شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا ❤️🍃 سلام ادمین جان خوب هستین من ۴۰ سالمه شوهرم ۴۹ شوهرم نماز شب خوان نمازش قضا نمیشه ول
#پاسخ_اعضا ❤️🍃
سلام خانمی که فک کنار گوشش درد میکنه منم همینطور بودم میزد به کل سرم تا مسکن نمیخوردم خوب نمیشدم...اولش فک کردم مشکل از گوشمه شستوشوی گوش انجام دادم درست نشد بعد فک کردم از دندون عقلمه رفتم بکشم دکتر گفت از دندون نیست برو عکس دندونات رو نشون متخصص فک و صورت بده ...وقتی رفتم دکتر گفت مفصل فکت سابیده شده برام فیزیوتراپی نوشت..رفتم خوب شدم...شمام حتما یک عکس بگیر....بالاخره باید بدونید مشکل از چیه با ترسیدن که چیزی درست نمیشه.
🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹
سلام خدمت حبیبه خانم و دوستان گروه
خانمی که گفتند فکشون درد می کنه دندون عقل خراب دارند دردشون از خرابی دندان هست که به فک و گوششون میزنه برند حتما دندون عقل رو در بیارند من خودم تجربه داشتم
شخصی که گفتند مقعدشون خارش داره هر موقع خارش گرفت اولین کاری که می کنند اینه که برند دستشویی و با مایع دستشویی خوب بشورند اگر خوب نشد موارد دیگه درمان رو امتحان کنند
خانمی که پسر 25 سالشون رو تو خواب از دست دادند خیلی براتون ناراحت شدم و از خدا خواستم که به شما خواهر عزیزم صبر وتحمل بده و خودش آرامش دلتون بشه و اجر این صبر رو رفع بلا از زندگیتون قرار بده خواهر گلم چند سال پیش در یک برنامه تلویزیونی از یک روحانی شنیدم که می گفت در بهشت جایگاهی هست که هیچ کس به اون جایگاه نمیرسه مگر کسی که داغ فرزند دیده باشه خدا الرحم الراحمین هست مطمئن باشید صبرتون تو دو دنیا بی اجر و پاداش نمی مونه عزیزم با دل شکستتون برای فرج آقا و حاجت همه حاجتمندان دعا کنید الهی که به حق این روزهای پر فیض شعبان حاجت روا باشید
🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹
سلام
خانمی که قابلمه روحیشون سیاه شده اون رو پر آب کنند بعد نصف استکان آبلیمو یا آبغوره یا سرکه بريزند داخلش رو اجاق بذارند تا بجوشه دوباره سفید میشه
🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹
سلام به همگی دوستان سوال کرده بودند که دنبالچه ی پسر شون بخاطر نشستن زیاد درد میکنه من از کسی شنیدم که بخاطر درد دنبالچه پشم شتر را بصورت مثلا یه متکی تهیه کرد و برای نشستن فقط و فقط از این متکا استفاده میکرده وگفت مشکلم حل شد ..حالا نمیدونم واسه همه این راه کار جواب بده یا نه امیدوارم واسه جوان شما مفید قرار بگیره.
🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹
ادمین عزیز سلام کاش پاسخ قبلی من راجع به کیست سینه را هم قرار میدادی واقعا این طبع کیست های سینه خیلی مهمه خیلی مهم وخیلی ها ندانسته به خودشون با درمانهای غلط آسیب وارد میکنند من بخاطر خوشنودی خدا خواستم مردم را راهنمایی کنم اما شما مطلبم را قرار ندادید ..اگر این دوتا مطلب مهم را بزارین کمک مهمی به مردم میتوانیم بکنیم با تشکر
🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹
سلام عزیزم برای خانمیکه عکس یخچالشونو گذاشتم تیرک یا همون جرمگیرو بریزن اون قسمت بعداز چنددقیقه پاککنن مثل اول میشه.من همیشه باجرم گیر تمیزمیکنم این قسمتو
🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹
سلام حبیبه جان دوست عزیزی که شماره سید عالمشاه رو میخواستن من دارم ولی من ی چیز بهتری بهشون معرفی میکنم عرق فراسیون که من کیست ،تنبلی تخمدان ،و .... داشتم با این عرق هم تنظیم میشی و هم بچه دار البته من دارم میخورم و تنبلیم رفع شده ولی هنوز بچه ندارم . حبیبه جان نمیدونم تو کدوم کانال دیدم ولی تو ی هر دوتا کانال جواب منو بذار .التماس دعا خواهر عزیزم برای منم دعا کن آن شا الله منم طعم مادری رو بچشم 😍 منم باشم اعظمی
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#ادامه_مسافر_بهشت ❤️🍃 . بعد همراه برادرانی كه از دو جهت شمالی و غربی به ما ملحق می شوند، پشت رودخ
#ادامه_مسافر_بهشت ❤️🍃
.
سرباز عراقی بی حركت ایستاده بود و نگاهش می كرد.
مجید ناگهان به راه افتاد.
نمی دانست چرا این تصمیم را گرفته است.
سرباز عراقی با صدای بلند كلماتی را به زبان آورد.
مجید همچنان می رفت.
وقتی خودش را به جایی كه مثل سنگر بود رساند، هنوز صدای سرباز عراقی را می شنید.
در پناه سنگر نشست.
نمی دانست چكار كند.
برگردد یا به جلو برود؟ با خودش گفت: «پناه بر خدا، می روم جلو ببینم چه می شود.» حالا دیگر تنها شده بود.
دوباره صدای سرباز عراقی بلند شد.
مجید بی اهمیت جلو می رفت ناگهان صدای چند گلوله شنیده شد.
گلوله ها به طرف او شلیك می شد.
پا تند كرد بوی بوته های نمناك همه جا پر شده بود.
حالا دیگر تجربه خوبی از پنهان شدن در لابه لای آن را داشت.
خیز بلندی برداشت و به سرعت خودش را در میان بوته ها از نظر پنهان كرد.
چندین بار صدای رگبار گلوله شنید و بعد از آن همه جا در سكوت فرو رفت.
گرسنه، تشنه و كوفته بود آرام از جا بلند شد.
به جهتی كه نمی دانست كجاست راه افتاد.
آسمان صاف شده بود و نمی بارید.
پاسی از نیمه شب گذشته بود كه با دیدن كانال به طرف آن رفت.
دیگر رمقی برایش نمانده بود.
اسلحه اش را زیر سرش گذاشت.
پلكهای خسته اش به هم افتاد و خوابید.
از شدت تشنگی بود كه از خواب بیدار شد.
به دنبال آب همه جا را گشت.
عاقبت قوطی خالی كنسروی را پیدا كرد.
به اندازه دو قاشق آب داخلش بود.
لب و زبانش را خیس كرد و با خودش گفت: «باید بروم.» هوا گرگ و میش صبح بود كه صدایی شنید.
گوش تیز كرد، جهت صدا از خاكریز رو به رو بود.
خوشحال شد.
در دلش آرزو كرد: «كاش اینها ایرانی باشند!» جلوتر رفت و خمیده كنار بوته ها نشست.
دوباره گوش كرد.
فقط صدای سرفه می آمد.
بعد یكی به عربی چیزی گفت.
حالا دیگر مطمئن بود هنوز در منطقه دشمن است.
چاره ای نداشت.
باید تا رسیدن دوباره تاریكی در آنجا پنهان می شد.
رسیدن تاریكی مثل خبری خوش، غرق در شادی اش كرد.
در حالی كه آثار ضعف و گرسنگی را احساس می كرد به راه افتاد.
زبانش مثل تكه ای چوب خشك در دهانش بازی می كرد.
مجید تا سپیده صبح راه رفت...
احساس كرد جایی ایستاده كه می تواند جهات جغرافیایی را رو به مقصد تعیین كند.
این كار را انجام داد.
بعد جهت سوسنگرد و قبله اش را در ذهن مجسم كرد.
با خودش گفت: «باید به سمت شمال حركت كنم.» می رفت و به هر طرف نگاه می كرد.
ناگهان ایستاد.
از دور می توانست ارتفاعات نیشداق والله اكبر را ببیند.
لبهای ترك خورده اش به لبخند گشوده شد.
با دیدن نفربر نیمه سوخته، جلو رفت.
خدمه های آن كشته شده بودند.
فقط آب می خواست با دیدن دو گالن كه در كنار هم بودند،آنها را سبك و سنگین كرد.
پر بودند.
حلقش از تشنگی می سوخت.
در یكی از گالن ها را باز كرد، بنزین بود.
به سرعت به طرف گالن دوم رفت.
از بوی گازوئیل غصه اش گرفت: - خدایا به تو توكل می كنم.
دوباره در جهتی كه تعیین كرده بود به راه افتاد.
پاهایش به سختی بالا می آمد.
سر قدمهایش سنگین شده بود و احساس می كرد چشمانش به خوبی نمی بیند.
با دیدن آنچه رو به رویش بود ایستاد.
چشمانش را گشاد كرد تا بهتر ببیند.
آنچه می دید واقعیت داشت.
اینجا میدان مین بود.
روی زانو نشست و چشمانش را بست: - خدایا به من نیرو بده...
راهی برای عبور از میدان مین نبود.
دوباره برگشت.
امّا این بار احساس می كرد از جایی دیگر سر در آورده.
صدای چند انفجار شنید.
ایستاد و یك دستش را سایبان چشمش كرد.
مطمئن بود جایی كه گلوله های توپ به آنجا اصابت می كند مواضع خودی است.
به راه افتاد.
لباسش خیس بود و نسیم، سردی لباس خیس را مثل نیشتری به تنش فرو می كرد.
با شنیدن صدای آمد و رفت چند ماشین سرش را بالا آورد.
با دیدن جاده ایستاد.
به سختی گلنگدن كشید و اسلحه اش را مسلح كرد.
از ذهنش گذشت: «اگر عراقی باشند درگیر می شوم»! قدم به قدم جلو آمد و كنار جاده ایستاد.
زانویش می رفت تا خم بشود.
وانت تویوتا كنارش ایستاد.
مجید نگاه كرد.
تشنه و گرسنه بود.
لب های خشكش از هم باز شد.
می خواست حرفی بزند،امّا نتوانست.
راننده خم شد و او را نگاه كرد: - بپر بالا بسیجی؛ مگر نمی خواهی بروی سوسنگرد؟ مجید لبخند زد.
این صدا عطش همه چیز را در او سیراب می كرد.
نزدیك ظهر بود كه به سوسنگرد رسید.
عبدالله را روز بعد دید.
هر دو بی آنكه پلك بزنند به هم نگاه كردند.
اشك در چشمانشان حلقه بسته بود.
عبدالله گفت: «نوكرتم دكتر...» مجید در حالیكه او را به سینه می فشرد گفت: «خیلی آقایی!»
طلايه داران عشق/ الهه دبيري
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#نکات_سلامتی 🍎
💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼
🍃🌺🍂
🌿🍂
🌸
بهار فصل اختصاصی حجامت است
توصیههای قبل و بعداز حجامت
1. با شکم گرسنه و سیر حجامت نکنید.
2. دوازده ساعت قبل از حجامت سیگار نکشید.
3. یک ساعت قبل از حجامت انار یا شربت آب انار میل کنید تا از غلظت خون کاسته شود. همچین میتوانید عسل، ماء الشعیر یا مایعات فراوان بنوشید.
4. در وقت حجامت انگشتر عقیق به دست نداشته باشید.
5. از با تجربه بودن شخصی که می خواهد شما را حجامت کند اطمینان داشته باشید.
6. قبل از انجام حجامت حتماً عینک از روی چشم برداشته شود.
امام رضا ( ع ) فرمودند: «بایدحجامت کردن بعد از خوردن غذا صورت گیرد، چونکه وقتی انسان سیر شد، سپس حجامت کرد، خون جمع شده و بیماری خارج می گردد و اگر با شکم گرسنه کسی حجامت کند، خون خارج می شود ولی بیماری ( در بدن ) باقی می ماند.»
توصیههای بعد از حجامت
1. تا دوازده ساعت سیگارنکشید.
2. تا 24 ساعت ورزش یا کار سنگین نکنید.
3. تا 24 ساعت ماهی و لبنیات و غذای شور و غذاهای سرد و تند و تیز مصرف نکنید.
4. حداقل تا 12 ساعت پس از انجام حجامت جهت جلوگیری از عفونت زخم، استحمام ممنوع می باشد.
5. قبل و بعد از حجامت خوردن انار توصیه شده است. همچنین برای جبران ضعف احتمالی، نوشیدن شربتی از عسل پس از حجامت توصیه شده است
6. تا 12 ساعت قبل و بعد از حجامت نزدیکی صورت نگیرد.
7. طی شش ساعت اول پس از حجامت خوردن شربت عسل (یک قاشق عسل+یک لیوان آب ولرم+کمی گلاب) توصیه می شود.
امام رضا (ع): «سفارش مىی کنم که پس از حجامت یا فصد، آب انار را با مکیدن آن بنوشید. مکیدن آب انار خون را زنده و تن را با نشاط خواهد ساخت. پس از حجامت و فصد، از خوردن غذاهاى نمک دار تا مدت 3 ساعت بپرهیزید، چون اگر این پرهیز مراعات نشود، بعید نیست که انسان به بیمارى جرب دچار شود .
آداب حجامت:
از آنجا که حجامت از جمله توصیه های دینی است، لذا مانند بسیاری دیگر از آداب مذهبی جهت دستیابی به نتیجه بهتر مستلزم رعایت آداب و اصولی می باشد که آن میپردازیم.
*حجامت رو به قبله و به صورت چهار زانو انجام شود.
*حجامت کننده و حجامت شونده با وضو باشند و حجامت را با نام خداوند آغاز کنند.
* قبل از شروع حجامت حتماً آیه الکرسی تلاوت شود.
*دعای شریفی که در خصوص حجامت از امام علی بن موسی الرضا (ع) وارد شده است، خوانده شود.
* نگاه کردن به خون اول حجامت ـ بر طبق احادیث مستحب و باعث روشنی و جلای چشم می شود.
*ذکر صلوات به هنگام حجامت فراموش نشود.
*در صورت امکان حجامت در روزها و زمان های توصیه شده انجام شود.
* پزشک و بیمار هر دو به این نکته توجه داشته باشند که پزشک و عمل حجامت هر دو تنها وسیله ای برای شفای بیماری است. مسلماً شفای هر بیماری تنها به خواست و اراده خداوند متعالی انجام پذیرمیباشد
*بعد از انجام حجامت به فرد حجامت شونده تبریک گفته شود.
امام رضا علیه السلام براى حجامت دعاى خاصى ذکر فرموده اند:
وقتى خواستى حجامت کنى، چهار زانو جلوى حجّام بنشین و بگو: «اَعوذ بِالّلهِ الکَریم فى حِجامَتى مِنَ العَین فِى الدَّم وَ مِن کُلّ سوءِ وَ الاَعلالِ وَ الاَسقام وَ الاَوجاع وَ الاَمراض وَ اَسئَلُکَ العافِیةَ وَ المُعافاة وَ الشِّفاءِ مِن کُلّ داء.» یعنى: « در حجامت خود به خداوند کریم پناه می برم از خونریزى و از هر ناراحتی، علت، سختى و درد و مرضی و (خداوندا) از تو عافیت و اسباب عافیت و شفاى هر بیمارى را طلب می کنم.»
بنا بر فتاوی مراجع تقلید، نماز خواندن پس از حجامت بلا مانع است ونیاز به شستشو وحمام رفتن ندارد.
🌸
🌾🍂
🍃🌺🍂᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
💐🍃🌿🌸🍃🌼
#ارسالی_اعضا 🌸🍃
*اعجاز درماني سجده طولانی*
گزارش يك تجربه از يك مسلمان مقيم خارج از ايران:
مادرم مبتلا به مریضی زوال عقل شده بود.
(زوال عقل ، یک بیماری است که از هر سه نفر در سنین بالا و مبتلا به آلزایمر، یک نفر را درگیر می کند !)
بسیاری از ما نیز ممکن است ناخواسته تحت تأثیر قرار بگیریم.
هر دوی این بیماری ها به دلیل ضعف ذهنی ایجاد می شوند.
حیف که من به دلیل اینکه در یک کشور خارجی هستم نتوانستم مستقیما به مادرم خدمت کنم.
من همچنین یک مشکل سینوزیت و یک مشکل آلرژی داشتم. بارها و بارها عطسه می کردم. و آبریزش سخت بینی داشتم،
تقریباً 15 سال این مشکل ثابت بود که از نوجوانی گرفتار شده بودم.
با این حال، مادرم درگذشت و من به دلیل عدم دانش و سکونت در اروپا نتوانستم کاری انجام دهم. و همیشه افسوس و پشیمانی آن خواهد بود.
فوت مادر درد و زخم عمیقی از خود برجای گذاشت که هنوز باقی مانده و خاطراتش همیشه آزرده خاطرم می کند.
روزی بطور اتفاقی کلیپی از یک پزشک مسلمان را دیدم که در آن وی گفته بود تنها راه برای درمان ضعف روانی انجام سجده طولانی است !
این اطلاعات جدید بود. به عنوان یک استدلال، او میگوید:
قلب ما خون را بسمت مغز در مقابل جاذبه، آن مقدار پمپاژ نمی کند، که در حالت سجده انجام میشود.
سپس بعد از تماشای برخی از فیلم های وی ، فهمیدم که این نیز، راه حل مشکل خودم در مورد بیماری آلرژی است.
باور کنید
1- مشکل 15 ساله آلرژی من با انجام سجده های طولانی در یک ماه حل شد.
قبلاً بحمدلله نماز می خواندم،
اما بعد از نماز سجده شکر را طولانی کردم.
الحمدلله را صدبار اما شمرده
الشكر لله را صدبار اما شمرده
استغفر الله را صدبار
همچنین برای خواندن اذکار دیگر، بخصوص 100 مرتبه تهلیل « لااله الاالله »،
خلاصه
مجموعا بعد هر نماز حداقل سجده 5 دقیقه ای انجام می شد.
این اذکار معنوی و الهی بسیاری از مشکلات دیگر جسمى مرا هم حل کرد.
و البته بركت معنوى سجده هم بود:
2- يا خون رسانی بهتر،
صورتم تازه شده و اثرات پیری از صورتم تقریباً از بین رفته بود. = توصيه براى آنها كه مرتبا در آينه نكاه مي كنند و نكران فقدان طراوت جهره شانند
3- ریزش مو به دلیل خون رسایی کاهش یافته،
4-مشکلی که در مخاط وجود داشت ، کاملا از بین رفته بود.
5- مشکلات گوش كاهش يافته
6- و مشکلات چشمی نيز کاهش یافته
7- و در عین حال طی یک سال گذشته هیچگاه سیاهی زیر چشم دیده نشد.
*سبحان الله!
این آیینی آسمانی است که یک عمل ساده «سجده براى خداوند»
بسیاری از بیماریها و بیماریهای ناشناخته مرا درمان کرده است.*
درحالیکه بزرگترین پزشکان اروپایی نتوانسته بودند آلرژی مرا درمان کنند.
8- *سلامت ریه*
باور کنید اگر بعد از نماز سجده های طولانی را شروع کنید، ریه های شما قویتر می شود،
زیرا موقعیتی در سجده وجود دارد که در آن ریه های فرد بهتر کار می کنند.
شما هم می توانید آزمایش کنید و فایده ببرید . حداقل به ریه ها قدرت می بخشد.
9- اگر من این نکات را قبلاً می دانستم ، ممکن بود مادرم را نجات داده و آلزايمر او را نيز مداوا کنم.
حالا که نتوانستم این کار را انجام دهم، حداقل شما این موارد را بدانید و از همین حالا برای پیری خود را آماده کنید و از بیماری های موجود و بیماری های پنهان آینده جلوگیری کنید.
باشد که خداوند پشتیبان و یاور شما باشد.
*اسلام دین زندگی است*
در آخر
* کلام زیبای حضرت علی (عليه السلام) را نقل می کنم :
*"اگر کسی بداند که چه نعمتهایی در سجده او را احاطه کرده است ، هرگز نمی خواهد سر از سجده الهی بردارد
♡اَللهُمّ عَجّل لِوَلیّکَ الفَرَج♡
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#داستان_زندگی 🌸🍃 گلرو کنیزی من رو به کلبمون برگردوند وقتی رسیدم دیدم که خاله خانم خیلی خیلی حالش
#داستان_زندگی 🌸🍃
گلرو
گوهر گفت الان که حشمت مریض شده فکر میکنم بتونی خیاطی کنی و خرج خودمونو در بیاری
گفتم البته ... من هر کمکی بتونم بهتون میکنم
گوهر: حال مادرم چطوره ؟
گفتم خیلی خیلی خوبه من تمام سعی ام رو کردم و الان سر پاست و خیلی خوشحاله تا شب نشده باید برگردم ...
راهی کلبمون شدم ...
اونجا رو خونه ی خودم میدونستم خونه ای که هیچوقت نداشتم
پیش خاله خانمی که بیشتر از مادر واقعی خودم دوستم داشت
چند روز گذشت که چندتا زن از روستا به کلبمون اومدن و گفتن گوهر از خیاطیتون خیلی تعریف کرده اومدیم واسمون لباسی بدوزی
منم خوشحال واسشون کار انجام میدادم و پول یا مواد غذایی که میدادند مقداریشو برای خودمون بر میداشتم و مقداریشو برای گوهر خانم و بچه هاش میفرستادم
حالا شده بود یه دختر 12 ساله که تمامی زنای روستا واسه لباساشون پیش من میومدن و از این طریق گوهر خانمم به زندگی آرومی رسیده بود و گاه گاهی به ما سر میزد و حسابی تشکر میکرد
سالها بود از اون خانم جوان خبری نداشتم تا اینکه یه روز صبح زود دوباره به کلبه ی ما اومد…
با همون وقار و همون زیبایی
در رو که باز کردم و دیدمش
گفت : چقدر بزرگ شدی ... چقدر زیبا شدی
گفتم ممنون اما شما اصلا تغییری نکردید
خانم جوان : دختر جان ... مراسم عزایی داریم که باید برای صاحب عزا لباسی بدوزی
منم چون میدونستم دستمزد خوبی گیرم میاد به خاله خانم اطلاع دادم و باهاش رفتم
به همون عمارت رفتیم ...
شیون عزا به گوش میرسید اما کسی رو نمیدیدم
همون دختری که برایش لباس عروس دوختم رو دیدم که نشسته و گریه میکنه
از خانم جوان پرسیدم : چی شده ؟؟؟ چه اتفاقی افتاده
خانم جوان : این خانم دختره رییس طایفه ماست که برایش لباس عروس دوخته بودی و توی عروسی مجللی که داشت همه بی نهایت از لباس تعریف کردند
شوهرش چند روز پیش توی جنگ طایفه ای کشته شد و الان برای مراسمش ایشون خواسته تا دوباره تو برایش لباس بدوزی
من هم دست به کار شدم و با پارچه ها و حریر های مشکی که گذاشته بودند لباسی برایش دوختم ...
اینبار از زودتر رسیدن وسایلم تعجبی نکردم
اما به محوطه خیلی شک کردم چرا اینهمه صدای گریه و ناله میاد اما کسی رو نمیبینم
دفعه قبل سنم کمتر بود چیزی متوجه نشدم اما الان دارم به خیلی چیزا شک میکنم اما چیزی به روی خودم نیوردم
شب اولی که اونجا موندم تصمیم گرفتم چرخی در عمارت بزنم و سر و گوشی آب بدم ...
از اتاق بیرون زدم و وارد سالن اصلی شدم سعی کردم صداها رو دنبال کنم به نزدیک پستویی رسیدم از پشت دیوار خیلی واضح صدای گریه و ناله می آمد ....
#ادامه_دارد
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽