شاید برای شما هم اتفاق بیفتد♨️🚫
#داستان_زندگی_اعضا ❤️🍃 خورشید ازپشت عمارت که برگشتم بامحمدروبه روشدم دوستداشتم خودش پیش قدم بشه ب
#داستان_زندگی_اعضا ❤️🍃
خورشید
بخش پایانی✅🌸✅✅✅
نگاهش کردم گفتم خوب میشی نگران نباش من خیلی وقته ازمحمددست کشیدم
پری به زورخندیدگفت خودتم خوب میدونی من دیگه خوب نمیشم فقط یه چی ازت میخوام مراقب پسرم باش میدونم خواسته ی زیادیه چون دلخوشی ازمن نداری ومن نتونستم ازپسرت خوب مراقبت کنم نمیخوام حتی حلالمم کنی فقط مهردادمثل بچه های خودت بدون..
سعی میکردم باحرفهام به پری روحیه بدم اماانگارخودشم میدونست نفسهای اخرش رومیکشه وهمون شب قبل ازاینکه خورشیدطلوع کنه پری برای همیشه چشماش روبست...
پری مردبامرگش همه داغدارشدن من هیچ وقت به مرگ پری راضی نبودم امادست تقدیربراش این سرنوشت رورقم زده بود
تایک هفته براش مراسم گرفتن ازروستاهای اطراف برای تسلیت میومدن گل تاج خیلی بی قراری میکردچندباری ازحال رفت مهوش هم حال روزش خوب نبودومن تمام حواسم پیش پسرپری مهردادبود
بچه ی شیرینی بودباکارهاش خیلی زودجای خودش روتودلم بازکرد
بعدازمراسم گل تاج و مهوش رفتن
محمدخیلی داغون بودامابعدازگذشت سه هفته یه کم بهترشدشبهامیومدپیش من تادیروقت باهم حرف میزدیم محمدتوحرفهاش ازم میخواست مثل بچه های خودم به مهردادبرسم
منم خیالش روراحت کردم که هیچ فرقی بین بچه هانمیذارم
بعدازچهلم پری محمدگفت بریم شهرزندگی کنیم اولش مخالفت کردم اماارباب گفت خونه ی زن جایی که شوهرش باشه وهرجامحمدهست توام بایدکنارش باشی به ناچاروسایل خودم وبچه هاروجمع کردم رفتیم شهرزندگی کنیم
هرچندمن اونجاراحت نبودم چون خاطره ی خوشی ازش نداشتم
شیش ماه ازرفتن مابه شهرگذشته بود
ویه شب که میخواستیم بخوابیم خبراوردن ارباب حالش خوب نیست میخوادمحمدروببینه
شبانه راهی عمارت شدیم وقتی رسیدیم ارباب حالش خوب نبودوخانباجی گفت ازغروب نمیتونه خوب نفس بکشه
اون شب ارباب همه روازاتاق بیرون کردبامحمدتنهاحرف زدهمه میدونستیم میخوادوصیت کنه ودوروزبعدارباب مرد
بعدازمرگ ارباب محمدجانشینش شدمادیگه نمیتونستیم توشهرزندگی کنیم بایدبرمیگشتیم عمارت..
خداروشکرروزهای خوش من بعدازاون همه سختی شروع شدگل بانوبه من وبچه هاخیلی وابسته بودویه مادربزرگ مهربون براشون بود
سه سال بعدازمرگ ارباب گل بانوهم مردومن شدم خانم اون عمارت هیچ کس فکرش رونمیکردعفت و پری برن یه دختررعیت زاده بشه بانوی عمارت
طی سالهازندگی کنارمحمدصاحب چهارتابچه شدم دوتادخترودوتاپسر دوتابچه هم ازمسلم داشتم باپسرپری هفت تابچه روبزرگ کردم وخداروشاهدمیگیرم بین هیچ کدوم ازبچه هاهیچ فرقی نذاشتم وهمه رودوستداشتم
عشق من ومحمدخیلی عمیق بودوسالهابعدازمرگ پری محمداعتراف کردبخاطراینکه پری به تووبچه هااسیبی نزنه ازت دورمیشدم چون میدونستم اگرباهاش لج کنم حتما تلافی میکنه
وامابگم ازمادرپری که سالهای پایانی عمرش خودش روخیس میکرد توان راه رفتن نداشت ومهوش ازش خسته شده بودکتکش میزدوبعدازدوسال رنج کشیدن مرد..من رهادخترمهرداد( مهرداد پسر پری) هستم که این سرگذشت روبراتون تعریف کردم
مادربزرگ مهربانم درحال حاضردرقیدحیات نیست وچندسال قبل مرگ خورشیدمحمدپدربزرگم فوت کرد
تمام بچه های خورشیدسرسامون گرفتن وخداروشکرباهم رابطه ی خیلی خوبی داریم
وسعی میکنیم ماهی یکبارخونه ی مادربزرگم دورهم جمع بشیم براشون خیرات بدیم.
پایان
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#احکام_دین ☀️🍃
ضمان در صورت تلف حیوان قبل از اتمام مدت خیار🌸🍃
پرسش :در معامله حیوان اگر در روز دوم حیوان تلف شود یا عیبی پیدا کند ،ضمان یا عدم ضمان بر عهده ی کیست؟
پاسخ :چنانچه به صورت طبیعی اتفاق بیافتد فروشنده ضامن است.
ضمان کاهش قیمت ناشی از ممانعت دیگری از فروش🌸🍃
پرسش :اگر کسى ظالمانه مانع فروش متاعى شود، به مدّتى که سبب تنزّل قیمت آن در بازار گردد، آیا ضامن نقصان قیمت است؟
پاسخ :در صورتى که آن متاع در مسیر فروش بوده و شخص مزبور مانع شده است ضامن است.
نحوه جاری شدن ضمان در عاریه 🌸🍃
پرسش :اگر چیزى را که به عاریه گرفته شده تلف شود موجب ضمان می گردد؟
پاسخ :هر گاه چیزى را که به عاریت گرفته تلف شود ضامن نیست، مگر اینکه در حفظ آن کوتاهى کرده باشد. همچنین اگر عاریه دهنده شرط ضمان کرده باشد، یا چیزى را که عاریه کرده طلا و نقره یا زینت آلات ساخته شده از آنها باشد، در این دو صورت نیز اگر تلف شود باید عوض آن را بدهد.
ضمان در صورت عدم علم به غصبی بودن مال عاریه شده🌸🍃
پرسش :اگر کسی بدون اطلاع از غصبی بودن مالی آن را عاریه بگیرد و در دست او تلف شود؛ دراین صورت اگر در نگه داری آن کوتاهی نکرده باشد نیز ضامن می باشد؟
پاسخ :مالک می تواند خسارت را از شخصی که عاریه گرفته بگیرد و اگر مالک خسارت مال یا منافع آن را از عاریه گیرنده بگیرد او مىتواند آنچه را که به مالک داده از عاریه دهنده غاصب بگیرد، البته این در صورتى است که عاریه دهنده شرط ضمان نکرده باشد و چیز عاریت شده از جنس طلا و نقره نباشد.
ضمان در صورت علم به غصبی بودن مال عاریه شده🌸🍃
پرسش :اگر کسی با اطلاع از غصبی بودن مالی آن را عاریه بگیرد و در دست او تلف شود؛ دراین صورت جه کسی ضامن خسارت وارده می باشد؟
پاسخ :اگر مال غصبى را با اطّلاع از غصب بودن عاریه کند و در دست او از بین برود، مالک مىتواند عوض مال را از او بگیرد و اگر به او دسترسى پیدا نکند از کسى که مال را غصب کرده مطالبه کند؛ و همچنین عوض استفادههایى را که عاریه کننده برده باید بدهد
شرط ضمان مستاجر بدون قید و شرط🌸🍃
پرسش :اگر کسی شرطی مانند ضامن بودن مستاجر حتی بدون افراط و تفریط و با بلایای سماوی در عقد اجاره به شرط تملیک بکند آیا عمل به این گونه شرط جایز است؟
پاسخ :احتیاط آن است که طرفین به شرط عمل کنند.
ضمان پرستار سالخوردگان در صورت عدم عمل به وظیفه🌸🍃
پرسش :اگر با شخصی قرار داد ببندند که از تعدادی افراد سالخورده مراقبت کند و اجازه خارج شدن به آنها ندهد اما یکی از آنها خارج شده و به علتی غیر از خودکشی بمیرد آیا نگهبان ضامن است؟
پاسخ :اگر آن شخص متعهد به حفاظت از آنها شده و سالخوردگان عقل و هوش کافی نداشته اند و بر اثر خارج شدن آسیب دیده اند نگهبان ضامن است.
ضمان در پرداخت نکردن اجرت اجیر🌸🍃
پرسش :اگر شخصى، دیگرى را اجیر کند که یک ختم قرآن براى پدر او قرائت نماید و در مقابل اجرتى را دریافت نماید ولى بعد از ختم قرآن از پرداخت اجرت خوددارى کند، آیا در مقابل اجرت ضامن است؟
پاسخ :ضامن است.
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#نکات_سلامتی 🍎
👈توصیه بهداشتی : افزایش حافظه
🔹برگرفته از کتاب آشنایی متوسطه طب سنتی و اسلامی استاد طالقانی
◀آیا اخیرا فراموش می کنید دسته کلید خود را کجا گذاشته اید ؟
◀داخل اتاق می شوید بدون اینکه بدانید برای چه کاری به آن سمت می روید ؟
◀شماره تلفن منزل خود را فراموش می کنید ؟
♻امروزه نداشتن تغذیه مناسب و سالم و عدم رعایت تدابیر حفظ الصحه ، مصرف قرص های آهن و مصرف آردهای گندم و مواد کارخانه ای به اصطلاح غنی سازی شده همه دست روی دست هم داده اند تا حافظه ها تضعیف و با افزایش سن نیز بیماری آلزایمر بیش از گذشته گریبان گیر سالمندانمان گردد .
♻بسیاری از جوانان محصل یا دانشجو که داشتن حافظه خوب ابزار ارتقاء سطح دانش آنهاست از ضعیف بودن حافظه خود می نالند و برای آن دست به دامن طب سنتی می شوند .
♻برای تقویت حافظه باید تغذیه را سالم کنید ، مخصوصا از روغن ناسالم استفاده نشود و روغن ارده ( روغنی که بعد از اینکه کنجد را ارده کردند از آن روغن تهیه می کنند ) در غذاهایتان استفاده کنید .
♻ارده به اشکال مختلف مانند حلوا ارده ، ارده شیره و ارده و عسل میل کنید .
♻گردو بخورید و پنیر بدون گردو نخورید . به هیچ وجه آب یا نوشیدنی که در آن یخ انداخته شده باشد مصرف نکنید .
♻مدتی نیز بلغم زاها را کمتر مصرف کنید یا همراه با مصلحات آن مصرف شوند .
♻هر روز نیم ساعت کندر بجوید ( توجه کنید جویدن کندر در این مورد مؤثر است نه بلعیدن آن )
♻دمکرده اسطوخودوس و افتیمون و همچنین داروی کد 118 نیز کمکتان خواهد کرد .
♻برای تهیه کد 118 می توانید 50 گرم سیاه دانه را با گوشت کوب بکوبید ( نه با آسیاب ) و با 300 گرم عسل زنبوری چند گیاهی مخلوط کنید .
♻ضمنا اگر طبعتان نیز سرد است باید مراقب باشید که سرتان را گرم نگه دارید ، در احادیث نیز در زمینه افزایش حافظه مواردی ذکر شده است از جمله قرائت قرآن کریم ، یکی از امتیازهای قرآن مجید آن است که تلاوت و به خاطر سپردنش سبب تقویت حافظه می شود .
♻در حدیثی از امام صادق علیه السلام آمده است :
♻سه چیز ، فراموشی را از بین می برد و حافظه را زیاد می کند
👇🏼👇🏼👇🏼
خواندن قرآن ، مسواک زدن و روزه گرفتن .
♻لازم به ذکر است تقویت حافظه بر روی تمرکز تاثیر دارد ولی بیشتر باید با تمرین ، تمرکز را تقویت کرد .
💥تذکر 👈🏼 داروهای شیمیایی که برای افزایش حافظه مورد استفاده قرار می گیرند دارای عوارض بوده و به هیچ وجه مورد تأیید نمی باشند .
♻کم خوابی و نداشتن خواب مناسب و کافی ، بر روی کاهش و ضعف حافظه تأثیر می گذارد . لذا توصیه ها و تدابیر مربوط به خواب و بیداری را رعایت نمایید .
6.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🗯تفاوت های #روانشناسی زن و مرد
مرد آی لاو یو نمیخواد! ☝️
#دکتر_سعید_عزیزی
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#دعا_درمانی 🌱
ختمی که هزاران نفر ازش حاجت گرفتن
🌹طریقه شرکت در ختم یس نخودکی ره🌹
1) نیت کنید . 2) به مدت 7 (هفت) يا 40 (چهل) روز، هر كدام را كه در توان شما است:3) هر روز به ترتیب 👈يك حمد و 11 قل هو الله و يك مرتبه سوره يس قرائت کرده و بعد از خواندن قرآن ثوابش به روح حاج شیخ حسنعلی نخودکی اصفهانی هدیه نمایید.4) هر روز 110 تومان يا 1100 تومان تا پايان ختم، بابت رد مظالم كنار گذاشته و در پایان به نیت قربه الی الله یک جا صدقه دهید.
🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴
طریقه ختم خیلی خلاصه وار میگم
👆👆👆👆
از هر روزی میتونین شروع کنین فرق نمیکنه چند شنبه باشه
هر ختم برای یک حاجت
طریقه ختم اول یکبار حمد دوم یازده بار توحید سوم سوره یس چهارم آخرین روز ختم اگه هفت روز ۱۵۰۰ یا ۱۴۰۰ به فقیر میدین اگه چهل روزه هست روز چهلم ۴۵۰۰ ت میدین ..حاجت گرفتین گروه میگین
هر روزی بخواید میتونین ختم رو شروع کنین فرق نمیکنه چه روز و چند شنبه باشه
🔔🔕🔔🔕🔔🔕🔔🔕🔔
سلام دوستای گلم ان شاءالله دعاهاتون مورد قبول درگاه حق باشه بحق زودی زوود حاجت روا بشین🙏
🔔🔕🔔🔕🔔🔕🔔🔕🔔
⬆️⬆️⬆️⬆️⬆️⬆️⬆️⬆️⬆️
🌹سوال ها 🌹
🔰🔰🔰🔰
👈بهترین روز شروع برای ختم برداشتن ؟روز چهارشنبه می باشد (وگرنه هر روزی بخواید میشه خوند)
👈آیا میشود صدقه رو یکجا بدیم بدون اینکه روزانه کنار بزاریم ؟بله
👈در زمان عذر شرعی میتونم ختم شروع کنیم یا ادامه بدیم ؟بله
👈صدق میشه روز اول یا وسط رد کرد ؟نه فقططط روز آخر ختم میتونه فقیر خیابونی هم باشه
👈روزانه میتونیم اعلام ختم نکنیم پیش خودمون بخونیم ؟بله منتظر خبر حاجت روایتون هستیم توی گروه یا پی ویم
👈ختم هفت روزه روز آخر 1400 یا 1500 ختم 40روزه 4500 ت
👈اگه ناخواسته هم ختمتون یک روز یادتون رفت باید مجدد ختم رو شروع کنین دوستان دیگه لازم نیست همین چند روز هم که خوندین صدقه بدین
👈میتونین بدون اینکه روزانه کنار بزارین یکجا روز آخر بدین به فقیر
👈صندوق صدقات نمیشه فقط فقیر
🍃🌸با منتشر کردن در ثواب ان شریک باشید🍃🌸
6.94M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
〽️🦋اتاق اذان نوزاد دیدی تاحالا😍⁉️
وقتی ابتکار خوب بیمارستان رضوی مشهد در ترویج سنتهای دینی صدای ایران اینترنشنال را هم درآورد.
برای همتون جالبه😍
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#درد_دل_اعضا 💜🍃
سوال من از پسران اینه که بین سال های 20 تا 25 یا بالاتر، معیارهای ازدواج شون از دختر دلخواه شون چقدر عوض میشه؟
واقعیت اینه که پسری که بهش علاقه دارم، بهم ابراز علاقه کرده، من هم بهش گفتم که بهش علاقه دارم. هر دو مون بین 20 تا 22 هستیم. هر دومون دانشجو هستیم و فعلا شغلی نداریم. چند سال پیش یکی از دخترهای فامیل که سنش از 30 سال بیشتر و مجرد هست به من گفت، سعی کن توی همین سنین پایین یکی رو پیدا کنی که علاوه بر علاقه داشتن، توی سختی های زندگی با هم باشین، با هم زندگی تون رو بسازین و با هم رشد کنین. چون وقتی زندگی رو با هم بسازین لذتش خیلی زیاده و توی همین سنین سختی هست که آدم به یه همراه و همدم نیاز داره ولی بعدا چه لذتی داره که بری سر یه زندگی آماده و مهیا، بهم گفت هر چی سنت بالاتر بره و خودت به موفقیت های بیشتری برسی، معیارات سختگیرانه تر میشه و دیگه نمیتونی با هر شرایطی کنار بیای.
من هم الان همین نظر رو دارم، وقتی یه نفر رو دوست دارم و خودش و خانواده ش رو خوب میشناسم و از لحاظ اعتقادی و فکری و احساسی مثل هم هستیم چرا باید به خاطر شرایط ردش کنم؟، اینم بگم که خانواده هامون اهل رسم مهریه زیاد و جهیزیه آنچنانی و کلا سختگیری و رسوم این چنینی نیستن. برای من به شخصه ایمان طرف، اخلاق، تفاهم و هم فکری، هم کفو بودن، شناخت کافی، خانواده ی خوب و درنهایت علاقه مهمه، که همه این معیارها رو ایشون دارن.
ولی سوالی که ذهنم رو مشغول کرده این سوال کلی هستش که میخواستم از پسران بپرسم، لطفا صادقانه بگین، معیارهای الان تون با معیارهای 20 سالگی تون تفاوت کرده؟، چه تفاوتی؟، اگه یه دختر توی سختی ها همراه و همدم تون بمونه تا شرایط تون درست بشه، ممکنه بعدش اون دختر رو پس بزنین یا اون دختر رو مثل قبل دوست دارین
🌸❓🌸❓🌸❓🌸❓🌸❓
سلام
من 20 سالمه و 3 ماهه که با پسری 25 ساله عقد کردم . راستش تو جلسات خواستگاری خوب بود . اما الان با گذشت چند ماه حس میکنم ایشون با شخصی که من سال ها تو ذهنم به عنوان همسرم ساخته بودم تفاوت داره.
اخلاق و موقعیت شغلی و تحصیلات و خانواده و مذهبی بودنش واقعا خوبه اما به دلم نمیشینه ، تا الان فقط در حد خیلی معمولی بهش علاقه دارم . احساس نمیکنم بتونم عاشقش بشم و زندگی ای که همیشه تو ذهنم بود داشته باشم.
در جلسات خواستگاری بنظر خوب میرسید و اینکه خانوادم خیلی تاییدش کردن و منو تو فشار قرار دادن.
پدرم راضی به ازدواج با یکی از خاستگارام که از نظر من خیلی عالی بود بخاطر طلبه بودنش نشد و حالا اون لحظاتی که واقعا حس میکنم همسرم و زندگیم اونی نیست که انتظارش رو داشتم حتی از خانوادم هم بدم میاد. الان نمیدونم چیکار کنم ؟
میدونم که باید ادامه بدم چون همسرم آدم شریفی هستن ، تا الان همیشه نیازهاشو در حد دوران عقد برآورده کردم و فکر میکنم اونم راضی بوده . خیلی اوقات سعی کردم همه چیزو عالی نشون بدم
ولی وقتی به دلم رجوع میکنم ،میفهمم که واقعا نمیتونم عاشقش باشم ، فقط بهش ی علاقه ی معمولی دارم.
دست خودم نیست ولی خیلی وقتا با اون خواستگارم مقایسش میکنم و همش سعی میکنم فکرمو مشغول چیز دیگه کنم تا بهش فکر نکنم . خیلی اذیت شدم . دلم میخواد برگردم به چند ماه پیش و با همه ی سختی ها جلوی خانوادم وایسم.
اگه راه حلی برای این اوضاعم دارید ممنون میشم کمک کنید
#ایدی_ادمین 👇🌻🌻🌻
@adminam1400
#حرف_اعضا 💜🍃
سلام
وقتتون بخیر
راستش رو بخواید سوالی که ذهن منو همین جور به خودش مشغول کرده اینه که چی شد ما دخترا انقدر بی پروا شدیم،چی شد انقدر گستاخ شدیم،چی شد انقدر لجباز شدیم،چی شد انقدر جسور شدیم، چی شد که طلاق گرفتن و نامش رو به زبان آوردن برامون شد مثل نقل و نبات؟!!
تا سَریع با شوهرامون دعوا میکنیم، میگیم طلاقمو بده تا ازت راحت بشم تا ازم راحت بشی. من خودمم همین طورم همین که تو دعوا طاقتم طاق میشه ،صبرم لبریز میشه میگم یاالله طلاقمو بده.اصلا انگار آوردن کلمه ی طلاق برامون تو دعواهای زن و شوهری شده یه پشتوانه و حامیه بزرگ!!
به نظرتون چه علتی میتونه داشته باشه؟
به نظرتون به خاطر حمایت های بیجای خانواده و پدر و مادرا نیست که ما دخترای امروزه انقدر نازک و نارنجی بار اومدیم؟؟
به خاطر اون مهریه های بالامون نیست که تو عقدنامه قید میکنن البته همراه با خونه و ماشین به نام مون؟
منم مثل شما درست نمیدونم ما واقعا چه مونه؟ من خودم به شخصه تا با شوهرم دعوا میکنم و حرفاش بهم زور میاد حرف از طلاق میزنم.
در صورتیکه خودمم میدونم آوردنه اسم طلاق به ضررمه حتی اگر اینکه شوهرمم از دستم خسته شده باشه و حاضر باشه این کار رو انجام بده. و در کشورمون ازدواج مجدد برای زن های مطلقه خیلی سخت و حتی یه جورایی ناممکنه.
و جالبیش تو اینه که داریم تو اطرافمون میبینیم که دخترایی که هنوز مدت زمان ازدواج شون به یکسال نکشیده طلاق گرفتن و با وضع های نامناسب، آرایش های غلیظ و لباس های تنگ و کوتاه بیرون میاند. واقعا موندم برای چی این کارها رو بعضیا میکنن! شاید فکر میکنن به آزادی رسیدن و با طلاق گرفتن شون خیلی کار مهمی انجام دادن! ای کاش نمیشد به همین راحتی ها از هم جدا شد!!! آخه دیگه رسیدن به پول بعد از جدایی به چه درد میخوره؟
ای کاش یه خورده منطقی بودیم!!!
8.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✅ توصیه هایی برای شروع ماه مبارک رمضان
🎧از زبان خانم دکتر جهانی بشنویم.
#روزه
#تدابیر_روزهداری 1⃣
#ماهمبارکرمضان 🌙
┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈
#یک_نکته_از_هزاران 🌱
عالم جليل القدر، مرحوم آقا سيد مهدي قزويني (ره ) فرمودند: يكي از صلحاء وابرار حله گفت : يـك روز صـبـح از خـانه خود به قصد منزل شما خارج شدم .
در راه ، گذرم به مقام معروف به قبر امامزاده سيد محمد ذي الدمعه افتاد.
نزديك ضريح او، از خارج ،شخصي را ديدم كه چهره نيكويي داشـت ، صـورت مـبارك او درخشان و مشغول قرائت فاتحة الكتاب بود.
در او تامل كردم .
ديدم در شمايل عربي است ، ولي از اهل حله نيست .
بـا خـود گـفتم كه اين مرد غريب است و به صاحب اين قبر توجه كرده و كنارش ايستاده و فاتحه مـي خـوانـد، در حالي كه ما اهل اين جا از كنار او مي گذريم و حتي فاتحه اي هم نمي خوانيم ، لذا ايستادم و فاتحه و توحيد را خواندم .
وقتي فارغ شدم ، سلام كردم .
او جواب سلام مرا داد و فرمود: اي علي ، (نام ناقل جريان براي سيد مهدي قزويني ) به زيارت سيد مهدي مي روي ؟ گفتم : آري .
فرمود: من نيز با تو مي آيم .
مـقـداري كه با هم رفتيم ، فرمود: اي علي ، به خاطر ضرر و زياني كه بر تووارد شده است غمگين نـبـاش ، زيـرا تـو مردي هستي كه خداي تعالي حج را بر توواجب كرده بود.
(ظاهرا ناقل قضيه ، در گـذشـتـه بـا ايـن كه مستطيع بوده ، به حج مشرف نشده و ضرر و زيان ، براي ايشان ، جنبه تنبيه داشته است .
) اما مال و منال ، آن هم چيزي است كه از بين مي رود و باز به تو بر مي گردد.
سـيـد علي مي گويد: در آن سال به من ضرري رسيده بود كه احدي بر آن مطلع نشده بود، يعني خـودم از تـرس شـهرت به ورشكستگي ، كه موجب از بين رفتن اعتبار تجاراست ، پنهان مي كردم .
غـمـگـين شدم و گفتم : سبحان اللّه ، ورشكستگي من طوري شايع شده كه به ديگران هم رسيده است .
با وجود اينها، در جواب او گفتم : الحمدللّه علي كل حال .
فـرمـود: آنـچـه دارايـي از دست تو رفته به زودي بر مي گردد و پس از مدتي تو به حال اول خود برمي گردي و بدهيهاي خود را پرداخت خواهي كرد.
مـن سـاكت شدم و در سخن او تفكر مي كردم تا آن كه به در خانه شما (سيد مهدي قزويني (ره )) رسيديم .
من ايستادم ، او هم ايستاد.
گفتم : مولاي من ، داخل شو، چون من از اهل خانه ام .
فرمود: تو داخل شو كه انا صاحب الدار، يعني منم صاحب خانه .
(صاحب الدار ازالقاب حضرت است ) از وارد شـدن امـتـناع كردم ، اما ايشان دست مرا گرفت و به داخل خانه جلوي خودفرستاد.
وارد مـنـزل كـه شـديم ديديم تعدادي طلبه نشسته اند و منتظر بيرون آمدن شمااز اندرون هستند، تا درس را شـروع كنيد و طبعا جاي نشستن شما خالي بود و كسي در آن جا به خاطر احترام به شما ننشسته بود و فقط كتابي در آن جا گذاشته بود.
آن شـخص رفت و در آن محل (محل نشستن سيد (ره )) نشست .
آنگاه كتاب رابرداشت و باز كرد.
كـتـاب شرايع تاليف محقق بود.
بعد هم از ميان اوراق كتاب ، چندجزوه كه به دست خط شما بود، بيرون آورد.
(خط سيد ناخوانا بود به طوري كه هركسي نمي توانست آن را بخواند) با همه اينها، آن شـخـص شـروع به خواندن جزوات نمود و به طلاب مي فرمود: آيا در اين مسائل تعجب نمي كنيد! (اين جزوه ها از اجزاءكتاب مواهب الافهام سيد بود كه در شرح شرايع الاسلام است و كتابي عجيب در فن خود مي باشد، اما جز شش جلد آن نوشته نشده كه از اول طهارت تا احكام اموات است ) سيد مهدي قزويني مي فرمايد: وقتي از اندرون خانه بيرون آمدم ، آن مرد را كه درجاي من نشسته بود، ديدم .
همين كه مرا ديد، برخاست و كناري نشست ، ولي من او رابه نشستن در آن مكان ملزم نمودم و ديدم كه مردي خوش منظر، زيباچهره و در لباس غريبها است .
هـمين كه نشستيم با چهره گشاده و صورتي متبسم به ايشان رو كردم تا از حالشان سؤال كنم و حـيا كردم بپرسم كه ايشان كيست و وطنش كجا است ؟ بعد هم در مساله خودمان شروع به بحث نـمـودم .
ايـشـان هـم در هـمـان مـساله به كلامي كه مانند مرواريدغلطان بود، صحبت مي كرد.
سخنانش بي نهايت مرا مبهوت كرد.
يكي از طلاب گفت : ساكت شو.
تو را به اين سخنان چكار؟ آن مرد تبسمي كرد وساكت شد.
وقتي بحث پايان يافت ، گفتم : از كجا به حله آمده ايد؟ فرمود: از سليمانيه .
گـفتم : كي از آن جا خارج شده ايد؟ فرمود: روز گذشته بيرون آمدم .
و خارج نشدم مگروقتي كه نـجـيب پاشا فاتحانه وارد سليمانيه شد و با شمشير و قهر آن جا را گرفت واحمد پاشا را كه در آن جـا سـركـشـي مـي كـرد، دستگير نمود و به جاي او عبداللّه پاشابرادرش را نشاند.
(احمد پاشا در سليمانيه از اطاعت دولت عثماني سرپيچي كرده وخود مدعي سلطنت شده بود) مـرحـوم آقـا سيد مهدي قزويني مي گويد: من از اين كه خبر اين فتح به حكام حله نرسيده است ، مـتفكر ماندم ، اما به ذهنم خطور نكرد كه از او بپرسم چطور گفته است ديروز از سليمانيه خارج شدم ،
، در حالي كه راه بين حله و سليمانيه بيشتر از ده روزاست آن هم براي سوار تندرو.
سـپـس آن شخص به يكي از خدام خانه دستور داد كه آب بياورد.
خادم ظرف را گرفت كه از خم آب بردارد.
صدايش زد كه اين كار را نكن ، زيرا در آن ظرف حيوان مرده اي است .
خادم در آن ظرف نگاه كرد، ديد مارمولكي در آن افتاده و مرده است ، لذا در ظرف ديگري آب آورد و به ايشان داد.
وقتي آب را آشاميد براي رفتن برخاست .
من هم به احترام او برخاستم .
ايشان با من خـداحـافـظي كـرد و از خانه خارج شد.
وقتي بيرون رفت ، من به طلاب گفتم : چرا خبر او را در مورد فتح سليمانيه رد نكرديد؟ آنها گفتند: شما چرا اين كار را نكرديد؟ در اين جا حاج علي (كه در اول قضيه صحبت از او بود) مرا به آنچه در راه واقع شده بود، خبر داد.
اهل مجلس هم مرا به آنچه پيش از بيرون آمدنم واقع شده بود، خبردادند، و اين كه در آن جزوه ها نظر نمود و آنها را با وجود ناخوانا بودن ، خواند و اين كه از مسائل موجود در آن تعجب كرد! من گفتم : ايشان را پيدا كنيد و گمان ندارم كه او را بيابيد.
واللّه حضرت صاحب الامرروحي فداه بود.
طلاب با عجله به دنبال آن جناب متفرق شدند، ولي او را نيافتند و هيچ اثري به دست نيامد، گويا به آسمان بالا رفت يا به زمين فرو شد.
مـا تـاريخ آن روزي را كه از فتح سليمانيه خبر داده بود، ضبط كرديم .
پس از ده روز،خبر بشارت فـتـح سـلـيـمانيه به حله رسيد و حكام حله اين مطلب را اعلام كردند ودستور دادند توپ بزنند.
(چنانچه مرسوم است كه در خبر فتوحات توپ مي زنند)
كمال الدين ج 2، ص 92، س 13.
⭕️سنگسار شدن یک زن توسط شوهرش
ساعت 7:30
#واقعی 😔
دیروز تو تهران میخواستن حکم رو اجرا کنن، خیلی وحشتناک بود!
زن رو گذاشته بودن تو چاله و تا سینه زیر خاک بود
به شوهرش التماس میکرد که ببخشتش، اما مرد دستش را پر از سنگ کرده بود و منتظر دستور قاضی بود و با تمام انزجار نگاهش میکرد و میگفت که باید قصاص بشه
زن التماسش میکرد، اما مرد فقط دنبال قصاص بود و فریاد میزد و به زن لگد میزد... کاملا دچار جنون شده بود و میگفت مگه من چیکارت کرده بودم و خودش رو میزد.
خیلی دردناک بود... ترس در چشمان زن موج میزد و با صدای بلند داد میزد که منو ببخش، بخاطر دختر کوچیکمون منو ببخش، قول میدم که جبران میکنم...
عده ای داد میزدن ببخشش و عده ای دیگر میگفتن بکشش!
شوهر رو به قاضی کرد و گفت حکم رو اجرا کن، قاضی به زن گفت که وصیتی نداری؟
زن گفت فقط به من اجازه بدید یک بار دیگه بچه ی خودم را شیر بدم...
بچه ی ۲۰ ماهه را براش آوردن و زن را از خاک بیرون کشیدن تا به بچه شیر بدهد.
اما در عین ناباوری ....👇🔞
https://eitaa.com/joinchat/3033399661Cce36688bbf
چه صبری داری خدا😭👆