eitaa logo
از سبوی عشق
237 دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
140 ویدیو
22 فایل
#از_سبوی_عشق #اشعار #قصیده #غزل #ترکیب_بند #ترجیع_بند #قطعه #دو_بیتی #رباعی #مثنوی #سه_گانی #شعر_ولایی #شعر_مقاومت #سپید #سپکو #سروده #شاعر #محمد_رضا_قاسمیان #شهرستان_بشرویه #خراسان_جنوبی #عضو_جمعیت_شاعران_آزاد_ایران #تصاویر #کلیپ #مطالب_ارزشمند
مشاهده در ایتا
دانلود
نگاری، دلربایی، دلبری دلخواه می‌خواهم برای آسمان دل، تو را ای ماه! می‌خواهم در این دنیای وحشت‌زا، و این دوران وانفسا ز تنهایی هراسانم، تو را همراه می‌خواهم چنان گرگ حسادت کرده خون‌آلوده، دامانم که آزادی خود را از مسیر چاه می‌خواهم بیا و خود بشوی از قلب من زنگار غم‌ها را برای میزبانیّت، دلی آگاه می‌خواهم توان دوری از تو در خیال من نمی‌گنجد تو را با سوز دل، با ناله‌ای جانکاه می‌خواهم مگو امشب، مگو فردا؛ قدم بگذار بر چشمم کَرم فرما، من مسکین تو را ای شاه! می‌خواهم ۱۴۰۳/۰۷/۱۹
آسمان عشق من! چشمان عالم سوی توست ماه می‌تابد مگر!؟ یا این که بینم روی توست!؟ عطر یاس و نسترن، هرگز چنین خوش‌بوی نیست این که پیچد در فضای شهر، قطعاً بوی توست چون کمند عشق خود افکنده‌ای در گردنم این که هر سو می‌دوَد دنبال تو، آهوی توست می‌کشانی هرکجا ما را به دنبال خودت سلسله بر پای دل، افکنده از گیسوی توست با ملامت‌ها، کجا از کوره بیرون می‌روم!؟ دست من دیگر نباشد، قلب من جادوی توست سرو من! آرام‌تر! تا من تماشایت کنم شاخه‌ی طوبای من، آن قامت دلجوی توست از سر احسان گذاری کاش! بر چشمم قدم ای که احسان و کَرَم همواره خُلق و خوی توست! ۱۴۰۳/۰۸/۰۳
می‌برد از هر کسی دل، شیوه‌ی طنّازیت باختی هرگز ندارد، بُرد باشد بازیت واژه کم می‌آورد قاموس، در توصیف تو گرچه عمری گشته‌ مشغول غزل پردازیت این قدَر چون کوره از هجران مسوزان قلب ما می‌کشی تا کی به رُخ، آن رسم نازِ نازیت؟ ای که بر سر می‌نهی افسر تو با فخر و غرور! یاد کن از دوستان دوره‌ی سربازیت برده‌ای از یاد ما را، رسم یاری این نبود ما شدیم اسباب این فخر و بلندآوازیت مهربان‌تر باش با ما ای فدای قلب تو! مثل وقت آشنایی، صحبت آغازیت ۱۴۰۳/۰۸/۱۰
بود امیدم در گلستان مثل گل‌ها وا شوم عاشقانه خم به پیش آن قد رعنا شوم آرزویم بود ای گل! سیر بینم روی تو پیش گلزار رُخت چون بلبل شیدا شوم عطر و بویت پر کند وقتی فضای باغ را عاشق و دلداده‌ی آن نرگس شهلا شوم دوزخی‌ها آمدند آتش به گلزارم زدند کاش! می‌مردم، نمی‌شد شاهد آنجا شوم ای همه هستی طفیل هستی‌ات! یا فاطمه(س)! من فدای هستی‌ات، ای یار بی‌همتا! شوم پشت در افتاده بودی، می‌شنیدم ناله‌ات کاش! می‌شد مانع آن فرقه‌ی اعدا شوم دست‌هایم بسته بود و ریسمان در گردنم تا که سدّ راه آن یاغی بی‌پروا شوم کاش! برگردد، بگیرد انتقام از قاتلان تا به کی چشم انتظار یوسف زهرا شوم!؟ ۱۴۰۳/۰۸/۲۴