eitaa logo
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد♨️🚫
163.8هزار دنبال‌کننده
4.6هزار عکس
1.4هزار ویدیو
13 فایل
داستان زندگی آدمها👥 شما فرستاده ایید⁦👨‍👩‍👧‍👦⁩📚⁦ کانال تعبیر خوابمون 👇🤍 https://eitaa.com/joinchat/1319240024C241ce5aee0 تبلیغات پربازده👇✅ https://eitaa.com/joinchat/3891134563Cf500331796 ادمین گرامی کپی از مطالب کانال حرام و پیگرد دارد❌❌❌
مشاهده در ایتا
دانلود
🍎 🇮🇷🇮🇷🇮🇷💊💊💊🌷🌷🌷🌷🌷موی زاید را با روش طب سنتی چگونه درمان کنیم پاسخ به سوال  درمان موی زائد استاد علی مهربانی  این خانم حتما هورمون های مردانه اش زیاد ترشح داره  اول ازاله موهای زاید بدون تیغ با نوره و از ترکیبی که معرفی کردم بهش بدید و به ایشان تا ۱۲۰روز رازیانه بدید  اگر میتونه روغن مورچه اصل تهیه کنه کل بدن رو روغن مالی کنه  در طول درمان که زود هم به نتیجه میرسه ان شاالله از گیاهانی که استروژن بالا دارنی استفاده کند  ضمنا مرغ و تخم مرغ ماشینی رو اصلا مصرف نکند موهای زائد بدن یا هیرسوتیسم را با نگاه طب سنتی درمان کنیم  علل بوجود آمدن موهای زائد :  ازنظر طب سنتی تولیداضافه خلط سودا و یبوستهای کهنه و قدیمی و بالا رفتن خلط صفرا در بدن و مصرف تغذیه های گرم و خشک باعث ایجادموهای زائد بدن،خصوصا صورت خواهدشد.  از نظرطب مدرن و آکادمیک بالا بودن میزان تولید هورمون جنسی مردانه (بیش  از حد نرمال )دربدن خانمها باعث ایجاد موهای زائد میشود. لذا اکثر افرادی که دچار تنبلی تخمدان ،کیست تخمدان وتخمدان پلی کیسبیک و یا مبتلا به چاقی موضعی باسن،رانها،شکم وزیرشکم جوش، قاعدگی‌ نامنظم، مو در واژن ، ضخیم شدن صدا و افزایش توده عضلانی باشند،بیشتر احتمال داردبه مشکل هیرسوتیسم و یا همان موهای زائد مبتلا شوند.  علل به وجود آمدن موهای زائد :  ازنظر طب سنتی تولیداضافه خلط سودا و یبوستهای کهنه و قدیمی و بالا رفتن خلط صفرا در بدن و مصرف تغذیه های گرم و خشک باعث ایجادموهای زائد بدن،خصوصا صورت خواهدشد.  از نظر طب مدرن و آکادمیک بالا بودن میزان تولید هورمون جنسی مردانه (بیش  از حد نرمال )دربدن خانمها باعث ایجاد موهای زائد میشود. لذا اکثر افرادی که دچار تنبلی تخمدان ،کیست تخمدان وتخمدان پلی کیسبیک و یا مبتلا به چاقی موضعی باسن،رانها،شکم وزیرشکم جوش، قاعدگی‌ نامنظم، مو در واژن ، ضخیم شدن صدا و افزایش توده عضلانی باشند،بیشتر احتمال داردبه مشکل هیرسوتیسم و یا همان موهای زائد مبتلا شوند.  مصرف قرص های ضد بارداری .  درمان موهای زائد  چای نعناع برای کنترل پر مویی.  از بین بردن یبوست مزاج .  از بین بردن تنبلی ( تخمدان + کیست تخمدان ) و کنترل چاقی موضعی .  پرهیز مطلق از تغذیه اروپائی ها مانند فست فود مثل پیتزا ، کالباس ، سوسیس و سس ها ی کارخانه ای + دوری از تغذیه های سودازا (یعنی سرد و خشک مثل برنج زیاد ، گوشت گاو ، گوشت گوساله ، غذای پرچرب زیاد،غذاهای شیرین زیاد ، غذاهای رستورانی و ساندویجی ها ) + پرهیز از استرس بیصدا و درون ریز + غمبادها + غصه ها .  پاکسازی بدن از اخلاط کثیف ، غلیظ و کهنه در خون و جداره روده ها با کمک موادهای گیاهی مثل منضج ها و مسهلات خاکشیر ،سکنجبین عسل ، دمنوش فلوس و دوری از چای سیاه .  رفع موهای زائد با زردچوبه ، که روشی هندی است ، خمیر زردچوبه با آب لیمو مخلوط شده را جای رویش موها زده شود و در تغذیه های روزانه بجای مصرف رب گوجه فرنگی از زردچوبه همانند اجدادمان استفاده شود .  حداقل یک دوره شش ماهه عرق رازیانه صبحها یک استکان و بعداز ظهرها یک استکان عرق بومادران فقط در ایام پریود ممنوع و هر دوره مصرف ۱۴ روز بوده و سه روز فاصله بیفتد و دوباره تکرار شود .  مصرف شربت بید مشک با گلاب بعنوان نوشیدنی روزمره .  تخمه کدو روزانه مصرف شود و یا روغن کدو به جای رویش ها زده شود تا غدد جنسی مردانه متعادل و آرام شود .  مصرف گیاه پنج انگشت ( معروف به سلطان کاهش شهوت جنسی ) بصورت دمنوش همانند چای مصرف شود . در این باب بایستی از تشدید شهوت جنسی بطریق عادی بکاهیم تا هورمون ها متعادل شود .  مالیدن روغن رازیانه در محل رویش موها .  دوری از مصرف قرص ضد بارداری .  حجامت و بادکش زیر شکم بصورت نوبه ای .  کاهش وزن انجام شود و از پرخوری بشدت پرهیز شود .  حذف چای سیاه با قند و شکر و بجای آن دمنوش های مفید مثل دمنوش به و به لیمو با توت و یا مویز سیاه مصرف شود .  هفتگی چند بار از دمنوش شیرین بیان با بادرنجبویه و گل گاوزبان استفاده شود .  معجون آب سیب با به و هویج و انار شیرین روزانه مصرف شود .  شام حداکثر ساعت ۱۸۰۰ انجام شود .  مصرف ادویه جات حداقل مصرف شود و یا سبزیجات تند مصرف آن پرهیز شود . ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
7.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
. 🔴 به دعا نویس و رمال اعتماد نکنید حتما ببینید این کلیپ، و برای دیگران هم بفرستید✅✅ این کارها جنایت در حق حیوانات هم هست و باعت ورود اجنه به منازل شما میشه❌❌❌ ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد♨️🚫
#داستان_زندگی 🌸🍃 ساغر ولی با علاقه ای که بهم پیدا کرده بود و تلاشی که میکرد که زندگی خوبی داشته
🌸🍃 ساغر من مربیگری شنا هم دارم توی دانشجوییم دو سال مربی بودم بهش گفتم یه باشگاه هست که استخر هم داره میخوام توی استخرشم مربی وایسم اصلااااا نذاشت گفت نه در شان تو نیست نمیشه فلان همین باشگاهم نمیخواد بری گفتم من خودم مربی بودم قبلا توام میدونستی فکر کردی شغل تو خوبه واسه من خوب نیست و ….. کلا دعوای شدید کردیم ( در صورتی که من تو کارم موفقم، و عاشق شغلمم و اونم میدونه که همه واسه کارم بهم اهمیت میدن ولی میخواست منکر بشه) دعوای بدی کردیم منم رفتم استخر کار کردم اونم بیشتر لج‌ کرد ( من برنامه ریزی کردم دیدم همین چند ساعت خونمم گرفته میشه ولی باهاش لج کرده بودم رفتم) کلا تو خونه فقط نگاهم میکرد نه حرف خاصی نه سمتم میومد نه چیزی منم نمیخواستم کم بیارم و بخواد هرچی بگه من انجام بدم ( توی رابطه جنسیمون اینطوریه واسه همین از بابت کار و‌زندگیم نخواستم کوتاه بیام) دیگه دوران پرکاری من شروع شد… از روزی ۷-۸ ساعت ( ۴ روز در هفته) رسیدم به ۱۲ ساعت…یه باشگاه محله متوسط هم رفتم … و خواستم پول بیشتری در بیارم تا از خودم مطمئن تر باشم و تا از ترس امنیت و پول نخوام باهاش کنار بیام و به جاش کار کنم و روی پای خودم باشم  ( شوهرم همیشه بهم پول میده یعنی خودش شماره کارتمو داره بدون اینکه بگم یا خودش بگه میفرسته حتی وقتی قهریم، و اصلا منت نذاشته تا حالا ولی میخواد من جوری باشم که از نظر مالی یا هرچی وابستش باشم یا مثلا ته دلش فکر کنه اون خرجی منو میده و مدیر منه و حس قدرت کنه) مثلا واقعا روی درامد من حساب نمیکنه یکی از دوستاش و همسرش اومده بودن خونمون دوستش به شوخی گفت زن بگیری دیگه باید با ولخرجیای مجردی خدافظی کنی خیلی سخته شوهرمم گفت دیگه ادم باید خرج زنشو بده بهترین شرایطو داشته باشه و اصلا حرفی از درامد من نزد یه جور حرف زد انگار فقط خودش پول در میاره  کلا انگار من برای مسخره بازی کار میکنم میگه  تو رفتی دنبال علاقت و به چشم تفریح بهش نگاه کن خیلی دو‌ سمت رفتار میکنه  مثلا ازم سوال میپرسه خوشش میاد از شغلم یا مثلا برنامه باشگاهشو خودم میدم همش ذوق میکنه ولی از طرفیم اینارو میگه ولی نمیفهمه که این شغل منه مثل پارک رفتن نیست این قضیه یه مدت ادامه داشت و جفتمون دور شدیم از هم و میفهمیدم دلش تنگ شده ولی هیچیییی نمیگفت چون واقعا حس میکرد من در خطرم🙄 ( میدونم شوهرم دوستم داشته که سکوت کرد بعد اون همه دعوا چون زنش هرکس دیگه بود نمیذاشت بره بیرون از خونه ولی خواهشا نخواید چون اون معیار دوست داشتنش اینه از حق خودم بگذرم من قبل از ازدواج همه چیو بهش گفته بودم و اونم مجبور بود چون میدونست) ماشینم بنزین ننداشت از صبح الارم میداد منم فکر کردم الانم تهش داره تا پمپ بنزین. توی راه ماشینم بنزین تموم کرد توی اتوبان 🤦🏻‍♀️ ( از اتوبان رفتم زودتر برسم پمپ بنزین) و خب خیلییییی خسته هم بودم … اومدم بیرون از ماشین همینطور باک رو نگاه میکردم😑😂 یکیم اومد کمک ولی حرف نامربوط زد منم قبول نکردم … اصلا به مغزم نمیرسید چیکار کنم اینقدر خسته بودم پریودم بودم روز اولم بود😑😂 حتی به فکرم نرسید زنگ بزنم به یکی از دوستام دیدم نمیدونم چقدر بعد شوهرم زنگ زد (کلا قهر و دعوا بودیم باهم دیگه اون دوران) گفت سلام منم گفتم سلام تا گفت صدات چرا اینطوریه زدم زیر گریه های های😑🤦🏻‍♀️ اون بنده خدا هم ... بود به خودش میگفت چیشده خب بگو چیشده گفتم بنزین تموم کردم تو اتوبان  سکوت کرد😑😂  گفت در ماشینو قفل کن لوکیشن بفرست اومدم خیلیی سریع اومد دیدم برادرشوهرمم اومده 😂( باهم همکارن اخه)  برادر شوهرم خیلی فان و مهربونه من خیلی دوسش دارم مثل داداشمه و منم واسش مثل خواهرم چون خواهر ندارن منو خیلی دوست داره ( ولی از لحاظ حساسیت از شوهرم خیلی بدتره خیلی بدتر البته شدیدا هم دخترباااازه و سنتییییی🤦🏻‍♀️) شوهرم ماشینو پر میکرد برادر شوهرم یه کوچولو شوخی میکرد حالم بهتر بشه شوهرم واسم اب و شکلات اورده بود (😒🥺) بعد شوهرم با ماشین من اومد نشست پشت فرمون و برادر شوهرم رفت با ماشینش داشتیم میرفتیم پمپ بنزین بعدش بریم خونه تو راه همش نگام میکرد  چون تو قهر بودیم رابطه هم نداشتیم کلا بهم نزدیک نبودیم حتی دستشم نگرفتم ( اونم مغرور بود میدونست بیاد ردش میکنم نمیومد.خودشم از من ناراحت بود) میدونستم دلش تنگ شده ولی هیچی نگفت منم تو ماشین سر ۵ دقیقه خوابم برد😑😂 حالم واقعا داغون بود شوهرم در ماشینو باز کرد من بیدار شدم بهم گفت بغلت کنم؟ ( با اینکه میدونست حالم بده میخواست بشنوه) منم گفتم نه میام خودم. داشتم پیاده میشدم بغلم کرد دستمو گرفت ( تیر نخورده بودم، میخواست خودشو بچپونه😒😂) ولی خدایی تلو تلو راه میومدم فشار کاریم خیلی زیاد بود و بدنم کم اورده بود تا رفتیم بالا لباسمو عوض کردم خوابیدم هیچی دیگه نفهمیدم ...
❤️🍃 شهید سید سجاد حسینی 💜
زندگینامه شهید سید سجاد حسینی سید سجاد حسینی در سیزدهمین روز از تیرماه سال 1362 در شهر شهید پرور درچه به دنیا آمد. سید سجاد پس از تحصیل در مقاطع ابتدایی و راهنمایی در رشته کامپیوتر ادامه تحصیل داد؛ و پس از اخذ دیپلم برای گذراندن دوره آموزشهای نظامی به تبریز رفت. در سال 83 درحالی که بیش از 21 سال از عمر پر برکتش نگذشته بود بدلیل علاقه به خانواده شهدا با فرزند شهید سید باقر حسینی ازدواج کرد؛ و درهمان سال در لباس پاسداری به استخدام گروه موشکی 15 خرداد در آمد. در سال 86 پس از اصرار ها و تشویق های همسرگرامی شان در دانشگاه امام حسین (ع) تهران به ادامه تحصیل در رشته مدیریت دولتی در مقطع کاردانی نمود و پس از گذشت چند سال به اصفهان بازگشت و برای ادامه تحصیل در مقطع کارشناسی به دانشگاه امام علی (ع) رهسپار شد؛ و در فروردین ماه سال 1390 تنها فرزند ایشان سید محمد پارسا در اصفهان بدنیا آمد. شروع فصل آشنایی صحبت از دفاع و شهادت از بچگی در خانواده ما بود. یادگار هشت سال دفاع مقدس برای خانواده ی ما این بود که من فرزندشهید شوم و سیدسجاد هم فرزند سر بلندترین قهرمانان جبهه های دفاع مقدس! همسرم همیشه به جایگاه من فرزند شهید و خود فرزندجانبازشیمیایی افتخار می کرد و برای فرزندم از شهادت اینچنین سخن می گفت که اگرخدا عاشقت شد به تو قدرت پرواز می دهد. شهریور سال 83 هجده سال بیشتر نداشتم که وارد یک مجلسی شدم! به نام خواستگاری در آن جلسه من و سید سجاد قرار بود همدیگر را ببینیم، حجب و حیای زیادی داشتیم و به سختی به هم نگاه می کردیم. از ظاهر امر مشخص بود پسر خوبیست. اما باید با او حرف میزدم تا بیشتر او را بشناسم. شبی را قرار دادند برای صحبت کردن، از خجالتی که داشتم مادرم را با خودم به اتاق بردم و از مادرم خواستم بجای من صحبت کند، مادرم به جای من تمام حرفها را دقیق به سید سجاد می گفت و ایشان هم بخوبی و مودبانه جواب مادرم را می دادند؛ آخر صحبتهای مادرم و سید سجاد بود که مادرم از من خواست از اتاق بیرون بروم. وقتی به سالن رفتم، یادم آمد مسئله ای را نگفتم. در زدم و وارد اتاق شدم. با صحنه عجیبی روبرو شدم که تا آخر عمر فراموش نمیکنم. سیدسجاد در حال اشک ریختن بود. با تعجب به مادرم گفتم: چه شده؟ گفتند: چیزی نیست. چکار داشتی؟ گفتم: من مسئله ای را فراموش کردم مطرح کنم. وقتی سوالم را پرسیدم. سید سجاد گفت: هیچ مشکلی نیست و اشک هایش را پاک کرد و لبخند زد. و بعد از اتاق بیرون آمدم. دل توی دلم نبود که مادرم بیاید و از او بپرسم چرا سید سجاد آنطور اشک میریخت. وقتی بیرون آمدند از مادر پرسیدم؛ گفت: یک واقعیت مهم زندگی ات را به او گفتم. گفتم: جگر گوشه من نه پدر دارد نه برادری مسئولیتت خیلی سخت است. از این به بعد باید هم همسرش باشی هم پدرش هم برادرش. تو همه کس او می شوی. سیدسجاد هم گریه افتاده بود و قول داده بود که قطعاً همین طور است و غیر از این هم نمی شود. تولد فرزند روزی که محمد پارسا به دنیا آمد به سید سجاد گفتم: می خواهم پسرت را برای شهادت در رکاب امام زمان (عجل الله تعالی فرجه شریف) تربیت کنم و در آن لحظه سید سجاد لبخندی زیبا زد. علاقه سید سجاد به سید محمدپارسا خیلی زیاد بود. آنقدری که کسی فرزندش را به محیط نظامی کار نمی برد. ولی زیاد پیش آمده بود که همسرم به همراه محمد پارسا به سرکار بروند. شب هایی که همسرم پادگان شیفت بودند، من و محمد پارسا شام را می بردیم که برای چند دقیقه در کنار هم شام را در بیرون پادگان در کنار دژبانی بخوریم و همه این کارها به خاطر دلتنگی هر سه ما بود. همسرم هرموقع که از سرکار می آمد با اینکه خیلی خسته بود باز هم بازی کردن با محمدپارسا را به استراحت کردن ترجیح می داد. دلش می خواست همیشه پسرش شاد باشد. پدر و پسری حرف های زیادی با هم میزدند. همسرم از پدرم برای محمد پارسا می گفت: شاید خودش خوب می دانست که یادگاری اش باید با کلمه شهید و شهادت اخت بگیرد. حالا من مانده ام و فرزندی که هر روز دلتنگ نوازش های پدرش است. باید هرروز برایش توضیح دهم که پدرت یک قهرمان و پیش همه مردم عزیز است و همه او را دوست دارند. تحت هیچ شرایطی سید سجاد از سید محمد پارسا عصبانی نمی شد و به شدت به فرزندمان علاقه داشت. وقتی می گفتم: چرا دعوایش نمی کنی؟ می گفت: چه کسی دلش می آید این بچه را دعوا کند؟! خلقیات سید سید سجاد خیلی صبور و مهربان بود. هیچ وقت منتظر نمی ماند که کسی کاری به ایشان محول کند، هر گاه می دید کاری هست خودش انجام میداد و منتظر تشکر از هیچ کسی نبود. هیچ کاری را بد نمی دانست و برایش فقط لقمه حلال مهم بود. عاشق خانه و خانواده مخصوصاً محمدپارسا بود. مهمترین کار دنیا را نماز میدانست. عشق به ائمه اطهار مخصوصاً امام حسین (علیه السلام) داشت و ماه رمضان و محرم را واقعاً دوست داشت و وقتی به آخر ماه میرسید خیلی ناراحت بود و افسوس می خورد ... ❤️❤️❤️❤️❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
زن زندگی آزادی اونا و زن زندگی آزادی ما... تفاوت از زمین تا آسمان است... ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
💜🍃 سلام ب همه دوستان گلم من 25 سالمه همسر 32 دخترم 3 ساله هست خیلی درگیر این موضوع هستم ک بچه دوم بیارم یا دخترم بزرگتر بشه همش میگم اوضاع مالی بهتر بشه ولی ی چیزی درونم میگه خدا هست نترس بیار خداروزیش میده شوهرم کاشی کاره درآمدش بدنیس ولی موندم چکار کنم مستاجرم حالا ب نظر شما چکار کنم ی بچه دیگه بیارم یا ن دلم ب یک بچه راضی نمیشه ولی گاهی میگم بسه نیار ب خودت برس خودت مهم تری آخه دوران بارداری همه 9 ماه من ویار دارم خیلی حالم بده الانم ک تک فرزندی مد شده من واقعا موندم چکار کنم خواهرای گلم لطفا همه سوالات جواب بدید گاهی بعضی سوال ها 1000 تا جواب داره بعضی از سوالا 1 جواب هم ندارد ❓❓❓❓❓❓❓❓❓ سوال سلام دوستان من هر وقت قراره مهمان برام بیاد استرس زیاد پیدا میکنم عصبی میشم بااینکه دوست دارم همیشه مهمان داشته باشم لطفا راهنمایی کنید 🙏 ❓❓❓❓❓❓❓❓❓ سلام به همگی شبتون بخیر من سه تا بچه پشت سر هم دارم اخری ها دوقلو شش ماهه هستن شوهرم کارگرهست وقتی دنیا اومدن رفتم بهزیست برای کمک هزینه اومدن تحقیق وتایید شده ولی نمیدونم چرا چند ماه میگذره هیچ کمک هزینه ای نریختن کسی اطلاع داره ؟ واینکه کسی تا بحال زمین رایگان سه فرزندی گرفته برای ما میگن تو نوبت هستین یعنی چند وقت باید منتظر باشم.؟اصلا میدن یا ن؟ ❓❓❓❓❓❓❓❓❓ 🙏🙏🙏🙏 سلام گل من خوبین شب شما به خیر خ. واهش می کنم هرچه سریعتر پیاممو بزارین عزیزانی که میتونن کمکم کنند؟ دخترمن به امید خدا امسال باید بره کلاس ششم و متولد اسفند 91 اینارو گفتم که بدونین سن دقیقش چقدره سومین ماهیه که پریود شده وهر سری هم ده روز طول می کشه واین سری یازده روزه تموم نشده وخیلی زیاده در حدی که گاها لباس زیرش وگاها لباس رویی هم لک میشه چکار کنم میزان بشه راستش نمیخام ببرمش دکتر بهش از الان داروهای هورمونی بدن ازیه طرف خیلی نگرانم 🥲🥲🥲به کسی هم نگفتم که ته دلمو خالی کنند اما خواهشا بهم راهکار بدین خداخیرتان بده ❓❓❓❓❓❓❓❓❓ سلام به همگی خوبین تاحالا کسی صورتش رو لیزر برای کک و مک کرده که نتیجه گرفته باشه ولک ها کمرنگ بشن پیشاپیش ممنون از همگی ❓❓❓❓❓❓❓❓❓ سلام خوبی عزیزم میخواستم راجع به اون عزیزی که گفتن زندگی پس از زندگی شبکه 4 نگاه میکنن برا الان هس یا ماه رمضان؟ خواهش میکنم بزار گروه 👇❤️ @adminam1400 ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
❇️ برای لرزش دست چکار کنیم وراه درمان تپش قلب چیست ودر ادامه گفتند لرزش دست بهمراه قلب است ؟ ✅جواب :این بیماری را افزایش سودا معرفی می کنیم اینها باید غذاهای گرم وتر میل کنند یک توصیه شدنی که بدون عوارض باشد که لازم برای این بیماری است عرق بهار نارنج +عسل واگر دراختیارشان نیست جوشانده زعفران بخورند یا بهمراه چایشان به همراه عسل یا نبات شیرین می کنند بخورند روزی یک استکان گل زعفران یا گل گاوزبان بطور مداوم می تواند آرام بخش قلب و بتدریج آرامش دست را به همراه داشته باشد ازغذاهای سرد شدیدا پرهیز کند از ترشیها شدیدا بپرهیزد و جوشانده زعفران را شب میل کنند بهتر است . ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد♨️🚫
#پرسش_اعضا 💜🍃 سلام ب همه دوستان گلم من 25 سالمه همسر 32 دخترم 3 ساله هست خیلی درگیر این موضوع هست
پاسخ اعضا 🌙🌺 ‌ آقای 29 ساله و خانم 26 ساله دختری از دیار کریمان خب مرد حسابی داری میگی خانمم حساس شده یه روز خوبه یه روز تو خودشه حقم بهش میدی، اونوقت چی میشه جلو خانمت قربون صدقه پدرت نری؟؟ درحالیکه پدرت به قولش عمل نکرده، چرا باید بگی من همینم نمیتونی طلاق بگیر، فکر میکنی پدرت برا زندگی بعدیت برات بشکن میزنه و حمایتت میکنه؟ نه جونم هرچیزی جای خود، چطور احترام بابات واجبه و دل خانمت واجب نیست که باکلی آرزو اومده خونت، یعنی متوجه نشدی اون دختر بدبخت بین دلش و عشقش وعقلش گیر کرده که وقتی میگی طلاق بگیر سکوت میکنه و فقط نگات میکنه، چرا شما مردا یه کم از مغزتون و قلبتون نسبت به زنی که با هزاران امید اومده خونت استفاده نمی کنین، نگفتن خانوادتو ول کن حداقل جلوی خانمت دورشون نگرد، والا اگر نصف شما پدرتون شمارو دوست داشت و زندگی شما براش مهم بود یاقول نمی‌داد یا بهش عمل می‌کرد، بازم خوبه قبول داری خانوادت بد هستن که همه عروسها باهاشون قطع رابطه کردن، فکر میکنی مردی و مردانه گری به اینه که سه روز در هفته بری خونه بابات و اون دختر بدبخت بشینه خون گریه کنه، اینجور احترام به والدینی نه تنها ثواب نداره گناهم هست، 3 روز رو بکن یک روز حداقل هم خانوادت بدونن خانمت برات باارزش هست هم اینکه خودش ببینه و بدونه یه ذره هم شده برات باارزشه، بعدم 3 روز که هیچ 7 روز هفته هم قراره بری خونه بابات بهتره نزاری خانمت متوجه بشه بزار فکر کنه برات مهمه که ناراحت نشه، یکی دو ساعت بی‌خبری بهتر از اینکه بدونه رفتی خونه بابات، اون دنیا جواب اشکهایی که ریخته باید جواب بدی وشما مردا فکر میکنین حالا که خونه و لباس و فلان دادین دیگه کولاک کردین و سجده دارین، اول و آخر زندگی هر زن عشق و احترامه،خونه و عروسی که شما فراهم کردین وظیفه شخصی تون بوده و حق هر دختری، منتی نداره برادر، حداقل برا چندماه هم شده با دل خانمت راه بیا تا روانه تيمارستان نکردیش، اتفاقا شوهر منم هروقت هررفتاری خانوادش بامن دارن انگار نه انگار، انگار مجسمه اس. اون لحظه دلم میخواد بخار بشه بره هوا، اما درعوض برادرم اگر مثلآ من به زنش توخونه به هردلیلی اخم کنم. مثلآ، دقیقا ده برابرش تو خونش برامون جبران میکنه دراین حد پشت زنشه، کاری به سرمون میده که بابغض از خونش دربیام نه مثل شما و شوهر من خوبه نه مثل برادر من، گرچه عروس من حتی پشت شوهرش هم نداره اما شانس و اقبال دارن همچین زنهایی،کاش یه زنی مثل زنداداش من نصیب شما و شوهر من شده بود تا بدونین زن ابلیس و شیطان صفت یعنی چی، اونوقت میدیدین سالی یه بارم روی خانوادتون رو نمیزارن ببینین نه اینکه همچین راحت دل بشکنین و افتخارتون اینه که من نمیتونم دور خانوادم خط بکشم، خط نکش اما محتاط رفتارکن 🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸 آقایی که تک پسرتون دم پنجره بازی می‌کرد متاسفانه پرکشید و مجبور به ازدواج شدین دختری از دیار کریمان برادرمن اول اینکه روح پسرتون شاد و انشاءالله همنشین طفل 6ماهه دست کربلاست مطمئن باشید بعدم تنها مقصر شما نیستین اول و دوم و سوم مقصر خانم شما بوده از نظر من که باب ناسازگاری و غرغر کردن و....گذاشته بوده و شمارو ازنظر روحی و جسمی ارضا نکرده وشما لغزیدن، قسمت و سرنوشت اینجوری بوده ، توکل برخدا، شمام سست اراده بودین و کاری که نباید رو کردین، منم داغ 5 فرزند دیدم شاید دوستان بگن بچه ایی که تو شکم باشه تا بچه ایی که جلوت قد بکشه فرق داره، اما ازنظر منه مادر و منه داغدیده فرق نداره، داغ سوز داره درکتون میکنم، شتری که در خونه هممون می‌خوابه یکی زودتر یکی دیرتر، پسر یکی از اقوام یک هفته بود عقد کرده بود، خونشون چیده بودن و اولین شبی که قرار بود بعد عقد باهم باشن تصادف کرد فوت شد، جهاز چیده و دختر دست نخورده و حسرت به دل رفت، حالام پسر شما رفتنی بود، گل چیدنی چیده میشه، چه سن پایین چه بالاتر،موندم چه خواهر و مادر بی رحمی داشتی که تنهات گذاشتن، شما از طرف خانمت تنها موندی که به این راه رفتی، و داغدار شدی از طرف خانواده هم تنها بمونی نامردیه، غم نخور برادر دنیا همینه، میگذره، حضرت زینب بیشتر داغ دید یاشما؟ توکل کن بر سر بریده امام حسین و زندگیتو از اول بساز، برا شادی روح پسرتم شده دست بزار رو زانوهات و بلند شو، تا چشم بهم بزنی 60 سالت شده وهمچنان درحال غم خوردنی باید از یه جایی شروع کنی،همینقدری که شما خودتون مقصر میدونین تو مرگ پسرتون، اون مادر سه برابر شما مقصره، دخترای گل تاوقتی آمادگی ازدواج و خونه داری ندارین هرگز ازدواج نکنین که تهش یه موجود بیگناه پر بکشه و یه آدم بیگناه نمیدونم یا گناهکار اینجور افسرده ودمغ تحویل بدین، به نظرمن اگر خانم شما به وظایفش عمل کرده بود هرگز همچنین شرایطی پیش نمیومد، مادرای عزیز لطفا برا تربیت و خونه داری و شوهرداری دختراتون وقت بزارین که تهش مدیون کسی مثل این برادر نشین، بازم توکل برخدا ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
❤️🍃 ادامه . سید سجاد خیلی خانواده دوست بو د. به پدر و مادرش که خیلی احترام می گذاشت. علاقه اش هم به من خیلی زیاد بود و ابراز هم می کرد، اما بعد از شهادتش تازه فهمیدم چقدر بیشتر از چیزی که فکر می کردم برایش مهم بودم. یازده سال پیش کارت پستالی را به او هدیه داده بودم! که بعد از شهادت کارت پستال را در کیفش دیدم همیشه می گفت: بدون شما و محمد پارسا چیزی از گلویم پایین نمی رود. مهمانداری سید سجاد سید سجاد در مهمانداری، سنگ تمام میگذاشت. یادم هست که یک بار آخر ماه بود و برای ما مهمان آمده بود و ما جز گرمک بی مزه و دو تا موز چیزی در یخچال نداشتیم. به سید گفتم: حالا چکار کنیم! نگران بودم. گفت: نگران نباش من نمی گذارم به مهمانی که به خانه ام می آید بد بگذرد! شما پیش مهمان ها برو، من خودم همه چیز را درست می کنم من هم چون به همسرم اعتماد داشتم، به پیش مهمان ها رفتم، اما کمی اضطراب داشتم که چه کاری انجام می دهد. دیدم همسرم با شیر موز در سالن آمد. خیلی خوشحال شدم. همسرم با دو تا موز و شیری که در یخچال بود برای مهمان ها شیر موز درست کرده بود و بعد از آن هم فالوده گرمک برای مان آورد. آنقدر از کارش ذوق زده و خوشحال شدم،که حد نداشت؛ مهمان ها که متوجه نشدند چیزی در منزل نیست، هیچ اتفاقاً آن قدر خوشمزه درست کرده بود که همه خوش شان آمده بود. همسرم همیشه به لحظات سخت زندگی طعم شیرینی می داد که سختی ها از یادم برود. سید سجاد همیشه در کارهای منزل به من کمک میکرد. مخصوصاً زمانی که مهمان داشتیم؛ مهمان را حبیب خدا می دانست و از مهمانی دادن لذت می برد. قبل از اینکه مهمان بیاید همه چیز را حاضر می کردم چون سید سجاد اجازه نمی داد من پذیرایی کنم. حتی گاهی خودش چایی می ریخت و می آورد. هرچیزی در منزل داشتیم برای مهمان می آورد. مثلاً برای صرف یک چایی در حضور دوستان اگر گز، شکلات، پولکی، قند هرچیزی که بود با چایی می آورد. می گفت: باید برای مهمان سنگ تمام بگذاریم. و بعد از اینکه مهمان ها می رفتند، با هم ظرف ها را می شستیم. اگر مهمان ها از دوستان خودش بودند، حتی اجازه نمی داد ظرف ها را بشویم و می گفت: شما فقط خانه را مرتب کن. در کمک به من در کارهای منزل بین همه، همیشه حرف اول را می زد. سید از نگاه دوستان سید خیلی روی خواندن نماز اول وقت مخصوصاً نماز صبح حساس بود. دوست داشت همیشه نمازش را اول وقت بخواند. هر وقتی که شیفت بود من در طول خدمتم همراهش برای نگهبانی می ایستادم. اذان صبح که می شد می گفت: حاج مهدی برو تمام سربازان را بیدار کن. تا هم نمازشان را اول وقت بخوانند هم رزق و روزی شان کثیر باشد. - یکی از روزهای سختی که در حال انجام عملیات بودیم فرصت مناسبی پیدا کردیم. من با یک نفر از دوستانم به دیدگاه سید سجاد رفتیم که با چند تا از بچه های دیده بان آنجا بودند، اما سید آنجا نبود. داشتیم از دوربین دیده بانی منطقه را نگاه می کردیم که دیدم. سید مثل همیشه با لبخندی بر لب آمد. چند روزی بود او را ندیده بودم. همدیگر را در آغوش گرفتیم و احوال پرسی کردیم. بعد از آن سید کل منطقه را برای مان توضیح داد. وقت نماز شد. یکی از بچه ها جلو ایستاد و قرار بر این شد که نماز را به جماعت بخوانیم. سید همیشه تأکید زیادی روی نمازاول وقت و نماز جماعت داشت. سید از ما خواست که نماز جماعت را با هم بخوانیم، اما ما خیلی دیرمان شده بود. برای همین خداحافظی کردیم و رفتیم. این آخرین دیداری بود که با سید داشتم. وقتی خبر شهادتش را شنیدم. حسرت نماز جماعت در کنار یک مرد آسمانی برای همیشه به دلم ماند. مردی که جز خوبی چیزی از او به یاد ندارم. - یکی از ویژگی های سید سجاد این بود که از هیچ کاری برای گروه دریغ نمی کرد و حرفش این بود که از بیکاری بدش می آید. فردی بسیار متواضع و فروتن بود. ذره ای کبر در وجودش نبود و در واژگان رفتاری سید سجاد غرور جایگاهی نداشت. روزی که برای استحمام به مقر اصلی رفتیم سید را دیدم که مشغول کار است. مشغول تمیز کردن و شستن آنجا بود. سید کل خانه ای که در آن مستقر بودیم را شسته و تمیز کرده بود. گفتم: برادر این کار تو نیست! گفت: از بیکاری بدم می آید. - به دلایل مختلفی سرباز فراری بودم. بعد از دوسال به پادگان برگشتم. قبل از آن 5بار به پادگان برگشته بودم، ولی نمی توانستم خدمتم را تمام کنم. ششم اردیبهشت سال 93 بود که دوباره وارد پادگان شدم. با اکثر نیروهای رسمی آشنا بودم، اما سید سجاد را تا به حال ندیده بودم. قرار بر این بود که سید فرمانده ما باشد و همه من را از این موضوع نگران می کردند و می گفتند: باز هم خواهی رفت. به هرحال هر طور شده بود باید به دیدار سید می رفتم. اتاقش خیلی شلوغ بود. با تمام سربازها بگو و بخند داشت. اتاقش پر بود از خنده. تعجب کرده بودم. در این چندباری که تجربه حضور در پادگان را داشتم، ... ❤️❤️❤️❤️💜💜💜💜💜💜
کسانی که زود عصبی میشن و استرس بالایی دارن مغزشون سرد شده و دچار غلبه ی سودا هستند.از عوارض غلبه ی سودا میتوان به پرخاشگری،کم حوصلگی،بیخوابی ، استرس شدید، میگرن و سردرد، خلط پشت حلق، مشکلات معده و یبوست و پرخوری عصبی اشاره کرد برای درمان غلبه ی سودا و اگر دچار این عوارض هستید وارد لینک زیر بشید و فرم رو پر کنید👇👇👇 https://formafzar.com/form/3upbk https://formafzar.com/form/3upbk هرکی این مشکل داشت درمان شد 😍☝️