ازخاک تاافلاک
🌼🌸🌼🌸🌼🌸 🌸🌼🌸🌼🌸 🌼🌸🌼🌸 🌸🌼🌸 🌼🌸 🌸 📝 #رمان_عاشقانه_مذهبی_جانم_میرود #قسمت_صد_و_هشتاد_و_نه سریع چشمانش را
🌼🌸🌼🌸🌼🌸
🌸🌼🌸🌼🌸
🌼🌸🌼🌸
🌸🌼🌸
🌼🌸
🌸
📝 #رمان_عاشقانه_مذهبی_جانم_میرود
#قسمت_صد_و_نود
شهاب لبخندی زد و مهیا را از خود دور کرد و با لبخند نگاهی به چهره ی او انداخت ،مهیا دستش را بالا آورد و زخم ابروی شهاب را نوازش کرد و آرام با صدای لرزانی گفت:
ــ کجا بودی شهاب؟تو این ده روز چه اتفاقی افتاد،چه بلایی سرت اومده؟؟
شهاب به چشمان خیس مهیا که آماده ی بارش بودند خیره شد و با اخم گفت :
ــ یه قطره اشک بریزی ،به مولا قسم هیچی تعریف نمیکنم
مهیا نفس عمیقی کشید و سری تکون داد شهاب لبخندی زد و دستان مهیا را در دست گرفت و فشرد :
ــ شب رفتیم عملیان اول یه گروه شیش نفره وارد عمل شد که من یکی از اونا بودم اما درگیری پیش اومد و بین ورود ی ها و گرو بعدی فاصله زیادی افتاد ،ما فقط شیش نفر بودیم و اونا الله واعلم ...، من اولین نفر بودم که تیر خوردم ،اونم تو کتفم
نگاه مهیا سریع به کتف شهاب کشیده شد!
ــ تیراندازی برام سخت شده بود ،دوتا از بچه ها بلافاصله تیر خوردن وشهید شدند. منو اون سه نفر عقب نشینی کردیم ولی اونا دنبالمون اومدن ،از منطقه دور شده بودیم و به روستایی نزدیک شده بودیم که یه تیر دیگه تو پام خورد،خون زیادی از دست داده بودم و سرم گیج می رفت لحظه آخر فقط احساس کردم روی زمین افتادم و دیگه
چیزی نفهمیدم
مهیا منتظر به صورت شهاب خیره شده بود، شهاب نفس عمیقی کشید و ادامه داد؛
ــ وقتی به هوش اومدم تو یه خونه تو روستا بودم،مثل اینکه فک میکنن من مردم و به دنبال اون سه نفر میرن و
الان فهمیدم که اون سه نفر هم شهید شدند ،تو این فاصله دو تا از پیرمردای روستا متوجه من میشن و منو به خونشون میبرن،اول تعجب کردم چون میدونستم این منطقه تحت کنترل داعشه و اونا چطور جرات کردند منو اینجا آوردن چون ممکن بود هر لحظه خونه رو تفتیش کنن وقتی از اونا پرسیدم گفتن که داعشیا فهمیدن من زنده ام و در به در دنبال من هستن اما خوشبختانه خانه ی یکی اهالی روستا مخفیگاه زیر زمینی داره و منو اونجا قایم کردند
ــ چرا این کارو کرده بودند اگر اونا میفهمیدن بی شک همه اهالی روستا رو میکشتن!!
ــ منم تعجب کردم اما بعد پیرمرد برام تعریف کرد که داعشیا چندتا از دخترای جوون روستارو میبرن که بچه های ما متوجه میشن و طی یه عملیات دخترا رو سالم برمیگردونن و اهالی روستا همیشه خودشونو مدیون بچه ها ی ما میدونن و با این کار میخواستن یه جوری جبران کنن
ــ چرا شهین جون اینقدر بی تابی می کرد پس؟؟من فک میکردم تو .
حتی به زبون آوردنش هم سخت بود.
ــ من چی ؟به شهادت رسیدم؟
مهیا سری تکان داد!!
ــ یه عملیاتی دو روز پیش انجام شد که آرش هم بود که اون روستا رو از دست داعش گرفتند و آرش بود که منو پیدا کرد حال من خیلی بد بود اونقدر که امیدی به زنده بودن من نبود ،برای همین به مامان گفته بودن که من شهیدشده بودم ،مامان ازشون خواسته بود خبرت نکنن،امروز صبح مامانم با دیدنم از حال رفت،هنوزم غیر از تو و مادرم کسی خبر نداره .
#ادامه_دارد....
✍نویسنده: #فاطمه_امیری
💐💖الّلهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج💖💐
╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮
🌿 @Azkhaktaaflak 🌿
╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
🌸
🌼🌸
🌸🌼🌸
🌼🌸🌼🌸
🌸🌼🌸🌼🌸
🌼🌸🌼🌸🌼🌸
ازخاک تاافلاک
🌼🌸🌼🌸🌼🌸 🌸🌼🌸🌼🌸 🌼🌸🌼🌸 🌸🌼🌸 🌼🌸 🌸 📝 #رمان_عاشقانه_مذهبی_جانم_میرود #قسمت_صد_و_نود شهاب لبخندی زد و مهیا
🌼🌸🌼🌸🌼🌸
🌸🌼🌸🌼🌸
🌼🌸🌼🌸
🌸🌼🌸
🌼🌸
🌸
📝 #رمان_عاشقانه_مذهبی_جانم_میرود
#قسمت_صد_و_نود_و_یک(پایان)
مهیا نگاهی به پا و دست شهاب انداخت و خوشحال لبخندی زد،شهاب کنجکاو پرسید:
ــ به چی فکر میکنی که چشمات اینطور برق میزنن؟؟
مهیا دستی به گچ پای شهاب کشید و گفت:
ــ حالا که اینطور درب و داغون شده دیگه نمیری درست میگم؟
شهاب بلند خندید و گفت:
ــ اولا درب و داغون خودتی ،خجالت نمیکشی اینطور به شوهرت میگی
و با شوخی ادامه داد:
دوما ،این همه فرماندهی عملیات به عهده ی من بود و با موفقیت انجام شده ،انتظار نداری که منو خونه نشین کنن
تا مهیا می خواست حرفی بزند شهاب گفت :
ــ چیه باز میخوای بگی،خب چیکارت کنم مدال بندازم گردنت
مهیا با تعجب به شهاب خیره شد این حرف را به شهاب در دیدار اولشان گفته بود شروع کرد به خندیدن !!
شهاب از خنده ی مهیا لبخند عمیقی بر لبانش نقش بست؛
ــ هنوز یادته؟؟
ــ مگه میشه یادم بره ،نمیرفتم که منو همونجا یه کتک مفصل مهمونم می کردی
مهیا دوباره خندید سرش را به شانه ی شهاب تکیه داد و زیر لب زمزمه کرد:
ــ خدایا شکرت
و در دل ادامه داد "خدایا شکرت به خاطر این آرامش،شکرت به خاطر بودنت ،شکرت به خاطر بودن این مرد در زندگیم
با شنیدن صدای ذوق زده ی مریم که به طرف اتاق می آمد از شهاب جدا شد ،به اندازه ی کافی کنار شهاب بود ،الان باید کمی به خانواده ی شهاب هم اجازه میداد که کنارش باشند،با این حال شهاب کمِ کمِ یک ماه خانه نشین شده ،و فرصت زیادی برای نشستن و حرف زدن و کمی غر زدن به جان شهاب را داشت...
#پایان
✍نویسنده: #فاطمه_امیری
💐💖الّلهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج💖💐
╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮
🌿 @Azkhaktaaflak 🌿
╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
🌸
🌼🌸
🌸🌼🌸
🌼🌸🌼🌸
🌸🌼🌸🌼🌸
🌼🌸🌼🌸🌼🌸
به پایان آمداین دفترحکایت همچنان باقیست🍃🌹
فرداشب با یه رمان دیگه درخدمتتونم ان شالله با روزی دوپارت اگه برام مقدورباشه3پارت.
دوستاتون رو به کانال دعوت کنید.
یاعلی🌺
🔴 اطلاعیه مهم ستادکل نیروهای مسلح در خصوص سقوط هواپیمای مسافربری خطوط هوایی اکراین
اطلاعیه ستاد کل نیروهای مسلح:
🔹ملت شریف و انقلابی ایران اسلامی؛
درپی وقوع حادثه دلخراش سقوط یک فروند هواپیمای مسافربری بوئینگ ۷۳۷ خطوط هوایی کشور اوکراین در اولین ساعات صبح چهارشنبه ۹۸/۱۰/۱۸ و در بحبوحه تهاجم موشکی به پایگاه آمریکای جنایتکار و احتمال تاثیر اقدامات نظامی در این حادثه، ستاد کل نیروهای مسلح بلافاصله به منظور بررسی این احتمال اقدام به تشکیل هیئت بازرسی متشکل از کارشناسان فنی و عملیاتی، مستقل از سازمان هواپیمایی کشوری نمود که نتایج بررسی شبانهروزی و دقیق این هیئت به استحضار ملت شریف ایران میرسد:
1⃣- درپی تهدیدهای رئیسجمهور و فرماندهان نظامی آمریکای جنایتکار مبنی بر هدف قرار دادن تعداد زیادی از اهداف در خاک جمهوری اسلامی ایران در صورت انجام عملیات متقابل و نظر به افزایش بی سابقه تحرکات هوایی در منطقه، نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران به منظور پاسخگویی به تهدیدات احتمالی در بالاترین سطح آمادهباش قرار گرفتند.
2⃣- در ساعات پس از انجام عملیات موشکی، پروازهای جنگی نیروهای تروریست آمریکایی در پیرامون کش یافته و برخی اخبار نیز از مشاهده ی اهداف هوایی به سمت مراکز راهبردی در کشور به واحدهای دفاعی واصل و اهداف متعددی در برخی صفحات رادار مشاهده شد که موجب حساسیت بیشتر در مجموعههای پدافند هوایی گردیده است.
3⃣- در چنین شرایط حساس و بحرانی، پرواز شماره ۷۵۲ خطوط هوایی اوکراین از فرودگاه امام خمینی(ره) حرکت نموده و درهنگام چرخش، کاملاً در حالت نزدیک شونده به یک مرکز حساس نظامی سپاه و در ارتفاع و شکل پروازی یک هدف متخاصم قرار میگیرد که در این شرایط بر اثر بروز خطای انسانی و به صورت غیر عمد، هواپیمای مذکور مورد اصابت قرار گرفته که متاسفانه موجب به شهادت رسیدن جمعی از هموطنان عزیز و جان باختن تعدادی از اتباع خارجی میگردد.
4⃣- ستادکل نیروهای مسلح ضمن عرض تسلیت و اظهار همدردی با خانوادههای داغدار هم وطن و جان باختگان اتباع سایر کشورها و عذرخواهی به خاطر خطای انسانی پیش آمده، اطمینان کامل می دهد با پیگیری انجام اصلاحات اساسی در فرآیندهای عملیاتی در سطح نیروهای مسلح امکان تکرار این گونه خطاها را غیر ممکن ساخته و بلافاصله مقصر آن را به سازمان قضایی نیروهای مسلح معرفی نماید تا با خطاهای صورت گرفته برخورد قانونی صورت گیرد.
5⃣- همچنین ابلاغ گردید تادر اسرع وقت مسئولین مربوطه در سپاه با حضور در رسانه ملی توضیحات مشروحی را به مردم شریف ارائه نمایند
╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮
🌿 @Azkhaktaaflak 🌿
╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
قرار نیست✘ فقط غروبهای پنجشنبه تا #غروب_جمعه سراغت را بگیریم
قرار نیست فقط جمعه ها #انتظار ظهورت را بکشیم
✅آری
شنبه هم میشود از #دوریت ناله سر داد
یکشنبه هم میشود #انتظارت را کشید
دوشنبه هم میشود دنبال #گمشده گشت
سه شنبه هم میشود با آقا #درددل کرد
چهارشنبه هم میشود به خاطر #آقا گناه نکرد🔞
#یابن_الحسن دوریت درد💔 بی درمان امان است، تورا به حق #مادرت_زهرا بیا
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج🌸🍃
╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮
🌿 @Azkhaktaaflak 🌿
╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
ازخاک تاافلاک
🔴 اطلاعیه مهم ستادکل نیروهای مسلح در خصوص سقوط هواپیمای مسافربری خطوط هوایی اکراین اطلاعیه ستاد کل
این چند روز تمام رسانه های انقلابی اومدیم وسط و درحال دفاع از حیثیت کشور بودیم
نباید یه ندایی میدادین و تیم عملیات رسانه ای خبر میداد؟! که حداقل رسانه های رسمی ما چندروز خط خبری رو اشتباه نرن؟!
نکته: در شرایط فوق العاده حساس جنگی این اشتباهات انسانی عادی است و باید اول سوال کنیم که
🔹 چرا هواپیمایی که باید مسیر مستقیم خودش رو میرفت و از فضای کشور خارج میشد، درحال چرخش، کاهش ارتفاع و نزدیک شدن به یک مرکز حساس نظامی بوده؟! 🤔
از نیروهای مسلح کشور به خاطر اینکه #شجاعت_پذیرش_اشتباه رو داشتند و شفاف سازی کردند، سپاسگزاریم.
╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮
🌿 @Azkhaktaaflak 🌿
╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
گفتم
از اینجا تا #مشهد
چقدر راهـ استــــــــــ؟!
گفت :
آنقدر ڪہ بگویے...
آقا سلام میدهم از جانودل بہ شما...
تا اینڪہ بشنوم
«وَ علیڪ السّلام»را...😭😭
﷽
.
اللهّمَ صَلّ عَلي عَلي بنْ موسَي الرّضا المرتَضي الامامِ التّقي النّقي و حُجَّّتكَ عَلي مَنْ فَوقَ الارْضَ و مَن تَحتَ الثري الصّدّيق الشَّهيد صَلَوةَ كثيرَةً تامَةً زاكيَةً مُتَواصِلةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَه كافْضَلِ ما صَلّيَتَ عَلي اَحَدٍ مِنْ اوْليائِک✨
الســـــلام علیــک یـا عَلـــــے بنْ موسَــــے الرّضـــ❤️ــــا.ع
. .
. .
#یاحسین😥😥
#يا_ضامن_آهو
╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮
🌿 @Azkhaktaaflak 🌿
╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
۴۱ سال آسمان را برایمان امن کردند
۴۱ سال نگذاشتن از آسمان ما سواستفاده شود
۴۱ سال پر از فضای ملتهب و حساس
۴۱ سال ما نگاهمون به اسمان فقط برای دیدن ستاره ها و زیبایی های آن بود.
۲۱ملیون و پانصدو پنجاه هزار دقیقه خطا نکردند
حال یک خطا( هر چند نباید میشد) زحمات پاسداران زحمت کش را زیر سوال نبریم.
قضاوت هامون عادلانه باشه
╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮
🌿 @Azkhaktaaflak 🌿
╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
🔺قابل توجه رفقای عزیز🔺
ضمن عرض تسلیت و ابراز همدردی با داغدیدگان این سانحه غمبار ، دو نکته را مد نظر داشته باشید:
🔸️شفافیت و صداقت و اطلاع رسانی ستاد کل نیروهای مسلح را کاری سنجیده و منطقی میدانیم.
هیچ دلیل محکمه پسندی مبنی بر مخفی کاری در این زمینه وجود ندارد.
پس محکوم کردن این و آن مبنی بر مخفی کاری و انحراف افکار عمومی و... بی دلیل است.
🔹️ با توجه به شرایط ویژه منطقه و تهدیدات بالفعل و بالقوه ، با صدای بلند اعلام میکنیم که باید از نیروهای مسلح کشور حمایت همه جانبه نماییم.
امیدواریم که مسئولین ذی ربط نسبت به رفع خلأها و اشکالات موجود در سیستم دفاعی ، اقدامات متناسب انجام دهند.
#حمایت_از_نیروهای_مسلح
╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮
🌿 @Azkhaktaaflak 🌿
╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺باور کنیم که خطای انسانی بوده؟ هنوز یادمان نرفته در قضیه گلوبال هاوک، ترامپ از پدافند ما تشکر کرده بود که پرندهای که سرنشین داشت را تشخیص داده و آن را منهدم نکردید آن یکی که بیسرنشین بوده را زدید. باور کنیم هواپیمای به آن بزرگی را پدافند ما تشخیص نداده است؟
❓میتوان باور کرد که هماهنگی عجیب رسانههای آمریکایی از ساعات اولیهی سقوط هواپیما و تأکید یکصدایشان بر اینکه پدافند خود ایران هواپیما را زده، کاملا اتفاقی بوده؟!
🔺باور کنیم یک شهروند همینطور اتفاقی و دقیقاً از همان موقعیت برخورد موشک به هواپیما فیلم میگرفته و این فیلم سر از نیویورک تایمز هم سردرمیآورد؟! او در پشت دوربین وقتی انفجار در آسمان را میبیند هیچ واکنش کلامی ندارد! حتی تغییری در صدای نفسهای او ایجاد نمیشود!
🔻ببینید چقدر با آرامش و دقیق در آسمان تاریک که هیچ چیز در آن نیست، روی موقعیت برخورد موشک با هواپیما متمرکز شده! گویی از قبل منتظره سوژهای بوده است. حتی بعد از برخورد هم، هیچ واکنش هیجانی ندارد؛ چون در این مواقع، یک واکنش احساسی عادی از سوی هر کسی هست!
#شجاعت_پذیرش_اشتباه
#انتقام_سخت
╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮
🌿 @Azkhaktaaflak 🌿
╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
اللَّهُمَّ إِنَّا نَشْكُو إِلَيْک
فَقْدَ نَبِيِّنَا صَلَوَاتُک عَلَيْهِ وَ آلِهِ
وَ غَيْبَةَ وَلِيِّنَا وَ كَثْرَةَ عَدُوِّنَا
وَ قِلَّةَ عَدَدِنَا وَ شِدَّةَ الْفِتَنِ بِنَا
وَ تَظَاهُرَ الزَّمَانِ عَلَيْنَا
فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ محمد
#تسلیت_به_رهبرم
#شهدا_رهبرم_را_دعا_کنید
╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮
🌿 @Azkhaktaaflak 🌿
╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
هر دو خود را فدای انقلاب کردند
یکی خون داد و دیگری آبرو ...
خون دل خوردن برای امام خامنه ای چقدر سخت است و چقدر زیبا ...
#شجاعت_پذیرش_اشتباه
#هواپیمای_اوکراینی
#انتقام_سخت
🖤🏴
╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮
🌿 @Azkhaktaaflak 🌿
╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
۰:
💪 این همه گفتیم ما همه قاسم سلیمانی هستیم...
⇚ بسم الله...
☄ جنگ نرم شروع شد
جنگی که تلفاتش به مراتب بیشتر از جنگ سخت است...
⚠ اما حواستان باشد ⚠
زمان مخلوط بودن حق و باطل، به هر سوئی گرایش پیدا کنید کمک به یک جانب فتنه است ...
❖✨ امیرمؤمنان، علی علیه السلام بسیـــار زیبا فرمودند:
『در فتنهها، مثل بچهی شتر باش نه پشتی دارد که سوارش شوند و نه شیری دارد که بدوشند.』
📚 نهج البلاغه، حکمت ۱
👈 کمی هوشیارانه تأمل کنیم...
⚠ نکند با یک تحلیل اشتباه...
⚠ با یک جو سازی نا حق...
⚠ با انتشار یک پیام، ساخته شده دست دشمن...
آب به آسیاب دشمن بریزیم...
⚠⚠ نکند #حاج_قاسم_سلیمانی های هفتهی گذشته، بی بصیرت شوند و در جهت خلاف راه سردارشان حرکت کنند...
⚠⚠⚠ نکند دشمن شاد شویم...
【 الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج 】
#هواپیمای_اوکراینی
#سردار_حاجی_زاده
#بصیرت
╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮
🌿 @Azkhaktaaflak 🌿
╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
#بیانیه مهم خانواده مرحوم مهندس #شهید_مهدی_اسحاقیان ازشهردرچه که فرزندشان را در سانحه سقوط هواپیمای اوکراین از دست دادند.
بسم الله الرحمن الرحیم
مردم شریف و انقلابی جمهوری اسلامی ایران
اینجانب عباسعلی اسحاقیان پدر مرحوم مهندس مهدی اسحاقیان که فرزند عزیزم را در سانحه ی سقوط هواپیمای اوکراین از دست دادم ضمن #تشکرفراوان ازابراز همدردی شما مردم انقلابی و همیشه در صحنه تقاضا دارم #مراقب باشید هرگز سخنی که تضعیف کننده ی نیروهای جان بر کف سپاه پاسداران و نظام ولایی و انقلاب باشد بر زبان جاری نکنید تا در این شرایط حساس؛ در #زمین_دشمن بازی نکرده باشید.
همه ی ما مدیون تلاش های بی وقفه وخالصانه ی نیروهای سپاه پاسداران هستیم. سپاهی که چهل سال است دردفاع از جان و مال و ناموس وکیان این ملت از هیچ تلاشی دریغ نکرده ودر این راه؛ هزاران شهید وجانباز تقدیم نموده است.
ما در حُسن نیت جان بر کفان نیروی هوافضای سپاه، هیچ شک و شبهه ای نداریم.
#دشمنان_سیلی_خورده از مقاومت بدانند با فرافکنی و دروغ بستن به نظام به کمک رسانه های مواجب بگیرشان؛نخواهندتوانست ازبی آبروتر شدن خودوشیرین کام شدن مقاومت از سیلی محکم سپاه بکاهند و مثل همیشه این امت بصیر ایران اسلامی است که با تبعیت از رهنمودهای مقام عظمای ولایت؛ نقشه های خبیثانه آنان را نقش بر آب خواهد کرد؛ان شاءالله.ازخداوندمسئلت داریم به داغداران این حادثه اندوهبار؛صبر جمیل عطافرمایدو همه ی جانباختگان را با ارواح طیبه ی شهدا خصوصا شهیدسپهبد #حاج_قاسم_سلیمانی محشور فرماید.
والسلام علیکم و رحمه الله
عباسعلی اسحاقیان
بیست ویکم دیماه 1398
بسم الله الرحمن الرحیم✨
رمان #بازگشت_گیسو
#قسمت_1
به روبه رویش خیره بود به این فکر میکرد وقتی به خانه بازگشت چه جوابی بدهد که نه سیخ بسوزد نه کباب،از دروغ متنفر بود اما این روزها عجیب با دروغ گویی خو کرده بود، حالا دیگر یکی از خصلت های اصلیِ او بشمار می آمد.
تقصیر خودش که نبود،معنی آزادی را در دروغ و دروغگویی میدید ...چاره ای نداشت،اگربه دروغ متوسل نمیشد که کارش راه نمی افتاد...
_گیسو ،گیسو...یه لحظه میای اینجا....!!
برگشت و به »نیاز« دوست صمیمی اش نگاهی انداخت،کنارجوان برومندوخوش پوشی
ایستاده بودو با لبخند به گیسو مینگریست...
پوفی کردوبا بی میلی از جایش برخاست و به آن سمت قدم برداشت خودش هم از این
وضع آنچنان راضی نبود اما نیروی پنهانی اورا وادار میکرد که به کارهایش ادامه دهد...به آن دو نزدیک شدوگفت:
_جانم عزیزم؟!
نیاز به جوانی که کنارش ایستاده بوداشاره کردوگفت:
_گیسو جون،ایشون اقای صمدی هستن،شهریارصمدی.
با لبخند مصنوعی به سمت جوان برگشت وبا بی رغبتی گفت:
_خوشبختم جناب،منم گیسو هستم...
شهریار دستش را به منظور دست دادن بادخترروبه رویش بالا کشید و گفت:
_ _من هم خوشبختم خانم...
گیسونگاهی به دستان شهریار کرد وبااخم سرش را بالا کشید. آزادی رادوست داشت،درقیدوبند بودن را حصاری دور خود میدید،اما هرگز از خط قرمزهای خود عبور نمیکرد،هرگز...
شالش راجلوکشیدوبه شهریار نگاه کرد از آن نگاه هایی که حساب کار را دست طرف مقابلش میداد..
شهریار متوجه حساسیت گیسو شد،دستش را پایین انداخت و لبخندعمیقی برلب نشاندو گفت:
_عذر میخوام خانم ،من نمیدونستم که...
گیسو حرفش را قطع کردو گفت:
_بله متوجه ام،مهم نیست..
روبه نیاز گفت:
_ من خسته ام،بریم!!؟؟؟
نیاز چشم و ابرویی آمد،گیسو پی به منظورش برده بود اما اعتنایی نکردوبه اتاق تعویض لباس رفت و مانتویش را ازمیان انبوه لباس ها پیداکرد و به سمتسالن بزرگ و شلوغ وپرازدودونورهای رنگارنگ بازگشت با چشم به دنبال نیاز میگشت، دستی به شانه اش خورد،برگشت چشمانش در چشمان نیاز قفل شد. نیاز عصبی بودو این از اَبروهای در هم تنیده اش مشخص بود.بالاخره سکوتش را شکست و گفت:
_می مُردی یه چند ساعت دیگه ام دوام میآوردی!!!!؟؟؟،
همیشه باهات این بساط رو دارم من ،اَه...
گیسولبخندی زدو گفت:
_ قبلا هم بهت گفته بودم که منو همچین جاهایی نیار....تقصیرخودته ،از این به بعد تنها بیا
بیشتر بهت خوش بگذره.
نیاز چشمانش را ریز کردوگفت:
_خودتم میدونی که بدون تو بهشتم نمیرم؛ پس حرف بیخود نزن گیسو، حالا همه ی اینها به کنار واسه چی با اون بنده ی خدا اون رفتار رو کردی؛؟؟؟ آبرومو بردی دختر؛میدونی چقدر ازت تعریف کردم؟!!!
_بیخود تعریف کردی ؛بعدشم اصلا این یارو کی بود؟ازکجا میشناختیش؟؟
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
نویسنده: اعظم ابراهیمے
ڪپے با ذڪر نام نویسنده بلامانع است🌹
╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮
🌿 @Azkhaktaaflak 🌿
╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
ازخاک تاافلاک
بسم الله الرحمن الرحیم✨ رمان #بازگشت_گیسو #قسمت_1 به روبه رویش خیره بود به این فکر میکرد وقتی به
بسم الله الرحمن الرحیم✨
رمان #بازگشت_گیسو
#قسمت_2
_یکی از دوستای شایان بود؛نمیدونی چه خرپولیه گیسو ...یه نظرکه دیدت به دلش نشستی میخواستم باهات اشناش کنم شاید از این بلاتکلیفی دربیای...
گیسوایستاد،دست راست نیاز را گرفت ؛کشید و گفت:
_توخیلی بیجا کردی؛مگه صددفعه بهت نگفتم از این لقمه ها برای من نگیر.
نیاز دستانش راآزاد کردو گفت:
_ _ از خداتم باشه؛دختر توچرا اتقدر کوته فکری؟؟!!من هرکاری میکنم بخاطر خودته؛
میدونی اگه این یارو عاشقت بشه چی میشه؟
گیسو شانه ای بالا انداخت و با بی تفاوتی گفت:
_چی میشه؟؟!!!
نیاز سری به عالمت تاسف تکان دادو گفت:
_ _همین دیگه عقلت که به اینجاها قد نمیده؛ اگه عاشقت بشه میتونه تورو از اون خونه نجاتت بده ،مگه همین رو نمیخوای؟ مگه آزادی بدون دردسرنمیخوای؟ تاکی میخوای به این موش و گربه بازی ها ادامه بدی؟ خودت خسته نشدی انقدر دروغ تحویل خانوادت دادی؟! من درعجبم چطور تا حالا دستت رونشده اونم با این خانواده ای که تو داری..موروازماست بیرون میکشن...
به حرفهای نیاز فکرکرد؛تاحدودی حرفهایش درست بود؛اما به هیچ عنوان قصد نداشت،کلاه سرکسی بگذارد،دلش نمیخواست اینگونه ازآن خانه برود؛اگرقرار به ازدواج بود دلش میخواست با عشق باشد نه با دروغ و تردید...
• تاالان کارهایش به کسی آسیب نرسانده بود ، نیاز چطور انتظار داشت که گیسو پاروی اعتقاداتش بگذارد و دل بشکند؟؟!!
•
• سکوتش را شکست و روبه نیاز گفت:
• _ دیگه از این مزخرفات تحویل من نده نیاز...
• خودتم میدونی که من اهل کلاه گذاشتن سرکسی نیستم...
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
نویسنده: اعظم ابراهیمے
ڪپے با ذڪر نام نویسنده بلامانع است🌹
╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮
🌿 @Azkhaktaaflak 🌿
╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
🖋 بیانیه دانشجویان دانشگاه علامه طباطبایی
سردار حاجیزاده عزیز
حاج قاسم عرصه آسمان
شجاعت و ایثار شما در اذعان به خطا و بهعهده گرفتن مسؤلیت ستودنی بود.
کسی سرباز در جبهه را نیز ملامت نمیکند؛ چه رسد به سردار مسقر درستاد فرماندهی.
تأسف و تلخی ما ازنفس حادثه است.
انتقام سخت از آمریکا وظیفه شما و خواست ما بود.
#مرگ_بر_آمریکا
╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮
🌿 @Azkhaktaaflak 🌿
╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯