💥«ها» ی بیان حرکت بین دو جزء کلمهی مرکب، حذف نمیشود، مانند:
بنویسیم ننویسیم
بهرهور بهرور
جامهدان جامدان
خانهدار خاندار
علاقهمند علاقمند
#زبانشناسی #نگارش #درست_بنویسیم #غلط_ننویسیم #غلط_پر_تکرار #نکته #ترجمهویرایی #ویراستاری
ماهترین ماه، به شبهای تار!
روشنی قلب من! ای گلعذار!
سبزترین سرو به باغ امید!
نخل وجودت به سرم، سایهسار!
ای که تویی سنگ صبور دلم!
شانهی تو تکیهگهی استوار!
بود قرارت، که قرارم شوی
از چه ز قلبم بربودی قرار!؟
باورم این نیست که باشم چنین
من به غم هجر تو ای گل! دچار
جای ملامت نبوَد گر کنم
گریه ز هجران تو، من، زار زار
بی تو دلم گشته چو آتشفشان
آه برآرد جگر سوگوار
کی برسد لحظهی دیدار تو!؟
کی بنشیند به ثمر، انتظار!؟
#محمد_رضا_قاسمیان
#بداهه_سرایی_شعر_سه_نقطه
۱۴۰۳/۰۵/۰۶
قدر عمر
درس اگر گیری ز مهری آسمانی، بهتر است
زآدمیت، گر بوَد، در ما نشانی ، بهتر است
گر محمد(ص) الگویت باشد و اهل بیت(ع) او
از فلانی و فلانی و فلانی ، بهتر است
جوب کج هرگز نگردد، راست، جز با سوختن
با صداقت گر نمایی زندگانی ، بهتر است
بگذرد چون عمر ما با سرعت ابر بهار
بیشتر گر قدر عمر خود بدانی ، بهتر است
گر نرنجی، یا کسی از خود نرنجانی، چه خوب!
با همه خلق خدا، گر مهربانی ، بهتر است
با کسی پیمان چو بستی، عهد خود را نشکنی
بر سر پیمان خود، محکم بمانی، بهتر است
نازنینم! یار بد، بدتر بوَد از مار بد
یار بد را از حریم خود برانی، بهتر است
گفت مولایم علی(ع):«العلمُ سلطان» گوش کن
کسب علم و معرفت، در نوجوانی، بهتر است
چون که سن بالا رود، آموختن مشکل شود
در سنین کودکی، درست، بخوانی، بهتر است
کار بی منت کنی و گر بگیری ای جوان!
دست هر افتاده را، تا می توانی ، بهتر است
سعی کن تا نام نیکی از تو مانَد، در جهان
نام نیک از ما بماند، جاودانی، بهتر است
متکی بر لطف حق باش و به بازوی خودت
از حلال آری به کف، گر لقمه نانی ، بهتر است
گر کنی اعمال صالح، همره ایمان، چه خوب!
با خدایت، گر کنی خلوت، زمانی ، بهتر است
توشه ای بنما مهیا، بهر فردایت کنون
چون سرای باقی از دنیای فانی ، بهتر است
یاری صاحب زمان(عج) کن تا توانی در جهان
گنج لطف او ز هر دُرِّ گرانی، بهتر است
سروده: #محمد_رضا_قاسمیان
بتی دارم که در آیینه، سرگرم خودآراییست
نمیدانی که از شوقش، در این سینه چه غوغاییست!
خیالم میرود با او نسیمآسا به هر سویی
گرفتارش نه تنها من، که هر جا قلب شیداییست
چه دلهایی که کرده صید او با تیر مژگانش
چه جادویی مگر در چشم این آهوی صحراییست!؟
پریشانتر از آن زلف پریشانش، ببین قلبم
ولی دیگر نمیترسد که این دل، مرغ دریاییست
فلک با عاشقان، بد تا مکن گویا نمیدانی
که هر شامی، سحر دارد، پس از امروز فرداییست
کم آرَد حُسن یوسف پیش حُسن ماه من دیگر
عجب نبْوَد که در بازار او هر لحظه بلواییست
ز پشت پردهی غیبت برون آید اگر ماهم
ترنج از دست نشناسد، به هر جایی زلیخاییست
#محمد_رضا_قاسمیان
#بداهه_سرایی_گروه_ادبی_گنج_نامه
۱۴۰۳/۰۵/۰۷
دارم به سپهر دل خود، ماه، چه ماهی!
دل میبرد از سینهی هر کس به نگاهی
روشنگر راهم بوَد آن ماه شب افروز
با بودن آن ماه، کی افتیم به چاهی!؟
در هر غم و اندوه، بوَد سنگ صبورم
چون کوه برایم بوَد او پشت و پناهی
دشت دل من شاد شود، شاد! ز یادش
بر قلب من از غصه بتازد چو سپاهی
ای کاش! که از دور تماشا کند آن ماه
کز دوریاش از سینه بلند است چه آهی!
تا کی ز فراقش ز جگر آه برآرم!؟
باید بروم بهر وصالش ز چه راهی!؟
تنگ است برایش به خداوند، دل ما
ای کاش! که از پرده برون آید الهی!
#محمد_رضا_قاسمیان
#بداهه_سرایی_عاشقانه_شاعران
۱۴۰۳/۰۵/۰۷
به قلب مهربان
لبخند میزند
خدا
#محمد_رضا_قاسمیان
#سهگانی_هایکو
آغوش میگشاید
به زائران اربعین
کربلا
#محمد_رضا_قاسمیان
#سهگانی_هایکو
در رگ زائران
به جوش میآید
ثاراللّٰه
#محمد_رضا_قاسمیان
#سهگانی_هایکو
نه هوای سرد میکاهد
نه چای داغ
از داغ دل
#محمد_رضا_قاسمیان
#سهگانی_هایکو
سرریز میشود
در اربعین
دیگ عشق
#محمد_رضا_قاسمیان
#سهگانی_هایکو