآن پاره میسوزد
مجید تال
@deabel
#تخریب_بقیع
دلم شورِ دمادم دارد اینجا
هوای گریه نَم نَم دارد اینجا
دلِ من روشن از نورِ حضور است
صفای سعی و زمزم دارد اینجا
به یادِ گل رخان با سینه ی درد
هزاران غصه و غم دارد اینجا
نمی پرسد کسی از حالِ زارش
نه همراهی نه محرم دارد اینجا
ندارد هم زبانی، هم نشینی
بسی اندوه و ماتم دارد اینجا
نشسته خسته و غمگین کناری
که یاری مهربان کم دارد اینجا
هستی محرابی
@deabel
#تخریب_بقیع
مینویسم کمی از لحنِ گرفتارِ بقیع
کمی از حالِ خودم ، ساحتِ خونبارِ بقیع
زائری خسته و سَرگشته و بیمارِ بقیع
میگذارد سَرِ خود را ، سَرِ دیوارِ بقیع
لَعنتُ اللّه به اولادِ ابوسفیان ها
شِمرها ، حرمله ها ، در همه ی دوران ها
خواست آرام بگیرد دلِ بارانیِ او
رنگِ اِحرام بگیرد دلِ بارانیِ او
زِ لبش کام بگیرد دلِ بارانیِ او
ختمِ انعام بگیرد دلِ بارانیِ او
چوبِ نامرد رسید و به سَرَش خورد ولی...
دست کوتاه نکرد از کَرَمِ خوانِ علی
باز هم رو به بقیع ، گریه کنان... بی تابی
دست بَر سینه ، دو تا چَشم ، پُر از بی خوابی
نه حَرَم ، گنبد و گلدسته ، نه حوضِ آبی
قبرِ اولادِ علی بود و شبی مهتابی
اشک میریخت ، به لب ذِکرِ ”حسن جانی” داشت
خاطراتی زِ سَفَرهای خراسانی داشت
ناگهان مرغِ دلش راهیِ مشهد شد و بعد...
از دَرِ "شیخِ طبرسی"ِ حَرَم رَد شد و بعد...
سخت ، مشغولِ «أَأَدْخُلْ به محمد؟» شد و بعد...
اشک ، بینِ حَرَم و چَشمِ تَرَش سَد شد و بعد...
السّلام حضرتِ سلطان ، به فدایت پدرم
سال ها در پِیِ این بارگهت دَر به دَرَم
اشک میریخت ، کمی دردِ دلش وا میکرد
وسطِ گریه ی خود ، طرحِ معمّا میکرد
زیرِ لب "آمدم ای شاه" که نجوا میکرد...
دلش آرام شد و خوب تماشا میکرد
چه حریمی و عجب صحن و سرایی آقا
تو مُلَقّب به غَریبُ الغُرَبایی آقا...؟
نوبتِ جامعه شد ، لحظه ی دیدار رسید
وقتِ دل دادنِ بَر حضرتِ دلدار رسید
راه را باز کن ای گُل ، به دَرَت خار رسید
باز هم زائرِ آلوده ی هر بار رسید...
بینِ این جامعه ی گرم ، دلش پَرپَر شد
بُرد نامِ حسن و... باز دو چشمش تَر شد
داشت اطرافِ حَرَم ، مرثیه خوانی میکرد
اشک ها از دلِ او خانه تکانی میکرد
وسطِ گریه کمی یادِ جوانی میکرد
پیشِ اربابِ خودش چربْ زبانی میکرد
دست دَر پنجره انداخت ، که آرام شود
مثلِ یک مرغِ نشسته به سَرِ بام شود...
آه... از خواب پرید و جگرش تیر کشید
چند تا صورتِ قبری که به تصویر کشید...
فکر او دستِ قضا بود ، به تقدیر کشید
خواب هایش همه انگار به تعبیر کشید
زیرِ لب گفت: «حسن جان به خداوند قسم،
میشوی صاحبِ یک گنبدِ زیبا و حَرَم...»
پوریا باقری
@deabel
بسمالله الرحمن الرحیم
به مناسبت #سالروز_تخریب_بقیع
#قبرستان_بقیع
#علی_ساعدی
▶️
زائرت هر روز تنها آفتاب است ای بقیع
آفتاب ازدیدنت قلبش کباب است ای بقیع
از تو پیدا غربت اولاد زهرای بتول (س)
درتو پنهان گنجهای بوتراب(ع) است ای بقیع
@hosenih
بس که آزردند گلهای رسول الله(ص) را
سهم ما از گلشن زهرا(س) گلاب است ای بقیع
رازها در سینه داری از ذوی القربی ، بگو
روضه خوانی کن که وقت انقلاب است ای بقیع
ازشب دفن حسن(ع) ازتیر وتابوت وبدن
در دلت اندوه ورنج بی حساب است ای بقیع
ای مدینه درد ما از پشت در آغاز شد
درد ما دست امامی درطناب است ای بقیع
درد ما محرومیِ دنیاست ازاحسان وعدل
درد مامهجوریِ اسلاب ناب است ای بقیع
برج شیطان در کنار کعبه قدافراشته
درتو قبر قبله دلها خراب است ای بقیع
@hosenih
فتنه ی آل سعود و نقشه ی قوم یهود
بعد ازاین باجهد ما نقش ِ برآب است ای بقیع
شب گذشت ونوبت نور آمد و صبح ظهور
عالمی درانتظار" آفتاب " است ای بقیع
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسمالله الرحمن الرحیم
#امام_حسن_مجتبی_ع_مناجات
#امام_حسن_مجتبی_ع_شهادت
#قبرستان_بقیع
#سیدپوریا_هاشمی
▶️
صبا تو که سحر از کوی ما گذر داری..
خبر ز گریهی عشاق در سحر داری
به گردن تو فتاده همیشه زحمت من
ببر سلام مرا تا بقیع پیش حسن
@hosenih
بگو که ای شه بی کس گدای دربه دری...
پیام داده به این آستان به خون جگری...
که قبر خاکی تو گرچه آتش دلهاست
غریب ماندن تو باطناً به گردن ماست..
مگر نه اینکه تو در قلب ها حرم داری
به قلب سینه زنان گنبد و علم داری
مگر قرار نشد کمتر اشتباه کنیم
برای خاطر عشق تو کم گناه کنیم
بکاء ما همه تبدیل بر تباکی شد
مزار تو به دل شیعه نیز خاکی شد
به جای تو سوی آتش شتاب کردم من
به سهم خود حرمت را خراب کردم من
کریم هستی و عالم به تو بدهکارند
تو بی حرم شدی اما همه حرم دارند
حرم نداری نه! تو حرم نخواسته ای
ز روزگار خودت غیر غم نخواسته ای
بقیع سینه زن روضه های افلاکی ست
بقیع روضهی مکشوف چادر خاکیست
گلاب یعنی تو، اضطراب یعنی تو
و بعد فاطمه خانه خراب یعنی تو
زحلقه ی تو همان کودکی نگین افتاد
همینکه مادرتان پشت در زمین افتاد
به باغ عاطفه ها بی امان شرر میرفت
به روی شاخه گلی پای چهل نفر میرفت
@hosenih
به کینه ی دلشان هیچ دست رد نزدند
دگر به هیچ زنی اینچنین لگد نزدند
امان ز غربت تو پای غم محک خوردی..
تو قبل فاطمه در کوچه ها کتک خوردی..
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسمالله الرحمن الرحیم
به مناسبت #سالروز_تخریب_بقیع
#حضرت_زهرا_س_شهادت
#قبرستان_بقیع
#عبدالحسین_میرزایی
▶️
در بقیع قبر حسن آوار شد
هرچه شد بین در و دیوار شد
آسمان شهر یثرب تار شد
هرچه شد بین در و دیوار شد
صحن اینجا کمتر از جنت نبود
(بشکند دستی که ویرانش نمود)
چشم اهلالبیت گوهر بار شد
هرچه شد بین در و دیوار شد
@hosenih
قبر فرزندان زهرا شد خراب
روزها تابد بر آنها آفتاب
بیتالاحزان قصّه اش تکرار شد
هرچه شد بین در و دیوار شد
اشک خون میریزد از چشم ترم
مثل مادر شد حسن هم بی حرم
تربتش بی خادم و زوار شد
هرچه شد بین در و دیوار شد
آن بقیع با صفا یادش به خیر
آن ضریح دلربا یادش به خیر
از جفا پامال آن گلزار شد
هرچه شد بین در و دیوار شد
چار قبر نازنین یادش به خیر
تربت امالبنین یادش به خیر
حال با خاک زمین هموار شد
هرچه شد بین در و دیوار شد
چادر مادر اگر خاکی نبود
اینچنین قبر پسر خاکی نبود
هر چه بر آل نبی آزار شد
هرچه شد بین در و دیوار شد
دومی باب جسارت را گشود
قصد نبش قبر زهرا را نمود
خون به قلب حیدر کرار شد
هرچه شد بین در و دیوار شد
با همان دستی که زهرا را زدند
شعله بر کاشانه مولا زدند
قبر فرزندانشان آوار شد
هرچه شد بین در و دیوار شد
در همین جا نیمهی شبها علی
ناله میزد از غم زهرا علی
بعد زهرا بی کس و بی یار شد
هرچه شد بین در و دیوار شد
در همین جا پیش چشم مرد و زن
تیر باران شد تن پاک حسن
مثل مادر پیکرش خونبار شد
هرچه شد بین در و دیوار شد
از همین جا دود و آتش پا گرفت
کربلا دامان دخترها گرفت
عمه سادات کارش زار شد
هرچه شد بین در و دیوار شد
@hosenih
گر نمیشد کشته محسن پشت در
اصغری در خون نمیزد بال و پر
تیر کین همدست با مسمار شد
هرچه شد بین در و دیوار شد
پای زهرا باز شد در کوچه ها
بسته شد دستان زینب از جفا
از همین جا راهیِ بازار شد
هرچه شد بین در و دیوار شد
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e