eitaa logo
از خــانــه تــا خــدا
748 دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
1.6هزار ویدیو
44 فایل
مـــا ایــنـجــا مــیخوایـم راه و رسمِ #خوب_زندگی_کردن رو یاد بگیریم😉 ما میخوایم زندگیمون رو یه تغییر اساسی بدیم و از لحظه به لحظش #لذت ببریم😍 💝آرامش به سبک اسلامی 💑 همسرداری و مهارت زناشویی 🤱تربیت فرزند و لذت مادری 💫ارتباط با ما @mfater1
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃 به هر کس که بار سفر به سوی تو بسته می‌گویم: «از خود تا خدا راهی نیست. مقصدی که تو به امید وصالش، بار بسته‌ای، در همین حوالی است.» 🍃 تو با ما فاصله نداری که بخواهیم به سویت سفر کنیم. 🍃 کارهای زشت ما حجاب میان ما و تو شده. دیدن تو یک شرط دارد و آن هم، دریدن حجاب گناه است. کاش همه بی‌حجاب می‌شدیم! 📚 قصّۀ من و خدا " قصّۀ واژه‌هایی که بوی ابوحمزه گرفتند" @azkhane_takhoda
🍃 خدایا! آنچه تو ناخوش میداشتی و با خاطر رحمانی تو نمی‌ساخت، انجام دادم و با این حال، باز هم به سراغت آمده‌ام و از تو می‌خواهم که آنچه را خوش دارم، عطایم کنی. 🍃 حقیری بی‌مقدار، دست گدایی پیش بزرگی دراز کرده و امید دارد که آن بزرگ، سخنش را به روی چشم بگذارد، در حالی که خودش، سخن آن بزرگ را زیر پا گذاشته.😔 🍃 عجب جسارتی است این خواسته، می‌دانم؛ امّا جود و کرم توست که چنین جرأتی به من بخشیده. 📚قصّۀ من و خدا "قصّۀ واژه‌هایی که بوی ابوحمزه گرفتند" @azkhane_takhoda
🍃 خدای عزیزم! من که قدر و قیمتی ندارم! امّا تو دریای فضلی. می‌شود مرا در این دریا غرق کنی؟ 🍃 من فقیرم و محتاج بخشش تو. کشکول این فقیر بیچاره را با مرواریدهای عفو خویش پر کن و دست خالی برمگردان. 📚 قصّۀ من و خدا "قصّۀ واژه‌هایی که بوی ابوحمزه گرفتند" @azkhane_takhoda
🍃 خدای من! جرأتی که من در مقابل تو دارم، در برابر مخلوقاتت ندارم. زیرا آنها با کوچک‌ترین اشتباه، نفس کشیدن را هم برایم حرام می‌کنند. 🍃 امّا حلم تو را که می‌بینم، جرأتم جان می‌گیرد. گناهانی را که پیش چشم تو مرتکب میشوم، از بی‌مقدارترین مردم هم حیا میکنم اگر ببینند. امّا از بس گناه کردم و پوشاندی گویا شرم و حیا از قاموس زندگی‌ام خط خورده. 📚 قصّۀ من و خدا "قصّۀ واژه‌هایی که بوی ابوحمزه گرفتند" @azkhane_takhoda
🍃 پرودگار من! آنچه از شرح حالم برای تو گفتم، جایگاه بنده‌ای را به تصویر می‌کشد که در هجوم سختی‌ها به تو پناه آورده‌ و پس از بارها رانده شدن از دیگران، به کرم تو امید بسته. 🍃 تو خود به احسان و نعمت‌های خویش عادتم داده ای که اینگونه با آن، انس گرفته‌ام. اگر روزی از شراب طهورِ رحمت و کرم تو ننوشم، می‌میرم. 🍃 من تو را بخشنده‌ای می‌دانم که هر چه می‌بخشی، گنج مغفرتت آب نمی رود و خزانۀ فضلت کم نمی آید و دریای رحمتت، قطره ای نمی کاهد. 📚 قصّۀ من و خدا "قصّۀ واژه‌هایی که بوی ابوحمزه گرفتند" @azkhane_takhoda
🍃 آرزوهای طول و دراز و فراوان ما پشت هم صف کشیده اند و در انتظار نگاه لطف تو به سر می‌برند. 🍃 ما امید بسته‌ایم به تو، نه امیدهای کوچک. اندازۀ امیدهای ما، بیش از آن که با اندازۀ خودمان تناسب داشته باشد، با عظمت تو سازگار است. 🍃 ما گناه کرده ایم؛ امّا در حین گناه، امید داشتیم که تو آن را از دیدگان مردم می‌پوشانی. 📚 قصّۀ من و خدا "قصّۀ واژه‌هایی که بوی ابوحمزه گرفتند" @azkhane_takhoda
🍃 ای کسی که می‌بخشی و زیاد هم می‌بخشی! تو با نور خویش، راه را از بیراه جدا کردی برایمان. 🍃 سایۀ فضلت را بر سرمان گستردی، هرچه بیشتر و افزونتر، تا مبادا دست نیاز به سوی کسی دراز کنیم. 🍃 صبح و شامِ ما با نعمت‌های تو به سر می‌شود لحظه‌ای نیست که ما باشیم و غرق نعمت تو نباشیم. 📚 قصّۀ من و خدا "قصّۀ واژه‌هایی که بوی ابوحمزه گرفتند" @azkhane_takhoda
🍃خدایا! تو با دانه‌های محبّتی که برای کبوتر دلمان پاشیدی، بساط دوستی با ما پهن کردی، امّا ما آن را به سنگ‌های گناه فروختیم و با طوفان هوای نفس، دانه‌های محبّت تو را پس فرستادیم. 🍃هر روز و هر دم، از آسمان لطف تو بر سر ما باران خیر می‌بارد؛ امّا از آتشفشان وجود ما به آسمان رحمت تو شرّ، فوران می‌کند. 📚قصّۀ من و خدا "قصّۀ واژه‌هایی که بوی ابوحمزه گرفتند" @azkhane_takhoda