۲ آبان عصر۵.aac
46.65M
🔰 خودشناسی با محوریتِ کتابِ « انسانِ فوقِ انسان » « متفرقه »
#انسانِ_فوقِ_انسان
🌐 ایتا | تلگرام | سایت 🌐
🏝@azkhodam
۲آبان عصر۳.aac
18.28M
🔰 خودشناسی با محوریتِ کتابِ « انسانِ فوقِ انسان » « متفرقه »
#انسانِ_فوقِ_انسان
🌐 ایتا | تلگرام | سایت 🌐
🏝@azkhodam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰 تحمل هم حدی دارد
تئاتر در حال اجرا بود که یهو .....
نمیتونم توصیف کنم باید خودت ببینی
وای مــادرم
🏝@azkhodam
🏞 اشتیاقی به فاطمه نیست...
✏️ آنجا که عشق و محبتی نیست و آدمها به هم مشتاق نیستند...
دیگر اشتیاقی به فاطمه (س) نیست.
سیلی میخورد پهلویش شکسته میشود...
🏝@azkhodam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آنان که راه دراز و وقت کم را
فهمیده اند، مجبورند که خودرا زیاد کنند
و رشد بدهند.
ع.ص
🏝@azkhodam
▫️ ادامه ی
🔘 « قصه بلوهر و یوذاسف »
⏪ ( صفحه ۳۷ )
💠 در ذکر تمثیلاتی که مشتمل است
بر توضیح عیب های بسیار از دنیا
📚 نقل از کتاب عین الحیات
علامه مجلسی رحمت الله علیه
⬅️ پس آن پادشاه که در محملها بر دوش
گرفته بر روی تختش رسانیده بودند
به پای برهنه مضطرب از تخت
فرود آمد و لشکری خود را
جمع نمود و معتمدان
خود را به نزدیک
خود خواند
و گفت:
ای گروه!
من چگونه پادشاهی بودم شما را
و با شما چه نوع سلوک کردم؟
و در ایام دولت من شما بر چه حال بودید؟
ایشان در جواب گفتند که:
ای پادشاه پسندیده اطوار نیکوکردار
حق نعمت بر ما بسیار داری و از
شکر احسانهای تو عاجزیم
و اینک جان های خود را در راه
فرمانبرداری تو گذاشتهایم
و آنچه میخواهی بفرما
که به جان قبول میکنیم
پادشاه گفت که:
دشمنی که از او نهایت بیم و خوف دارم
به سرای من درآمده و هیچ یک از
شما او را مانع نشدید تا بر
من مستولی گردیده
با آن که شما معتمدان من بودید
و به شما امیدها داشتم
ایشان گفتند که:
ای پادشاه آن دشمن در کجاست؟
و او را میتوان دید یا نه؟
پادشاه گفت که:
خودش دیده نمیشود اما آثار
و علاماتش را میتوان دید
ایشان گفتند که:
ما برای دفع دشمنان تو مهیا گردیده ایم
و حق نعمتهای تو را فراموش نکرده ایم
و در میان ما صاحبان عقل و تدبیر بسیارند
دشمن خود را به ما بنما
تا دفع شر او از تو بکنیم
پادشاه گفت که:
من فریب عظیم از شما خورده بودم
و به خطا بر شما اعتماد کرده بودم
و شما را به منزله سپری
میدانستم برای دفع
دشمنان خود
و مالهای گرانمایه به شما بخشیدم
و شما را بر همه کس برگزیدم
و شما را به خود اختصاص
تمام دادم که مرا از شر
دشمنان حفظ و حراست
و منع و حمایت نمایید
و برای اعانت
و یاری شما بر این امر
شهرهای محکم بنا کردم
و قلعهها استوار گردانیدم
و اسلحه ای که برای دفع اعادی
در کار است به شما عطا کردم
و غم تحصیل مال و روزی را
از شما برداشتم که شما
را اندیشه ای به غیر از
محافظت من نباشد
و گمان من این بود که با وجود شما
آسیبی به من نخواهد رسید و با
آن که شما بر گرد من باشید
رخنه بر بنیان وجود من
راه نخواهد یافت
و اکنون با وجود جمعیت شما چنین
دشمنی بر من ظفر یافته است
اگر از این سستی و ضعف
شماست که قدرت بر
دفع آن ندارید
پس من در استحکام کار
و فکر روزگار خود خطا کرده ام که
شما را با این ضعف یاور خود گردانیده ام
و اگر شما قادر بر دفع آن
بوده اید و غافل شده اید
پس شما خیرخواه و
مشفق من نبوده اید
ایشان گفتند که:
ای پادشاه چیزی که ما طاقت دفع آن
داشته باشیم به سلاح و حربه
و اسبان و قوت تهیهٔ خود
به مشیت الهی نخواهیم
گذاشت که ضرر آن به تو
برسد تا ما حیات داریم
و اما چیزی که به دیده در نیاید
ما علم به آن نداریم و قوت
ما به دفع آن وفا نمیکند
پادشاه گفت که:
آیا من شما را نگرفته ام برای این که
دفع دشمنان از من بکنید؟
گفتند: بلی
پادشاه گفت که:
پس، از چه قسم دشمنان
مرا محافظت مینمایید؟
آن دشمنی که ضرر به من رساند
یا دشمنی که ضرر به من نتواند رسانید؟
گفتند:
از دشمنی که ضرر رساند
پادشاه گفت که:
آیا از هر دشمن ضرر رساننده
نگاه می دارید یا از بعضی
دشمنان ضرر رساننده؟
گفتند:
از هر دشمنی که ضرر رساند
پادشاه گفت که:
اینک رسول مرگ در رسیده
و خبر خرابی و پوسیدگی بدن
و زوال ملک و پادشاهی به
من میدهد و
میگوید که:
من میخواهم که آنچه تو
آبادان کرده ای ویران گردانم
و آنچه بنا کرده ای خراب کنم
و آنچه جمع کرده ای پراکنده گردانم
و آنچه به اصلاح آورده ای فاسد کنم
و آنچه اندوخته ای قسمت کنم
و کرده های تو را برهم زنم
و تدبیرهای تو را باطل سازم
و این رسول خبر آورده است
از جانب مرگ که:
عن قریب دشمنان تو را
بر تو شاد خواهم کرد
و از فنای تو دردها
و کینه های سینهٔ
ایشان را دوا خواهم کرد
زود باشد که لشکر تو را پراکنده کنم
و انس تو را به وحشت مبدل کنم
و تو را بعد از عزت خوار گردانم
و فرزندان تو را یتیم کنم
و متفرق سازم جمعیت تو را
و به مصیبت تو نشانم برادران
و اهل بیت و خویشان تو را
و پیوندهای بدن تو را از هم بپاشم
و دشمنان تو را بر خانه های تو بنشانم
آن گروه گفتند که:
ای پادشاه! ما تو را از شر مردم
و جانوران درنده و حشرات زمین
محافظت می توانیم نمود
اما مرگ و کهنگی و زوال را
ما چاره نمی توانیم کرد و
قوت دفع آن را نداریم و
از خود نیز آن را منع
نمی توانیم نمود
پادشاه گفت که:
آیا چارهای برای
دفع این دشمن هست؟
گفتند: نه
#قصه_بلوهر_و_یوذاسف ۳۷
💠 @azkhodam
⚪️ ادامه دارد ⚪️
Quran-59-60-movahedi.MP3
7.17M
🔰 خلوتی دلنشین با طبیب 🫀
🔘 « تلاوت ترتیل قرآن کریم »
▫️آیات ۷۱ الی ۸۳ سوره آل عمران
⬅️ « آقای موحدی »
#تلاوت_قرآن_ص ۵۹و۶۰
💠 @azkhodam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰حجاب استایلهای بی مطالعه
که با حرفهای بیجا و اشتباه و بدون تحقیق جیب مردم بدبخت رو خالی میکنن
دین فروشی و ابزار کردن و تحریفِ دین برای تجارت در آخرالزمان با لباسِ دین
🏝@azkhodam
🔰یک منبع بینظیر انرژی
اولین و بیشترین چیزی که انسان باید درباره آن فکر کند هدف است؛ آن هم عالیترین هدف
🏝@azkhodam
Quran-61-62-movahedi.mp3
7.5M
🔰خلوتی دلنشین با محبوب🫀
🔘 « تلاوت ترتیل قرآن کریم »
▫️آیات ۸۴ الی ۱۰۰ سوره آل عمران
⬅️ « آقای موحدی »
#تلاوت_قرآن_ص ۶۱و۶۲
💠 @azkhodam
🔰 اسیر شیطان
♦️حضرت موسی (علیهالسلام) در جایی نشسته بود، ناگاه ابلیس که کلاهی رنگارنگ بر سر داشت نزد موسی آمد. وقتی که نزدیک شد، کلاه خود را برداشت و مؤدبانه نزد موسی (علیهالسلام) ایستاد.
♦️موسی (علیهالسلام) گفت: تو کیستی؟
ابلیس گفت: من ابلیس هستم!
♦️موسی (علیهالسلام) گفت: آیا تو ابلیس هستی؟ خدا تو را از ما و دیگران دور گرداند!
ابلیس گفت: من آمدهام به خاطر مقامی که در پیشگاه خدا داری، بر تو سلام کنم!
♦️موسی (علیهالسلام) گفت: این کلاه چیست که بر سر داری؟
ابلیس گفت: با رنگها و زرق و برقهای این کلاه، دل انسانها را میربایم.
♦️موسی (علیهالسلام) گفت: به من از گناهی خبر ده که اگر انسان آن را انجام دهد، تو بر او چیره میشوی و هر جا که بخواهی، او را میکشی.
ابلیس گفت: اذا اعجبته نفسه و استکثر عمله، و استصغر فی عیبه ذنبه؛
⏺سه گناه است که اگر انسان گرفتار آن بشود، من بر او چیره میگردم:
1- هنگامیکه او، خودبین شود و از خودش خوشش آید؛
2- هنگامیکه او عمل خود را بسیار بشمارد؛
3- هنگامیکه گناهش در نظرش کوچک گردد.
📚 اصول کافی، ج 2، ص 2
🏝@azkhodam