#پاسخ_اعضا 💜🍃
برای درمان پرش پلک چشم هرشش ساعت یکبار ازقطره اشک مصنوعی هرباریک قطره استفاده شود،اینو دکتر چشم پزشک گفت وانجامش دادیم برطرف شد.صلوات وفاتحه برای اموات،ممنون میشم
🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻
آقابهنام عزیزم سرگذشت زندگیت رو خوندم،من خودم زخم خورده ی روزگارم ،،عزیزم هیچ چیزپیش خداسخت نیست اگه به خدا توکل کنید میتونی ازدواج کنی وبا توکلت ازخدابخوای که فرزند سالم بهت بده،تو همین گروه شایددخترخانمی باشه که موافق ازدواج باشما باشه کم نیستن کسایی که ایثار میکنن،،من خودم با آقایی قطع عضو ازدواج کردم هیچ عیب وایرادی هم نداشتم،همه تعجب کردن ازازدواجم بااین آقا،انتخاب خودم بود و هیچوقت پشیمان نیستم زمان برگرده دوباره همین کارومیکنم،،هر وقت برا بچه ها خودم دعا کردم براسلامتی وشفا وعاقبت بخیریت دعا میکنم،من بادعابه خیلی ازآرزوهای محالم رسیدم معجزه وار،،پس ناامید نباش وزندگی روزندگی کن ،خیلی ازمریضی ها تو طب سنتی درمان دارن،،ازکسایی که این متنو میخونن خواهش میکنم اگه تو زمینه این بیماری تخصص دارین نظرتون رو بگید وبرا سلامتیشون حمدشفا بخونیدکه با قدرت خداوندنیرو بگیره وبتونه کارکنه وزندگیشو به سامون برسونه،،یدالله فوق ایدیهم
🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻
سلام بر داداش گلم بهنام عزیز، درد دلت رو خوندم وبرات از ته دلم دعا کردم ،امیدوارم ابراز همدلی و همدردی منو پذیرا باشی داداش گلم.هیچ کس از فردای خودش خبر نداره ،هرکسی ب نوعی تو این دنیا امتحان میشه داداشی.من تو اوووج جوانی داغ زیادی تو زندگیم دیدم.داغ خواهر عزیزم ک مجرد بودوسالم بود هیچ بیماری ای نداشت،یهویی جلوی چشمم پرپر شد،داغ برادرزاده ی عزیزم ک همدم و مونس همه مون بود ،ورزشکار بودتو ی غروب سرد زمستون پرکشید و رفت و ...... زندگی پر از ناملایمات هستش . داداش گلم هیچوقت ناامید نباش .از خدای مهربون برات شفای عاجل رو آرزو می کنم🤲 و امیدوارم منو هم مثل خواهرت بدونی❤️🌹❤️
🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻
وقت همه به خوشی برادر گرامی آقا بهنام خوب کردین درد دل کردین همیشه وهر روز پیام بزارین شاید کمی آرام وسبک بشی برادرم .حقیقتا وقتی حرفهاتون را شنیدم از خودم خجالت کشیدم که قدر خیلی چیزها را در زندگیم ندانستم وبی جهت ناشکری کردم .شما بهترین هستی وقوی ترین .به خودت امیدواری بده .سرگرم کن خودتو با کتاب ونقاشی .بزار از لحظه لحظه زندگیت به خوبی استفاده کنی میدونم خسته ای ولی یقینا حال خوب تو حال مادر وخواهرت را هم بهتر میکنه .با آرزوی سلامتی برای شما .
🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻
سلام به همگی.روزتون خوش وشاداب پربرکت باشه.این همه داستان هاروخوندم به اندازه داستان فرشته ناراحت کننده نبودخیلی گریه کردم لعنت به اون شوهرعمه .....من درتعجبم عمه اش بااون ناصر.... چه جوری زندگی میکنه.ادم کنیزخونه مردم بشن بهتره تا اینجورکنیزناصر.... نشن
دوست دارم داستان زندگی خودم روبنویسم حوصله نوشتن روندارم.😔😔😔
🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻
برای لرزش زیر پلک چشم میتونین آب هویج زرد یا زردک رو بگیرین و چن روز بخورن ایشاا خوب میشن
🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻❓
سلام برای خانمی که عکس دستشونو گذاشته که لک بود روزی چن بار سرکه سیب روی لک بزنن کم کم میره ایشاا.التماس دعای فرج
🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻
سلام اقا بهنام.سرگذشتتو خوندم برات دعا میکنم که قوی باشی.خودم هم در سن ۱۸ سالگی دکترا تشخیص بیماری دیسترونی رو بهم دادن ولی بیماریم ارتروروماتوئید بود.۲۰ سال هست که با بیماریم دوست شدم .شما هم باربیماریت مث من دوست شو.قوی باش قوی باش قوی باش.من الان مادر۲ فرزندم.شاغلم .زندگی جریان داره.قوی باش💐
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#داستان_زندگی_اعضا ❤️🍃 مهری با وارد شدن به خونه آقام اینا گل از گلم شکفت،ملوک،زن شکرالله اونجا بو
#داستان_زندگی_اعضا ❤️🍃
مهری
دیگه کسی نیست که خسته از سرکار برگرده،دیگه کسی نیست ناز منو بکشه،بزنه به پنجره که بخندم تا اون بره سرکار،
چند ماهی که مهدی هرشب با گریه میخوابه،بهونه باباش رو میگیره ،
چند ماهه شادی از وجود این خونه رخت بسته،
منی که توی ۲۸ سالگی بیوه شده بودم
بچه هایی که یتیم شده بودند،
خدایا چقدر تحمل این دنیا سخت شده،
نگاهم که به اخرین کار ماشاءالله میوفته که درحال دوختن لباس بود،اما عمرش دوام نداشت که...
اشک از چشمام سرازیر میشه،
چند ماهه که اشک مهمون چشمامه ،
چند ماهه که مزار ماشاءالله خونه امه،
خدایا
این چندماهه خرج ما با اقام بود،بنده خدا خودش ندار بود ،
بگذریم از سختی های مالی خیلی زجر اور بود که دستم باید همش جلوی آقام دراز بود، از حرف و حدیث ها و تهمت هایی که به زن بیوه میزنن دلم خون بود...
ماه آخرم بود،بیچاره بچه ی من ،نیومده یتیم بود،
اشک مهمون هر شبم شده بود،
آقا و ننه ام اومدن بهم سر بزنن،
شب بود ،انگاری داشتم از درد میمردم،
سریع آقا و ننه ام رسوندن منو بیمارستان،
گریه میکردم ،از خدا کمک میخواستم،کاش ماشاءالله اینجا بود،
از ماشاءالله خواستم برام دعا کنه،
صدای بچه رو که شنیدم ،از هوش رفتم،
چشمام رو آروم باز کردم،
ننه ام پیشم نشسته بود،بچه رو بغل کرده بود،داشت گریه میکرد،
تا بچه رو دیدم ،اشک از چشمام سرازیر شد،
دخترکم ،دختر بیچاره من،
ماشاءالله کجایی ،ببینی ،دخترت به دنیا اومد،
دسته گلت به دنیا اومد...
اما یتیمه ،
پرستار اومد بالای سرم ،وقتی گریه منو ،ننه ام رو دید،با طعنه گفت ،چیه ،چون دختره دوسش نداری؟
مادرم با گریه گفت نه اخه این بچه پدر نداره،چند ماهه پدرش به رحمت خدا رفته
حال دیگه پرستار هام با ما زجه میزدن برای دختر معصوم من...
مادرم ،نگاهی به بچه کرد،
گفت ،چون خیر ندید از این دنیا،اسمشو میخوام بزارم دنیا،
ماشاءالله کجایی که با هم اسم انتخاب کنیم براش،
...
سخت میگذشت زندگی،بدون ماشاءالله،بدون خرجی،با حرفهایی که پشت سر یه زن بیوه زده میشد،
اخ که چقدر سخت بود ،تهمت هایی که بهم میزدن،حرفایی که پشت سرم میزدن،
نداشتن پول، و... خیلی سخت بود ،خرج ۷ تا بچه که پدر بالا سرشون نبود، توی روزگاری که جنگم بود ،من با هفتا بچه پیش آقام اینا آواره بودم برای پناهگاه توی جنگ
آقامم که دست خودش تنگ بود،
یه روز زنگ درو میزدن ،در رو که باز کردم،تعجب کردم،
صاحب کار ماشاءالله بود
یه چیزایی میگفت،میگفت من ۳سال حق بیمه ماشاءالله رو ریختم تا شما بهتون حقوق تعلق بگیره،
نمیدونستم از خوشحالی چکار کنم،
بد از چند ماه سختی ،حقوقم در اومد،خدا میدونه من چقدر دعاکردم برای صاحب کار ماشاءالله کهبه لطف اون این حقوق بود،
با اولین حقوقم،برای بچه هام لباس خریدم،ـ
....
چند سال میگذشت ;زندگیم میگذشت اما،نه مثل گذشته،
نبود ماشاءالله زندگیمو تلخ کرده بود
چند وقتی بود ،برای ژاله خاستگار پیدا شده بود،
بماند که من زیاد مایل نبودم،ولی وقتی دیدم ،،ژاله دلش با این وصلته ،قبول کردم،
از گریه هام که نگم، نبود ماشاءالله که ببینه دخترش خانم شده،داره عروس میشه،
با رفتن ژاله سر خونه زندگیش،تنها شدم،اخه ژاله دختر بزرگم بود،
هر چند که بعد از رفتن ژاله ،سر و کله خاستگارا برای بهاره پیدا شد،
و بعد از چند وقت بهاره هم راهی خونه بخت شد و هر بار اشک من بابت نبودن ماشاءالله جاری میشد،
خونه شلوغ پلوغ تر شده بود ،خدا به ژاله یه دختر داد ،اسمشو گذاشت نرگس،
خونه بخاطر نرگس همیشه شلوغ بود،از بس که شیرین بود
یه چند وقتی بود ،
رفتارای رضا مشکوک شده بود،
همش با دوستاش بیرون بود،
یه روز که پشت سرش آروم آروم رفتم تا ببینم چکار میکنه،چیزی رو دیدم که دنیا روی سرم آوار شد،
رضا رضای من ،پسر من ،معتاد شده بود،
خدایا این چه بلایی بود که سرم اومده بود،
من توان ندارم...
هر چقدر گریه کردم ،بی فایده بود ،رضا زیر بار ترک نرفت،
کارم شده بود اشک آه
این تنها اول بدبختی بود،
بدبختی پشت بدبختی،دومین شوک ،فوت برادر جوونم رامین بود،برادر کوچیکه ،خدایا من مگه چقدر توان دارم
اون هنوز بچه اش کوچیکه بچه اش فقط ۲ سالشه،
چکاری از دستم برمیومد ،بجز گریه،
دیگه خنده با لب های من بیگانه شده بود،
اقام که بعد از رفتن رامین ،دیگه انگار تو این دنیا نبود،بعد از یکسال از فوت رامین آقام دق کرد ،و اونم تنهام گذاشت....
اما بعد از آقام دنیا دیگه سرد شده بود،
حالم خیلی بد بود،
اخه بعد از خدا،بعد از مرگ ماشاءالله پشت وپناهم آقام بود ،با رفتنش انگار دنیاهم رفته بود
...
رفتم بیمارستان ،ژاله تازه زایمان کرده بود،خدا بازهم به زندگیشون نگاه کرده بود و یه دختر دیگه بهشون داد ،به اسم
نسترن،
نسترنی که جون محمود پسرم براش در میرفت،
با وجود بچه های ژاله خونمون همیشه شلوغ بود
#ادامه_دارد....
#نکات_سلامتی 🍎
✅درمان گیاهی #پوسیدگی_دندان
💥 پنبه را به آب پیاز آغشته کرده، روی دندان پوسیده قرار دهید.
💥 جویدن برگ #ترخون جهت پوسیدگی دندان بسیار مفید است.
💥 سیر رنده شده را با کمی کره مخلوط کرده، سپس در محل پوسیدگی #دندان ها قرار دهید.
💥 گرد #دارچین را داخل حفره ی پوسیده ی دندان قرار دهید.
💥 اگر #هل را با پوست آن بجوید یا گَرد آنرا بر روی لثه و دندان پوسیده بمالید، درد دندان را اندکی تسکین می دهد و لثه را استحکام می بخشد.
💥 جویدن برگ های #نعناع و یا شستشوی دهان با جوشانده ی آن بسیار مفید است.
🇮🇷🇮🇷📚📚🔴 خواص چوب مسواک
♻️ چوب مسواک، ریشه درخت اراک است و استفاده از آن در طب سنتی و روایات اسلامی سفارش شده است و در تحقیقات جدید علمی اثرات ضد میکروبی، ضدزخم، ضد پوسیدگی، پاک کنندگی و ضدجرم آن به اثبات رسیده است.فلوراید، املاح و یونهای مفیدی که در چوب مسواک است نه تنها برای دهان و دندان مفید است، بلکه به هضم غذا و بهبود عملکرد سیستم گوارش کمک میکند.
🔹روش استفاده از چوب مسواک:
پوست یک سر چوب را به اندازه چند سانتی متر جدا کنید و یک روز در آب قرار دهید تا پوست همان قسمت از چوب جدا شود و فیبرهای طولی ساقه به شکل برس مویی درآید. سپس برای نرم شدن چوب مسواک، آن را با دندان خود بجوید تا به شکل مسواک درآید.
🔹پیامبر(ص): با چوب اراک مسواک بزنید. ونیز فرمودند: چه نیکو مسواکی است چوب زیتون! از درختی با برکت است که دهان را خوشبو میکند، جرم دندان را میبرد و مسواک من و پیامبران قبل از من است.
🔹اهمیت مسواک زدن در روایات:
🔸پیامبر(ص): جبرئیل آن اندازه مرا به مسواک سفارش میکرد که گمان بردم مسواک زدن واجب خواهد شد.
پیامبر قبل از هر نماز مسواک می زدند.
🔸امام صادق(ع): مسواک زدن از سنت های پیامبران است و خواندن دو رکعت نماز با مسواک با فضیلت تر از هفتاد رکعت نماز بدون مسواک است.
🔹 خواص مسواک زدن در روایات:
🔸پاک کننده و خوشبو کننده دهان
🔸کاهش بلغم
🔸فزونی عقل و حافظه
🔸روشنی و تقویت چشم
🔸استحکام لثه
🔸رفع فساد دندان
🔸اصلاح معده
🔸دفع فقر، بیماری و وسوسه قلب
🔸فصاحت کلام
6.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
👌صحبتهای حکیم خیراندیش؛در مورد
💥 آلودگی هوا
💥افسردگی
✅علت توسعه افسردگی، کم هوشی و کم فهمی
تنفس هوای گرم در زمستان است.
✨چون صفرا جذب مغز و روان نشده است.
📌 قسمت هفتم
وصيتنامه شهيد جلال بارنامه
آرزو دارم تمام فرزندانم راه اسلام همچنانكه عموهاي شهيدشان و ديگر عموها، دائي ها و پسر دائي هايم انتخاب كردند و لباس سبز برتن داشتند شماها هم لباس سبز حريم اسلام و قرآن برتن كنيد، هيچوقت از اسلام جدا نشويد و من راهي را كه رفته ام راه واقعي اسلام را در آن پيدا كرده ام ، فرزندانم مواظب همديگر باشيد
اينجانب جلال بارنامه فرزند مرحوم علي به اهل خانواده و فرزندانم وصيت و سفارش مي نمايم همچنان كه يك وصيت نامه ديگري در خصوص مسايل خصوصي خانواده ام مكتوب كرده ام، مجدداً سفارش مي نمايم كه اهل خانواده ام راه خدا و قرآن و اسلام را در پيش بگيرند، راهي كه در آن صداقت وپاكي وخلوص نيّت هست، راهي كه از طريق آن به خداوند منان رسيد، نسبت به فقر و فقراء سخاوتمند و مساعدت نماييد و با افراد ناپاك و خائن رفت وآمد ي نداشته باشيد، همواره از حق دفاع كنيد.
آرزو داشتم و دارم همچنان كه خودم زندگي كرده ام تمام فرزندانم همين طور باشند و راهي را كه من رفته ام و آن را مي پيمايم، شماها آن راه را نيز بپيماييد، توكل بخدا داشته باشيد، شايد اين دنيا براي شماها سخت و دشوار به اتمام برسد و اين همان خواست پروردگار است كه براي افراد صالح خودش اين دنيا را دنياي مشقت و سختي قرار داده و در آخرت اجر وپاداش آن را عطاء مي فرمايد.
آرزو دارم تمام فرزندانم راه اسلام همچنانكه عموهاي شهيدشان و ديگر عموها، دائي ها و پسر دائي هايم انتخاب كردند و لباس سبز برتن داشتند شماها هم لباس سبز حريم اسلام و قرآن برتن كنيد، هيچوقت از اسلام جدا نشويد و من راهي را كه رفته ام راه واقعي اسلام را در آن پيدا كرده ام ، فرزندانم مواظب همديگر باشيد و اتحاد و همبستگي درميان شماها باشد و از خود غافل نشويد كه دشمن در شماها رخنه كند، در وصيتنامه ديگرم به مسايل شخصي و خانوادگيم پرداخته ام و هيچ موقع از خير و ثواب در حق اينجانب دريغ نورزيد و يك باغ را كه در روستاي بلكر كاشته ام از ثمره آن بعنوان خيّرات تحت هيچ عنواني كوتاهي نكنيد، مرگ حق است و هيچ كس نمي تواند از آن بگريزد و از خداوند متعال خواستارم كه مرگ حقيقي و واقعي به من عطاء بفرمايد كه شهادت در راه او باشد.
مي دانم وصيت كردن جهت مكان خاكسپاري شايد از نظر شريعت اسلام درست و جايز نباشد ولي دوست دارم يا در باغ شخصي خود يا در كنار برادران شهيدم جمال و عبدالله دفن شوم.
درباره شهید
قبل از پيروزي انقلاب اسلامي هراس رژيم ستم شاهي از دلاورمردان كرد و همچنين حضور خان هاي طماع خون مردم كرد را در شيشه كرده بود و با پيروزي انقلاب مردمي سال 57 اجير شدگان اجنبي بارديگر به جان مردم اين ديار افتادند و به خيال خام خود خواستند تا كردستان را از مام وطن جدا كنند و اين معركه يي شد تا ديگر بار مردمان خوب اين سرزمين طعم تلخ ظلم را بچشند.
در اين ميان با حضور جواناني چون محمد بروجردي، مصطفي چمران، احمد متوسليان و بسياري ديگر كه براي آزادي كردستان به اين سرزمين با صفا رفته بودند مرداني كرد نيز با تشكيل سازمان پيش مرگان كرد مسلمان در برابر ضد انقلاب ايستادند و مردانه جنگيدند.
شهيد كاك جلال بارنامه يكي از اين سربازان گمنام است. كاك جلال اهل روستاي باغان مريوان بود و به سال 1329 پا به جهان گذاشت . پدر بزرگش ماموستا (روحاني ) محمد از همان كودكي ، به كاك جلال قرآن آموخت و چون هميشه در برابر تعدي خان ها مي ايستاد، نوه اش درس آزادگي را هم آموخت . در همان كودكي بخاطر فشار شديد خان باغان ، خانواده ماموستا محمد بارنامه مجبور شد تا به روستاي بلكر مريوان مهاجرت كنند. كاك جلال نوجواني خود را در بلكر گذراند و در كنار پدر كشاورزي كرد.
سال 44 كاك جلال ازدواج كرد و ثمره آن تولد ۴ دختر و ۹ پسر است . در سال 57 با آغاز تظاهرات مردم عليه رژيم ستم شاهي كاك جلال به جمع مبارزان پيوست و در تمامي تظاهرات هاي مريوان حضور داشت . عهده دار توزيع اعلاميه و نوارهاي سخنراني حضرت امام (ره ) در روستاهاي مريوان بود.
در اين دوران كاك جلال به همراه دو برادر شهيدش جمال و عبدالله بارنامه و چهل نفر از بستگانش بخاطر شرارت هاي شبانه روزي ضد انقلاب مجبور شدند تا راهي كرمانشاه شده و به سازمان پيش مرگان كرد مسلمان ملحق شد.
مدتي بعد با توجه به رشادت ها و مبارزات شبانه روزي اش فرماندهي اين سازمان را برعهده گرفت و در كنار حاج احمد متوسليان و يارانش در پاكسازي شهرهاي كامياران ، سنندج ، سروآباد و سرانجام مريوان از لوث وجود ضد انقلاب بارها تا پاي شهادت پيش رفته .
#ادامه_دارد....
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#پرسش_اعضا 🌻🍃
سلام دوستان مهربون
لطفا هر عزیزی میتونه منو راهنمایی کنه🙏دخترم چند ماهه که ازدواج کرده و از شهر خودمون دوره ...مادر شوهر وخواهرشوهرش خییلی حسودن و خیییلی اذیتش میکنن بطوری که دائم بچه ام در حال گریه و استرسه ....اونا میگن باااید هر جا رفتی از ما اجازه بگیری ...هر لباسی ما گفتیم بپوشی ...هر ساعتی ما بهت گفتیم بیای بریم بیرون ...هر جارفتید ماروهم ببرید...و تو جمع باید فقط با ما حرف بزنی و نه کسی دیگه و خواهر شوهرش که ۷ سالم ازش کوچیکتره دائم بهش طعنه میزنه و دعوا راه میندازه که بیا و ببین و خییییلی حرفا و تیکه های دیگه که از حوصله جمع خارجه ...یعنی وقتی به رفتارا و کاراشون فکر میکنم میگم یعنی این دو تا بشر بویی از انسانیت نبردن 😔نمیدونم چکار بدی انجام دادم که این خانواده گیرم افتادن ...بخدا دخترم ۲۵ سالشه و خیلی هنرمند و مظلوم و بی سر وصداست و اصلا بهشون بی احترامی نکرده ولی اینا از هر طرف بچه امو اذیت میکنن...چندین بارم با شوهرش و خانواده اش حرف زدم ولی اصلا گوششون بدهکار نیست و آزارهاشون ادامه داره ...
لطفا هر عزیزی راهکاری ،ذکری،دعایی بلده دریغ نکنه تا زندگی دخترم سر وسامون بگیره و دخالتای اینا تموم بشه🙏🙏
بخدا نصف موهای سرم از غم وغصه سفید شده و دائم استرس دارم 😭
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام و عرض ادب خدمت همه دوستان
یک مشکلی دارم دخترم یک دوستی دارن
از نظر زیبایی کم نداره و از نظر مالی هم خوبن
ایشون دوست پسر دارن قبلاپدرش عکسشهان دیدن و محدود کرده بودن ولی چاره ساز نبوده پدرش ب کار مشغول مادرش پیگیر روند تحصیل و زندگی شون هستند
چرا دروغ خیلی خیلی من ناراحتم
از طرفی میترسم روی دخترم تاثیری منفی بزارع
دیروز باز فرار کرده مادرش کلی با دخترم صحبت ک بخاطر این دیگه باید جدا بشم از شوهرم
تورو خدا بچه هاتون وابسته نکنید اگر کردید ول نکنید ایشون قبلا ب محبت پدر وابسته
بعد پدر محدود می کنه
میره سر وقت این پسر
از طرفی من خودم خیلی گرفتاری دارم ک سردرد میشم اینم مادرش زنگ میزنه یا خود دوستش زنگ میزنه چون پسره اذیتش می کنه خیلی گریه می کنه
دخترم خیلی باهاش حرف زده ولی لج بازه
کار خودش می کنه
راهنمایی کنید لطفا🙏🙏🙏
چه کنم دخترم دوستش دوست داره
❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام وقتتون بخیر
حدود دو سالی هست که در خانه جدیدم که یه واحد آپارتمان می باشد ساکن هستم صاحبخانه مهربان و با انصافی دارم.و همین موضوع باعث شده که اینجا بمانم.
حالا بریم سر موضوع اصلی که متاسفانه این خونه بینهایت سوسک و مورچه داره
دیگه خسته شدم البته خیلی دنبال خونه گشتم ولی اجاره ها به شدت بالاست و واقعا در حد درامد ما نیست من چون اینجا را دوسال پیش اجاره کردم خیلی قیمتش مناسب هست اگه بخواهم به جای جدیدی بروم باید اجاره زیادیربپردارم.ولی اطرافیان می گن همین حا بشین چون اجاره ها به شدت بالاست و در حد وسع من نیست واقعا دیگه ازدیدن این سوسک و مورچه گریه می کنم و هر جای خونه که فکر کنی حتی تو یخچال هم سوسک هست متاسفانه😔😔😔😔دوستان چندی قبل تو کانال گفته بودن که از سوسک کش برسو دا نتیجه گرفتن ولی هر جا می رم این مارک سوسک کش را ندارن تو را خدا اگه راهی می دانید از من دریغ نکنید .
❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام و عرض ارادت خدمت تمام اعضای کانال و مخصوصا ادمین گرامی که ما رو دورهم جمع کردن تا در مشکلات و غم ها و شادیهای همدیگه سهیم باشیم اجرکم عندالله.🌸
من یه سلام ویژه هم به خواهر عزیزم دختری از دیار کریمان 😘 دارم انشاالله که هرچه زودتر به حق صاحب این روز عزیز خانم ام البنین دامن ایشون هم سبز بشه👨👩👧👦 همه بگید انشاالله🙏
یه سوال ازشون داشتم دیشب هه یه خانم دقیقا مشکل منو داشتن که با ذخیره تخمدانی زیر یک میخواستن بچه دار بشن خواهر جون راهکار بچه دار شدن ما دونفر رو هم بگو اینکه تخم شوید و پنج انگشت رو چه جوری مصرف کنیم و هر راه حل دیگه ای که بلد هستید رو در اختیارمون بگذار بخدا من همه اش تو فکر شما هستم و دعاتون میکنم انشاالله بزودی هر سه تامون خبر بارداریمون رو تو کانال بگذاریم 😌 خواهرهای گلم برای رفع مشکل ما سه نفر سه صلوات هدیه کنید به خانم ام البنین. دوستتون دارم و از دور روی ماه تک تک تون رو میبوسیم 😘یا علی.
#ایدی_ادمین 👇👇🌻🌻
@adminam1400
5.62M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
این راهکار لاغریِ جهانی به برنامه ی طبیب هم رسید😳
اگه اضافه وزن دارید و میخواید با روشی که سازمان بهداشت جهانی تاییدش کرده لاغر بشید این کلیپ رو تا آخر ببینید👌🏻
برای سفارش با تخفیف ویژه و تکرار نشدنی این پودر جلبک روی لینک زیر کلیک کنید👇🏻👇🏻👇🏻
https://landing.saamim.com/mI63T
https://landing.saamim.com/mI63T
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#عاشقانه_با_شهدا ❤️🍃 شهید جلال بارنامه 💜🍃
#عاشقانه_با_شهدا ❤️🍃
ادامه ✅
. با آزادسازي مريوان در كنار حاج احمد متوسليان نقش بسزايي در پاكسازي شهر و جلوگيري از اشغال اين شهر مرزي توسط رژيم عراق و همچنين باز پس گيري نقاط اشغال شده توسط رژيم بعث عراق از جمله : قوچ سلطان ، ارتفاعات مشرف بر شهر مريوان و طرح عمليات هاي چريكي نقش اساسي داشت و در اين مدت سه بار مجروح شد.
با آزادسازي مريوان و بازگشت آرامش به مريوان و سروآباد عهده دار سازماندهي و آموزش نيروهاي مردمي و ايجاد پايگاه هاي مقاومت بسيج در روستاهاي مختلف شد و بزودي محبوب مردم شد.
با پايان جنگ تحميلي عراق عليه ايران كاك جلال كه سال ها جنگيده بود، از سپاه پاسداران بازنشسته شد اما سنگر را خالي نكرد و به عنوان فرمانده گردان 101 عاشوراي شهرستان مريوان و همچنين فرمانده سازمان پيشمرگان كرد مسلمان مريوان در صحنه حاضر بود.
كاك جلال از هر ۹ پسر خود خواسته بود تا براي حفظ و حراست از نظام مقدس جمهوري اسلامي در سنگر سپاه پاسداران حضور داشته باشند و راه پدر را ادامه دهند. كاك جلال كشاورزي مي كرد و دوباره در روستاي بلكر به كشت و كار پرداخته بود.
همچنين در سال هاي پس از دفاع مقدس ، او روايت گر سال هاي دفاع بود و چه بسيار كاروان هاي راهيان نور دانشجويي كه حكايت مظلوميت كردستان و مريوان را از كاك جلال شنيده بودند.
ضد انقلاب مي ديد كه حالا كاك جلال بارنامه در سنگر فرهنگي و با روايت جنايات آنان به مبارزه پرداخته و انگار كه نمي خواهد حتي لحظه يي آنان را راحت بگذارد، پس سرانجام بارديگر شرايط ترور او را فراهم كردند. كاك جلال زراعت مي كرد و حالا ترورش زياد مشكل نبود.
با توجه به شواهد موجود در محل سه تن از عناصر ضد انقلاب در عصر شانزدهمين روز خردادماه سال 83 در مسير بازگشت شهيد كاك جلال از مزرعه به منزل پس از استفاده از مشروبات الكلي در ساعت 18 و 40 دقيقه غروب وي را از راه دور به گلوله مي بندند و حتي جرات نمي كنند كه بر سر پيكرش بروند.
درست يك ماه قبل از شهادتش او را ديده بودم. يك روز ميهمانش بوديم ، از صبح مناطق مختلف را نشانمان داد و از يارانش مي گفت ، از دلاوري ها و مظلوميت ها، از حاج احمد متوسليان مي گفت و... نيمه هاي شب بود كه از او پرسيدم : «كاك جلال حالا چه آرزويي داري؟» آهي كشيد، لحظه اي سكوت كرد و نگاهش را به مهتاب دوخت و با آن لهجه شيرين كردي آرام گفت: «دو چيز از خدا مي خواهم ، اول كه قبل از مرگ حاج احمد متوسليان را ببينم، دومي هم اينكه خدا مرگم را شهادت كند!»
و وقتي خبر شهادتش را شنيدم دلم گرفت كه چرا آرزوي اولش اجابت نشد و او همرزم قديم و دوست عزيز و فرمانده مهربان خود، حاج احمد متوسليان را نديد و به شهادت رسيد.
شهید جلال بارنامه
🔴بافت مو حرفه ای برای هرموقعیتی باارائه جدیدترین مدل ها🔴
شماهم جشن یامهمونی دعوتی⁉️
میخوای واسه هربارآرایشگاه رفتن کلی هزینه کنی
اینجا یادبگیر وبه درآمد برس ازهنردستت
پول دربیار💸💰💸👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/38601359C830cfba3bf
چیزی تا #عید نمونده دست بجنبون یادبگیر🔥
#داستان_یک_اشتباه ❌
شش ماهی از زایمان ناموفقم گذشته بود ولی نمیدونستم چرا انقدر حالت تهوع دارم
همسرم مدام بغلم میکرد و میگفت حتما خبراییه عشقم
همیشه م بهم روحیه میداد و میگفت تو دوباره مادر میشی
بهترین مادر دنیا هم میشی
بعدشم چشمکی بهم میزد و میگفت تو جواب دعاهای مادرمی
اما انگار خبری نبود چند بار ازمایش داده بودم منفی بود یه روز رفتم دستشویی که یه دفه مثل چند دفه ی قبل که سقط داشتم همون حالتا برام پیش اومد با وحشت همسرمو صدا کردم تا بیاد کمکم کنه. رنگ به رخسار نداشتم با کمک همسرم سرپا ایستادم
بوی خیلی بدی توی دستشویی پیچیده بود جوری که نمیشد نفس کشید وقتی چیزی رو که سقط شده بود دیدیم شاخ دراوردیم . من غش کردم ولی صدای همسرم رو میشنیدم که سریع زنگ زد به پلیس...👇🏻🔞
https://eitaa.com/joinchat/3033399661Cce36688bbf
کانال مخصوص #متاهلین میباشد❌❌❌
#درد_دل_اعضا ❤️🍃
سلام عزیزان این متنو از طرف برادرم و به درخواست اون مینویسم براتون
سلام
من پسری 35 ساله هستم . بعد از دوره کارشناسی رفتم خدمت سربازی بعد خدمت درسامو ادامه دادم و ارشد گرفتم اون موقع من 26 سالم بود . احساس میکردم که وقتشه ازدواج کنم اما با کدوم پول ؟ وقتی با خانواده درمیون گذاشتم مخالفت کردن و گفتن اول یه کار خوب پیدا کن یه مقدار پول پس انداز کن بعد ما میگردیم یه دختر خوب برات پیدا میکنیم . پس من هم تصمیم گرفتم یه کار خوب پیدا کنم . اما کار خوب شده بود جن و ما بسم الله
البته من بیکار نبودم و یه کار پاره وقت با یه حقوق کم پیدا کردم تا فرصت جست و جو برای کار بهتر رو داشته باشم ، روزها و ماهها گذشت و من هر جا میرفتم کار نبود . دوستام و هم سن سالام یکی یکی ازدواج میکردن و متاهل میشدن اما من همچنان در پی کار بودم . بعد از مدتی تصمیم گرفتم یه کار فنی یاد بگیرم ، رفتم شدم شاگرد سرامیک کار .
پیش شوهر خالم کار میکردم .یواش یواش تو این کار وارد شدم بعد یک سال و نیم دیگه خودم کار
درآمد خوبی داشتم بیشتر از یه کارمند معمولی . چند تا کار پیمان کاری برداشتیم بعد از اون بود که حسابی وضعم خوب شده بود اون موقع بیست و نه سالم بود . بعد چند وقت با یکی از همکارام یه نمایشگاه سرامیک زدیم .
وضعیت مالیم به مرور داشت بهتر و بهتر میشد اون موقع سی یک سالم بود دیگه سرامیک کار نمیکردم و درآمد نمایشگاه عالی بود. در تمام این مدت دائما ازدواج رو به تعویق انداختم برای اینکه همیشه میگفتم اگه این کارم بگیره حتما بعدش ازدواج میکنم . اما بعدش کارای جدید و برنامه های جدید و فراموش شدن ازدواج .
خانواده خیلی اصرار میکردن ازدواج کنم اما دیگه احساس میکردم ازدواج اون اولویت خودشو نداره تو زندگیم . الان 35 سالمه و زندگیم به ثبات رسیده . خدا را شکر وضعیت مالیم خیلی خوبه . چند تا خونه دارم ماشین خوب پس انداز عالی . اما دیگه اون نشاط و هیجان قبل سی سالگی رو برای ازدواج ندارم . جالب اینجاست که من تا حالا هرگز با هیچ دختری نبودم به خاطر اعتقاداتم . وقتی به خودم نگاه میکنم میبینم راه رو اشتباه اومدم .
تو یه دوره ای از زندگیم مسیر رو گم کردم و فقط پول و سرمایه و پیشرفت شده بود همه زندگیم . من برای رسیدن به اینجا خیلی زحمت کشیدم ولی وسط راه فراموش کردم واسه چی دارم جون میکنم .
متاسفانه وقتی الان به ازدواج و دردسرهاش فکر میکنم میبینم دیگه اون انعطاف پذیری سابق رو ندارم خلاصه بخوام بگم دیگه حالشو ندارم و از تغییر گریزونم . نمیخوام ریتم زندگیم به هم بخوره . میدونم که این خیلی بده ولی این وضعیت منه . این مطلب تنها جهت یه تذکر بود برای جوونا بویژه آقا پسرای خوب زیاد پی ایده آل ها نباشید . به محض فراهم شدن حداقل ها ازدواج کنید البته در صورت تمایل . و مثل من خودتونو از داشتن یه شریک و همراه خوب محروم نکنید.
تشکر
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽