هدایت شده از حمید پارسانیا
📌با ورود سبک زندگی غربی به فرهنگ، اکنون در حال حرکت به سمت فلسفه غربی هستیم؟
✴️ به نظر میرسد که ما ابتدا مقهور اقتدار و تکنولوژی آنها شدیم و علوم ناظر به این سطح از قدرت و تکنولوژی را وارد کردیم ولی این ظاهر قضیه است؛ زیرا واردات در همین سطح باقی نمانده و عمق گرفته است؛ یعنی آن لایههای عمیق و تئوریک خودش را طلب کرده و به همراه خودش آورده است. در یک مقطعی که پوزیتیویسم میآید و اظهار ضدفلسفی بودن میکند و فلسفه را معنای جدیدی میکند؛ این تعریف با معنای تاریخی ما از فلسفه متفاوت است؛ چراکه یک ذهنیتی است که برای آنان شکل گرفته است.
❇️ مرحوم علامه(ره) در کتاب علی(ع) و فلسفه الهی که حدود 60 سال پیش آن را نوشتهاند، ابتدا معنای فلسفه را در جهان اسلام بیان کردند و سپس معنای فلسفه در جهان مدرن، یعنی حرف کانت و کنت را بیان کردهاند و خیلی خوب و دقیق هم گفتهاند.
♦️ البته در آن زمان تعابیری که الان در فلسفه غرب با عنوان ابژکتیو، سوبژکتیو یا اینترسوبژکتیو هست، آن زمان مطرح نبوده است لکن ایشان دقیقا همان معانی را در فلسفه غرب توضیح دادهاند. اگر در اولین مواجهات فرهنگ غرب با فرهنگ ما، فلسفه اسلامی با یک سرعت جدیتری به آن پاسخ میداد و با آن تقابل میکرد، شاید قدرت و قوت فلسفه اسلامی مانع از این بود که فلسفه غرب به این سرعت وارد فرهنگ ما شود.
✨مواجهه با فرهنگ غرب در چندین لایه مختلف، از لایههای رویی تا لایههای میانی و عمیق ممکن است. برخی افراد مانند مرحوم علامه طباطبایی(ره) عالیترین افق که شهود حقایق هستی است را در خود محقق کردهاند.
🔹ایشان لایههایی از عالم و هستی را مشاهده میکند که جهان مدرن بهشدت به آن پشت کرده است. کسی که ذکر آسمان و زمین را میشوند و جریان حیات را میبیند، وقتی با فلسفهای مواجه میشود که میگوید: «واقعیت در حس، منحصر است و مابقی هر چه هست، صرفا مربوط به ذهن است.» او به چنین فلسفهای میخندد! چراکه او در حال مشاهده واقعیتی عمیق است. اما آن جریان رقیب، فرهنگ عمومی را میروبد.
📌در مقابله با این جریان، آیا اندیشمندان ما در گفتوگو با فلاسفه غربی وارد میشوند؟
✅ ما فیلسوفانی داریم که حکمت سینوی یا اشراق یا صدرایی را به خوبی میخوانند اما یک کلمه و جمله با جریان رقیب خود درگیر نمیشوند! و اصلا خود را کاملا کنار میکشند! ما فیلسوفان بزرگی در حال حاضر داریم، اما چه کسی است که مانند علامه طباطبایی(ره) برود با آنها درگیر شود؟ کیست که اصول فلسفه بنویسد؟
🔻کیست که وقتی مارکسیسم آمده، پاسخ آن را بدهد؟ یا کیست که در المیزان در جابهجای آن به هجمه رویکردهای مدرن پاسخ دهد؟ شما المیزان را با المنار مقایسه کنید و ببینید این مقاومتی که علامه طباطبایی(ره) در برابر فرهنگ غرب کرده، قابل مقایسه است؟ اینها خصوصیات علامه(ره) است.
💢اینکه فرهنگ غرب، یک هژمونی عظیم راه انداخته و فضای علمی جهان را تسخیر کرده و برایش تعیینتکلیف کرده، یک نوعی اغواء است. اغواء که فقط به مغالطه لفظی نیست؛ اینکه چشم و گوش جهان را از آنچه خود میخواهد، پر میکند، اغواء است.
🔸در مقابله با این فرهنگ، اگر در انقلاب اسلامی، مرحوم امام(ره) توانست در شکست عرصه عملی و سیاسی موفق عمل کند، اما در مقابله با تنیدهها و رشتههای نظری فرهنگ غرب، آن کسی که قد علم کرد، مرحوم علامه طباطبایی(ره) بود. البته خیلیهای دیگر هم بودند که سعی داشتند، با فرهنگ غرب مواجه شوند و به آنان پاسخ دهند لکن بعضا وارد چهارچوب مفاهیم و نظام علمی آنان شدهاند و به نحوی شکست خوردند.
✍️ استاد حمید پارسانیا
💠 @parsania_net
لایحهی عفاف و حجاب در میانهی بیتصوری از مفهوم دولت
در بحبوبهی درخواست قشری از بدنهی مردمی دغدغهمند دربارهی مقولهی حجاب، صدای لایحهای در این باره بلند شد که محتوای آن، حاکی از جریمههای نقدی پلکانی برای خاطیان مقولهی عفاف و حجاب است. آنچه بیش از هر چیز دیگری از این لایحه به ذهن متبادر میشود، عدم وجود هیچ نوع الگوی حاکمیتی، هیچ نوع عاملیت فرهنگی و هیچ گونه تصوری از مردم است که این همه «هیچ» در یکجا، فریاد «من نمیتوانم» را از متن و پیشنهاددهندگان این لایحه به ذهن مخاطب متبادر میسازد.
متن، بیش از آنچه کلمات نوشته شدهاش، یک سری اصول و معناها را به ذهن القا کنند، نانوشته هایی دارد که به نظر می رسد آن نانوشتهها، برای مخاطب، "نوعی از گفتمان" را ایجاد مینماید که اثرات آن سالهای سال قطعا در اخلاق جامعه و رفتار سیاستی حاکمان پیامد خواهد داشت.
اگرچه بنا ندارم که بر مبنای متن منتشر شده که احتمالا پیشنویس است، قضاوت کنم، اما ذکر چند نکته خطاب به نویسندگان این متن که نوع نگاهشان از «هیچهای مذکور» حکایت می کند، نکاتی را عرض میکنم:
مراقبت از نقش و جایگاه مردم در فرهنگ جامعه، مسالهای اساسی و بنیادین است و نهادهای سیاستی و قانونگذار باید به فهمی از فرهنگ در این زمینه ملزم بمانند که «مردم» را در خردترین و کلانترین لایههای عاملیت در نظر بگیرد. تسهیلگری در این زمینه، مهمتر از عاملیت مستقیم حاکمیت است، ولو بخشی از اقشار دغدغهمند جامعه را رنجور نماید. لذا اگر بناست که مسیری پلکانی در نظر گرفته شود، قبل از پلکانهای جزایی، باید مصونیتهای مردمی و تسهیلگری مردم و نهادهای میانجی در این زمینه را بسط دهد.
پدیدهی کشف حجاب، پدیدهای منتشر و بسیار پراکنده در جامعه است. فهم درست این پراکندگی و حتی «همهجایی آن» دو راه را پیش روی سیاستگذار می نهد: یا با هزاران چشم خود(دوربینها) شروع به کنترلگری نماید و حجم عظیمی از انرژی و مخارج و وقت نهادهای اجرایی و قضایی را به این موضوع اختصاص دهد و یا بر چشمهای مردم، به عنوان صاحبان اصلی این آب و خاک و با توضیحی از خود به عنوان "حاکمیتی برآمده از آنان" و "اذعان به ناتوانی خود"، حساب باز کند. مورد اول، رویکردی است که توسط دولتهای خودکامه پیگیر میشود و منجر به این می شود که حاکمیت برای برائت از خودکامگی، روز به روز از سیاستهای خود عقبنشینی کند، حال این که گزینه دوم، روز به روز بر قدرت حاکمیت، به عنوان روح برآمده از یک بدنهی مردمی خواهد افزود.
البته تبیینهای نظری و گفتمانهای پشتیبان نیز نقش موثری در این زمینه دارند. یعنی حاکمیت در این کنش، بایسته است با تمرکز بر "مردم"، این مساله را بیش از آن که سیاسی جلوه دهد، به لایههای اخلاقی آن نزدیک سازد و به مردم گوشزد نماید، همچون امنیت، این مساله، مقولهای است که نه تنها آحاد جامعه_فارغ از دعواهای سیاسی_ با آن درگیر هستند و مساله، بهره برداری سیاسی نیست، بلکه خود مردم، مقوم اخلاق جامعه هستند و از قضا، حاکمیت، تنها در نقش پشتیبان و تسهیلگر به این عرصه ورود مینماید.
✍مریم منصوری
ما ناسازگاریم نه آنها!!!
واقعیت آن است که وقتی در شهر قدم میزنید، یا به مدرسه و دانشگاه میروید، یا در خانه استراحت میکنید، یا با تکنولوژی سر و کار دارید، یا ورزش میکنید، یا ساعات زیادی از روز را در محل کار سپری میکنید، خرید که میکنید و...
همه و همه را در جهانی مدرن سیر کردهاید!
نه منزل، نه محل کار و ساختار اداری، نه محیطهای فراغت، نه شهر، نه مکانهای آموزشی و نه فضای جدیدی که به صورت مجازی بخشی از زندگی را در چنبره خود گرفته، هیچیک به شما شیوهی زندگی مبتنی بر سنت، دین و بوموبر خودتان را تقدیم نمیکنند.
اینها همه، مملو از آموزههایی است که زندگی را سرشار از دنیا و دنیاپرستی کردهاند.
واقعیت آن است که هرکس، حجاب بر سر و تن دارد و هرآنکس که خداباور است، در حال مقاومت علیه وضع سکولارِ همهجایی شده است.
بیحجابی و بیحیایی، بخش جدی این شهر و این ساختارهاست. و واقعیت آن است که بیحجابها و دنیاباوران بر مشی طبیعیِ ساختارها و وضع موجود و سبک زندگی هدیه شده به آنها رفتار میکنند!
آنها، فقط همراهند!
ساختارهای کلان نه تنها تمنایی برای اجرای حکم خدا ایجاد نکردهاند، بلکه با مداومت و کثرت در سبک زندگی، در تمنای انسان مدرن جایی برای خداباوری نیست...
@azmanegasht
هدایت شده از جامعه متعادل | مهدی تکلّو
(قانون حجاب، گاو نر و اصرار بر دوشیدن! ادامه👇🏻)
دوگانهی کار فرهنگی و کار قانونی مضحک است. همه چیز فرهنگی است و هیچ راهی جز مواجهه معنایی وجود ندارد. قانون باید ابزاری ذیل پروژهی فرهنگی و با کارکرد خاص خودش و نه بیشتر باشد. قانون نوعی کنش فرهنگی است و بخشی از یک طرح کلی فرهنگی! اقتضای حاکمیت دینی صرفنظر کردن از جبرهای استیلایی و باستانی و اغواگریهای دولتهای جدید است. حاکمیتی دینی راهی جز رشد دادن اندیشهها و رفع موانع از فطرت و قلب ندارد. قانون باید ذیل این پروژه عمل کند. علاوه بر این اجرای قانون یا هر سیاستی منوط به ارادهی عمومی است. چه قانونی میتواند از اتحاد سرمایهدارها با کشف حجاب جلوگیری کند؟ چه قانونی میتواند وجههی تحسینبرانگیز کشف حجاب را از بین ببرد؟ چگونه با تکیهی صرف بر قانون میشود کشف حجاب را تقبیح کرد و مذموم نشان داد؟ چگونه میشود ترحم، همنوایی و دلسوزی را نسبت به زنانی که مؤاخذه یا تنبیه شدهاند به حداقل رساند؟ اساساً چگونه میتوان بدون گفتمان و بدون درگیرکردن عموم عقلها و قلبها در تکتک ادارهها، فضاهای خیابانی و غیرخیابانی مداخلهی عمومی و اکثری مردم را برانگیخت؟ و اساساً چگونه بدون دردستداشتن طرح فرهنگی جامعی برای تمام ساحتهای حجاب اجرای قانون را تضمین کرد؟ آیا میشود اقصینقاط شهرها را به نیروهای شبهنظامی یا لباسشخصیها سپرد؟ آیا با قانون میشود همراهی مردان را با کشف حجاب و زنهای بدون حجاب مسدود کرد؟! گرامیان همهی ماجرا بند به ارادهی مردم است؛ بند به گفتمان است. من فضا را برای عبور از گفتمان معیوب حجاب و خلق گفتارها و معناپردازیهای نو، واقعی، فطری، زنانه، عمیق و انیق مستعد میبینم. قانون باید باشد اما در خلأ نباید به آن امید بست!
@Mahdi_Takallou
ناسرکوبگری تمدن، زندگی و اربعین
✍مریم منصوری
نوربرت الیاس آنگاه که "فرآیند متمدنشدن" را مینگاشت، کوشید تا نشان دهد در چه سیری، انسان، تحت فرآیندهای منضبط و با رویکردی سرکوبگرانه به بدن و با درونیشدن آداب این انضباط، متمدن شد. یکی از سلوکهای ویژهی این فرآیند، در غذاست.
مقولهی غذا در اربعین، جای پژوهشهای مفصل تمدنی دارد.
اینکه اربعین، نه تنها در ابعاد مجرد و روحمندش، کشش تمدنی دارد، که ابعاد بدنمندش ازجمله مقوله "غذا" نیز محلی از الگویابی تمدنی متفاوت با آنچه تا کنون بوده، را داراست.
با وجودیکه مناسک پیادهروی اربعین به مناسبت بزرگترین سوگ جهان اسلام انجام میشود، اما این موضوع باعث نمیشود تا در طعام و اطعام زهد مسیحیگونه ترویج شود.
اکرام و اعزاز عزادارن، گوی سبقتی است که ملیتهای مختلف،با تکثر فرهنگی خود ذیل تمدن حسینی، بخشی از آن را در اطعام عزادارن به نمایش میگذارند.
جای الیاس خالیست تا ببیند، امکان تحقق تمدنی هم هست که انسانی بسازد که فردیشدن را در عین تمایز، تا حد ممکن کمرنگ ساخته و ناسرکوبگرانه، به بدن نیز زندگی میبخشد!
@azmanegasht
هدایت شده از از "ما" نگاشت/مریم منصوری
بخشهای مردانهی مسائل کشور را حل کنید و بخشهای زنانهاش را به زنان بسپارید!
مساله فعلی تا حد مقبولی حل خواهد شد!
یکسال اخیر کشور درگیر التهاباتی شد که اگرچه به نظر میرسد ابعاد امنیتی و سیاسیاش حل شده، اما ابعاد فرهنگیاش همچنان پابرجاست.
اگرچه این یکسال نهادهای پژوهشی و تحقیقاتی و سیاستی به تفصیل دراینباره به انحای مختلف پرداختهاند، اما همچنان نوک پیکان، زنان و رفتارهای آنان را نشانه گرفته است و ظاهرا این دوستان به هردلیل صلاح نمیدانند رفتارهای کلان ساختاری و حتی ابعاد مردانهی مساله را به جد مورد کنکاش قرار دهند.
اینکه در پیمایشهای مختلف، بالای ۸۰ درصد از زنان، بر عدم مخالفت و حتی موافقت مردان خانواده با بیحجابیشان صحه گذاشتهاند و هنوز مقولهی "غیرت" به اندازه حجاب مساله نشده؛
اینکه ساختار حقوقی و قضایی، آموزشی، وضعیت فضای مجازی، مدیریت ورزش و اوقات فراغت و مهمتر از همه سبک زندگی و زیستشهری و بسیاری از این کلان مسائل برای دوستان و سیاستگذاران مساله جدی نمیشود، این باور را به امثال بنده نشان میدهد که عزمی جدی برای تغییر مسیر وجود ندارد و گویا فعلا صلاح است زنان، مقصر اصلی این وضعیت قلمداد شوند.
اگرچه شرایط پیش آمده در عرصه حجاب و عفاف لایههای مختلف دارد و آسیب آن صرفا متوجه زنان یا مردان نیست، اما برای حل این معضله، نیازمند فهمها و راهکارهای جنسیتی نیز هستیم.
به عزیزان زحمتکش پیشنهاد میکنم چندین و چندباره سخنان حضرت آقا در دیدار با بانوان در سالروز ولادت حضرت صدیقهطاهره(سلاماللهعلیها)در سال گذشته را مرور کنند و به جای رویکردهای زینتالمجالسی به زنان، آن میزان که در توان زنان است، اجازهی ورود آنان به میدان تصمیمگیری و حل مساله دهند و فکری به حال لایههای مردانهی مساله هم بکنند.
نظم در جامعه، نیازمند نظم در تصمیمگیری و تصمیمسازی است و این مهم، محقق نخواهد شد جز با همیاری و مشارکت جدی زنان در عرصههای مذکور!
https://eitaa.com/azmanegasht
از مرد مطلوب مقتدر تا مرد ضعیف روشنفکرنما؛
چند خطی به بهانه نشر کلیپ غیرعادی
✍حوریه بزرگی
✅ چند هفتهای است که کلیپی با عنوان «غیرعادی» در حال دست به دست شدن و انتشار است. موضوع این کلیپ نقد آزادی پوشش و نقض این انگاره است که «آزادی در پوشش، یعنی عدالت اجتماعی و پیگیری حق برابری زن ومرد در جامعه.» تولید محتوا در این حوزه با زبانی عامهپسند و داستانگونه از جمله تولیدات به شدت مورد نیاز است و از این جهت سازندگان این اثر به سبب جرئتمندی شان برای نشان دادن زشتی و قبیح بودن چشم چرانی و آثار آن در بلند مدت قابل تقدیر هستند. در زمانهای که رسانههای مستکبر غربی و باورمندان و پیروانِ اندیشهای و عملی آنان با همه قوا و با انواع شیوههای اقناعی، در حال عادیسازیِ «غیرعادیهایِ ضدفطری» هستند، هر پیام و اثری که به شکستن ساختارهای مدرن و به ظاهر زیبای آنها و فاش کردن صورت قبیح زیر ماسک روشنفکرانهشان بیانجامد، ارزشمند است. این شروع را به فال نیک میگیریم و ضمن تبریک به سازندگان آن، نکته ای را جهت ارتقا کارهای بعدی مطرح میکنم.
✅ نظام اندیشه ای اسلام، واجد پتانسیلهای منحصر به فردی برای ارتباطات عادلانه همراه با حس رضایت و آرامش بین زن و مرد در فضای خانواده و جامعه است. یکی از ظرفیتهای مهم در این حوزه نقش مرد مقتدر و مسئولیت پذیری است که به استناد آیات و روایات مسئولیت اصلی تربیت دینی همسر و فرزندان را بر عهده دارد. به میزانی که این نقش تربیتی به نام برابری کمرنگ شود، فشار روانی بر زن و فرزندان افزایش یافته و تعادل نظام ارتباطی از بین میرود. این درست نقطه ای است که با شعار برابری زن و مرد مورد حمله قرار گرفت و نتیجهی آن شد، مردانی ضعیف و وابسته و زنانی آشفته و همواره در حال چالش و جنگ با خود و دیگران. آرشِ قصه غیرعادی، اگر مردی مقتدر بود و تربیت خانوادگی و اجتماعی او را از نقش واقعی اش دور نکرده بود، در هنگامهی مواجهه با نگار و حرفهایش به جای آنکه خیلی زود تسلیم شود، به راههای حفظ خانواده اش فکر میکرد و با نگار از دنیای مردانه و عادت نکردن چشمها میگفت. اما آرش به راحتی تسلیم میشود و در نهایت هم مقصر اصلی ماجرا و انحراف او و فرزندانش میشود نگاری که ساده لوحانه فریب خورده است و آرش حق دارد طلبکارنه از او انتقاد کند و بگوید: «چرا تعجب میکنی خانم جون، یالا بکش کِل برا بچه هامون... تو گفتی این چیزا باید عادی شه» در روایت هیچ اشارهای و یا بهتر بگوییم هیچ نقشی برای مرد خانواده و مسئولیتش در هدایت امور تعریف نمیشود و در گامی فراتر آرش علت قصور ـ شما بخوانید ضعفِ ـ خود را نیز به زن ارجاع میدهد.
✅ آرش و نگارِ قصهی غیرعادی، البته در خانواده های ایرانی با شدت و ضعف متفاوت وجود دارند، اما آنچه مدنظر این یادداشت است، لزوم توجه به داشتن یک سیاست و گفتمان مشخص، همه جانبه، دقیق، علمی و پیشرو در مسئله زنان و خانواده و سپس تلاش برای عینی کردن آن در عرصه هنری است. پیشنهاد مشخص ما «تبیین هنری اقتدار مردانه در کنار عاطفه زنانه» در مسئله پوشش و نظام روابط و کنش انسانی است. به نظر میرسد گفتمان غالب جمهوری اسلامی در سالهای پس از انقلاب با تمرکز بر برجسته کردن نقشهای زنانه از پرداختن به نقشهای مردانه فاصله گرفته است. این در حالیست که زن زمانی میتواند به ایفای درست نقش خود بپردازد که مردان پیرامونی اش و فضای کلی جامعه او را به مردواره شدن و یا بدل شدن به شی ء جنسی فرانخواند. انقلاب اسلامی مردم ایران به مدد نفس مسیحایی امام (ره) در سالهای نخست انقلاب اسلامی، الگویی بدیل از اقتدار مردانه در کنار عاطفه زنانه تجربه و به جهانیان عرضه کرد. این الگو در سالهای پس از جنگ با ورود گفتمانهای توسعه به مقتضای زمانه نتوانست خود را تکمیل و گسترش دهد و دچار افراطها و تفریطهایی شد، شناخت فراز و فرودها و خلاء ها و شفاف کردن صفحات مبهم پازل میتواند راهگشای ساخت آثاری قوی تر و اثرگذار تر باشد.
https://eitaa.com/azmanegasht
هدایت شده از مدرسهی علوم انسانی فکرت
🔸دورهی آموزشی-کارگاهی مدرسه فکرت
🔰با موضوع «هویت زن» - پائیز و زمستان ۱۴۰۲
حضوری و آنلاین- همراه با اعطای مدرک معتبر
🌟تخفیف ویژه برای دانشجویان و طلاب
🔸سرفصلهای آموزشی(پاییز و زمستان):
جنسیت و جامعهشناسی- مساله شناسی حوزه زن و خانواده- الگوی نظری هویت زن در بستر اجتماعی و سایبر- گونهشناسی رویکردهای فقهی در مسائل زنان- فمنیسم و جریانشناسی فمنیسم- واکاوی الگوی سوم زن از منظر رهبری
🔖قیمت دوره:
آموزشی: حضوری هر فصل ۵۰۰ هزارتومان- آنلاین ۲۵۰ هزارتومان
↙️ برای ثبت نام و کسب اطلاعات بیشتر به آیدی زیر پیام بدهید:
@ADMIN_FEKRAT
جهت استفاده از تخفیف دوره هویت زن کلیک کنید.
📮فکرت، رسانه اندیشه و آگاهی؛
وبگاه | فکرت | مدرسه فکرت | رادیوفکرت
💠 پروژه «استعمار دین» و «مقررات زدایی از مرزهای دینی و ملی» در میدان بازاری شده جام جهانی کشتی ۲۰۲۳
✍️ زهرا توللی، دانشجوی دکتری جامعه شناسی دانشگاه شیراز
در جامعه شناسی دین از «بازگشت دین به حوزه عمومی» در قرن بیست و یکم بحث میشود. این روند طبق ادبیات پوسامای(2018) در کتاب «دین، نئولیبرالیسم و پساسکولاریسم در جامعه آیزهشده»، در شرایطی است که در چارچوب پساسکولاریسم، ادیان، استعمار می شوند. یعنی ادیان به صورت «معنویت شخصیشده و کالاییشده» تقلیل مییابند. ادیان در حوزه عمومی صرفا در حد عقلانیت ابزاری و در مناسباتی نمایشی و بازاری میتوانند بازنمود داشته باشند و عقلانیت ارتباطی آنها سرکوب میشود. از نظر گوتیه(2021) نیز ادیان به سطح سبک زندگی تقلیل مییابند و در همان سطح با یکدیگر رقابت میکنند.
همچنین، با ادبیات بوردیو، امر اجتماعی و غیر اقتصادی-مانند دین و ورزش_درگیر میدانی از بازارهایی میشوند که نهادهای صاحب قدرت و ذی نفوذ در آن کالاهای مورد تقاضا و نحوه عرضه آن و مقررات آن را برساخت، تنظیم و تحمیل می کنند.
چنانکه، در سطح جهانی هر چند که ادعای مقرراتزدایی مطرح میشود اما در عمل، از برخی مقررات دینی و محلی حساسیتزدایی یا مقرراتزدایی میشود و به جای آن در چارچوب یک رویهی استانداردسازی شده و همگنسازی شده مقررات جهانی با تعابیر و ادعاهایی جذاب برساخت، تنظیم و تحمیل میشود.آنچه که این روزها به صورت سازمان یافته در میدان جام جهانی کشتی ۲۰۲۳ رخ میدهد.
روندی که می توان از آن به عنوان «مصداق رویه های استعمار دین در حوزه عمومی» و تلاش برای «تحمیل قوانین متکی بر حاکمیت جهانی پساسکولار» یاد کرد: چنانکه مردان مسلمان با پیشینههای دینی خود می توانند راز و نیاز معنوی خود را داشته باشند، بر لباسهای خود پرچم ملی و توسل به امامان و پهلوانان دینی خود را داشته باشند، اما در این «میدان بازاری شده» به نام «برابری جنسیتی» از قواعد دینی، ملی و محلی آنها «مقرراتزدایی» و «حساسیتزدایی» میشود. به این صورت که قواعد احترام و تعامل با داور با جنسیت متفاوت «استانداردسازی و همگنسازی» شده است.
مرد مسلمان برخلاف قواعد دینش در حالی که با توسل و تمسک به اعتقادات دینیاش وارد زمین و خارج از آن می شود، باید در آغاز و پایان برخلاف مرزهای دینش تماس با زن نامحرم را بپذیرد. و این پهلوانان که در ادب و معرفت و نجابت الگو هستند، حتی نمیتوانند رویه ادب و احترام طبق قواعد دینی و ملی خود را پیشه کنند. زیرا مقررات استانداردسازی شده تحمیل شده است. به بیان دیگر، این ورزشکاران مسلمان مجالی برای عقلانیت ارتباطی هماهنگ با دین خود را ندارند.
در این میان، کیفیت برخی داوران زن هم این گمان را به ذهن می آورد که گویی پیشبرد پروژه تحمیل مقررات جهانی بر قواعد دینی محلی اولویت بیشتری نسبت به کیفیت قضاوت مسابقات دارد. چنانکه همین یکشنبه، بارها گزارشگر باسابقه و حرفهای، آقای هادی عامل، بابت خطای فشردن گلو و فشار بر مجاری تنفسی کشتیگیر ایرانی- آقای نخودی- اعتراض می کرد، اما آن داور کمصلاحیت نه تنها از خلافهای کشتیگیر دیگر مطلع نشد، چهار امتیاز هم به کشتیگیر خطاکار تقدیم کرد. در واقع این گمان به ذهن میرسید که کارکرد امثال این داوران امری فراتر از قضاوت است.
امری که فقط به نام برابری جنسیتی تعبیر و تحمیل میشود. برای نمونه، در آلمان سه مسلمان مهاجر قبول نکردند که به داور زن دست بدهند. فدراسیون آلمان هم آنها را جریمه و محروم کرد. با این ادعا که کشتی ورزشی اخلاقی است که در آن احترام بسیار اهمیت دارد و ما متأسفیم که این مسلمانان به داور زن احترام نگذاشته اند!
لیکن مسأله این است که چرا باید یک سبک همگن و واحد برای احترام گذاشتن به تمام ادیان تحمیل شود؟ چرا باید عقلانیت ارتباطی ادیان سرکوب شود؟
اما روندی که به ورزش و مرزهای دینی زن و مرد منتهی نخواهد شد، نه تنها ادیان را در حد معنویتهای کالاییشده تقلیل میدهد، بلکه طی فرایندی پیچیدهتر و گستردهتر در عرصههای دیگر اقتصادی، سیاسی و فرهنگی و...به دنبال جایگزینی هویت های جهانوطن، تضعیف دولتهای ملی و تسلط نهادهای جهانی وحاکمیت جهانی است.
در این میان هر چه پیوند مردم با نهادهای دینی و دولتهای ملی سستتر شده باشد؛ این رویههای جهانی بیشتر شتاب می گیرد. به بیان دیگر، فرایند استعمار دین در بستری از فرایندهای استحالهی هویتهای ملی و دینی؛ و تضعیف دولتهای ملی پیش میرود.
https://eitaa.com/azmanegasht
هدایت شده از حمید پارسانیا
الامام العسکری علیه السلام:
اِنَّ الوُصُولَ اِلَی اللهِ عَزَّوَجَلَّ سَفَرٌ لا یُدرَكُ اِلّا بِامتطاءِ اللَّیلِ .
وصول به سوی خداوند عزوجل سفری است که جز با مرکب راهوار شب زنده داری به دست نمی آید.
🆔@parsania_net
هدایت شده از مدرسهتـ؋ــکرونوآوری نگاه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
«شهر معاصر ایرانی»، علیرغم پیشینه تاریخی خود در ترسیم کالبــد شهری در نسبت با امر دینی، به فضایی برای پیشبرد ایدهی سکولاریزم تبدیل شده است و ما با سکولاریزمی شهری در ایران مواجهیم.
بیتردید مقدمهی رهایی از این وضعیت که محصول غفلت جریان انقلابی از مسألهی «شهر» و ناتوانی در تبدیل ایدهی اجتماعی خود به فضای اجتماعی است، شناخت «فضا» و خودآگاهی نسبت به وجوه نفوذ و شکلگیری «امر سکولار» در ساخت شهر معاصر ایران است.
| رُنِسـانْسِ شَهْــرےٖ دَر ایٖـرانْ |
تحلیل چندوجهی «شهـر معاصـر ایـرانی»
در نسبت با سبکزندگی ایرانی اسـلامی
مدرس: دکتـر محمدمنان رئیسی
رئیس سابق مرکزمطالعاتوبرنامهریزی شهر تهران
لینک ثبتنام
https://www.negahschool.ir/product/ronesans-shahri/
#درسگفتار
#پاییز
#شهــر
✨آگـاهـے بـــراے سامـــانے دیگــر✨
مدرســـه تـ؋ــــکر و نــوآوری نگــــــاهـ
🆔 @sch_negah
🌐 http://www.negahschool.ir
جزئیات رویداد تخصصی «حجاب از نگاه علم».pdf
1.8M
✅ جزئیات رویداد تخصصی حجاب از نگاه علم "نگرشی چند رشته ای"
🔴برگزارکننده: انجمن علمی معارف اسلامی دانشگاه شهید بهشتی با همکاری مراکز علمی و فرهنگی
✔️ با حضور ۱۳۰ استاد داخلی و خارجی
📅زمان: ۲۸ شهریور تا ۲۵ آبان ماه ۱۴۰۲
👈آیدی ثبت نام: @Ethics_academy (پیامرسان ايتا، بله و تلگرام)
🌐کانال اطلاعات نشست ها: http://eitaa.com/ethicssbu
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آیفون تصویری در معماری سنتی یمن!
🔹تدبیر جالب یمنیها برای حفظ حشمت و احترام بانوانشان در معماری سنتیشان را مشاهده بفرمایید. در این ویدئو توضیح میدهد که برای آنکه احترام و حریم بانوی خانه حفظ شود، با تدبیری معمارانه این امکان را برای او فراهم میکردند که وقتی کسی درب منزل را میزند بانوی خانه بدون آنکه لازم باشد سرش را از پنجره بیرون کند و یا بدون آنکه لازم باشد از پلهها پایین بیاید بتواند ضمن حفظ حریمش، هم مطلع شود که چه کسی پشت درب است و هم اگر لازم دانست، درب را از همان بالا با کشاندن ریسمان متصل به درب بر روی او بگشاید.
🔹پینوشت: موضوع حریم بانوان، فصل اشتراک معماری در همه کشورهای اسلامی بوده و برای مثال در معماری ایرانی نیز برای کوبیدن درب خانه از دو ابزار متفاوت (کلون و کوبه) استفاده میشد؛ کوبه مردانه دارای صدای بم و کلون زنانه دارای صدای زیر بود تا صاحب خانه با شنیدن صدای هریک از آنها متوجه شود که مهمان پشت درب، مرد است یا زن تا متناسب با آن، مشخص شود که مرد خانه باید درب را بر روی مهمان بگشاید و یا زن خانه. جالب آنکه کوبیدن هر دو (کلون و کوبه) با هم، این بشارت را به میزبان میداد که خانوادهای بر او مهمان شده است.
@baladetayyeb
@azmanegasht
از "ما" نگاشت/مریم منصوری
آیفون تصویری در معماری سنتی یمن! 🔹تدبیر جالب یمنیها برای حفظ حشمت و احترام بانوانشان در معماری سنت
وقتی سخن از تمدن به میان میآید، باید نظمهای جنسیتیش هم لحاظ شود. در نظم مدرن پس از ظهور رویکردهای فمینیستی این نوع نظمهای جنسیتی بلعیدهشد و متاسفانه در فضای ایرانی نیز رفتهرفته نظمهای جنسیتی روبهزوال رفته و با تبعیت کج و معوجی از نظم مدرن، ساختارها بسیاری از ارزشها و کالبدهای جنسیتی را کنار گذاشتند.
مساله اصلی اینجاست که با توجه به فضای جدید در وضعیتی که سخن از الگوی سوم مطرح میشود، چگونه میتوان در کالبدهای انسانی، شرایط جنسیتی بدون سرکوب زنانگی یا حتی مردانگی را برای نظم جدید تمدنی به وجود آورد؟!
@azmanegasht
هدایت شده از از "ما" نگاشت/مریم منصوری
🔺سلسله نشستهای "حجاب از نگاه علم؛ نگرشی چند رشتهای"( آکادمی اخلاقپژوهی روشمند و انجمن علمی معارف دانشگاه شهید بهشتی)
✅عنوان: حکمت بدن و حجاب
✔️دکتر مریم منصوری؛ پژوهشگر مطالعات زنان و دکتری جامعهشناسی دانشگاه باقرالعلوم (ع)
⏰زمان: شنبه ۲۹ مهر؛ ساعت ۱۶
👈آیدی ثبتنام: @Ethics_academy
🔶 https://eitaa.com/ethicssbu 🔶@azmanegasht
💠حکمت الهی قتل کودکان چیست؟
✍ استاد حمید پارسانیا
🔸در فص موسوی کتاب «فصوص الحکم»، ابنعربی در مورد حکمت قتل کودکان توسط فرعون و نسبت آن با جامعۀ بنی اسرائیل بحث میکند. همانطور که میدانیم فرعون با خبر میشود که فرزندی خواهد آمد که قدرت او را متزلزل میکند. او هم برای جلوگیری از به دنیا آمدن موسی (ع)، فرزندان بنیاسرائیل را قتلعام میکند. اینجا سوالی که به وجود میآید این است که اگر عالم صحنۀ حکمت الهی است آیا این حادثه و قتل کودکان از باب تصادف است؟ زمانی هست که ما در سطح خرد مساله را نگاه میکنیم و فقط اراده، قدرت و اقتدار فرعون و ظلمی که انجام میدهد را ملاحظه میکنیم اما اگر در عالم همه جنود و کارگزار الهی هستند و از یک منظر الهی به مساله نگاه کنیم خود این امر هم در طرح حکیمانه الهی و نظام احسن نقشی ایفا نمیکند؟
ابنعربی در این فص و در توضیح این مطلب - به تعبیر بنده- بیان میکند که این «اخذ عزیز مقتدر» است که با دست خود فرعون دارد او را به نابودی میکشد و با همان ظلمی که دارد انجام میدهد، امت موسی (ع) در حال شکل گیری است. چون این کودکان که به تعبیری «حدیث العهد بالرّب» هستند و به واسطه حدیثالعهد بودن به پروردگار و قربی که به خداوند دارند، پدر، مادر و بزرگان را به تسخیر خود درمیآورند و جامعه را به خدمت خود میگیرند. ضرورت این به خدمت درآوردن این است که عُلّوی در کار باشد و این علّو را کودکان به خاطر نزدیکی به خداوند دارند و همین موضوع باعث میشود که در دیگران اثر بگذارند و آنها را به تسخیر خود درآورند. اگر کسی پدر و مادر را از خواب بیدار کند، خودشان ناراحت میشوند و تحملش را ندارند اما تا از فرزند سرفهای سر میزند یا ناآرام میشود با همه وجود از خواب برمیخیزند و در خدمت کودک قرار میگیرند. این در واقع منزلتی است که خداوند به کودک داده است که اینگونه میتواند مادر و پیرامون را تسخیر کند.
کودکانی که حدیث العهد هستند وقتی که به مقتل برده میشوند نفس دارند و از بین نمیروند. ظلمی که به اینها میشود و انتقام و قصاصی که نسبت به این خون میشود باعث انباشت میشود. این کودکان با روحانیتی که دارند در یک حقیقت روحانی برتر اجتماع پیدا میکنند که همان تشکیل امت موسی است. همین مساله در سنت الهی عمل میکند و در نهایت فرعون را از بین میبرد.
🔹امروز حوادثی که در غزه رخ میدهد و قتلعام کودکان بیگناه رخ میدهد کافی است که سنت الهی عمل کند و دست انتقام الهی با متن همین ظلم دارد قدرت و قوت میگیرد تا گریبان ظالم با آن گرفته شود. کسانی که به قتل میرسند کلمه توحید را بر زبان میآورند و ربّ خود را فرا میخوانند. فقط این کودکان نیستند که به مقتل برده میشوند و سنت خدا با آنها عمل میکند. این مقاومت و استقامت و توجه و عنایتی که به خداوند دارند و این ظلمی که به حیثیت الهی اینها میشود، مسبب تکوین امت اسلامی است که در حال رخ دادن است.
🔸 گاهی حوادث را در ظرف مسائل طبیعی و دنیوی میبینیم و قواعد و سنن را در این افق در نظر میگیریم اما نظام عالم یک نظامی است که روابط دنیوی ظاهر اوست و ارتباطات وجودی در سطح عمیقتری شکل میگیرد و هویت امت و جامعه فقط در این روابط نیست بلکه در سطح معانی و حقایقی است که وجود دارد. بنابراین اگر مرگی اینجا وجود دارد فقط در نسبت این بدن هست و حقیقت اینها از بین نمیرود: «و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون.» ارتباط وجودی انسانها در حوزه معنایی و روحانی آنهاست پس قاعدتاً این ارواح حاضر هستند و وجود دارند و خود بخشی از سنت الهی است که به دست خود ظالم عمل میکند تا انشاالله انتقام مظلوم گرفته شود.
#فلسطین
@azmanegasht
در میان دروس خارجی که چندسال اخیر ناظر به مسائل روز شکلگرفته، جای تقدیر دارد که مجموعه دروسی حول مقوله "سلامت" ایجاد شدهاست.
جای خالی دو موضوع به صورت مستقل در ایندست مباحث خالیاست.
اولی، مباحثی از سنخ نظری در درگیری با فضای آنارشیک غربی است که علیه نظام پزشکی شروع شد و در میان متفکران بزرگ غربی هم محل توجه بوده و هست. از این جهت آنارشیک خواندم که اساسا با بیقاعدگی تدبیر بدن، علیه علم سلامتمحور، گفتمانی را شکل داده که بشدت خطرناک است و این دست مباحث عمدتا باید در "فلسفه بدن و سلامت" مورد بررسی قرار گیرد که هم طب مدرن را مورد نقد و واکاوی قرار دهد و هم از وضعیت پسامدرن علیه آن احتراز کند.
و دوم، مباحث مرتبط با سلامت زنان است. زنان بهعنوان نیمی از جامعه و مدبرّ سلامت خود و نیم دیگر جامعه، درگیر مسائل حادی در حوزه سلامت هستند که البته خود، نیازمند چندین و چند درس فقهی و غیرفقهیست و جای دارد حوزههای علمیه بانوان و اساتید مجتهد ناظر به وضعیت سلامت و نظام سلامت(حتی درباره وضعیت زیست عفیفانه زنان در نظام سلامت) تامل بیشتری نمایند.
@azmanegasht
https://eitaa.com/azmanegasht
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وقتی سخن از پزشکیشدن امور انسانی و سرکوب این امور توسط علم سکولار به میان میآید، گاهی متهم به تخریب نهادهای نظام اسلامی میشویم. اما آقایان! باور کنید یا نکنید، علم سکولار که بیرحمترین و مخوفترین رفتارش را با «در دست گرفتن حربه مرگ و زندگی انسانها» پیش میبرد، روز به روز شما را بیشتر در مسلخ کنده شدن از ارزشهای انسانی و اسلامی سوق میدهد و ازقضا، روز بهروز بیشتر نظام اسلامی را استحاله میکند.
نه اینکه افرادی نیستند که با طیب نفس در این عرصهها مجاهدت میکنند، لیکن مجاهدت اصلی، برکندن بنیان این علم و این دست علوم است که موجودی میسازد علیه انسانیت!
یک نمونهاش را ببینید که حفظ منافع صنف پزشکی توسط علیاکبر ولایتی چطور خون به دل پدر شهیدی میکند که فرزندش را حسینوار در مقتل میکشیدند و میزدند و میرقصیدند بر جسم بیجانش!
@azmanegasht
https://eitaa.com/azmanegasht
*زن جانش را فدا میکند برای اینکه حکومت به نااهل نرسد!*
▪️زن جانش را فدا میکند برای اینکه حکومت به نااهل نرسد. اگر فاطمه زهرا سلاماللهعلیها زنِ امیرالمومنین علی علیهالسلام هم نبود قضیه همین بود. حضرت زهرا از شوهرش دفاع نمیکرد، از زمامدار به حق دفاع میکرد. مسئلهی زن و شوهری نیست، مسئلهی دختر عمو، پسر عمویی نیست. مسئلهی دوستی و رفاقت نیست، مسئله وظیفه است، مسئله هدف است. میآید پشت در، شروع میشود تهدیدها اما اثر نمیکند.
▪️نمیگوید من حالا باردار هستم، مصلحت نیست درافتم؛ بماند چند روز دیگر آتششان فروکش کند، بماند شاید من فارغ بشوم بعد بروم به میدانشان...
نه! نکتهاش در همین است که در شدیدترین موقعیتها بزرگترین وظیفهها انجام بگیرد و شدیدترین لطمهها بر جسم و جان وارد بیاید. لذا شروع کرد به مبارزه. آنپشت در آمدن، آن سِقط شدن محسن شش ماهه، آن ورم بازو، آن مقاومت عظیم که منجر میشود به اینکه دختر پیغمبر را بزنند.
■ یک زن را چه کسی میزند؟ چرا میزنند؟ مگر اینکه ایستاده است و مقاومت میکند؟ مردان و ریشسفیدان و قدرتمندان مهاجر و انصار زیر بار رفتند، بعضی فریب خوردند، بعضی کوتاهی کردند... این زن نه فریب میخورد، نه تنبلی میکند، نه حاضر است به هیچ قیمتی رضایت دهد، این است که زدند...
🔺بریده باد زبانی که شأن حضرت زهرا سلاماللهعلیها را از خطبه خوانی به نوحه سرایی تبدیل میکند. اگر خطبهی زهرا سلامالله علیها را نگفتی، گریهی زهرا سلام الله علیها هم معنی پیدا نمیکند. اگر نفهمیدیم که زهرا سلاماللهعلیها آنجا چگونه سخن گفته است، نمیفهمیم گریهی او به چه معناست...
🔹سخنرانی رهبر معظم انقلاب در سالهای اول دهه ۵۰ شمسی، مسجد امام حسن(ع)، مشهد مقدس.
#جهاد_زن_مسلمان
@nehzatezanan
@azmanegasht
https://eitaa.com/azmanegasht
از "ما" نگاشت/مریم منصوری
*زن جانش را فدا میکند برای اینکه حکومت به نااهل نرسد!* ▪️زن جانش را فدا میکند برای اینکه حکومت به
اینکه در ساختار سیاسی که بنا بر حاکمیت اهل حق است، آیا گفتمان «حسنالتبعل» کفایت میکند یا خیر، مسالهای جدیست.
اساس بر این است که خانواده سنگ بنای موجودیت اجتماعی و سیاسی هرجامعه باشد، و وظیفه حاکمیت نیز مراقبت و بلکه تقویت این نهاد مهم آرامشبخش است. اما گاهی در شرایط خاص، در میانه تقابل و تزاحم خانواده و حکومت اسلامی قرار میگیریم که نمونه آن وقایع سقیفه، کربلا و حوادث بعد از آن است.
در این میان، بعضا، وظیفه زن مسلمان و متعهد، به هرقیمتی، حفظ رضایت همسر و نگهداشت خانواده برشمرده میشود، حال اینکه معروفی فراتر از این وجود دارد که چه بسا، مراقبت از آن، اتفاقا در طول تاریخ، بهتر و بیشتر میتواند از زندگی و حتی واقعیتی بهنام خانواده حراست کند.
لذا باید دانست که در کجا و چه شرایطی، بر کدام رویکرد و چارچوب لزوما تاکید شود.
@azmanegasht
https://eitaa.com/azmanegasht
دین بدنمند یا بدن دینی شده
زیر گنبد امام علیابنموسیالرضا علیهالسلام، ایستاده و مشغول زیارتم. تعدد بانوانی که در بیرون و داخل و صفهای شلوغ دسترسی به ضریح، اما با ظواهری که به حدی دستکاری شدهاند که به حکم شرع، حضورشان در کنار مضجع شریف حرمت دارد، مدام ذهنم را آزار میدهد.
واقعیتی به نام «دین بدنی شده» به طرز فزایندهای در حال بازتولید و بازنمایی است و غفلت از آن، به دلیل غلبهی نوعی از «باطنگرایی» در خوانش دینی، سبب انفعال جامعهی دینی در مقابل احکام شرعیست.
این واقعیت، دین را در یک تکثر نامنظم، آشوبمحور و مملو از بیغایتی و لذتهای آنی که عمدتا «بدن» را محور این مفاهیم در نظر گرفته سوق میدهد.
شما دیندارید، حتی با شلوارهای ۹۰سانتی، دیندارید و هرچقدر دوستدارید نماز زیارت بخوانید، حتی با ناخنهای کاشته و دیندارید بدون پذیرفتن شریعت و احکام آن!
این دین بدنی شده، به دلیل آنکه زنان را بهلحاظ هویتی بیشتر با بدن گره زده_و البته در حقیقت این ظرفیت نیز در زنان فعالتر است_ اساسا پیادهنظامش را بسیار بیشتر از مردان، زنان تشکیل میدهند.
در مقابل اما، سخن از بدنی که در ساحت فقه و شریعت دینی میشود و با حلال و حرام یا مستحبات و مکروهات از نوع پوشش در اماکن مختلف تا ریزدستورات خوراک و مسکن و به بیان کلیتر انواع "تدبیر بدن را در نظمی توحیدی" سامان میبخشد، توضیحی است از «بدن دینی شده» که مقوله «سلامت و سعادت» را توامان در نظر گرفته و تعلیق آن، روز به روز ضربات سنگینتری را به متن زندگی انسان ایرانی تحمیل میکند.
این «بدن دینیشده»، بر خلاف آن تکثر بیغایت، کاملا غایتمند و در یک نسبت منظم امور، سبکی از زندگی را پیش رو قرار میداد که نه تنها هویت زن مسلمان، که هویت انسان مسلمان را متناسب با جغرافیا و فرهنگش نیز سامان میبخشد.
اما دریغ آنکه با ورود مدرنیته به جامعه ایرانی، این بدن کمکم به تعلیق رفته و در مورد تبعات هویتی و دینی آن نیز غفلت جدی وجود دارد.
@azmanegasht
https://eitaa.com/azmanegasht
هدایت شده از بلد طیّب/منان رئیسی
معماری، دینِ بدنی شده یا بدنِ دینی شده؟!
🔹امروزه واقعیتی به نام «دین بدنی شده» به طرز فزایندهای در حال بازتولید و بازنمایی است و غفلت از آن، به دلیل غلبهی نوعی از «باطنگراییِ افراطی» در خوانش دینی، سبب انفعال جامعهی دینی در مقابل احکام شرعی شده است. این واقعیت، دین را در یک تکثر نامنظم، آشوبمحور و مملو از بیغایتی و لذتهای آنی که عمدتا «بدن» را محور این مفاهیم در نظر گرفته سوق میدهد. درنتیجهی چنین تصوری، شما دیندارید حتی با شلوارهای ۹۰سانتی! دیندارید و هرچقدر دوستدارید میتوانید نماز زیارت بخوانید حتی با ناخنهای کاشته! و شما دیندارید بدون پذیرفتن شریعت و احکام آن!
🔹در مقابل اما، سخن از بدنی که در ساحت فقه و شریعت دینی میشود و انواع تدبیر بدن را در مولفههای مختلف نظم توحیدی (از خوراک و پوشاک تا معماری و شهرسازی و ...) سامان میبخشد، توضیحی است از «بدن دینی شده» که مقوله «سلامت و سعادت» را توامان در نظر گرفته و تعلیق آن، روز به روز ضربات سنگینتری را به متن زندگی انسان ایرانی تحمیل میکند. این «بدن دینیشده»، بر خلاف آن تکثر بیغایت، کاملا غایتمند و در یک نسبت منظم امور، سبکی از زندگی را پیش رو قرار میداد که نه تنها هویت زن مسلمان، که هویت انسان مسلمان را متناسب با جغرافیا و فرهنگش نیز سامان میبخشد. اما دریغ آنکه با ورود مدرنیته به جامعه ایرانی، این مهم کمکم به تعلیق رفته و در مورد تبعات هویتی و دینی آن نیز غفلت جدی وجود دارد.
@azmanegasht
🔹پینوشت: «بدن دینیشده» را میتوان نتیجه صعود امر دانی به حقیقتی عالی و «دین بدنی شده» را میتوان نتیجه تقلیل و فروکاهی امر عالی به مولفههای دانی دانست. مصداق معمارانهی تقابل این دو را میتوان در نحوه آرایههای عبادتگاههای دو آیین اسلام و مسیحت مشاهده نمود. در کلیساها، سنت بر آن بوده است که غالبا از نقاشیها یا تمثالهای عینی و بدنی برای آرایهها استفاده میکردند نظیر استفاده از تصاویر و نقاشیهای زنان و فرشتگان و ... با جزییات اندامها و بدن آنها بر روی سقف یا بدنه کلیساها که این نوع آرایهپردازی، ترجمانی معمارانه بود برای دین بدنمند. اما در مساجد، همواره از اَشکال انتزاعی (نظیر انواع طرحهای اسلیمی و گرههای اسلامی و ...) استفاده میشد و هیچگاه از تمثال یا نقاشی بدن انسان و حتی بدن سایر موجودات، به عنوان آرایه استفاده نمیشد. جالب آنکه حتی در تزیینات حرمهای مطهر، همواره از آیینههای شکسته استفاده میشود تا زائر، تصویر کامل بدن خود را در آینه نبیند و بلکه اجزای شکسته و نامفهومی را در خرده آیینهها ببیند تا به این ترتیب، زائر از خود هیچ نبیند و همه را مزور ببیند. چنین رویکردی، ترجمانی معمارانه برای بدن دینی شده است، بدنی که هیچ مزاحمتی برای تجلی معنای واقعی زیارت (حضور زائر عند المزور) ایجاد نمیکند تا امر دانی به معنایی عالی بار یابد.
@baladetayyeb
واقعیت آن است که در متن زندگی، این نمایش پرطمطراق «باهمبودگی» برای هیچیک از نمایشگران آن، امکان زندگی فراهم نمیکند مگر آن که به اصولی درونیتر از این نوع پوششها پایبند شوند و آن اصول باااااید میان این جمع، مشترک باشد.
پوشش و نوع آن، بخش مهمی از زبان است. و البته نه زبان بدن به تنهایی، بلکه فراتر از آن، زبان روح! زبان اخلاق و زبان باورها!
اگر برای مراقبت از زیست جنسی حیامند جامعه کاری نمیکنید، از زیست جنسی خانوادهمحور، از کودکان معصوم که اذهانشان هیچ تصوری از مناسبات جنسی ندارد و در عالم کودکی سرخوشانه بازی میکنند، و شما با این دستهای به هم پیوسته، حرفهای دیگری برایشان دارید، یعنی «با همید برای برهم زدن»!
@azmanegasht
https://eitaa.com/azmanegasht
بسم الله الرحمن الرحیم
جناب آقای شیخطادی، سلام و سعادت
بر اساس اخبار رسانهها در جشنواره امسال دو قطعه لباس (یک روسری و یک کراوات) به صحنه آورده و کراوات را با توضیحاتی به جناب وزیر ارشاد اهدا کردهاید. پیشینه فرهنگی شما در عرصه سینما و نیز سابقه علمی و تجربی شما در عرصه طراحی لباس، برای این کاربر کوچک محصولات هنریتان، پرسشی را پدید آورده که خوب است از آن مطلع شوید.
شما ارباب هنر، دقیقتر و عمیقتر از صاحب این قلم میدانید که لباس یکی از «ابزارهای ارتباطات غیرکلامی» (Non-verbal Comunication) شمرده میشود. وقتی نشانهشناس و فیلسوفی چون اومبرتو اکو (Umberto Eco) از تعبیر «گفتگو از طریق لباس» بهره میبرد، وقتی آلیسون لوری تعبیر «زبان لباسها» (The language of clothe) را به عنوان نام کتابش برمیگزیند، ناگزیر باید باور کنیم که اولاً هر «قطعه لباس» یک واژه معنادار است، ثانیاً «هارمونی پوشش لباسهای یک فرد» نیز اندیشه، عادات و فرهنگ شخصی او را نمایان میکند و ثالثاً «نمای کلی پوشش یک جامعه یا یک قوم» نیز هویت تمدنی آن جامعه و آن قوم را بیان و ایجاد و تقویت میکند. چنین است که ریتم موزون و قافیهمندِ لباسهای یک تمدن و یک فرهنگ، میتواند «شعر لباسها» شمرده شود و مفاهیمی را منتقل کند که حتی اشعار سعدی و حافظ و نظامی و مولوی هم نمیتوانند آن را منتقل کنند.
چنین نگرهای به لباس، در سطح فیلسوفان و جامعهشناسان باقی نمانده بلکه نظر «طراحان لباس» را نیز به خود مشغول کرده است. چنانکه همقطاران شرقی و غربی شما نیز لباس را از «سطح کاربردی» فراتر برده و توانستهاند آن را در «ساحت مفهوم و دلالت» ادراک کنند. طراحانی چون کوساما، میاکه، بورلی سِمز و ... لباس را یک «عنصر هنری و معنادار و دلالتکننده» تلقی کردهاند که خود مستقلاً میتواند با تماشاگر سخن بگوید.
با این مقدمه میخواهم یادی کنم از شخصیت تاریخساز دیگری که او نیز مانند شما در یک روز به یاد ماندنی، لباسی را به روی سِن برد و نیمساعت حاضران به احترامش کف زدند. آن شخص خانم گاندی است که لباس زن هندی را در سازمان ملل به روی سِن برد. آن روزها شاید گاندی هیچ یک از گزارههای تئوریکی را که امروزه من و شما درباره «لباسِ مفهومی» خواندهایم، نخوانده بود و اصلا با «نظریهی لباسِ مفهومی» آشنایی نداشت ولی با همان شعور و آگاهی بسیط اما عمیق خود، این را میدانست که لباس، معنا دارد. برای همین در همه محافل بینالمللی و ملاقاتهای رسمی، همان ساریهای چهارهزارسالهی هندی را میپوشید تا به سران جهان بفهماند شما دو قرن آمدید سرزمین مرا استعمار کردید و همه تلاشتان را به کار گرفتید که ما را مثل خودتان کنید؛ من به عنوان مظهر زن امروز هند، با «لباس خودم» آمدهام تا به شما بگویم که همه تلاشهایتان بیهوده بوده و من خودم هستم (جملهی اخیر از دکتر علی شریعتی).
او ریشه و پیشینهی لباس هندی را میشناخت، آن را «لباس خود» میدانست و معنا و مفهوم این لباس را نیز میفهمید و میخواست به غربیها هم بفهماند. او زبان گویای این لباس را در مقابل لباسهای غیربومی (که در سه قرن اخیر با پتکهای مخملی بر مردم مشرقزمین تحمیل شده) نیز میدانست. هنر و ادبیات پسااستعماری (Postcolonial literature) را نیز میدانست. با خودم میگویم اصلا او شاید حتی این را هم میدانست که پُتک مخملی غربیها در ایرانِ ما نیز کدام «روسریها» را از بین برده است؛ «گُلوَنیِ زنان لرستان» را، «یالُقِ زنان ترکمن را»، «چارقَد زنان بویراحمدی و قشقایی» را، «کلاو و سروین زنان کردستان» را و «دستمال کلاغی زنان شاهسون» را، «گشانچادر و مهنا و سریگ زنان بلوچی» را، «چادر و روبندهی زن ایرانی» را و ....!
آقای شیخ طادی عزیز، این مقدمات این سوال را برایم پدید آورده که آقای شیخطادی هرچند ممکن است بر اساس دیدگاههای اجتماعی خود، برخی از روشهای اجتماعی به کارگرفته شده برای کنترلهای فرهنگی را نپسندد اما به عنوان یک «استاد طراحی لباس» که باید با نظریهی «لباسِ مفهومی» آشنا باشد، هر یک از «کراوات» و «روسری» را دارای چه مفهومی میداند؟
بیگمان کسی مثل پرویز شیخطادی که بیبی مریم بختیاری را به عنوان «بانوی سردار» به دختران امروز ایران معرفی کرده، کسی که در حد خودش کوشیده تا پیش روی دختر امروز «دفتری از آسمان» بگشاید و به او بفهماند که دامن مادران شهیدان، گهوارهی پرورش آسمانیترین مردان این مرز و بوم شده، هرچند به اندازه یک «دایناسورِ» گیرافتاده در داخل بانک، آشفته و عصبانی باشد اما در همین آشفتگی هم نباید معنای تمدنی و سابقه مفهومی «کراوات» را فراموش کند.
مبادا روزی هنرمند را خواب ببرد که شاید جامعه را آب ببرد!
ایدون باد.
با احترام و فروتنی؛ محمد عشایری منفرد
حوزه علمیه قم
🆔https://eitaa.com/ashayerimonfared
https://eitaa.com/azmanegasht