27.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خاصیت گسترده لیموترش 🍋🍋🍋
استاد :: کردافشاری
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#داستان_زندگی_اعضا ❤️🍃 ستاره چند ماه بود ازدواج کرده بودم. شغل شوهرم آموزش خصوصی بود و دختر های
#داستان_زندگی_اعضا ❤️🍃
ستاره
چند ماه دیگه هم گذشت و هم زمان چهارتا از دخترها فامیل خودم باردار بودن.
و همشون تو ماه های پشت سر هم قرار بود زایمان کنن.... منم خیلی دلم بچه می خواست. شوهرم یه اخلاقی که داشت این بود که وقتی تو یه چیزی ازش نظر بپرسی و نظرش و بگه دیگه انگار وحی منزل ه و باید انجام بشه ترسیدم در مورد بچه باهاش مشورت کنم و بگه نه.
و بدون اینکه به شوهرم بگم جلوگیری از بارداری مو کم کردم و جدی نگرفتم. و من هم باردار شدم. رفتم آزمایش دادم جواب مثبت بود. و اومدم بهش گفتم و اونم خوشحال و پیشونیمو بوسید و دوران بارداری من شروع شد.
با داییش رفت و آمد داشتیم چند ماه یبار یا اونها میومدن خونه ما یا ما میرفتیم. من خیلی دوسش داشتم سحر رو.
همسن خودم بود و خصوصیاتمون خیلی شبیه هم بود. و از خانواده شوهرامون درد دل می کردیم... تنها کسی که من پیشش درد دل می کردم سحر بود. ماه پنجم ششم بودم که متوجه پیام های مخفی علی شدم.
باز شیطان گولم زد و رفتم سر وقت گوشیش ... دیدم وااااااای چه پیام هایی... حالم بد شد. نمی تونم بنویسم
. و منه احمق شماره رو نگاه نکردم.
همین که پیام و دیدم پریدم تو اتاق جلو علی که اینها چیه و بعد حالم بد شد و بی حال افتادم زمین.
اومد به غلط کردم و ببخشید و من هم نمی دونستم باید چکار کنم. قرار بود برامون مهمون بیاد. داییش و سحر. و سعی کردم اونها این موضوع رو نفهمن. مهمون هامون اومدن شب خوابیدن. و داییش گفت باید بره فلان جا صبح تا غروب کارش طول میکشه و سحر بمونه اینجا. سحر هم گفت با محدثه دوستم که تو شهر شماس قرار گزاشتم .
بعد چند وقت می خوام ببینمش. خلاصه. سحر حاضر شد. یکم ازش پرس و جو کردم در مورد دوست و اونم یکم توضیح داد و رفت. همین که سحر رفت بیرون از خونم. علی زنگ زد به خونه.
من موبایل نداشتم. چندتا سوال پرسید و گفت شماره فلانی رو پیدا کن از تو دفتر تلفن برام. منم بهش دادم. و بعد خداحافظی کرد.
دم دم های ظهر بود لوبیا پلو درست کردم و سالاد شیرازی منتظر سحر بودم که اومد ازش پذیرایی کردم و کلی باهم گپ زدیم. اون زمان خواهر شوهرم با علی دعوا کرده بودن و قهر بود با ما حتی جواب سلام من رو هم نمی داد. من همش به علی می گفتم تو برو پیش مامانت کاری به اون نداشته باش. یا یوقت خودم می رفتم با آون یکی خواهر شوهرم میشستیم حرف می زدیم. نزدیک اومدن همون خواهر بزرگ ه که با شوهرم قهر بود میشد مامانش یجوری بهم می فهموند که برم و منم می رفتم.
دلخور نمی شدم. تو آون زمان سحر همدم خوبی بود برام. عصر علی از سر کار اومد و رفت حمام. منم که روش حساس شده بودم گفتم چرا میری حمام گفت یکی از همکارام غش کرد من گرفتشم بعد روی لباس من بالا آورد. حالم بد شد. گفتم لباست بده میریزم ماشین گفت نه با دست خودش شست.. شب که رضا شوهر سحر اومد. مادرشوهرم دعوتشان کرد خونه خودشون شام رفتن بالا بعد آخر شب اومدن چمدونشون رو بردن بالا گفتن باید اونجا بخوابیم. من غصه ام شد التماسش می کردم پیش ما بمونین. ولی رضا گفت خواهرم ناراحت میشه بعد دید من غصه دار شدم و دلم گرفت قبول کرد و خونه ما خوابیدن. وقتی خوابیدیم. علی همش تو تخت گوشی دستش بود و پیام می داد و من داشتم دیوونه میشم از این کارش. یبار داشتم نماز می خوندم. علی و سحر تو هال تنها بودن من سر نماز یه حس بدی بهم دست داد.احساس می کردم داره یه اتفاقی میفته.فرداش باهم رفتیم بیرون توی پارک قدم می زدیم باز علی مدام گوشی دستش بود و من دقت کردم دیدم سحر هم گوشیش و هی چک می کنه. بیشتر از خودم دلم بحال رضا سوخت. که مثلا ناموسش و آورده بود خونه خواهرزاده اش. و وقتی همه چیز کنار هم گزاشتم متوجه شدم علی با سحر رابطه داره....
. همش دلم می سوخت که چرا شمارش چک نکردم. اون بیرون رفتن سحر که انگار به علی گفته بود من زیادی پرس و جو می کنم وقتی رفت از خونه ما بیرون فوری علی بهم زنگ زد و سرم رو گرم کرد شاید فک می کرد ممکنه تعقیبش کنم. خلاصه فهمیدم احمق بودم.. دیگه اونها رفتن و من هم کلا رابطه با سحر قطع کردم. محلش نمی دادم.طوری که مادرشوهرم اینها هم فهمیدن و به روم میآوردن که چی شده. خود علی هم فهمید. و مطمینا فهمید که فهمیدم. و یبار قرار شد بریم شهر مادربزرگ ش اینا گفت شام رضا دعوت کرده هر چی گفتم من نمیام اخم کرد که نه باید بیای. و توی راه یه جعبه شکلات خرید و داد دست من و مجبور کرد خودم بدم دست سحر. احساس می کردم سحر بهش گفته که ستاره فهمیده و دلخور و علی می خواست بهش ثابت کنه که نه ستاره دلخور نیست. و آون روز واقعا شکنجه شدم.. خلاصه دوران بارداری گذشت و زایمان کردم. زایمان طبیعی بسیار سخت... که یادم زجه می زدم ولی بچه پایین نمیومد(اصرار خودم بود که طبیعی زایمان کنم) و خیلی زجر کشیدم. تا اینکه اولهای شب مهرناز من بدنیا اومد. و از آنجایی که علی به شدت آدم گرمی بود و من هم زایمان طبیعی سختی داشتم اونم حسابی بد اخلاق شده بود و حسابی باهام بد اخلاقی می کرد و مهرناز زردی داشت و روز سوم بستری شد. من کنارش موندم توی بیمارستان دولتی. توی اتاق پنج تا نوزاد بودن. و اتاق کناری چهار تا تخت واسه مادرهایی بچه شون رو خواباندن توی دستگاه برن استراحت کنن. من تا صبح کنار مهرناز بودم و صبح مامانم میومد پیشش و من می رفتم خونه تا عصر. می خوابیدم و بعد میومدم پیش پاره تنم.
یادم یه شب همه بچه هاشون و خواباندن توی دستگاه فقط مهرناز گریه می کرد. همه خوابیدن رو تخت. بعد مهرناز خوابوندم. رفتم اتاق استراحت دیدم هر چهارتا خوابن. بخاطر فشار زایمان اصلا نمی تونستم بشینم. به پشتم حسابی فشار اومده بود و زخم ام داشتم. و نمی تونستم رو صندلی بشینم. همینجوری توی راهرو راه می رفتم و درد کشیدم و از خستگی تو دلم ناله می کردم. از شانسم هیچ کدوم از اون بچه ها بیدار نمیشد که مامانشونن بلند شه واسه ساکت کردنشون. شیطتونه تو دلم می گفت بچه ها رو نیشگون بگیر یا تکون بده بیدار شن. .. خلاصه که وحشتناک بود.... تقریبا هشت صبح میشد و من داغون بودم. فقط منتظر بودم هوا روشن بشه زنگ بزنم مامانم. ساعت حدود هفت شد... مامانم حدود ده و یازده میومد. هفت صبح زنگ زدم به بابا گفتم اگه میشه همین الان مامان بیار بیمارستان من از بی خوابی بیهوش میشم.
#ادامه_دارد...
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#نکات_سلامتی 🍎
💊💊💊🖍🖍🖍🖍
روماتیسم علل و عوامل رشددهنده آن و راهکار پیشگیرانه آن با نگاه طب سنتی چیست !
علل آن چیست
روماتیسم نتیجه انباشت و وفور خلط بلغم در بدن بوجود می آید.افرادی که مختصات غلبه بلغم را دارند ، شامل : رنگ چشم روشن ، موهای بلوند ، پوست سفید و روشن و اندامی پف آلود یا مستعد چاقی میباشند و این افراد معمولا دچار عفونت های مکرر گلو توام با حملات حاد و یا ملایم تب روماتیسمی می شوند و همچنین میتوان چنین برآورد کردکه معمولا
علائم غلبه های خلط صفراوی و دموی در فرد با پرسش شرح بالینی ظاهرمیشود یکی از آنها یبوست شدید و اسراف در خوردن گوشت قرمز و سفید یکی از ریشه های روماتیسم میباشد
?????راهکارآن
بصورت نوبه ای و رعایت اعتدال درمصرف براساس جداول برنامه ریزی شده ::
مالیدن خمیر ریشه زردچوبه به محل موضع + دمنوش و یا مربای گیلاس و آلبالو + آب انگور و یا انگور بدون اسانس کارخانه ای + مصرف کدو حلوایی بخارپز همراه با عسل و لیموترش + مالیدن اسانس پرتقال به محل موضع درد + عسلاب مستمر + عرق کاسنی + مصرف کباب گوشت راسته گوسفند یا گوشت زیر کوهان شتر جوان +آب کدو + شربت یا عرق آرتیشو+ کنگر+ گزنه + گل گاوزبان + سیر + پیاز + موسیر + سبزی شنبلیله+ پیاز عنصل + عرق کرفس و یا آب کرفس+ دمنوش ترنجبین +عرق بیدمشک + تمشک + توت فرنگی +موسیر +زیتون +اسفند + چای کوهی + برگبو + شیرین بیان + کلم + والک + شربت شیره خرما بعد تغذیه جات +آب برگه هلوی بدون تیزاب + اب سیب با پوست خانگی + گیوی + دفع یبوست + ضماد مستمریکی از روغنهای( گزنه یا بادام تلخ با پایه بادام و یا اسانس نعنا و یا روغن سیاهدانه اصل ) برمحل موضع دردها + بادکش گرم و خشک تا چهل جلسه تحت نظارت پزشک طب سنتی + دوری از تغذیه مثل ( قرقورت + گوشتهای گاو و گوساله + و مرغ + چای سیاه + ترشیجات و سرکه + دلستر+ روغنهای نباتی و مایع و جامد + چای سیاه ) + ارده شیره + ورزش و پیاده روی+ مصرف روزی یک حبه (به اندازه یک نخود )مقل ارزق در روی زبان و…
🍎🍎🍎🍎🍎🍎🍎
💊💊💊💊❓کدام #چاقی؟ کدام رژیم؟
🚼 افراد #چاق به علتهای یکسانی دچار چاقی نمیشوند و راه درمان همه آنها نیز مشابه نیست. بویژه در #بانوان، چاقی علتهای جسمی روانی متنوعی دارد که فقط یکی از آنها مشکلات گوارشی است. با این حال در همین حیطه گوارشی و پرهیزهای مربوط به آن سوءتفاهمات زیادی وجود دارد.
🔹بر پایۀ نشانه شناسی مکتب طب ایرانی، کسانی که به سبب سردی و تری معده دچار چاقی میشوند ممکن است از همه یا برخی از این نشانه ها رنج ببرند:
➖ احساس سنگینی پس از غذا خوردن
➖ زیادی آب دهان، یا آبریزش از دهان بخصوص هنگام خواب
➖ نفخ شکم و صدای روده
➖ حالت دلآشوبه و شورش در معده
➖ترشی مزۀ دهان
➖آروغ ترش
➖پوست نرم، مرطوب، شل و ول، و سرد
➖کسالت و رخوت بدنی
➖ خواب آلودگی
➖ کاهش تمرکز و حافظه
🔸 بنا به آموزههای مکتب طب ایرانی و با تکیه بر تجربیات بالینی، به افراد چاقی که نشانههای بالا را دارند توصیه میشود تا پایان درمان، از نوشیدنیها و خوردنیهایی مانند اینها پرهیز کنند:
🚫 آب سرد، دوغ، ماءالشعیر، ماست، خیار، گوجه، هندوانه، آلو، هلو، مرکبات ترش، کاهو، سرکه، آبغوره، سس مایونز، غذاهای خمیری مانند ماکارونی و الویه، سالاد شیرازی…
✔️ این پرهیزها بطور کلّی در مبتلایان #کبد چرب نیز مشابه است.
✍🏻 پی نوشت:
⬅️ توصیه می شود مواد غذایی ذیل که در در متن فوق برای پرهیز در دوره درمان بدان اشاره شده است را هرگز مصرف نکنید:
🚫 گوجه، سس مایونز و ماکارونی
✔️ این پرهیزها بطور کلّی در مبتلایان کبد چرب نیز مشابه است.
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌ببینید زیاد خوردن پفک چه بلایی سر روده بچه آورده!
بفرست برای والدینی که این هله هوله ها رو زیاد به بچه هاشون میدن
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#احکام_دین ☀️🍃
تعریف بیمه🌸🍃
پرسش :شرکت ها و قرارداد های بیمه ای که امروزه رواج دارند از نظر شرع چه حکمی دارند؟
پاسخ :بیمه قراردادى است بین بیمه کننده و شرکت یا شخص بیمه گر و بر این اساس است که در برابر پولى که به آن شرکت یا آن شخص مى دهد خسارت هاى وارده بر انسان یا چیزى را جبران کند و این معامله و قرارداد مستقلّى است که با شرایطى صحیح است، چه بیمه کالاهاى تجارتى باشد، یا ساختمان ها و اتومبیل ها و کشتی ها و هواپیماها، یا بیمه کارمندان و کارگران، یا بیمه عمر و مانند آن که در عرف عقلاء معمول است.
شرایط طرفین بیمه🌸🍃
پرسش :آیا در قراردادهای بیمه شرط خاصی باید موجود باشد؟
پاسخ :طرفین بیمه، باید بالغ و عاقل باشند و قرارداد بیمه را از روى اراده و اختیار انجام دهند و هیچ کدام سفیه نباشند، علاوه بر این باید تمام خصوصیّات را معیّن کنند از جمله: ۱ـ تعیین مورد بیمه که فلان وسیله نقلیّه یا فلان ساختمان و فلان شخص است. ۲ـ تعیین دو طرف قرارداد. ۳ـ تعیین اقساط و مبلغى را که بیمه کننده باید بپردازد. ۴ـ تعیین زمان بیمه که مثلاً از فلان روز تا یک سال است. ۵ـ تعیین خطرهایى که موجب خسارت مى شود، مانند خطر آتش سوزى یا بمباران یا غرق شدن یا سرقت یا وفات یا بیمارى، یا هرگونه خطر دیگر. ۶ـ تعیین سقف قیمت چیزى که بیمه شده مثلاً فلان خانه به مبلغ دومیلیون تومان یا کمتر و بیشتر بیمه شده است، یا به قیمت عادلانه روز و مانند آن و به هر حال باید اصول کلى که در بیمه در میان عرف عقلا رایج است رعایت شود.
صیغه عقد بیمه🌸🍃
پرسش :آیا برای تحقق قرار داد بیمه صیغه خاصی باید اجرا شود؟
پاسخ :صیغه عقد بیمه را مى توان با هر زبانى اجرا کرد و یا قرارداد بیمه را روى کاغذ آورد و آن را امضاء نمود.
ماهیت بیمه عمر🌸🍃
پرسش :نظر مبارک خود را نسبت به سؤالات زیر بیان فرمایید: ۱ـ بیمه عمر، از عقود است یا ایقاعات؟ آیا از عقود و ایقاعات متعارف و داراى عنوان فقهى است، یا عناوین موجود منطبق بر آن نیست؟ ۲ـ بیمه عمر، از نوع وصیّت عهدى است، یا تملیکى؟ ۳ـ با توجّه به ماهیّت بیمه عمر، آیا شخص بیمه شده مى تواند مبلغى را که پس از فوت توسّط بیمه محاسبه و پرداخت مى شود، سهم بندى نماید، و براى اشخاصى ـ اعمّ از ورّاث شرعى، و غیر آن ـ وصیّت کند. ۴ـ در صورتى که بیمه شده، هیچ فرد و سهمى را مشخّص ننماید، طبق قوانین موجود بیمه، مبلغ پرداختى توسّط بیمه عمر به صورت مساوى به ورّاث قانونى پرداخت مى گردد. آیا این نحوه تقسیم منطبق بر فتاواى فقهى حضرتعالى مى باشد؟
پاسخ :پاسخ ۱ تا ۴: بیمه یکى از عقود مستحدثه است که در عرف عقلا معمول است، و چنانچه شرایط عامّه عقود در آن جمع باشد، شرعاً اشکالى ندارد، و باید طبق قرار دادى که بسته شده عمل شود، و مى توان سهمیّه افراد مورد نظر را به صورت درصدى، نه ریالى، تعیین کرد، و مشمول ادّله وجوب وفابه عقد است.
حکم قرارداد بیمه عمر🌸🍃
پرسش :بیمه عمر و قرارداد آن شرعا اشکالی ندارد؟
پاسخ :بیمه عمر به این معنا که قراردادی میان بیمه گذار و بیمه پذیر برقرار می شود که هر ماه مثلا فلان مبلغ بپردازد و در مقابل آن هر زمان بیمه گذار از دنیا برود فلان مبلغ به صورت یکجا یا تدریجی به خانواده یا افراد خاصی که مورد نظرند، پرداخته شود و یا بعد از اتمام مدت و قبل از فوت کل مبلغ را به علاوه سود مضاربه به او بازگردانند مانعی ندارد.
حکم بیمه عمر و پس انداز🌸🍃
پرسش :بیمه ای وابسته به بیمه مرکزی که اینگونه عمل می کند: هر ماه ۵۰ هزار تومان به حساب بیمه باید واریز کرد تا یک سال، در سال دوم ۶۰ هزار تومان، در سال سوم ۷۰ هزارتومان، تا۲۰ سال و بعد از ۲۰ سال که جمع مبلغ پرداختی به ۳۵ میلیون رسید ۹۰ میلیون به بازکننده حساب یکدفعه میپردازد. آیا این قرادداد از نظر شرعی چه حکمی دارد؟
پاسخ :هرگاه این قرارداد به عنوان مضاربه و یا شرکت در یک کار سود آور بوده باشد و آنچه را بیمه می پردازد به عنوان سود محسوب شود مانعی ندارد.
جنبه ارث نداشتن وجه پرداختی بیمه عمر🌸🍃
پرسش :آیا وجه پرداختى بیمه عمر به منتفع، بعنوان ما ترک متوّفى محسوب مى شود؟
پاسخ :وجه مزبور جنبه ارث ندارد و باید طبق ضوابط بیمه، عمل شود.
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#پرسش_اعضا ❤️🍃
سلام به همه امیدوارم حال دل تون خوب باشه
راستش من یه ساله نامزد کردم با همسرم توی دانشگاه آشنا شدیم، دو سال بعد هم عقد کردیم.
من از دوران مجردی عکس پروفایل می ذاشتم تقریباً (باحجاب و ساده) ولی پیج اینستاگرام پرایوت بود بعد یه مدت همسرم گفت دیگه نذار پروفایل، مردان می بینن، من اون موقع هم با ایشون بحث کردم که عکسم حجاب داره و فقط برای دوستان خودمه مگه چه اشکالی داره؟! ایشون گفتن نه همون با حجاب هم کمی موت بیرونه و از همون پروفایل کوچک هم مرد نامحرم ممکنه ببینه و بزرگش کنه ...
من دختر آزادی نیستم ولی خیلی هم مذهبی نیستم که در این حد بخوام پروفایل نذارم چون به نظرم خیلی عادی شده!، بهش گفتم اگه کسی تو خیابون منو ببینه مشکلی نیست ولی با عکس همه چی گناهه؟! خلاصه گذشت و من تقریباً پروفایل نمی ذارم از اون موقع ولی حس میکنم این جریان باعث شده از همسرم و حتی از غیرتش بدم بیاد حس میکنم خیلی افراطی هست (خیلی پاکه و اینش رو دوست دارم) ولی بعضی جاها خیلی محدود میشم هی میگم کاش ازدواج نکرده بودم حس بد دارم که با زور کاری کردم.
من برای رشته م خیلی تلاش کردم کم مونده درسم تموم شه، قصد دارم برم سر کار ولی میگه اگه محل کارت مرد باشه نمی ذارم، تو نمی دونی مردان تو ذهن شون چه مواردی می گذره من بینشونم و این حرف ها...
میشه راهنماییم کنید که رفتار همسرم درسته یا نه و طبیعیه این قدر محدود بشم؟
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
ببخشید من پسرم، تازه نامزد کردم، بیست و شش سالمه و مذهبی هستم، نامزدم بهم میگه از لباس پوشیدنت خوشم نمیاد. میگه مثل آدم های چهل ساله لباس میپوشی و من خوشم نمیاد.
دوست دارم نامزدم شیک پوش باشه، اما من شلوار پارچه ای و پیراهن گشاد میپوشم اما اون دوست داره شلوار لی و پیراهن جذب بپوشم و به اصطلاح مدرن باشم و میگه خوشم میاد لباس اندامی بپوشی، همیشه بهم انتقاد میکنه، به نظر شما چکار کنم؟
البته من از نظر صورت و ظاهر خوبی دارم و تغییر دادن پوشش و لباسم برام سخته، من خیلی دوستش دارم و نمیخوام ناراحت بشه، اما اون میگه تو جوونی و باید مثل جوون های امروزی لباس بپوشی.
❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام
تقریباً یک سال هست با آقایی که از سالها پیش به من علاقه مند بودند برای شناخت بیشتر نامزد هستم البته نامزدی بدون محرمیت در حد یک نشان و بله برون. از نظر فرهنگ خانوادگی و تحصیلاتی مثل هم هستیم و از نظر مالی هم خانوادهها در یک سطح هستند. ایشون چند ماه بعد از جواب مثبت بنده و نامزدی، جایی استخدام شدند با حقوق سه برابر نسبت به شغل سابق شون.
در حالت کلی ایشون وقتی که حالش خوبه طوری رفتار می کنه که من فکر میکنم عاشق تر از این شخص روی زمین نیست امّا وقتی که عصبانی می شه به جای حل مشکل و صحبت پیرامون اون مشکل به شدت به خانواده م توهین می کنه و شخصیت من رو زیر سوال می بره و خصوصاً از زمانی که در شغل جدید استخدام شده بارها موقع عصبانیت گفته که "تو در حد من نیستی" اگر چه بعدش پشیمون می شه و عذر خواهی می کنه و برام هدیه می خره و... امّا خب چه فایده.
در حال حاضر اون قدر درگیر احساسات هستم و احساس سردرگمی دارم که نمی دونم چه تصمیمی برای آینده بگیرم. می شه لطفاً راهنماییم کنید؟
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام دوستان
بنده چند ماهی هست که نامزد کردم، خودم ۲۱ و ایشون ۲۶ ساله هستن. ایشون به واسطه کارشون شهر دیگه ای هستن و ما اکثراً از هم دور هستیم و این باعث شده بیشتر ارتباط مون مجازی بشه تو این مدت.
موضوع این هست هر وقت با هم صحبت میکنیم ایشون از من عکس می خوان، منم همه ش مجبورم هی عکس بگیرم و به خودم برسم در حالی که بر خلاف دختران دیگه اصلاً از این کار خوشم نمیاد.
چند بار بهش گفتم که خب مگه عکس منو نداری میگه نه دوست دارم هر روز ببینمت و بهم انرژی میده! و موضوع اینه تکراری هم قبول نمی کنه، یا از نور و چه می دونم زاویه عکس رو و اینها ایراد می گیره، می دونم شاید به نظرتون خنده دار بیاد ولی این برام شده ی معضل.
نمی دونم راستش من دوست دارم منو آراسته ببینه، واسه همین زیاد راحت نیستم. باور کنید از دوست نداشتن نیست ولی خب خسته می شم، گاهی و یکی دوبار هم که گفتم یه جورایی بحث رو می بنده و میره و منم نمی دونم چه کار کنم.
#ایدی_ادمین 👇🌻
@adminam1400
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا ❤️🍃 سلام به همه امیدوارم حال دل تون خوب باشه راستش من یه ساله نامزد کردم با همسرم توی
پاسخ اعضا 🌙🌺
سلام خواهری ک گفتید همسرتون اجازه رسیدگی ب فرزند برادرتونو نمیده
من حس دلسوزانه شمارو ب برادر و فرزندشون درک میکنم اما روایت داریم ک اگر زن بی اذن شوهر بیرون بره از وقتی بیرون رفته تابرگرده ملائکه لعنتش میکنن
اگر روزی همسرتون از این قضیه مطلع بشه میدونید چ بر سر زندگی زناشویی شما میاد
میدونید ک همسرتون پاک اعتمادشو ب شما از دست میده
شما بقول دوست دیگمون باید برای برادرتون استین بالا بزنید ن اینکه بدون اجازه همسرتون برید اونجا
اگر همسر اجازه نده ،حتی زن نمیتونه ب پدرو مادرش رسیدگی کنه
بدونید دستورات و احکام دین بنفع ماست و قطعا دلایل منطقی بسیاری داره ک باید بهشون پایبند باشیم
☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃
سلام
دوست عزیزی ک گفتید همسرتون شکاکه و توصیه کردید ب یکی ازدوستان
ک بنیت پدرو خواستگارشون برای ایجاد مهرومحبت سوره مجادله بخونن
همینطور ک از اسم سوره پیداست مجادله:برای ایجاد تفرقه و جداییه
☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃
سلام عزیزی ک از همسرتون شاکی بودید ک چرا باهاتون نمیاد بیرون منم این مشکلو داشتم ولی اینقدر تو زندگیم مشکلهای بزرگتر بوجود اومد ک دیگه برام کاملا بی اهمیت شده من جای شما باشم این عیبشو ب کلی خوبیش میبخشیدم
شما اگر بخای همسرت باهات بیاد هیچوقت با جنگو دعوا و تیکه انداختن نمیتونی با خودت همراهش کنی
ب عقیده من شما فقط یه راه داری
اونم اینه ک هر جا اولین جایی ک باهاتون اومدن شما ذوقو شوقو اشتیاقتونو بهش نشون بدید مثلا بگید من عاشق اینم ک هیبت مردانتو کنار خودم احساس کنم هر جا ک تو با من باشی من رو ابرام وقتی تو مجالس و مهمونی ها کنارمی اینقد حس غرور دارم ک میخام پرواز کنم من عاشق بودن سایه مردانتم کنار خودم
مثلا اگر یه مهمونی حتی تو فامیل خودش باشما بود شما شب ک برگشتید بگید خیییییییلی خوش گذشت چون تو باهام بودی و فرداش با پیامک یا مستقیم اینو بهشون بگو شما با این کار اینقدر بهش اقتدار میدید ک مطمئنا خودشم دیگه همراهتون میشه
عزیزم شما ملاحظه کردی ک قهرو مشاجره و اعصاب خوردیش هیچوقت یه طرفه نیس پس سخت نگیر
☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃
سلام خانمی ک گفتید همسرتون نسبت بهتون سرده
اگر از نظر جنسی مشکل ندارید خوب خودتونم دارید میگید دوستون داره
زیاد سخت نگیرید بیشتر مردا ابراز محبت کلامی براشون سخته
ایشون ک دارن عملی نشون میدن ک شمارو میخان خرجتونم میکنن پس شمام سخت نگیر
یکی از دوستام از جنسی خیلی ب شوهرش میرسه و خیلی کلامی ابراز میکنه ولی همسرش زیاد کلامی نیس اما هرجا میشینه و پا میشه میگه مریم یکی بود ک خدا ب من
خواهر عزیزی ک گفتید خونواده دخترخانما دنبال پولن و برادرتون تک پسرو همه چی تمومه ولی شغلو بیمه نداره وشما دنبال یه دختر خوب و شاغلید
خوب عزیزم شما ک برادرتون باید خونواده رو از نطر مالی تامین کنه و وظیفه خودشه دنباله کارمنده بعد چجوری یه دختر شاغل دنبال شغلو بیمه همسرش نباشه
اگر برادرتون جویای کار هستن من شنیدم سمنان خیلی کارخونه ها دنبال کارگر هستن یا مهندس و غیره و ذلک
اگر برادرتون و پدرو مادرتون بخاطر تک بودن وابستگی ندارن برن اونجا ان شاالله یه شغل خوبو ابرومند پیدا میکنن
☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃
سلام نجلا خانم عزیز
عزیزم حرف شما متینه ک مهریه خوشبختی نماره
ولی مهریه باید باشه درسته ک وقتی مرد زنو زندگیشو نخاد مهریه رو هم بده برا زن همسرو زندگی و خوشبختی نمیشه
ولی من خانمی رو میشناسم ک یه عمر خیاطی کرد و همه درامدشو صرف زندگی مشترک کرد الان همسرش فوت شده و دارو ندارش یه ساختمون ویلایی ۲طبقه با یه ماشین بود فکر میکنید چقد ب این خانم رسیده بعد اون همه زحمت برای زندگی مشترک ،بدون یه قرون پس انداز
حالا بحث سر درستی و نادرستی کارشون نیس
ک ما نمیتونیم دیگرانو قضاوت کنیم ولی مهریه پشتوانه زنه باید باشه و حتی من فکر میکنم منطق شما تا حدودی اشتباهه چرا مردی ک ب همسرش و پیمان زناشویش خیانت میکنه باید خوش و خرم بره با یکی دیگه کیفش کوک باشه
بذار حداقل مهریه پاگیرش باشه
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
😱اخیراً استفاده یهود از جن برای ضربه به مسلمین جدی شده.
♨️این کلیپ رو ببینید و تا میتونید برای دیگران بفرستید.
مراقب خودتون و خانوادههاتون باشید.
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#یک_نکته_از_هزاران 🌱
شخصی كه پیلهوری میكرده است اجناس را از این طرف و آن طرف میخریده و میفروخته و امرار معاش میكرده است از اهالی شاهسون آذربایجان بوده است در اثناء دوره گردیش به قبیلهای میرسد كه شخص كوری محترم بر آنها بزرگتری داشته است، گله و رمه فراوانی داشته و از دست داده بود اولادهای زیادی هم داشت بچههای آن كور به پیلهور گفتند:
با پدر ما بنشین با او سخن بگو و غصه را از دلش بیرون ببر.
با او صحبت كرد از او پرسید چه غصهای داری؟ گفت: چه بگویم اشكش جاری شد و گفت:
همین قدر بدان روزگارم رسید باینجا كه تمام این صحرا پر از گوسفندان یا شتران یا گاوهایم بود آن سمت كوه نیز گله و رمه من تا چند فرسخ احشام و خیمههای فرزندان وبستگان من بر پا بود.
روزی بچهزادهام را كه از همه فرزندانم بیشتر دوست میداشتم همراه خودم سوار كردم و سیاحت میكردم رد میشدم همهاش گلهام بود به فرزند زادهام گفتم كه:
جدت این قدر دارایی دارد كه اگر بنا بشود خدا هم او را فقیر كند سالها طول میكشد.
اجمالاً نزدیك دامنه كوه كه رسیدم ابر سیاهی از سمت قبله آمد و محوطه را پر كرد تگرگ زیادی آمد به اندازه یك گردو به قدری شدید بود كه دیدم جای ایستادن نیست در كوه غاری پیدا كردم و خودم و بچه زادهام در آن قرار گرفتیم.
پس از ساعتی سر از غار بیرون كردم ببینم چه شده است دیدم از آن همه دستگاه از آن همه گله و رمه چیزی باقی نمانده تمام زندگیم را سیل برده است دیگر چیزی نمانده است، به فاصله ساعتی فقیر شدم.
ناله كردم گفتم: اقلا اسبم را پیدا كنم. ببینم چیزی مانده یا نه؟
بچهزادهام را كنار سنگی نشاندم تا اسبم را پیدا كنم، صدائی شنیدم، نگاه عقب سرم كردم گرگی را دیدم میخواهد بچه را بدرد با تفنگم نشانه گرفتم تا گرگ را بزنم امّا به بچه زادهام كه او را سخت دوست میداشتم اصابت كرد و در خاك و خون در غلطید از دل تنگی و ناراحتی چنان تفنگ را به سرم كوبیدم كه چشمم را از دست دادم.به فاصله ساعتی به خاك مذلت نشستم.
این ثروتمندی بود كه دعوی استقلال كرد نفهمید كه خودش و همه چیزش از خداست.
🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱
هنگامی كه حضرت موسی (ع ) از طرف خداوند، برای رفتن به سوی فرعون ،و دعوت او به خداپرستی ، ماءمور گردید، موسی علیه السلام (كه احساس خطر می كرد) به فكر خانواده و بچه های خود افتاد، و به خدا عرض كرد: پروردگارا چه كسی از خانواده و بچه های من ، سرپرستی می كند؟! خداوند به موسی (ع ) فرمان داد: عصای خود را بر سنگ بزن . موسی (ع ) عصایش را بر سنگ زد، آن سنگ شكست ، در درون آن ، سنگ دیگری نمایان شد، با عصای خود یك ضربه دیگر بر آن سنگ زد، آن نیز شكسته شد و در درونش سنگ دیگری پیدا گردید، موسی (ع ) ضربه دیگری با عصای خود بر سنگ سوم زد، و آن سنگ نیز شكسته شد، او در درون آن سنگ ، كرمی را دید كه چیزی به دهان گرفته و آن را می خورد. پرده های حجاب از گوش موسی (ع ) به كنار رفت و شنید آن كرم می گوید: سبحان من یرانی و یسمع كلامی و یعرف مكانی و یذكرنی و لاینسانی . :پاك و منزه است آن خداوندی كه مرا می بیند، و سخن مرا می شنود، و به جایگاه من آگاه است ، و بیاد من هست ، و مرا فراموش نمی كند. به این ترتیب ، موسی (ع ) دریافت ، كه خداوند عهده دار رزق و روزی بندگان است ، و با توكل بر او، كارها سامان می یابد.
داستان دوستان / محمد محمدي اشتهاردي
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
❌❌مهم حتما بخونید لطفا❌❌❌
سلام خدمت دوستان عزیز و اعضای بزرگوار کانال
ایام به کام
دوستان گلم به دلیل حجم بالای پاسخ اعضا و محدودیت در ارسال روزانه یه تصمیمی گرفتیم 👇
پاسخ هایی که شما به سوالات میدین ممکنه چند روز طول بکشه که در کانال ارسال بشه چون باید به جز پاسخ اعضا مطالب دیگه ای هم در کانال بزاریم
و به این خاطر که اعضای محترممون زودتر به پاسخشون برسن
تصمیم گرفتیم یه کانال دیگه اختصاص بدیم به این قضیه
یعنی اونجا فقط مختص پاسخ اعضا باشه
پاسخ هایی که توی کانال اصلیمون جا نداریم بزاریم رو اونجا قرار میدیم
یعنی یه بخشیش در همین کانال و تعدادی دیگه ش در کانال دیگه ای قرار میگیره
فقط دقت کنید عزیزان هردو کانال رو چک کنید حتما ❌❌❌👆👆چون در هر دوکانال پاسخها تکراری نیستند
ممنون میشم همگی اون کانال هم عضو باشید برای دسترسی بهتر به پاسخها✅✅✅👇👇👇👇
در ضمن اینجا مخزن میشه برای دسترسی بهتر به مطالبی که میخواید بعدا پیداشون کنید😍✅
https://eitaa.com/joinchat/3518169438Cd5294f4139
عضو بشید همگی🙏👆
کانال خصوصیه دوستان و مختص اعضای خودمونه🌸
#ارادتمند🙏🌸
#حبیبه
اگه دنبال گوگولی ترین 🤩😍 #لوازم_آرایشی ...
من کیوت ترین جینگولای #لوازم_آرایشی رو با مناسب ترین قیمت برات دارم💝💖
شاید باورت نشه ....💫
اما باور کن
بدو بیا تو جمع ما ونوسی ها🏃♀️🤗😇
https://eitaa.com/joinchat/2992702401C9d6c253b29
قرعه کشی 🎁🎁🎁
آبان ماهو 🌙 از دست ندی 👆
@Gisootahami
⭕️اهل شدن فرزند سرکش⭕️
از حضرت امام صادق (ع) نقل است
که اگر فرزندتان سرکش شده
اخلاق و رفتارش تغییر کرده و به حرف شما گوش نمیدهد
با اعتقاد تام و باور کامل ،
این سوره مبارکه را(107) مرتبه
با نیت خالص و توجه به خدا بخواند
فرزندان وی مطیع و فرمان بردار آنها میشوند👇👇💯
https://eitaa.com/joinchat/1319240024C241ce5aee0
کمتر از۲۴ساعت اثرشو میبینید😳👆خیلیا باهاش حاجت گرفتن🤲
🔴از تورم بزن جلو
🔹#طلا_قسطی
🔹با خرید طلای آبشده میتونی ی سرمایه گذاری خوب و مطمئن داشته باشی
🔹طلای آبشده با اقساط ۱۸ ماهه
پس زودتر اقدام کن تا طلا گرون تر نشده
🔹 اطلاعات بیشتر در کانال مشاور وام 👇👇
https://eitaa.com/joinchat/1876885739C7087b53bce
📢 هر روز #یک_صفحه_قرآن بخوانیم
🔹 امروز؛ صفحه صد و هفتاد و دو قرآن کریم
سوره مبارکه الأعراف
✏️ توصیه مهم حضرت آیتالله خامنهای:
هر روز حتماً قرآن بخوانید حتّی روزی نیم صفحه، روزی یک صفحه بخوانید، امّا ترک نشود. در دنیای اسلام هیچ کس نباید پیدا بشود که یک روز بر او بگذرد و آیاتی از قرآن را تلاوت نکند.
Quran-page-172.mp3
2.42M
📢 هر روز #یک_صفحه_قرآن بخوانیم
🔹 صفحه صد و هفتاد و دو قرآن کریم، سوره مبارکه الأعراف
با صدای آقای شهریار پرهیزگار بشنوید.
✏️ توصیه مهم حضرت آیتالله خامنهای:
هر روز حتماً یک صفحه قرآن بخوانید
#دعا_درمانی 🌱
📢📢🍃🍂 #جهت_افرادعصبی_درخانه🍃🍁
خیلی از دوستان در منزل افرادی دارند که یا عصبی هستند یا پرخاشگر هستند.
جهت افراد عصبی درخانه حالا پدر ومادر یا همسر یا برادر یا خواهر فرقی نمیکنه
به طور مرتب تکرار کنین👇
⚡(( خَضَعَ وذَلَّ كُلِ جَبارٍ عَنيد وشيطانٍ مُريد بِكَلَمات اللهُ اكبر اللهُ اكبر اللهُ اكبر))⚡
ویا این رو بخونین
⚡(يامن تَلٌجَمَ المُتَكَبِرين بِلِجامٍ مِنَ العَظَمَة ياحفيظ سَلِّم سَلِّم سَلِّم)⚡
✅کلمه سلِّم را با تشدید لام وکسره بخونین
و یا ذکر یونسیه زیر را میتوانید روزی 108 بار تکرار کنید
⚡لَّا إِلَهَ إِلَّا أَنتَ سُبْحَانَکَ إِنِّی کُنتُ مِنَ الظَّالِمِین⚡
🌿🌺🌿
#راندن_از_خود_یا_بیرون_کردن
♦️اگر شخصی مزاحم شماست د یا در جمعی و جایی کسی حضور دارد که باعث ایجاد مشکل ویا هر بدی میشود برای رفتن و راندن او از خود یا ان محل 3 مرتبه يا هفت مرتبه، اين دعا را به نيّت رفتن انشخص بخواند، موثر خواهد بود. ان شاء الله تعالي🔻
🌸 اِعْتَصَمْتُ بِكَ يا رَبِّ مَنْ شَرِّ ما اَجِدُ في نَفْسي فَاعْصِمْني مِنْ ذالِكَ.🌸
📚(گوهر شب چراغ، ج 2 ص 16)
⊰━━━⊰ ≼ِ✺ #تقویم_روز ✺≽ ⊱━━━⊱
🗓 #یکشنبه ۶ آبان | عقرب ۱۴۰۳
🗓 ۲۳ ربیع الثانی ۱۴۴۶
🗓 27 اکتبر 2024
🌹 #امروز متعلق است به:
🔸مولی الموحدین امیر المومنین حضرت علی بن ابیطالب علیهما السّلام
🔸(عصمة الله الكبري حضرت فاطمة زهرا سلام الله عليها)
📆 روزشمار:
▪️11 روز تا ولادت حضرت زینب سلام الله علیها
▪️19 روز تا شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها (روایت 75روز)
▪️39 روز تا شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها (روایت 95روز)
▪️49 روز تا وفات حضرت ام البنین سلام الله علیها
▪️56 روز تا ولادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها
❇️ #ذکر روز #یکشنبه ۱۰۰ مرتبه : یا ذَالجَلالِ وَ اْلاِکْرام "ای صاحب جلال و بزرگواری"
❇️ #ذکر روز #یکشنبه که به اسم امیرالمومنین علی علیه السلام و حضرت زهرا سلام الله علیها میباشد، #موجب_فتح_و_نصرت میشود، روایت شده است که در این روز #زیارت حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام و زیارت حضرت زهرا سلام الله علیها خوانده شود.
❇️ #ذکر (یا #فتاح) ۴۸۹ مرتبه بعد از نماز صبح موجب #فتح_و_نصرت_یافتن میشود.
📚 #تعبیر_خواب شب #دوشنبه : طبق آیه ی ۲۴ سوره #نور میباشد.
✅ برای #حجامت و #خون دادن روز مناسبی است.
✅ برای #اصلاح #سر و #صورت روز مناسبی است.
⛔️ برای گرفتن #ناخن روز مناسبی نیست.
✅ برای #زایمان روز مناسبی است.
✅ برای #ازدواج و #خواستگاری روز مناسبی است.
⛔️ برای #برش و #دوخت #لباس روز مناسبی نیست.
✅ امشب برای #مباشرت خوب است.
✅ برای #مسافرت رفتن روز مناسبی است.
🔰زمان #استخاره:از طلوع آفتاب تا ساعت ۱۲ و بعداز ساعت ۱۶ عصر تا مغرب.
🔸امروز روز خوبی است.
🔸امروز برای شروع کارها مناسب است.
🔸دید وبازدید با دوستان و خویشاوندان خوب است.
🔸کسی که در این روز بیمار شود پس از چند بهبود یابد.
🔹کسی که امروز گم شود، به زودی پیدا میشود.
🔹قرض دادن و قرض گرفتن موجب سود است.
🔹برگزاری مجالس عروسی و جاری ساختن صیغه ی عقد، مبارک است.
🔹کشاورزی و باغبانی وآبیاری و خرید و فروش محصولات زراعی خوب است.
🔹خرید و فروش و تجارت،انجام شود.
🔸میانجیگیری برای اصلاح ذات البین و رفع اختلافات دوستان و خویشاوندان خوب است.
🔸در این روز، سفر انجام شود.
🔸کسی که در این روز متولد شود، زیبا و خوش سخن خواهدشد. اگر خدا بخواهد.
🔸رسیدگی به ایتام ونیازمندان و بیچارگان خوب است.
🔸صدقه دادن خوب است.
🔹 حجامت وفصد(فصد=رگ زنی)، در این روز باعث شادی دل است.
🔹امروز،سر تراشیدن، خوب است.
🔹رَک اَرقنوع یا به اصطلاح ماه ترکی، قوت روح، امروز در 《 جگر 》است.باید مراقب بود که امروز به آن آسیبی نرسد.
🔹مسیر رجال الغیب از سمت شمال میباشد. بهتر است هنگام حرکت به سمت محل کار یا در مکانی که حاجتی دارید رو به این سمت نهاده و از ایشان یاری بطلبید.چون کسی در نزد شروع در شغلی و سفری روی خود را به طرف ایشان کند و همت از ایشان طلبد، بدین نهج (صورت): بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیم، اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا رِجالُ الغَیبِ. اَلسَّلامُ عَلَیکَ اَیَّتُهاَ الاَرواحُ المُقَدَّسَةِ. اَغیثُونی بِغَوثِهِ و اُنظُروُا اِلَیَّ بِنَظرَةٍ یا رُقَبا یا نُقَبا یا نُجَبا یا اَبدالَ یا اَوتادَ یا غَوث َیا قُطُب و به هر زبانی که خواهد، مطلب خواهد و شروع در مدعا کند، البته به مقصود رسد.
🌹 #آیه_به_جهت_زیادی_رزق
🌹 به تجربه رسیده آن که در هر روز بخواند آیه مبارکه و من یتق اللَّه تا آخر آیه 3 سوره طلاق را سه مرتبه بعد از نمازهای واجب با سه مرتبه صلوات در اول آن و سه مرتبه صلوات در آخر آن بخواند موجب وسعت رزق خواهد بود انشاالله : وَ مَنْ یَتَّقِ اللهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ وَ مَنْ یَتَوَکِّلْ عَلَی الله فَهُوَ حَسْبُهُ اِنَّ اللهَ بالغُ اَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللهُ لِکُلِّ شَیْءٍ قَدْرا
☜ #اوقات_شرعی_به_افق_تهران
☜ #اذان صبح 04:58 اذان ظهر 11:48
☜ #اذان مغرب 17:33 طلوع آفتاب 06:22
☜ #غروب آفتاب 17:14 نیمه شب 23:06
🗓 #ذات_الکرسی مخصوص روز #یکشنبه است.
⏰ ذات الکرسی #عمود ۱۲:۴۴
🤲 #دعا خواندن در زمان #ذات_الکرسی #مستجاب میشود.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#حرف_دل_اعضا ❤️🍃
سلام
وقتتون خوش
من خانمی ۴۰ ساله هستم خانواده ای پر جمعیت هم داشتم
هیچ وقت فکر نمیکردم ک بتونم با مردی خوشبخت بشم هر چ خواستگار یا پیشنهاد داشتم جواب رد میدادم وازدواج را اصلا قبول نداشتم ک برم با مردی زیر یک سقفی قبول کردنش برام سخت بود میگفتم اختیاردار واس خودم نگیرم تا اینک بالاخره یکی از اقوام از طریق خانواده اش ب خواستگاری من اومدن ومن قبول نمیکردم تا اینکه خانوادم بنا ب دلایلی منو راضی کردن (البته ناگفته نماند ن اینک خودمو از دیگران بهتر یازیادترمیدیدم ن اصلاا)البته ۶سال تقریبا طول کشید
منم باتوکل برخداوند و معصومین علیه السلام فقط یک شرط داشتم( مهریه )
با مهریه ای ک خودم تعیین کردم ک خانوادم قبول نمیکردن بهر حال قبول کردن ک من مهریه ام را یک قرآن ب نیت یکتای خداوند
۵شاخه گل نرگس ب نیت پنج تن و زیارت امام رضا ع و همیشه باید هوای ادم های نیازمندرا داشته باشه البته تا جای ک بتونه
الان ۲۰سال از ازدواجمان میگذره و همه چی خوب بوده خدا را شکر
وثمره ی زندگی ما ۳ فرزند بودن ک یکی از بچه هام عمرش ب دنیا نبود 😭فوت شدن متاسفانه...
حرف من اینه ک باید تو زندگی درک وفهم داشت زندگی سردی و گرمی داره
ولی این ماییم ک تعیین میکنیم ک چطوری با زندگی وروزگارکناربیاییم اگر واقعا قصدمون زندگی کردن باشه
توکل کنید بخدا وبشناسید تا حدی طرف مقابلتون ادم ها کامل نیستن از بیشتر لحاظ ها باید همدیگر را درک کنیم احترام بگذاریم گذشت کنیم محبت کنیم کوتاه بیاییم نباید سرجنگ با یکدیگر داشته باشیم با ی برخورد نباید لجبازی و توهین کنیم وزندگی هامونو با دیگران مقایسه کنیم یا بگم فلانی ایطور این کارو برای خانومش کرد تو نکردی هیچ وقت طرف مقابلمونو با بی عرضه بودن تشبیه نکنیم توکل بر خداوند و محبت معجزه میکنه دل سنگ هم اب میکنه همدیگر را دوست داشته باشیم خداوند را سپاسگزارم هیچ وقت تا اونجایی ک امکانش هست حرف جدایی نزنید قصدتون ب خوب زندگی کردن باشد خونه وخونواده باید پر از آرامش وامنیت باشند اجازه ندین دیگران تو زندگیتون دخالت کنن اگر حرف بحثی داشتید لازم نیس فورا یا قهر کنید یا ب خانواده ها و دوستاتون بگین عاقل باشیم برپایه صداقت وراستی پیش بریم ی زره سیاست داشته باشید ایرادهای بی جا هم نگیریم توقع ها کم شود گلگی اصلاا عیب و ایراد خانواده ها را تو سر هم نکوبیم سرزنش اصلاا هر دو طرف مسولیت پذیر باشیم و زندگی را سر سری نگیریم زندگی همیشه گل و بلبل هم نیست کنار بیاییم سازش داشته باشیم نزاریم دیگران عیب ایراد رو طرف مقابلمون بزاره زیر بد همدیگر نریم مخصوصاا در مقابل خانواده هامون با احترام با یکدیگر برخورد کنیم برای همدیگر ارزش قائل باشیم سخت نگیریم تا سخت نگذره زندگی برما زندگی وقتی قشنگ میشه ک با هم رفیق بود ی وقتای از هم تشکر کنیم گاهی برای هم هدیه ای بخریم وقت بزاریم حرف بزنیم با هم باید ذوق زندگی داشت وخدا را شکر کنیم دعای خیر کنیم در حق همدیگر صبر وو حوصله بایدداشت تکیه گاه هم باشیم در سختی ها و دشواری های روزمرگی زندگی
راز دار هم باشیم ول جارو جنجال و جروبحث راه نندازیم کینه ای نباشیم تکبر و غرور و حسادت زندگی را ب گند میکشونه
براتون آرزو میکنم خوشبختی وشادی و آرامش و سعادت و آبرو و عزت وبرکت ...
مهربان باشیم خدا ترس باشیم عزت نفس داشته باشیم ببخشیم بگذریم از زمین و زمان طلبکار نباشیم تقصیراراگردن طرف مقابلمون نندازیم همش درحال مقایسه کردن نباشیم باکنایه حرف نزنیم برای خودمون هم ارزش قائل باشیم زندگی اصلا سخت نیس اگر سخت نگیریم معرفت ومردونگی داشته باشیم ک کاری ب جنسیت نداره زندگیتون زیبا و قشنگ...
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا ❤️🍃 سلام به همه امیدوارم حال دل تون خوب باشه راستش من یه ساله نامزد کردم با همسرم توی
پاسخ اعضا 🌙🌸
سلام
دوست عزیزی ک گفتید مذهبی نیستید شیعه هستید و خواستگار اهل سنت دارید
عزیزم ایا شما اهل یه منطقه هستید؟یا نه
چون اگر اهل یه منطقه نباشید جدای از تفاوت مذهبی تفاوت ادابو رسومو فرهنگم دارید
درسته شما میگید مذهبی نیستم اما جایی برسه ک یه عده دور هم باشن وخدای ناکرده بخان عقاید شما رو ب ریشخند بگیرن ایا میتونین تحمل کنین اونجاست ک غیرتتون بجوش میاد
تو همین کانال خواهری گفتن خونواده ما مذهبی هستن پدرشوهرم خونواده و نمازخوندنمونو مسخره میکنه و ایشون عذاب میکشیدن یا یه دوست دیگه ک شما رو راهنمایی کردن گفتن پدرم هر وقت میریم خونه شوهرخالم ک اهل تسنن هی حرف مذهبو میکشن وسطو مثلا میخان امرب معروف کنن
عزیزم من نمیگم باهاشون ازدواج نکن هرچنددلم برای پدرو مادرتون میسوزه چون برای ب ثمر رسیدن بچه ها کلی زحمت میکشنو ارزوها دارن اما حداقل یه مشاوره چند جلسه ای ۲تایی برید
🌱🌻🌱🌻🌱🌻🌱🌻🌱🌻
سلام
دوست عزیزی ۲۴سالتونه و با همسرتون دکترا میخونیدو ایشون درونگران برعکس شما
عزیزم هیچوقت۲تا همسر ۱۰۰در۱۰۰مثل هم نمیشن
اصلاب صلاح شما نیس جدایی
من ب اندازه موهای سرم خانومایی میشناسم ک برونگران و همسرشون درونگرا ک تازه این عیب کوچیکشونه
مگه خودتون مشاهده نکردید خیلی از بانوان همسراشون باهاشون بیرون نمیان ودرونگران من خودم یکی ازاونام
با این تفاوت ک من اهل نماز شبم ولی همسرم حتی یومیه شم نمیخونه و مشکلاتی ک اگرخانوم دیگری داشت صدها بار جداشده بود و این مشکل کوچیکمه ک اصلا ب چشم نمیاد اینا رو گفتم ک فک نکنی درکت نمیکنم
نکن خواهر حیفه این زندگی مشترک و رابطه خوب بین شما
🌱🌻🌱🌻🌱🌻🌱🌻🌱🌻
سلام
دوستی ک پرسیدید ایا بدون عصب کشی میشه دندون روکش کرد بله من ۲۰سال پیش این کارو کردم و خدارو شکر راضی هستم
🌱🌻🌱🌻🌱🌻🌱🌻🌱🌻
سلام
عزیزی ک گفتید همسرتون بعد بارداریتون گفته بچه رو نمیخاد و سقطش کن و ۲بار نامزدی ناموفق داشتن
اگر خرجی نمیده و پول تو جیبی ب شما نمیده بخاطر اون ۲تا تجربه بد قبلیه حتما احساس میکنه قبلیا تیغش زدن میخاد ب شما ک رسیده زرنگ بازی دربیاره و تغییر رویه بده
میدونم سخته عزیزم ولی ایشونو یکم درک کنید تا بیاد ب زن جماعت بعد۲تا تجربه بد اعتماد کنه یکم زمان میبره بچتونم سقطش نکنید بذارید بدنیا بیاد ببینید چطور برا باباش عزیز میشه
من با یه خانومی حرف میزدم سومیو ناخواسته باردار شد همسرش گف سقطش کن تو بارداری کامل باهاش قهر بود بچه بدنیا اومداقاهه از ترس پدرشوهره رف بیمارستان بعد تولدم اصلا ب بچه نیگاه نمیکرد همین ک بچه یکم بزرگتر شد الان جونشم براش میده
اگر همسر شما واقعا میخاست ک سقط کنید اینقد می ایستاد تا سقطو انجام بدین ن اینکه بره سفر
بنظرم هر مسئله ای ک ایشون دارن بخاطر ۲تا خاطره و تجربه بدقبلیه
اصلا ب پدرشوهرتون نگید صبوری کنید عزیزم درست میشه همه چیز
بعد بچه اعتمادش ب دوام زندگی مشترکتون بیشتر میشه و براتون خرجم میکنه بعد میگیدچقد راهنماییم درست بود😅
سلام خدمت خانمی که مهریه ش ۱۵ سال پیش بخشیده و الان پشیمونه
خانمی اگه مهریه به صورت هبه یا بذل بخشیده باشید قابل مطالبه هست و میتونید برای برگشتش پیگیری کنید
عزیزم حتما اینو بزار واقعا از بعضی دختر خانمها و خانواده هاشون متعجب میشم مثله آقا پسری گفتن پدر دختر خانم گفتن ۵۰۰میلیون پول بده 😳😳😳😳پسرت نمیتونه خرج زندگی بده یعنی که چی.یا دختر خانمی گفتن آقا تو مسیر محل کار دیدن و پسندیدند و قرار چند ماه دیگه قراره عقد کنن .شرایط ضمن عقد رفتین پیدا کردین گزاشتن واقعا من شرایطط خوندم خجالت کشیدم😳😳😳اینارو از کجا آوردی همه شرایط با زوجه باشه عزیزم اینارو نگی پسره میره پشت سرشم نگاه نمیکنه از ما گفتن😐😐😐
🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
سلام وقت همگی بخیر میخواستم جواب خانمی رو که راجع به بخشیدن مهریه پرسید بدهم،باید ببینیم مهریه چطور بخشیده شده اگر ابرا مهریه انجام داده باشید دیگر قابل رجوع نیست ولی اگر هبه کرده باشید می توانید رجوع کنید و دوباره بگید مهریه ام رو میخواهم ،معمولا دفترخانه ها یکی دونفر شاهد از اقوام خانم می خوان که در جریان قضیه باشن وبعد حرفی داخلش نباشه که خانم احساساتی تصمیم گرفته و بعد پشیمون شده
🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
سلام حبیبه جان وقت بخیر دوست عزیزی راجع به ماسک عسل وقرص آسپرین برای صورت که من درگروه گذاشته بودم سوال کردن والله نمیدانم دربارداری هم میشه انجام داد یا نه هرچی باشه قرص آسپرین یک دارو هست وشیمیایی شایدبرا جنین خطرناک باشه عزیزی که سوال پرسیدن بهتره که تازایمان صبرکنن
خیلی ممنون هستم از دوست عزیزی که راهنمایی کردند برای ارتروز مادرم که پیوند کلیه انجام داده خدا خیرتان بدهد انشاءالله حاجت روا شید
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#داستان_زندگی_اعضا ❤️🍃 ستاره چند ماه دیگه هم گذشت و هم زمان چهارتا از دخترها فامیل خودم باردار بو
#داستان_زندگی_اعضا ❤️🍃
ستاره
مامانم اومد و من رفتم خونه بی هوش شدم تا عصر. هر روز که می رفتم خونه اول لباسها مو در میاوردم می ریختم ماشین بعد یه ملافه پهن می کردم رو تخت و می خوابیدم.. عصر علی منو میبرد بیمارستان هر وقت توی خونه بودم صدای گریه مهرناز توی گوشم بود.. اون روز داشتم تو محوطه با علی می رفتم به سمت داخل بیمارستان ولی بخاطر بیداری و راه رفتنها دیشبش دولا دولا راه می رفتم ... کمرم درد می کرد. احساس می کردم بخیه هام داره کنده میشه. ساعد دست علی رو با دستم گرفتم. احساس کردم الان دلش بحالم می سوزه و کمکم می کنه ولی اون یهو با اخم برگشت نگام کرد و گفت چرا مثل پیر زنها راه میری. گفتم درد دارم. کلافه شد و جلو جلو تند رفت و ازم فاصله گرفت. ... خلاصه روز پنجم مهرناز بود همه بچه ها مرخص شدن بجز مهرناز... آخر روز یازدهمش علی ا مد امضا داد و مرخص کرد و تو خونه مراقبش بودیم تا زردی از بین رفت. خیلی بی تجربه بودم. مثلا علی می گفت هیچی نباید به بچه بدین بجز شیر خودت. مامانم می خواست گاهی قنداب بده... یا ترنجبین و ... ولی من نمی زاشتم می گفتم علی مدیونم کرده. زبون مهرناز همش بیرون بود تازه الان می فهمم بچم تشنه بود و اگه می زاشتم مامانم بهش آب جو شیده یا ترنجبین و ... بده شاید بیشتر دسشویی می کرد و زردی بالا نمی رفت..... چون بعد ها که حالا بتون میگم کی ،دکتر بهم گفت بخاطر شیر خودت بچه هات زردی میگیرن و نباید اول شیر خودت رو می خوردن....
خلاصه بعد از بیمارستان مامانم یواشکی بهش این چیزهای قدیمی ها رو می داد که من بعدها فهمیدم. همون شد که زردی بچم از بین رفت. .روز های سختی بود. بدخلقی های علی. خیانتش و تحمل آون شرایط... مهرناز شب ها نمی خوابید. و من به شدت اذیت میشدم . به کارها نمی تونستم برسم. مامانم طفلی بخاطر بد خلقیهای علی خونمون نموند.صبح ها میومد. و من بچه رو بهش می دادم و بی هوش می شدم. و حدودا دو و سه بعد از ظهر بیدار می شدم میدیدیم خونه مرتب و تمییز نهار آماده و مهرناز خواب خواب....
وقتی بیدار می شدم قبل اومدن علی مامانم می رفت. الهی دور ش بگردم. الهی خدا همه مادرها رو حفظ کنه. حتی یبار از علی پیش من گله نکرد. در ضمن خونه بابا م تا خونه ما کمی دور بود و دوبار باید سوار تاکسی میشد.. کرایه تاکسی و سختی مسیر و .... خدایا به همه مامان ها سلامتی و طول عمر با عزت بده. ..
خلاصه به قول زنعموم یه زی زی گولو می گفتم و همه چی ردیف می شد. به لطف مامانم..
مهرناز کم کم یه ساله می شد و من از تنهایی خودم که با وجود خواهر و برادر ازبچگی داشتم بیزار بودم
چون فاصله سنی من با اونها زیاد بود و من تهتغاری بودم. همیشه تنها. از طرفی علی و خواهر برادرهاش پشت سر هم بودن و باهم صمیمی و پشت و حامی هم بودن. دلم می خواست مهرناز هم مثل من تنها نمونه. به علی هم گفتم اونم استقبال کرد و وقتی مهرناز یه ساله بود من دومین بار باردار شدم. من اصلا تحمل غصه خوردن مامان و بابا م رو نداشتم و از طرفی غرور ی داشتم که نمی خواستم بین همه شکسته شدنم علنی بشه. پس رفتارها و خیانت های علی رو تحمل می کردم و هیچ سیاست شوهرداری هم بلد نبودم و فقط تحمل می کردم و همیشه دلخور از علی... و روز به روز به اون سرد تر میشدم و با آون بودن برام عذاب آور تر میشد. از طرفی نیازها ی اون زیاد بود و من بی تجربه و بی سیاست انگار شوهرمو ول کرده بودم. فقط پاسخگوی نیاز هاش بودم. مثلا یبار دیدم پای کامپیوتر فیلم بد جور نگاه می کنه. یا یواشکی با دخترها تو اتاق تلفنی حرف می زد و من رو داغون می کرد. و منم گاهی باهاش دعوا می کردم و گاهی گریه گاهی سکوت و .. روزها می گشت. .. و اوقات دیگرش رو هم با مادرش می گزروند. .. مامانش خرید داشت. مامانش پیاده روی می خواست بره. مامانش مهمونی می خواست بره. و ما آخر هفته ها اول مطمین میشدیم مامانش کاری با علی نداره بعد ما می رفتیم به خانواده من سر می زدیم
علی ارشد قبول شد و پول ثبت نام دانشگاه آزاد رو نداشت. غصه دار شد. بهش گفتم طلاها بفروشیم برو ثبت نام کن و ثبت نام کرد. ..مهربانو هم بدنیا اومد
زایمانی به شدت سخت و بدخلقی های علی ... تکرار تاریخ.
البته زردی هم داشت و ولی بستری نکردن. روز بعد زایمان مرخصی نکردن چون تب داشتم و می گفت خوب نیستی ولی علی رو التماس کردم رضایت بده منو ببره خونه. چون دلم واسه مهرناز تنگ بود. وقتی رفتم خونه و مهرناز مهربانو رو که دید گفت این چیه؟؟ اون موقع 21 ماهه بود. .
خلاصه برای من همچنان اون زندگی تلخ ولی با حضور دوتا فرشته معصوم می گذشت. یه شب بچه ها زود خوابیدن. لباس عوض کردم و به خودم رسیدم به علی گفتم بیا باهم باشیم. گفت باید برم پیش مامان حوصله اش سر رفته. پیام داده بیاین بالا. گفتم بچه ها خوابیدن نمیشه تنهایشان بزاری. گفت تو نیا خب من میرم و رفت...
این تقریبا کار همیشه ش بود. یادم یه شب هر دوتاشون گریه می کردن و یکی توی بغلم و یکی رو پام تکون می دادم.... و علی توی بالکن در حال حرف زدن با تلفن بود و غش می کرد از خنده و قهقه....
بچه ها من شاید از اول با سیاست بودم. می تونستم علی رو جذب کنم. میگم شاید اونم قربانی نابلدی من شد
#ادامه_دارد...
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
زندگینامه شهید🌸🍃
حاج کاظم در این زمان طی مأموریتی جهت توانمندسازی نیروهای «حزبالله»، بهعنوان فرمانده گردان به جنوب لبنان اعزام شد و مسئولیت تعدادی از عملیاتها را برعهده گرفت.
به گزارش ایسنا، حاج کاظم نجفی رستگار در نخستین روزهای بهار سال ۱۳۳۹ در شهر ری به دنیا آمد. مانند دیگر کودکان هفت سالگی به مدرسه رفت و تا کلاس سوم دبیرستان درسش را ادامه داد. پس از آن در صف عناصر انقلابی قرار گرفت.
با پیروزی انقلاب اسلامی و آغاز غائله کردستان و تحرکات نیروهای ضد انقلاب، همراه نیروهای «شهید دکتر مصطفی چمران» راهی کردستان شد و آموزشهای چریکی را در آنجا فرا گرفت.
او پس از بازگشت از کردستان و آموختن فنون نظامی و جنگ شهری از سوی شهید چمران و جاویدالاثر «حاج احمد متوسلیان»، در «پادگان توحید» به عضویت رسمی سپاه پاسداران درآمد و بعد از مدتی به «فیروزکوه» رفت و کلاسهای آموزش احکام دینی و مسائل نظامی را برای جوانان و نوجوانان برپا کرد.
پس از مدتی حاج کاظم را به عنوان فرمانده یکی از گردانهای تیپ رسول الله(ص)، که فرمانده آن احمد متوسلیان بود، انتخاب کردند و بعد از ۶ ماه فعالیت، «مسئولیت واحد عملیات» را در پادگان توحید پذیرفت و تا شروع جنگ در این سمت باقی ماند.
حاج کاظم در این زمان طی مأموریتی جهت توانمندسازی نیروهای «حزبالله»، بهعنوان فرمانده گردان به جنوب لبنان اعزام شد و مسئولیت تعدادی از عملیاتها را برعهده گرفت.
وی در راه آمادهسازی شیعیان لبنان از هیچ کوششی فروگذار نکرد. بازگشت او با تشکیل تیپ دوم سپاه تهران مصادف شد که این تیپ به نام مبارک «سیدالشهدا(ع)» مزین شد و با جمعی از یاران و دوستانش، فرماندهی عملیات تیپ را عهدهدار شد.
در مهرماه سال ۱۳۶۱ ازدواج کرد و چند روز بعد به جبهه رفت. تا اینکه پس از حضور مداوم در جبهه در جریان عملیات «بدر»، روز پنجشنبه ۲۵ اسفند ماه ۱۳۶۳ هنگام اذان ظهر در شرق دجله (منطقه هور الهویزه) در حال شناسایی منطقه، همراه چند نفر از فرماندهان تیپ سیدالشهدا (ع) به درجه رفیع شهادت نائل آمد. پیکر این فرمانده شهید بعد از ۱۳ سال همچون سید و سالار شهیدان، قطعه قطعه به وطن بازگشت.
وصیتنامه شهید کاظم نجفی رستگار
من راهم را آگاهانه انتخاب کردم و اگر وقتم را شبانهروز در اختیار این انقلاب گذاشتم، چون خود را بدهکار انقلاب و اسلام میدانم و انقلاب اسلامی گردن بنده حق زیادی داشت که امیدوارم توانسته باشم جزء کوچکی از آن را انجام داده باشم و مورد رضایت خداوند بوده باشد.
«بسم الله الرّحمن الرّحیم
انا لله و انا الیه راجعون
ستایش خدای عزوجل را که مرا از امت محمد صلّی الله علیه و آله و سلّم و شیعه علی علیه السّلام قرار داد و سپاس خدای را که با آوردن حق از ظلمت به روشنایی و از طاغوت نجاتم داد و مرا از کوچکترین خدمتگزاران به اسلام و انقلاب اسلامی قرار داد.
امیدوارم که خداوند متعال رحمت خود را نصیب بنده گناهکار خود بفرماید و مرا به آرزوی قلبی خود، یعنی شهادت فی سبیلالله برساند که تنها راه نجات خود میدانم و آرزوی دیگرم این است که اگر خداوند شهادت را نصیب بنده گناهکار خود کرد، دوست دارم با بدنی پاره پاره به دیدار الله و ائمه معصومین به خصوص سیدالشهدا علیه السّلام بروم.
من راهم را آگاهانه انتخاب کردم و اگر وقتم را شبانهروز در اختیار این انقلاب گذاشتم، چون خود را بدهکار انقلاب و اسلام میدانم و انقلاب اسلامی گردن بنده حق زیادی داشت که امیدوارم توانسته باشم جزء کوچکی از آن را انجام داده باشم و مورد رضایت خداوند بوده باشد.
پدر و مادر و همسر و برادران و خواهران و آشنایانم مرا ببخشند و حلالم کنند و اگر نتوانستم حقی که بر گردن من داشتند ادا کنم، عذر میخواهم. برای پدر و مادر و خواهران و برادرانم از خداوند طلب صبر مینمایم و امیدوارم تقوا را پیشه خود قرار دهند.
از همسرم عذر میخواهم که نتوانستم حقش را ادا کنم و چه بسا او را اذیت فراوان کردم و از خداوند طلب اجر و رحمت برای او میکنم که در مدت زندگی صبر زیاد به خاطر خداوند انجام داد و رنجهای فراوان کشید.
از تمام اقوام و آشنایان و دوستان طلب حلالیت و التماس دعا دارم؛ به علت وضعیت جنگ مدت سه سال که در جبهه بودم، نتوانستم امر واجب خدا یعنی روزه را انجام بدهم. همچنین در رابطه با خرید خانه به مبلغ 223 هزار تومان از علی تاجیک و 65 هزار تومان از حسین کاوکدو و 10 هزار تومان از حاج محمد علی دولابی قرض کردم و مبلغ 30 هزار تومان از همسرم که خانه برای همسرم است و موتورم را برای جبهه در نظر گرفتم.
والسلام
کاظم نجفی رستگار
ساعت 9 شب مورخ 3 اسفند 1362
شرق بصره (جفیر)»
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#پرسش_اعضا 🌻🍃
سلام میشع پیام منو اورژانسی بزارین یارانه این ماهمون نریختن شوهرم کارگره سه تا بچه کوچیک دوقلو شیر خشک مای بیبی چرانریختن کجا برم اعتراض کنم؟؟کسی مبدونه .مامان سه قلوها🌹
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام من یک پسر نوزده ساله دارم دی ماه پارسال به ضرب گرفتن معلم خصوصی به زور با تک ماده دیپلم تجربی گرفت بعدش گفتش من الاوبلا مهندسی معماری دوست دارم بایدترمیم معدل بزنم برم رشته ریاضی کنکور ریاصی بدم تا مهندسی معماری قبول بشم باکمک معلم خصوصی معماری دانشگاه آزاد وغیر انتفاعی قبول شد رفت ثبته نام کرد دوروز رفت باز میگه سخته میخوام انصراف بدم اصلا حاضر نیس برای ایندهش تلاش کنه
نمی دونم چکار کنم با این بچه
هر کی می تونه راهنمایی کنه چکار کنم با این بچه
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام خدمت دوستان عزیز حبیبه عزیز
دوستان من ۳۶سال سن دارم دوتاهم بچه دارم هرچه می خوام تودرس بهشون کمک کنم نمی تونم بعدازنوگوگل درمی آوردم که خودم یادبگیرم بعدبه بچه ام یادبدم تابخوام به بچه ام بگم همش یادم رفته اینگارهیچی توکله من نیست توروخدابگیدچه کارکنم
سوال بعدی
من چندسال پیش رفتم دکتربرای مقعدم یبوست داشتم همراه باخونریزی دکترگفت مشکلی نداری حالامقعدم گوشت اضافی درآورده و زیاد ههم
خارش داره کسی هست راهنماییم کنه چه کارکنم خوب شم
ممنون
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام کدبانوی روستایی هستم و درد دل زنان روستایی
مریم خانم میخواد از این روفرشی های کش دار بگیره چون توانایی فرش نو را نداره بخره ایا کسی هست از این رو فرشی ها گرفته باشه ایا کج و کوله میشه ؟
ایا با جارو برقی جم میشه
ممنون میشم اگر زودتر پاسخ بدین چون میخواد هزینه را پرداخت کنه
🌹🌹🌹🌹
مادری میگوید دخترام بزرگ شده اما برای پاک کردن موهای زائد بدن مثل ....و زیر بغل از چه چیزی برا دخترا بهتره که استفاده بشه ؟آیا پورد نوره و دیگر پورد ها میتونه استفاده کنه ؟بهترین پاک کننده از لحاظ نداشتن عوارض چیه
چه راه حلی را سراغ دارید
ممنون میشم اگر راهنمایی کنید
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام خوبین دخترم ده سالشه خیلی لاغره بد غذاست کم غذا میخوره میشع راهکاری بدین یه کم چاق بشع در ضمن رنگ پوستش سبزس همش غصه میخورع که چرا خاهرم سفیده داداشم سفیده من سیاهم بخدا خیلی سر این موضوع ناراختم😔😔😔
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام دوستان من مدت یکی دوساله خیلی خیلی عصبی ام حتی در حالت معمولی هم عصبی ام رنگ صورتم تیره شده صورتم شکسته شده موهام دارن سفید میشن واقعا نمیدونم علت چیه حوصله هیچیو ندارم ۲۸ سالمه دوتا هم بچه دارم
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
یه سوال دارم دخترم موهاش کثیف میشه پوست ریز ریز میشه سرش ..وقتیم از حموم میاد اینجوری میشه چکار کنم ۱۳ سالشه ❤️
❓❓❓❓❓❓❓❓❓
با سلام. خدمت ادمین. تروخدا مشکل منو اورژانسی بزارید تو گروه خواهشا تروخدا کسی میدونه جواب بده ده بار پیام دادم هیچکه حوابمو نمیده اگه میدونید کسی مثل منه پیام بزاره تا منم از نگرانی درام نگرانم😭😔. من مدتیه تقریبا. یه سال شده وقتی پریود میشم. بعد که تموم میشه دوسه روز اول پاکم دوباره لخته و خون ابه. لکه بینی دارم تا دوباره پریود که بشم. انگار کمرم درد میاد از داخل شروع میشه به لکه سونو هم دوتا فیبرم ۱۸ و۱۱ میلی دارم ایا. ممکنه مال فیبرم هست که لکه بینی دارم قبلا هم. داشتم. ولی اصلا لکه بینی نداشتم رفتم دکتر دوتا پروژسترون ۵ شبها میخوردم باز میاد دکتر دیکه رفتم. قرص استروژن کونژوگه گرفته ولی میاد لکه تروخدا اگه راهکاریی دارید یا علتشو میدونید راهنمایی کنید 😭😭😔چیکار گنم. میاد کمرم که میاد درد. شردع میشه. چند ماه میش هم. سونو وازینال انجام دادم پولیپ ۵ و۷ هن داشتم خسته شدم دکتر خوب هم تو شهرمون نداریم مقدور هم نییت برم تهران برا مدارا
دکتر. خوب تو تهران اراک. همدان . دوستان اگه میشناسن. معرفی کنن
#ایدی_ادمین 👇🌻
@adminam1400
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽