eitaa logo
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
167.9هزار دنبال‌کننده
4.5هزار عکس
1.2هزار ویدیو
13 فایل
داستان زندگی آدمها👥 شما فرستاده ایید⁦👨‍👩‍👧‍👦⁩📚⁦ کانال فروشگاهیمون☘️👇 https://eitaa.com/joinchat/2759983411Cdc26d961b4 تبلیغات پربازده👇✅ https://eitaa.com/joinchat/3891134563Cf500331796 ادمین گرامی کپی از مطالب کانال حرام و پیگرد دارد❌❌❌
مشاهده در ایتا
دانلود
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا ❤️🍃 سلام وقتتون بخیر ممنون از کانال خوبتون کسی خانم سلیمانی می‌شناسه کارش جاانداختنه
پاسخ اعضا 🌙🌺 سلام خدمت همه خواهران عزیزم .در جواب اون خانم که فرمودن ایت الکرسی را چه جوری به نبات بخونیم عرض کنم به مدت سه روز ،روزی ۴۱ مرتبه ایت الکرسی را به نبات بخونید و به همسر خود بدید فوق العاده در ایجاد مهر و محبت اثر گذاره 🌺مامان آروین هستم ☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃 سلام واسه اون خانومی که شوهرش بهونه گیرشده میگه بچه بده باهاش صحبت کن بگو ناشکری نکنه بترسونش بگو ناشکری کردن باعث میشه خدانعمت رواز آدم بگیره بگو خدابه خاطر وجوداین بچه روزی ماروهم میرسونه بهش بگو خیلیا هستن حاضرن هرچی توزندگی جمع کردن بدن خدا بچه بهشون بده توکلت به خداباشه ☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃 سلام اون دختر خانمی که صورتش صاف بوده بعد اصلاح جوش زده صورتش گفته حالا باید چکار کنم گفتن کاری راهی برای جوش صورتشون بهشون بگین که خمیر دندان ساده رنگی نباشه مقداری روی جوش صورتشون یک جای مشخص یعنی فسمتهای جوش پیش گوششون بزنند اگر بهشون اومد بعد یه صورتشون بزنند چون من خودم این کار رو کردم بعدش به صورتم زدم خوب شد جوش صورتم انشالله مال ایشون هم جواب بده ☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃 سلام درجواب دوستی که عکس پای بچشو فرستاده ترک خورده خون میاد.پاهای پسر منم دقیقا همینجوری بود جوری بود که بچه شب تاصبح از شدت خارش وسوزش نمیخوابیدچندبار حنا گذاشتم کف پاهاش کامل خوب شد.وقتی بچه خوابه حنا بزارید یه نایلن فریزر بپوشون واز روش هم جوراب بپوشون.برای ما که جواب داد.انشاالله شما هم نتیجه میگیرید. مامان امید ومعین. ☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃 سلام دوستان برای پوست چرب چه روغنی خوبه که باعث صاف و روشن شدن پوست بشه و چربی ایجاد نکنه؟ ☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃 سلام دوستان کانال سیاهدونه همه محصولاتش رو سالی یکبار عرضه میکنه؟ینی ایندفعه کفلمه داره دیگه رفت تا سال بعد؟و اینکه من چندین ماهه هرچی پیام میدم ب ادمین ک اصن پاسخگو نیست تو لینک ناشناس پیام میدم هم هیچ پس این رضایتا و این سوالات ک خودشون میزارن داخل کانال از کجا میاد؟منکه شک دارم ☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃 سلام خانمی که میخاد موهای معمولی صورتشو لیزر کنه بنظرم اصلا انجام نده من انجام دادم البته ن کل صورتم فقط خط فکم که موهاش سیاه تر و پر بود،چندین ساله دارم میرم لیزر و هیچ فایده ای نداره افتضاح شدن خیلی پشیمونم ☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃 سلام خدمت پسری که قبل از عقد سرطان داشتن و موقع خواستگاری پنهون کردن حق با نامزدتان هس شما باید این موضوع را مطرح می‌کردید از خواستگاری تا روز عقد وقت داشتین مطرح کنید و اینکه نفقه زن بعداز جاری شدن خطبه عقدبامرد هس یعنی چه که مادرم میگه دوران عقد فقط یه کادو کوچیک باید براش بخری شما تمام توجه تون و محبتتون واسه خواهر و مادر ت هس پس اون خانم به چه امیدی وارد زندگیه شما بشه میخوای یک عمر زندگی کنی یا لجبازی به نظرمن شما خیلی خیلی رفتارهایتان بچه گونه هس سعی کن دلشو بدست بیاری از بس بهش بی محلی کردی رمز گوشیشو عوض کرده وقتی شما بهش توجه نمیکنی اون بی محلی میکنه ☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃 سلام اون خانمی که میگه از وقتی بچه دارنده شوهرش اخلاق و رفتارش عوض شده عزیزم بعضی مردها وقتی می بینن خانمشون عشق و محبت به بچه شون نثار میکنن حسودی میکنن سعی کن بیشتر به شوهرت عشق بورزی ᯽────❁────᯽ @azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
🌱 مرحوم ((آيت الله حاج سيد احمد فقيه امامى )) رضوان الله تعالى عليه يكى از علماى برجسته اصفهان بود كه زحمات زيادى جهت ترويج دين و ((علوم آل محمد (ص) )) نمود و طلبه هاى زيادى را پرورش داد. از خصوصيات اين مرد بزرگ اين بود كه انفاق و كمكهاى زيادى ميكرد و ((موسسات خيريّه و مراكز عام المنفعه )) بسيارى بنا نمود. غير از آن شخصاً به در خانه هاى اشخاص گرفتار و ضعيف و مورد نظر مى رفت و به عنوان عيادت و احوالپرسى از آنها ديدن وكمك هاى مورد نظر را مى نمودند واين مساعدتها بيشتر در تاريكى هاى شب بود. مى گويد: دريكى از شبها حدود اذان صبح ، ديدم ((آسيد احمد امامى ))، در يكى از كوچه هاى نزديك ((مسجد سلام )) قدم مى زند، پس از عرض سلام گفتم آقا اگر كارى يا امرى داشته باشيد بنده در خدمت هستم ، ايشان فرموده بودند نه . مسئله اى نيست و از آقا خداحافظى كردم ولى حس كنجكاوى ما گل كرد، كه ((حاج آقاى امامى )) در اين وقت سحر، در اين كوچه ها كه دور از منزلشان هم هست چه كار دارند؟! آقا را تعقيب كردم متوجه شدم كه راننده تاكسى كه ايشان را در مواقع نياز منتقل مى كرد با ظرفى از عدس و مقدارى نان تازه رسيد و ايشان اين غذاها را در خانه ها دادند و رفتند. ايشان فرمودند: مشهور است كه هر كس سر قبر ((آقا ابوالمعالى )) در ((تخت فولاد اصفهان )) برود و چهل تا ((حمد)) بخواند به حاجت و مطلبش مى رسد. مى گويند: يك روز ((حاج آقا منير بروجردى )) كه از علماء و اخيار اصفهان و در استخاره مشهور بوده ، قرض دار مى شوند و مشكل بزرگى برايشان پيش ‍ مى آيد. مى آيند سر قبر ((ابوالمعالى )) و چهل ((حمد)) را مى خوانند، وقتى كه ((حمد)) آخرى را داشتند مى خواندند، يك دفعه مى بيند خادم ملك التجاره مى آيد و مى گويد: ملك التجار سلام مى رساند و مى گويد كه شما تشريف مى آوريد پيش من يا خدمت شما برسم ؟ آقا مى فرمايند: بنده مى آيم . خلاصه مى روند منزل ملك التجار، مى بينند كه ملك التجار لباس پوشيده آماده و منتظر ورود آقا هستند وقتى وارد مى شوند مبلغى را كه آقا قرض ‍ داشتند ملك التجار مى دهد و مى گويد اين حاجت شما. آقا مى گويند: موضوع از چه قرار است ؟! ملك التجار مى گويد: من ديشب خواب ديدم كه ابوالمعالى به خواب من آمده است و مى گويد: اين ((حاج آقا منير بروجردى )) به خاطر قرضش آمده و متوسل به من شده و شما قرض ايشان را پرداخت نمائيد. 🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱 جناب آقاى ((حجة الاسلام والمسلمين سيد محمود بهشتى اصفهانى )) فرمودند: يكى از رفقا ((جناب آقاى سجادى )) كه در خيابان شيخ بهايى قنادى دارند. يك شب براى من تعريف كردند: ما جهت طلاق دادن يك ((خانم علويه )) كه شوهرش ديوانه شده بود محضر مقدس ((حاج آقا رحيم ارباب )) رضوان اللّه تعالى عليه رفتيم ، هوا خيلى سرد بود و به آن علويه گفتيم كه شما درِ خانه بايستيد تا ما برويم ببينيم آقا نظرشان چيست ؟ وقتى قضيه را خدمت آقاى ارباب عرض كرديم . ايشان فرمودند: من براى اين كار معذورم و ما را راهنمايى كردند كه خدمت ((آية اللّه شمس آبادى )) رضوان اللّه تعالى عليه برويم . وقتى كه خواستيم مرخص شويم ، ايشان فرمودند: حالا آن علويه كجاست ؟ گفتيم : آقا! خانم جلوى در ايستاده . تا اين را گفتيم ايشان دستهايشان را بلند كردند و گفتند: خدايا از جانب من از ((حضرت زهرا)) سلام الله عليها عذر خواهى كن كه ما در اتاق گرم كنار بخارى نشستيم و يك علويه اين مدت در سرما زير برف ايستاد. مرحوم ارباب اين جمله را سه بار فرمودند و از خدا خواست تا از ((حضرت زهرا)) سلام الله عليها حلاليت بگيرد. 🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱 ((حضرت حاج آقا هاشم زاده )) فرمودند: ((مرحوم آميرزا ابوالمعالى )) رضوان الله تعالى عليه كه شبى 12 هزار مرتبه ختم ((امن يجيب المضطر اذا دعا و يكشف سوء)) مى فرمودند و اهميت بندگى خدا هم اينست . ايشان مردعجيبى بوده وآرامگاه ايشان محل زيارت مردم اصفهان است بعد از وفات اين بزرگوار، فردى از تجار ورشكست مى شود و به پول آن زمان مثلاً سيصد تومان مقروض مى شود و 300 تومان درآن زمان خيلى بود. و كسى هم به ايشان پول قرض نمى داده و چيز ديگر هم نداشته بفروشد. سر قبر ((مرحوم آميرزا ابوالمعالى )) رضوان الله تعالى عليه مى آيد و به ايشان متوسل مى شود و مى گويد: آقا ديگر چيزى از زندگى يم باقى نمانده كه بفروشم و 300 تومان بدهكارم ، آقا جان عنايتى كنيد. به شما متوسل شده ام شما واسطه شويد پيش خدا تا فرجى برايم برسد. سر قبر مى نشيند و زيارت عاشورا و 40 حمد مى خواند و اينها را به روح ((آميرزا ابوالمعالى )) هديه مى كند. و از ايشان مى خواهد كه 300 تومان بدهكاريش را بدهد. بعد از ظهر بود كه تكيه بان تخت فولاد پيش ايشان مى آيد و مى گويد: يكى با شما كار دارد و شما را مى خواهد. وقتى كه بيرون تكيه مى آيد مى بيند مردى بايك الاغ ايستاده .
جلو مى رود و مى گويد چه كار داريد؟ مى گويد: ملك التجار مرا دنبال شما فرستاده و با شما كار دارد، شما سوار اين الاغ شويد تا شما را به منزل ملك التجّار ببرم . ايشان سوار الاغ مى شود و نمى داند جريان چيست .وقتى كه مى آيد توى انگورستان ومنزل ملك التجار مى بيند ملك التجار پشت دستگاه چاى نشسته و يك چاى به ايشان تعارف مى كند و خلاصه پذيرائى مفصلى از او مى كند و بعد مى گويد: من بعد از ظهرها يك مقدار مى خوابم . امروز هم كه خوابيده بودم در عالم خواب ديدم ((مرحوم آميرزا ابوالمعالى )) تشريف آوردند و فرمودند: سيصد تومان برداريد ببريد به فلان كسى كه آمده سر قبر من بدهيد چون ايشان مقروض است . من ازخواب بيدار شدم و خدمتكارم را با الاغ دنبال شما فرستادم كه شما را سوار كند و بيائيد اينجا و 300 تومان به شمابدهم . اثر بندگى خدا اين است كه سر قبر آنها هم برويد نتيجه مى دهند. ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
❌ شش ماهی از زایمان ناموفقم گذشته بود ولی نمیدونستم چرا انقدر حالت تهوع دارم همسرم مدام بغلم میکرد و میگفت حتما خبراییه عشقم همیشه م بهم روحیه میداد و میگفت تو دوباره مادر میشی بهترین مادر دنیا هم میشی بعدشم چشمکی بهم میزد و میگفت تو جواب دعاهای مادرمی اما انگار خبری نبود چند بار ازمایش داده بودم منفی بود یه روز رفتم دستشویی که یه دفه مثل چند دفه ی قبل که سقط داشتم همون حالتا برام پیش اومد با وحشت همسرمو صدا کردم تا بیاد کمکم کنه. رنگ به رخسار نداشتم با کمک همسرم سرپا ایستادم بوی خیلی بدی توی دستشویی پیچیده بود جوری که نمیشد نفس کشید وقتی چیزی رو که سقط شده بود دیدیم شاخ دراوردیم . من غش کردم ولی صدای همسرم رو میشنیدم که سریع زنگ زد به پلیس...👇🏻🔞 https://eitaa.com/joinchat/3033399661Cce36688bbf کانال مخصوص میباشد❌❌❌
❤️🍃 شوهرم عاشق موهای بلنده اما من موهام کم پشت بود و رشد نداشت هرچی می‌گفت امتحان میکردم چقد خرج کردم امااااااا با یه چیز خیلی ساده که تو خونه همه هست موهام تو یکماه رشد عجیب و پر شد خدا خیرش بده تو این کانال دیدم https://eitaa.com/joinchat/2759983411Cdc26d961b4 انقدر موهام ناز شده 😍
11.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 امام حسن عسکری سلام الله علیه؛ پناهگاهِ عالمیان امام اینطوری روی ما شیعیان نظر داره درخواستی داشتید حیا نکنید شهادت پدر امام‌زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف را تسلیت عرض میکنم. حجت الاسلام حامد کاشانی
❤️🍃 سلام  من دختری ۱۸ ساله هستم. کنکوری  دو سال پیش بنده پژوهشگر برگزیده یکی از پروژه‌های کشور آمریکا شدم و نویسنده و گوینده یکی از روزنامه‌های مطرح ایران. متاسفانه مشکلم اینه که خانواده ام قدر منو نمی دونن، من دختری فوق العاده مذهبی (نمی خوام از خودم تعریف کنم دارم شرایطم رو می گم) تناسب اندام  هم داره. و با اینکه کاملاً چادری و فوق العاده محجبه و مذهبی هستم دیگران بهم میگن که خوشتیپم و بسیاری میگن زیبا هم هستم البته این فقط نظر دیگران است. بسیاری هم از صدای من تعریف می کنن. چند ماه پیش هم خواستگاری داشتم که بسیار موقعیت اجتماعی فوق العاده ای داشتند و کارمند یکی از وزارت خانه ها بودند. بعد از ایشون هم یک وکیل دادگستری و یک کارگردان برنامه‌های کوتاه کربلا البته ایرانی بودند. خیلی‌ها میگن چون هم رزومه علمی ام خوبه و زیبایی ظاهری دارم، خواهان زیاد دارم  (باز هم می گم این نظر بقیه است). ولی چون پدرم بسیار حساس هستند رو این مسائل اصلاً من مطرح با ایشون نکردم و فقط به مادرم گفتم با اینکه خواستگارم بسیار مقاوم بودند ولی هرطوری بود ردشون کردم. البته بعید نیست ایشون از دور بنده رو تحت نظر داشته باشند. مشکلم اینه که خانواده ام قدر منو نمی دونن خیلی از دوستان خانوادگی یا فامیل به زبان میگن ما فلانی رو برای فلان پسرمون می خوایم یا فلانی باید عروس خودمون باشه و یا اینکه حتی جلوی همگی خانواده ام گفتن که بهم علاقه دارن کاری به درست یا و غلطیش ندارم. متاسفانه پدر من بسیار بی منطق هستند و متظاهر، من و دیگر اعضای خانواده ام همگی پژوهشگر هستیم مادر من قاضی هستند و رزومه علمی داریم ولی پدرم نظامی بودند و الآن در حال حاضر تقریباً هیچ کارن ولی خوب به خیلی‌ها تظاهر می‌کنند. من از دست پدرم کلافه شدم گاهی و بی گاه گیر دادن های الکی یا اظهار نظر تو هر شرایط یا تحقیر کردن من. خیلی وقت ها ناشکری که خدایا بچه های من اصلاً خوب نیستند و ... یا اصلاً تشویقی نمی‌کنند، مدام در حال چرایی‌ها میگردن، من توی بهترین دبیرستان که تو محل زندگی من هستش چه از لحاظ اخلاقی و چه درسی برترین نفر شدم،‌ طوری دبیرانم بهم علاقه مند هستند که سراغم رو مدام می گیرن. امّا پدرم اصلاً اصلاً قدر ما رو نمی دونن مدام حقارت شاید درست نباشه ولی بنده دیگه بسیار کم و قلیل ایشون رو پدر خودم می دونم اغلب اوقات به ایشان بسیار بی احساسم ولی خوب باز هم از جایی که بسیار یک دنده هستند و اصلاً انتقاد پذیر نیستند تصور می‌کنند هنوز دوران ارباب رعیته و یه جورایی دوران برده داری. بنده تنهایی بیرون حق ندارم برم و نسبت به دیگر دوستانم بسیار محدودم من حد و حدود خودم رو می‌شناسم ولی اصلاً پدرم رو درک نمی‌کنم و همین باعث شده مدام خانواده متصور بشن که هنوز نمی تونم حتی درست تصمیم بگیرم و این بسیار آزار دهنده است امروز دیگه تصمیم گرفتم برای خودم زندگی کنم حتی کسی که واقعاً اذیتم می کنه رو کلاً از زندگی کنار بذارم و اصلاً دیکه تصور کنم نیستم. می شه کمکم کنید لطفاً راهنماییم کنید که چه کار کنم من. اون ها هنوز فکر می‌کنند من حتی بلد نیستم دست چپ و راستم تشخیص بدم یا حتی بلد نیستم حرف بزنم با پدرم منطقی حرف می زنم ببخشید ولی بد و بیراه بهم میگن و منم مدام و قهر با ایشون هم در حال حاضر روزی ۲ کلمه هم با ایشون حرف نمی زنم بیشتر با مادرم البته مادرم هم به خاطر ترس از پدرم ازش طرفداری می کنه و خیلی اوقات چون دختر کوچک خانواده ام می گه تو هنوز عقلت کامل نیست، منی که توی ۱۶ سالگی تنها پژوهشگر برگزیده یکی از پروژه‌های آمریکایی شدم در ایران... خیلی‌ها با من مشورت می گیرن و صحبت می‌کنند ولی خانواده ام مدام تحقیر می‌کنند و اصلاً منطق سرشون نمی شه که من واقعاً بزرگ شدم که این فقط باعث خجالت من می شه و خانواده ام هر موفقیتی رو وظیفه من می دونم طوری که دیگه نمی خوام براشون بگم کجا چ مقاله رو ارائه دارم و موفق شدم.... من از خودم مطمئنم بنده جدایی از کارهای بسیار کارهای مذهبی می‌کنم و عاشق حضرت زینب کبری هستم و این قدر در پوشش کامل که دیگران بهم شک می‌کنند که ماموری چیزی هستم چون تماماً بنده چه چشمانم در برابر نامحرم چه پوششی کامله و حتی شاید کسانی که خواستگارم بودن به خاطر این میزان از اعتقادات عجیبی هستش که بنده به ائمه دارم مخصوصاً حضرت زینب و خیلی چیزها هم از ایشون دیدم و تا حالا اجازه ندادم به همین خاطر گوشم چشمم و... به ناپاکی آلوده شود ولی خوب امان که پدر اصلاً قدر نمی دونن و مدام ناشکری که این دختر چی داره میگه... می شه لطفاً خواهران و برادرها راهنمایی کنند من چه کار کنم واقعاً 👇❤️ @adminam1400 ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
9.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
پنج کاری که پوستتو داغون میکنه😱 رسول الله صلّى اللّه عليه و آله: پنج خصلت برص آورد: 👈🏻نوره كشيدن روز جمعه و چهارشنبه 👈🏻و وضوء و غسل با آبى كه بخورشيد داغ شده 👈🏻و خوردن در حال جنابت 👈🏻و آمیزش با زن در حال حيض و پیری 👈🏻و خوردن در حال سیر بودن قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ : خَمْسُ خِصَالٍ يُورِثُ اَلْبَرَصَ اَلنُّورَةُ يَوْمَ اَلْجُمُعَةِ وَ يَوْمَ اَلْأَرْبِعَاءِ وَ اَلتَّوَضِّي وَ اَلاِغْتِسَالُ بِالْمَاءِ اَلَّذِي يُسَخِّنُهُ اَلشَّمْسُ وَ اَلْأَكْلُ عَلَى اَلْجَنَابَةِ وَ غِشْيَانُ اَلْمَرْأَةِ فِي حَيْضِهَا وَ اَلْأَكْلُ عَلَى اَلشِّبَعِ. 📚الخصال ج ۱، ص ۲۷۰ ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
8.15M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یا امام حسن عسکری بلندشو ببین پسرت به چه روزی افتاده الطرید الشرید الفرید ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا ❤️🍃 سلام وقتتون بخیر ممنون از کانال خوبتون کسی خانم سلیمانی می‌شناسه کارش جاانداختنه
پاسخ اعضا 🌙🌺 سلام خانمی که عکس انگشتان پای بچه ۵ ساله گذاشتید منم همینطور بودم نوعی اگزما هست آب وخاک وآلودگی براش بد هست من دستام اینطوزی بود پمادهای زردرنگ مثل تتراسایکلین وان ان میزدم تو دستکش پلاستیکی وروش پارچه ای میکردم خیلی بهتر میشد خیلی سوزش هم داره خصوصا وقتی آب بزنی یا خاکی بشه پوست نازک نازک میشه حتی خون هم میاد مرتب مخصوصا شبها با همون پمادها چرب کنید ☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃 سلام آقایی که خانمتون نفرین بچه هات میکنه وبداخلاقی آقا معلومه که شما به خانمتون خیلی بها دادید وهرچی خواسته براش فراهم کردید برادر من هم همینطوره با اینکه خیلی خیلی به خانمش سرتر هست ولی چون ما خانواده آبرودارهستیم هرچی زنش میخاد فراهم میکنه خودش غذا میپزه خونه تکونی همه چی مالی که بماند روز به روز هم خانمش اخلاقش بدتر میشه شما هم اول با خانمت محترمانه صحبت کن واتمام حجت کن اگه اصلاح نشد دیگه خواسته هاش اجایت نکن دیر برو خونه کم محلی کن دخترات بردار وبرو پارک ببر مسافرت یه مدت اقتدار نشون بدی وکم محلی کنی خانمت البته اگه عاقل باشه قدر شوهر وزندگی خوب خواهد دونست تو این دوره زمونه مرد خوب کم پیدا میشه یه مرد هم که خوب باشه زن بدهست کلا انگار زنهایی که ظالم و پررو هستن زندکی بهتری دارند من وقتی میبینم یه زنی که شوهر خوب داره ولی قدر نمیدونه میگم واقعا ناشکرهستن نمونه ش زن برادرخودم هست همه چی براش فراهمه مهم تر از همه برادرم مرد وفادار وباغیرتی هست ولی زنش قدر نمیدونه حتی از بابت غیرت مردانه برادرم شاکی هست اگه زن برادرم نبود از خدا میخاستم شوهرش بهش خیانت کنه تا قدر انسان خوب بدونه ایشالا که خانم شما هم قدر داشته هاش بدونه واصلاح بشه ☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃 سلام من اکثر وقتها وقتی اعضای گروه مشکلی را مطرح میکنن تا جایی که تجربه دارم راهنمایی میکنم وخیلی هم دوست دارم نتیجه راهکاری که ارائه میدم بدونم که موثر بوده یا خیر خانمی که ۲۲ ساله هستی وبچه دارشدی شوهرت اخلاقش عوض شده حتما نزد مشاور برید شده خودت برو شوهر شما تحمل ابراز علاقه شما به بچه را نداره چون بعضی از آقایون این مدلی هستن ومحبت زن فقط برای خودسون میخوان خودت هم گفتی بچه را دوست داره پارک میبره ولی این دسته از آقایون به نوعی بچه را مزاحم خودشون میدونن شما حتما سعی کن جلو بچه بیشتر به شوهر جان محبت کن بچه کوچیک که زبون متوجه نمیشه شوهره بچه ترهست فرض کن یک بچه دیگه داری😂 اگه خواستی قربون صدقه بچه بری بگو از بابا خیلی ممنون هستم که بامن ازدواج کرده وثمره ش این پسر قشنگی مثل بابا شده آقا میاد تو خونه بچه را بزار تو جاش برو به استقبالش سعی کن هر وقت کاری داری مثلا میخواهی دوش بگیری به آقا بگو بچه را نگه دار میخام برم خودم برات خشکل کنم کلا خیلی بیشتر از قبل بچه دار شدن به آقا برس مطمئن باش یکم که بچه از آب وگل درآمد شما را میزاره کنار بچه را میچسبه 😂 خدا این آفایون اگه بابا بزرگ هم بشن بازم حسود هستن ☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃 سلام خانمی که بچه ت تو خواب با ترس بیداز میشه هم جای خوابش عوض کن هم زیر بالشت یه تکه آهن مثل قند شکن کوچیک وهرچیزی که آهنی باشه بزار نمی دونم خاصیتش چی هست ولی تاثیر داره قدیما میگفتن جن از آهن میترسه ☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃 سلام مادرعزیزی که دامادت برخوردبدی باهات داره وبه همه فامیل زنگ زده بدگویی کرده مادرجان یک روز دعوتش کن بدون دخترت ومثل پسرخودت باهاش صحبت کن وبگو دردت چیه دامادوعروس که از مریخ نیومدن آدمن باهاشون منطقی حرف بزن وجانب داری نکن وذهنت را از هرچی قضاوت پاک کن اگه فهمیدی مشکلش چیه حل کن اگه نه شاید اینقدراز قدیم توجامعه شنیده که مادرزن بدهست ونبایدروبدی وذاتا این افکارو داره بهش بگو توباپسرم هیچ فرقی نداری هروقت مشکلی داشتی میتونی بامن مطرح کنی ویواش یواش افکارمنفی که شاید ازتحربه دیگران یاالقای خانواده بهش شده بیرون بیاد ☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃 خواهرشوهرعزیزی که برادرت توجمع دست زنشومیبوسه حساسیت نداشته باش دوما کاربرادرت زشته احترام باید معقول باشه میتونه باالفاظ محترمانه وتوجه احترامشونشون بده بوسیدن دست بایددرخونه خودشون انجام بدن خودش بعدا آسیبشو میبینه یک وقت مشکلی پیش بیاد پشیمون میشه وموردمسخره شماقرارمیگیره افراط وتفریط اشتباهه وشماحق داری حساس بشی عروسای گروه هم اشتباه میکنن به شما میگن حسود اگه داداش خودشون هم بود همین حسو داشتن این دیگه لوسبازی .شماخودتوقاطی نکن بهتره مادرت درخفابهش تذکربده وبگه آفرین احترام میزاری وماازخوشحالی وخوشبختی شما لذت میبریم اما رعایت کن مسخرت میکنن وممکنه چشم بخوری ᯽────❁────᯽ @azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
❤️🍃 یک خواستگار داشتم که همه موافق بودند خانواده سرشناس وخوب بودند بعد که گفتند برید اتاق صحبت کنید اون آقا خیلی هیز بودند،خیره خیره به بنده نگاه می کردند بنده هم سفت چادرم را چسبیده بودم،میوه آوردن میوه برداشته مالاچ مالاچ یک صحنه ای آب از دهنش می ریخت🙄😶😶🤢🤢🤮 کلآ حالم ازش بهم خورد بعد که رفتند مامانم گفتم که گفت اولش همه اینجورند بعد درست میشه 😧😯😏🤔😒 دست به دامان خدا شدم نماز ونمازودعا گفتم وگفتم تا اینکه همون که خواستم وهمون جور شد وبهم خورد بعدش کلی برو وبیا خانوادم ناراحت،منم تودلم عروسی آنقدر خوشحال بودن باورم نمیشد همون شدکه از خدا خواستم یک جوری شد که این بهم خوردگی ناراحت کننده بود چون یک جوری اونا طلبکار بودند،ولی گذشت و گذشت کاشف به عمل که پسره معتاد بوده،کل فامیلم می دونستند بخاطر ترس نگفته بودند خدا جوابشان را داد یکی از پسرهاش الکی الکی، تیمارستان بستری شد ❤️❤️❤️❤️❤️ من 8،سال پیش قبل ازدواجم خاستگار داشتم اونموقع 19سال داشتم فامیل مادرم بودن بامن 13سال اختلاف داشت خیلی بچه ننه بود فک کنید میگن برید حرف بزنید خاهراش اومده بودن پیش ما 😐میگفتن کنترل دست داداش ما دکوراسیون با داداش ما بعد من دنبال مشاور گشتم وبا همسرم که اصلا نمیشناختم فقط مشاوره پیامکی گرفتم ازش بهم گفت نباید از سر زور خانواده ازدواج کنی بهطلاق میکشه اونام ده بار اومده بودن رفتیم حلقه گرفتیم ودم عقد من گفتم نه البته قبلش گفته بودم ولی اونا میگفتن بعد اگعقد خوب میش ولی گفتم اصلا به دلم نشسته این اقا در همين حین نمیدونم چی شد شوهرم گفت بامن ازدواج میکنی منم وسط دعوا گفتم اره ولی سپردم به خدا.والان خوشبختم الحمدا... ❤️❤️❤️❤️❤️❤️ من قراربود با پسر همسایمون ازدواج کنم بله برون هم داشتم انگشتر نشون آوردن هردومون بهم علاقه داشتیم البته ایشون بیشتر اما قراربود با پدرم شریک بشه ..داییم گفت عجله نکنیم بذارین از نظر کاری و شراکت تکلیفش روشن بشه بعد عقد کنین . خدارو صدهزارمرتبه شکر میکنم که همین بهانه ای شد که روی واقعی خودش و خانواده شو ببینیم. گرچه خودشو عاشق نشون میدادو میومد در خونمون و گریه میکرد اما حرفهای خوبی نمی‌زد ومن متوجه شدم از نظر فرهنگی به ما نمی‌خورن. الان خدارو شکر چند سالی که ازدواج کردم و خیلی احساس خوشبختی میکنم و همیشه شاکرم که اون ازدواج سر نگرفت ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#داستان_زندگی_اعضا ❤️🍃 صبرا دییقا یادمه تمام تایمی که با هم حرف میزدیم محمدی نامی زنگ میزد..با خو
❤️🍃 صبرا اون شب هیچی به خانوادم نگفتم، حریم خصوصی اون بود و منم نمیخواستم همه چی رو تموم کنم، فقط به فکر رفته بودم..اخر شب بهم پیام داد و گفت نمی دونم چی بگم و منم عصبانی بودم ک اول رابطمون همزمان دوستی داشته بهش کفتم این کارت اشتباه بوده و ادامه نمیدم  گفت خواهش می کنم بیشتر فکر کن..با خودم گفتم صبر کنم..این راهش نیست  نمبخواستم به مامانم بگم،از طرفی اگه ب بابام میگفتم هم نمیخواستم نامزدم بفهمه و کلا دوست نداستم رومون تو روی هم باز بشه... رفتم همون مشاوره..گفت اینکه رابطه داشته باشه در گذشته طبیعیه و تو خیلی سخت نگیر اول ارتباطتون بوده و هنوز جواب تو مشخص نبوده و الان ک نیست...و از وقتی با هم عقد شدین باید متعهد باشه باهات و گفت فقط نکته نگران کننده اینه ک چرا دوستی بامتاهل... مشاوره با نامزدمم ب تنهایی حرف زد، و اونم قبول کرده بود ک کارش درست نبوده و خودمم سفت و سخت بهش گفتم باید بهم متعهد باشی و من برام خیلیمهمه و سری بعدی وجود نخواهد داشت ک از سر همچین چیزی بگذرم...   ی مشاور دیگه هم رفتم گفت تحقیقاتتونوکافی نبوده تحقیق کنین بیشتر، چون خانواده هامون اشنایی داشتن و بابام باباشو میشناخت ب هیچ عنوان قبول نمی کرد بعد از چهار ماه بره تحقیق کنه ومیگفت هیچی دستگیرمون نمیشه و نمیرم و داری گیرالکی میدی.. مشاور دوم بهم گفته بود حتی رابطه جنسی هم اگه داشته نباید تو حساس باشی، و کلا نپرس..ولی خب من قبلش تو پیام پرسیده بودم..و گفته بود نداشتم... مشاور دوم بهم گفت چیزی ک مهمه اینه ک بدونی روابط دوستیش تعدد نداشته باشن و دیگه غیر این چیزی مهم نیست  پس برین تحقیق و تو تحقیق از این مواردم بپرسین ک برخوردش با خانما چطوره و بالاخره ی چیزایی متوجه خواهین شد... اون روزا من می دیدم که نامزدم ساعتها انلاینه، و این اولین بارش هم نبود.. با بابام خیلی چک و چونه میزدم ک بره بیشتر تحقیق کنه و همش بهش میگفتم تو فقط باباشو میشناسی خودشو ک نمیشناسی..و بابام به بدترین طرز ممکن باهام دعوای سختی کرد..که اره تو میخوای بمونی خونه وبشی اینه دقم و گیر الکی میوی..تو هیچی نیستی و کی تو رو میگیره...اینقدر دعوا ی سختی باهام کرد ک تو دلم گفتم خدایا توکل ب خودت من انتخابش می کنم خودت هوای زندگیمو داشته باش.. (بابام کلا دوست نداشت من رو تو خونه ببینه، سر خواستگارای قبلی هم از این برخوردا کرده بود..حتی یکبار گفت از خونم برو بیرون و من چاره ای جز گریه نداشتم..کجا میرفتم..کلا خیلی همیشه بهم گیر میداد..منم میخواستم برم و راحتش کنم) از اونجایی ک بابام مخالفت سفت و سخت کرد برا تحقیق،تصمیم گرفتم خودم با نامزدم صحبت کنم  بهش گفتم که من نمیخوام حساسیت به خرج بدم اما الان بهتره اینو بدونم،تو دوستی هات چطوری بوده هی افراد متفاوتی بودن یاـ...؟ اینجا بود ک گفت من دو تا دوستی داشتم به قصد ازدواج بودن با اولی خانوادم مخالفت کردن تا خواستم راضیشون کنم اولی ترکم کرده و رفته..به جز این دو موردم..دو مورد بهم پیشنهاد شده ک اول فهمیدم ب دردم نمیخورن و ولشون کردم..و تو جز خودم از هر کی هم بپرسی هیچ کسسسس از روابط من مطلع نیست.. منم شرط و شروطامو باهاش کردم... شب قبلشم با بابام به تنهابی مردونه حرف زده بودن... و دیگه قبول کردم ادامه بدبم و بیان برا حلقه اوردن. رورای سختی بود..من دل داده بودم به تقدیر و با خودم گفتم خدایا توکلم به خودته..دوسش داشتم..مرد احساسی بود..وصع مالیش خوب بود و پرتلاش کار  می کرد..دوستم داشت..برای اینکه باهاش بمونم حتی سر این جریان یکبار گریه اش گرفت و دستمو گرفت و گفت مهتاب تو اگه بری نمی گم می میرم..اما حسم میمیره... تو خونمون مامانم و بابام سر این قضیه درگیر بودن..مامانم با واسطه یکی از همکاراش تحقیق کرده بود از خانواده خالش..و اونا همه گفنه بودن نمی دونیم.. و داماد خاله ی همین همکار مامانم بهشون گفته بود یکم بیشتر دقت کنن  از قضا با این داماد خاله اشون،  نامزدم ی شراکتی قبلا داشته بودن ک بهم خورده بود و پول مونده بود دست نامزدم و این داماد خاله اش  به همین همکار مامانم گفته بود اونقدر اذیتمون کرده ک من و پنج شریک دیگه بیخیال پولمون شدیم... پیگیبری این قضیه رو سپردم دست بابام و حرفا و مدارک نامزدم قانع کننده بودن.. اما مامانم میگفت باید بریم تحقیق بیشتر..چرا اینطوری گفتن..من بهش می گفتم خب برین از چند تا فامیل دیگش تحقیق کنین..کسی ک باهاش مشکل مالی نداشته بوده باشه  شایداینها ب خاطر اون مشکل مالی ازش اینطوری حرف میزنن،حتی خاله اش به مامانم گفت ممکنه یکم حلال و حروم رو رعایت نکنه و الان پول داماد منو خورده و... تو همین وضع بود من از طرفی باید رابطنو با نامزدم مدیریت می کروم از طرفی تو خونه جنگ بود.. ... ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜