هدایت شده از یاران وفادار
🍄رمان جذاب #رهایی_ازشب🍄
قسمت ۳۳
_هه! یادمہ همون شب از سحر ونسیم پرسیدم نظرشون راجع به قیافہ ی من چیه؟
نسیم ساڪت بود
ولے سحر گفت
_چشمهایے به زیبایی چشمهات ندیدم.
نسیم رو وادار ڪردم نظرشو بگه.
گفت
-جذابے ولے با این ریخت وقیافہ عین احمقها بنظر میرسی راست میگفتن.
🍃🌹🍃
اونها از صبح تا شب خرج قرو فرشون میکردند و انصافا خیلے خوش تیپ و خوش قیافه بودند.
سحرمهربان تر بود. وقتے دید سڪوت ڪردم انگار احساس ضعف و حقارتم را فهمید.
گفت:
_از فردا میتونے چندتا از لباسهای منو قرض بگیرے بریم بیرون.
نسیم مخالف بود .میگفت
_ لباسهاتو پسرها دیدند. اگہ تن عسل ببینند میفهمند براے توست.
به غرورم برخورد. گفتم
_از فردا میگردم دنبال ڪار
🍃🌹🍃
گشتم یه ڪار نیمہ وقت با حقوقیےڪه فقط ڪفاف رسیدگے به خودمو میداد پیدا کردم.
فرداے روزے ڪه حقوقم رو گرفتم با دوستام رفتم دنبال لباس و لاڪ ولوازم آرایشے میخواستم همہ جوره عین اونا بشم.
فڪر میڪردم اگه مثل اونا بشم دیگه همہ چے حله .غصه هام.تنهایی هام، خلا های روحیم تموم میشه.
ولے تموم نشد.احساس لذت بود.ولے باقے چیزها نبود.
🍃🌹🍃
بدتراز همه وقتے بود که دایے کوچیکم منو با اون وضع وحال تو خیابون دانشگاه دید.با ناباورے نیگام میکرد. پرسید
_خودتے؟
دلش میخواست بگم نه ولے من سرمو پایین انداختم. #خجالت_ڪشیدم.
گفت :
_حیف اون مادرو پدر
همین دیگہ نپرسید #چرا؟
نپرسید #دردت چے بود کہ این شدے؟
یا دست ڪم ازخودش هم نپرسید ڪه تا حالا ڪجا بوده؟
چرا اینهمہ مدت ازم غافل بوده؟
نپرسید اگر ما ڪنارش بودیم شاید رقیه سادات اینطورے نمیشد.
بعد رفت از پاقدم خوب داییم سرو کله ی ڪل فامیل حتےسرو کلہ ی مهرےهم پیداشد.
همه اومده بودند تابلوی نقاشے شده ی آسد مجتبی رو ببینند و لب گاز بگیرن که واااای بببین دختر آسد مجتبی به چہ وضعے گرفتارشده؟
و با چهارتا فحش و درے ورے بزارن برن..
رفتن مثل اول ڪه نبودن
🍃🌹🍃
من موندم و دوستایے که همہ چیز من شده بودن تو اون روزها و مهمونے های گاه و بیگاه شده بود مرحمے برای قلب و روح جریحہ دار شده ام.
🍃🌹🍃
سال آخر دانشگاه بودم.
اوضاع مالیم درست حسابے نبود. سحرمیخواست برگرده شیراز و ما دیگه خونه ای نداشتیم.
من ونسیم تو بدشرایطے بودیم همون موقع بود که نسیم بهم یاد داد که چطورے ادعاے میراث ڪنم و با کمک دوستهاے وڪیلش تونستم سهم الارثم رو از مهرے بگیرم و خونه ی کوچیکے بخرم و حداقل خیالم راحت باشه یہ سقفے بالاسرمہ ولی با خونه ی خالے نه میشد شڪم سیر ڪرد نه خرج تحصیلم در میومد.
ڪار درست وحسابے ای هم کہ پول مناسبے توش باشه گیرم نمیومد.
نمیدونے چقدر اون سال بهم سخت گذشت..
نسیم پدرے داشت کہ مثل ڪوه پشتش بود و مادرے کہ همیشه بهش زنگ میزد وحالشو میپرسید.
هرچند کہ قدر اونها رو نمیدونست و بہ دلایل خیلے بے اهمیت ازشون متنفر بود و میخواست اونها رو نبینه ولے بالاخره سایه ی بزرگتر بالاے سرش بوداما من.
من خیلے تنها بودم فاطمه خیلےتنها
🍃🌹🍃
یه روز نسیم با دوست پسرش ڪه بچہ ی زرنگ وباهوشے بود ازم پرسیدند
_اگہ با یک پسر پولدار دوست شم عرضہ دارم اونو نگهش دارم و اونو شیفته ی خودم کنم؟
من کمے فڪر ڪردم و با توجه بہ شناختے ڪه از درون مخفے خودم داشتم گفتم :
_آره ڪاری نداره
هردوشون خندیدند. مسعود دوست پسر نسیم گفت:
_اگہ بتونے دخترڪه نونت تو روغنه
احتیاجے به ڪار ندارے و میتونے حداقل خرج زندگیتو تامین کنے
اولش فک ڪردم شوخے میکنند ولے اونها جدے بودند.مسعود گفت :
_تو،هم جذابے، هم زیبا.بیشتر دخترهاے تهرانی حتی از نوع خانواده دارش فقط از همین طریق تو تهران زندگیشونو میگذرونن
نسیم به مسعود گفت:
_عسل نمیتونہ زیادے سادست.
مسعود اما میگفت
_شرط میبندم روش
🍃🌹🍃
ومن قربانے یک شرط بندی احمقانہ شدم و براے اینڪه بہ نسیم اثبات ڪنم من هم جذاب و زیبا هستم
تمام توان خودم رو بڪار گرفتم
تا قلب اون پسر پولدارے ڪه مسعود برام انتخاب ڪرده بود رو بہ دست بیارم.
اولش قسم میخورم فقط ڪه در ظاهر امر پیروزی با من بود و روز به روز در ڪارم خبره تر میشدم ولی من خیلے چیزها رو باختم.
خیلے چیزها. ..
👈 #ادامه_دارد....
#رمان #رهایی_از_شب
✍ نویسنده ؛ « #ف_مقیمی »
#کپی_با_ذکر_نویسنده_جایز_است
🌟اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌟
⃟🇮🇷
خيلي قشنگه حتما بخونید
ﯾﻪ ﭼﯿﺰﺍﯾﯽ..
ﺍﮔﻪ ﺑِﺸﮑﻨﻪ، ﺑﺎ ﻫﯿﭻ ﭼَﺴﺒﯽ نِمیشه ﺩُﺭﺳﺘﺶ ﮐﺮﺩ، مثلِ.. "دل آدما"
ﯾﻪ ﭼﯿﺰﺍﯾﯽ..
ﺍﮔﻪ ﺑِﺮﯾﺰﻩ،ﺑﺎ ﻫﯿﭻ ﭼﯿﺰﯼ ﻧِﻤﯿﺸﻪ جَمعش ﮐﺮﺩ،
ﻣﺜﻞِ... "آبرو"
ﯾﻪ ﭼﯿﺰﺍﯾﯽ..
ﺭﻭ ﺍﮔﻪ ﺑُﺨﻮﺭﯼ،ﺑﺎ ﻫﯿﭻ چیزی ﻧِﻤﯿﺘﻮﻧﯽ ﺑِﺮﯾﺰﯾﺶ ﺑﯿﺮﻭﻥ، مثلِ... "مال بچه یتیم"
ﯾﻪ ﭼﯿﺰﺍﯾﯽ..
ﺭﻭ ﺍﻭﻧﺠﻮﺭﯼ ﮐﻪ ﺑﺎﯾﺪ ﻗَﺪﺭﺷﻮ ﻧِﻤﯿﺪﻭﻧﯽ،
مثلِ...."پدر و مادر"
ﯾﻪ ﭼﯿﺰﺍﯾﯽ..
ﺭﻭ ﻧِﻤﯿﺸﻪ ﺗَﻐﯿﯿﺮ ﺩﺍد، ﻣﺜﻞِ... "گذشته"
ﯾﻪ ﭼﯿﺰﺍﯾﯽ..
ﺭﻭ ﺑﺎ ﻫﯿﭻ پوﻟﯽ ﻧِﻤﯿﺸﻪ ﺧَﺮﯾﺪ، ﻣﺜﻞِ..."ﻣُﺤﺒﺖ"
ﯾﻪ ﭼﯿﺰﺍﯾﯽ...
ﺭﻭ ﻧَﺒﺎﯾﺪ ﺍﺯ ﺩَﺳﺖ ﺩﺍﺩ، ﻣﺜﻞِ..."دوستِ ﻭﺍﻗِﻌﯽ"
ﯾﻪ ﭼﯿﺰﺍﯾﯽ..
ﺭﻭ ﻧِﻤﯿﺘﻮﻧﻢ ﺗَﺤﻤﻞ ﮐﻨﻢ،
ﻣﺜﻞِ..."ﺁﺩﻣﺎﯼِ ﭼﺎپلوﺱ ﻭ ﺩﺭﻭﻏﮕو"
ﯾﻪ ﭼﯿﺰﺍﯾﯽ..
ﻫَﺰﯾﻨﻪ ﻧﺪﺍﺭﻩ، اﻣﺎ ﺧﯿﻠﯽ ﺣﺎﻝ ﻣﯿﺪﻩ،
ﻣﺜﻞِ..."ﺧَﻨﺪﯾﺪن"
ﯾﻪ ﭼﯿﺰﺍﯾﯽ..
ﺧﯿﻠﯽ ﮔِﺮﻭﻧﻪ، ﻣﺜﻞِ...."تاوان"
ﯾﻪ ﭼﯿﺰﺍﯾﯽ..
ﺧﯿﻠﯽ تَلخه، ﻣﺜﻞِ...."ﺣَﻘﯿﻘﺖ"
ﯾﻪ ﭼﯿﺰﺍﯾﯽ..
ﺧﯿﻠﯽ ﺳَﺨﺘﻪ، مثلِ...."ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺑﻮﺩﻥ"
ﯾﻪ ﭼﯿﺰﺍﯾﯽ..
ﺧﯿﻠﯽ ﺯِﺷﺘﻪ، ﻣﺜﻞ..ِ.."ﺧﯿﺎﻧﺖ"
ﯾﻪ ﭼﯿﺰﺍﯾﯽ..
ﺧﯿﻠﯽ ﺑﺎ ﺍَﺭﺯﺷﻪ، ﻣﺜﻞِ...."ﻋِﺸﻖ"
ﯾﻪ ﭼﯿﺰﺍﯾﯽ..
ﺗﺎﻭﺍﻥ ﺩﺍﺭﻩ ﻣﺜﻞِ...."ﺍِﺷﺘﺒاه"
یه چیزی..
هَمیشه هَوامون رو داره،
مثلِ...."خداااا"
╭────➺𓆩᳦᳣ 🌱🥰آرامش باخدا ╰───────────────
〇⠀ ⎙⠀ ⌲
ᴸⁱᵏᵉ ˢᵃᵛᵉ ˢʰᵃʳᵉ
ﺍﺯ ﺳﻪِ ﺗﺎ " ﺝ " ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺑﺘﺮﺱ:
🔹ﺟﻬﻞ ...
🔸ﺟﻨﮓ ...
🔹ﺟﻔﺎ ...
ﺑﺮﺍﯼ ﺳﻪِ ﺗﺎ " ﻭ" ﺍﺭﺯﺵ ﻗﺎﺋﻞ ﺑﺎﺵ:
🔸ﻭﻗﺖ ...
🔹ﻭﻓﺎﺩﺍﺭﯼ ...
🔸ﻭﺟﺪﺍﻥ ...
ﺗﻮِ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻋﺎﺷﻖِ ﺳﻪ ﺗﺎ " ﺹ" ﺑﺎﺵ:
🔹ﺻﺪﺍﻗﺖ ...
🔸ﺻﻠﺢ ...
🔹ﺻﻔﺎ ...
ﺳﻪِ ﺗﺎ " ا " ﺭﺍ ﺩﺭ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﻧﺪﻩ :
🔸اﻣﯿﺪ ...
🔹ﺍﺻﺎﻟﺖ ...
🔸ﺍﺩﺏ ...
ﺳﻪ ﺗﺎ "ﺵ" ﺗﻮِ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺧﯿﻠﯽ ﺗﺄﺛﯿﺮ ﺩﺍﺭﻩ:
🔹ﺷﮑﺮﺧﺪﺍ ...
🔸ﺷﺎﻧﺲ ...
🔹ﺷﻬﺎﻣﺖ ...
ﺳﻪِ ﺗﺎ "ﺥ" ﺭﺍ هيچ وﻗﺖ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﻧﮑﻦ:
🔸ﺧــــــــﺪﺍ ...
🔹ﺧﻮﺑــﯽ ...
🔸ﺧﻨــﺪﻩ ...
ﺁﺭﺯﻭﯼِ ﻣﻦ ﺑﺮﺍﯼ ﺷﻤﺎ، ﺳﻪِ ﺗﺎ "ﺳﯿﻦ "
🔹ﺳﻌﺎﺩﺕ ...
🔸ﺳﻼﻣﺖ ...
🔹ﺳﺮبلندی
🌹دعای قبل از اذان :🌹
«اَللَّهُمَّ إنِّي اَسْأَلُكَ حُسْنَ الخاتِمَةِ.»
خدایا من از تو یک پایان خوب میخواهم.
🙏🙏🙏🙏🙏🙏
خواص استفاده از نوره یاواجبی اصل وسنتی
اصلا فلسفه نوره گذاشتن فقط رفع موی زائد نیست....خارج کردن مواد زائد بدن از نقاط مختلف بدن هست.
چرا وقتی خانم ها اصلاح میکنند صورتشون جوش میزنه،چون سودا و مواد اضافه از طریق منافذ باز شده خارج میشه.
ویاجاهایی که اصلاح میکنید تیره میشه ازنوره استفاده کنید تاتیرگی برطرف شود.👌
❗نوره یعنی شیمی درمانی طبیعی.
وقتی نوره زیر بغل گذاشته میشه نور چشم زیاد میشه....کتفها قوی میشه و زن دچار سرطان سینه نمیشه، چون مواد سودا از اون ناحیه تخلیه میشن.
سرطان مقدمه اش تجمع مواد سوداوی دریک نقطه است....وقتی سودا تخلیه بشه سرطان هم بوجود نمیادش.
❗وقتی زیربغل و شکم نوره گذاشته میشه علاوه بر رفع موی زائد...بیماریهای کلیه...مثانه....دستگاه تناسلی وپروستات نیز کم میشن.....لذت بیشتری در امور زناشویی برده میشه..
کسانی که تندخو و بداخلاق هستن....کف پاهاشون نوره بمالند در حمام 5 دقیقه بعد بشویند....پا محل تجمع سوداست....چون هم اندام انتهایی است...وهم جاذبه زمین مدام خون و مواد زائد رو به سمت خودش میکشه.
❗وقتی میخوای نوره بزنی اول کمی از اون رو به بینی بمالید....تنفس فوری مواد ضد سرطان نوره رو وارد خون میکنه....مثل آرسنیک.
❗نوره همون واجبی است....واجبین....از واجبات
نوره همون واجبی است....واجبین....از واجبات بوده در نزد مردم.
هر روز نوره بذارید....نشد یک روز درمیان....نشد هفته...نشد ماه...پول قرض کنین واسه نوره.
طب اسلامی با کندن مو مخالفه....اصلا بحث از بین رفتن موها فرع ماجراست....مهم تأثیرات نوره روی خون هستش.
❗اونهایی که سل داشته باشن کل بدن تا کتفشون رو نوره میذاریم.
ولی نوره بوی بدی داره؟!!
ما با همون بوی بد کار داریم اصلا....حمام های قدیم اتاقکهای کوچکی داشتن که سقف داشتن و جای یه نفر بودش....در رو میبستن تا همه اش این بو تنفس بشه...
🚫کلا مطالب وتصاویر موجوددرکانال ها کپی بدون ذکر ID و منبع ممنوع
باماباشیددوستان 🍃💐
لطفا اطلاع رسانی کنیددوستان💐
👇
ایدی جهت ارسال👈 تصاویر و خواص گیاهان دارویی