🔰استراحت درلحظه
تنوع طلبی در زندگی در حقیقت نشانهٔ ایستاییِ درون است
گاه تغییراتِ ما در خوراک ، در لباس ، در مسکن ، متناسب با سن و نیازهای حقیقیِ انسانی ست ، که خود باعثِ آماده شدنِ زمینه هاست برای رشد
اما در بسیاری از زمانها برای بیشترِ مردمِ دنیا تغییراتی که در زندگی ایجاد میگردد فقط بخاطر اعتیادِ شخص به تنوع طلبی ست که این یک رکود و توقف محسوب میشود
چون انسان در مسیرِ سفر در درون ، هر لحظه عجائب و زیبائی های لذتبخشی می بیند و این حس ، روحِ او را بزرگ و بی نیاز می کند
در حقیقت روح او سیرِ سیر است چون زیبائی هائی فراتر از درک دیگران را یافته و دیگر وقت خود را برای تنوع دادن به چیزهایی که هیچ رشدی در آن وجود ندارد ، صرف نمی کند
#بی_نیازی
#سیریِ_درون
#استراحت_درلحظه
🏝@azkhodam
🔰 نظرات شماست :
« توضیحات یکی از دوستان شرکت کننده در دوره ها »
دوره ها رو از دست ندین
پشتیبان « جهت ثبت نام » « @Ad_azkhodam »
#دوره
#نظرات_شماست
🏝@azkhodam
« ازخودم خالی ام کن »
🔰 سوال از شما ، جواب از ما سوال : موی سر من چه عوارضی برای جهان میتونه داشته باشه ؟؟ #سوال 🏝@azkh
3.6M
9.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰 صدایِ عالَم
♦️مهدیه هامبورگ راهپیمایی عاشورا
جهانی شدن نامش ، نشانه ای خواهد بود..
#بنی_آدم_عاشق_یک_نفر
🏝@azkhodam
🔰« روانِ روان » « ۱۹۲ »
🌴ارتباط « عمل به تمامِ ابعادِ دین » ، با تقویت شدن صفتهای روان و تقویت شدن مدیریت روحی🏝
عارفی ۴۰ شبانه روز چله گرفته بود تا خدا را زیارت کند، تمام روزها روزه بود، در حال اعتکاف
شب ۳۶ ام ندایی در خود شنید که می گفت: ساعت ۶ بعد از ظهر، بازار مسگران، دکان فلان مسگر برو خدا را زیارت خواهی کرد ...
عارف از ساعت ۵ در بازار مسگران حاضر شد و در کوچه های بازار از پی دکان می گشت ...
میگوید: پیرزنی را دیدم دیگ مسی به دست داشت و به مسگران نشان می داد،
قصد فروش آنرا داشت ...
به هر مسگری نشان می داد، وزن می کرد و می گفت: ۴ ریال و ۲۰ شاهی
پیرزن می گفت: نمیشه ۶ ریال بخرید؟
مسگران می گفتند: خیر مادر، برای ما بیش از این مبلغ نمی صرفد. پیرزن دیگ را روی سر نهاده و در بازار می چرخید و همه همین قیمت را می دادند.
بالاخره به مسگری رسید که دکان مورد نظر من بود.
مسگر به کار خود مشغول بود که پیرزن گفت: این دیگ را برای فروش آوردم به ۶ ریال می فروشم، خرید دارید؟
مسگر پرسید چرا به ۶ ریال؟؟؟
پیر زن سفره دل خود را باز کرد و گفت: پسری مریض دارم، دکتر نسخه ای برای او نوشته است که پول آن ۶ ریال می شود!
مسگر دیگ را گرفت و گفت: این دیگ سالم و بسیار قیمتی است. حیف است بفروشی، امّا اگر مُصر هستی من آنرا به ۲۵ ریال می خرم!!!
پیر زن گفت: مرا مسخره می کنی؟!!!
مسگر گفت: ابدا"
دیگ را گرفت و ۲۵ ریال در دست پیرزن گذاشت!!!
پیرزن که شدیدا متعجب شده بود؛ دعا کنان دکان مسگر را ترک کرد و دوان دوان راهی خانه خود شد.
من که ناظر ماجرا بودم و وقت ملاقات فراموشم شده بود، در دکان مسگر خزیدم و گفتم: عمو انگار تو کاسبی بلد نیستی؟!!! اکثر مسگران بازار این دیگ را وزن کردند و بیش از ۴ ریال و ۲۰ شاهی ندادند
آنگاه تو به ۲۵ ریال می خری؟!!!
مسگر پیر گفت: من دیگ نخریدم!!!
من دیگ نخریدم ...با خدا معامله کردم
از حرفی که زدم بسیار شرمسار شدم در فکر فرو رفته بودم که، ندایی با صدای بلند گفت:
فقط با چله گرفتن و عبادت کردن کسی به زیارت ما نخواهد آمد!!!
دست افتاده ای را هم بگیر و بلند کن ، ما خود به زیارت تو خواهیم آمد ..
#روانِ_روان
🏝@azkhodam