الله☫ﷻ🕋🕌 از خودآ تا خدا 🕋🕌 🏴🇮🇷🇮🇶🇱🇧🇾🇪🇸🇾🇵🇸
﷽ جناب محقّق فلاسفه، صَدرُ الحُكَماءِ و المُتَأَلِّهین، قَدَّسَ اللهُ سِرُّهُ و أَجزَلَ أَجرُهُ، در
﷽
*ابو حامد محمّد بن محمّد بن محمّد غزّالی (۵۰۵-۴۵۰ ه. ق) ملقّب به «حجّة الاسلام».
از بزرگترین فقیهان شافعی و در اعتقادات بر طریقه اشعری بود. در نیشابور به حلقه شاگردان امام الحرمین جوینی پیوست و از امام اکرام بسیار دید، وزیر نظام الملک طوسی، نظر به بزرگداشت او، مدرسه نظاميّه بغداد را، که اهمّيّت بسیار داشت، به او تفویض کرد
غزالی پس از چندی بر اثر تحوّلی روحی از علوم رسمی کناره گرفت و طریق تصوّف را برگزید
از آثار اوست: الوسیط و البسیط در فقه، إحیاء علوم الدّین، المستصفی در اصول فقه، معیار العلم، تهافت الفلاسفه
نویسنده گوید در کلام شیخ غزّالی اشکال است و بر فرض صحّت آن، در فرموده مرحوم آخوند علیه الرّحمة، اشکال دیگر است.
اما با فرض صحّت کلام غزّالی، اشکال کلام ایشان آن است که غزّالی علم «معاملات» را علم به احوال قلب از مُنجیات مثل صبر و شکر و خوف و رجاء و غیر آن، و از مُهلکات مثل حقد و حسد و غلّ و غشّ و غیر اینها، دانسته، بنابراین، علوم ثلاثه که رسول خدا، صلّی الله علیه و آله، {فرموده} از علوم معاملات نتواند بود، مگر یک قسم آن که «فریضه عادله» است. چنانچه پیشتر تفصیل داده شد.
و اما اشکال در کلام شیخ غزّالی دو امر است:
یکی آنکه علم فقه را از علوم دنیایی و فقها را از علمای دنیا دانسته، با اینکه این علم از عزّ علوم آخرت است. و این ناشی است از حبّ نفس و حبّ به آن چیزی که به خیال خودش اهل اوست، یعنی علم اخلاق به معنای متعارف رسمی، از این جهت از سایر علوم، حتی علوم عقليّه، تکذیب کرده است.
و دیگر آنکه مکاشفات را جزء علوم قرار داده و در تقسیمات علوم وارد کرده است
🕋از خودآ تا خدا🕌
الله☫ﷻ🕋🕌 از خودآ تا خدا 🕋🕌 🏴🇮🇷🇮🇶🇱🇧🇾🇪🇸🇾🇵🇸
﷽ *ابو حامد محمّد بن محمّد بن محمّد غزّالی (۵۰۵-۴۵۰ ه. ق) ملقّب به «حجّة الاسلام». از بزرگترین فقیها
﷽
... و اين خلاف واقع است. بلكه حقّ آن است كه «علوم» را آن دانيم كه در تحت نظر و فكر و برهان درآيد و قدم «فكر» در آن دخيل باشد، و مكاشفات و مشاهدات گاهى نتايج علوم حقيقيّه است و گاهى نتايج اعمال قلبيّه.
بالجمله، مشاهدات و مكاشفات و تحقّق به حقايق اسماء و صفات، در تقسيمات علوم نبايد داخل شوند، بلكه {مكاشفه} وادى ديگر و علوم وادى ديگرند.
وَ الاَمرُ سَهلٌ.
بدان كه بسيارى از علوم است كه بر تقديرى داخل يكى از اقسام ثلاثه است كه رسول اكرم، صلّى الله عليه و آله، ذكر فرمودند، مثل علم طبّ و تشريح و نجوم و هيئت، و امثال آن، در صورتى كه نظر آيت و علامت به سوى آنها داشته باشيم،
و علم تاريخ و امثال آن، در صورتى كه با نظر عبرت به آنها مراجعه كنيم.
پس، آنها داخل شوند در «آيه محكمه» كه به واسطه آنها علم به الله يا علم به معاد حاصل يا تقويّت شود.
و گاه شود كه تحصيل آنها داخل در «فريضه عادله» و گاه داخل در «سنّت قائمه» شود.
و اما اگر تحصيل آنها براى خود آنها با استفادات ديگرى باشد، پس اگر ما را از علوم آخرت منصرف نمودند، به واسطه اين انصراف بِالعَرَض مذموم شوند، و الّا ضرر و نفعى ندارند، چنانچه رسول اكرم، صلّى الله عليه و آله، فرمودند.
🕋🕌از خودآ تا خدا🕋🕌
@azkhodatakhoda_ir
الله☫ﷻ🕋🕌 از خودآ تا خدا 🕋🕌 🏴🇮🇷🇮🇶🇱🇧🇾🇪🇸🇾🇵🇸
﷽ ... و اين خلاف واقع است. بلكه حقّ آن است كه «علوم» را آن دانيم كه در تحت نظر و فكر و برهان درآيد
﷽
پس کلّيّه علوم تقسیم شوند به سه قسمت :
یکی آنکه نافع به حال انسان است به حَسَب احوال نَشَآت دیگر که غایت خلقت وصول به آن است.و این قسمت همان است که جناب ختمی مرتبت «علم» دانسته و آن را به سه قسمت تقسیم فرمودند.
و دیگر آنکه ضرر میرساند به حال انسان و او را از وظایف لازمه خود منصرف میکند.
و این قسم از علوم، مذمومه است که نباید انسان پیرامون آنها گردد، مثل علم سحر و شعبده و کیمیا و امثال آن.
و سوم آنکه ضرر و نفعی ندارد، مثل آنکه فضول اوقات را انسان به واسطه تفریح، صرف بعضی آنها کند، مثل حساب و هندسه و هیئت و {طبّ و} امثال آن.
و این قسمت از علوم را اگر انسان بتواند تطبیق با یکی از علوم ثلاثه نماید خیلی بهتر است، و الّا حتّی الامکان اشتغال پیدا نکردن به آنها خوب است،
زیرا که انسان عاقل پس از آنکه فهمید که با این عمرهای کوتاه و وقت کم و موانع و حوادث بسیار، نمیتواند جامع جمیع علوم و حائز همه فضائل شود، باید فکر کند که در علوم کدام یک به حال او نافعتر است و خود را به آن مشغول کند و تکمیل آن نماید.
🕋🕌از خودآ تا خدا🕋🕌
@azkhodatakhoda_ir
الله☫ﷻ🕋🕌 از خودآ تا خدا 🕋🕌 🏴🇮🇷🇮🇶🇱🇧🇾🇪🇸🇾🇵🇸
﷽ پس کلّيّه علوم تقسیم شوند به سه قسمت : یکی آنکه نافع به حال انسان است به حَسَب احوال نَشَآت دیگر
﷽
... و البته در بین علوم آنچه که به حال حیات ابدی و زندگانی جاویدان انسان نافع است، بهتر از همه است و مهمّتر از جمیع آنهاست، و آن علمی است که انبیا، علیهم السّلام، و اولیا امر به آن نمودند و ترغیب به آن کردند.
و آن عبارت از علوم ثلاثه است چنانچه ذکر شد.
و الحمد للّه تعالی.
——————————
پایان شرح حدیث ۲۴* از کتاب شرح چهل حدیث (أربعین حدیث)
توسّط عارف باللّه واصل حضرت استاد آیت الله العظمی
سیّد روح الله الموسوی الخمینی معروف به امام خمینی
(قَدَّسَ اللهُ سِرَّهُ و نَفسَهُ الزَّکیَّةَ و رِضوانُ اللهِ عَلَیهِ و طابَ ثَراهُ و نَوَّرَ اللهُ مَرقَدَهُ و مَضجَعَهُ الشَّریفِ و رَزَقَنَا اللهُ مِن أنوارِهِ و بَرَکاتِ تُربَتِهِ)
* اصول کافى، ج ۱، ص ۳۲، «کتاب فضل العلم»، «باب صفة العلم و فضله»، حدیث ۱
دخل رسول الله (ص) المسجد فاذا جماعة قد أطافوا بِرَجُلٍ.
...
فقالوا له: أعلم النّاس بأنساب العرب و وقائعها و أيّام الجاهليّة و الأشعار العربيّة.
فقال النّبىّ (ص) : ذاك علم لا يضرّ من جهله و لا ينفع من علمه.
إنّما العلم ثلاثة :
آية محكمة، أو فريضة عادلة، أو سنّة قائمة، و ما خلاهنّ فهو فضل.
رسول خدا (ص) به مسجد داخل شد؛ ناگاه جماعتى را مشاهده کرد كه اطراف مردى دور مىزنند.
...
به او گفتند: «داناترين مردم است به نسبهاى عرب و وقائع آن و روزگار جاهليّت و اشعار عربى.»
پيامبر فرمود: «اين علمى است كه از جهل به آن ضرر و زيانى نرسد و از علم به آن سودى حاصل نشود.
همانا علم منحصر است به سه چيز:
آيه محكمه يا فريضه عادله، يا سنّت قائمه و غير از اينها، اضافه است.»
🕋🕌از خودآ تا خدا🕋🕌
@azkhodatakhoda_ir
الله☫ﷻ🕋🕌 از خودآ تا خدا 🕋🕌 🏴🇮🇷🇮🇶🇱🇧🇾🇪🇸🇾🇵🇸
﷽ پس، معلوم شد علوم شریعت منحصر به این {سه} قسم است بر طبق احتیاجات بشر و مقامات ثلاثه انسانیّه. و
51.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
﷽
تفسیر عرفانی سوره حمد
عارف باللّه واصل حضرت استاد آیت الله العظمی
سیّد روح الله الموسوی الخمینی معروف به امام خمینی
(قدّس الله سرّه و نفسه الزّکیة و رضوان الله علیه و طاب ثراه و نوّر الله مرقده و مضجعه الشّریف و رزقنا الله من أنواره و برکات تربته)
تفسیر عرفانی سورة الحمد القرآن، منعقد در ۲۲ ربیع الثّانی ۱۳۹۹ هجری قمری (برابر ۰۱-۰۱-۱۳۵۸) - مقدّمه :
اَعُوذُ بِاللّهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجِیمِ
بِسمِ الله الرَّحمنِ الرَّحِیمِ، الحَمدُ لِلّهِ رَبِّ العالَمِین
قبل از اینکه دنباله آن مطلب را عرض کنم، مطلبی را باید عرض کنم که شاید هم مفید باشد و هم لازم؛ و آن این است که گاهی وقتها اختلافاتی که بین اهل نظر و اهل علم حاصل میشود، برای این است که زبانهای یکدیگر را درست نمیدانند. هر طایفهای یک زبان خاصّی دارند.
نمی دانم این مثل را شنیدهاید، که سه نفر بودند : یکی فارس بود، یکی ترک بود، یکی عرب، اینها راجع به ناهارشان که چه بخوریم بحث کردند، فارس گفت : «انگور میخوریم». عرب گفت : «خیر عِنَب میخوریم». ترک گفت : «خیر ما اینها را نمیخوریم، ما اوزوم میخوریم». اینها اختلاف کردند برای اینکه زبان یکدیگر را نمیدانستند.
بعد میگویند یکی آمد و رفت انگور آورد، همه دیدند که یک چیز است، یک مطلب، در زبانهای مختلف. یک مطلب است، اما زبانها مختلف است در آن.
فلاسفه، مثلًا یک زبان خاصّ به خودشان دارند، اصطلاحاتی [مخصوص] خودشان دارند، زبان عرفاء هم خاصّ به خودشان است و اصطلاحات [آنها] خاصّ خودشان است. فقها هم اصطلاحات خاصّ به خودشان دارند.
🕋🕌از خودآ تا خدا🕋🕌
@azkhodatakhoda_ir
الله☫ﷻ🕋🕌 از خودآ تا خدا 🕋🕌 🏴🇮🇷🇮🇶🇱🇧🇾🇪🇸🇾🇵🇸
﷽ تفسیر عرفانی سوره حمد عارف باللّه واصل حضرت استاد آیت الله العظمی سیّد روح الله الموسوی الخمینی مع
﷽
تفسیر عرفانی سوره حمد قرآن حکیم - جلسه مقدّمه (سورة الحمد القرآن الحکیم)
توسّط عارف باللّه واصل حضرت استاد آیت الله العظمی
سیّد روح الله الموسوی الخمینی معروف به امام خمینی
(قدّس الله سرّه و نفسه الزّکیة و رضوان الله علیه و طاب ثراه و نوّر الله مرقده و مضجعه الشّریف و رزقنا الله من أنواره و برکات تربته) :
... فلاسفه، مثلًا یک زبان خاصّ به خودشان دارند، اصطلاحاتی [مخصوص] خودشان دارند، زبان عرفاء هم خاصّ به خودشان است و اصطلاحات [آنها] خاصّ خودشان است. فقها هم اصطلاحات خاصّ به خودشان دارند. شعراء هم یک زبان خاصّ شعری دارند؛
و زبان اولیای معصومین- علیهم السّلام- هم یک طوری است که باید ببینیم این سه-چهار طایفه که با هم اختلاف دارند، کدام زبانشان نزدیکتر به زبان اهل عصمت است، و کدام زبانشان نزدیکتر به زبان وحی است.
گمان ندارم هیچ کس، هیچ آدم عاقلی که موحّد باشد البته، اختلاف در این معنا داشته باشد که حقّ تعالی هست و او مبدأ همه موجودات است، موجودات، معلول مبدأ وجودند. احدی قائل نیست به اینکه شما با این کت و شلوارتان خدایید، هیچ عاقلی چنین تصوّری هم نمیکند؛ یا فلان آدم با عمّامه و ریش و عصایش خداست؛ این مخلوق است، در این هیچ اشکالی نیست؛
لکن اختلاف از آن تعبیرات و برداشتهایی است که از علّت و معلول میشود. باید ببینیم آنهایی که مثلاً از طبقه عرفاء بودند، اینها دردشان چه بوده است که آن جور تعبیر میکردند. چه وادارشان کرده بود که آن طور تعبیر بکنند.
🕋🕌از خودآ تا خدا🕋🕌
@azkhodatakhoda_ir
الله☫ﷻ🕋🕌 از خودآ تا خدا 🕋🕌 🏴🇮🇷🇮🇶🇱🇧🇾🇪🇸🇾🇵🇸
﷽ تفسیر عرفانی سوره حمد قرآن حکیم - جلسه مقدّمه (سورة الحمد القرآن الحکیم) توسّط عارف باللّه واصل حض
﷽
جلسه مقدّمه تفسیر عرفانی سوره حمد قرآن حکیم
توسّط عارف باللّه واصل حضرت استاد آیت الله العظمی
سیّد روح الله الموسوی الخمینی معروف به امام خمینی
(قدّس الله سرّه و نفسه الزّکیة و رضوان الله علیه و طاب ثراه و نوّر الله مرقده و مضجعه الشّریف و رزقنا الله من أنواره و برکات تربته) :
... البته اینکه من حالا میخواهم مصالحه و صلح بدهم بین این طوایف و بگویم اینها همه یک چیز میگویند، نه این است که من میخواهم همه فلاسفه را مثلًا تنزیهشان کنم، یا همه عرفاء را، یا همه فقهاء را. نه، این مسئله نیست «ای بسا خرقه که مستوجب آتش باشد»* ، ای بسا دکانداری که موجب یک حرفهایی میشود که با همان دکان مناسبند.
من مقصودم این است که در بین همه این طوایف اشخاص زیادی منزّه بودند و این اختلافی که حاصل شده است در مدرسه، مثل آن اختلافی [است] که در مدرسه بین اخباری و اصولی حاصل شده است، که گاهی اخباری، اصولی را شاید تکفیر هم بکند، اصولی هم اخباری را تجهیل میکند. با اینکه اینها مطلبشان دو تا نیست. آنها هم دو تا نیست.
حالا ما بحثمان در اینجاست که یک طبقهای از فلاسفه هستند که اینها تعبیراتشان این است که :
«علّة العلل»، «معلول اوّل»، «معلول ثانی» و تا آخر، دائم به علّیّت و معلولیّت تعبیر میکنند، خصوصاً آنهایی که از فلاسفه قبل از اسلام هستند.
تعبیرات آنها همان تعبیرات خشک علّیّت و معلولیّت و سببیّت و مُسَبِّبیّت و مبدأ و اثر و از این تعبیرات [است] ؛
*اشاره به این بیت از حافظ است :
نقد صوفی، نه همه صافی و بیغش باشد
ای بسا خرقه که مستوجب آتش باشد
🕋🕌از خودآ تا خدا🕋🕌
@azkhodatakhoda_ir
الله☫ﷻ🕋🕌 از خودآ تا خدا 🕋🕌 🏴🇮🇷🇮🇶🇱🇧🇾🇪🇸🇾🇵🇸
﷽ تفسیر عرفانی سوره حمد عارف باللّه واصل حضرت استاد آیت الله العظمی سیّد روح الله الموسوی الخمینی مع
﷽
جلسه مقدّمه تفسیر عرفانی سوره حمد قرآن حکیم
توسّط عارف باللّه واصل حضرت استاد آیت الله العظمی
سیّد روح الله الموسوی الخمینی معروف به امام خمینی
(قدّس الله سرّه و نفسه الزّکیة و رضوان الله علیه و طاب ثراه و نوّر الله مرقده و مضجعه الشّریف و رزقنا الله من أنواره و برکات تربته) :
... و فقهای ما هم تعبیر به معلولّیّت و علّیّت میکنند، از این ابایی ندارند؛ و به خالق و مخلوق هم همه تعبیر میکنند؛ از این هم ابایی نیست.
یک دسته هم از اهل عرفان هستند و اینها در تعبیراتشان با اختلافی که هست، تعبیرات مختلفهای دارند، مثل همین ظاهر و مَظهَر و تجلّی [و] امثال ذلک.
آنها اینجور تعبیر میکنند و ما باید ببینیم چه شده است که این طایفه این جور تعبیر میکنند؛ و چه شده است که در لسان ائمّه ما- علیهم السّلام- هم این نحو تعبیر است.
من هیچ یادم نیست که علّیّت و معلولیّت و سببیّت و مُسَبِّبیّت و ... [آمده] باشد. خالقیّت و مخلوقیّت هست، تجلّی هست، ظاهر و مَظهَر هست [و] امثال اینها. باید ببینیم اهل عرفان که از این تعبیر فلاسفه، مثلًا دست برداشتند، یا از این تعبیر عامّه مردم، دست برداشتند، و یک مطلب دیگری گفتهاند که دیدهاند اسباب اشکال [هم] است بین اهل ظاهر، چرا این را گفتند. ما حالا اینها را حساب میکنیم.
علّت و معلول :
یک موجود (علّت) ایجاد کرده یک موجود دیگر را (معلول). در نظر علّیّت و معلولیّت این است که معلول یک طرف واقع شده، علّت یک طرف. این یک طرف و یک طرف یعنی چه؟ مکاناً با هم مختلفند!
🕋🕌از خودآ تا خدا🕋🕌
@azkhodatakhoda_ir
الله☫ﷻ🕋🕌 از خودآ تا خدا 🕋🕌 🏴🇮🇷🇮🇶🇱🇧🇾🇪🇸🇾🇵🇸
﷽ تفسیر عرفانی سوره حمد عارف باللّه واصل حضرت استاد آیت الله العظمی سیّد روح الله الموسوی الخمینی مع
﷽
جلسه مقدّمه تفسیر عرفانی سوره حمد قرآن حکیم
توسّط عارف باللّه واصل حضرت نائب الامام استاد آیت الله العظمی
سیّد روح الله الموسوی الخمینی معروف به امام خمینی
(قدّس الله سرّه و نفسه الزّکیة و رضوان الله علیه و طاب ثراه و نوّر الله مرقده و مضجعه الشّریف و رزقنا الله من أنواره و برکات تربته) :
... مکاناً با هم مختلفند! مثل نور شمس و خود شمس، که شمس این نور را دارد، و از او هم صادر شده است و جلوه او هم هست؛ اما این طوری است که شمس یک موجودی است در یک محلّی واقع شده است و نور شمس هم یک موجود دیگری در یک محلّ دیگر واقع شده؛ و لو اینکه اثر اوست، و لو اینکه معلول اوست.
آیا معلولیّت و علّیّت نسبت به ذات واجب، نظیر این معلولیّت و علّیّتی است که در طبیعت است؟
آتش، علّت از برای حرارت است؛ و شمس، علّت از برای روشنایی است، این طور است؟
آیا یک اثر [و مؤثّری] است که حتّی مکاناً هم از هم جدایند؟
او یک مکانی دارد، این یک مکان دیگر دارد؟
اثر و مؤثّری که در طبیعت هست، غالباً این طوری است که حتّی بُعد مکانی هم [دارند]، حتّی از هم جدا هستند از حیث مکان.
آیا میتوانیم ما در مبدأ اعلا یک چنین چیزی قائل بشویم، که موجودات [از او] جدا هستند، [هر کدام] یک مکانی دارند و یک زمانی؟
عرض کردم تصوّر این امور بسیار صعب است، تصور اینکه موجود مجرّد، وضع خودش چطوری است، مشکل است؛ و خصوصاً مبدأ اعلا که هر چه بخواهی از او تعبیر بکنی، آن نیست.
چطور است وضع آن احاطه قیومیهای که از برای حقّ تعالی به موجودات هست؟ «هُوَ مَعَکُم» یعنی چه؟
🕋🕌از خودآ تا خدا🕋🕌
@azkhodatakhoda_ir
الله☫ﷻ🕋🕌 از خودآ تا خدا 🕋🕌 🏴🇮🇷🇮🇶🇱🇧🇾🇪🇸🇾🇵🇸
﷽ تفسیر عرفانی سوره حمد عارف باللّه واصل حضرت استاد آیت الله العظمی سیّد روح الله الموسوی الخمینی مع
﷽
جلسه مقدّمه تفسیر عرفانی سوره حمد قرآن حکیم
توسّط عارف باللّه واصل حضرت نائب الامام استاد آیت الله العظمی
سیّد روح الله الموسوی الخمینی معروف به امام خمینی
(قدّس الله سرّه و نفسه الزّکیة و رضوان الله علیه و طاب ثراه و نوّر الله مرقده و مضجعه الشّریف و رزقنا الله من أنواره و برکات تربته) :
قرآن میفرماید : «وَ هُوَ مَعَکُم اینَ ما کُنتُم»*
مَعَکُم؛ یعنی پهلوی آدم است؟ همراه آدم است به طور مصاحبت؟
اینکه آنها این طور تعبیر کردند، برای این است که نمیتوانستند از واقع تعبیر کنند، هر چه نزدیکتر بوده به واقعیّت، آن نزدیکتر را اختیار کردهاند.
چنانچه در کتاب و سنّت هم آنکه نزدیکتر است، اختیار شده است. فهم این مسئله بسیار مشکل است که خالق و مخلوق مکانتش چیست، کیفیّت چطوری است؟ کیفیّت خلق و مخلوق مثل کیفیّت آتش است و اثرش؟ مثل کیفیّت نفس است و این چشم و گوش و قوا؟ که شاید از اکثر این [مثالها] نزدیکتر باشد؛ ولی باز این هم نیست.
احاطه است، یک احاطه قیّومی که دیگر [از] ضیق خناق باید این را گفت؛ احاطه قیّومی بر همه موجودات به حیثی که هیچ جایِ از موجودات نیست الّا اینکه او هست.
* و او با شماست، هر کجا باشید. (القرآن الحکیم، سورة الحدید، آیة ۴).
🕋🕌از خودآ تا خدا🕋🕌
@azkhodatakhoda_ir
الله☫ﷻ🕋🕌 از خودآ تا خدا 🕋🕌 🏴🇮🇷🇮🇶🇱🇧🇾🇪🇸🇾🇵🇸
﷽ تفسیر عرفانی سوره حمد عارف باللّه واصل حضرت استاد آیت الله العظمی سیّد روح الله الموسوی الخمینی مع
﷽
جلسه مقدّمه تفسیر عرفانی سوره حمد قرآن
توسّط عارف باللّه واصل حضرت نائب الامام استاد آیت الله العظمی
سیّد روح الله الموسوی الخمینی معروف به امام خمینی
(قدّس الله سرّه و نفسه الزّکیة و رضوان الله علیه و طاب ثراه و نوّر الله مرقده و مضجعه الشّریف و رزقنا الله من أنواره و برکات تربته) :
لَو دُلّیتُم بِحَبلٍ الَی الارضینَ السُّفلی لَهَبطتُم عَلَی اللّه *
اینکه اینها آمدهاند این تعبیر را کردهاند، نه این است که میخواهند بگویند مراد از «فلان چیز حقّ» این است که مثلًا یک آدم ممکنی که عصا و عمّامه دارد، این حقّ تعالی است؛ هیچ عاقلی این را نمیگوید؛
امّا آنکه بتوانیم ما یک تعبیری بکنیم که نزدیک باشد لا اقلّ به آن مسئله، به آن نسبت بین حقّ تعالی و مخلوق، ربط بین حقّ تعالی و مخلوق مشکل است، بخواهد نزدیکِ به ذهن بشود.
تا اینجا میرسد که یک وقت میبینید از باب اینکه این آدم دیگر توجّهش به این مسائل نیست، میگوید که این هم حقّ است، همه چیز، اوست.
فلهذا میبینید در تعبیر فلاسفه اسلام هم هست :
صِرفُ الوُجُودِ کُلُّ الاشیاءِ و لَیسَ بِشیءٍ مِنها ؛
«کُلُّ الاشیاءِ» و «لَیسَ بِشیءٍ مِنها» خود تناقض است. میخواهد این را بگوید که هیچ نقصی در او نیست، صرف الوجود در او هیچ نقصی نیست، هر چه سنخِ کمال است، او واجد است و همه موجودات ناقصند، پس «لَیسَ بِشیءٍ مِنها».
* قول محمّد رسول اللّه (صلی اللّه علیه و آله و سلّم) :
اگر با ریسمانی به سوی زمینهای زیرین فرستاده شوید، بر خدا فرود میآیید؛ علم الیقین؛ ج ۱، صفحه ۵۴ (با کمی اختلاف)؛ مقدّمه قیصری؛ فصل اوّل.
🕋🕌از خودآ تا خدا🕋🕌
@azkhodatakhoda_ir
الله☫ﷻ🕋🕌 از خودآ تا خدا 🕋🕌 🏴🇮🇷🇮🇶🇱🇧🇾🇪🇸🇾🇵🇸
﷽ تفسیر عرفانی سوره حمد عارف باللّه واصل حضرت استاد آیت الله العظمی سیّد روح الله الموسوی الخمینی مع
﷽
جلسه مقدّمه تفسیر عرفانی سوره حمد قرآن حکیم
توسّط عارف باللّه واصل حضرت نائب الامام استاد آیت الله العظمی
سیّد روح الله الموسوی الخمینی معروف به امام خمینی
(قدّس الله سرّه و نفسه الزّکیة و رضوان الله علیه و طاب ثراه و نوّر الله مرقده و مضجعه الشّریف و رزقنا الله من أنواره و برکات تربته) :
... بخواهد یک موجود دیگری باشد، ناقص میشود. یک موجود تامّی است که هیچ نقصان در او نیست. وقتی هیچ نقصان در او نبود، نمیشود واجد یک کمالی نباشد. هر کمالی در هر موجودی هست از اوست، رشح او، جلوه او {ست}، وقتی جلوه او باشد، ذات به طور بساطت، تمام کمال است؛ ذات کلّ الکمال است.
«کُلُّ الاشیاءِ»، یعنی کلّ الکمال؛ و «لَیسَ بِشیءٍ مِنها»، یعنی هیچ نقصی در کار نیست. نه اینکه میگوید «صِرفُ الوُجُودِ کُلُّ الاشیاءِ»، یعنی «صِرفُ الوُجُود» شمایید؛ و لهذا میگوید: «وَ لَیسَ بِشیءٍ مِنها»
میخواهد بگوید :
که او تمامِ کمال است و هیچ موجودی تمامِ کمال نیست. او چون تمام کمال است، هر کمالی را او دارد، این طور تعبیر میکند.
یکی از اشکالاتی که یک کسی که اطّلاع از مسائل ندارد {مطرح میکند}، این است که اهل عرفان میگویند که «چون که بیرنگی اسیر رنگ شد ...»*
با اینکه آن شعر در اصل مربوط به این باب نیست، آنها اصلًا توجّه هم نکردهاند که آن شعر مربوط به این باب نیست، مربوط به حقیقت نیست. مربوط به جنگی است که بین دو تا انسان واقع میشود؛ ...
*بیت از مولوی (رحمة الله علیه) است :
چون که بیرنگی اسیر رنگ شد
موسیای با موسیای در جنگ شد
🕋🕌از خودآ تا خدا🕋🕌
@azkhodatakhoda_ir